خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

حکایت این روزهای من ….

سلام
حکایت این روزهای ما!
نمیدونم باید از کجا شروع کنم؟ از پیگیری برای خرید خونه که تابستون براش اقدام کردم و اون موقع به ما گفتند
بیا بهزیستی ثبت نام کن و هرچی ما گفتیم چقدر باید بدیم و چیزی نگفتند فقط گفتند بیا داریم خونه میدیم.
ما هم از همه جا بیخبر رفتیم و بدون پرداخت هزینه ای ما رو ثبت نام کردند
گفتند 2 ماه دیگه خبرت میکنیم
2 ماه شد 7 ماه و خبر ندادند
تا اینکه امروز بالاخره خودم زنگ زدم و در کمال ناباوری بهم گفتند: اگر پول دادی که ثبت نام کردی اگر نه که اصلاً شما ثبت نام نکردی
بهشون گفتم: بابا شما خودت گفتی بیا ثبت نام کنید دارند مسکن میدهند.
گفت: همینه اگر میخواهی باید 25000000 آوردت باشه. و من هرچی گفتم شما آن روز همچین حرفی نزدی
گفت بلاخره این چیزی که هست. خیلی این طرف و آن طرف زنگ زدم کسی از درد و دل ما خبر نداره
همه بهم میگن: برو بخر اما کی میدونه تنها درآمدم همین یارانه 45500 تومان هست؟
همین محله هم که میام وجه اینترنتش با هزار سلام صلوات پرداخت میشه.
تازه هیچ مستمری هم نمیگیرم هرچی میرم میگم بهم یه مستمری بدید میگن: باید مستمری یکی از مددجوها رو قطع کنیم.
بهزیستی کجاست بیاد زندگی ما رو ببینه؟ بهزیستی کجاست که میاد به جای کمک به ما از ما درخاست این مبلغ پول رو میکنه؟
چه توقعی از من نابینا دارند؟
این همه با رنج و زحمت رفتیم درس خوندیم مدارک کامپیوتر رو گرفتیم و میگیریم
تو هیچ اداره ای که بهمون کار نمیدهند هیچ! بهزیستی هم ما رو حمایت نمیکنه.
یکی از دوستای ما با هزار زحمت برامون وقت از آقای لاریجانی گرفت
رفتیم زیارتش کردیم حرفهامون رو که زدیم فقط قول داد و به رئیس دفترشون محول کرد.
پری روز دفترشون بودم رئیس دفترش نامه ما رو به بهزیستی ارجاع داده
بهش میگم: اگر قرار بود بهزیستی کاری برام بکنه که تا حالا میکرد
خودتون دستور بدید. میگفت: چیزی که از ما میخواهی نشدنیست
حرف از قانون میزد و تازه بگم حتی اطلاعاتش اینقدر از ما کم بود که نمیدونست چی داره میگه.
ببخشید بچه ها که طولانی شد اما تو دلم مونده بود و خسته شدم.
یا حق!

۲۰ دیدگاه دربارهٔ «حکایت این روزهای من ….»

سلام نمیدونم چی میشه گفت .اما به خدا ما حمایت مالیشون رو هم نخواستیم بابا .اما فکر نکنم این خواسته ی زیادی باشه که یه شغل درست و درمون داشته باشیم تا اقلا بخشی از مشکلاتمون حل شه .چمیدونم شایدم زیادیه ۶ علامت تعجب

سلام برادر گرامی
بعید نیست که ثبت نام از شما کرده باشن خونه رو خودشون تحویل گرفته باشن به نام شما به کام اونا مثل بهزیستی ما که کارت استخرو حتی حتی که برای بچه ها صادر شده بود برداشتن برای خودشون به اونم حتی رحم نکردن این که دیگه خونه است ایشالا خدا جوابشونو بده و تقاصتونو ازشون بگیره باید به این بهزیستی گفت به خیر تو امید نیست شر مرسان
یه چیزی که توی تلویزیون دیروز دیدم این بود که یکی با سی ملیون یه کارگاه بیست و دو متری راه انداخته بود من میگم بچه های نابینا اونایی که با هم در ارتباطند و به هم نزدیکند باید هر کدوم یه مقدار پول بزارن با همدیگه یه کار راه بندازن ما که خییلی وقته که امیدمونو از مجلس و دولت بریدیم اصلاً امید به اینا نداشته باشین بلکه با توکل به خدا چند نفری جمع شید و به قول بابام اگه توی یه روستا هم یه جای ارزون اجاره کنید و چندتا دستگاه قندشکنی هم بخرید پول خودتون درمیاد اگر تعدادتونو زیاد کنید هر کس برای شروع کار هزینه ی کمتریو باید بپردازه این پیشنهاد منه که همیشه انسان ها با اتحاد به جاهای بزرگ میرسن حتماً نابیناها هم با اتحاد می تونن قله های بلندو فتح کنن
ناراحت این بهزیستی مسخره هم نباشید کی خیرشون به ما رسیده در حالیکه از صدقه سر ماهاست که اونا شاغلن و نون میخورن ولی هیچ وقت کارشونو درست انجام نمیدن موفق باشید

سلام
درک میکنم اما خب چه میشه کرد؟
خدا کریمه ببینید میتونید کارهای بسته بندی و این جور کارا رو انجام بدید یا نه؟
اگه بتونید کارای شرکتی انجام بدید یواش یواش درست میشه.
حالا شما دیگه متأهلید و مسئول دو نفر دیگه هم هستید با اینکه اصلا موافق ازدواج افراد بیکار نیستم اما خب پیش اومده و امیدوارم مشکلتون حل بشه.
بهزیستی هم مطمئنا نمیتونه همه ی هزینه های مسکن رو فراهم کنه فکر کنم به هر معلول ۴ میلیون تعلق میگیره اونم بعد از ثبت نام و پرداخت مبلغی که نشون دهنده ی ثبت نامتون باشه.
به نظر من دنبال کاری که بهزیستی بهتون بده نباشید مطمئن باشید به قدری معلول زیاد هست که نتونن همه رو تأمین کنن خودتون از فردا شروع کنید همه جا رو بگردید اولش با کارهای خصوصی شروع کنید و بعدش اگه خدا بخواد کار اداری به دست بیارید.

