خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

من دو سه تا خونه پایین تر می شینم!

سلام
خوبید؟
خوشید؟
سلامتید
به قول خواهرم محدثه که وقتی با بچه کوچولها حرف می زنه میگه سلام خوبی؟ ماماننت خوبه؟ بابات خوبه ؟ داداشت خوبه؟ خواهرت خوبه؟ بعد همه مسخرهش می کنن و میگن جد و آبادت خوبه شما هم همینا خخخخخ.
من عضو جدید هستم البته معلومه چون ماشاء الله اینجا اینقدر صمیمیت برقراره که تا عضو جدید میاد همه می دوونن که این جدیدیه البته من از دست نیرو اطلاعاتتون در رفتم چون سه چهار سالی هست که خاموش میام میرم خخخخخخ منظورم اینه که اینقدرا هم جدید نیستم خلاصه بگذریم من نوشته های خیییلی هاتونو خوندم واقعاً همتون قلم خوبی دارید به خودتون مطمئن باشید یک ادبیاتی شما رو تأیید می کنه خخخخخ هییییی امان از این ادبیات الکی یه بیراهه هست که یه عده رو همین طوری می ندازن توی اون بی راهه تا بعد مجبور نباشن براشون شغل ایجاد کنن بگن تقصیر خودته ادبیات خوندی می خواستی نخونی دندت نرم بگذریم الآن میگین اینو، چقدر دلش پره هنوز نیومده شروع کرده به نق زدن بزار ساک ماکاتو بذاری خستگی راهت در بره بعد. خخخ ولش کن.
بچه ها ولی یه تحسین که چند وقتی بود تو گلوم گیر کرده بود از من طلب دارین واقعاً همتون فعالید بعضی هاتون واقعاً سختی ها کشیدید ولی مثل کوه استوارید دلم می خواست همیشه مثل شما باشم مستقل و محکم ان شاء الله که درس بگیرم و مثل شما باشم.

من دو سه تا خونه پایین تر می شینم امیدوارم بتونم هم محله ای خوبی براتون باشم آشغال نریزم سرو صدا نکنم ماشینو دم در خونه هاتون پارک نکنم آشغالامو سر ساعت 9 بذارم دم در خلاصه محله ی گل و بلبلتونو به هم نزنم.
خب دیگه باید منو اینجا تحمل کنید سبک نوشتنم دو نوعه، نخستین ادبیاتی دیمی، همین طوری دیگه.
فعلاً تا دیدار بعد درود و دو صد بدرود
عزت زیاد

۵۷ دیدگاه دربارهٔ «من دو سه تا خونه پایین تر می شینم!»

سلام برادر چشمه
ممنوووون
از بس شماها رانندگی هاتون خوبه.
راستی خنده ی ما این شکلی بود شششششششش منتها مدیریت خنده ی ما رو تبدیل کردند به خخخخخ باشه ما هم از این به بعد این شکلی می خندیم چکار کنیم مدیره دیگه مدی مدیره خود مدیره
همچنین شما ان شاء الله

سلام مجدد به شما برادرم
اِ پس شما ویرایش کرده بودید من فکر کردم یکی دیگه کرده داشتم به شما شکایتشو می کردم خخخخ
نه بابا خواهش می کنم حالا خخخخ با شششش با هاهاهاها فرقی نداره من فقط فکر می کردم ششششش دخترونه تره همین
بازم مدی مدیره خود مدیره

درود! درباره ات را خواندم و یاد این چیستان افتادم که نام شهری است شش حرفی که وقتی حرف اولشو برداریم نام پسری میشود …. وقتی حرف اول و دومش را برداریم از القاب یکی از پیامبران و نام پسر است… وقتی سه حرف اولش را برداریم یک صلاح جنگی میشود … وقتی چهار حرف اولش را برداریم پول یک کشور میشود…حالا بگوئید این شهر شش حرفی کجاست؟!

درود
چی؟؟؟؟!!!!! کی؟؟؟!!!!!!! من ؟؟؟!!!! پر ادعا؟؟؟!!!!! صندلی داغ؟؟؟!!!! به جان خودم من این کلمه اصلاً برام آشنا نیست مگه ادبیات چیه که ادعاش چی باشه!!!!!
جدا از شوخی وقتی زندگی هم محله ای ها رو می خونم پیش خودم میگم خجالت بکش تو هم اسم خودتی گذاشتی مرد مشکلات اینا کجا مشکلات تو کجا ببین به کجاها رسیدن اما تو چی دختر ادبیات هههه ههههه ههههههههه

سلام بر آبجی ریحان نازنین
ممنووووون
نه بابا این حرفا چیه من خودمم فقط ادبیات خوندم ولی ادبیاتی بلد نیستم حرف بزنم و بنویسم توی صحبتا که ادبیاتی مزه نمی ده مزش به همین صمیمیت هاست
نه دیگهههه یارانه رو به اونایی نمی دن که غنی هستن پس معلوم میشه که شما از نظر ادبیاتی غنی هستی که بهتون یارانه نمی دن خخخخخ دیدی مچتو گرفتم
همچنین شما

درود بر تو مهربانوی ساکت و آرام. خوشامدی به صحن علنی محله. ولی موندم تو اسمت که چرا مُد شده هر اسمی را با افزودن ت تأنیث مؤنث کنیم. ما محدث و محدثه یعنی روایت کنندۀ حدیث مرد و زن میتونیم داشته باشیم ولی دیگه ندیده بودم حدیث را هم مؤنثش کنند. به هر حال برایت آرزوی بهروزی و بهکامی دارم. پیروز باشی دختر خوبم.

