خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یه مهمونی به افتخار بیناهای محله. بیا تو امضاتو بزن

سلاااام.

خوبید بچه هااااا؟

چه خبرااااااا!

خب بچه ها چون این مهمونی به افتخار ببینهای محله هست، دیگه ازشون کار نمیکشیم گناه دارن.
پس باید خودمون دست به کار بشیم.

خب فعلاً پوریا رو میفرستیم تو آشپزخونه تا ببینیم چی کار میخواد بکنه واسمون. خداییش پوریا آبروداری کنیهااااا!
دسر رو هم میسپاریم به زهرا سلامی. فقط ژله نباشه لطفاً. البته ژله رو حسین آگاهی درست میکنه. شما یه چیز دیگه درست کن.
ما هم که مدیریم نباید دست به سیاه و سفید بزنیم. باید دست به l e d بزنیم خخخ.
احمد تو هم برو دو سه مدل شربت درست کن ببینم چه طوریا هستی میشه یه زن برات بگیریم یا نه خخخ.
داداش فرزان تو هم بیا یه دستی به اینجاها بکش. یه جارویی گرد گیری چیزی خلاصه. یعنی یه دونه خاک ببینم ندیدماااا خخخ. این ببینها خیلی حساسن یه دونه خاک ببینن فکر میکنن ما بلد نیستیم گردگیری کنیم.

میگم بیایید یه کم این ببینها رو اذیتشون کنیم.
حالا که براشون مهمونی گرفتیم باید حسابی بهشون خوش بگذره.
من نظرم اینه که چشماشونو ببندیم بعد یه عصا بدیم دستشون. وادارشون کنیم برن از سر کوچه مثلاً ماست بخرن. بعد بیان بشینن پای کامپیوتر با صفحه خوان بیان تو محله خخخ.

خلاصه هر نوع بلایی که ما داریم باهاش زندگی میکنیمو سرشون بیاریم.
اصلاً چشم بسته باید غذا بخورن، کیک بخورن، چای بخورن، مبلا رو پیدا کنن بشینن، خلاصه این مهمونی نابیناییه پس ببینها هم باید نبین بشن. میگم بیایید از قصد مبلا رو جا به جا کنیم سر کار برن خخخ. مثلاً رهگذر تا داره میشینه صندلیشو بکشیم خخخ.
آغاز قسمت جدی: من نه به عنوان مدیر اینجا. به عنوان یه نابینا، به عنوان یه کاربر این محله، احساس کردم که در جریانات اخیری که پیش اومد، تا حدی به شما بیناهای عزیز محله بی احترامی شد. مطمئنم که این فقط یه سوء تفاهم بود و هیچ کدوم از بچه ها قصد ناراحت کردن شما رو نداشتن. ما از این که بین ما هستید، خیلی زیاد، در حدی که تصورش را نمیکنید خوشحالیم و همه توی این مهمونی دور هم جمع شدیم که هم این خوشحالیمون رو بهتون نشون بدیم و هم این که بابت دلخوریهای احتمالی عذرخواهی کنیم. شک نکنید که برای ما عزیزید و به داشتن شما به شدت افتخار میکنیم. پس هر کس این پست رو خوند، با گذاشتن یه کامنت، از این پست و از بیناهای محله حمایت کنه و امضاش رو پای این حمایت همه جانبه بزنه. شما بیناهای محله، آیینه ی اعمال ما هستید. شما نماینده ی جامعه ی ما هستید که به ما کمک میکنید تا بهتر باشیم و بهتر در جامعه حضور پیدا کنیم و رفتار درست رو به ما یاد میدید. شما سفیر فرهنگی این محله در جامعه هستید و میتونید ما رو به درستی به جامعه معرفی کنید و باعث بشید مردم بهتر ما رو بشناسن. از هر جهت که نگاه کنیم وجود شما اینجا غنیمت و ضروریه. پس کنار ما باشید و تنهامون نذارید.

پایان قسمت جدی: خلاصه این که باشید که کتابامونو بخونید، جامون برید امتحان بدید، ظرفامونو بشورید، غذا واسمون درست کنید، پس بینا شدید واسه چی؟ اصلاً چه معنی داره ما داریم دو ساعته کار میکنیم شما نشستید خخخ. رهگذر اون طی رو بردار ببینم خخخ! حالا این دفعه چون مهمونی برای شما هست نمیخواد. ولی از فردا مرخصی تمومه هااااا خخخ.

بچه ها تا میتونید تو این مهمونی خوش بگذرونید. امضا هم تو کامنتها یادتون نره:

نگاه می کنم، نمی بینم.
چشم مرا، هوای تو پر کرده.

گوش می کنم، نمی شنوم.
گوش مرا، صدای تو پر کرده.

ای چشم من، بدون تو نا بینا.
ای گوش من، بدون تو ناشنوا.

با من بمان، همیشه بمان با من.

دوستتان داریم، اگرچه تاریکیم.

