خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

اولین مصاحبه ی شغلی من و خریدن فال از بچه های کار,

z

۵۸ دیدگاه دربارهٔ «اولین مصاحبه ی شغلی من و خریدن فال از بچه های کار,»

سلاااام سلااام بر خانم مظاهری میگما عجب اوضاعی شدا اول رفتید مصاحبه بعد راهتون دور شد بعد توی مصاحبه کلی سؤالات تکراری و حوصله سر بر پرسیدن بعد وایسدن واسه اتوبوس و بعد ماجرای فال و هم صحبتی مطبوعاتی کلاً که ماجرای جالبی بودا منم دعا میکنم کار گیرتون بیاد راستی برای ما هم دعا کنید که یه کاری باری ماری چیزی گیرمون بیاد بابا مردیم هی رفتیم فلان جا گفتیم کارمند کارگر کار چی نمیخوایید اونا هم گفتند پارتی داری آیا سواد داری آیا لیسانس داری آیا جالبه یه جا رفته بودم واسه استخدام میگفت لیسانس داری گفتم آره بعد گفت کو مدرکت مدرک نشونش دادم میگفت مال خودت هست آیا نه مال خودت نیست منم قاطی پاطی کردم گفتم صد میلیون هم بده سر کاری که اول بار توهین میکنه نمیرم سابقه داری آیا والا طرف میره واسه آبدارچی میگه سابقه داری آیا خب نمیخوای بهش کار بدی دیگه چرااا الکی بهونه میاری بگو کار نداریم
خدایا تمام بیکاران را به شغل مورد نظر حمایت چی ببخشیدا هدایت بفرما آمین به هر حااال مرسی بابت این پست باااا حاااال در پناه حق بدرود و خدا نگه دار منم برم بخوابم که بدجور خوابم میاد بازم خدا نگه دار

درود. دنبال چیزی که نیست اصلاً نمیگردم. کار پیدا کردن تو کشور ما دقیقاً مثل اینه که یکی بهت بگه جهنم و بهشت کجاست. اگه جای دقیق اینا رو پیدا کردی تو ایران و این کشورای جهان سومی کار هم پیدا میکنی.
حالا اصلاً کار هم پیدا شد که نمیشه یعنی حقوق رو سر وقت میدن آیا؟ بابام الآن پنج ماهه که حقوق نگرفته.
خلاصه بگذریم الکی وقت خودتونو تلف نکنین.
خب منم یه فال گرفتم با این متن.
ای صاحب فال بدان و آگاه باش که در میان غمو اندوه قرار گرفته ای و هرچی دستو پا میزنی بیشتر غرق میشوی.
دنبال چیزی میگردی و در پی چیزی هستی که از تو و امثال تو گریزانست.
ای صاحب فال راهت را کج کن و به طرف دیگری برو.
سفری در پیش داری. ان را به سر انجام برسان و این سفر همانا شتافتن به دیار باقی خواهد بود.
خب این هم از فال من.
اصلاً یه مثال دیگه. هر وقت چهار تا طایر ماشین به هم رسیدند ما هم به کار میرسیم.
مرسی از پست.

سلام, اولش که سوغاتی یادتون نره, ههاهااهههااا,
دومش که من این برداشت رو میکنم که تلاش خودتون رو بکنید ولی چشم امیدتون به دست کسی نباشه و توقعی نداشته باشین,
که سعی کردم همینو پیاده کنم, راستی نون خشک و ماست کیسه انداخته همراه ببرین نیاز میشه!!

سلااام اسمتو خیلی دوست دارم قراره اسم بچه ی شیشمیمو بذارم ریحانه, هاهاهاا!, چرا همش فکر میکردم با اون ه نوشته میشی,
ایشالا زندگیت پر باشه از عطر ریحون.
منم خیلی سر و دست نمیشکنم واسش ولی خب میشه به عنوان یه تلنگر ازش استفاده کرد. فرض میکنم یه پفک خریدم.