سلام بر شما عموی مهربون
سلامت باشیییید
عمو جون عربیتونم خوبه ها
من سوادشو نداشتم ولی این اسمو خییییلی دوست دارم
مثل فلافل و پیتزا که کثیفند ولی دوست داشتنی خخخخخ ولی اشکال نداره شما حدیث صدام کن
سلامت باشی عمو جان همچنین شما

سلام.
ببخشید ما توپمون افتاده تو حیاط شما.
میشه بهمون بدیدش خخخ.
تو رو خدا پارش نکنید گناه داریم.
خوش اومدی به این محله.
فقط نفهمیدم چی شد.
ماشییییین؟ تو مگه میبینی که ماشینم داشته باشییی؟
امیدوارم تو هم از خیلی فعالهای اینجا بشی.
موفق باشی.

سلام
هنوز نیومده توپ میندازین تو خونه ی ما
عجب بچه های شیطونی داره این محله خخخخخ
بیا بگیر اما اگر شیشه ی خونم بشکنه دیگه پسش نمی دمااااااا گفته باشم ننه
در نقش مادربزرگ محله
ممنوووون
دیدنو که توضیح دادم ولی ما پولداریم دیگه راننده داریم خخخخخ
امیدتونو ناامید نمی کنم سعی می کنم ولی قول نمیدم
این شعار منه
همچنین شما

سلام بر آبجی بانوی نازنین عزیز دوست داشتنی مهربونم
ممنوووون
قطعاً با چراغ روشن خییییلی بهتر از چراغ خاموشه برای همین دلو به دریا زدم اگه ادامه میدادم به قول برادر چشمه ممکن بود تصادمی تصادفی چیزی برام پیش بیاد
همچنین شما

سلام حدیثه خانم , خوشحالم که شما رو فعال میبینم و دست به پست . شما که ماشین دارید باید بدونید که زیاد نمیشه با چراغ های خاموش حرکت کرد . خوب خطر ناکه خخخخ .
خوب از ورامین هم خیلی خاطره داریم , دوست و آشنا و فامیل . تو پیشوا و کهنک و قرچک . شما هم که هم محلی و دوست تازه ما .
امیدوارم بیشتر ازتون بخونیم و کلی چیزهای خوب بهمون یاد بدید .
خوش اومدید .

سلام برادر مهدی ترخانه
ممنووون ولی هنوز که من پستی نزاشتم ولی ان شاء الله
بله دیگه برای همین رفتم دادم چراغاشو درست کردند چراغ روشن اومدم دیگه. تازه من که ماشین ندارم شتر در خواب بیند پنبه دانه حدیثه در خواب بیند ماشین سواری
خوشحالم که از شهر و دیارم خاطرات خوب دارید
ممنووووون لطف دارین
یاد دادن که!!!! من اینجام تا از شما هم محلی ها چیز یاد بگیرم ولی اینکه حالا یه جیزایی از من بخونید چشم سعی خودمو می کنم ولی قول نمیدم
ممنوووون

سلام برادر هادی ضیایی فر
ممنوووون
اِ نمی دونستم یه هم رشته ای اینجا دارم ببخشید اگه حرفی زدم به رشتمون که شما ناراحت شدید فکر کردم فقط خودم ادبیاتی هستم پس کارم سخت شد.
ممنوووون همچنین من برای شما این درخواستو از خدا دارم
همچنین شما

سلام.
اول این که خوش اومدید و امیدوارم این جا خوش بگذرونید و همین طور نوشته های عالی بنویسید و با ما به اشتراک بذارید
ثانیاً با اون که رشته خودم حقوقه ولی عاشق ادبیات هستم و به شدت هم ادبیات رو دوست دارم؛ شاید موقعیت خوبی در دانشگاه های کشور ما نداشته باشه ولی به هر صورت رشته ایه که اگه عاشقش باشی میشه باهاش به آرزوهات جامه عمل بپوشونی
من عاشق ادبیات هستم ولی نه اون قدر که به عنوان رشته دانشگاهیم انتخابش کنم وگرنه قطعاً حالا دانشجوی سال آخر ادبیات بودم از طرفی با خودم پیمان قرص و محکمی بستم که به محض رسیدن به درآمدی مکفی رشته ادبیات رو دنبال کنم.
هر چند که الآن هم ازش دور نیستم و می خونمش ولی نه به صورت آکادمیک.
البته یکی از دوستام میگه همین که خودت می خونی کافیه و توی دانشگاه چیزی بهت ارائه نمیدن ولی خب من فعلاً تصمیمم اینه که بعداً در دانشگاه هم ادبیات رو تجربه کنم.
موفق باشید.

