خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

در جشن تجلیل از نخبگان کانون فرهنگی آموزش (قلمچی) چه گذشت؟کنکوریا و اونا که با ما کنکور دادن بیشتر دقت کنن.

سلام و درود و hello و allo و hi و اینا خدمت همه هم محله ایها
دوستان گل و گلاب خودمون بنده نه که یه نیمچه رتبه زیر هزاری اورده بودم با اجازتون در دو روز اخیر در جشن های تجلیل از نخبگان قلمچی شرکت داشتم و میخوام به عنوان یه خاطره با کلی جزئیات براتون شرحش بدم که میدونم یه کم طولانی میشه پس سعی کنین حوصله کنین بخونینش البته اگه دلتون خواست
آقا به ما گفتن 8 صبح باید هتل لاله باشین. منم یه چیز حول و حوش 5 بیدار شدم رفتم حموم و اینا اومدم بیرون آمادگی کامل با پدر سوار ماشین شدیم و به سمت هتل راه افتادیم و قبل از 8 رسیدیم اونجا.
در اونجا بچه ها رو دیدیم که حالا بعدا اسمشون رو به ترتیب میگم. همینطور پشتیبانهای قلمچی که عده ایشون رو میشناسین
آقایان ادریس فتحی و منوچهر نیکونژاد, خانمها هانیه خویی مهسا سراج و فاطمه گرجی که این افراد کلا مسئولیت بخش نابینایان قلمچی رو به عهده دارند
خدمتتون عرض شود که اونجا صبحانه خوردیم بعدش هم رفتیم یه عکس توی راهرو و یه عکس توی آتلیه هتل از بچه ها گرفته شد و مدتی بیکار بودیم و بعد برای صرف ناهار با اتوبوس به کانون برده شدیم که من موقع پیاده شدن مجروح شدم جاتون خالی.
پدرم داشت به یه نبین دیگه که البته ایشون نیمه بینا هست کمک میکرد که کلا منو یادش رفت منم موقع پیاده شدن لبم با چارچوب اتوبوس تماس پیدا کرد و پاره شد.
حالا اینا گذشت. رفتیم داخل کانون ناهار خوردیم و سوار ماشین شده رفتیم دانشکده ادبیات و اونجا هم مدتی عکس گرفته شد از بچه ها و بعد با اهدای یک لوح وارد سالن شده و سر جاهامون کنار پدر و مادرها قرار گرفتیم و برنامه شروع شد که اون روز تجلیل از اولیا بود
و تقریبا ما از 7 صبح تا 12 شب بیرون خونه بودیم
در این مراسم ما یه بار روی سن رفتیم و ازمون عکس گرفتن و اومدیم پایین
بعد از مراسم هم رفتیم هتل و شام رو هتل لاله خوردیم و آقای فتحی و خانم خویی مسائل مربوطه واسه جشن صدا و سیما رو گوشزد کردن و به خونه برگشتیم و قرار شد که روز بعدش ساعت 6 و نیم هتل باشیم
صبح 5 5و نیم بیدار شدیم و اصلاح کردیم و با پدر و مادر هر دو راهی هتل لاله شدیم
اونجا جماعت جمع شدن و آماده شدیم تا بریم به سمت تالار صدا و سیما.
و من جا داره بگم بعد از مجروحیت لبم هنوز لبخند نمیزنم که ضایع نشه جانبازیم. خخخخ
خب خلاصه رفتیم به سمت تالار صدا و سیما اونجا وضعیت به این ترتیب بود که پدر مادرا هر جا میخواستن مینشستن و ما روی صندلیایی که رتبه مون رو با کاغذ به بالای صندلی وصل کرده بودن مینشستیم به علاوه این که لوح تقدیر قلمچی هم جلومون بود که روش نام نام خانوادگی رتبه و آرم قلمچی چاپ شده بود و متن داخلشو الان یادم نیست
افرادی که توی این جشن از نابینایان حضور داشتند به شرح زیرند:
رتبه 7 انسانی: علیرضا رنجبر از شیراز. رتبه 7 هنر: آرش آقایی اصفهانی از اصفهان. رتبه 31 انسانی: سید محمد رضوی از یزد. رتبه 51 انسانی: سمانه میرزاخانی از شهریار. رتبه 62 انسانی: سید فاطمه موسوی از روستای مرزن کُلا ی آمل. رتبه 70 انسانی: محمد پرویز کامرانی از تهران که این روز اول به دانشگاه نیومد و رفت و باعث جراحت لب من هم خود ایشونه خخخ. و روز دوم هم کلا شرکت نکرد. رتبه 303 انسانی: الناز مینویینژاد از همدان. رتبه 347 انسانی: فاطمه بهرام از تهران. رتبه 375 انسانی: سید محمدرضا تکیه خواه از سنندج. رتبه 408 ریاضی: حسین کریمی از زنجان. رتبه 674 انسانی: احمدرضا ساعدی بیدگلی از قم. رتبه 848 انسانی: مهدی رجبی از روستای لشگر آباد هشتگرد. و رتبه 863 انسانی و نفر آخر: محمدقاسم کفیلی از تهران.
ما به ترتیبی که براتون نوشتم البته به جز کامرانی در صندلیامون قرار گرفتیم و برنامه با مجریگری آقایان نیما کَرَمی و محمد سلوکی آغاز شد.
و خود کاظم قلمچی کمی سخنرانی کرد و جایزه ی رتبه های ت1 مناطق اهدا شد. بعد جایزه رتبه های زیر ده مناطق تجربی اهدا شد. بعد جایزه رتبه های زیر 10 زبان اهدا شد. بعد زبان ریاضی و بعد انسانی و بعد علی زند وکیلی برای بچه ها 6 قطعه اجرا کرد و جوایز هنر رو داد.
و نوبت به افراد نابینا رسید. گروه ما هم بالا رفت و اول خانم خویی که ریاست واحد استثنایی رو بر عهده دارند, کمی سخنرانی کردن و بعد ایشون آقای ادریس فتحی سخنرانیی کرد و بچه ها رو دونه دونه معرفی کرد.
که در این میان خانم سمانه میرزا خانی در حد دو دقیقه از پدر و مادرشون تشکر کردن.و گروه ما هم یک تندیس و یک کارت هدیه دریافت کرد و پایین رفت بعد رسیدیم به بخش جذاب و شکمنواز ناهار
بعد از صرف ناهار و دادن وقت برای افرادی که میخواستن نماز بخونن, برنامه شروع شد. و اول هوشنگ مرادی کرمانی اومد و یک سخنرانی کوتاه کرد.
بعد دکتر ضرغام هم یک سخنرانی برای بچه ها کردن. و در بخش بعد رتبه های زیر 10 کشوری روی سن رفتن و ازشون تقدیر به عمل اومد و همینطور رتبه های 1 سالهای قبل که به جشن دعوت شده بودن روی سن رفتن خودشون رو معرفی کردن و کمی هم صحبت کردن
در نهایت هم به اونا جایزه اهدا شد و نوبت پشتیبان ویژه های قلمچی رسید که وظیفشون مشاوره به دانشآموزان برتر بود
در نهایت, بعد از اهدای جوایز به پشتیبانهای ویژه تعدادی کتاب به همه مدعوین اهدا شد که شامل: کتاب شما غریبه نیستید که زندگینامه هوشنگ مرادی کرمانی به قلم خودش هست, و ده جلد کتاب نشنال جیوگرافی و یک جلد دیکشنری انگلیسی به انگلیسی بود.
به همراه این کتابها, فیلم مراسم هم به بچه ها اهدا شد.
ما هم بعد از خروج از تالار در محیط بیرونی تالار با پشتیبانها, خود آقای قلمچی, و خود بچه ها عکس گرفتیم و در نهایت, تونستیم دو روز خاطره انگیز و رویایی و زیبا رو به بهترین نحو ممکن (البته اگه مجروحیت رو در نظر نگیریم) به پایان برسونیم و به هتل برگشتیم. اونجا هم از همه خداحافظی کردیم و برگشتیم خونه هامون
البته الان یک گروه هم در واتساپ زده شده که بچه های جشن نخبگان همه توش عضون.البته همه ی همه که نه اونایی که واتساپ دارن
و در پایان, من لازم میدونم همونطور که جداگانه از خود افراد تشکر کردم, اینجا هم از ادریس فتحی, منوچهر نیکونژاد, هانیه خویی, و مهسا سراج فاطمه گرجی تشکر کنم که برای ما اینقدر وقت گذاشتن و کاری کردن ما بهترین دو روز زندگیمون تا به امروز رو تجربه کنیم
امیدوارم حوصله کرده باشید تا آخر بخونید و برای کنکوریای امسال آرزوی موفقیت و سربلندی میکنم
دوستتون دارم و ارادت و خدا نگهدار.

