خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

کی باور میکنه که من مغرورم؟ خودم!

ضمن درود فراوان و عرض ادب! خب من دوباره اومدم تا کمی تا قسمتی براتون حرف بزنم،خب به نظر شما چی میشه که انسان مغرور میشه؟ آیا باید کسی به من بگوید تو خیلی مغروری؟ یا من به کارهایی که انجام میدهم کمی بنگرم و خودم را بشناسم و متوجه شوم که مغرور هستم؟ من بعضی از شبها موقع خواب کارهای روزم را مرور میکنم و متوجه میشوم که کدامیک از کارهای انجام شده خوب بوده و کدامیک ناپسند و کدامیک از روی غرور بوده است، حالا قضاوت را میگذارم به عهده ی شما که این کار امروز من چی بوده؟ من کمابیش در تنظیمات گوشی های سیمبین به صورت حضوری و تلفنی به نابینایانی که مرا میشناسند کمک میکنم، راستی برایم هم فرقی نمیکنه که او در چه وضعیتی باشد، من همه را دوست دارم و با همه دوست هستم، یکی که چند روز قبل چند ساعتی پیشم آمده بود و کارهایی روی گوشیش انجام داده بودیم: امروز زنگ زد و قرار شد چند دقیقه ای روی گوشی جدیدش کار کنیم و اینترنتش را فعال کنیم، من برای اینکه زودتر کار تمام شود فقط دستور میدادم و او باید بدون چون و چرا کارها را انجام میداد و اگر بین کار کلیدی را بدون گفتن من میزد با اعتراض من رو به رو میشد و من یه تیکه ناجور می انداختم، حالا به این بحث توجه کنید: برو به پیام رسانی و یه پیام خالی به 8008 بفرست. وی پرسید زبان نوشتاری فارسی باشه یا انگلیسی؟—فرقی نداره—8008 را چگونه بنویسم؟—عجب تو چه آدمی هستی که بلد نیستی 8008 را بنویسی؟ خب بنویس 8 دو صفر 8—من امروز کمی حواسم پرته و قاطی کردم—خب هروقت اینطوری هستی به من زنگ نزن—حالا صندوق دریافتو باز کن—حالا صلکت: دوباره صلکت یکی پایین صلکت—بازم صلکت: حالا زبان نوشتاری رو انگلیسی کن تا بنویسیم نوکیا و شروع کردم بگویم—کلید 6 2 بار دوباره کلید 6 3 بار تا آخر که مدل گوشی را در پاسخ پیامک به 8008 بفرستیم و سه بار گفتم کلید سبز را بزن که یک بار بالا و یک بار پایین را زد و بالاخره با پرخاش من مجبور شد سبز را بزنه—حالا پیام جدید را صلکت کن—حالا پیام بعدی را باز کن—حالا 1-2-3-4-را بزن-حالا آبشن-دوباره آبشن-بازم آبشن—حالا بیا بیرون و بزن ستاره 111 ستاره 2 ستاره 3 مربع سبز— توضیح برای خوانندگان مطلب کلید تماس را سبز میگوییم: وی گفت من نمیخواهم بسته ی اینترنتی بخرم و من گفتم بزن نترس بسته نمیخریم—جهتنما را بالا و پایین زد تا ببیند چی نوشته و دوباره تکرار کرد که من نمی خواهم بسته بخرم—جواب دادم: عزیزم بزن بریم بسته نمیخریم و ادامه دادم اگر هزار تومن برای تو آنقدر ارزش داره که حرف من ارزش نداره چرا به من زنگ زدی؟ و او انکار کرد که نه هزار تومن چیزی نیست و حرف تو قبول و سبز را زد و شنید برای فعال سازی کلید 1 و ادامه ی مطلب و دوباره اعتراض کرد و بحث شروع شد و هرچه گفتم 1 را وارد کن وارد نکرد—گفتم: این چه برخوردیه؟ من خیلی ناراحت شدم: بزن این کار تنظیمات است و من کاری به خریدن بسته ندارم: و با جهت نمای بالا و پایین بازی میکرد که گفتم: برو بابا و تلفن را قطع کردم، ساعت 14 و 20 دقیقه به کتابخانه نابینایان رفتم و مشغول دالانک بازی با یکی از به اصطلاح دوستان شدم و ساعت 15 کلاس کامپیوتر شروع شد و من تصمیم گرفتم تا پایان بازی کنم سپس به کلاس بروم: اما دستم به آدمک خودم خورد و از سوراخش بیرون آمد و وقتی در سوراخش قرارش دادم حریفم نپذیرفت و مشغول برگرداندن حدود 5 حرکت به عقب شد که من حرکتها را فراموش کرده بودم و نپذیرفتم و او را برنده خواندم و موقع خارج شدن از کتابخانه متوجه شدم دوست بسته نخر صبحی هم آنجاست، از آنجا خارج شدم و به اتاق مجاور که کلاس کامپیوتر بود رفتم و پس از کلاس دوباره به کتابخانه رفتم و بلند سلام کردم و دو نفر که یکی همان شخص بود جواب دادند: چند دقیقه گذشت و برادرش آمد بردش و نه با من مانند گذشته ها گرم گرفتند و نه خداحافظی کردند، یعنی قطع کردن تلفن اینقدر بد بوده و من واقعا مغرورم؟! من میخواهم به خود شناسی برسم و دیگر مغرور نباشم و محتاجان را اذیت نکنم! با تشکر فراوان!

