خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
چگونه یک نابینا میتواند ازدواجی موفق با یک بینا داشته باشد

درود. خب بچه ها من اومدم خوبین خوشین که. به هر حال من اومدم دیگه چه کاریه. آهان حالتون خوبه یا بهتره. الآن میگم موضوع چیه عجله نکنین. لطفاً تا آخر این پست با من همراه باشین تا یکی از مشکلاتی که ممکنه واسه بعضیامون پیش بیاد رو با هم یه واکاوی بکنیم.
واقعیتش اینه که خیلیا با من حرف میزنن و در ارتباط با این موضوعی که میخوام مطرح کنم مشورت میگیرن و گاهی یه چیزایی مطرح میکنند  که نشون از ندونستن واقعیت یا نپذیرفتن واقعیت از طرفشون هست.
خوب یا بد, درست یا غلط, خیلی از پسرای همنوع ما خوشبختانه یا متأسفانه دنبال زوج بینا واسه زندگی هستن و از اونجایی که واسه پیدا کردن زوج بینا به هر دری میزنند, و باز هم از اونجایی که بعضاً با روشهای نادرستی هم جلو میرن, اغلب موفق نمیشن.
حالا ما میخوایم بررسی کنیم که ببینیم دلیل عدم موفقیت این بچه ها چیه؟ اصلاً چند تا دلیل داره؟
راه چیه؟ چاره چیه؟
از کجا و چه جوری باید شروع کرد؟
آیا این کار نیاز به برنامه ریزی و طرح و نقشه ی قبلی داره؟
از کجا میشه متوجه شد که طرف بینای ما واقعاً ما رو میخواد یا نه؟
از کجا متوجه بشیم ما رو نمیخواد؟ و از کجا متوجه بشیم ما رو میخواد؟
از کجا متوجه بشیم حرفاش واقعیت داره یا بهونه هست؟
اصلاً به چی میگن بهونه.
دیگران چه جوری میتونند به ما تو این زمینه کمک کنند؟
به نظر من بیناها بر پایه ی دو اصل با ما ارتباط میگیرند. یکی حس ترحم یا همون دلسوزی خودمون, و یکی دیگه حس کنجکاوی.
یعنی حد اقلش تو شناختهای اولیه اینجوری هست.
یه حد اقل دیگه هم میگم که مشکلی پیش نیاد. پس حد اقل بعدی اینه که این موضوع واسه اکثر بیناها صدق میکنه.
الآن این مهم نیست که بیناها بر پایه ی چه اصولی با ما ارتباط میگیرند. مهم اینه که ما از این ارتباط چه جوری استفاده میکنیم و چه جوری میتونیم به اون سر و سامون بدیم.
خب حالا اگه ما تونستیم حس ترحمشونو به حس کنجکاوی تبدیل کنیم که یه قدم به خودمون نزدیکشون کردیم.
قدم بعد اینه که این حس کنجکاوی رو تحریک کنیم تا به شناخت عمیق و درست و درک واقعیت زندگی ما منجر بشه.
اگه تونستیم این کار رو بکنیم و اگه این قابلیت تو طرف بینای ما باشه, و اگه واقعاً ما رو واسه زندگی بخواد, حتماً قطعاً و یقیناً تلاش میکنه تا نسبت به درک زندگی ما به یه شناخت مشخصی برسه و البته و صد البته که ما هم باید تو این زمینه کمکش کنیم.
بچه ها باید بینیم طرف ما رو دوست داره یا دوست داشتنمونو دوست داره. بین اینا تفاوته از زمین تا آسمون.
طرف بهمون میگه ازدواج ولی تو دلش دنبال دوستی با ماست نه ازدواج. واقعاً اینو از کجا میشه متوجه شد؟
ما تو این پست در مورد کسایی می بحثیم که راهشونو انتخاب کردن و تصمیم دارن زوج بینا اختیار کنند. پس لطفاً کسی نیاد بگه که آقا من اصلاً با بینا ازدواج نمیکنم و از اینجور بحثا که اون میشه یه بحث دیگه و در موردش هم حرفای زیادی زده شده. ولی اینکه ما چه جوری یه زوج بینا پیدا کنیم؟ چه کار کنیم تا این رابطه به ازدواج ختم بشه و بعدش این ازدواج به یه زندگی مستحکم ختم بشه رو یا نداشتیم و یا هم کم داشتیم.
در ضمن نابینای مورد نظر ما شرایطش به طرف مقابل میخوره. یعنی از نظر سنی و کار و موقعیت اجتماعی مشکلی نداره.
باید خشت اول رو درست بذاریم تا موفق بشیم. مطمئن باشیم اگه خشت اول رو کج گذاشتیم دیگه زندگیمونو رو آب که چه عرض کنم, رو سیل ساختیم.
عاقلانه تصمیم بگیریم, عاشقانه زندگی کنیم.
نکته های زیادی هست که من هم خیلیاشونو عمداً نگفتم تا تو بحث با هم جلو بریم و خیلیهاشونم به نظر من نمیرسن. در کل این پست یه پست مباحثه ای هست و همه با هم می بحثیم.
پس در نتیجه این پست عمومی هست و هر کس میتونه تو بحث شرکت کنه و لزوماً معنیش این نیست که حتماً من باید به کامنتا جواب بدم. البته من هم تو این بحث شرکت میکنم و با هم می بحثیم.
خعیلی دوستون دارم, قربون تک تکتون, تو کامنتا میبینمتون و این ترانه هم تقدیم همتون.
دوستیه ساده ی ما
غیر معمولی شد.
نمیدونم اون روز.
تو وجودم چی شد
نمیدونم چی شد
که وجودم لرزید
دل من این حس رو
از تو زودتر فهمید.
دیگه دست من نیست, بستگی داره به تو.
بستگی داره که تو
تا چه روزی بتونی
عاشق من بمونی
منو تنها نذاری.

۵۹ دیدگاه دربارهٔ «چگونه یک نابینا میتواند ازدواجی موفق با یک بینا داشته باشد»

هاهاها راست گفتی . من حس شدید کنجکاوی دارم به نبین ها .

اصلا هم توی عمرم به هیچ بنی بشری ترحم نداشتم .
اینو وقتی متوجه میشید که منو در دنیای حقیقی ببینید . اگه کاری برای کسی انجام بدم از روی محبته نه ترحم خخخ عمرا بتونید منو بفرستید دنبال دلستر و نوشابه و نون باگت خخخخ من فقط از تون سئوال میکنم .
در ضمن معتقدم ازدواج ببین و نبین ،ازدواج موفقی نباشه . علی الخصوص اگه دختر ببین باشه هاهاها

درود رعد عزیز. خب ببینهایی هم هستند که با نبینها ازدواج کردن و زندگی خوبی هم دارند.شما یا با اونا ارتباط نداشتین و یا اینو نمیدونین.
ولی ببینها یه ترس خیلی منطقی ولی در عین حال از روی نا آگاهی دارن که با نبینها ازدواج نمیکنند و اون همون مسائل جنسی هستش.
من خودم رابط بین یه دختر ببین با یه پسر نبین بودم که هم رو هم خیلی میخواستند ولی یعنی دختره یه سؤالایی میپرسید که نشون از ترس در مورد همین موضوع بود.
حد اقل اکثر ببینها اینجوری می فکرند که اگه با یه نبینی ازدواج کنند تو مسائل جنسی دچار مشکل میشن.
چیزای دیگه ای هم در همین مورد هست که واقعاً دیگه نمیشه اینجا بازشون کرد.
من برم تا پلیس فتا نیومده خَخ.

