خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دانلود کتاب صوتی صحرای محشر

سلام دوستان پیشاپیش عید رو بهتون تبریک میگم

کتابی که براتون آوردم صحرای محشر نام داره که نویسندش محمدعلی جمال زاده هست

جمال زاده در این کتاب به قلم طنز آمیز سرنوشت خیالی خودش رو در روز قیامت به تصویر کشیده امیدوارم خوشتون بیاد

حالا قبل از لینک دانلود برای اون دسته از عزیزانی که میخوان با پدر داستان نویسی ایران آشنا بشن خلاصه ای از زندگینامه ی این نویسنده ی بزرگ رو  قرار میدم

سید محمد علی جمالزاده
در یکصد و شش سالگی درگذشت. زادنش به سال ۱۳۰۹ قمری در شهر اصفهان روی داد و مرگش در روز هفدهم آبان ۱۳۷۶ در شهر ژنو فرارسید. پدرش جمال الدین واعظ اصفهان
( متولد در همدان ۱۲۷۹- مقتول در بروجرد جمادی الثانی۱۳۲۶ ) نام داشت. محل اقامت او شهر اصفهان بود، ولی غالباً برای وعظ به شهرهای مختلف سفر می کرد. جمالزاده
روزگاران کودکی را در اصفهان گذرانید و چون از ده سالگی فراتر رفت گاهی پدرش او را به همراه خود به سفر می برد، در همین دوره از حیات جمالزاده بود که سید جمال
در سال ۱۳۲۱ اقامت تهران را اختیار کرد و دو سه سالی بیش نگذشت که فرزند خود محمد علی را برای تحصیل به بیروت فرستادن (۱۹۰۸) سن جمالزاده در این اوقات از دوازده سال
درگذشته بود.جمالزاده در بیروت بود که اوضاع سیاسی ایران دگرگون شد محمدعلی شاه مجلس را به توپ بست و هر یک از آزادی خواهان به سرنوشتی دچار شدند. سیدجمال پنهانی،
خود را به همدان رسانید تا به عتبات برود، اما در آن جا به چنگ عمال دولتی افتاد. او را به دستور دولت به حکومت بروجرد تحویل دادند، در این شهر به اراده حاکم،
( امیر افخم) به طناب انداخته و مقتول شد.جمالزاده در بیروت با ابراهیم پور داوود و مهدی ملک زاده( فرزند ملک المتلکین ) چند سالی همدوره و همدرس بود. چون متمایل
به تحصیلات دانشگاهی اروپائی شد در سال ۱۹۱۰ قصد عزیمت به اروپا کرد. ازراه مصر، خود را به فرانسه رسانید. ممتاز السلطنه، سفیر ایران، چون او را بشناخت توصیه
کرد بهتر است به لوزان (سویس )برود و در آنجا به ادامه تحصیل بپردازد. تا سال ۱۹۱۱ در لوزان بود. در این سال به دیژون فرانسه آمد و دیپلم حقوق خود را از دانشگاه
این شهر گرفت. وقوع جنگ جهانی موجب تشکیل کمیته ملیون ایرانی، به زعامت سید حسن تقی زاده، در برلن، برای مبارزه با روس و انگلیس شد. یکی از ایرانیانی که در
این کمیته دعوت شد سید محمد علی جمالزاده بود. او در سال ۱۹۱۵ به برلن آمد و تا سال ۱۹۳۰ در این شهر زیست. جمالزاده پس از ورود به برلن، مدت درازی نگذشت که
به مأموریت از جانب کمیته ملیون به بغداد و کرمانشاه اعزام شد (همانند ابراهیم پور داوود و حسین کاظم زاده و چند نفردیگر) مدت شانزده ماه در این صفحات بود.
دربازگشت به برلن به همکاری قلمی مجله کاوه و اداره امور آن دعوت شد و تا تعطیلی آن مجله با تقی زاده کار می کرد. جمالزاده پس از تعطیلی مجله کاوه به خدمت محلی
در سفارت ایران در آمد و سرپرستی محصلین ایرانی به او واگذار شد. حدود هشت سال در این کار بود تا از سال ۱۹۳۱ به دفتر بین المللی کار وابسته به جامعه ملل پیوست
و در سال ۱۹۵۶ بازنشسته شد. از برلن به ژنو مهاجرت کرد و تا پایان عمر در این شهر بود. در این مدت چند دوره به نمایندگی دولت ایران در جلسات کنفرانس بین المللی
آموزش و پرورش شرکت کرد. جمالزاده در طول عمر خود، پنج بار به ایران سفر کرد. سفرهایی کوتاه، شاید نادرست نباشد گفته شود که سال های زندگی او در ایران فقط سیزده
سال از عمر دراز او بوده است. نود و چند سال را بیرون از ایران زندگی کرد. اما جمالزاده در سراسر عمرش با ایران زیست. هر روز کتاب فارسی می خواند و بی وقفه
به دوستان ایرانی خود نامه می نوشت. هرچه تألیف و تحقیق کرد درباره ایران بود و اگر هم درباره ایران نبود به زبان فارسی و برای بیداری و گسترش معارف ایرانیان
