خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

خداحافظ بهزیستی، روایتی از ترخیص شدگان:

روزنامه وقایع اتفاقیه مینویسد: کودکان یک تا سه ساله بهزیستی در بهترین حالت به خانواده های جدید واگذار می شوند و در بدترین حالت در بهزیستی ماندگار می شوند و رسوب می کنند. رسوبی های بهزیستی سرنوشت متفاوتی دارند؛ از آنجایی که خانواده ها بهترین زمان را برای سرپرستی بچه های بهزیستی، سن یک تا سه سال می دانند، اگر کودکی در این سن شانس داشته باشد از بهزیستی خارج می شود و در غیر این صورت، شانس بسیار کمتری برای خارج شدن و زندگی در رفاه نسبی همراه با خانواده خواهد داشت.
این بچه ها در بهزیستی رسوب می کنند، روز را با بیهودگی به شب و شب را به صبح می رسانند تا طلوع

اولین روز 18 سالگی. شاید در نگاه اول، خارج شدن از این فضای تکراری و یکنواخت بهزیستی برای هرکسی خوشایند باشد اما وقتی 18 سال زندگی این بچه ها مثل فیلمی کوتاه مرور می شود می بینیم که جز دسترسی به امکانات اولیه ای چون خوراک و پوشاک چیز دیگری عایدشان نشده است. بچه ها از حداقل های آموزشی برخوردار هستند و بنابراین به لحاظ کیفی، توانی برای شروع زندگی مستقل ندارند. سرراهی و بدسرپرست بوده اند و توانی برای زندگی نداشته اند، به بهزیستی رفته اند و بعد از 18 سال دوباره آواره می شوند؛ بدون هیچ تکیه گاه و پناهی. بارها و بارها اعلام کرده اند تا وقتی شرایط ترخیص وجود نداشته باشد، اجباری برای آن بعد از 18 سالگی نیست ولی روز تولدشان روز خداحافظی است و توجیه بهزیستی برای این آوارگی دو کلمه است؛ بودجه نداریم! بهزیستی با 7 میلیون تومان وعده مسکن می دهد سازمان بهزیستی در زمان ترخیص فرزندان از مراکز، بابت ودیعه مسکن موظف است 17 میلیون تومان پرداخت کند. (مبلغ ذکر شده مربوط به سال 95 است). علاوه براین، به گفته محمد نفریه، مدیر کل دفتر امور کودک ونوجوان سازمان بهزیستی، پرداخت هزینه جهیزیه، گرفتن مکانی برای زندگی، ایجاد اشتغال و… با پرداخت این هزینه به فرزندان تأمین می شود که البته کمک های دیگری نیز از سوی خیرین و سازمان بهزیستی برای زندگی مستقل به آنها داده می شود. این درحالی است که با این مبلغ فقط می توان در مناطق جنوبی شهر و چه بسا حاشیه ای خانه اجاره کرد و این مسأله می تواند باعث شود تا جوانی که در آغاز مستقل شدن است، با زندگی در محل های آسیب زا، اسیر آسیب های اجتماعی مختلفی شود. طبق قانون برای تهیه و تأمین مسکن (خرید، ساخت، تکمیل، اجاره، رهن و…) برای یک بار مبلغ 2 میلیون و 200 هزار تومان (این مبلغ در سال جاری 17 میلیون تومان برآورد شده است.) به فرزندانی که به سن 18 سال تمام رسیده و از خانه های کودکان و نوجوانان ترخیص شده و تشکیل زندگی مستقل داده اند، باید پرداخت شود. با پیشنهاد مددکار پیگیری کننده به منظور ترمیم افزایش هزینه ها در طول پنج سال، حداکثر دو بار ودیعه مسکن قابل پرداخت است. جهت تهیه لوازم ضروری زندگی برای فرزندان ترخیصی نیز مبلغ یک میلیون و پانصد هزار تومان فقط برای یک بار می توان پرداخت کرد که