۱۰۲ دیدگاه دربارهٔ «یه مهمونی به افتخار بیناهای محله. بیا تو امضاتو بزن»

درود. نه آقا من امضا نمیزنم آخه نمیبینم شوخی که نیست والا. من یه مُهر نابینایی دارم اونو میزنم. یادش به خیر واسه چک و کارای بهزیستی گرفته بودمش.
راستی نگفتی میکنیمشون تحت پوشش بهزیستی که مستمری بهشون بدن اون هم چه قد. نه خداییش فکر میکنین چه قد
۵۳ آره خب ۵۳ تومن دیگه.
بعد این بیناها فکر میکنند این بهزیستی ماهی یه چند میلیونی به ما میده خَخ.
راستی پس لایحه ی دلجویی از بیناهای محله اومده تو صحن علنی مجلس همگی تصویبش میکنیم.
تصویب شد با رأی بالایی هم تصویب شد. یاد یکی افتادم خَخ.
در ضمن مدال اول به من میرسه حواست باشه.
خب من از همینجا و با همین نوشته و کامنت میگم هر ببین, نبین, چشدار, بیچش, و یا هر هم محله ای از دست من ناراحت شده صادقانه و صمیمانه ازش معذرت میخوام و امیدوارم مورد عفوش قرار گیرم.
همه ی هم محلیها واسه من عزیزند در حد المپیک.
پس به امید موفقیت همیگیتون.

به عنوان ی کاربر خخخ
برو بینیم بابا!
دوستتان دارم و خیلی هم روشنم. من از زمانی که بهم از بچگی که تک‌خوان گروه سرود مدرسه بودم می گفتند روشندل، احساس خوبی داشتم. حس می کردم یکی از اون لامپ های کم‌مصرف که فنآوریش هنوز به بشریت قرار نبود معرفی بشه توی دلم دارم و دلم روشنه. ازم دوری اما دلم روشنه! بگذریم. نگذریم. ی کم میگذریم ی کمی هم نمیگذریم! خلاصه که من یکی تاریک نیستم شهروزی! تو از جانب خودت حرف بزن. یعنی چی تاریکیم؟ بگو دوستتان داریم اگرچه بعضی از ما لامپ های کم‌مصرف‌مان را فروخته ایم به جایش تبلت خریده ایم و بر اثر همین سهل انگاری تاریک شدیم.
خلاصه که من روشنم. قان. قان. قااااان!
راستی اصلا نمیدونم چرا اومدم اینجا! آهان، امضا؟ خب امضا. حله الان؟ بابا این چشم‌دار ها خیلی بدجنس تشریف دارند. اینطوری نگاشون نکن! توی محل کارم یواشکی از من قند بر می دارند، بیسکوییت، تخمه، کلا عذابی هستند واسه خودشون. حتی بعد ده برابرش رو شاید بگذارند سر جاش ولی اون لحظه بر می دارند که شیطونی کرده باشند و خب چون میدونند من اصفهانی حساسی هستم، بد جور روی مخ مبارکم با این کار نامبارک‌شون راه میرند.

سلام بر همشهری های قبلی خودم خخخخ .
دلتون کباب میخواد نه . از چی ؟ًً
الان میگم …
از اینکه کلی سوال توی سرتونه و میخواین بدونین , اما من همه شونو از برم . خخخخ .
آخه به قول بابا بزرگم رعدی , من دو زیستم . الانم تو زیست دومم دارم سیر میکنم .
بازم دلتون کلال بخواد . خیلی هم بخواد . چون راستش رو بخوایین , زیست دومم رو بهتر از زیست اولم میدونم . اگه حرفهای مردم بزارن .
آخه اینجا دروغ و دغل خیلی کمتر از اونجاست . !
اگه همشهری های اولیم بذارن , و اینقدر آخی آخی نگن , من یکی که راحتم . راستش عادت کردم .
یه روز هم میام هر چی خواستین براتون از زیست دوم میگم . دیگه کلی برای خودم تجربه کسب کردم خخخخخ .
بعدش بهتون هم یه کمی حسودیم میشه .
میدونین چرا ؟
واسه اینکه تو ببینیتون , زودتر از من با این برو بچچه ها آشناییدید و اونم با اختیار خودتون .
نه خیال کنین که فکر میکنم مثل بعضی ها که این بر و بچه ها نمیدونم فرشته و ملِک هستن هاااا .
ولی بچه های خوبین خداییش . اگه ببین ها اینقدر تو زندگی شون بلا سرشون میومد و از دست این نبین ها اینقدر آزار میدیدند , باور کن از صد کیلومتری شون هم رد نمیشدند . ولی خداییش توی دلشون هیچی نیست .
البته الان قراره تو مهمونی شما حسابی دلشون رو جلا بدنخخخ .
خب اسم نباید ببریم . چون میگن شاید از قلمبیفتند و طوری شون بشه . آخه تعدادشون محدوده , منم در آخر اسمی از مدیر ببین مون , سارای و رعد بزرگ و رهگذر نبردم , مبادا که ریا بشه . یکی هم من خیلی فراموش کار شدم جدیدا , بقیه رو به همین خاطر نگفتم .
خب انشای من تمام .
بمونین تو این محل و به دوستان انرژی بدین . باور کنین خیلی بیشتر از اونی که مایه میذارین , گیرتون میاد , از نظر معنوی و محبت عرض کردم .
ایندفعه دیگه راست راستی انشا ام تموم شد . خوش باشین خدافس
…. ایندفعه دیگه انشام تموم شد راست راستی . ..خدافس .