۳۲ دیدگاه دربارهٔ «کی باور میکنه که من مغرورم؟ خودم!»

مغرور نبودی، من گاهی این برخورد ها را تجربه می کنم و همینه که کمتر کسی رو واسه ورود به حریمم مجوز میدم. اسمش هرچی و نتیجهش هرچی میخواد باشه. وقتی هزار تومان پیشش ارزش نداشته باشی، همون بهتر که از شر ارتباط باهاش راحت باشی!
با اینکه شرایط تو با من فرق میکنه ولی من سر برخورد های مشابه یا اخلاق های واقع‌گرایانه ای که دارم، خیلی ها ازم رنجیدند و کسی هست که بتونه خودشو دوست واقعی من بدونه یا من بتونم خودمو دوست واقعیش بدونم. برای من، تجربه ی تنهاییم و داشتن تعداد انگشت شماری از افراد ارزشمند و لایق دوروبرم، شرف داره به هزار تا مگس دور شیرینی!

سلام.
هرچی میخواستم بگم رو مجتبی گفت.
اینطور آدمها یه بار تجربه کردنشون بسه.
دفعه ی دوم دیگه زیادی میشن تو زندگیت.
من تا حالا هیچ حرکتی از عدسی تو این دو سال ندیدم که نشون بده مغروره.
کسی که تمام زندگی و خونه و داراییش رو برای پنجاه نفر میذاره وسط که بتونه باعث خوشی همنوعاش بشه به هیچ وجه مغرور نیست.
موفق باشی.

مرسییییییییییییییییییی من هی کامنت میدم این اندروید میپرونه. هرکسی خودشو بهتر میشناسه باید برای کسی زحمت بکشی و ارزش قائل باشی که قدر بدونه نه اینکه فقط به نفع خودش کار کنه حرفهای آقای خادمی رو لاااااااااااااااااااایک میکنم اگه دوستیهای ظاهری که کارشون خودشیرینی و چاپلوسیه با یه تلفن تموم شه همون بهتر که دیگه باهاشون در ارتباط نباشی بهتره موفق باشی

سلام .حالا یک رو بفرستیم آیا خخخ بسته خریده نشه هااا

بنظرم برخورد دوستتون اصلا جالب نبوده و خب شمام خوب تونستید تحملش کنید .اما با توجه به این که شما نسبت بهش شناخت دارین بنظرم باید یه خرده بیشتر در خصوص رفتارش فک کنید و بعد به این نتیجه برسید که آیا در این مورد مغرورانه رفتار کرده اید یا خیر …نگفتید یک رو بفرستیم یا نه خخخ

سلام
به نظر من مغرور کسیه که هیچ وقت حاضر به قبول اشتباه خودش نباشه.
در مورد این خاطره که اینجا نوشتید، من هم اگه جای شما بودم همین کارو میکردم.
شما با وجود اینکه کارتون اشتباه نبوده، بازم با این حال از دوستان نظر میخوایید که در صورت اشتباه بودن رفتارتون اونو اصلاحش کنید.
موفق باشید.