این تعرفه مربوط به سال های گذشته است و قطعا در طول این سال ها افزایش یافته است اما بهزیستی در پرداختی های خود این مبلغ را نادیده گرفته و تنها به پرداخت ٨۵٠ هزار تومان برای خرید لوازم منزل بسنده کرده است. محمد، یکی از کودکان ترخیص شده از بهزیستی است که یک سال است تنها زندگی می کند، می گوید: «18 ساله بودم که بدون هیچ تکیه گاهی از بهزیستی ترخیص شدم و با هفت میلیون تومان باید خانه اجاره می کردم، وسایل خانه ام را می خریدم، خوراکم را تأمین می کردم، پول آب، برق و گاز می دادم و این هفت میلیون تومان تمام سرمایه من برای شروع یک زندگی جدید بود.» قرار بر این بوده است که امسال به هر کدام از بچه های ترخیص شده 17 میلیون تومان پرداخت کنند. «پارسال ترخیص شدم و باید 14 میلیون تومان از بهزیستی می گرفتم که فقط نصف پولم را داده اند و خبری از وسایل خانه و شغل و… نیست. بعضی از بچه های ترخیصی امسال هم هنوز 17 میلیون تومانی را که بهزیستی باید به آنها پرداخت کند، کامل دریافت نکرده اند.» سمیه 22 ساله یکی دیگر از بچه های ترخیص شده از بهزیستی است که کابوس زندگی مستقل دست از سرش برنمی دارد. «برای مبلغ کمی که بهزیستی برای ما در نظر گرفته بود مجبور بودیم چند نفری پول هایمان را روی هم بگذاریم تا بتوانیم یک واحد اجاره کنیم ولی مشکل اینجا بود که کسی به 3، 4 تا دختر یا پسر 18 و 19 ساله خانه اجاره نمی داد؛ صاحب خانه ها اکثرا با این مسئله مشکل داشتند.» زندگی مستقل، آموزش و آمادگی می خواهد! جدا از وعده های توخالی بهزیستی درباره پرداختی بچه های ترخیص شده از بهزیستی و وضعیت مسکن، بهزیستی موظف است پیش از ترخیص بچه ها، شرایط را برای زندگی مستقل فراهم کند تا به آمادگی کامل برسند. طبق قانون «خانه مستقل، مکانی است که در آن فرزندانی که آمادگی زندگی مستقل را دارند با هدف کسب توانمندی های اجتماعی و حرفه ای، با نظارت تخصصی در آنجا اسکان می یابند. فرزندانی به خانه مستقل وارد خواهند شد که بنا به تشخیص تیم مراقبت، شرایط ترخیص برای آنان فراهم باشد و صرفا به منظور آمادگی جهت ورود به زندگی مستقل و جامعه وارد این خانه ها خواهند شد. ورود کلیه فرزندان قبل از تشکیل زندگی مستقل در اشکال مختلف، به خانه مستقل الزامی است.» علاوه بر این پیگیری وضعیت فرزندان در تشکیل زندگی مستقل از وظایف تیم مراقبت است که این پیگیری ها می بایست پس از استقلال و خودکفایی به صورت مداوم و حداقل 6 ماه یک بار به صورت حضوری و به مدت پنج سال غیرحضوری ادامه یابد. محمد نفریه نیز با تأکید بر اینکه هیچ جوانی تا زمانی که به آمادگی کامل برای استقلال نرسد ترخیص نخواهد شد، اشاره کرده است: فرزندان بهزیستی که در شرف انتقال به جامعه هستند و توانایی مستقل زندگی کردن را نداشته باشند در طی دو فرصت 6 ماهه می توانند در خانه هایی تحت عنوان خانه های آماده سازی زیر نظر یک مددکار و به صورت گروه های هفت تا 10 نفره زندگی مستقل را تمرین کنند تا آماده ورود به جامعه و استقلال کامل شوند اما طبق شواهد و تجربه زیستی نوجوانان ترخیص شده، این