سلام بر خانم زهره گرامی ,
پست خوبی بود و شعر قشنگ تری . تبریک میگم . .
یه چی تو پست بود که شاید بهش بشه گفت , امید به زندگی . تو این داستان واقعی , دو بازیگر اصلی داشت که هر دو برای زندگی و ادامه زندگی تلاش میکنند .
اول امید بعد کار . راستش با علی موافق نیستم که میگه سفر در پیش داری و از این شوخی ها …
اولین قدم , برداشتن همین قدم هست . یعنی باید امید و اراده کنی و این قدم رو بلند کنی تا رفتن شروع بشه . والله خداوند هم میگه تو حرکت کن , برکت اش با من .
پس هیچ وقت خودتون رو از داشتن امید , محروم نکنین . همون طور که من در یک لحظه تمام دنیا برام سیاه شد , امکانش هم هست که در نیمی از اون زمان , اتفاقی بیفته که فکرش رو هم نمیکردم .
اینو با گوشت و پوست و استخوانم باور کردم . من این روزها رو در خواب هم نمیدیدم , حتی یه خواب کمک کردن به یک نابینای ثالث رو هم در خواب ندیدم و هنوزم تو شوک هستم که خوابم یا بیدار .
پس چرخ گردون رو دست کم نگیرین . آفرین به شما که از اون پسرک هم فال خریدین . نشونه و انرژی مثبتی که از اون کار نصیبتون شد , این شادابی رو درونتون بوجود آورد که یه پست درباره اش بزنین .
در مورد کار هم قصد من اینه که دوستان اگه همفکری کنند , میتونیم با نیمچه تجربه ای که دارم , بشه با چند تا ایده و آموزش کاری شروع کرد .
ولی چیزی که میبینم اینه که یه گُردان دور و اطراف من رو بیکار گرفته , اما دریغ از یک همت برای انجام کار .
پست بعدی ام شاید همین باشه .
مرسی از ماجرای واقعی ای که برایمون بازگو کردین . امید که این همت رو مثل همیشه به همراه داشته باشین و ادامه بدین .
پیروز باشین و سر افراز .

سلام, چقدر وسعت نظر دارین و مثبت اندیش هستین. باریک الله! توجه نکرده بودم به دو بازیگر و نقششون.
ایده هاتون رو عملی کنید که مطمئنم موفق خواهید شد.
قبول دارم هستن کسانی که فقط میگن کار ولی کوچکترین قدمی برنمیدارن.
منتظر پستهاتون هستم

دخترم رعد بزرگ هم اکنون برات اینچنین دعا کرد :خدایا برای این دختر نبینم بهترین تقدیررو رقم بزن . دلت قرص باشه نبینک عزیزم .
راستی هزار تومن زیاد بوده که به فال فروش دادی . دوم اینکه دو تا عصا با خودت بر میداری ؟چه عجیب و چقدر سخت. ماساژ که کار خیلی سختیه و باید قدرت بدنی بالایی داشته باشی .
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به

سلااام بر رعد غرنده و تابنده خخخ!,
آره باور کن ۱۰۰ تومان هم خرج کاغذو خودکارش نشده بود, ولی چیکااار کنم دست و دلبازیه دیگه,
هاهاها! ممنونم از دعات, آره یکی اضافه همیشه داخل کیفم هست یه کم بارو زیاد میکنه ولی ارزششو داره,
شعرت هم قشنگ بود, تچکر تچکر

سلااام حال شما خیلی دلم براتون تنگ میشه ها! ما رو از پستهای ارزشمندتون بی بهره نذارین. راستی من اومده بودم مشهد ۱۵ اردیبهش اونجا بودم. اینقدر دلم میخواست ببینمتون, بارها خواستم شمارتون رو از کسی بگیرم ولی ولی نمیدونم چرا نگرفتم, . ایشالا یه دفعه دیگه سعادت پیدا کنم, راستی اگه تمایل داشتین شماره منو بگیرین از بچه ها, خیلی خوشحال میشم.
سر افراز باشین, لپ بزرگ مهر رو هم بکشین از طرف من!!