سلام
اولاً ممنووووون
عالیو شک دارم ولی نوشترو سعی می کنم ولی قول نمیدم
ثانیاً منم عاشق این رشته هستم ولی مثل شما دلم می خواست اول یک درآمد مکفی ای میداشتم بعد سمت این رشته می رفتم دوستتون راست میگه همینطوری بخونید چون فقط یه درسایی مثل سبک شناسی و بدیع و دستور زبان فارسی و عروض و قافیه داره که اگه عاشق ادبیات باشید فکر کنم خودتونم بخونید متوجه میشید
ولی من اینو نفهمیدم که با ادبیات به کدوم آرزو میشه جامه ی عمل پوشوند؟؟؟!!!!!

حدیثه خانم مجددا سلام بر شما. من هم با شما هم عقیده هستم که اگر درامد کافی موجود بود اون وقت رشته ادبیات بسیار جذابتر میشد. من خودم با توجه به تمام اطلاعاتی که از آینده این رشته داشتم به سراغ ادبیات رفتم. من متوجه این قضیه بودم که این رشته هیچ آینده ای از لحاظ شغل نداره. من با علاقه ای که داشتم ادبیات را برای رشته تحصیلیم انتخاب کردم. ما که از ادبیات به هیچ شغلی نرسیدیم شاید نسل بعد از ما آینده روشنتری از لحاظ شغلی در این رشته داشته باشند. ببخشید که پر حرفی کردم. شاد باشید

سلام مجدد برادرم
نه من از قبلشم ادبیات دوست داشتم اما دوست نداشتم که رشته ی تحصیلیم ادبیات باشه اما منتها چون تمام انتخابای اولمو والدین ادبیات زدند ما هم به دام این رشته افتادیم چون همه جا همون انتخاب اولیو قبول شدم خواهرم فوق لیسانس ادبیات فارسی داره به قصد این خوند که استاد دانشگاه بشه ولی…….
ان شاء الله
خواهش می کنم این چه حرفیه
همجنین شما

سلام به به خوش اومدی حدیثه خانم به جمع فعالان روشن شدنت مبارک روشنی فراوون بیاد تو زندگیت چطور این همه وقت هیچ نظری نمیذاشتی به هر حال من که از آشناییت خوشحالم تازه آشنای با ما و همیشه آشنا با محله
فکر میکردم بینا باشی و شناسمامت رو خوندم برام جالب شد که نمیشناختمت انگار ادبیات رو خیلی بهش نمیچسبیدی این طوری حس کردم بابا انگیزه من که میاد پایین اون وقت یه دفه تصمیم میگیرم بزنم شاخه ادبیات ولی از طرفی هم حوصلم نمیشه کتابای ادبیاتی بخونم خخخ

سلام به آبجی ثنای مهربون
ممنووووون
ممنون همچنین برای شما
خب اگه نظر میذاشتم که دیگه خاموش نبودم خخخ
اگر نظر ندادم پستا رو با تمام نظراتشو خوندم منم خیییلی خوشحالم که با شما هم محله ای ها آشنا شدم
نه من عاشق ادبیاتم اما مثل برادر حسین آگاهی دوست داشتم وقتی به یک درآمد مکفی ای می رسیدم اون وقت سراغش می رفتم البته الآنم به خودم میگم حالا اول و آخر نداره برو یه رشته ی دیگه اگه خییییلی راست میگی اما دیگه تنبل شدم میدونی به قول معروف پشتم باد خورده کتابای ادبیاتی خییییلی شیرینند اینقدر این رشته شیرینه که من می گفتم باید دور دانشکده ی ما رو بوستان می کردند گل می کاشتند حوض میذاشتند فواره برای حوض ها میذاشتند چندتا قناری توی اون فضا رها می کردند ولی به عنوان خواهر بهت میگم که اول یه رشته ای برو که کار توش باشه بعد با خیال راحت سراغ این رشته برو این رشته خیییلی خوبه حتی از رشته ی آش هم بهتره خخخ ولی کار توش نیست ولی زندگیت پر از احساس لطیف میشه ببین چقدر من لطیفم خخخ حالا شاید من لطیف نشدم ولی شما که لطیف هستی لطیف تر میشی

سلام نه زیاد هم ننشستم صبحا میرم ورزش میوه می خرم چقدر هم تو این محله میوه گرونه!!!(شکلک لبخند) نون می خرم وااااای چقدر صفحا شلوغه (شکلک لبخند) پست می زنم (شکلک خسته) که البته گاهی تأیید نمیشه به خونه های بالایی اتفاقاً سر می زنم ولی نمی دونم چجوری به مطالب شما دست پیدا کنم ممنون بابت حضورتون

دیدگاهتان را بنویسید