خب ی دختر ببین اول فکر میکنه که میتونه تحمل کنه ولی خانوما خیلی تیتیش مامانی هستن و زود خسته میشن .حالا توی این اوضاع اگر شوهرش هم کلی کار بریزه روی سرش به جرم ببین بودنش که وا ویلا .
به نظر رعد هیچگاه از خانوم ببینتون نخواهید که کارای شخصی شما مثل اتو کردن و خرید و …. رو انجام بده .ازش نخواهید که براتون کتاب بخونه و دستتون آبم بده . هیچگاه بهش نگید که ای کاش با ی نبین ازدواج میکردم . چون اونا بیشتر منو درک میکردن .
در آخر اگه هنوز دیر نشده با ی دختر نبین مستقل ازدواج کنید .
چون من رعد دانا به امور دختران بینا هستم هاهاها
میگم ای کاش افرادی که همسر بینا دارن بیان صادقانه مشکلاتشونو عنوان کنن. با اسم کاربری نیایید . باور کنید این اعتراف صادقانه به نفع خودتون و بقیس

باز هم درود. خب البته که پسر باید مستقل باشه و پسر قصه ی ما هم مستقل هستش وو مشکلی هم نداره.
آره با حرفتون هم موافقم که نباید به خانم ببینمون بگیم اگه با یه نبین ازدواج میکردیم ما رو بهتر درک میکرد.
و بهتره به جای این حرف زمینه ای اینو به وجود بیاریم تا طرف ما رو قبل از ازدواج درست بشناسه.
مطمئن باشیم که اگه طرف واقعاً شناخت درستی از ما به دست بیاره, و ما هم شخص توانمندی باشیم, عمرن اگه اون دختر بتونه از ما دل بِکَنه. چون عشقی که یه نبین به خانمش میورزه خیلی فراتر از اون چیزی هست که بشه دربارش حرف زد. و اصلاً تو تخیل و تصور نمیگنجه.

من نه کنجکاوم و نه حس ترحم دارم.. دیدید که بعضی وقتا که اون روم بیاد بالا میزنم چپ و راستتونم میکنم…هاههااههاهاها.. البته خیلی کم پیش اومده که عصبانی شم…
برید هَما بسونید و بیاید پُست بزنید مام شاد شیم…
وخسا وخسا برو یکیا بسون به جا فک زدن بِچِه… خخخخخخخ..
اینم هستااااااااا… شما نابیناها خیلی لوس و نازپرورده اید… میزنید همسر بیناتونا کچل میکنید میره پی کارش… با خوداتون ازدواج کنید تا همدیگه رو حسابی درک کنید… یه بینا هرگز نمیتونه درک درستی از موقعیت شما داشده باشه…

لوس و ناز پرورده خوب اومدی رهگذر
بذارید همینجا ی چیزیو راستو صادقانه بگم و تا آخر پای حرفم بمونم خخخ نود درصد نبین ها خودخواه و از خود مچکر هستن .لوس برای ی دقیقشونه خخخ از بس خانواده هاتون لی لی به لالاتون گذاشتن پر توقع شدید . شاید هم این رفتارها دلیل دیگه ای داره .
من نمیگم صد در صد نبین ها این رفتارو دارن . ولی به جرات میگم اکثریتشون
انتظار احترام یک جانبه دارن . مسلما منم اگه نبین بودم شاه لوسا و خودخواهها میشدم خخخ

فک کنم همسرتون بیچاره دو دنیا بشه نه به خاطر نبینیتون بلکه به خاطر اخلاقاتون .
البته معذرت میخوام . ولی این یک حقیقته . شما نسبت به ببین ها کمی مغرورتر حساستر و طلبکارترید .
لطفا حرفای منو توهین محسوب نکنید . من همتونو دوست دارم که اگه نداشتم تا حالا بارو بندیلمو جمع کرده بودم و غیب میشدم .

ریحان و شمعدونی من ،منم دقیقا حرفای رهارو تکرار کردم ولی با لفظی واقع گرایانه تر و رکتر .
چون من یک معلمم و یک معلم وقتی نمره و یا رفتار اشتباه ببینه ،دیگه نمیتونه ساکت بمونه و قربون صدقه بره .
همه نبین ها به علاقه من به خودشون آگاه هستن و خوب میدونن من به فکر سود و ضرر خودم نیستم ..
*******
و اما در آخر خواستار اینم که اگه فردی ازدواج با ی بینا داشته بیاد بگه که چه کار کرده که خوشبخته ؟؟

درود. خب اینکه یه بینا نمیتونه ما رو درک کنه دلیلش اول خودمونیم و دوم خودشه و سوم موقعیت اجتماعی و فرهنگی طرفمون هست و خانوادش.
اینکه یه نابینا مستقل و توانمند باشه یه طرف قضیست و اینکه نابینا بتونه به طرفش این توانمندی رو اثبات کنه یه طرف دیگه ی قضیه هست. یعنی یه نابینا همون قد که توانمنده همون قد هم باید توانمند باشه که بتونه این توانمندیهاشو به طرفش اثبات کنه.
البته طرف مقابلش هم میبایست واسه درک این توانمندیها آماده باشه و کنجکاوی خودش قدم خوبیه واسه این کار فقط ما باید این حس رو تحریک کنم
خَخ راستی من هنوز رو حرفم هستم نون میخوام خَخ.

سلااام من فعلاً نظر خاصی ندارم و بیشتر دوست دارم نظرات و مشورتهای دیگر دوستان رو این جا ببینم و بخونم چون که شاید مشورتهای صادقانه ی این دوستان به کارم بیاد البته در آینده ی نه چندان دور شاید هم نزدیک به هر حااال فعلاً این جا هستم تا نظراتتان را بخوانم علی جون مرسی بابت این که همچین پستی رو زدی فعلاً در پناه حق بدرود و خدا نگه دار

درود. خب احمد عزیز من تو این پست همه ی هدفم اینه که یه نابینا نره با یه بینا و بعد از مدتی متوجه بشه طرف نمیخوادش و واسه اینکه بهش نیاز داشته و تشنه ی محبت بوده باهاش دوست بوده. اینجا من میخوام ترفندهای این آدما رو بریزم رو آب و هرچی تو این زمینه میدونم بهتون بگم.
البته همش بستگی به این داره که بحث چه جوری جلو بره و اصلاً کسی میاد تو این بحث یا نه.
بخون و تو بحث هم باش تا در خدمتت باشیم.

درود. خب بحث فقط متأهلها نیست. کسایی هم تجربه ی دوستی با بینا رو داشتن میتونند بیان حرف بزنن. ولی خب اگه سؤالی کسی تو این زمینه داشته باشه من در حد توان و اطلاعاتم جواب میدم.
پس اگه کسی هم احیاناً نمیخواد که تجربیاتش و رو به اشتراک بذاره و یا نمیخواد مشکلاتش رو تو اینجا مطرح کنه میتونه در قالب پرسش بپرسه تا من هم در حدی که میدونم جوابشو بدم.
نظر لطف شماست. این پست زمانی خوب خواهد بود که با کامنتهای دوستانی چون شما مزین گردد.

سلام و درود مجدد میگما یعنی من که در زمینه اتوی لباس و خرید یه کم مشکل دارم و تا حالا لباس اتو نزدم این میتونه برایم دردسر ساز باشه آیا آخه راستش رو بخواید من حدود اردیبهشت سال ۹۴ عاشق یکی از همکلاسیام شدم که البته بینا بود و آبان یا آذر ماه سال ۹۴ ازش خواستگاری کردم یعنی ممکنه من که در رفت و آمد از دوستان دیگر کمک میگیرم البته همیشه این طور نیست بلکه مواقعی که مسیرم رو گم میکنم و یا در محاسباتم در خصوص جایی که هستم از این دوستان کمک میگیرم یا وقتی که توی کلاس هستیم برای این که رکوردرم رو بذارم روی میز استاد از دوستان کمک میگیرم باعث شده باشه که ایشون بخاطر همین مسائل بهم جواب رد داده باشه نمیدونم شاید باید کمی تجدید نظر کنم البته ظرف بلدم بشورم ولی توی آشپزی کلاً تعتیلم و بازم نظرات دیگر دوستان خصوصاً کسای که در این زمینه تجربه ی بیشتری دارند رو میخونم شاید در این خصوص بتونم کمی به اشتباهاتم پی ببرم بازم مِقسی فعلاً بای

درود. اگه واقعاً قصد ازدواج با بینا رو داشته باشی باید تا جای ممکن حرفه ای و توانمند باشی.
در ضمن باید از بینا و بینایی بینا هم یه درک نسبی داشته باشی.
یعنی همون جوری که انتظار داری یه بینا درکت کنه تو هم باید بتونی بینا رو درک کنی.
باید متوجه بشی این دیدن چه قد میتونه در اشراف به جزئیات زندگی و موارد مربوط به ما کمک کنه.
باید متوجه بشی که لمس حتی به گرد پای دیدن هم نمیرسه.
باید طرف از با تو بودن خجالت نکشه. خب اگه قرار باشه که واقعاً حس کنه که باید تو رو جا به جا کنه معلومه که جواب رد میده.
خانم دنبال کسی میگرده که بتونه به عنوان تکیه گاه قدرت بهش تکیه کنه. اگه این در هر کسی باشه خانم جذبش میشه.
باز هم سؤالی داشتی بپرس تا بگم.

