خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

از بدبختی هام براتون بگم حتما بخونید

با سلام خدمت دوستان عزیزم خیلی دلم گرفته میخوام باحاتون درد و دل کنم و کمک بگیرم کلاس پنجم بودم یک خانم شد معلم ما امتحانات نوبت اول رو رد کردم همه چیز داشت به خوبی پیش میرفت تا یک روز معلم به مدیر مدرسه گفت سجاد نامحرمه من نمیتونم بحش درس بدم من این رو که شنیدم از مدرسه رفتم و دیگه ادامه ندادم هرچی معلم و مدیر بحم زنگ زد من قبول نکردم اون سالو ادامه ندادم تا ساله بعد همون معلم قدیمی خودم بحم زنگ زد و گفت بیا میخام خودم بحت درس بدم آقای خزایی گفت دوباره باید کلاس پنجم بخونی با این که ناراحت بودم گفتم باشه سال به پایان رسید و من قبول شدم و به کلاس ششم رفتم این بار آقای ابراهیمی معلمم شد کاری کرد شاید باور نکنید با کامپیوتر نوشتن با ورد رو به من یاد داد خدا کامپیوتر هم گویا نبود یک روز به من پیشنهاد داد از خودم یه داستان بنویسم و با کامپیوتر تایپ کنم من هم این کارو کردم از داستان نویسی تو استان لرستان اول شدم از شانس بد من این سال هم به پایان رسید دیگه کلاس تشکیل ندادن و من هم خونه نشین شدم و به گفتن شعرهام ادامه دادم تا الان که دارم باز ادامه میدم این شعر گفتن هزینه ی کمی برام داره حالا دارم دنباله کار میگردم هر جا میرم میگن باید دیپلم داشته باشی و من هم دیپلم ندارم اگر کسی میتونه بحم کمک کنه ممنون میشم حالا دوستان خودتون قضاوت کنید کی هازر میشه به یه نابینای بی کار زن بده?خیلی حرف زدم ببخشید نظر یادتون نره تا پست بعدی

۳۴ دیدگاه دربارهٔ «از بدبختی هام براتون بگم حتما بخونید»

سلام سجاد.
اگر از من می شنوی اول دیپلمت رو بگیر. طوری نیست متفرقه بخون.
زن؟ باز هم اگر از من می شنوی الان اصلا فکرش رو هم نکن. زندگی مشترک اصلا شبیه تصور های مجرد هایی با سن و سال و تجربه های تو نیست. من جای تو باشم اول می چسبم به گرفتن مدرکم. فعلا همین۲تا رو برو تا باقیش رو بقیه بگن. حس پر حرفیم نیست پس ایام به کامت.

درود! این که اوج خوشبختیه و اصلا به بدبختی هم نزدیک نیست… عزیزم تو بدبخت نیستی فقط تنبل هستی… تو باید دست از تنبلی و غرور کاذبت برداری و حرکت کنی و به صورت غیر حضوری یا شبانه ادامه تحصیل بدهی و درس بخوانی و به دانشگاه سپس سرکار بروی و اگر زنده ماندی ازدواج کنی… پس بدان که بدبخت نیستی بلکه تنبل و مغروری!

سلام و درود بر آقا سجاد ببین منم با نظر دوستان موافقم یعنی باید هر طور شده بالاخره دیپلم رو بگیری تا بشه یه کاری کرد میدونم واسط سخته ولی باید کمر همت ببندی و بری تو دل ماجرا و ایشالله که با پشت کار خودت دیپلم رو بگیری روز خوش

با سلام بر آقا سجاد من ۵۰ سال سن دارم جای پدر شما به حساب میام. بدترین و بدترین و بدترین چیزی که باعث بیچارگی و نابودی هر کس مخصوصا ما نابینایان میشه همین نا امیدی هست. عزیز من مگه تو چند سال داری حذرت عباسی هنوز تمامی موهای سبیلها و ریش هات در اومده که اینطور از خودت باختی. من که این قدر سن دارم و موهام داره سفید میشه کم میارم توی سیاست زن داری و خانواده گردانیدن. اگه شما جای این بچه هایی که فوق دیپلم و لیسانس گرفته و هنوز دنبال کار میگردند چه میکردی؟ عزیز دلم تو هنوز خیلی جوانی. وقت داری. نا امید نشو اول برو دنبال تحصیلت. بعد هم خداوند سر بی رزق نیافریده است. بعد به اتکا به خداوند برو دنبال کار. خدا نمیگذارد بنده اش در بموند. موفق باشید.