سلام مهدی خان . همشهری همیشگی خخخ
رعد بزرگ منتظر پست شماست . فک کنم ی پست خوب که نه عاااالی بشه .
دیروز پریروز یکی از نبینکهای من از شما تعریف میکرد و میگفت احسنت به پشتکارش . از اینکه به زودی خودشو جمعو جور کرده .
بله منم بهش گفتم واقعا نبینی بعد از ببینی خیییییلی سخته .

سلام.
من هم از تمام بیناهای سایت به خاطر مسایل پیش آمده عذرخواهی می کنم و مثل همیشه از بودن با شما عزیزان افتخار می کنم و برایتان بهترین ها را آرزو می کنم.
امیدوارم که ما را هم از خودتان بدانید و در کنار ما باشید.
شاد باشید.

سلام سلام سلام.
من با امکانات بسیااااار بسیاااااااااار اندکی که در اختیار دارم و تو شهروز، ازشون با خبری امضا می کنم و اعلام می دارم که تاریک نیستم تاریک خودتی! خخخخخخخ
من دوست دارم ظلمانی و دهشتناک باشم خخخخخخخخخ

درود
شهروز جان این تیکه از پستت روهای لایت می کنم! خیلی قشنگ گفتی

شما سفیر فرهنگی این محله در جامعه هستید و میتونید ما رو به درستی به جامعه معرفی کنید

ممنونم به خاطر این پست بجا

امضا هم می کنم، مهر هم پشتش واسه محکم‌کاری!
چیلیپ چولوپ! خخخ خخخ خخخ.

ها؟ چه خبرس اینجا ننه؟
مهمونی برا ما گرفدین خو بذ بذارم کنار این عصا و چادورااااااااااااا…. یکی یه آهنگ بذاره:
ایتس ایتس ایتس ایتس ایتس
پنجره دن داش گلیر آی بینا باخ بینا باخ
خومار گُزدن یاش گلیر آی بینا باخ بینا باخ…

ننه من امضا ممضا حالیم نیمیشه برادون حرکات موزون میرم…هاهاهاهاهاهاهاه
خو بذ جدی بحرفم یوخده و دُر و گوهر بپاشم این ور اون ور…
خوشحالم برگشتین بچا… خیییلی.. اص بدون شماها دار و دسته مدیرا صفا از محله رفته بود… جالبه که این پست رو قرار بود من بزنم… هاههاهاهاهها.. یعنی قرار بود یه پست تشکر از شهروز حسینی بزنم یکی دو روز دیگه.. با خانوم کاظمیان هماهنگ بودم و قرار بود به محض افتادن آبا از آسیاب بزنمش که گند زدی رف به نقشه مون…هاهاههاهاهاهاها.. حالا بزنمش دیگه خیلی لوس میشه… همچین یه جوری بی نمک میشه… خو آکله ببردت که پیش دسی کردی… خخخخخخخخ
اما جدی من دلم میخواد یه بار همچین کاری رو بکنم یعنی با عصا بزنم بیرون.. اما صفحه خون رو گردنمم بزنید نعععع.. اص نیمیفهمم چی میگه… فقط خخخخخخخ هاشو دوس دارم و میفهممش… هاههاهاهاهاهاهاهاه…
وای من این کامپیوترا با چشمم سوادشا ندارم دیگه چه برسه بخوام با کیبوردش کار کونم… وااااااااااااااای … هاههاهاهاهها… مرگ بر این کامپیوترا…

سلام حسینی.. این پست را فقط و فقط تو میتونستی بزنی و اونجور که باید حرفهای همه را به این روانی و زیبایی منتقل کنی؛ پس واقعا برای این پست ممنون…
من هم امضا میکنم؛ معذرت میخوام اگر این روزها حرفی زده شد که رنجیدید..
ما دوستتون داریم و خوشحال میشیم از بودنتون و دوست داریم که باشید…
شاد و موفق باشید همیشه…

سلاااااااام بر ببینهای محله.
ننه رهگذر جونم سلام، رعد بزرگ و مهربون سلام، سارای دوست داشتنی سلام، ترانه ی مهربون که دلمون خیلی خیلی برات تنگ شده سلام، بزرگوار مادر بزرگمهر سلام، ننه عباس گرامی سلام و سلام به بقیه ی ببینهای محله که من یادم رفته.
وجود همه ی شماها برای ما برکته و به دوستی با همه ی شماها افتخار میکنم.
وجود شما به محله روشنایی داده و دل ما هم از روشنی شما روشنه.
باشید و همیشه باشید.
امذاااااااااااااااا.

سلام شهروز.
من با امکانات بسیار بسیار زیادی که دارم و تو و حسین هم ازش باخبرین، این پست رو امضا میکنم.
تعامل افراد بینا که روز به روز داره به تعدادشون هم افزوده میشه، و سایر هم نوعان در این محله، میتونه اتفاقات و تجربیات خوبی رو رقم بزنه.
هم برای ما، و هم برای خود اونها.
مرسی بابت این دلجویی بجا.