۴۴ دیدگاه دربارهٔ «در جشن تجلیل از نخبگان کانون فرهنگی آموزش (قلمچی) چه گذشت؟کنکوریا و اونا که با ما کنکور دادن بیشتر دقت کنن.»

سلام.
خدایا مرحمتی کن که جوانان ما از بیکسی به بوسیدن در اتوبوس پناه نبرن که عاقبتشون بشه مثل این بچه خخخ.
نگفتی تو کارت هدیه چه قدر بوداااا!
از همین الآن داری محافظه کاری رو یاد میگیری؟
چرا این همه نابینای خوب بودن و من نشناختمشون چرااااا؟
راستی یا یه زنگ بهم بزن یا یه زنگ بهم بزن خخخ. کارت دارم.
۰۹۱۹۴۷۴۴۳۷۸

سلام شهروز خان عزیز.
منم سه سال پیش توی جشن بودم.
اون سال به هر نفر از ما یه کارت هدیه ۵۰۰۰۰۰ تومانی دادند.
امسال رو باید از شرکت کننده هاش بپرسی.
واقعاً که جشن اشرافی بود.
ولی در کنار این جلال و شکوه اگه بخوام از خاطره دعوت شدنم به برنامه فرصت برابر که مال کانون بود و تو شبکه آموزش پخش میشد برات بگم علاوه بر دو شاخ چهارتا سم هم در میاری.
به هر حال با وجود جنبه های تبلیغاتی که حضور نابینایان در این جشن داره× ولی به هر حال کانون هم برای بچه های نابینا چیزی کم نمیذاره.
اگه اهداف خاصی رو هم داشته باشند، من گله ای ندارم.
چون کاملاً قضیه برد برد هست.
هم بچه های ما امکان رتبه برتر شدن رو پیدا میکنن و هم اونها از طریق معرفی نابینایان موفق به جذب مخاطب بیشتر میرسند.
موفق باشید.

سلام شهروز خان حسینی
من خوبم تو خوبی؟ چه خبر؟
خخخخخ. آقا خدایی من از نظر اون مسائل در مضیقه نیستم ولی تیپ زده بودم اتوبوس چشمش منو گرفت یه بوسی کرد جاش موند کلا
زنگ هم حتما چشم
کارت هدیه امسال هم ۵۰۰ هزار تومن بود جاتون خالی

سلام.بهتون تبریک میگم بابت رتبه خوبتون.واقعا درک میکنم به دست آوردن همچین رتبه ای چه زحمت و سختی پشتشه.ببخشید هنوز جواب انتخاب رشته ها نیومده؟
با خوندن این پست کلا حال و هوام برگشت به تابستون ۹۳.همیشه موفق و سربلند باشید

سلام.
مبارکه!
جشن جالبی بود!
اون زمان هم که من رفته بودم همین قدر جالب برگزار می شد.
یه جوری میگم اون زمان انگار من عصر حجر زندگی می کردم ها؛ منظورم تابستان نود و یک هست.
راستی شماره ات بین چند شماره دیگه که ذخیره نکردم گم شده خلاصه اش بهت بگم من بابلسر قبول شدم و باید بهم تبریک بگی.
زود باش این کار رو انجام بده.
زوووووووووووووووووود! خخخخخخخ

و علیکم ال سلام کارشناس برنامه.
چطوری خوبی؟ خاک تو سرت که شماره منو سیو نکردی اصن دیگه بای ۴ اور. آیم سینگل.
بازم بابلسر هم خوبه حالا میری یا نمیری؟
و در ضمن عرض شود که, اصن یه وضعی دیدی که اون روز چقد خسته بودم.

سلامنعلیکم عرفان خان
والا اگه از غذا بخوام بگم صبحانه هتل لاله که بسیار مفصل بود.
ناهار در قلمچی جوجه کباب بود
شام هتل لاله بسیار مفصل بود
و بازم ناهار صدا و سیما باقالی پلو با گوشت بود.
حالا برو همچین لذتشو ببر که اصن تا حالا هیچکسی اینجوری لذتشو نبرده.
ارادت.