بود. خانه اش آراسته به قالی و قلمکار و قلمدان و ترمه و تافته و مسینه و برنجینه های کرمان و اصفهان و یزد بود. اوقات فراغت را با آنها می گذرانید. لذت می
برد از اینکه فارسی حرف بزند. با خاطرات کوتاه گذشته ای که از ایران داشت دلخوش بود. مکرر بر مکرر و با همه کس، از اصفهان دوره کودکی خود و محله بیدآباد حکایت
می کرد. گاهی دامنه صحبت را به فعالیت های سیاسی پدرش در جریان مشروطه خواهی می کشانید و طرز و عظ او و مشکلاتی که در تهران داشته است ,وصف می کرد. او بسیاری
ازاین مطالب را در نوشته های متعدد بازگو کرده است.جمالزاده فعالیت فکری و نویسندگی را با پژوهش آغاز کرد و پیش از آن که به داستان نویسی آوازه مندی بیابد،
نویسنده مباحث تاریخی و اجتماعی و سیاسی بود. گنج شایگان پنج سال پیش از یکی بود یکی نبود( ۱۳۴۰ ق) منتشر شد. تحقیقات متعددش درباره روابط روس و ایران و حدود
پانزده مقاله تحقیقی دیگر که در کاوه به چاپ رسید همه پیش از یکی بود یکی نبود منتشر شدند.جمالزاده نویسندگی را با مجله کاوه آغاز کرد و پس از آن که کاوه تعطیل
شد به همکاری جوانانی که در اروپا درس می خواندند مرتصی یزدی، غلامحسین فروهر، حسن نفیسی، مشفق کاظمی، احمد فرهاد، تقی ارائی که مجله فرنگستان را در برلن بنیاد
نهاده بودند شتافت و مقاله هایی در آن مجله  به چاپ رسانید. آنجا مطلبی درباره فارسی نوشت که میرزا محمدخان قزوینی را برانگیخت تا مقاله اساسی و معتبر و پر
آوازه خود را در آنجا منتشر کرد. جمالزاده با توقف انتشار فرنگستان به روزنامه های ایران رو کرد و در روزنامه های ایران آزاد، شفق سرخ، کوشش، اطلاعات، به چاپ
نوشته هایی که بیشتر مطالب اجتماعی می بود پرداخت، تا آن که مدیری مجله علم وهنر را پذیرفت که در برلن انتشار می یافت. مؤسس این مجله ابولقاسم وثوق بود. هفت شماره
از آن بیشتر منتشر نشد (مهر ۱۳۰۶-بهمن ۱۳۰۷) خودشان آن را مجله فنی و ادبی معرفی کرده اند. علم و هنر نتوانست حتی به پایه ایرانشهر برسد. از جمالزاده در سال
های ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۱ نوشته زیادی به چاپ نرسید. در جریان های فرهنگی ایران در آن سال ها شرکت بارزی نداشت، جز اینکه به عنوان عضو وابسته فرهنگستان ایران انتخاب
شده بود. با وجود این، همواره می کوشید مخاطبان فارسی زبان و هموطنان خود را داشته باشد. در زمان جشن هزاره فردوسی منحصراً یک مقاله به عنوان نه اندر نه آمد
سه اند چهار ازاو در فردوسی نامه مهر( ۱۳۱۳)چاپ شد. در جشن هفتصد ساله تألیف گلستان سعدی، کتابچه ای به نام پند نامه سعدی منتشر کرد ( ۱۳۱۷) مقاله ای درباره
کتاب ( مندرج در مجله تعلیم و تربیت)، و مقاله ای در مجله موسیقی، و ترجمه قصه ای از آناتول فرانس در مجله مهر ( ۱۳۱۶) و ترجمه داستانی از اسکار وایلد در همان
مجله( ۱۳۱۷) و چند مقاله در روزنامه کوشش، از جمله درباره کتاب زیبا نوشته محمد حجازی، حاصل آن دوره از نویسندگی اوست.مجله های تعلیم  تربیت، مهر، موسیقی محل
نشر نوشته های ادبی و فرهنگی او در آن دوره بوده است. جمالزاده، پس از شهریور ۱۳۲۰که مجله های مختلف ماهانه ادبی در ایران تأسیس شد، در غالب آن ها مقاله نوشت
و داستان منتشر کرد. در سخن، یغما، راهنمای کتاب، وحید، ارمغان، هنر و مردم بیش از همه مقاله دارد. در مجله کاوه، که محمد عاصمی در مونیخ به چاپ رسانید نیز
مقاله های زیادی منتشر کرده است. او نمی توانست و نمی خواست با هم وطنانش بی رابطه بماند. آن ها را که در ژنو می دید (اعم از ادبا و فضلا و یا رجال سیاسی) به
ذوق و شوق ملاقات می کرد و به صحبت با آنان می نشست. با غالب آن ها که در ایران اهل کتاب و قلم بودند مکاتبه مداوم داشت. هر کس به او نامه ای می نوشت پاسخی
به تفضیل دریافت می کرد.

خب عزیزان شما میتونید کتاب صحرای محشر رو با حجم 73 مگابایت از اینجا دانلود کنید شاد و پیروز باشید.