سلام دوباره
انشاالله دفعه بعد از قبل به من بگین چه زمانی مشهد هستین شماره شما رو از رهگذر عزیز می گیرم بزرگمهر الان رفته اردو وقتی برگشت حتما لپش رو میگیرم و میگم از طرف خاله زهره ی ورزشکار و در جستجوی کار
دوستی با شما برای من و بزرگمهر باعث افتخاره در پناه حق سربلند تر از همیشه باشید

سلام
آفرین به تو دوست عزیزم خیلی این پشتکارت را دوست دارم
خیلی خوبه منم با صحبت های آقای کریمی اصلا موافق نیستم
و صحبت های آقا مهدی را حسابی لااااایک میکنم
راستی خاله منم میخوام فالت بگیرُم!
بگیرُم؟ بگیرُم؟
فقط به من ۲۰۰۰ تومان بدید!
بدید خاله دیگه!

بهبهبه سلاام عروس گللللمممم!
تو خودت خوب بودی که تونستی منو تحمل کنی هاهاها.
ولی عجب خواجویی رفتیمااا بعدشم عجب ژانبنی خوردیمااا,واقعا لطف داری به من عزیزم,
چشششم حتما, میخوای ۵ شنبه بیایی کلاس خادمی مسیر یابی با جی پی اس؟, بعدش بریم بیرون؟! هاهاها,
داره امتحانام شروع میشه, فقط بدووو. ههاهاها.

یعنی الآن سر ندارین یا گوش؟! هاهاهااا!

ولی درکتون میکنم هرچند من اونقدر مصرانه دنبال کار نبودم ولی اخیرا واقعا چشیدم به خصوص با این کاغذ بازی و دوندگیهای اداری,
ایشالا که یه کار عالی و درخور, پیدا کنید

سلام کاوشگر.. وای تو اص ساخته شدی برای تجسس و کاوش …
ایشالله پیروز میشی تو این میدون و دعوتمون میکنی به یه ناهار خونه خانوم کاظمیان و ساناز یه ناهار مَشتی برامون میپزه و میخوریم حسابی خوش میگذره… خخخخخخخخخ…
نگران نباش دختر… برای تو کار هست.. بقول ترخانه اگه حرکت کنیم خدا برکتا می پاشه تو سر و صورت زندگیمون… خدا باهاته…
خدایا هوای این رفیقمونا داشته باش لطفاً…
خو یه دعا داشتی، یه انرژی مثبت داشتی، و نیم کیلو تشویق و نیم مثقال طنز… میشه به عبارتی ۲۵۶۵۰ تومن… شماره کارتمو براد اس میکونم حالا.. یاللی بیریز حساب خرج دارم… بچام گشنشونه… هاههاهاهاهاه

اوه اوه زرنگ خانوم ۵۰۰ تومنشا کم بوکون, کارت به کارت کردن که مفتی نیس! اگه کارتت ملتس ۲۵۰ تومن, وااااایی هاهههااهااااا,

آره خوب اومدی ایول. ایشالا کار پیدا کردم همگی خونه خانم کاظمیااان, هاهههاااهااا,
دیگه چیچی گفته بودی جوابدا بدم خخخ, راستی خره دلم براد تنگ شده بود اندازه سوراخ جوراب مورچه, هاهاها. ولی جدی دلم هوادا کردس, میگم ولیا نیمیدونم چرا یه پیامم بد ندادم.!
خره خیلی میخوامد هاهاهاااهاا, ۵ شنبه بیا, یعنی هرکی میاد ۵ شنبه رو مشخص کنه. بریم کلاس خادمیا به هم بیریزیم بعدشم بریم بگردیم. هههاههااا

سلام زهره جان.
آفرین به تو.
من همیشه دوست دارم مثل تو باشم.
دنبال کار هم بگرد ولی خسته نشو
یادت باشه اگر یک کاری پیدا کردی ولی درآمدش هم کم بود مبادا رهاش کنی.
این قضیه دستهای کاوشگر فکر کنم آخرش به جاهای خوبی برسه.
موفق باشید