درود. بچه ها بحث بکنیم ولی جنگ نکنیم. واقعاً هم همین طوره اگه یه ببین متوجه بشه که دوست داشتن نبین چه طوریه عمرن اگه بتونه ازش دل بِکَنه.
من کسی رو میشناسم که زندگی بینا و نابینا رو با هم دیده و واقعاً دلش لک زده واسه ازدواج با نابینا. شوخی نیست عین واقعیته. البته نابینای مستقل دارای مهارت و توانمند و زرنگ.

کنت پسرم کمی به حرفام دقت کن . به نظر من ندیدن هیچ ایرادی نداره . بلکه این اخلاقای بد که میتونه غیر قابل تحمل باشه .
اولا من چون با مردهای نبین در ارتباط نیستم زیاد از اخلاقهای اونا آگاه نیستم . ولی خیلی از آقایون هستن که زن بینا میخوان نه به خاطر عشق بلکه به خاطر رفع ندیدنشون . البته خیلی از دخترای نبین هم هستن که دوست دارن با مرد بینا ازدواج کنن . این فکر باید اصلاح بشه .
یک انسان با زبان خوش و اخلاق نیکو میتونه مارو از لونش بکشه بیرون چه برسه به ی انسان .
کنت من اصلا قصد مرز بندی ندارم . چرا اینجوری فک میکنی ؟؟

درود. اتفاقاً اصلاً هیچ ایرادی نداره که کسی واسه پوشش ضعفهاش از دیگری کمک بگیره. خود خانما حالا چه ببین و چه نبین مگه دنبال کسی نیستند که بتونن بهش تکیه کنند. مگه وقتی مردشون باهاشون هست احساس قدرت نمیکنند.
پس در نتیجه اینکه طرف ما ضعف ما رو پوشش بده تا حدودی هیچ ایرادی نداره چون ما هم یه جاهایی ضعف اونو پوشش میدیم.
ولی الآن بحث اینه که نابینای قصه ی ما تصمیمشو واسه ازدواج با یه بینا گرفته و ما میخوایم کمکش کنیم. دقیقاً الآن بحث اینه.
اگه در ارتباط با بحث حرف بزنیم خیلی بهتره چون این پست میتونه به کار خیلیا بیاد.

سلام
به عنوان یه نابینا کاملا قبول دارم که تعدادی از دوستان نابینا لوس تشریف دارن.
تعدادی هم از ناتوانی خودشون برای مظلوم نمایی استفاده میکنن.
همین نابینا‌ها باعث شدن پدر بقیه در بیاد. من چقدر سعی کنم به دیگران نشون بدم که من نه مظلوم نمایی میکنم. نه نیازی ب ترحم دیگران دارم. امثال من زیادن.
خیلی از دوستان نابینا فرق بین مقتدر و پررو بودن رو نمی دونن. خیلی ها فرق بین شیرین زبون بودن و دلقک بودن رو نمی دونن.
خیلی ها خوب صحبت کردن رو نمی دونن.
اینم درسته که فرق بین زن و مرد رو درک نمیکنن. اما، این‌طور نیست که فقط یه نابینا این‌ها رو ندونه.
به عنوان کسی که یکم روانشناسی خوندم و رشته مشاوره رو پیگیری کردم. میدونم که خیلی از مشکلات مشترک بین نابینا و بینا هستش.
اگه، یک پسر بدونه که چجور لباس بپوشه. اگه، بدونه چجور از زبان بدنش استفاده کنه.
اگه، بدونه چجوری با صلابت راه بره. اگه، بدونه که چجوری توی یه جمع صحبت کنه.
فرق نمی کنه که بینا باشه یا نابینا. حتما در زندگی موفق میشه.
من به عنوان یه نابینا به خوبی جنس مخالفمو میشناسم. کی گفته نمیتونم بشناسم؟ کی گفته که من نمیتونم یه فرد بینا رو درک کنم؟
در مورد کار‌های خونه هم باید بگم که: جارو زدن خونه اصلا برای من و خیلی از دوستان نابینا کاری نداره.
لباس شستن اونم این دوره زمونه که نیازی به شکستن یخ حوض نداره. کاری نیست که کسی نتونه انجام بده.
ظرف شستن رو دوست ندارم. اما، اصلا برام سخت نیست. مجبور بشم میشورم.
قبل از عید مثل عنکبوت به دیوار و کابینت آشپز خونه آویزون بودم و تمام کاشی ها و سرامیک ‌ها رو با مایع مخصوص شستم.
بارها شده که من توی دانشگاه کار عملی همکلاسی های بینا رو انجام دادم.
همین هفته پیش بود که بدون آمادگی خاصی جلو همکلاسی های خودم در مورد موضوعی صحبت کردم و کسی از دخترها نبود که بتونه ازم ایراد بگیره. من میدونم که چجوری از دستام استفاده کنم. چجوری از ابروهای خودم استفاده کنم.
از این حرف خوشم نمیاد که نابینا اصلا و به هیچ وجه نمیتونه یه بینا رو درک کنه. خیلی از زوجهای بینا رو دیدم که اصلا هم دیگه رو درک نمیکنن.
خب، این کامنت داره طولانی میشه. بقیه بمونه برای بعد.

سلام
معمولا در اینطور پستها کامنت نمیذارم یعنی کم پیش میاد که کامنت بذارم، چون تجربه ای در این زمینه ندارم.
با نظر جناب مهرداد کاملا موافقم.
به طور کلی نه موافقم که بگیم نابینا فقط میتونه با نابینا ازدواج کنه، و نه موافقم که بگیم همۀ نابینایان میتونند با بینا ازدواج کنند و زندگی موفقی داشته باشند. بهتر بگم که برای همه نمیشه یه جور نسخه پیچید. در درجۀ اول هر کس باید به خودش رجوع کنه، و ببینه کدوم شرایط براش بهتره. ببینه داره از روی منطق تصمیم میگیره یا از روی احساسات.
یکی از مواردی که میتونه باعث رنجش افراد بینا بشه، خوندن آیه یأس توسط من نوعی نابیناست که اتفاقا خیلی از همنوعان چنین رفتاری دارند یا بهتر بگم داریم. همین خراب کردن روحیه میتونه در زندگی مشترک یه آفت باشه.
ولی نابینایی که به خوبی بتونه خودش و شرایط موجود رو مدیریت کنه، همیشه اون جذابیت رو برای همسرش خواهد داشت.
امیدوارم به خوبی تونسته باشم منظورمو توضیح داده باشم. موفق باشید.

درود. بعله در این مورد که حرفی نیست و من هم نظرات شما و داش مهرداد عزیز رو کاملاً منطقی میدونم و قبول دارم.
ولی چیزی که من تو این پست دارم دنبال میکنم دقیقاً اینه که نابینای قصه ی پست ما تصمیم گرفته با بینا ازدواج کنه ولی نمیدونه که چه کنه. تصمیمی بر پایه ی منطق و عقلانیت.
ممنون از شما موفق باشید.

خو بذ منم از خاطراتم با نابیناها بگم…هاههاهاهاهاها
یه اردو رفتیم پارسال بهار، قبل از نجف آباد البته… تو این اردو یه دختر پسری بودن که دختر بینا بود و پسر نابینا… خو یه جورایی بود شرایط اردو که نمیشد خوابید… ساعت ۵ صُب تو برف و بارون و سرما زدم بیرون و تا هوا روشن بشه دوییدم… ههااههاههاهاهاهها… این دخترم وسطای کار بمن ملحق شد… منم ازش راجع به شوهرش پرسیدم… گف: اونقدر خوشبخته که با هیچ کلامی نمیتونه خوشبختیشو توصیف کنه… گف شوهرم خودش همه کارای خودشا میکنه و هیچ توقعی از من نداره… تازه شم وقتی تو خونه س نمیذاره من خیلی کار کنم، خیلی عاطفی و با احساسه و عاشق پیشه… خخخخخخخ… خدا شانس بده والله… هاههاهاهاهاهاه
خو تو همون اردو یه خانوم آقای دیگه ام بودن که شوهره نابینا بود خانومه بینا… خو من از اون خانومم راجع به شوهرش پرسیدم.. گف واااااااای واویلااااااااا… بدبختم از دس غُرغُراش… هاهاهاهاهاهاههاها… میگف اص نمیذاره تنها از خونه برم بیرون، خیلی حساسه و تعصبی!!! خدا نصیب نکونه… هاههاهاهاهاهاها
میدونی… بینا و نابینا رو ول کون… اخلاقا بچسب… اخلاق و شخصیته که مهمه…
اما خب پیدا کردن یه شوهر یا زن بینا که درک درستی از موقعیت شما داشته باشه خداییش خیلی سخته… خو چه کاریه؟ مگه چقد قراره عمر کنید؟ عمر داره میگذره و هر لحظه ام داریم به دوووووو نزدیک میشیم به مرگ!!! خو یه همنوع بیگیرید و به همنوع شوهر کنید و خوشبخ شید و از زندگیتون لذت ببرید دیگه… عه… هر چی هیچی نیمیگم… وخسید تا ماه رمضون نرسیده برید سر زندگیاتون… خخخخخخخخخخ…
یه جوری حرف میزنم انگار خودم شوهر کردم…هااههاهاهاهاههاهاها… خو من هنرمندم.. هنرمندا کلاً تو فضان… ازدواج دست و پاشونا میبنده… نباس خودشونا اسیر زندگی کنن… شماها که هنرمند نیسین، بِرید بِرید اسیر شین تو زندگی… هاههاهاهاهاهاهاا… خو برید دیگه…. عجب… خخخخخخخخ… میرید یا با کتک روونتون کنم؟ هاههاهاهاهاههاه
وای راسی همین هفته دو تا از بچا سایت دارن با هم ازدواج میکنن به سلامتی… خوشبخ شن شالله…

