خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

هفتاد و پنجمین مقالۀ ارائه شده در همایش جامعۀ بینا شهروند نابینا، تاملی جامعه شناختی در مولفه های موثر بر آگاهی والدین نسبت به حقوق کودکان نابینا

با درود.

مقالۀ 75 را از

اینجا

دانلود بفرمایید.

 

 

تاملی جامعه شناختی در مولفه های موثر بر آگاهی والدین نسبت به حقوق کودکان نابینا

فاطمه منصوریان راوندی [1]

 

چکیده

 

عمده شخصیت یک فرد در دوران کودکی شکل می گیرد، به همین دلیل، این مرحله از رشد و تکوین انسانی ظرافت وحساسیت خاص خود را طلب می کند. خانواده به عنوان حلقه اتصال و انسجام فرد با فرهنگ و جامعه، بنیادی ترین نهاد اجتماعی محسوب می شود که گستره ی اثر و نفوذ آن در شکل دادن به مولفه های  روانی و اجتماعی شخصیت ،  از ابتدا تا انتهای حیات آدمی را در بر می گیرد. از اینرو کودک برای برخورداری از یک زندگی بهینه ، به آموزش و پرورش مناسب ، درمان و…نیاز دارد و حمایت والدین زمینه ساز تامین نیازهای کودک است. در این میان حضور یک کودک معلول با توجه به شدت و نوع معلولیت خود می تواند مسائل خاص خود را پیش روی خانواده نهد؛ بدیهی است که ظرفیت های یک خانواده برای برخورد، سازگاری و انطباق با مسئله معلولیت کودک متفاوت بوده و به عوامل مختلفی از جمله آگاهی والدین نسبت به حقوق این کودکان بستگی دارد. چراکه والدین آگاه، بیشتر به حقوق کودک توجه داشته و بیشتر درصدد برآوردن این حقوق هستند. میزان زیان های اجتماعی ناشی از تربیت نادرست یا احتمالا سوءاستفاده از طفل می تواند چنان ویرانگر باشد که تدوین مجموعه قوانین خاص برای صیانت کودکان نابینا ضروری می نماید. در این راستا پژوهش حاضر با روش تحلیل اسنادی برآن است تا ضمن بررسی پژوهش های تجربی در این حوزه، پاسخ مناسبی باشد بر این قضیه که والدین نسبت به حقوق کودکان نابینا چگونه آگاهی به دست می آورند.

واژگان کلیدی :

 

حقوق

کودک نابینا ، آگاهی والدین ،  رسانه ، انجمن های داوطلبانه ، گروه دوستان

 

مقدمه

 

حقوق انسان ها در تمام دوران زندگی بشر همواره مورد توجه بوده است و افراد سعی داشته اند تا به بهترین نحو به این حقوق دست پیدا کنند. در این میان کودکان به تنهایی نمی توانند از حقوق خود دفاع کرده و آنها را استیفا نمایند. آنان به واسطه محدودیت های طبیعی و اجتماعی بیش از سایر اقشار جامعه آسیب پذیر بوده و خطرهای جسمی ، روحی و تربیتی آنها را تهدید می نماید. این قانونگذار ، والدین و سازمان های بین المللی هستند که باید  از حقوق کودک دفاع کرده و امکان اجرای مطلوب آن را فراهم آورده و ضمانت اجرایی مناسبی را پیش بینی کنند. از شناخت حقوق کودک در جوامع بشری زمان زیادی نمی گذرد ، این یک حقوق نو پا و نو ظهور می باشد. بشر هنوز به تمام زوایای آن آگاهی نیافته و الزامی در رعایت آن نمی بیند و به تدریج ابعادی از این حقوق در حال کشف و توسعه است تا به حد تکاملی خود نایل گردد. در اکثر کشورها برای کودکان حقوق ویژه لحاظ شده و در قوانین موضوعه منظور گردیده است که شامل اصل برائت در جرایم و عدم قابلیت انتصاب جرم به آنان می باشد. اگر کودک مرتکب جرم گردد باید دردادگاه ویژه ی اطفال به جرایم آنان رسیدگی شود، کودک محکوم ، کمتر متحمل مجازات گردیده و دوره محکومیت خود را در پرورشگاه ها خواهد گذراند. اما حقوق کودک نه تنها در ایران بلکه در سایرنقاط جهان همواره با چالش های زیادی رو‌به‌رو بوده است. درحالی که اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال 1948 تصویب شده بود ، کنوانسیون حقوق کودک پس از وقفه ی 40 ساله یعنی در سال 1989 به تصویب رسید و این خود مشکلات زیادی را در راه تحقق این حقوق ایجاد کرد اما بعد از جنگ جهانی دوم که تقریبا 13 میلیون کودک در این جنگ کشته شدند ، رفته رفته جهانیان به اهمیت حقوق کودک پی بردند. بر اساس اطلاعات منتشره وضعیت کودکان در جوامع فعلی نگران کننده است(محقق داماد، 1384: 34). برآوردها حاکی از ابتلای حدود 10 درصد جمعیت جهان به نوعی از ناتوانی و معلولیت است و حدود150 میلیون نفر از آنان کمتر از 15 سال تشکیل می دهند(سازمان جهانی بهداشت، 1375)، که عمدتا در کشورهای درحال توسعه زندگی می کنند. در این میان نگاهی به نرخ رو به رشد تعداد نابینایان و کم بینایان در سطح جهان ضرورت پرداختن به مسائل متعدد آن ها در حوزه های مختلف زندگی فردی و اجتماعی از جمله خانواده را نمایانتر می سازد. به گزارش سازمان جهانی بهداشت در سال 1995 شیوع نابینایی در جهان 7/0% است. شیوع نابینایی در سنین نوزادی تا چهارده سالگی ، 8 نفر در 10000 نفر بوده و با افزایش سن این نسبت افزایش یافته است. تا در سن 60 سالگی به 44در هزار نفرمیرسد.