اقدامات صورت نگرفته است. علیرضا که حدوداً یک سال است از بهزیستی خارج شده در این باره می گوید: «اگر این خانه ها را برای ما فراهم می کردند، این همه مشکل نداشتیم و برای زندگی در جامعه آماده بودیم. اگر به ما هزینه های ماهیانه مان را هم می دادند شاید قسمتی از مشکلاتمان حل می شد ولی پول تو جیبی را هم از ما دریغ کرده اند. بعد از ترخیص هم اگر پیگیری های ما نبود، ارتباطمان کاملا قطع می شد چه برسد به اینکه بخواهند بعد از زندگی مستقل از ما حمایت کنند.» برچسب «کودک بهزیستی» را از بچه ها جدا کنید تحصیل کودکان بهزیستی یکی دیگر از مشکلاتی است که آنها همواره با آن درگیر هستند. این مشکلات فقط محدود به دانشگاه نمی شود و در مدرسه نیز شاهد آن هستیم. معمولا مسئولان مدرسه با توجه به اینکه این کودکان از بهزیستی هستند و اکثرا بدسرپرست بوده اند، نگاه متفاوتی نسبت به آنها دارند و این نگاه ترحم آمیز باعث می شود نمراتی که به بچه ها داده می شود نمرات واقعی خودشان نباشد و انگیزه لازم از بچه ها برای تحصیل گرفته می شود و معمولا در مقطع دبیرستان درس را رها می کنند. محمد نفریه با اشاره به اینکه پرداخت صددرصد هزینه تحصیل دانشجویان تحت پوشش در دانشگاه های غیردولتی، از جمله اقداماتی است که انجام می شود، می گوید: «بهزیستی علاوه بر پرداخت تمامی هزینه های تحصیل تا مدرک دکتری و نیز جهیزیه دختران، ماهانه کمک هزینه ای برای مخارج روزمره این افراد به مدت پنج سال به حسابشان واریز می کند.» درعین حال طبق قانون آن دسته از بچه هایی که شرایط مناسب تری نسبت به سایرین دارند، می توانند به مدت شش ماه در خانه های مستقل با مهارت های زندگی آشنا شوند. طبق قانون «چنانچه فرزندان دانشجو تمایل به ترخیص و زندگی مستقل در شهر محل اقامت داشته باشند، باید حداقل به مدت شش ماه در خانه های مستقل به منظور کسب آمادگی و کسب مهارت های لازم زندگی اقامت داشته باشند. چنانچه شرایط ترخیص برای فرزندان دانشجو فراهم نباشد و محل تحصیل فرزند در همان شهر محل اقامت خود تعیین شده باشد، زندگی وی تا پایان دوره کارشناسی در همان خانه کودکان و نوجوانان بلامانع است.» زهرا، دانشجوی شیمی و ترم چهار است: «بهزیستی هزینه شهریه را می پردازد ولی این هزینه دیر پرداخت می شود و موقع امتحانات به خاطر دیرکرد هزینه شهریه با مشکلات زیادی مواجه می شویم و حتی در بعضی موارد حق حضور در جلسه امتحان را هم نداریم. جدا از این مشکل ما خوشحال بودیم که در دانشگاه کسی متوجه نمی شود از بهزیستی هستیم و نگاه های منفی را تحمل نمی کنیم ولی بهزیستی جدیداً سازوکاری راه انداخته که شهریه را مستقیما به دانشگاه واریز کند.» فراهم کردن شغل، خواسته زیادی نیست 18 سالگی، اوج نیاز یک جوان است و انتظار می رود وقتی برای زندگی مستقل آماده می شود، حداقل شغل ثابتی برای او در نظر بگیرند و پس از اطمینان از وضعیت اشتغال، جوان را ترخیص کنند. اگر فرض را بر این بگذاریم که تعداد کودکان ترخیص شده در سال بسیار بالاست با توجه به حجم بیکاری در کشور می توانستیم فراهم نکردن