کاش شما خانم های ببین سایت یه مقدار کمتر ها ها و خه خه می کردید, از خوش مزگی و نسخه پیچیدن واسه ما که مثلا برید چنین و چنان کنید دست برمیداشتید و کاملا جدی توضیح می دادید که مثلا پرتوقعی ما را, نازپروردگی ما را, توقع احترام دیدن یکطرفه ما را و خلاصه دیگر معایبی را که به ما نسبت می دهید مشخصا چه مصداق هایی براش سراغ دارید. ببینید, من خودم عاشق جوک گفتن و شنفتنم. ولی مخاطب این پست قصدش شوخی و خنده که نیست. لطفا ارزش وقت خودتون و مخاطبانتون را فراموش نکنید.خانم رعد. شما از طرفی میگید که با نبینها خیلی ارتباط نزدیک نداشته اید و خلقیاتشون را کامل نمی شناسید. از طرف دیگه می فرمایید ما نابینا جماعت آدم های اصولا پرتوقعی هستیم, نازپرورده ایم, بینا را برای رفع نیاز هامون میخواهیم, توقع داریم به ما احترام بگذارند ولی متوجه ضرورت های احترام متقابل نیستیم و خلاصه این حرفها. البته بنده مضمون صحبت های شما را آنقدر که یادم بود نوشتم و قطعا چون عین عبارات شما را نیاوردم ممکنه حرفاتون را دقیق منتقل نکرده باشم. ولی به هر حال بین این دوتا کامنت شما تناقضی هست.
لطفا بدون ها ها و خه خه و خیلی جدی و با ذکر مصداق توضیح بفرمایید راجع به پرتوقعی ماها.

سلام . بله من در دنیای حقیقی شاید یکی دو بار با نابینایان هم صحبت شدم و با هر کدام از آنان دو ساعت سپری کردم . ولی تلفنی شاید با بیش از ۵۰ نابینا که نود در صد آنان دختر بودند ساعتها حرف زدم و خوشبختانه تونستم ارتباط خوب و دوستانه ای باهاشون داشته باشم . البته خیلی از این نابیناها خودشون پیشنهاد دوستی به منو دادند .چون کامنتای من که نشان از صداقت و عدم ترحم و رک گویی بود اونارو جذب کرد . چرا میگم فلان اخلاقو دارنو چون وقتی حرف میزنم باهاشون متوجه میشم که چقدر روحیه حساسی دارند . و فکر میکنند که وظیفه پدرو مادر و بقیه است که به اونا سرویس بدن . در حالیکه نابینایی دلیلی بر تنبلی نیست .یک نابینا که نباید فقط درس بخواند . یکی از نابینایان با افتخار میگفت که به دانشجویان کلاس گفتم که از من سئولات شخصی نپرسید . مگه من از شما سئوال میپرسم که شما دوربیناتونو روی من روشن کردید . ؟؟
در حالیکه دختران کلاس مثل من کنجکاو بودن . و دوست داشتن کمی بدانند که او چگونه کارهای شخصی خود را انجام می دهد .
آقای سعیدی الان این خخخ و هههه چیزی از مفهوم کامنت مارو کم نمیکنه . بعد من متوجه شدم که یک عده حتی در دنیای مجازی بی علت با من سر جنگ دارند . البته منظورم شما و این کامنتتون نیست .
در حالی که شاید بیناها تا این اندازه دنیای مجازی را جدی نگیرند .
آقای سعیدی من همیشه به نویسنده پست توجه میکنم و با شناختی که از صاحب پست دارم کامنت مینویسم . فک نکنم در پست شما شوخی کرده باشم . مثلا من در بعضی از پست ها فقط شعر مینویسم . و تمام افرادی که تلفنی صدای منو شنیده اند خوب میدانند که شخصیت ملایم و آروم و بدور از خنده دارم .
از من مدرک و مصداق نخواهید . چون
هیچ موقع من نمیتونم بیام اینجا بگم که با توجه به کامنت ایکس من متوجه شده ام که شما خودخواهید و الی آخر .
ولی همین جا به شما میگم که با توجه به کامنتاتون متوجه شدم شما فردی به غایت جدی هستید که در همیشه گمان میکند : این است و جز این نیست: . کمی سعی کنید منعطف تر باشید . چون جهان بر مردمان سخت گیر سخت میگیرد . دیشب در حدود ۵ نفر از دختران در اسکایپ و واتساپ به من گفتند که نظرتو بگو . من هم صادقانه گفتم .
هر چند که همیشه اعتقاد دارم گل بی عیب خداست . ولی وقتی میبینم خانومی ۴۰ ساله به یکی از عابرین که از روی جهل بهش گفته التماس دعا و او افتخار میکرد که تا توانسته بهش دشنام داده ،میگم که خیلی خودخواهی . بهش میگم که عصبی هستی . ما بیناها قصد توهین نداریم . نابینایی در اطراف خود نمیبینیم .
آیا جواب التماس دعا ،که به خاطر ضعف فرهنگیست ناسزاست .
من به نابینایان حس شدید کنجکاوی دارم . و این کنجکاوی باعث شد دوستانی در بین نابینایان پیدا کنم که با همه خوبی و بدیشون دوستشون داشته باشم . اونا هم منو با تمام بدی هام ،بدزبونی هام .رک گویی هام دوست دارند . حتی با تمام کامنتایی که خخخخ داره . و بی شک این نبین ها یکی از پر محبت ترین دوستان منند .

خانم رعد عزیز, ای وای ببخشید, گرامی. انقلابیتر بنویسم؟ باشه. خواهر رعد بارانی. خیلی جدی, در همان حد که از کامنتم استنباط فرموده اید و کمی هم بیشتر از آن, ممنونم که وقت گذاشته و پاسخی مبسوط نوشته اید.
نوشته اید به همیشه به نویسنده پست توجه می کنید. یحتمل منظورتان اسم نویسنده نیست, نشان به آن نشان که مخلص را دو بار “سعیدی” خطاب کرده اید. طوری نیست, محض توضیح گفتم.
-قطعا کسی انتظار ندارد شما از کامنت فلان و بهمان کاربر محله شاهد بیاورید و گفته هایتان را ثابت کنید. همین که مثال بزنید کافی است. همانطور که زده اید, از آن دختر خانم دانشجو و آن یکی همنوع تندزبان ما که بجای دعا نفرین هایی حواله ملتمس فرموده و البته کار ناشایستی کرده اند, سخن گفته اید. منظور من هم همین طرز بیان بود.
-من هم شما را به خاطر رکگویی و صمیمیتتان دوست دارم و امیدوارم ما نبین ها دوستان مشفق مثل شما بیشتر داشته باشیم.
-در مورد خه خه و ها ها و پارازیت های مشابه عقیده ام همان است که گفتم. جایش اینجا نیست و به اعتبار مطلب آسیب می زند. ما اصفهانی ها می گوییم “بحث را کاچی میکند”. گاهی وقتها هیچی بهتر از کاچی است. این بود انشای من.