پیمان نامه ی جهانی حقوق کودک مصوب نوامبر 1989و مجموعه ای از استانداردهای قانونی و بین المللی برای حمایت و تامین رفاه کودکان و نوجوانان می باشد و192کشوری که آن را به تصویب رساندند، خود را موظف به رعایت کلیه ی مفاد مطرح شده در این پیمان نامه نمودند، خانواده ها نیز موظفند رشد همه جانبه کودکان را تامین کرده، امکان برخورداری از آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، تامین اجتماعی، بازی و تفریح را فراهم نمایند و از کودکان در برابر انواع بهره کشی و سوءاستفاده رفتار حمایت نمایند. انجام این مسئولیت ها تحت تاثیر آگاهی و شناخت، اعتقاد و احساسی است که خانواده ها نسبت به حقوق دارند. دولت ها موظفند فرصت و امکان برخورداری از حقوق کودکان را تامین نمایند. در این راستا، خانواده ها را در انجام مسئولیت های خود در قبال کودکان نابینا تجهیز نمایند و یا اقدامات جایگزین را به عمل آورند.

بیان مسأله

سیر تاریخ نشان می دهد که افراد بشر به حقوقی که امروز برای هریک از ایشان متصور است به آسانی دست نیافته اند. قوی بر ضعیف حکومت کرده و این ضعف اعم از کودک و بزرگسال ، دستخوش بی رحمی یا مصلحت قوی بوده است. کودک از آنجا که نسبت به بزرگسالان (چه قوی و چه ضعیف)  توانایی معارضه ندارد ، بنا به مصلحت پدر یا رئیس قبیله زنده می ماند و اگر این مصلحت جز آن می خواست ، کودک را چاره ایی جز تسلیم نبود. در حقوق رُم، پدر خانواده هر کودکی را که با مصلحت اجتماعی یا اقتصادی و یا حتی تمایل خویشتن مناسب نمی یافت، می کشت و یا در کناره ی راه می افکند. به هر حال سیر تاریخی، حکایت از اختیار مطلق رئیس خانواده نسبت به اعضای آن دارد. رفته رفته با تحول اقتصادی و اجتماعی و تاثیر مذهب، نظر جامعه نسبت به کودک تغییر می کند و برای وی نیز همچون بزرگسال، حقوقی قایل می شوند و علمای حقوق و مذاهب تایید می کنند که حیات کودک، دیگر نباید دستخوش اراده پدر باشد و جامعه حمایت از کودک را به عهده گرفته است. اختصاص مباحثی از قوانین مدنی و جزایی در هر کشور و نیز صدور اعلامیه های جهانی حقوق بشر و حقوق کودک شاهدی بر این ادعاست. ازآنجاکه خانواده سنگ بنای اجتماع و در نزد جوامع از اهمیت و ارزشی به سزا برخوردار است و از سویی با کودک پیوند عاطفی و خونی دارد، خانواده به عنوان نخستین و مهمترین محیط اجتماعی که کودک با آن سروکار دارد و پدر و مادر به عنوان ستون های این گروه اجتماعی، نقش مهمی را ایفا می کنند(هنری ماسن ودیگران، 1375).

در قوانین داخلی و نیز اعلامیه های جهانی به نقش خانواده در زندگی کودک و تاثیر پذیری وی از محیط خانواده تاکید گردیده است. خانواده در مقابل کودک باید تکالیفی را عهده دار گردد و مسئولیت بپذیرد. والدین موظف به حمایت، نگهداری و پرورش کودک هستند. زیرا از لحظه تولد، نوزاد براساس متغیرهای ژنتیک و محیطی مراحل رشد جسمی و حرکتی را طی می کند و هرگاه این جریان ها از مسیر خود منحرف شود، امکان دارد کودک از یادگیری درباره محیط و رو‌به رو شدن با آن محروم شود. کودک باید در کانون خانواده در کنار والدین و دیگر اعضای خانواده پرورش یابد و در محیطی آرام و به دور از نگرانی های مادی و معنوی، مراحل رشد جسمانی و روحانی خویش را سپری کند. زبان، آداب و سنن و فرهنگ قومی و مذهب را فراگیرد و مهارت های اولیه ی زندگی وبرخورد اجتماعی را بیاموزد چرا که نوع برخورد والدین با فرزندان، سطح اقتصادی خانواده ها، وضعیت روانی و عاطفی پدر و مادر و سایر اعضا، سطح فرهنگی خانواده و …نقش موثری در رشد اجتماعی کودکان ایفا می کند. با توجه به اینکه هر فردی در این دنیا زندگی می کند، حقوقی دارد و انسان دارای حقوق، تکلیفی در برابرش هست و مکلف به ادای آن می باشد. پس در واقع حق و تکلیف در برابر یکدیگر قرار می گیرند و در این راستا با کودک نیز به جهت انسانیتش و داشتن حق ویژه و غیر قابل انتقال ، باید به عنوان یک انسان برخورد شود و حقوقی یکسان با دیگران برای او متصور شود که عدم شناسایی این حقوق منجر به از بین رفتن و تحقیر حیثیت انسانی او می شود. پس با توجه به زمان و شرایط خاص باید حقوق خاص برای کودکان به ویژه کودکان نابینا در نظر گرفته شود.