راست میگه رهگذر
من خیلی ناراحت بودم رهگذر به من دلداری میداد میگفت:
صبر کن کمی تحمل کن یه پست برای تشکر از شهروز میزنم
منم کمی آروم شدم
کمی تو ذوقمون خورد اما طوری نیست
از بیناهامون هم باید حمایت میکردیم و این پست خوبی بود که حمایتمون را بهشون نشون بدیم! دستت درد نکنه.

سلام.
خداییش توقع نداشته باشید برم یکی یکی جواب بدم دیگه!
خب یه دو هفته از میادین به دور بودم پشتم باد خورده خخخ.
بعدشم این پست مال من نیست که به کامنتاش جواب بدم. مال بیناهاست. منم مثل شما مهمونم خخخ.
ممنون از همه ی کسانی که حمایت کردید. میگم حسین آگاهی میشه این واتساپتو یه چکی بکنیییییییی؟
خب کارت دارم خخخ.

سلام بر ببین ها و نبین های محله ی خودمون گوش کن. ببین های محترم دوستتون دااااااریییم و ازتون میخوایم که تا پایان با ما و در کنار ما بمونید امضا سمانه
بچه ها هرچی ظرف کثیف شد اصلااا دست بهشون نذارید و نشورید که جناب آقای شهروز حسینی مهارت زیادی در ظرف شستن دارن و گفتن تمام ظرفای مهمونی امشب رو به دلیل میزبانی خودشون تمام و کمال میشورند پس اصلا نگران ظرفای کثیف نباشید و تا میتونید ظرف کثیف کنید که مدیر ظرفشویی هم اینجا خوشبختانه تشریف دارن.
خخخخخخخخ
خب من دیگه برم فرار کنم و سعی کنم که مدیر منو با این حرفا نبینه خخخخخخخخ

واااای شما چطوری منو شناختید آخه عینک دودی زده بودم که ناشناس بمونم خخخخخخخخ
عجباااا از دست این مدیران این سایت مگه قرار نشده وقتی مدیری به عنوان کاربر پست و کامنت میذاره اصلا و ابدا مدیر و اعمال مدیریتی نکنه پس چطور به من دستور میدید که پیشبند ببندم خخخخخخ تازه فکر نمیکنم هیچ کس بهتر از شما از پس این کار خطیر بر بیااااد خخخخ خخخخ خخخخ
فرااااااااار

سلام خیلی خیلی خوشحالم وای من از بحث و دعوا بدم میاد برای همین آفتابی نمیشدم ولی الآن اینجایم تا از بیناها خیلی تشکر کنم و اینکه هم همه حرفهای آقای شهروز حسینی را لاییک بزنم و همه جانبه از دوستای بیناهای عزیز حمایت میکنم و این هم امضای من

سلام
خب اولندش که من اصن سوات ندارم! پس انگشت میزنم!
بعدشم با نظر سمانه موافقم! به علاوه، اگه فرشا هم کثیف شد اصن طوری نیست. شهروز تو این کار هم تخصص داره! پس ظرفا و فرشا با شهروز! خخخ.
امضا، ناشناس!
الفراااااااار.

وای من قاطی پاتی ام…خخخخخخخ
باس تشکر میکردم از تک تکتون؟ آداب معاشرتم نم ورداشده…هاهاهاهاهاها…
ممنون شهروز… تو خوبترین مدیری هسی که تا حالا دیدم… با مسؤولیت و پر انرژی و مهربون و شوخ و شیطون و از همه مهمتر خوش فکر… دمت گرم…
بقیه بر و بچم اعم از دوستان و همساده ها و پسران ودخدران قربون همه تون… مرسی بچاااااااااااا… فدای تک تکتون… پسرم چشمه پست جدیدت مبارک.. شالله صدراعظمیتا ببینه ننت…
راسی این پستت اِسراف شد شهروز چون من از دس کسی ناراحت نبودم… هاههاهاهاهاهاهاها.. سارایم اهل ناراحتی نیس.. میمونه رعد.. اونم دلش دریااااااااااااس… گمون نکنم دلخور باشه… هاههاهاهاها
بازم ممنون بچا واس امضاهاتون… بذ خودمم امضا بزنم اقلکم…
امضا: سفیر … خخخخخخخخخ…

رهایی همه کله گنده ها که اومدن خخخ
شبو شور پسرم ! اون آقا درویشه با این امضا خوش خطش کیه ؟؟
کمی به ببین ها شباهت داره . امضاشو چقدر قشنگه خخخ اینم امضای من خطو نشون #
درویش جان من رعد کنجکاو و تغییر ناپذیرم خخخ سریع نوع نبینی و سن و محل سکونتتو بگو هاهاها
شوخی کردم خواستی بگو، خواستی نگو . از عشق رویایی بگو . خخ