ای بابا!مگه این بچه ها برای آدم حواس میذارن ؟البته چه بگیم رعد بارانی ،چه بگیم باران رعدی . آقا اجازه میتونم هاهاها کنم ؟نه نمیتونم ?باشه پس شکلکشو گذاشتم .آقای عابدی !سعید خان بزرگوار !باور کنید اون اوایل که به اینجا اومده بودم طنز هایم طنز تلخی از دردهای جامعه بود . اما حس میکردم کسی پی به این تلخی حقیقت نبرد . در عوض فهمیدم که با فلان کامنتم دختری در خانه به قدری بلند خندیده که خانواده اش مجبور به خندیدن با او شده اند و آن لحظه بود که از خوشحالی در پوست خویش نگنجیدم.
آقای عابدی امیدوارم هر روز بی بهانه بر لب لبخند داشته باشی . و گره ابروانت را قبل از کور شدن باز نمایی .
اخم های مدوام خطی عمودی مابین دو ابروان و خطوطی افقی در پیشانی به جا میگذارد . آنجا را لمس کن و ببین چقدر در حق صورتت ظلم کردی .البته
رعد بارانی نیز کمی تا اندکی جدیست . ولی مواظبم که اخم نکنم . و اگر شما اجازه دهید کمی از خخخ که نشان از لبخند و هاهاها که رنگی از قهقهه دارد را در دنیای مجازی استفاده کنیم .
در دنیای حقیقی که به یاد ندارم آخرین بار کی قهقهه را به وجودم هدیه دادم . پس ای مهربان آنرا در دنیای مجازی از ما مگیر .
رعد آینده نگر دختری خندان و شیرین گفتار را در کنارت میبینید . ای عابد و زاهد مواظب باش که با این جدیت ،دخترم و همسرت را زود پیر و خسته نکنی .
لبخند تو خلاصه خوبی هاست .
قدری بخند خنده عابدی زیباست

درود. دقیقاً همینه اخلاق و شخصیت مهم هست. خب نابینای قصه ی ما هم از این لحاظ مشکلی نداره. فقط مشکلش اینه که نابینا هست و نمیدونه از کجا شروع کنه و اتفاقاً پاشو هم کرده تو یه کفش که حتماً باید زن بینا بگیرم.
والا من هم هر چی بهش گفتم هیچ فایده ای نداشت که نداشت و به خوردش نرفت متأسفانه.
نمیدونم چه گِلی به سرم کنم.
ولی همون جوری که نابینای شش دنگ و عالی خب کمتر پیدا میشه, بینای شش دنگ و عالی هم کمتر پیدا میشه که دقیقاً نابینا رو واسه زندگی بخواد و واقعاً متوجه بشه که با اون میتونه خوشبخت بشه.
باز هم چیزی هست بگو.
ولی من دوست دارم بیناهای محله بگن که اگه به فرض مثال جای دختری باشند که با یه نابینا در ارتباطه واقعاً ازش چی میخوان و باید چه طوری باشه تا نابینا بودنش رو نادیده بگیرن.

باسلام و با تشکر از آقای بی ادعا بابت این پست. به نظر من این مرزبندی ها که افراد نابینا، افراد بینا و … فقط در کشور ما یا بطور کلی کشورهای درحال توسعه وجود داره. و این مورد فقط نه در مورد ازدواج بلکه در کلیه حوزه ها به وجود آمده. شاید علتش، مشکلات فرهنگی است. اصلا هم به این اعتقاد ندارم چون فردی مشکل بینایی داره باید بسیار توانمند باشه و هیچ مشکلی در هیچ زمینه ای نداشته باشه چون این موضوع خود عامل کمال طلبی است که صدمات روحی فراوانی را به دنبال داره. اجازه دهید به فلسفه ازدواج اشاره کنم البته قصدم شعار دادن و شعارزدگی نیست: مگر نه اینکه فلسفه ازدواج تکمیل شدن است؟ پس اگر همسر بینای شما برخی کمک ها را به شما می رساند شما هم حتما در برخی موارد دیگر به همسرتان کمک می کنید! بعد هم به نظرم اصلا چه بسا دو فرد بینا با هم ازدواج کنند ولی در ابتدای زندگی مشترکشان، یکی از آنها دچار حادثه و از دست دادن یک حس گردد. بنظرم اگر در کشور عزیز ما، اینقدر مرزها پر رنگ شده است اشکال از دیدن یا ندیدن نیست بلکه مشکل را باید جای دیگر جستجو کرد…
راستی روز جوان و تولد حضرت علی اکبر را به همه شما تبریک می گویم

درود. خب اینکه این مرزبندیها نا درسته که شکی نیست و در خصوص تکامل هم حرفی نیست ولی یه بینای موفق در مقایسه با یه نابینای موفق ۳.۰ تا ۲۰ درصد جلوتر هست به دلیل دیدن.و خب یه نابینا اگه توانمند نباشه نمیتونه ضعف دیدنش رو پوشش بده یا حد اقل کمرنگ کنه.
دقت کنیم که یه بینای موفق در مقایسه با یه نابینای موفق.
بعله اگه ما هم یه بینای متوسط رو با یه نابینای موفق مقایسه کنیم البته ممکنه که نابینا از اون بینا تواناییش بیشتر هم باشه.
همه جای دنیا هم همین جوره همون طوری که آقای معینی تو مصاحبشون اشاره کردند.
در واقع این توانمندی حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد ندیدن ما رو جبران میکنه و بعدش ما میتونیم امیدوارم باشیم که بتونیم در ازدواج با یه فرد بینا موفق باشیم.
باز هم نکته ای باشه خوشحال میشم بشنوم.

خب من نظری نمیدم چون خیلی بحث محدوده ازدواج اینقدر بحث گسترده ایست که نمیشه صرفا فقط بر اساس بینا و نابینا راجع بهش صحبت کرد. ولی به نظر من بی ادعا جان به این دوستت بگو کلا پاهاشُ تو یه کفش نکنه. خخخ آخه دوتا چیزه که آدمُ پیر میکنه و خدا نصیب هیچ تنابنده ای نکنه. یکی زنه بد و دیگری کفش تنگ. خخخ خوبه که همیشه ذهنیت ما در مورد هر چیز زندگی البته به نظر من به جز دستورات الهی انعطاف پذیر باشه.

درود. این دوست نیست یه شخصیت فرضی هست که من با استفاده از اون دارم مشکلاتی که واسه نابیناها در ارتباط با یه بینا به وجود میاد رو با کمک شماها واکاوی کنم.
در خصوص انعطاف هم درسته و اتفاقاً ما هم این پست رو گذاشتیم که انعطافها بیشتر بشه.

دقیقا نظرات جوانمرد دانارو تایید میکنم .
ولی خب بی ادعا آدمیزاد چه زن و چه مرد تا ازدواج نکردن دیدشون نسبت به زندگی مشترک و انتظار از هم تا زمانی که میرن زیر یک سقف زمین تا آسمون فرق میکنه . الان دوست همه چی تموم شما که شاید خودت باشی خخخ در چه مرحله ای قرار داره ؟ دوست هستن ؟ نامزدن ؟ عقد کردن ؟ یا ازدواج ؟
آخه در هر مرحله ای دو طرف انتظاراتشون با هم فرق میکنه .
ولی اگر این آقای نبین با اخلاق و گفتار خوبش بتونه دخترو جذب کنه ، انشالله همه چی به خوبی و خوشی تموم میشه .
ولی اینو بدونیین که ازدواج مثل هندونه سر بستس خخخ
امروزه روز کمتر زوج خوشبختیو میبینم . همه بینا هستن . ولی گذشت و چشم پوشی و نادیده گرفتن کاستی ها رو یاد نگرفتن.

درود.
روایتست که سؤال را باید به موقع پرسید نه الآن. خَخ.
من که فعلاً نهتصمیم به ازدواج دارم و نه موقعیت ازدواج و نه هم به این موضوع فکر میکنم. حد اقل فعلاً نه.
ولی اینجا حرف از شناخته و حرف از اینه که به نظر شماها بیناهای محله واقعاً یه ببین از یه نبین چه انتظاراتی داره.
الآن میخوایم بدونیم که اگه یه ببین بخواد با یه نبین ازدواج کنه دقیقاً ازش چه انتظاراتی داره از نظر شماها.