شغل ثابت را برای این بچه ها بپذیریم؛ ولی طبق آماری که مشاور علی ربیعی، وزیر کار داده است، در کل کشور، سالی فقط دو هزار کودک ترخیصی از بهزیستی داریم که پوشش فنی و حرفه ای برای این تعداد کار سخت و نشدنی ای نیست. موضوع دیگری که در این رابطه مطرح می شود این است که بچه ها در بهزیستی فقط از لحاظ خوراک و پوشاک تأمین می شوند و از حداقل های آموزشی برخوردارند؛ در واقع می توان گفت این بچه ها در بهزیستی، زندگی با امکانات اولیه را تجربه می کنند و به هیچ وجه برای شروع زندگی مستقل آماده نیستند و به جز مشاغلی چون پادویی و کارگری و… توقع دیگری از آنها نمی توان داشت. طبق قانون «حضور فرزندان پس از اشتغال، به مدت شش ماه در خانه مستقل، ضروری است. فرزندان قبل از ورود به خانه مستقل، مکلف به گذراندن دوره های آموزش مهارت های حرفه ای و آموزش مهارت های زندگی هستند، اما تکمیل آموزش های فوق الذکر در صورت نیاز و به تشخیص تیم مراقبت و تأیید کمیته شبه خانواده شهرستان و استان در خانه مستقل بلامانع است. حرفه آموزی در حد تخصصی، حداقل در یک رشته و برحسب علاقه برای کلیه فرزندان در طول دوران مراقبت، قبل از ورود به خانه مستقل و تشکیل زندگی مستقل ضروری است. پرداخت سرمایه کار برای فرزندان، مطابق بخش ششم دستورالعمل، صرفا یک بار امکان پذیر است. درصورت موفقیت و استفاده بهینه فرزند از سرمایه کار، به عنوان تشویق، با تشخیص تیم مراقبت، درصورت وجود اعتبار، پرداخت مجدد آن بلامانع است. تعیین مبلغ سرمایه مجدد و پرداخت آن با تأیید کمیته شبه خانواده شهرستان و استان امکان پذیر است.» علاوه بر این به منظور اشتغال پایدار فرزندان، علاوه بر کمک های دریافتی جهت ترخیص، پرداخت حداکثر تا مبلغ سه میلیون و 600 هزار تومان (این مقدار مربوط به چند سال گذشته است) به عنوان سرمایه کار ضروری است. مصطفی 19ساله است و در یک فلافلی، شاگردی می کند. «صاحب کارم گفته ماهی 500 هزار تومان می دهد ولی سر ماه که می شود به بهانه اینکه با تلفن حرف زدم یا تلویزیون دیدم یا از فلافل ها خوردم 200، 300 تومان از حقوقم کم می کند. اگر اعتراض هم بکنم، بیرونم می کند. هیچ تخصص و مهارتی غیر از کارگری و دستفروشی ندارم که کار ثابت داشته باشم و جایی استخدام شوم؛ برای شروع کار هم نیاز به پول هست و بهزیستی هیچ کمکی نکرده است.» سربازی برای این بچه ها یادآور زندگی تلخ در بهزیستی است سربازی برای بچه هایی که تا 18 سالگی در بهزیستی بوده اند و بعد از آن باید برای زندگی مستقل آماده شوند کابوس بزرگی است. اگر مشغول تحصیل در دانشگاه شوند، می توانند این دوره را چندسالی به تأخیر بیندازند و اگر ترک تحصیل کرده باشند بلافاصله بعد از شروع زندگی مستقل، باید همه چیز را رها کنند و دو سال در پادگان زندگی کنند. طبق مشاهدات و شنیده ها، اکثر بچه های بهزیستی یا سربازی نرفته اند یا اگر رفته اند، جزء سربازان فراری به حساب می آیند، زیرا تحمل دوره سربازی برای آنها بسیار سخت است و بهتر است بهزیستی و مسئولان، شکل سربازی را برای این بچه ها تغییر دهند. طبق