من بودم قط نمیکردم… تا اونجایی که میشد با حوصله توضیح میدادم.تو مغرور نیستی عدسی تو بی حوصله ای. خب یکمی دندون رو جیگر میذاشتی… طرف رو الان دقیقاً درکش میکنم. خود من آدم گیجی ام تو کامپیوتر… چن وق پیش به یکی زنگ زدم واس کم کردن حجم صدا کمکم کنه، پشت تلفن مرتب بهم غر میزد که تو چقده خنگی؟ بسکی غر زد من اصلاً گم کرده بودم کلیدارو دیگه… تا دم گریه رسیده بودم و خودما کنترل میکردم… باید توی آموزش دادن صبور بود، مهربون بود و دقیقاً از تیکه پرونی پرهیز کرد. تو تیکه بهش انداختی بعدم گوشیا قط کردی… خب من بودم دیگه تا آخر عمرم باهات حرف نمیزدم… نه بخاطر اینکه مغروری.. بخاطر اینکه غرورمو شکستی…
به خودشناسی برس فرزندم… تو از موضع بالاتر به طرفت نگاه کردی. تو اینطور مواقع باید خم شی، نه، باید زانو بزنی و بنشینی کنار مخاطبت.. گیج میزنه؟ با آرامش و طمأنینه و شوخیای با مزه از هول و هراس درش بیار.. نه اینکه از بالا وایسی و هی تیکه بارونش کنی، بعدم گوشیا روش قطع کنی!!! کارِت اشتباه بوده.
من از موضع طرف مقابلت نگاه کردم به قضیه…
از دلش ببین میتونی دربیاری؟ من بودم از دلم درنمیومد… خخخخخخخخخخخخخخخخ
من تو را سفارش میکنم به مهربونی و صبوری…
خوش باشی…

درود! تو خوب نگریستی… ولی من تو را سفارش میکنم یک بار متن منو با دقت بیشتر بخوانی و خودتو جای من بگذاری… و به یاد برخورد من با خودت بیفتی که پول برای من ارزشی نداره… حالا فرض کنیم ایشان پولی را از دست میداد اما وسط کار به من گیر سه پیچ نمیداد و در آخر کار من پولش را میدادم… باز هم فرض میکنیم من آن رمز را اشتباه گفته باشم… خصارت ایشان به عهده ی من است حتی اگر بیست هزار تومن شارژ قرار باشد در مبایلش بریزم… پس برو متنمو با دقت بخون و خودتو جای من بگذار و بیا تا با هم نتیجه گیری کنیم…در ضمن از پاسخی که دادی خوشم اومد و خوشحال شدم که خودتو جای مخاطبم گذاشتی و نظر دادی!

خب من الان کامنتا رو خوندم….
بیاید ردیف شین به هر کدوم ده دوازده تا ترکه بزنم….خخخخخخ
اخلاقم خوب چیزیه والله… یه بدبخت فلک زده ای زنگ میزنه بمن… مسخره ش میکنم و بعدم گوشیو قط میکنم، شما ها باید نصیحتم کنید نه اینکه بیاید تشویقم کنید که باریک الله رهگذر کارت خوب بود.. این مگس دور شیرینی بوده و یه بار بیشتر نباید تجربه کردشون و همچین آدمایی تو زندگیت زیادی ان… یعنی چی واقعاً؟ خب شاید بدبخ حول کرده بوده.. همونطوری که من خودم حول میشم پشت گوشی وقتی دارم آموزش میبینم…من از این کامنتا اینطور دستگیرم شد که شما جماعت ظالم رو من بمیرمم نباید باهاتون تماسی بگیرم و کمکی بخوام ازتون… چون اون وق نام کاربریم رو از رهگذر باید تغییر بدم به مگس دور شیرینی…
عدسی یک درصد احتمال ندادی که طرف شاید حتی هزار تومنم تو حسابش پول نداشته؟ هزار تومن ارزشی نداره… ولی گاهی پیش میاد که آدم حتی پونصد تا یه تومنی ام نداره… روشم نمیشه بگه ندارم. نمیدونم چی بگم به شما جماعت…

درود! خانم معلم تو که همیشه خطکش داشتی حالا چی شده که ترکه برداشتی؟… آهان به تازگی سیبیل در آوردی خطکش را کنار گذاشتی ترکه دستت گرفتی… تو متوجه رابطه ایشان با من نشدی که ایشان با شناختی که از من داره با من تماس میگیره و من توقع بیشتری از او داشتم که باید کار را تمام میکردم و این کار آموزش نبود بلکه انجام دادن کار بود…! خخخخهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها

سلام بر رهگذر محله
یه پس گردنی حسابی بهت زدم تا واسه ما جماعت قیافه نگیری. خخخ هاهاهاهاهاهاها
اما از شوخی گذشته باهات موافقم. ولی منظور از مگس دور شیرینی کسانی هستند که تو رو فقط واسه خودشون می خواهند و وقتی یه چیزی هم بهشون میگی یا ازشون می خوای تازه طلبکارت هم هستند. به نظر من با این جور آدما نباید اصلا رفت و آمد کرد.
بازم یه پس گردنی دیگه بهت زدم تا منظور جماعت را خوب خوب درک کنی . خخخخ خخخخ
الفراااااار

درود! من از اصطلاح مگس دور شیرینی اصلا خوشم نیامد… مثلا همین جمله برعکسش هم وجود داره…یک معلم خشن و مغرور و بد اخلاق شاگردانش مانند مگس دور چلقوز مرغ هستند… پس بهتر است که ما به افرادی که با ما تماس میگیرند برخورد خوب داشته باشیم و برای آنان از اصطلاحات ناروا استفاده نکنیم و وقتی حوصله ی پاسخ گویی نداریم محترمانه به آنان بفهمانیم که فعلا فرصت یا حوصله نداریم…!