درود دوستان. خب من جمع بندی خودمو از مباحث مطرح شده مینویسم و باز هم اگه کسی دوست داشت میتونیم این بحث رو ادامه بدیم.
پس خودتونو واسه خوندن یه کامنت طولانی آماده کنین و ضمناً از کسایی هم که تو بحث شرکت کردن صمیمانه تشکر میکنم و از همگی میخوام اگه باز هم نکته ای هست بیان بگن و ما رو از نظراتشون بینصیب نذارن.
۱. دلیل عدم موفقیت اینه که یعنی یکی از دلایل عدم موفقیت اینه که انتظار دارن طرف بیناشون خیلی راحت اونا رو بپذیره و چون خودشون در مورد اینکه مثلاً فلان کار راحته و من نابینا میتونم انجامش بدم عادی می فکرند, دقیقاً همین انتظار هم از طرف بیناشون دارند که این درست نیست.
در واقع باید بدونیم که همین جوری که یه نابینای مطلق در درک دیدن عاجزه و هیچ تعریفی از دیدن نداره, همین جوری هم یه بینا در درک نابینا به معنی واقعی کلمه نابینای مطلق هستش.
البته منظور در اینجا نابینایی هست که از ابتدای تولد نابینا بوده و یا حد اقل از قبل از دو سالگی نابینای مطلق شده.
پس با این اوصاف میتونیم با توجه به همین نکته متوجه بشیم که کوچکترین کار یه نابینا جداً, شدیداً, دقیقاً و عمیقاً مورد تعجب یه بینا هستش و اصلاً هیچ چیزی از زندگی ما واسه یه بینا نمیتونه و نمیشه که عادی جلوه کنه. البته در حالت عادی و بدون شناخت و مطالعه ی قبلی.
حالا اینکه ریشه ی این مشکلات ما با بیناها به چی برمیگرده یه بحث دیگه ای هستش ولی این چیزایی که دارم میگم حد اقلش واسه اکثر بیناها وجود داره.
پس هر که میخواد با بینا ازدواج کنه باید اینا رو بدونه تا بتونه شرایط رو مدیریت کنه.
اگه یه بینا با شما ارتباط داشته باشه و آگاه به تواناییهاتون میشه علم به یقین. یعنی اینکه اون بینا علم اینو داره که متوجه بشه شما چه جوری کارتونو انجام میدین.
حالا ارتباط نزدیکتر اینه که طرف شما باهاتون ارتباط همیشگی و حضوری داشته باشه. در واقع تواناییهای شما در معرض دید طرفتون باشه به صورت پیوسته میشه عین یقین. یعنی چیزی که دیدنیه و داره میبینه.
حالا اگه همین بینا وارد زندگی شما بشه و تلاش کنه تا به درک نسبت به شما برسه میشه حق یقین. این دیگه نهایت درک بینا از یه نابینا هستش.
خیلیها با نابینا ازدواج میکنند ولی در واقع تا یه جایی بیشتر جلو نمیرن. این دیگه هنر یه نابیناست و قدرت تعقل و تفکر طرف مقابلشه که میتونه فرد بینا رو به درک حق یقین برسونه.
۲. اگه واقعاً تصمیم به ازدواج با بینا دارین سعی کنین با طرفتون طرح دوستی بریزین واسه دوستی. یعنی بهش بگین که میخواین با هم باشین ولی تو دلتون هدفتون ازدواج باشه.
خب این طرح دوستی که ریختین رو باید حساب شده جلو ببرین و ضمن اینکه سعی میکنین به عینیات توجه کنین, همون طور هم باید طرف بیناتونو به سمت ذهنیات بیارین. تا به یه حد وسط برسین.
تو این طرح میبایست به روحیات طرف مقابلتون توجه کنین تا اونو به سمت خودتون بکشونین.
ولی حواستون هم باشه که افراط نکنین و این محبت کردن رو مدیریت کنین. یعنی شما باید طرفو جوری جذب کنین که عاشق خودتون بشه نه عاشق دوست داشتنتون.
سعی کنین مغز طرف مقابلتونو درگیر کنین. ذهن خانما اگه درگیر موضوعی بشه واقعاً به این راحتی ولش نمیکنند.
تو این طرحی که میریزین باید یه کاری کنین که طرف همیشه تشنه شناخت شما و دونستن ادامه ی بحث باشه. دقیقاً مثل این سریالا که جای حساس تموم میشه تا ما در موردش فکر کنیم و ذهنمون درگیر فیلم بشه.
وقتی شما این کار رو میکنین در واقع ذهن طرفو ورزیده میکنین و به دنبال خودتون میکشونینش.
بچه ها بیناها زمانی در مورد موضوعی ممکنه که به باور قلبی برسند که اونو با چشم ببینند و درستش هم همینه.
پس اگه میخواین طرفتون تشنه ی شما بشه اول باید هر چی دارینو عیناً بهش نشون بدین البته آهسته و پیوسته. وقتی که توانایی هاتونو در معرض دیدش گذاشتین اون وقت این مسائل عینی رو به شکل علمی در بیارین و با معرفی مقالات و منابع به طرفتون این شناختش رو مستدل و مستند کنین و اون شناخت رو به شکل علمیش در بیارین.
بچه ها آهسته و پیوسته وقتی جلو برین هم این ارتباط نوعی وابستگی میشه و هم شما تو همین حین کارایی که باید رو انجام میدین. و این وابستگی رو تبدیل به دلبستگی میکنین.
و اما قسمت آخر این طرح اینه که شما باید وقتی متوجه شدین که طرفتون واقعاً غرق شما شده بذارینش به حال خودش. اینجا دو تا اتفاق میفته. یکیش اینه که بعد از یه مدتی این رابطه تموم میشه میره پی کارش و اتفاق دوم هم اینه که هی طرف بیشتر سمت شما میاد.
خب حالا وقتی طرف سمت شما میاد بهش محبت کنین ولی با محبت از خودتون دورش کنین. یعنی این کار فوق العاده جواب میده اگه از اول انتخابتون درست باشه.
خب مثال هم میزنم که درست متوجه بشین. مثلاً بهش بگین عزیزم قربونت برم فدات بشم من به درد زندگی با تو نمیخورم. تو لیاقتت بیشتر از منه.
در واقع با دست پس بزنین با پا پیش بکشین.
بهونه بیارین که خانوادت قبول نمیکنند و دخترشونو به من نمیدن. بذارین طرف خودش مشکلات مربوط به خودشو حل کنه. البته شما هم کمکش میکنین ولی اون باید عملگرا باشه.
خیلی هم باید تو این موضوع تبحر داشته باشین وگرنه موفق نمیشین.
باز هم اینجا واقعاً مشخص میشه که طرف شما رو میخواد یا نه. اگه شما این طرح رو حساب شده جلو ببرین و اگه انتخابتون درست باشه و اگه خودتون هم آدم با سیاست و با درایتی باشین به احتمال زیاد حتماً نتیجه میگیرین.
این شرایطی که شما واسه طرفتون به وجود میارین واقعاً واسه یه خانم خیلی سخته و همچنین یه امتحان خوبیه که متوجه بشین میزان علاقش به شما چه قد هست.
در ضمن سعی کنین رو خودتون تسلط داشته باشین و حتی واسه طرفتون شرط هم بذارین. مثلاً اینکه اگه واقعاً منو میخوای فلان کار رو بکن. و سعی کنین رو نقطه ضعفش دست بذارین. رفع همون نقطه ضعف رو بکنین یه شرط.
گفتم طرف یا واقعاً اگه بیاد در اکثر موارد و مواقع درست میاد تو زندگیتون. و اگه هم قرار به رفتن باشه همون بهتر که اصلاً نیاد.
۳. خب من اول بگم به چی میگن بهونه. به نظر من هر چیزی که روش مانور داده میشه و تکرار مکررات هست و خود طرف واسه حلش تلاش نمیکنه میشه بهونه.
مثلاً طرفتون بهتون میگه مامانو بابام نمیذارن بیرون بیام و مواردی از این دست که طرف سعی داره با روشهایی که شما رو نرنجونه میخواد شما رو از سر خودش وا کنه.
یا مثلاً خانواده منو به تو نمیدن. واقعاً اگه یه دختری یه پسریو بخواد خانوادش که هیچ خدا هم میتونه راضی کنه شوخی نیست. پس گول این عوام فریبیا رو نخورین. یه دختر آبروی خونوادشه و فقط کافیه خانواده رو تهدید کنه البته اگه بخواد.
میگن یه خانم با یه دستش گهواره رو میچرخونه و با یه دستش هم دنیا. والا مگه الکیه.
بعدش بچه ها سعی نکنین این علاقه مندیتونو جوری به طرف نشون بدین که بشه نقطه ضعف شما. یعنی طرف از این نقطه ضعف واسه نشوندن حرف خودش به کرسی استفاده کنه. در واقع حواستون باشه که دست شما زیر دندون طرفتون نره و باید همیشه دست طرف زیر دندون شما باشه.
در ارتباط با بینا به جزئیات خعییلی توجه کنین. آدم تیزبین و نکته سنجی باشین.
قبل از ارتباط با طرفتون حتماً یه دوره باشگاه برین و بدنتونو بیارین رو فرم. مخصوصاً دور بازوهاتون.
خانما از اینکه طرف مقابلشون آدم قدرتمندیه خیلی کیف میکنند
تنوع رو در ارتباط با بینا رعایت کنین. خوش سلیقه بودنتونو تقویت کنین.
به زبان بدن توجه کنین و اونو یاد بگیرین.
خودتونو تو کارای فنی تقویت کنین و بکشین بالا. یه خانم از اونجایی که جزئی نگر هستش دوست داره فرایند انجام کار شما رو ببینه و خب شما اگه سازمان سیاه هم حک کنین چون فرایندش واسه بینا گنگه و زیر نظرش و در دیدش نیست نمیتونه بپذیره یا واسش مهم نیست.
باز هم اگه چیزی بود میگم یا میگین.