سلاااااااااااام سلااااام و دروووود بر ببینهای محله ی گلم شهروز بابا ای ول پسر عجب پستی زدیا
شربت داریییما شربت فرد اعلاااا شیرازی
بدو بدو شربت بهااااار نارنجاااا تموم شد بدو بدو فقط برای ببینای محله درستش کردم آی شربت آبلیمو تگری آوردم بدو که تموم شد
میگما رئیس کل حقوقیای محله این پست رو با امضای رسمی ریاست کل حقوقیش و با مهرش ممهور و امضا میکند و میگوید دودور دودور دود ببینای محله دودور دودور دود ببینای محله ببینا دوستتون داریم اگه ما نبینا بهتون دروشتی و احانت کردیم معذرت میخوایم
امضاء از طرف ریاست کل حقوقدانان محله احمد یا به قول کبیر رععععد پسر همسایه
در پناه حق بدرود و خدا نگه دار

بچه ها منم باران . باران محله که در کسوت پیرمردی بذله گو ظاهر شد .
پیرمردی که اگه اون اوایل به طنزاش با دقت گوش میکردید ، بوی تلخ طنزاشو استشمام میکردید .
من خسته از ظاهر بینیای مردم بینا بودم و کامنتای طنزم هم این حقیقت دردناکو ، فریاد میزد .
اما بعد از مدتی متوجه شدم که شماها خییییلی زودتر از خودم ، لباتون به خنده وا میشه .
.و بارون واقعی هم عاشق خنده و لبخند .
تصمیم گرفتم که به طنزیاتم ادامه بدم. و الا که در دنیای حقیقی شخصیتم با شخصیت والای رعد بزرگ متفاوته .
قصد دست انداختن کسیو ندارم و نداشتم.
عذاب وجدانی هم ندارم. چون به کسی توهین نکردم . بر عکس کظم غیظ هم نمودم خخخخ
شما ها همتون برای من ارزشمندید . ای کاش اونقدر که من نبین ها رو دوست دارم شماها هم منو دوست داشته باشید .
درین دو ساله سعی کردم که فرهنگ سازی کنم . از شماها با خانواده و دوستانو همکار و مهمتر از همه با دانش آموزام صحبت کردم . همه دانش آموزام میدونن که شماها چقدر با سوادید . همکارام میدونن که ی نابینا میتونه مثل ی بینا کارای خودشو انجام بده .
و اما همسرم ، منتظره که دست از سر شما بردارم و ازتون خسته بشم خخخ

سلام!
من که خداییش خیلی خوشحال میشم از حضور بیناها در جمع خودمون و خیلی افتخار میکنم که شما هم در جمع ما هستین و تواناییهای ما رو میبینین و به بقیه هم انتقال میدین.
از همسرتون هم تشکر کنین که شما در جمع ما هستین!

سلام به دوستان ببین محله ما. من به سهم خودم از حضور همه خانمها و آقایان بینا در محله سپاسگزارم. قطعا حضور شما باعث خشنودی ماست من به سهم خودم از رهگذر محله که خیلی اذیتش کردم تشکر میکنم. از رعد بارانی که ما را به طنزهاش میخندونه سپاسگزارم. برای همه دوستان بینا در این محله با صفا آرزوی موفقیت و کامیابی دارم. شاد باشید

سلااااااام آخ آخ دیییر شد دییر رسییدم. آقا یکی بهم جا بده منم بشینم خوب! شهروز دوتا صندلی بیار صندلی نداریم. منم واقعا از ببینهای محله میتشکرم ممنونم که کنار ما هستید و برای ما باعث افتخاره. اینم امضای من البته منم مهر میزنم
شالاپ
مرسی از پست خوبت شهروز زحمتکش پاینده باشید همتون.

وای بچه ها چقدر خوشحال که دوباره خیلیا رو اینجا دیدم.
فقط یکی اگه از سعید خان خبرداره بهم بگه که حالش خوبه . پرررررواز پرپر زنان برو و از سعید برام خبر بیار .
رهایی دست بجنبون . بی خیال روح خبیث گمشده همسرت شو و برو به کمک نبینکهای من و باهاشون ی شام خوشمزه درست کن.
بچه ها تهرون داره بااااااارون میاد . از نوع دم اسبیش . بهبه

شام درست کنم واس این ملت؟ من رو پیشونیم نوشته شام پز؟ خخخخخخ…
یوخده پنیر گرفدم از سر کوچه با نون بربری… بسه شام سنگین بخورن چاق میشن، باس اسم محله رو بذاریم محله تُپُلا…خخخخخخخخ… یکی یه لقمه خودم میگیرم براشون… که یه وق یکی بیشتر از جیره ش نخوره…هاههاهاهاهاها…

دختر برو کمک نبینکها . اعهه .
پنیر چیه ؟بربریو سنگگ کدومه . ؟؟
صبح خروس خون ۳۰۰ پیمونه برنج خیسیدم . دیگای ننه قمر هم قرض گرفتم .
جوجه و بره هم به سیخ بکشید . زعفرون هم زیاد داریم . دستتون نلرزه .
وای بارون دم خری دیگه چی چی بود خخخ ما به بارونای رعد پسند و سیل آسا میگیم دم اسبی .
دم کره خری چه جور بارونیه ؟شدیده یا نم نم ؟

شبو شور جا داره که از همین جا به عنوان یکی از پر حاشیترین ببین ها ازت تشکرات لازم را به جا بیارم .
راستی حاشیه همیشه هم بد نیست . رهایی به نظرم یکی از نقاشای حاشیه کشه ایرونه . کارای حاشیه ایش واقعا زیباس خخخ
من حاشیه کش مجازی و رها حاشیه کش حقیقی خخخ

سلام!
منم امضا میکنم و حمایت خودم رو از حضور بیناها در محله اعلام میکنم!
این خیلی عالیه که افراد بینا هم در کنار ما باشن، با تواناییهامون آشنا بشن و همگی بتونیم از همدیگه یاد بگیریم و به هم یاد بدیم.
این خیلی عالیه که جمعهامون محدود به خودمون فقط نباشه.