سلام آقای عدسی…من شما را نمیشناسم اما توصیه های رهگذرو میپسندم….
یک نکته مثبت دارید اینکه می شینید درمورد کارهاتون فکر میکنید….یعنی وجدانی دارید که دوست نداره در هیچ شرایطی کسی رو برنجونه و اگر هم میرنجونه از روی قصد و غرض نیست
خودتون توی متن نکات مثبت و منفی خودتونو گفتید به نظرم هر شخصی خودشو بهتر میشناسه و هیچ وقت هم نمیتونه خودشو گول بزنه.

شاید اصلا این متن مخاطب خاص داره و آقای عدسی میخواد که بیاد باهاش آشتی کنه و دیگه ازش دلگیر نباشه.
مخاطب خاص : منی که اصلا آقای عدسی رو نمیشناسم از همین جا بهت میگم متن نشون میده آقای عدسی آدم خوبیه و دوستون داره.دلگیر نباشید.
امیدوارم که کدورت ها برطرف بشه.

درود! دیروز ساعت ۱۳ کار تمام شد و هنوز به خوبی یاد نگرفته که بتونه به محله بیاد… دیروز خودم یادش دادم که بیاد و مطالب را بخونه و حتی بهش گفتم تو که یه آخوند هستی نباید اینطور برخورد میکردی و انتظار من از تو بیشتر از این بود که پیشدستی کنی و با من تماس بگیری… راستی خودم پیشدستی کردم و با یک تکزنگ و پیام رایگان ایرانسلی که با ستاره ۱۵۰ ستاره شماره مورد نظر مربع برایش زدم و با من تماس گرفت و مشکل گوشیشو رفع کردیم… هرچی که باشه او حدود ۹ سال از من کوچکتره و تجربه اش کمتره و بهتر است که من کوتاه بیایم تا به تجربیات او افزوده شود… راستی برای شناختن من اگر دوست داری و حوصله داری به صندلی داغ عدسی و دفتر خاطرات عدسی و درباره عدسی مراجعه کنید.. با تشکر از نظرات و حضورت!

سلام
منم با نظر رهگذر موافقم البته نه با همش به نظر من این شاگرده و کلاً کسی که میخواد علمی از کسی یاد بگیره هست که باید دو زانو جلوی استادش بشینه و ادب به خرج بده نه کسی که به کسی چیزی یاد میده ولی با بقیه ی حرفاشون کاملاً موافقم به نظر من شما مغرور نیستید ولی به قول رهگذر بی حوصله یا به قول خودم کمی خشنید خب البته یه خصوصیت اخلاقی خوبی که توی شما می بینم اینه که وجدان بیداری دارید همین که به خاطر اینکه تلفنو قطع کردید خودتون شاید بیشتر از اون طرف ناراحت شدید که حالا فکر می کنید مغرورید این خودش خیییلی خوبه و واقعاً قابل تحسینه منم خودم این اخلاقو دارم که مثلاً اگر به یکی یه چیزیو توضیح بدم ولی اون به توضیحات من شک داشته باشه بار دوم عصبانی میشم که البته این صفت بد چه از جانب من چه از جانب هر کس دیگه اشتباهه که سریع عصبانی بشیم یه وقتایی به خودم میگم من اصلاً به درد معلمی نمی خورم چون اگر کسی میخواد که معلم بشه در وهله ی اول باید صبور باشه چون همه ی شاگردا زرنگ نیستند چه بسا شاگردی که زرنگه دیگه به ما نیازی نداره اون شاگرد ضعیفه که به ما نیاز داره و ما باید با حوصله اینقدر برای اون توضیح بدیم تا اون بفهمه و اینه که هنره من هیچ وقت معلمای ریاضی و زبانمونو دوست نداشتم چون به شاگردای زرنگ توجه می کردن وقتی اونا یاد می گرفتن دیگه حوصله ی بقیه رو نداشتن اگر بخواید به حرف آقای خادمی گوش بدید میشید مثل معلم زبان راهنمایی ما که مثلاً شاگردای تنبل و متوسط و زرنگو تو سه ردیف جدا میذاشت و با ردیف تنبلا اصلاً کاری نداشت فکرم میکرد که خیلی قدرت تدریسش بالائه برای همین شما که اینقدر به فکر هم نوعاتون هستید و علاوه بر این این اخلاق خوب دارید که با کسی قهر نمی کنید صبرتونو هم ببرید بالا اینطوری دیگه خوبی هاتون تکمیل میشه