رقم بالای کودکان دارای ناتوانی، نگرانی هایی در هر جامعه در مورد کودکان پدید می آورد که از دو جنبه می تواند مورد توجه  قرار گیرد، نخست هزینه های سنگینی که برای امور  مختلف درمان، توانبخشی، آموزش، اشتغال، مسکن و سایر نیازهای آنان باید صرف شود، دوم مشکلات و مسائل مختلف اجتماعی، فرهنگی اقتصادی و … است که فرد و خانواده با آن رو‌به رو می شوند(طوسی، 1375). بدیهی است ظرفیت های خانواده ها برای برخورد، سازگاری و انطباق با مسئله ی معلولیت کودک، متفاوت است و به عوامل مختلفی همچون محدودیت های اجتماعی و خانوادگی، در دسترس بودن خدمات و کیفیت آن، نحوه برخورد متخصصان و …دارد(کمالی و ایران، 1382: 94). نظر به اینکه سازمان ملل متحد اعلامیه ها و کنوانسیون های درباره حقوق کودکان و اهمیت مسائل مربوط به حقوق کودکان، توجه جهانیان روز به روز بیشتر به این موضوع جلب می شود و این در حالی است که حقوق کودکان در فرهنگ اسلامی دارای ریشه های عمیق بوده و قرن ها پیش بنیان گذاران دین مبین اسلام، حقوق کودکان را به رسمیت شناخته و مسلمانان را به رعایت آن ترغیب نموده اند. آمارها نیز نشان می دهد تنها 30 درصد از والدین و سرپرستان کودکان از پیمان نامه ی حقوق کودک با خبر بودند(مقری ، 1379).در این میان موضوع حقوق کودکان دارای اختلال بینایی از جمله چالش های مهمی است که مورد توجه و بحث محافل علمی و تخصصی مختلف قرار دارد. خانواده، والدین و سرپرستان کودک، اولین و نزدیکترین واحد اجتماعی به کودکان هستند که می توانند در تامین حقوق کودکان بیشترین نقش را ایفا کنند. ایفای صحیح و درست این نقش مستلزم شناخت، آگاهی و اعتقاد به این حقوق است. از این رو هدف پژوهش حاضر، شناسایی مولفه هایی است که در آگاهی بخشی خانواده نسبت به حقوق کودک به ویژه کودکان نابینا، نقش بسزایی دارند.

 

نگاهی بر تحقیقات تجربی

پژوهشی با عنوان بررسی میزان آگاهی والدین کودکان دارای معلولیت نسبت به مسائل حقوقی معلولین توسط فریبا ایران در سال 1380 انجام شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد میزان آگاهی والدین از مسائل حقوقی کودکان در چهار حیطه ی معلولیت نامبرده در سطح متوسط است و ارتباط معنادار بین سطح تحصیلات و جنسیت والدین با میزان آگاهی والدین مشاهده گردیده است. پس هرچه آگاهی والدین بیشتر باشد ارتباط با کودک، تصمیم گیری، برنامه ریزی درباره اوقات فراغت و آینده کودک بهتر خواهد بود. همچنین پذیرش کودک و ایجاد محیط مناسب و نهایتا کاهش تاثیر منفی  وجود کودک معلول بر فعالیت های اجتماعی والدین که ناشی از مشکلات مربوط به مسائل آموزشی ، اجتماعی و فرهنگی می باشد را در پی خواهد داشت که در امر تحقق حقوق کودک و افراد معلول بیشترین تاثیر را دارد. (ایران ، 1380)

یک گروه تحقیقاتی به مناسبت روز جهانی کودک به سفارش Ipsos Reid  در سال 2005 یک نظر سنجی در کانادا انجام داده است. در این نظر سنجی 1002 نفر شرکت کننده از سراسر کاندا حضور داشتند که 132 نفر از آنها از بریتیش کلمبیا بوده اند. نتایج آن از این قرار است : در حالی که بسیاری از کانادایی ها معتقدند که کودکان جایگاه خوبی در کانادا دارند ، اقلیت قابلیت قابل توجهی مخالف این اعتقاد هستند. در سراسر کانادا 61 درصد معتقدند که حقوق کودکان به طور کامل در جامعه تحقق یافته است. این درحالی است که تنها 46 درصد از افراد مورد بررسی در کانادا از کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد حقوق کودکان آگاه بودند.

در فوریه 2006 گزارشی با عنوان فقر کودکان و و نابرابری درآمد در بریتیش کلمبیا ، به ارتباط بین کودکان و فقر خانواده پرداخته است. این گزارش اذعان می کند کودکان، فقیر باقی می مانند چرا که خانواده (پدر و مادر) آنها ضعیف و فقیر هستند. وظیفه اولیه والدین و سرپرستان تضمین حقوق کودکان است  که در میان عوامل دیگر ، سطح بالای فقر و توزیع نابرابر ثروت در داخل بریتیش کلمبیا مهمتر بوده است. به عبارت دیگر والدین فقیر به میزان کمتری از حقوق کودکان آگاهی دارند که در  بریتیش کلمبیا این امر به طور واضح دیده می شود.

پژوهشی با عنوان کودکان و خدمات دوره جوانی توسط آندره آ میر و همکاران(2010) انجام شده است. هدف این تحقیق بررسی عواملی است که توسط والدین باعث فسخ حقوق کودکان می شود. عاملی که به آن توجه می شود استفاده از الکل و مواد مخدر است. این تحقیق با روش تحلیل محتوا انجام شده است. والدینی که بیشتر حقوق کودکان را فسخ می کردند، والدینی بودند که مشکلات روانی داشته و تجربه زندان و مصرف مواد مخدر را داشته اند. عاملی که همه این عوامل را تشدید می کرد ، فقر والدین بوده است. مطالعه نشان می دهد که 78 درصد از والدینی که AOD(الکل و دیگر مواد مخدر)را مصرف می کردند حقوق کودکانشان را بیشتر نادیده می گرفتند.

تحقیقی با عنوان سطح آگاهی ودانش از قوانین کار کودک در ایالات متحده در میان نوجوانان و والدین آنها  توسط روسچر گیمبرلی، کارول رون یان و دکتر مایکل کولمن در سال 2010 انجام شده است. در این مطالعه 677 نفر از نوجوانان و والدین آنها به عنوان نمونه انتخاب شدند. یافته ها نشان می دهد دانش والدین  از مقررات خاص کودکان  اندک است. این آگاهی متاثر از سن، جنس و وضعیت اجتماعی و اقتصادی آنها است. اکثر نوجوانان از قوانین مربوط به کار کودکان آگاه بودند. 7/83 می دانستند که در قوانین وظایف محدودی برای کودکان وجود دارد. 2/90 می دانستند که در قوانین ساعت محدودی برای کار کودکان وجوددارد. در مقایسه با کارگران مسن تر، کاگران جوان بیشتر از حقوق خود آگاهی داشتند. 6/67 از افراد،اطلاعا ت در قوانین کار را از کارفرمایان دریافت کرده بودند، (1/649) از کارکنان مدرسه (2/58) از پدر و مادر و (9/44) از رسانه ها. کارگران جوان تر (4/72)احتمالا بیشتر نسبت به آنان که مسن ترند (2/56) اطلاعات را از پدر و مادر دریافت می کردند.