سلاااا ااا ااا اا اااااا ااااام بر بیناهای دوست داشتنی محله
خوشحالم که یه همچین پستی به افتخار شما زده شده و امیدوارم این پست و مهمونی رو از ما بپذیرید و مثل گذشته در کنار ما بمونید.
دوستتون دارم بیناهای عزیز محله از چراغ خاموشتون تا چراغ روشنتون خخخ.

سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام
به همه ی دوستان و هم محلی های گلم.
من همیشه از بودن با شما و فضای دوستانه ی شما لذت بردم.
بهترین آرزویی که برای هممون میتونم کنم همین دوستی هاست و شاد بودن در کنار هم.
سارای براتون فقط میتونه شعر دم کنه برای مهمونی نوش کنید.
شعر دوستی فریدون مشیری گوارای وجودتون

تقدیم با عشق به همه ی هم محلی های عزیزم دوستون داریم.

دل من دیر زمانی ست که می پندارد:
« دوستی » نیز گلی ست
مثل نیلوفر و ناز ،
ساقه ترد ظریفی دارد
بی گمان سنگدل است آن که روا می دارد
جان این ساقه نازک را
-دانسته-
بیازارد!

در زمینی که ضمیر من و توست
از نخستین دیدار،
هر سخن ، هر رفتار،
دانه هایی ست که می افشانیم
برگ و باری ست که می رویانیم
آب و خورشید و نسیمش « مهر » است .

گر بدان گونه که بایست به بار آید
زندگی را به دل انگیزترین چهره بیاراید
آنچنان با تو در آمیزد این روح لطیف
که تمنای وجودت همه او باشد و بس
بی نیازت سازد ، از همه چیز و همه کس

زندگی ، گرمی دل های به هم پیوسته ست
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است
در ضمیرت اگر این گل ندمیده ست هنوز
عطر جان پرور عشق
گر به صحرای نهادت نوزیده ست هنوز
دانه ها را باید از نو کاشت

آب و خورشید و نسیمش را از مایه جان
خرج می باید کرد
رنج می باید برد
دوست می باید داشت

با نگاهی که در آن شوق بر آرد فریاد
با سلامی که در آن نور ببارد لبخند
دست یکدیگر را
بفشاریم به مهر
جام دل هامان را
مالامال از یاری ، غمخواری
بسپاریم به هم
بسراییم به آواز بلند
– شادی روح تو !
ای دیده به دیدار تو شاد
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
تازه ، عطر افشان
گلباران باد

شهروز حالا که داری زحمت میکشی برامون…یه دونه از اون قلم کاغذها برام بده….از بچگی تو حسرتش موندم یه بار با اون سوراخ سوارخی ها بنویسم خب…من از اون قلم ها میخوام…بریلو هم باید بهم یاد بدی….خخخخ…..خب چیکار کنم…کاری بلد نیستم که…فقط اومدم اینجا هرچی بلدید شما بهم یاد بدید…خخخ
جدی جدی من همیشه از این سایت استفاده کردم.از همتون برای چیزهایی که بهم یاد دادید ممنونم.

عصر دایناسورها….خخخخخ
واقععععععععععن
یعنی منظورت اینه که من سنم زیاده…خخخخ…عجباااااا
خب من از همونا میخوام..خخخ
جدی دیگه کاربردی نداره؟یا چیز دیگه هست بجاش…البته به جز پرکینز وسیله ساده تر و دم دست تر چیه؟..نگو گوشی موبایل هااا…خخخخ

سلام شهروز لایک من هم خیلی خوشحالم که بیناها بینمون هستن با اون حرفاتم موافقم شده یه وقتایی بعضی از بیناها مثلا وقتی که شب برق نبوده گفتن خوش به حال شما که توی تاریکی میتونید کاراتون رو انجام بدید
میگم من هم دلم میخواد توی این مهمونی یه سهمی داشته باشم خوبه براتون چهچه بزنم یعنی هم بخورم هم بخونم خخخ

سلاااام بر سعید خان کم پیدا . چه خوب که هستی .
من فکر کردم ببین شدی یا اینکه از رععععد بزرگ دلخوری .
خدا رو شکر.
آمارتو داشتم که ی مدت نبودی . بچه ها من همیشه سعیدو خیلی سوال پیچ میکردم . فک کردم راهشو پیچونده و پدربزرگشو ترک کرده .
ولی خودمونیم هیچ وقت ی سوالمم جواب ندادی هاهاها

بچه ها دوباره منم بااااران .
باور کنید خودمم . گوش کنید دیگه پدر بزرگ رعد نیستم .
خواستم از همتون تشکر کنم .
بچه ها این محله رو مثل دنیای حقیقی تصور کنید . یکی جدی یکی شوخ . یکی دانا یکی بی عقل خخخ خلاصه دور هم جمع شدیم که بگیمو و بخندیم و خوش باشیم . کلی هم چیز یاد بگیریم .
راستی اینبار ناهارو مجتبی و شبو شور و پرواز باید درست کنن .