سلام ضمن لایک کامل حرفهای جناب رهگذر
هر کس که میخواهد مطلبی را به کسی بیاموزد ضمن اینکه نباید مغرور باشد لازم است سعه صدر داشته باشد تعلیم کار دشواری است از عهده ی هر کس برنمیآید که مبادرت به آموزش به دیگران بورزد به قول معروف کار هر ………… با تشکر

درود! ببین من درست متوجه شدم… کار هر بز نیست خرمن کوفتن… گاو نر میخواهد و مرد کهن… حالا بین بز و گاو نر و مرد کهن من کدامیک و تو کدامیک هستی؟… من آموزش دهنده نبودم… بلکه دستور دهنده و او انجام دهنده بود… عزیزم من زغال فروشم نه چیز دیگر…!

سلام عدسی خودمون! بابا بیچارهش کردی که! خخخ! ولی۱چیزی بگم؟ اینکه شما بهش می گفتی چیکار کنه و خودت از طرفش انجام نمی دادی رو من خیلی باهاش موافقم. هر زمان در مورد سیستم یا گوشی از کسی سوال دارم بهش میگم ببین بگو خودم انجام بدم و طرف میگه بده۱دقیقه مثلا گوشیت رو نمی خورمش که می خوام کار تو راه بی افته و من هر بار توضیح میدم که بابا می خوام خودم یاد بگیرم تو انجام بدی که من نمی فهمم چیکار کردی! در مورد اون بنده خدا هم که خیال می کرد اون۱رو نباید بزنه شاید واقعا نگران بوده و تصورش این بود که شما متوجه نیستی و داره اشتباه می زنه. زمان های این مدلی، اگر حوصله داشتی واسه طرف توضیح بده که ببین الان مثلا۲تا گزینه میاد یکیش خرید بسته هست یکی دیگه فلان گزینه هست که ما می خواییم بهش برسیم. اگر خاطرش جمع بشه مشکلی پیش نمیاد. قطع تلفن هم، گاهی روز ها آدم سر حوصله نیست و هوای کلکل نداره. به کسی نگی ها ولی خودم۱زمان هایی بد برام پیش میاد. اون زمان اگر جز خونواده کسی باهام کار داشته باشه خداگیر میشه. البته بعدش وجدان درد می گیرم و میرم از دلش درمیارم ولی اصل همون لحظه هست که من باید مواظب تر باشم. اون بنده خدا که مثلا۱سوالی ازم داره یا۱کمکی ازم می خواد که نمی دونه من الان خیلی سر حال نیستم. به فکر خودشه و گرفتاری خودش که من می تونم براش حلش کنم و دلواپسه که نکنه من۱لحظه حواسم پرت شده و دارم اشتباه می برمش! این از خودم. ولی مغرور! عدسی شما شاید حوصلهت سر رفته بود از هر چیزی که اون لحظه برات ناخوشآیند بوده ولی هیچ مدلی توی سر من نمیره که شما مغرور باشی. از نظر من شما فقط اون لحظه و شاید هم اون روز۱خورده بی حوصله بودی. همین.
راستی دالانک بازی چیه؟ آدمک داره؟ وایی آخجون میشه همینجا اینترنتی یادش بدی من و بقیه یاد بگیریم خیلی دلم می خواد ازش سر در بیارم بازی کنم!
شکلک به جهنم که هنوز بزرگ نشدم. اینجا که غریبه نداریم خوب من دلم نمی خواد خیلی بزرگ بشم مگه چیه؟
شاد باشی تا همیشه.

درود! خوب حالا نوبت به یک جمع بندی رسیده که من انجام میدهم… به نظر من هر پستی که در این محله زده میشود افرادی آن را میخوانند و تعدادی از آنان چراغ خاموش هستند و بدون نظر گذاشتن از کنارش میگذرند و افرادی هم با دقت میخوانند و با دقت نظر میدهند و افرادی هم هستند که فقط به یکی از جملات پست دقت میکنند و طبق برداشت خودشان نظر میدهند…، به هر حال من از همه ی افرادی که مطالب مرا میخوانند تشکر میکنم و بیشتر از آنان خوشم میآید که نظر میدهند و مرا تشویق به نوشتن میکنند! امیدوارم در این پست کسی از برخورد و جوابهای من نرنجیده باشد!

دیدگاهتان را بنویسید