سلام
من وقتی ازدواج کردم
بیکار نبودم
و به این امید ازدواج کردم که کاری داشتم
شما و بقیه دوستان بدونید
بیکار ننشستم و هرجا بگید رفتم
و باز هم بدونید کاری که داشتم بهزیستی برام پیدا نکرده بود
حرف من به طور کلی اینه چرا وقتی یکی مثل من به دلیل تعدیل نیرو در یه جای خصوصی از کار بیکار میشه دنبال دفاع از حق ما نمیاد؟
وگرنه هم من و هم همه شما میدونید که بهزیستی دنبال اشتغال بچه ها نیست.

سلام. چه گویم که ناگفتنش… اینکه پول و ماله به جان خودم مهرماه همین من۱نامه ازشون خواسته بودم که فقط بگه من معلولم و عضو بهزیستی هستم هیچی دیگه هم نمی خواستم. این نامه رو۱جایی لازمش داشتم که می گفتن باید نامه از بهزیستی داشته باشی که معلولیتت رو تأیید کنه. باور کنید بهم ندادن. گفتن فلانی مسئول این کاره که رفته مکه و شما برو هر زمان طرف از زیارت برگشت بیا درخواست بده بری توی نوبت کمیسیون یکی۲ماه بعدش که نوبتت شد جواب کمیسیون رو بیار اگر مثبت بود میری توی نوبت کارت معلولیت که البته بهزیستی الان صادرش نمی کنه چون می خواد کارت هوشمند بده اون هم که فعلا صدورش شروع نشده. گفتم بابا کارت رو بیخیال فعلا فقط۱نامه خشک و خالی بهم بدید من گیر۱کاغذم که از بهزیستی باشه. همون ها که بالا نوشتم رو مثل پخش صوت برام خوندن و چنان هم خوندن که انگار من گوش و عقل و تحلیل ندارم و نفهمیدم و اون ها تمامشون فقط واسه این کارمند بهزیستی شدن که این اراجیف رو توی مغزم ضبط کنن. من تمام زورم رو می زنم که حتی واسه گرفتن۱عصای داقون هم کارم بهشون نیفته چون می دونم جز جنگ اعصاب هیچی برام نیست ولی این دفعه واقعا گیر بودم و خلاصه کاغذه دستم رو نگرفت.
گفتم که هم درد و دل کرده باشم هم همدردی.
به امید… نمی دونم چی.

درود! خخخخهاهاهاهاهاهاهاهاههههه… خنداندی مارا…هههههه…هههه اول بروید قانون را بخوانید و تجربه بگیرید و قانون را یاد بگیرید… سپس بیایید این اراجیف را پشت سر هم و پیرو هم اینجا بنویسید… چندتا کتاب خوندن و امتحان دادن و مدرک گرفتن که تجربه ی کاری و زندگی نمیشود… برای هر مرحله ی کاری برای زنده ماندن و زندگی کردن باید تجربیاتی داشته باشیم تا موفق شویم… حالا من فریاد میزنم که آقا… خانم… بهزیستی برای من کار پیدا کرد و مرا به همین اداره که شاغلم معرفی کرد و من شاغل بدون حقوق شدم و حدود دو سال حفظ شغل کردم تا شرکتی شدم و… بگذریم…من یکی از مدافعان سرسخت بهزیستی هستم و اجازه نمیدهم از این به بعد کسی جای منو بگیره و مدافع بشه…خخخخهاهاهاهاهاهاهاهاهاهههههه

سلام لعنت به هرچی آدم مفت خوره که توی این مکانها جمع شدن به نام ما کار میکنن به کام خودشون الهی خیر نبینن منکه هیچوقت ازشون نمیگذرم بهزیستی اسفراین که با دروغ و دغل کار میکنه خیلی حق معلولها رو میخورن با هرکی هم پارتی دارن با رشوه دهنشونو میبندن من اهل نفرین نیستم اما اونا رو از ته دل نفرین میکنم که هر خونه ای چندتا نابینا داره اما هیچ توجهی نمیکنن وای خدا دلم ازشون خونه واقعا نمیدونم چی بگم دوستان موفق باشید

سلام ممنون فقط میگم متاسفم
یه کامنت طولانی نوشتم اما نمیدونم چرا نیومد خب سعی میکنم که خلاصه کنم شاید …
یکی از دوستان میگفت که جز خانواده ی شهدا بوده تقاضای وام کرده بهش گفتند که کتبی بنویس اون از همه جا بی خبر مینویسه وقتی مینویسه وارد سیستم ثبت میشه بعد که میره دنبالش میگند تقاضای شما ثبت شده و در دست اقدامه چند وقت بعد که دوباره میره دنبال تقاضا بهش میگند که امکانش نیست اونم به راهنمایی بعضی از دوستان میره تهران اونجا بهش میگند که تو وام را گرفتی چون اینجا ثبت شده
بعضی ها میگند که اونا احتمالا وام را به نام اون ثبت کردند و خودشون استفاده ازش بردند
به نام تو به کام من. خخخخ

دیدگاهتان را بنویسید