بولیس[2] در مجله رفاه کودک، یافته های پژوهشی خود را در سال 1991این گونه مطرح کرد که اجرای مفاد پیمان نامه بسته به میزان اعتقادات دینی، مذهبی خانواده ها، طبقه اجتماعی آنان و از ایالتی به ایالتی دیگر متفاوت است. در خانواده هایی که اعتقادات مذهبی بیشتری وجود دارد یا طبقه اجتماعی بالاتری دارند، کودک آزاری کمتری وجود دارد. همچنین در ایالت هایی که قوانین داخلی آن ها به حمایت از کودکان اهمیت بیشتری داده اند و تعاریف مشخص تری از کودک آزاری در قانون وجود داردخانواده ها به رعایت حقوق کودکان پایبند تر هستند.

وایت[3] محقق امریکایی در سال 1997طی مقاله ای عنوان کرد که آمار بد رفتاری باکودکان با وجود سازمان های حمایت از حقوق کودکان بالاست ، به همین دلیل باید پدران ، مادران و سایر سرپرستانی که به حقوق کودک آشنایی بیشتری دارند، آگاهی دیگر والدین را نیز نسبت به عدم بد رفتاری و آزار کودکان افزایش داده و لزوم ابراز محبت به آنها را گسترش دهند.

در سال 2005 مجله امریکایی تریبون آزاد مراقبت از کودکان و نوجوانان ، اقدام به انتشار مقاله ای پژوهشی با عنوان بررسی نگرش و اگاهی والدین روستایی در مورد کودکان معلول پیش دبستانی نمود. در این مقاله آمده است اغلب والدین روستایی نسبت به مراحل رشد کودک ، تاخیر در رشد کودک و خدمات مناسب جامعه در این زمینه بی اطلاع هستند. 179 نفر از والدین در این پژوهش ، مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج بدست آمده از این قرار بود :1- پایین بودن سطح آگاهی از نقش والدینی که در هویت دادن به کودکان نقش مهمی ایفا می کند. 2- ضعف در آگاهی در زمینه اهمیت مداخله سریع و به موقع 3- ضعف در فراهم نمودن مکانیزمی که والدین را قادر می سازد تاخیر در رشد کودک را تشخیص دهند. 4- کمبود اطلاعات والدین در زمینه حق تحصیل کودکان معلول 5- کمبود اطلاعات والدین در مورد خدمات در دسترس ویژه ی کودکان معلول وخانواده های آنان.

آزیتا قصیه تحقیقی را با عنوان بررسی و مقایسه نیاز های والدین دانش آموزان نابینا ، ناشنوا و عادی انجام داده است. هدف کلی این پژوهش شناسایی و آگاهی از نیاز های خانواده های کودکان نابینا ، ناشنوا و عادی و مقایسه ی آن ها با یکدیگر است. از اهداف دیگر این تحقیق ، بررسی متفاوت بودن نیاز های والدین است. این پژوهش در صدد به حداقل رساندن مشکلات و به حداکثر رساندن توانایی ها و منابع حمایتی خانواده می باشد تا خانواده ها بتوانند در عرصه ی زندگی عملکرد بهتر و سازگاری بیشتری از خود نشان دهند. نتایج تحقیق نشان می دهد تفاوت مشاهده شده میان گروه ها در نیاز های مختلف از نظر آماری معنادار است. نیاز های والدین دانش آموز نابینا بیش از نیاز های والدین دانش آموزان ناشنوا و عادی است.

پیمان سلامتی، فرید ابوالحسنی، بتول شریعتی و محمد کمالی پژوهشی را با عنوان  آموزش در خانواده، راهبرد اصلی توانبخشی مبتنی بر جامعه در ایران انجام داده اند. هدف این مطالعه بررسی اثربخشی برنامه ی آموزش در خانواده از طرح توانبخشی مبتنی بر جامعه معلولین تحت پوشش شبکه های بهداشتی درمانی 21 شهرستان پایلوت که تحت آموزش قرار گرفته و پس از اتمام دوره ارزشیابی شده اند، می باشد. بهترین نتایج در گروههای سنی پایین تر، معلولین گروه بینایی، بیماران مصروع و معلولین گروه یادگیری و کمترین نتایج در گروههای سنی افراد کهنسال، معلولین گروه ترکیبی و معلولین شنوایی و گویایی مشاهده شد. بین وضعیت پیشرفت یا عدم پیشرفت تواناییهای افراد تحت پوشش با نسبت آموزش دهنده رابطه مشاهده شد. معلولینی که خود مربی خود باشند بیشترین میزان پیشرفت و مربیانی که از خود بستگان درجه اول، دوم یا گروه بهورزان نباشند کمترین میزان پیشرفت را دارا بودند. در نهایت بین وضعیت پیشرفت توانایی های افراد تحت پوشش با گروه سنی و گروه معلولیت رابطه ی معنا داری مشاهده شد که می توان نتیجه گرفت که آموزش در خانواده در برنامه ی توانبخشی مبتنی بر جامعه روشی موثر جهت ارتقاء عملکرد معلولین در برخی گروه های انتخابی است.

با توجه به تحقیقات انجام شده ،تحقیقاتی که در زمینه حقوق کودکان معلول و نقشی که خانواده در این زمینه ایفا می کند، کمتر مورد توجه بوده است. در این زمینه این تحقیق سعی دارد عواملی را بر آگاهی والدین نسبت به حقوق کودک به ویژه کودکان نابینا موثرند هستند را بررسی کند و عوامل مهم بر این آگاهی را شناسایی کند.