سلام حالا فکر کنید که یکی از این دو طرف یک کم خجالتی باشه و نشه باهاش راحت صحبت کرد چی? مثلا حتی تو حرف زدنش خیلی رسمی صحبت کنه مثلا بعد از چند ترم بازم وقتی اون میبینه بگه سلام آقای فلانی شما خوبید? کلا اگه بخوایم خودمونو ثابت کنیم و اصلا اگه بخوایم بفهمیم چه احساسی داره باید چه کار کنیم? خودت تا به حال تجربه ای داشتی?

درود. حتماً طرف متوجه شده که دوستش داری. ببین اصلاً اگه یه بینا متوجه بشه نابینا دوستش داره ازش فاصله میگیره چون بر پایه ی تصورات و تخیلات ذهنی خودش اونو قضاوت میکنه و شناخت قبلی نداره.
تا زمانی که طرف رو غرق خودمون نکردیم نباید متوجه بشه که ما واقعاً دوستش داریم. باید بتونیم خودکنترلی رو خودمون داشته باشیم پیش اون طرف.
بعدشم بیناها قبل از شناخت بیشتر رو همون دو اصول ترحم و یا کنجکاوی با ما ارتباط میگیرند.
تو از کجا میدونی طرف خجالتی هست. شاید با تو اینجوری برخورد میکنه. در کل خجالتی بودن تو دنیای امروز دیگه کمرنگ شده ولی هستن کسایی که اینجوری هم باشند.
سعی کن کاری کنی که واسش جالب باشه و اون به سمت تو بیاد و نه تو سمت اون بری. یعنی اول ارتباط واسه همه باید همینجور باشه که کاری کنیم طرف به سمتمون بیاد.
ما نابیناها بنا به شرایطی که داریم باید انتخاب بشیم نه اینکه انتخاب کنیم. دقیقاً مثل دخترا.
ولی وقتی داریم کسی رو انتخاب میکنیم و دوست داریم شریک زندگیمون باشه باید شرایط رو جوری جلو ببریم تا اون بیاد سمت ما و ما رو انتخاب کنه. این یه واقعیته واسه ما.
باز هم چیزی بود در خدمتیم.

سلام….مطلبتونو دنبال می کردم…واقعا دیدگاه مسخره ای هست دخترا باید بیان خواستگاری شما…میخواید دست گل و شیرینی هم بگیرن با خانواده تشریف بیارن؟
چرا فکر می کنید اون دختری که میخواد با شما ازدواج کنه باید خودشو کوچیک کنه اینقدر؟شما چه فرقی دارید با بقیه؟یا شخصیت اون دختر با بقیه دخترها چه فرقی داره که باید خودشو پیشقدم بشه تا این حس خوبی که همه دخترا دوست دارن داشته باشن که کسی طالب اونهاست اون نداشته باشه؟میدونید نداشتن این حس چه ضربه ای بهش میزنه؟
اگه اعتماد به نفس داشته باشید مثل بقیه مردها رفتار می کنید و علاقتونو ابراز می کنید..پاش هم وایمیستید…اگه اعتماد به نفس ندارید دختر مردمو اسیر این بزدلی و ترس خودتون نکنید و به کل ازدواجو فراموش کنید.
بعضی از شماها هم واقعا همه چیزو حاضر آماده می خواید تن به سختی هاش نمیدید.
میخواید دختر خودش یه تنه جلوی همه ناملایمات و مخالفت ها بایسته و راه را برای شما باز کنه براتون فرش قرمز هم پهن کنه حضرات والا تشریف بیارن؟
مگه مردهای دیگه جواب منفی نمیشنوند؟حالا شما هم جواب چند بار جواب رد بشنوید…اونی که قسمت شما باشه بالاخره نصیبتون میشه.
یکی از داداشای من با اینکه همه چیز داشت و زیبا هم هست هیچ نقصی هم نداره اما تقریبا ۵ ..۶ جا رفت جواب رد شنید.
این فکرو که با بقیه فرق دارید و دیگران فقط باید شما را درک کنند بندازید دور.

کاربری اینجا گفت که نابینایان لوس و نازپروده هستند در صورتی که این کاربر اگر به اطراف خود با دقت نگاه میکرد متوجه میشد که بالای ۹۰ درصد نوجوانان و جوانان انسانهایی لوس و از خودراضی هستند نابینا و بینا هم نداره و به تربیت اشتباه پدر و مادر مربوط است
گذاشتن قانون کلی اینکه باید یه نابینا با نابینا ازدواج کنه اشتباه است
من خودم خیلی از ازدواج میترسم اما ازدواج کردن رو دوست دارم دلیل اصلی من از ترس از ازدواج اینکه سخت بشه واقعا تو این زمونه دختری پاک پیدا کرد البته پسرش هم سخت است پیدا بشه متاسفانه روابط غیر شرعی و دوستی بین دختران و پسران زیاد شده یعنی خیلی زیاد شده و البته متاسفانه روابط غیر شرعی بین زن شوهر دار با پسر غریبه هم زیاد شده کلا وضع اخلاقی جامعه خراب است
اینجا نمیشه یه سری مسائل رو باز کرد ولی هممون میدونیم الان مشکل اکثر زوجها و دختران و پسران مجرد چی هست بیش از حد دارند ملت رو مسائل جنسی مانور میدند ببخشید به این صراحت صحبت میکنم همه چیز رو در سکس میبینند

درود. دوست عزیز ضمن اینکه حرفای خوبی میگی ولی در راستای بحث نیست. الآن همینه مردم همه چیزو به چشم میبینند ولی تو این قضیه دارن افراط میکنند. البته با چشم دیدن تا حدودی هم درسته. ما باید خودمونو بالا بکشیم و به سمت عینیات بریم. وقتی ما رفتیم سمت عینیات بعد میتونیم رو طرف بینامون تأثیر بذاریم و اونو جذب کنیم و به سمت ذهنیات بیاریم.
ممنون این حرفای قشنگ رو در راستای بحث بزن.

molti
ای کاش مسلمان نبودیم تا تحقیر نمیشدیم
مثال رابطه جنسی تو بعضی از ادیان آزاد هست
اینجوری بگم
تو ایران و برای ایرانی ها
همه جور فرهنگی جا افتاده
دیگه به بد یا خوب بودنش هم نگاه نمیکنن
فقط بهشون حال بده دیگه هم واسشون مهم نیست
اینم بگم هم پسرهامون هم دختر هامون بد شدن همین

درود. اینا ریشش به تربیت نادرست خانواده, شرایط فرهنگی جامعه و چیزایی از این قبیل برمیگرده ولی پسر نابینای قصه ی ما خوبه و بچه ی بدی نیست.
حالا اگه چیزی در ارتباط با بحث میدونی باهامون به اشتراک بذار.