سلام. اولا وقتی که از اسم برنامه ما استفاده میکنی باید پولشو به منو امیرو زنداداش بدی چون به افتخار شما … !.
این از این! بعدشم اینکه تو چرا زورتو به رهگذر میرسونی؟! شیطونتر از این دختر پیدا نکردی؟!.
حالا جدی: سلام و ارادت تمام قد و خالصانه به همه هممحلیها بینا و نابینا هم نداره.
تو کشاکش همون جریانات هم نوشتم که نباید بین خودمون مرز بکشیم، یکی از مصادیق این مرزبندیها بینا و نابینا بودن هممحلیهاست، البته بازم هست ولی اجالتا همین یه دونه مربوط به بحث.
خلاصه اینکه از نظر من احترام و ارزش همه اعضای این محل بدون توجه به خصوصیاتشون برابر و البته حفظ این ارزشو حرمت هم واجب!.
به حضور تو این محل و هممحلی بودن با تک تک شماها افتخار میکنم.

میگم اشکان شاه اینارو که گفتی با شبو شور بودی یا با رعععد هههه
البته میدونم که با دوستت داشتی اختلاط میکردی .
میگم کی اسم برنامتونو دزدیده ؟
سئوال بعدی : وقتی با امیر هوا شناس برنامه اجرا میکردید آیا متن برنامه رو خط بریل روی کاغذ نوشته بودید ؟
مرز بندی چه در اینجا و چه در جامعه کار بدیست هههه

راستی از دیروز این ترانه نگاه میکنم نمیبینم افتاده توی دهنم و همش دارم میخونم. اونم با صداااااای رعد وارم و گوش همساده هارو جلا دادم هاهاها
چه انتخاب شایسته ای . حالا رعد بدون شما نابیناس یا شما بدون ما
ناشنوا هاهاهاها

خب همون جور که شما اگه ناشنوا بشید بدبخت میشید ما هم اگه نبین بشیم بدبخت میشیم . چون من با اینکه همه جای خونه رو بلدم . ولی چشامو که میبندم انگار دارم توی فضا راه میرم و تعادل ندارم. به دیوار میخورم و خیلی وحشتناک بود .
ی خانومی توی فامیلیمون نبین شده بود در ۵۰ سالگی . بعد از چند سال هم دیگه حرف نزد البته به خاطر افسردگی . هیج جا هم نمیرفت . خیلی سرنوشت تلخی پیدا کرد . بعد از سالها نبینی نتونست خودشو وفق بده به شرایطش .

سلام به رعد: اولشو با شهروز بودم. نه من همیشه بداهه اجرا میکنم و اصلا از رو متن اجرا نمیکنم، امیرم همینطور، اما وقتی بخوایم خبر بخونیم خبرامونو مینویسیم و از رو متن خبر میخونیم.
اسم اون برنامه هم پیچونده شده بود هم به افتخار شما بود.
سارای سلام. اتفاقا من لوح و قلم دارم! زیادم دارم! و برای یادداشتهای دم دستی گزینه خوبی. اگه بخوای هم تقدیمت میکنم و هم بهت بریل یاد میدم.

راستی امشب برنامه شب نشینی با مدیریت رعد بزرگه . میدونم که با گوشی میای توی سایت و سختته . اما فقط به سئوالم جواب بده و برو . میدونی چون تو ی نبین واقعی و خالص هستی . و من افکار نبین های واقعی برام خیلی جذاب و شنیدنیه .
در ضمن اصلا هم احتیاج به چاخ سلامتی توی شب نشینی رعد نیست . ی جوابو بپیچ توی کامنت برام بفرست بیاد خخخ
شکلک شبو شور الان حرص میخوره و میگه لو نده رعد خخخ
خب لو نمیدم که امشب شب نشینی با مدیریت رعد بزرگ برپاس . ی دور همی بخورو بخند خخخ

وااااااااااای من بخوام چیزی رو بداهه اجرا کنم حتمی درِ اون برنامه رو تخته میکنن… خودمونم با همه عوامل و دست اندرکاران میگیرن میندازنمون یه گوشه آب خنک بخوریم…ههااههاهاهاهاهاهاهاه… خییییلی مهارت میخواد بداهه گوییها… دمتون گرم…

خواهش میکنم رعد!… حتما میام و در حد بضاعتم جواب هم میدم. من به جز شبنشینی اول تو باقی شبنشینیها حضور نداشتم، دلیلشم باور کن فقط تنبلی بوده! ولی این یکیو حتما میام.
اتفاقا رهگذر به نظرم بسیار مستعد! مطمئنم که اگه تو شرایطش قرار بگیره توانایی اجرا رو داره چون هم صدای خوبی داره و هم جسارت بالایی داره. از اون گذشته دارم فکر میکنم به اینکه از رهگذر یک مجری بازیگر که به جای تیپهای شخصیتی مختلف صحبت کنه هم بشه ساخت!… .