درآمدی بر تئوری های حوزه ی آگاهی

بسیاری از نظریه پردازان، آگاهی را نخستین گام در راه دگرگونی جامعه می دانند ؛ آنها معتقدند تا زمانی که افراد یک جامعه در برابر موقعیت های تثبیت شده سعی در گذران زندگی خود داشته باشند، نه قیاسی صورت می گیرد و نه دگرگونی در جامعه رخ می دهد. اما با آگاهی افراد از وضع خود و شرایط در جامعه ، خواست تغییر در اذهان شکل گرفته و به دنبال آن اقدام در راه دگرگون سازی وضع موجود در جامعه رخ خواهد داد(قاسمی، 1387).

شوتس معتقد است که: آگاهی شناختی است که کردار انسان را در زندگی روزمره هدایت می کند و انسان زندگی روزمره ی خود را به عنوان واقعیتی به نمایش می گذارد که توسط آدمیان تعبیر و تفسیر می شود، از لحاظ ذهنی به منزله دنیایی به هم پیوسته و منسجم برایشان معنی دار است (برگر ، 1386: 33) رفیع پور آگاهی را معادل شناخت یا معرفت می داند و معتقد است که آن محل مناقشات بسیاری بوده است. در نظریه ی شناخت هدف بررسی طرق دستیابی به محتوای شناخت، انگیزه ها، اهدف و ضوابط حقیقت جویی هر نوع شناختن است(رفیع پور ، 1386: 35). شناخت تفسیری به وجود رابطه ی همبستگی بین پدیده ها اعتقاد دارد، مضافا بر اینکه باور بر دنیای ذهنی فرد و تفسیر او از موقعیت، عامل مداخله گری در میان علت و معلول قرار می دهد و نهایتا فهم حاصل از معنای کنش را با تاکید بر دیدگاه و تفسیر خود کنشگر اجتماعی محتمل فرض می کند. (تنهایی ، 1374: 62). محسنی معتقد است که ” آگاهی های فرهنگی و اجتماعی مجموعه ی گسترده ایی از شناخت را در طول مراحل اجتماعی شدن شامل می شود ” (محسنی ، 1385: 10).

کسب معرفت و شناخت آدمی در هر یک از  مراحل زندگی به گونه ای است، اما در مراحل شناخت ، مرحله ی کودکی مرحله ای حساس و تعیین کننده است چراکه ظرفیت یادگیری و حجم آموخته های کودک تا 4و5 سالگی خارق العاده بوده و یادگیری این دوره بر شناخت و آگاهی در بقیه عمر بسیار می باشد. آنچه آگاهی های این مرحله را تعیین می کند، اعم از عوامل بیولوژیک نظیر هوش، غرایز و عامل وراثت که متاثر از عوامل ساختاری در جامعه است، همه از طریق فرایند یادگیری تثبیت می شود. اندیشمندان علوم انسانی هر یک با تشخیص مراحل رشد از بدو تولد در پی بررسی عوامل موثر بر آگاهی انسان می باشند. فرایند یادگیری در دوران کودکی به ظهور شخصیت آگاه یا نا آگاه انسانی می انجامد (گیدنز،1386) و روند شناخت و آگاهی آدمی از بدو تولد تا مرگ و در سراسر طول حیات او ادامه دارد(همان: 1089). بلومر جامعه شناس آمریکایی (1986-1900) از نظریه پردازان مکتب منش متقابل نمادین و جامعه شناس مکتب تفسیری است . وی واسطه های آگاهی را به قرار زیر می داند :

1-والدین: شامل نه تنها پدر و مادر بلکه افراد و یا سازمان های مختلف که در بزرگ کردن کودک دخالت دارند.

2-دیگران مهم: شامل فامیل ها و افرادی که در اطراف کودک رفت و آمد می کنند. (با کودک ارتباط دارند)

3-گروه همالان : شامل افراد همسن یا غیر همسن که بنا به علایق ، عادت ، تعلقات و سوگیری های شخصی دور هم جمع می شوند.

4-مدارس : شامل سازمان های رسمی آموزشی ، معلمین و غیره.

5-مجامع عمومی : شامل مکان هایی که افراد دور هم جمع می شوند و اوقات روزانه را می گذرانند. مانند پارک ها ، شهربازی و غیره.

6-رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی: شامل تمامی وسایل ارتباط جمعی که ایجاد معانی مشترک را بین مردم آسان می کند(تنهایی ، 1384: 475-474).

به نظرآنتونی گیدنز، یکی از فرایندهایی که بر ارتباط والدین و فرزندان تأثیر می گذارد، نحوه اجتماعی پذیری فرزندان در خانواده است. به زعم وی، اجتماعی شدن قبل از هر چیز در یک زمینه خانوادگی رخ می دهد، اما تفاوت های زیادی در مورد ماهیت زندگی های خانوادگی مشاهده می شود. منطقه و طبقه ی اجتماعی خانواده ای که فرد در آن متولد می شود، بر الگوهای اجتماعی شدن به شدت تأثیر می گذارد. کودکان شیوه های رفتاری ویژه پدر و مادر یا دیگران را در همسایگی یا اجتماع محلی شان فرا می گیرند؛ این الگوهای مختلف، پرورش کودک و انضباط، همراه با ارزش ها و انتظارات متعارض، در زندگی فرد تأثیر به سزایی دارد (قاسمی و همکار، 1387: 201).

 

حقوق کودک

کودکان به علت عدم تکامل رشد بدنی و فکری نیاز به مراقبت های خاص دارند. به ویژه آنکه کودکان به خاطر نداشتن رشد کامل فیزیکی و ذهنی محتاج مراقبت و حمایت های حقوقی هستند. از دیگر سو به دلیل پیچیدگی های جوامع در کشورها به خصوص در کشورهای توسعه نیافته با توجه به فضای فرهنگی جدید و به دلیل اینکه این جوامع در حال گذار از سنتی به مدرنیته هستند ، نگاه سنتی هنوز ارجحیت دارد و فرزندان به دلیل نگاه های جدید ، روش های تربیتی گذشته را نمی پذیرند. به همین دلیل است که صاحب نظران معتقدند علاوه بر رفع خلاء ها و نواقص موجود در زمینه حقوق کودک باید از بُعد فرهنگی نیز آسیب شناسی صورت گیرد. (عطایی، 1384: 23)