سلام.
به نظر منم نابینایی نمیتونه عامل بازدارنده باشه که بیناها نتونن باور کنن.
در درجه اول هم باید از خدا کمک بگیریم هم تواناییهای خودمون رو بالا ببریم و به بیناها اثبات کنیم.
منم موافقم و این دیدگاه رو کاملا لایک میکنم که هیچ فردی کامل نیست و افراد با هم و در ارتباط با هم به تکامل میرسن.
پس هم ما میتونیم به طرف مقابلمون که بیناست کمک کنیم هم طرف مقابلمون به ما.
و این مسئله فقط درباره ازدواج نیست در هر مسئله ای اینطوره که کسی در یک زمینه مهارت و تخصص داره و فرد دیگه ای در زمینه دیگری.
پس همه افراد به هم نیازمند و وابسته هستن و آیه ۳۲ سوره زخرف هم این موضوع رو تأیید میکنه که درجات افراد با هم متفاوت هست و افراد در زمینه های مختلف به هم کمک میکنن و رحمت خدا از هرچه که به دست میآورند بهتر است.
افراد نابینا هم میتونن شریک زندگی فرد مقابلشون باشن و حمایتش کنن همون طوری که یک نابینا میتونه به یک فرد بینا به عنوان شریک زندگی خودش اعتماد داشته باشه. تکامل وقتی حاصل میشه که ما به طرف مقابلمون اینقدر علاقه مند باشیم که موفقیت اون موفقیت ما باشه و طرف مقابل هم نسبت به ما اینطوری باشه. و خب البته داشتن عقاید نزدیک هم اثر زیادی داره.
مگه اینکه طرف یک رفتار نادرستی یا عقیده اشتباهی داشته باشه و ما مطمئن باشیم ازش تأثیر نمیگیریم و میتونیم تأثیر مثبت براش داشته باشیم که اون موقع قضیه فرق میکنه. اما به اعتقاد من مهمترین عوامل: ایمان، اخلاص، صداقت، تواضع، یکرنگی، اخلاق خوب و درک متقابله.

درود. خب بحث تکامل که هیچ حرفی درش نیست و البته که همین طوره. ولی ما اگه میگیم توانمند باشیم واسه اینه که در ارتباط با بینا ضعف ندیدنمون جبران بشه و بتونیم با اون به یه توازنی برسیم.
دلیل اینکه ما باید شخص توانمندی باشیم هم اینه که چشم عضو مهمی از بدن هست و دیدن مهمترین حسی هست که ما نداریمش و باید اونقد توانایی داشته باشیم تا بتونیم این ندیدن رو تو ذهن طرف مقابلمون کمرنگ کنیم.
توانمندی ما و اثباتش و توانمندی در اثبات توانمندیهامون به طرف مقابل با میزان موفقیت ما رابطه ی مستقیمی داره.
ممنون میشم که در راستای بحث حرف بزنیم و اول هم به خودم میگم که خیلی از بحث خارج میشم.

باز هم درود بچه ها. یه چیزای دیگه ای هست که در تکمیل حرفام بهتون میگم تا بهتر بتونین موفق بشین.ببینین دوستان تو قسمت آخر سعی کنین طرف مقابلتون با یه واسطه باهاتون در ارتباط باشه. البته اون واسطه باید به تواناییهای شما ایمان و اعتقاد داشته باشه.
مثل خواهر یا خاله و یا یه کسی که به شما نزدیک باشه.
مراقب باشین همون کاری که شما میخواین با اون بکنین اون با شما نکنه. یعنی اینکه شما باید اونو بکشونین دنبال خودتون نه اینکه به دنبالش کشیده بشین.
سعی کنین عشق شعر و ترانه باشین و حد اقل اگه نمیتونین شاعری کنین شعرها و ترانه ها رو حفظ کنین و در اکثر مواقع با ترانه یا شعر به طرفمون جواب بدیم. این کار خیلی روش تأثیرگذار هستش.
دیگه اینکه سعی کنیم نوازندگی رو یاد بگیریم و خلاصه خودمونو هنرمند کنیم. طرف خیلی لذت میبره از اینکه ما بتونیم آهنگی رو که دوست داره واسش بنوازیم و همچنین خوندن و خوانندگی هم بیتأثیر نیست.
حتی وقتی طرف رو وارد زندگیمون میکنیم باید این شناسوندن رو ادامه بدیم تا رابطه عمق بیشتری بگیره.
بچه ها همه چیزو نمیشه اینجا باز کرد ولی بیناها چون ارتباط اولیشون با چشم برقرار میشه و بعدش تحریک میشن واسه همینه که فکر میکنند ما هم تو مسائل جنسی مشکل داریم.
یعنی چشم تو مسائل جنسی فقط تو همون اوایل کار به کار بیناها میاد و چون ما چشمو نداریم فکر میکنند مراحل دیگه هم نیست.
پس حتماً قبل از ازدواج حتماً برین مراکز مشاوره ی معلولین تا اونجا طرف مقابلتونو کاملاً توجیه کنند که مشکلی وجود نخواهد داشت.
اگه باز هم چیز دیگه ای به ذهن معیوبم رسید میام میگم.
تشکر از همه ی شما. چه اونایی که خوندین چه اونایی که نخوندین و چه اونایی که خوندین دنبال میکنین و تو بحث مشارکت دارین.

باز هم درود. خب بچه ها دیگه من حرفای پایانیمو میزنم و میرم ولی کسی سؤالی داشت در خدمتش هستم.
اول که در پاسخ به رعد عزیز بگم که من شخصاً اگه کسی باهام تعارف داشته باشه حالم به هم میخوره. ترجیح میدم با همین لحن رک گویی فحش بشنوم ولی تعارف نه.
بعدشم شما معلمین و دارین به خوبی رسالتتونو انجام میدین و من هم خوشحالم که چنین شخصیتی در بین ما هست.
این تا اینجای کار و مربوط به موارد خارج از بحث.
ولی موارد مربوط به بحث.
دیگه دومنی در کار نیست میریم سراغ بحث خودمون.
بچه ها اگه واقعاً حساسیت بیمورد و بیجا داشته باشیم به درد زندگی با بینا نمیخوریم.
اگه دارای ظرفیت بالا نباشیم به درد بینا نمیخوریم.
ازدواج با بینا نیاز به یه سری زیرساختها داره که ما باید اونا رو تو خودمون به وجود بیاریم یا تقویت کنیم. نترس بودن و داشتن شجاعت هم خیلی تو تأثیر گذاشتن رو طرف مؤثر هستش.
و اما طرف ما هم باید یه سری ملاکها رو داشته باشه تا به درد زندگی با ما بخوره.
کسی رو انتخاب کنین که واقعاً به عمق موضوعات و مسائل نگاه کنه.
کسی رو انتخاب کنین که زمینه ی رشد فکریش و تکاملش فراهم باشه.
کسی رو انتخاب کنین که آدم با دقتی باشه. نه تو درس بلکه تو برخورد رفتار و دقت تو مسائل مربوط به زندگی.
مدرک رو میشه گرفت و به دست اورد ولی درک باید تو وجود کسی که انتخاب میکنیم باشه.
به این معنی که طرفمون نباید آدم ساده اندیشی باشه و دارای افکار بسته.
کاری به نیت طرف نداشته باشین که از خانوادش پرت شده یا دنبال آزادی بیشتر هست یا خانوادش وضع خوبی ندارن.
اون چیزی که مهم هست اینه که شما بتونین متوجهش کنین که اگه شما رو انتخاب کرده بین بد و بتر انتخاب نکرده و اتفاقاً بین خوب و بد انتخاب کرده.
خب وقتی طرف واقعاً اینو متوجه بشه اون وقته که میبینین نیتشم قطعاً تغییر میکنه.
نکات دیگه ای هم هست که دیگه واقعاً من به نظرم نمیرسه.
باز هم میگم اگه حرفی و بحثی در این مورد باشه در خدمتم.

سلام
من این پست رو دنبال کردم ببینید همه چی بسته گی به شرایط داره باید در شرایط قرار بگیری که معلوم بشه همه چی من دوست بینا داشتم و دارم و این رو باید خودت بهشون ثابت کنید چشم نداریم درست باید چنان از خودت رفتار خوب نشون بدی که اون دختر بینا جزب بشه من این رو لایک میکنم که بی ادعا میگه ما باید انتخاب بشیم ما باید اونقدر قوی باشیم که توصط اون انتخاب بشیم من چندین دوست دارم که توصط همهگیشون انتخاب شدم چون ما بینایی نداریم نمیشه که در لحظه اون طرف ما رو دوست داشته باشه باید نم نمک توصط اون انتخاب بشیم
حالا چه کنیم که انتخاب بشیم رو باید مصتقل باشیم به مقدار زیاد و بیشتر کارهایمون رو خودمون انجام بدیم ذهن طرف رو درگیر کنیم که اون به سمت ما بیاد و حالا اگه سؤالی بود در خدمتیم مرسی ممنون

دیدگاهتان را بنویسید