رهایی نقاشیاش هم خیلی قشنگه. در واقع هر هنری که در من نیست در حد متعالی در این دختر موج میزنه .
جزو معدود مذهبیای بدون تعصبه که میتونم باهاش دوست باشم.
اسم رهایی که براش انتخاب کردم بهش واقعا میاد . رها از تمام بدی ها .
در ضمن بازم جزو تنها ببین هایی که از بودن باهاشون فک کنم لذت ببرم خخخ

من تولد لبخندیو لو دادم. هاهاها البته فک کن در حدود صد تا کارت دعوت به کاربرا در پیام خصوصی داده بودم . توی یکی از پستای خودمم هم تا حدود مودودی لو دادم خخخ
تازه یکی از نبینکام پیام داده که رعععد اونقدر خندیدم که سوپرایز رو لو دادی خخخ گویا از اینکه شبو شور حرص خورده خندش گرفته هاهاها
حاضرم صدتا شبو شور و سورپرایزو لو بدم ولی به لبای نبینکام لبخند بشینه هاهاهاها

سلام سلام سلاااام. چه مهمونی خوبی. واقعا خیلی جالب میشه چشم ببین ها رو ببندی و بهشون بگی کار کنن و خودت بشینی و بهشون بخندی خخخ
راستش منم اینجوریم. خدا این مقدار بینایی رو از من و هر کسی که داره نگیره. نابینایی خیئییلی سخته. ..وقتی با امیر میریم خونه مامانش اینا ، آخر شب موقع برگشتنی که از پله ها میایم پایین، لامپای راه پلهشون زمانداره و بعد از سی ثانیه خاموش میشه. همیشه به پله های آخر که میرسم لامپ خاموش میشه و من همونجا میمونم و نمیتونم تکون بخورم.
امیر انقد بهم میخنده. میگه اگه تو نابینا بشییییی میخوای چی کار بکنی خخخخ.
خلاصه اینکه من خییییلی دوست دارم بیناهای محلمون هر روز بیشتر و بیشتر بشن. سفیر فرهنگی واژه ی بسیاااااار قشنگ و پر محتوایی هست که شهروز بدرستی ازش استفاده کرده. این عزیزان بجهت شغلی که در جامعه دارن، بخوبی میتونن نابینایان و توانایی هاشون رو به جامعه معرفی کنن و باعث فرهنگسازی بشن. و از اون طرف رفتار درست و بهنجار در جامعه رو به ماها یاد بدن تا توی جامعه بهتر بتونیم خودمونو نشون بدیم. و اما و اما و اما اصلا و به هیچ عنوان دوست ندارم کوچیکترین بی احترامی از طرف ما به این دوستامون بشه و که باعث دلشکستگی اونا بشه.
شهروز پستت واقعا عالی بود. اگه تو این پستو نمیزدی مطمئن باش که من حتما این کارو میکردم. دستت درد نکنه.
در آخر منم امضامو بزنم . یه امضای شیک و قشنگ به افتخار همه ی بیناهای محلموووووون
مادر بزرگمهر، رعد بارانی، رهگذر، سارا حبیب زاده، ترانه، سارای، ننه عباس، احسان و همه ی دوستان بینایی رو که من نمیشناسم دوستون دارم به توان بی نهاااااااایت. باشید که بودنتون برای ما افتخاره.

لبخندم مهرداد خان رو تا حالا ندیدم . مهرداد ببین ؟وا?

فکر کنم اسمش احسان بودهاااااا .
در انتها باید بگم که ۹۹/۹۹% از نبین ها ما ببین هارو دوست دارن یا حداقل اگه دوست هم نداشته باشن ، نسبت به ما بی تفاوتن . میمونه ۱%کوچولو موچولو که اونم رعد بزرگ زیر سیبیلی ردش میکنه.
لبخندی خیلی خوشحالم که امضا کردی و مدافع ببین های مظلوم هسسسسستی.

سلام سلام سلاااام،به همه ببینهای محله،آقا من دیر رسیدم،اصن تازه الآن این پستو دیدم،نبودم چند روزی،میسی از شهروز خان که همچین پستی زد،ای کاش ترانه هم اینجا میبود،جاش واقعا خالیه،ترانه، سارایی،رهگذر،سارا حبیبزاده،رعد و همه اونایی که اسمشون الآن خاطرم نیست بوس بوس بووووس،
امضا ملیس،خخخخ، خدافسی

سلام.من عاشقتونم و اگه از من دلگیر شدید عذر شدیدی ازتون می خوام.این هم امضای من:قیرقیر،قورقور.این هم مهر و اثر انگشتش:چالاپ،چولوپ،چالاپ،چولوپ،چالاپ،چولوپ،چالاپ.
همه جارو مهر زدم.
امضا-حمیدرضا فلّاح نژاد

دیدگاهتان را بنویسید