قانون «پسران تبعه ایران و تحت سرپرستی سازمان بهزیستی پس از رسیدن به سن مشمولیت و در طول خدمت سربازی از برنامه های رفاهی به شرح ذیل برخوردار می شوند: فرزندان واجد شرایط خدمت سربازی باید حداقل شش ماه قبل از شروع خدمت، جهت آمادگی وارد خانه مستقل شوند. در صورتی که محل خدمت سربازی فرزند، در استان محل زندگی او باشد باید هزینه های ترخیص (تأمین مسکن، لوازم ضروری زندگی و…) تأمین شود. مکاتبه و پیگیری با ادارات نظام وظیفه عمومی درباره تعیین محل خدمت فرزند در استان محل سکونت خود الزامی است. چنانچه باوجود تلاش های فوق ، محل خدمت فرزند در محلی به غیر از استان محل سکونت تعیین شود، با معرفی و پیگیری استان مبدأ و همکاری استان مقصد، باید امکانات لازم جهت بهره مندی وی را از خدمات رفاهی فراهم شود. ترخیص نهایی فرزندان پسر و پرداخت هزینه های ترخیص (موضوع بخش ششم دستورالعمل) پس از پایان خدمت نظام وظیفه امکان پذیر است.» مسعود سرباز است و از سختی های سربازی می گوید: «ما تمام زندگیمان را در پادگان بودیم، زندگی جمعی داشتیم، سر یک ساعتی باید بیدار می شدیم و سر یک ساعتی می خوابیدیم. کسانی هم که ما را مدیریت می کردند، دست کمی از افراد پادگان نداشتند. گذشته از این در سربازی ماهی یکبار مرخصی داریم. همه در این یک ماه به خانواده هایشان سر می زنند. من کجا بروم؟» بعد از دو سال هم که سربازی تمام می شود دوباره زندگی را شروع می کنند و انگار دوباره ترخیص می شوند. با «روح و روان» بچه ها بازی نکنید گذشته از مخارج مادی، این فرزندان برای تشکیل زندگی مستقل، بیش از پیش نیازمند کسب مهارت های زندگی و نیز حمایت های روحی و روانی هستند. معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی، درحالی از نظارت کلینیک های مددکاری بهزیستی و نیز آموزش مهارت های زندگی و فنی و حرفه ای برای اشتغال فرزندان خبر می دهد که یکی از فرزندان تحت پوشش بهزیستی، این حرکت را به هیچ وجه مناسب نمی داند و می گوید: «ترخیص از مراکز بهزیستی، ضربه روحی بدی به ما وارد می کند. بچه ای که تا 18 سالگی فقط به مدرسه می رود و لباس هایشان را می شویند و غذایش آماده است. یک مرتبه در 18 سالگی به او می گویند «خداحافظ!» همچنین هیچ دوره ای تحت عنوان کارآموزی وجود ندارد تا بچه ها بتوانند مهارت هایی همچون جوشکاری، تراشکاری، مکانیکی و… کسب کنند. اگر بچه ای که دلش نخواهد درس بخواند که تعدادشان هم کم نیست، بی هیچ مهارتی برای کار و زندگی رها می شوند. همه این بچه ها نیاز به درمان از طریق روانشناسی و روانپزشکی دارند. بچه های بهزیستی آسیب دیده اند. در مراکز نیز گاهی اوقات از مربیانی استفاده می شود که غالب آنها آموزش مربیگری ندیده اند و مدرکی ندارند و به خاطر حقوق خیلی پایینی که دارند، معمولا خودشان هم از جامعه آسیب هستند و به بچه ها آسیب می رسانند. قبل از بهزیستی هم یا سر راهی بوده اند یا بدسرپرست یا از زندان تحویل بهزیستی داده شده اند. وقتی هم وارد مراکز می شوند، نگهداری فقط فیزیکی است. طبق قانون «از آنجا که در خانه های کودکان