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت تو دوست عزیزم و موفقیتت را در کنکور یا همون آقا غوله را تبریک میگم و همین طور به دوستان عزیزی که توانستند امسال قبول شوند هم تبریک می گویم و جا دارد از آقای قلمچی و تیمشان که برای بچای نابینا زحمت کشیده و خدماتشان را در اختیار بچه ها قارار دده اند تشکر کنم و برایت آرزوی خوشبختی و سعادت در تمامی مراحل زندگی را داشته باشم راستی لب مجروحت چه طوره میگما خودمونیم خوب شما هم خردیدا نوش جان ببخشید حالا توی دانشگاه آقا محمد چه رشتهی را میخواهید انتخاب کنید
به هر حال این خبر خوب شما کمی و تنها کمی این حال بد من را خوب کرد به هر حال آرزوی موفقیت و توفیق را برایت در تمامی مراحل و مدارج دارم در پناه یگانه دادآر دادآفرین شب خوش بدرود و خدا نگه دار

درود خدا بر احمدخان گرامی
اولا که من هم برای شما آرزوی موفقیت و بهبودی روحی میکنم. دوما جاتون خالی انقد خوردیم که دیگه فکر نکنم پیش بیاد انقد بخوریم
سوما بنده قصد خوندن حقوق رو دارم و امیدوارم موفق بشم توی اولویتهایی که زدم قبول بشم
ارادت.

سلام بر حمیدرضا آبروشن از قدیمیای دوستان بنده
برو با همقد خودت شوخی کن پسر کاری نکن مجروحیت لبم رو سر تو خالی کنما خخخخخ
ببین این افرادی که نام بردم همشون از بچه های نابینا و کمبینا بودن یعنی به عبارتی همه بریل خون بودن.ولی یه جسمی حرکتی هم داشتیم توی رشته تجربی.
رشته هم که حقوقه دیگه
ارادت.

سلام آقای کفیلی. تبریک میگم خدمتت. البته من خودم آملی هستم و سرکار خانم موسوی رو هم میشناسم و اتفاقاً خیلی هم از این موفقیتشون خوشحال شدم, بعد از خوندن پست شما بلافاصله با ارسال پیامکی بهش و خانواده محترمشون تبریک گفتم, در همینجا هم از فرصت استفاده میکنم و خدمت ایشون و همه بچههای نابینا هم تبریک مجدد عرض میکنم.
موفق باشید.

با درود.‏ آقا دمتون گرررررررررم! ما ی زمان با آقای رنجبر تو ی کلاس بودیم و سر شاگرد اول شدن رقابت میکردیم! چند روز قبل دیدمشون دیدم فاصله درسی زیاد شده! هی روزگار! ی سری افراد هم واس دلخوشی دادن بهم گفتن نخبه ورزشی و دیدار به آخر رسید!‏

سلام بر آقای کفیلی گرامی. تبریک میگم این موفقیت در کنکور رو. امیدوارم رشته مورد علاقه رو قبول بشید. یادش به خیر! سال ۹۱ بود که از طرف قلمچی اومدم تهران. هتل لاله هم رفتیم. رتبه ۶۰۶ رو اورده بودم. حسابی خوش گذشت. زمان ما کارت هدیه نمیدادند. نیم سکه جایزه گرفتم. آقا حسین آگاهی هم بود و حسابی لحظاتمونو شاد کرد. حالا که صحبت اون سال شد, اجازه بدید یادی کنم از زنده یاد محمد ساداتحسینی که رتبه ۵۰۰ رو آورد و در پردیس فارابی پذیرفته شد. واقعا پسر گلی بود. متأسفانه از طرف آقای فتحی باخبر شدم که در سال ۹۳ بر اثر سکته قلبی دار فانی رو وداع گفت. روحش شاد, یادش گرامی.