سلااام مریم جونم. راستی اسم خواهر کوچیکه منم مریم هستا,
از لحاظ روحی هم خیلی به هم نزدیکیم حرف همو خوب میفهمیم,
تو که خودت گلی عزیزم موقر و متین. لطف داری زیاد.
دعا کن واسم. قول میدم اومدی اصفهان به مرغ همساده مون بگم تخ بوکوند ههاهههااا.پاینده باشی گل دختر

سلام بر شما خواهر خوب و مهربان
پست بسیار خوب و بهتر از آن مصاحبهه شما مسئله اشتغالاز زمان های بسیار قدیم برای نابینایان و حتی بینایان وجود داشته است برای حل آن تلاش زیادی از سوی بهزیستی تشکلات و خود نابینایان لازمست که امید وارم بزودی زود ممکن گردد… به هر حالمن هم با خلوص نیت برای شما و همه جوانان کشورمان دعا میکنم چون که واقعاً معتقدم که شغل خوب سرنوشت سازست…. موفقیت شما را از خدا وند دانا و توانا خواستارم…

از رعد بزرگ به نشر مصادیق و اصادیق خخخ خب توی نجف آباد وقتی عصاش خراب شد چه کار کرد ؟؟یعنی نتونست راه بره و مجبور بود دست یکیو بگیره ؟؟
میگم شاید از نجف آباد به بعد توبه کرده و زاپاس دار شده خخخ
ولی هر چی فک میکنم هیچ کس نمیتونه راهنمای کس دیگه ای باشه . فقط چشم و بعد عصا .

سلااام شهروز الدوله,
وایسا وایسا کاریت دارم, من خرگوشی بی آزارم هاهاها.
راست میگیا یادم نیست چرا, شاید گفتم اونجا چیزی که پره نابیناست و عصا خخخ.
شایدم حالیشا نداشتم اون روز. نیمیدونم خخخ.
هرچی بیشتر ضربه میخورم بیشتر سعی میکنم دوتا عصا ببرم. تازه من نکات امنیتی دیگه ای رو هم رعایت میکنم پول بده تا بگم خخخ.
مثلا مبایلم همیشه تو جیبمه. و دو یا ۵ تومان پول هم جدای از پولهای کیفم تو جیبم میذارم. که اگه کیفمو کشیدن یا دزدیدن اینارو داشته باشم هههه
خوشحالم کردی. ارادت فراوونتا. راستی بازم بییند اصفان

رعد بزرگ غرش کنان به رهایی میگه :
اونقدر شما دو تا خره خره به ریش هم ببندید که یکی سر برسه و بهتون نشون بده از صد من خر چن کیلو گاو میاد بیرون خخخخ
هاهاها به
جای خر و مرغو خروس گفتن ازش بپرس که ی عصا قیمتش چنده ؟؟در سال چن بار عصا میخره ؟میخره یعنی خره نه بلکه بخر بخر .
فک کنم پولیو که من رها در سال برای چادر خرج می کنیم شما خرج عصاتون میکنید هاهاها روز عصای سفید باید بهتون عصا داد و روز چادر سیاه هم باید به ما قواره چادری هاهاها

هاههاهاهاهاهاههاهاهها…
خره رعد نیمیتونم نگم خره!!! اصی خره نگم خره که جمله بندیم ناقص میشه خره… هاهاههاهاهاهاهاها
واااااااااااای خریدن چادر یه طرف دوختنشم یه طرف… والله بیچاره ایم از دس این خرقه حسن گدا !!! هاههاهاهاهاهاهاه
فک نکونم واس عصا پول بدن بچا… از بهزیستی مفتی مفتی میگیرن به گمونم…
راسی زهره عصا رو شما میخرین؟ یا میگیرین؟
بیا پرسیدم…هاههاهاهاههاها