و نوجوانان امر مهم تعلیم و تربیت فرزندان به طور مستقیم بر عهده مربیان می باشد لذا نقش این افراد به دلایل متعدد و اساسی بسیار گسترده، عمیق و تعیین کننده بوده و مستقیما روی شخصیت و رفتار فرزندان اثر می گذارد، به همین دلیل انتخاب این افراد هم بسیار تعیین کننده و مهم است. ضوابط به کارگیری مربیان امور تربیتی به این شرح است: دارا بودن مدرک تحصیلی حداقل لیسانس در رشته های علوم تربیتی، روانشناسی و سایر رشته های مرتبط، متعهد و معتقد و عامل به مبانی و دستورات اسلام، دارای صلاحیت تخصصی و عمومی و مورد تأیید مرکز.» گذشته از حمایت های درمانی و رسیدگی به وضعیت روانی، این بچه ها چه در مرکز و چه پس از ترخیص باید بیمه باشند. در این خصوص محمد نفریه به بیمه آتیه فرزندان اشاره کرد و اظهار کرد: «برای این افراد برنامه ریزی شده که ماهانه تا مدت ۱۰ سال مبلغی برای آنها واریز شود و پس از ترخیص، اعتباری ویژه در قالب بیمه آتیه شامل حال فرزندان تحت پوشش خواهد شد و علاوه بر این یارانه، این کودکان نیز در ایام تحت پوششی در حساب های متمرکز برایشان جمع آوری شده که پس از ترخیص به آنها پرداخت می شود.» اما با پیگیری های انجام شده، مشخص شد تعداد زیادی از بچه های ترخیص شده بیمه نیستند و تمام هزینه های درمان آنها به تعرفه آزاد محاسبه می شود. علاوه بر این، بسیاری از این بچه ها که سرراهی و مجهول الهویه بوده اند و شناسنامه نداشتند تا الان که 18 سال نیز دارند همچنان مجهول الهویه هستند و بدون شناسنامه از بهزیستی ترخیص می شوند.

 

 

منبع: برترینها

 

۲۱ دیدگاه دربارهٔ «خداحافظ بهزیستی، روایتی از ترخیص شدگان:»

سلام آدم چی بگه مثل این که این سازمان برای هیچ کس بودجه نداره نه تو رو خدا بیاین یه پولی هم ازشون بگیرین که چند سال اونجا بودن من خودم تو دانشگاه قبلاً رشتم مددکاری اجتماعی بود ولی نذاشتن بخونم از این رو که مدیر گروه این عقیده رو داشت که تو نابینایی و نمیتونی این رشته رو ادامه بدی بهش گفتم استاد آخه چرا من نمیتونم این رشته رو بخونم رشته ای که بهش علاقه دارم گفت که نیاز به بینایی داره و تو باید بتونی مددجو رو ببینی و باهاش مصاحبه کنی گفتم درسته من که حتماً نباید برم با ییه مددجویی معتاد یا غیره کار کنم من یه آدم مثل خودم رو خیلی بیشتر از تو و امثال تو میتونم درک کنم چون میدونم با چه مساءلی روبرو هستند در ضمن این بهزیستی که شما میگین در خوشبینانه ترین حالتش حدود ۸۰ درصد پرسنلش فقط به خودشون اهمیت میدن و وقتی که میری پیششون انگار که با یه جانی طرفن گفت من نمیدونم قانون این جور میگه گفتم قانون خیلی چیزا میگه که اجرا نمیشه در حرف ما خیلی چیزا برای گفتن داریم به عمل که میرسه انگار نه خانی اومده و نه خانی رفته میگفت تو باید گذارش بنویسیگفتم الآن با کامپیوتر همه گزارش مینویسن بعدش من با وزارت علوم سر این قضیه مشکل دارم باید مددکاری مصاحبه ای بشه گفتم استاد شما خودتون رو بذارین جای من من از کجا باید میدونستم همچین شخصی هست همچین مشکلی با همچین وزارت خونه ای هم داره