درود بر آقای کفیلی عزیز، وقتتون به خیر. جای بسی تأسف داره که از بچه های خراسان کسی بین ۱۰۰۰ نفر اول نیست، واقعاً متأسفم، چون معمولاً هر سال حد اقل یه دونه بود، منم به شما تبریک میگم بابت این موفقیت بزرگ و از صمیم قلب آرزو می کنم که بهترین رشته رو در بهترین دانشگاه قبول بشید. منم دانشجوی رشته ی زبان و ادبیات عربم، ورودی ۹۳، بعد از ۴ ترم تحصیل، بر اثر فشار های مادی وارده، تصمیم گرفتم برای چهارمین بار کنکور بدم و نخونده رتبه ی ۷۴۶۳ رو کسب کردم. البته عربی خیلی کمکم کرد، درصد تخصصیم تو عربی ۶۰ شد که بالا ترین درصد تو کل این ۴ سال کنکورم بود، حتی اگه همین عربی رو تو مشهد روزانه نیارم، سبزوارم بیارم حتماً میرم، ضمن اینکه فکر می کنم آقای سید محمد رضوی برادر خانم زکیه رضوی باشن که چندین سال پیش، رتبه ی ۹۰ رو در کنکور انسانی کسب کرده بودن. ولی دم اون آقایی که تو ریاضی رتبه ی ۴۰۰ و خرده ای رو آورده گرم، به اندازه ی ۱ انسانی این رتبه ارزشمنده، چرا؟ خودتون می دونید که چه قدر ریاضی و فیزیک سخته واسه نابینایان. واسه همگی مون آرزوی بهترین ها رو دارم

سلام جناب علیپور.
تشکر میکنم از تبریکتون و امیدوارم بتونین دانشگاه مشهد به تحصیلتون ادامه بدین
امسال از بچه های جسمی حرکتی یه دونه از خراسان داشتیم منتها من چون جزو نابینایان نبودن اسمشون رو قید نکردم. آقای علی حسنی دوغآبادی از روستای دوغآباد بخش فیضآباد شهرستان تربت حیدریه که رتبه ۱۱۰ تجربی هستن ایشون.

درود مجدد بر پسر موفق محله، منظور من هم نابینایان خراسان بود، آخه حد اقلش توقع داشتم جناب آقای رضا جامه دار که از بچه های درس خون مشهد هستن رتبه ای زیر هزار بیارن، خیلی خیلی افتضاح عمل کردن متأسفانه، حتی خانمها، فکر می کنم سال گذشته دو تا ورودی در دانشگاه فردوسی از خانمهای نابینا داشتیم که الآن مشغول به تحصیل در رشته ی حقوق هستن، یه خاطره هم تو ذهن من از کنکور مونده، یکی از خانمها که ظاهراً کم بینا هم بودن، بعد از اینکه سؤالات عمومی جمع شد، کیک و آبشون رو خوردن و رفتن! حتی دلشون بار نداد دو تا سؤال تخصصی جواب بدن! خب دیگه، معلومه که با این وضع نباید هم توقعی داشت از بچه ها. ممنون از شما محمد بزرگوار. همیشه شاد و لبان زخمیت خندان باشه، البته احتمالاً تا الآن دیگه خوب شده باشه. در پناه ایزد یگانه، محفوظ باشید.

سلام بر آقای کفیلی گرامی
در ابتدا که صمیمانه بهتون تبریک می گم و براتون بهترین ها رو همراه با شادی و موفقیت آرزومندم
و اما به دوستانتون و دیگر نابینایان قبول شده چه اسمشون تو این پست باشه چه نه هم تبریک میگم و جدا باعث افتخار ما هست این موفقیت ها
به اضافه اینکه حقیقتا قلمتون عالی هست و بسیار دلنشین و خواندنی می نویسید
منتظر دست نوشته هاتون از ماجراهای شیرین زندگیتون و خاطرات دانشگاهتون هستیم
بازم براتون بهترین ها رو آرزومندم

راستی باید توجه داشته باشند دوستان که این افراد که آقای کفیلی اسامیشون رو ذکر کردند کسانی هستند که تحت پوشش یا زیر نظر قلمچی بودند وگرنه بسیاری از دوستان هم هستند که بدون این کنکور های آموزشی تونستند رتبه بگیرند
شکلک حالا بسیاری نگم ولی حد اقل خودم دوتاشون رو خبر دارم
پس بازم ای ول به دوستان پر تلاش هم نوع و بازم آرزوی موفقیت براشون

سلام بانوی محله
ببینین, من از اونجایی که یه کم زیادی خستم دوتا رو یکی میکنم و جوباب میدم
اول این که ازتون ممنونم بابت تبریک و دوم این که بله مسلما همه که به قلمچی دسترسی ندارن و این یه چیز طبیعیه
خدمتتون عرض شود, من کلا خاطره نویسی رو دوست دارم و شاید خاطرات دوران دبیرستانم رو در یک سلسله پست شروع کنم و حالا ننویس, کی بنویس.
در آخر هم برای شما آرزوی موفقیت دارم.
و ارادت فراوون که تیکه کلام منه.

دیدگاهتان را بنویسید