خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

رمان ظلمت در نیمروز. اثر آرتور کوستلر. کتابخانه فاطمه زهرای شهرداری اصفهان

ترجمه مژده دقیقی
نشر ماهی-۱۳۹۲
248 صفحه. 168 مگابایت. 9 ساعت و 26 دقیقه. گوینده: نفیسه خانی
” کلمات گاهی باید در خدمت پنهان کردن واقعیات باشد. اما این امر باید به گونه ای صورت پذیرد که هیچ کس از آن آگاه نشود…” ماکیاولی. متن کتاب.
ظلمت در نیمروز، رمانی سیاسی است از آرتور کوستلر. رمانی تکان دهنده، سیاسی . روایتی داستانی از واقعیتی تاریخی است که وضعیت سیاسی اتحاد جماهیر شوروی را خصوصاً در دوران به اصطلاح محاکمه های علنی حکومت استالین به نمایش می گذارد.. ظلمت در نیمروز، پیشتر چندین بار ترجمه شده بود و این بار با ترجمه ی خوب مژده دقیقی، واقعا خواندنی است.
آرتور کوستلر به سال ۱۹۰۵ در مجارستان به دنیا آمد و سوم مارس ۱۹۸۳ از دنیا رفت. مدتی به روزنامه نگاری رو آورد. در جوانی به حزب کمونیست پیوست و بعد از مدتی از مارکسیست ها برید. سه رمان سیاسی ( گلادیاتورها- ظلمت در نیمروز- از راه رسیدن و بازگشت) از اوست که خودش آن ها را تریلوژی می داند. (از این سه گانه تا کنون فقط همین یکی گویا شده است).
پشت جلد کتاب می خوانیم:
” ما تاریخ را کامل تر از دیگران آموخته ایم. می دانیم که تاریخ برای فضیلت ارزشی قائل نیست و جنایت ها مکافات نمی شوند؛ ولی هر خطایی عواقب خود را دارد که دامن هفت نسل را می گیرد. هر فکر غلطی که دنبال می کنیم، جنایتی است که در حق نسل های آینده مرتکب می شویم. در نتیجه، افکار غلط را باید همان گونه مجازات کنیم که دیگران جنایت را مجازات می کنند: با مرگ.”
ظلمت در نیمروز، حکایت متهمی به نام نیکولاس سرمونوویچ روباشف است که ظاهرا از رهبران حزب بوده که دستگیر و محاکمه می شود و در محاکمه های علنی به جرایم خیالی اعتراف می کند. مترجم در مقدمه ای که بر کتاب نوشته می گوید که کوستلر می خواسته این سوال را واکاوی کند: چرا متهمان حتی در محاکمات علنی, آنجا که دیگر شکنجه و سلول انفرادی در کار نیست, چنین زبان به اعتراف گناهان ناکرده می گشایند؟ چرا با اینکه می دانند حکم دادگاه در هر حال از پیش مشخص شده و چیزی جز اعدام نیست, حد اقل مرگ شرافتمندانه و بیان حقایق را بر ذلیلانه مردن ترجیح نمی دهند؟
در این رمان کوستلر، سیاست را با روان شناسی و فردگرایی می آمیزد. راوی از گفتن اول شخص مفرد و نظر شخصی واهمه دارد و واژه ی وهم دستوری را برای منولوگ های خود به کار می برد.
موازی سازی اندیشه های روباشف با درد دندان که در طول رمان به چشم می خورد، انگار کنایه ای از درون پوسیده ی جامعه است. گاه که سر سپرده ی حزب می شود، گاه که اعتراف می کند این درد آرام می گیرد.
حکایتی از افرادی است که به دلیل هر گونه اشتباه یا هر گونه تفکر اشتباه از گردونه به بیرون پرتاب می شوند. مجازات می شوند. مرگ امری انتزاعی است که هیچ گاه به عنوان فردی به آن اندیشیده نمی شود. حتا از آن به عنوان ” نابودی فیزیکی” نام برده می شود. وسیله ای است برای رسیدن به هدف و آرمان.
در صفحه ۵۶ کتاب، می خوانیم: ” مسیر حزب مثل راه باریکی است در کوهستان که با دقت تمام مشخص شده، کوچک ترین قدم اشتباه به راست یا چپ باعث می شود از پرتگاه سقوط کنی. هوا در کوهستان رقیق است. کسی که سرش گیج برود کارش تمام است.”
سطرهایی تکان دهنده از کتاب: ( صفحه ۱۵۶)
“…هر سال میلیون ها نفر در اثر بیماری های همه گیر یا فجایع طبیعی بی جهت کشته می شوند. آن وقت ما باید از قربانی کردن چند صد هزار نفر برای امید بخش ترین آزمایش تاریخ اکراه داشته باشیم؟ تازه اگر آن همه آدم را ندیده بگیریم که توی معدن های زغال سنگ و جیوه، توی شالیزارها و مزارع پنبه، از سوء تغذیه و سِل می میرند. هیچ کس به آنها توجه نمی کند؛ هیچ کس نمی پرسد چرا یا برای چی؛ ولی اگر ما اینجا چند هزار نفر آدمِ واقعا مضر را اعدام کنیم، انسان دوست های تمام دنیا کف به دهان می آورند… طبیعت در آزمایش های احمقانه اش روی بشر خیلی دست و دل باز است. چرا بشر نباید حق داشته باشد روی خودش آزمایش کند.”
لینک دانلود
با ما در تماس باشید: frz.ketab@gmail.com
تلفن 03133373136