در ضمن تو دفترچه هم هیچی نوشته نشده بود هیچی زیاد حرف نزنم یه بنده خدای دیگه که دکترای مددکاری داره و از نابیناها هم هست کارش با این بنده خدا کشید بالا به من گفت تو هنوز ترم ۲ هستی اگه میتونی تغییر رشته بده تغییر رشته برای من که دکترا هستم فاجعست خب اینا رو میبینی حرفم نباید بزنی سازمان مربوطه که هم داءم بودجه نداره تا سازمان بودجهش تإمین بشه خیلیه به قول معروف که میگن تا گوساله گاو شود دل صاحابش آب شود واقعاً متأسفم به همچین آدمایی با همچین ترز تفکرهایی

سلام و درود بر عمووووی خوب و نازنین و عزیم خودم عمو چشمه این پست واقعاً خیلی ناراحتم کرد چرا آخه چرا فقط در خصوص این بچا بهزیستی باید اقدام بکنه آخه مگه این همه نحاد حمایتی نیست آخه اگه قرار هم هست این بچای عزیز در بهزیستی باشند هم باید به طور کامل ساپرت بشن ببین عمو آخه با هشت صد و پنجاه هزار تومان چی میشه واسه لوازم خونه خرید وقتی که فقط شش تا بشقاب و کاسه و غیره و ذالک بالای یک میلیون هستش آخه با هفت میلیون بهت یک اتاق سه در چهار فک کنم اجاره بدن مسؤولان همین طوری میگن این بچا باید توی بهزیستی باشند تا هجده سال که سن بحرانی و سنیه که اگه آدم پاش بلغذه ممکنه که دست به کارایی بزنه که دیگه هیچ جور نشه جبران کرد منظورم فساد جرایم خرد مث کیف قاپی و یا قاچاق مواد یا دور دور دور از جون تن فروشی هستش آخه باید اول بهزیستی فکری واسه اسکان این عزیزان بکنه بعد بگه دوست گرامی هجده سالت شد بفرما بیرون بفرما خوش اومدی با این هفت میلیون برو خونه اجاره کن پول لوازم خونه رو بده پول آب برق گاز تلفن و غیره رو بده خدااااییییااا کاش یه سرمایه ی بسیار زیاد داشتم تا میتونستم همه ی این بچای هجده ساله رو در یک خونه ی امن و امان اسکان بدم و یه شغل درست و حسابی واسشون جور کنم خدایا چرا به بعضیها این قد میدید که نمیدونن چه کارش کنند اما این قد خصیصند که یه یه هزار تومانی کمک نمی کنند اما اسم سفره غربونش برم آقام امام حسین که میاد ده تا از اون دیگ بزرگا که توی هر کدومش چهار تا گاو جا میشه نذری میدن اونم به کیا بدترین شخص از لحاظ مالی که این شخص بهش نذری میدن حداقل درآمد ماهیانهش ده بیست میلیونه چرا بخاطر این که بگن ببین فلانی چه قد دست به خیره آره منم قبول دارم نذری دادن یا سفره افطاری دادن خوبه اما به شرط این که واسه اسم در کردن نباشه بلکه واسه خیر باشه اگه ده تا از این آدما پولاشون رو روی هم میزاشتن و یک اسکانگاه واسه بچای هجده ساله که از بهزیستی ترخیس میشن میساختند که دیگه ما با این همه مشکلات دست به گریبان نبودیم وای چی بگم قانونی هم که در باره فرزند خواندگی وجود داره که دیگه نور النور هستش بخاطر همین هم رغبت واسه فرزند خوندگی کمه به هر حال از اعماق وجودم و از ته قلب دعا میکنم خدا عاقبت این بچا رو بخیر کنه عموییی ببخشید که منم اومدم و یک کم تند و تیز حرف زدم چی کار کنم دلم میسوزه واسه این بچا و هیچ کاری هم از دستم بر نمیاد به هر حال عمو مرسی بابت این پست در پناه حق بدرود و خدا نگه دار

سلام احمد.