در ماده 18کنوانسیون حقوق کودک ضمن به رسمیت شناختن مسئولیت مشترک پدر و مادر در حفظ سلامت جسمی ، روحی و ارتقای سعادت اجتماعی و عرفانی ، از کشورهای عضو خواسته شده است که در راه تحقق این منظور ، موسسات قانونی ، تسهیلات و خدمات لازم را فراهم کنند. این امر به ویژه برای کودکانی که دارای والدین شاغل باشند بیشتر تاکید شده است. کودک به اراده خود به دنیا نمی آید. زن و مردی که به وجود آورنده وی هستند پس از تولد طفل دارای سِمَت پدر و مادر می شوند و قانونگذار برای آنان یک سری حقوق و تکالیفی را مقرر کرده است که مهمترین آن تکالیف قانونی عبارتند از: حضانت، سرپرستی اموال، تربیت، نفقه، همانگونه که ملاحظه می گردد و همچنین با مطالعه ی قوانین مربوط به وظایف والدین که قسمت اعظم آن در مواد1168تا1179 قانون مدنی آورده شده است به عناوین و وظایف کلی بسنده کرده است و برخی از آنها مبهم و غیر شفاف است. در این قسمت برخی حقوق مادی و برخی دیگر معنوی محسوب می گردد که البته ممکن است برخی حقوق مخلوطی از این دو حق  باشد. قانونگذار در ماده 1199 قانون مدنی درباره حق نفقه ی اولاد به عنوان یکی از حقوق مادی کودکان بحث نموده و تکالیفی را برای والدین و دیگران مقرر نموده است. از طرف دیگر بسیاری از حقوق کودکان در ذیل حقوق معنوی جای دارند به عنوان مثال ماده 1168قانون مدنی در باب در باب حضانت طفل که جنبه ی معنوی آن غلبه دارد وماده 1178 قانون درباره تربیت که یکی از وظایف والدین محسوب می شود و جز حقوق معنوی به شمار خواهد آمد. در این بخش به بررسی حقوق کودک به طور تفصیلی می پردازیم.

حق حضانت:

حضانت یعنی پروردن و در اصطلاح عبارت است از نگهداری مادی و معنوی طفل توسط کسانی که قانون مقرر داشته است و قائم به ارکان ذیل است : الف) حضانت مخصوص ابوین و اقربای طفل است و بین اقربای رعایت طبقات ارث نمی شود. ب) نسبت به ممتنع از نگهداری طفل، حضانت ؛ تکلیف است و نسبت به دیگران حق (ماده 1168 قانون مدنی ). ج) حفظ مادی (جسم) و تربیت اخلاقی و معنوی طفل مناسب شئون او. د) اهلیت قانونی برای حضانت (مواد 1173و1174 قانون مدنی ) .

حضانت آمیزه ای از حق و تکلیف است و در برابر اعمال تصدی حضانت به والدین ، قانون آنها را مشمول تکالیف مخصوص دانسته اند بنابراین حضانت بیشتر یک مسئولیت است نه امتیاز. ماده 1169 قانون مدنی اولویت حضانت را تاسن هفت سالگی برای مادر در نظر گرفته است.

 حق تربیت :

تربیت طفل عبارت است آموختن طفل به آداب اجتماعی و اخلاق متناسب با محیط خانوادگی او و کوشش در فراگرفتن طفل به علم وصنعت و به عبارت دیگر اینکه فرد بتواند وسیله خوشبختی و سعادت خود و هم نوعانش را به بار آورد ، البته تربیت شامل پرورش قوای جسمانی ، روحی و اخلاقی نیز می گردد.

حق نفقه :

ماده 1199 قانون مدنی نفقه ی اولاد را بر عهده پدر و بعد از آن جد پدری و ماد قرار داده است . زیرا در نفقه اقارب افراد در خط عمودی ملزم به انفاق یکدگرند . با توجه به مواد قانونی فوق ، اولاد واجب النفقه ممکن است صغیر یا کبیر ، سالم یا معلول ، عاقل یا مجنون باشد که موارد فوق شرط استحقاق نفقه نیست بلکه اولاد در صورت فقر و عجز از کسب و کار در هر صورت واجب النفقه محسوب می شود.

حق اداره اموال کودکان:

یکی از وظایف مهم والدین طبق ماده 1217 قانون مدنی اداره اموال طفل است که البته کلمه ولی قهری آورده شده است و همچنین طبق ماده 1184 قانون مدنی ولی قهری طفل باید رعایت مصلحت صغیر و کودک را تحت هر شرایطی بنماید. همانطور که از کودکان باید حمایت نمود اموال آنان نیز محترم و باید مورد حمایت قرار گیرند تا اطفال بعد از رسیدن به سن رشد بتوانند به نحو مطلوب از آن استفاده نمایند.

حق ملاقات :

کودکان حق دارند در طول زندگی از حضور والدین خود استفاده و لذت ببرند و نمی توان آن را از کودک سلب نمود مگر به حکم قانون (ماده 1175) ، از طرفی جدایی والدین باعث متزلزل شدن حقوق کودکان می شود. ماده 1174 قانون مدنی در مورد حق ملاقات طفل با والدین خود در صورت مواردی همچون طلاق و عدم صلاحیت برای حضانت و غیره به وجود می آید که برای والدین و کودک در نظرگرفته شده است. قانونگذار سعی نموده است که حداقل شرایط در این گونه مواقع به وجود بیاورد که کودک با والدین ملاقات داشته باشد زیرا در این بین ، بیشترین کسانی که با ضرر روحی ، تربیتی و جسمی مواجه می شوند ، کودکان و اطفال هستند(عبادی، 1387: 123).

این گونه به نظر می آید که حقوق کودکان به دو قلمرو توجه دارد: اولین قلمرو، تاکید بر حقوق بشر دارد و طرفدارانش اظهار می دارند که هر کودک به عنوان یک بشر تا حدود مشخصی از حقوق برخوردار است. کنوانسیون مشترک کودکان (1969) این حقوق را این گونه بر می شمارد: پذیرش کودک، سلامت به دنیا آمدن،زندگی در محیط سالم،برآورده شدن نیازهای اولیه، پیوسته مورد محبت و مراقبت قرار داشتن، دستیابی به مهارت های ذهنی و عاطفی لازم وقرار گرفتن تحت پوشش مراقبتی سازمان هایی که می کوشند کودکان را در حد امکان نزدیک به محیط اجتماعی طبیعی آنها نگهدارند.