درود
آره زهر خودمم ، شک نکن ! خبر منو هم گرفته بودی آمدم بگم من که خوبم ! خیلی خوب با اینهمه مشکلات جدید و غیر مترقبه خوب خوبم .الان هم که خبر خوبی از سوی شما خواندم بسیار خوشحال شدم .خیلی قشنگ و راحت و مثبت نوشته بودید . خیلی زیبا بود هم مصاحبه رفتنتان و هم مطلب نوشته شما .من در اولین پست سال جدید بهترین آرزوها را برای همه اهالی و علی الخصوص شما دختر مهربان داشتم و الان هم دارم .من مطمئن هستم و بسیار امیدوار امسال برای شما بهترین سال باشد .سالی توام با سربلندی و موفقیت و شادکامی .حتما هم همینطور خواهد بود .کافی است که شما هم بخواهید .منتظر شنیدن اخبار خوب از سوی شما هستم .
بی ادعا توانمندی شما برای من محرز است .اما نحوه تفکر امروز شما بسیار سخت و مبتنی بر درایت خاص شما است .من از شما می خواهم که نوشته زیر را بخوانید : دانش آموزانی دختر و پسر دارم اما ملاک من دخترها هستند .معلم ریاضی روزی به من گفت که می دانی نگاه این دختران چیست ؟گفتم خیر .گفت اینها خیلی زرنگ هستند اما به دلیل فقر مالی پدرانشان منتظر هستند تا کسی در خانه را بزند و بدون اینکه نگاه کنند کیست و شرایط را دارد به پیرمرد و میانسال و هر فرد که شرایط اولیه زندگی اجتماعی را هم نداشته باشد جواب مثبت می دهند و همواره این فرزندان در فشار هستند و آینده ای تاریک برای خودشان متصور هستند .اینان در ساعات بیکاری هرگز به منزل نمی روند و خود سرگردانی در مدرسه را به محیط منزلشان ترجیح می دهند ! حالا تصور بفرما بیچاره کدامیک هسستند ؟ نه نابینائی محدود کننده نیست .الان ما خیلی ها را داریم که شاغل هستند ولی خیلی ها هم به دلیل عدم اعتماد به خود و سایر مسائل و یا شاید زیاده خواهی نتوانستند کار بیابند که من این دسته را رد نمی کنم .بسته به نگاه و ایده و افکارمان آینده امان شکل می گیرد .
زهر ببخشید . با آرزوی مجدد و توام با سربلندی و کامیابی برای شما در تمامی عرصه های زندگی .باید به دنبال کار بود و امیدوارم همین اولین مصاحبه برای شما منجر به یک کار مناسب و با آبرو شود .بدرود .

درود. غمبر عزیز من اول که شوخی کردم و بعدشم من میگم ما خودمون باید یه مهارتی داشته باشیم و با اون نون در بیاریم نه اینکه دنبال کار پشت میز نشستن بگردیم. گفتم که من راهمو کج کردم و خدا رو شکر از درامدم هم راضی هستم. اگه من میخواستم مثل بقیه دنبال کار اداری یا پشت میز نشستن بگردم عمرم تلف شده بود و هیچ چیزی هم نصیبم نمیشد.
خدا رو شکر همین که میتونم گلیم خودمو از آب بیرون بکشم راضیم.
ما چاکریم.

سلاااام زهره جغله جووونم،وااااای دوتا عصا؟، نهههه،همون یکیشم سنگینه نمیشه که بشه چه برسه به دوتا خخخخ،
احسنت که تونستی دل یه بچه رو شااااد کنی گیگیلی،کار هم ایشالاه پیدا میشه،تلاش کن تو میتونی نانازکم،بوس بوس بووووس،خدافسی

درود و هزاران درود! بالاخره نمردیم و دوباره پستی از خانم سرمایه دار محله دیدیم… شغل اول ورزشکار… شغل دوم رئیس موج نور… شغل سوم مساژوریست… خوب ماهیانه شش ملیون داری میگیری… هزارتومن دادن برای خرید فال که چیزی نیست… موفقیت دوستان آرزوی قلبی ماست…!

بهبه سلام زهره خانم چه عجب شما توی محله پیدات شد انشاء الله شاغل بشی
درک میکنم وقتی ما به پدر و مادر وابسته باشیم عواقبش این میشه
جریان فال هم خیلی با مزه بود مردم برای نون در آوردن همه کاری میکنن خب حالا شما نمیتونید فالگیر بشید یه امتحانی بکنید راستی مصاحبتون چه طور پیش رفت خوب شد؟

دیدگاهتان را بنویسید