اشکال کار قوانین این مملکت، سلیقه ای بودن و کارشناسی نبودن و دلسوزی نکردن مسوولین تصمیمگیره تا چیز دیگه ای.
یه جوون ۱۸ ساله ی خانواده دار رو نمیشه به آسونی کنترل کرد و باید همیشه مراقبش بود که خطا نره، حال این جوونهایی که توی بهزیستی تنها محبتی که دیدن این بوده که غذایی براشون آماده شده و یه لباسی چیزی برای تنشون دادن و یه آموزش نصفه نیمه هم فراهم بوده و بس، اونا به جز هم خوابگاهی های خودشون کسی رو ندیدن و از کسی بیرون بهزیستی هم محبت واقعی رو حس نکردن، چطور میشه ازشون انتظار رفتن راه راست رو داشت، مگر اینکه ذاتا خوب و سر به راه باشن، نه چیز دیگه ای.

درود. آخه بهزیستی به کدوم تعهدش عمل کرده که این دومیش باشه! ببینید همین بهزیستی که این قدر میاد میگه آآآآآآآآآآی ملت! چه نشسته اید که ما هزینه ی شهریه ی معلولین رو متقبل میشیم. بعد که اول هر ترم میری و کلی هم اذیت میشی، آخر ترم می بینی حسابت خالیه و خودت باید به ۱۰۰ نفر رو بزنی تا علی الحساب بهت قرض بدن تا شهریه رو بپردازی و بعدش هم باید خودت جون بکنی تا قرضات رو بدی. دانشگاه فردوسی قرار بود تخفیف ۱۰۰ درصد برا دانشجویان معلول شبانه اعمال کنه، این کار رو هم اول ترم پاییز پارسال اجرا کرد، اما آخر ترم که شد، رفتم تو پرتالم دیدم اوه، زده ۸۰۰ هزار تومان بدهکار، پرسیدم مگه شما نگفته بودید تخفیف ۱۰۰ درصد؟ جواب دانشگاه این بود که بهزیستی قرار بوده طبق جلسه ای که داشتیم، کل مبالغ شهریه رو مستقیماً بریزه به حساب دانشگاه، نریخته و ما هم تخفیف ۱۰۰ درصد رو برداشتیم. چرا راه دور میرید دوستان. بیاید خودمون رو هم دریابیم که حکایتمون با بهزیستی اسف ناکتر از قشر کودکان بی سرپرست نباشه، بهتر از اونا نیست. بیاید واسه خودمون هم یه کم گریه کنیم! نه کاری واسه اشتغالمون می کنن، نه واسه تحصیل و نه چیز دیگه! فقط حرف و حرف و حرف! سال ۹۱ تو مراسم عصای سفید که همش داشتن از کارمندان بهزیستی تقدیر می کردن و فقط اسماً مراسم بزرگداشت عصای سپید بود، بعد از اجرای تواشیحمون من فقط در حد یکی دو دقیقه انتقاد کردم که بابا جان، چرا علیرغم این همه کمکی که به بهزیستی میشه، ما معلولین باید دغدغه ی شهریه رو داشته باشیم و از این صحبتا. شهریه ی اون ترمم رو که ندادن هیچ، شهریه ی ترم بعد رو هم ندادن که هیچ، جایزه ی مسابقات قرآنم رو هم که ۴۰۰ هزار تومان بود کردن ۱۲۰ تومان و وقتی معترض شدم، گفتن همینه که هست، اگه نمیخوای بدیم به شرکت کنندگان دیگه! آره، دلتون واسه خودمون بسوزه دوستان! ببخشیدا

دیدگاهتان را بنویسید