دومین قلمرو تاکیدش بر حقوق قانونی کودک و تلاش برای تغییر قوانین مدنی و تدوین نظام حقوقی جدید بود و این در محیطی انجام می گرفت که برای طرفداری از گروه اقلیت اقدامات فراوانی در حال انجام بود. از آن جمله می توان از حرکت های حقوق مدنی و جنبش های آزادیخواهانه ی زنان نام برد. طرفداران اولین قلمرو، سعادت کودک، که بر حقوق بشر اصرار دارند، ناجیان کودک[4] و پیروان قلمرو دوم که به حقوق قانونی تاکید دارند، آزادکنندگان کودک[5] نامیده می شوند. اساس حمایت این افراد از کودکان بر این باور است که اولا در حال حاضر نیازهای این کودکان برآورده نمی شود؛ و دوم آنکه هیچ گاه نیازهای والدین و احتیاجات شرایط و اوضاع با نیازهای کودک با یکدیگر منطبق نیست(بریو[6]،2009).

 

قوانین و حمایتها از حقوق کودکان معلول

هرچند در اسناد بین المللی کمتر به طور اختصاصی به معلولیت کودکان پرداخته شده است، اما در همین موارد اندک نیز به فرد دارای معلولیت پرداخته شده است، تا کودک معلول. البته با توجه به دائمی بودن معلولیت و اینکه کودکان معلول به زودی به افراد بالغ تبدیل خواهند شد می توان قوانین را به آنها نیز تعمیم داد. از سوی دیگر ، تعمیم قوانینی که برای جامعه بشری تدوین شده است، می تواند به راحتی به گروه های معلولان گسترش داده شود. چه در اسناد بین المللی هرکس صرفا به جهت اینکه جزء خانواده ی بشری است از حقوقی که لازمه ی زندگی بشری است، باید برخوردار گردد. بنابراین افرادی هم که دارای نقائص جسمی یا روحی هستند از این قاعده مستثنی نیستند، بلکه باید امتیازات ویژه ای هم دارا باشند(کمالی و ایران، 1382).

ماده ی سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر را که «هرکس، حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد» می توان برای افراد دارای معلولیت تعمیم داد. ضمن اینکه ماده 25 همین اعلامیه، حق داشتن یک زندگی آبرومند و تامین اجتماعی برای هر شخص از جمله اشخاص دارای نقص عضو، را محترم شمرده است. از جمله اسنادی که منادی حقوق اساسی کودکان است، اعلامیه ی جهانی حقوق کودکان در 1959 است که در اصل پنجم آن تصریح شده است که «کودکی که از لحاظ بدنی و فکری یا اجتماعی معلول است، باید تحت توجه خاص آموزش و مراقبت لازم و متناسب با وضع خاص خود قرار گیرد».

در سال 1957 مجمع عمومی سازمان ملل متحد با تصویب «اعلامیه حقوق معلولین» از تمامی کشورها می خواهد تا در جهت حمایت از حقوق معلولان، اقدامات ملی و بین المللی خود را برای ثبت این اعلامیه به عنوان بنا و چهارچوب مشترکی گسترش دهند. این اعلامیه در 13 ماده به تصویب رسید که تعریف «فرد معلول» از ویژگی های مهم آن است. «معلول کسی است که به علت دارا بودن نقص جسمی یا روحی تاحدی یا به طور کلی از تامین ضرورت های زندگی عادی فردی یا اجتماعی ناتوان است».

اهم حقوق معلولان در این اعلامیه عبارت است از

-دارا بودن حقوق مساوی با دیگران

-اهلیت داشتن برای کسب حقوق مدنی، سیاسی و غیره مانند سایر افراد

-حق برخورداری از درمان پزشکی، روانی و ناتوانی و حق آموزش

-حق برخورداری از امنیت اقتصادی و اجتماعی بر پایه توانایی های فردی معلول، از جمله حق استخدام و داشتن حرفه  ی معین

-حق زندگی با خانواده یا سرپرست نگهدارنده وی

-حق برخورداری از کمک حقوقی برای حمایت از حیات و دارایی معلول

-دارا بودن حقوق اساسی برای معلولان همانند افراد عادی جامعه

-حق برخورداری از یک زندگی دلپذیر به عنوان حق ذاتی معلولان

در نهایت اعلامیه، توصیه و تاکید بر اعطای کمک حقوقی به معلولان در جهت حفظ جان و اموال آنان نموده و چنانچه به محکمه کشیده شوند، باید وضعیت جسمانی و روانی آنان در نظر گرفته شود(همان،106-107).

روش تحقیق

در پژوهش حاضر از روش تحلیل اسنادی و تحلیلل مفهومی استفاده می شود. برای این منظور اسناد ، مدارک و کتب مختلف و مرتبط با موضوع شناسایی که منظور از اسناد فقط متون و نوشته هاست که شامل منابع دست اول و دوم و مقالات و پژوهش ها و … می باشد که با توجه به کلید واژه های مورد نظر بررسی و به مرور ادبیات مرتبط با موضوع پژوهش پرداخته شده (ساروخانی ، 1383: 256)

روش مورد استفاده برای تحلیل داده ها ی مورد پژوهش کیفی است که مطالب براساس اسناد ، مدارک و کتب و منابع دست اول و دوم و آثار مرتبط با موضوع احصاء گردید. ابتدا، با استفاده از تحلیل مفهومی برای ارتباط آگاهی والدین و حقوق کودک مستلزم ان بود که از دلالتهای مفاهیمی مانند : عوامل موثر برآگاهی والدین فهم روشن تری فراهم نماییم و به فهم معتبر از معنای عادی یک مفهوم یا مجموعه ای از مفاهیم مرتبط دست یابیم و این که مفاهیم حاصل شده از چنین اصطلاحاتی چگونه به یکدیگر مربوط می شوند و برای دست یافتن به تحلیلی قابل دفاع مستلزم فهم درستی از معانی آنهاست و کوشش در جهت تحلیل دقیق و تا حد امکان شناخت قوت ها و محدودیت ها ی آن و هدف روشن ساختن این است که افراد نوع پوشش خورد را صرفا برای تمایز بخشی از دیگران بر میگزیند یا دلایل دیگری نیز وجود دارد.

بحث و نتیجه گیری

از نظر انسانیت هر فرد، صرف نظر از نژاد ، رنگ ، جنس ، زبان ، مذهب و ملیت عضو خانواده بشری است و حق دارد از یک حداقل حقوق که حقوق بشر نامیده می شود بهره مند گردد. از این جهت سازمان ملل متحد نه تنها مدافع حقوق افراد بشر است ، بلکه موجبات تصویب اسناد بین المللی مهمی را در زمینه حمایت از خانواده به عنوان حمایت از حقوق بشر فراهم ساخته است : مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر ، میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی ، اعلامیه جهانی حقوق کودک و پیمان نامه راجع به حداقل سن ازدواج ، رضایت در امر ازدواج و…کودک نیز از نظر بین المللی به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی ، حق حمایت دارد(محمدی ، 1383).توجه به اهمیتی که کودک در هر اجتماع دارد ، اهمیت حقوق کودک را روشن می سازد. زندگی کودک با تولد آغاز می شود و او پس از تولد در شرایط خاص و تازه ایی قرار می گیرد که ادامه ی حیاتش مستلزم توجه دقیق به وضعیت کودک در این می باشد؛ چرا که کودکان همواره در معرض بهره‌کشی و سوء استفاده و حتی آزار و اذیت در جامعه ی خود بوده اند. محرومیت هایی که تا به امروز به آنها تحمیل شده دارای سوابق طولانی است. اسناد و شواهد تاریخی از جمله فروش اولاد توسط والدین، همانند سایر کالا ها برای بردگی، رفتار غیر انسانی مردان با دختران در دوره جاهلیت در عربستان، اِعمال مجازات درباره کودکان به جرم گناهکار و مجرم بودن پدر، بهره کشی از کودکان و استفاده ی کاری از کودکان خردسال در دوره ی انقلاب صنعتی در اروپا و امثالهم ، گویای ظلم و بی مهری جامعه بشری نسبت به ضعیف ترین و آسیب پذیر ترین اقشار خود بوده است که همۀ  این ها ناشی از فقدان آگاهی در این زمینه است.

تعیین و پیش بینی مسئولیت های جدید برای خانواده ها و جوامع از اهمیت خاص برخوردار است. زیرا در خانواده و اجتماع است که احترام به حقوق زنان و کودکان به وجود می آید. همچنان که برنامه ی اقدام اجلاس جهانی سران کشورهای متعهد به پیمان نامه جهانی حقوق کودک می گوید ” کودکان برای رشد کامل و هماهنگ شخصیت خود باید در محیط خانواده در فضای شاد و دارای عشق و تفاهم پرورش یابند ” بنابراین همه ی نهاد های جامعه باید تلاش های والدین و دیگر عوامل پرورش و مراقبت از کودکان در محیط خانواده ، احترام بگذارند و از آن حمایت کنند. در این تحقیق سعی شد تا عوامل اجتماعی که بر آگاهی والدین از حقوق کودک نابینا موثرند را بررسی کنیم. این عوامل عبارت بودند از استفاده از رسانه ها ، شرکت در انجمنهای داوطلبانه و شرکت در گروه دوستان بودند که از نظریات مختلف این عوامل بیرون کشیده و بررسی شدند.

خانواده ، والدین و سرپرستان کودک ، اولین و نزدیکترین واحدهای اجتماعی به کودک هستند که می توانند در تامین حقوق کودکان بیشترین نقش را ایفا کنند . ایفای این نقش مستلزم شناخت ، آگاهی و اعتقاد به این حقوق است. طبق بررسی این تحقیق رسانه و انجمن های داوطلبانه عوامل مهمی بودند که در آگاهی والدین از حقوق کودک موثر بوده اند. همانگونه که در پیشینه ی تجربی نیز ملاحظه شد، والدین کودکان معلول و نابینا در مقایسه با والدین کودکان سالم، متوجه چالش ها و ناسازگاری های بیشتری هستند و نیازمند افزایش سطح آگاهی در خصوص حقوق کودکان نابینا هستند.

 

[1] . کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه الزهرا Fmansoriyan@yahoo.com/

 

 

[2] Bullis

[3] White

[4] .Child Savers

[5] .Kiddielibber

[6] . Bureau

۶ دیدگاه دربارهٔ «هفتاد و پنجمین مقالۀ ارائه شده در همایش جامعۀ بینا شهروند نابینا، تاملی جامعه شناختی در مولفه های موثر بر آگاهی والدین نسبت به حقوق کودکان نابینا»

سلام و درود بر عمو حسین اگه اشکالی نداره اگه دعوام نمیکنی اگه نمیگی فقط دانلود میکنه ولی نمیخونه باید بگم که این هم زده شد برا دانلود اما عمو من الآن که در رختخواب خوابیدم و کیبرد روی شکمم است و دارم میتایپم این مقاله رو سر سری یه نگاهی انداختم خیلی باید حرف واسه گفتن داشته باشه فعلاً که دانلود شد تا ببینم کی وقت خوندنش میرسه عمو فعلاً شب بخیر در پناه حق بدرود و خدا نگه دار

دان مان که کاری نداره رععععد. کافیه روی لینک دانلود یه اوکی بکنی یا ضربه بزنی. با این حال خوشحال میشم که به بهانه مقالاتم که شده هرچند وقت یه سری به باغ مش حسین بزنی خخخخ. از حضور و علاقه‌ات سپاسمندم رعد کبیر.
پیروز باشی، مهربان بمانی.

دیدگاهتان را بنویسید