سلام.شما به شعر گفتن علاقه دارید.و خب یه شاعر برای این که شعر های خوبی بگه به خوندن کتاب خیلی نیاز داره.من میگم شما حتی اگر نمیتونید ادامه تحصیل بدید. لااقل سعی کنید مثلا اگر بریل بلد هستید چند تا کتاب به خط بریل پیدا کنید و بخونید.و از اطرافیان و خانواده هم کمک بگیرید.انشاء الله که موفق میشید

سلام سجّاد جان
ببین من از خودت تازه کوچک ترم
حرف تازه ای ندارم بزنم
همه اش رو بهت گفتم
باید یکم طلاش کنی
از تو حرکت, از من برکت
میدونم درس خوندن تو شهر شما سخته
درکت میکنم
میدونم تو این سن و سال بری کلاس هفتم هشتم خیلی, ممکنه, باعث ایجاد احساس تحقیر در تو بشه
البته وقتی فکر کنی داری یه کار خوب میکنی که برای آیندت مهمه خود به خود این احساس هم کم رنگ و کم رنگ تر میشه
تو استعداد فوق العاده ای در شعر داری
این رو هم پرورش بده
هنوز خیلی خیلی راه پیشرفت داری
البته میدونی در اصل چیه؟
هیچکس به جُز خودت درکت نمیکنه
فقط خود آدمه که میتونه به خودش کمک کنه
و خدا و پدر و مادر
حتما هر جور که شده درصت را ادامه بده
اگه در ادامه تحصیل موفق بودی, شروعیه برای پیشرفتها و موفقیتهای بیشمارت
اگه هم مدرسه, آموزش و پرورش, خانواده, دوستان و هر کس نتونست کمکت کنه, این خودتی که میتونی به خودت کمک کنی
فقط و فقط خودت و لاغیر
البته به کمک خداوند مهربون و یاری اون
به خدا توکل کن و از همین فردا برو دنبال ثبت نامت
چه آدمهایی که در بیست سی سالگی رفتن درس خوندن و دانشمند شدند و خانواده هم تشکیل دادند و الان موفق هستند
حرفام مثل پیره مردا شد. نه؟
پیش خودت هم نگو این بابا انگار که بچه جلوش نشسته داره پندُ اندرز میده
راستی بزار یه چیز رو هم صراحتا بگم
اگه هم تو بدون اینکه کاری پیدا کنی, یا تحصیلت رو ول کنی, حتّی اگه ازدواج هم بکنی هم تو احساس خوش بختی نمیکنی, هم همسرت, هم بچههایت
همه دوست دارن پدرهاشون وقتی در یه جمع میشینه مثل بلبل از جامعه و سیاستُ کامپیوترُ, هزار کوفتُ ذهره مارِ دیگه حرف بزنه و کم نیاره
واسه خودت هم خوبه
خخخخخخخخخ کامنتم طولانی تر از همه شد
من فقط عقیده دارم تو تنبلی
البته مغرور نیستی
راستی, هیچوقت ویژگیهای خوبت رو فراموش نکن
خیلی آدمها بودند که سواد نداشتند و موفق هم بودند
اما, برای ما نابینا ها که هیچ چیزمون قطعی و درست نیست فقط و فقط همین تحصیل برامون مونده
به خدا همین تحصیل و بس
در پناه خدا دوست خوبم
موفق باشی در زندگیت
آرزو خوشبختی میکنم برای تو و خودم و همه ی نابینایان جهان
الل خصوص این مرزُ بوم

سلام سجاد جان. چیه بابا! اینقدر ناامید بازی درنیار! خب بنده خدا الآن تمامی همین کاربرهایی که اومدند و به پستت کامنت دادند هرکدومشون, زن یا مرد, با انواع و اقسام مشکلات دست به گریبانند, یکی بیکاره مثل من و تو, یکی سواد نداره یا کم سواده, یکی تو ازدواجش ناموفق بوده و و و خیلی چیزای دیگه که قطعاً شاید اگه من یا شما تجربش میکردیم کم میآوردیم. اما تنها و تنها یه چیزه که همه ی ما از جمله این بنده خداها رو سر و پا نگه داشته و اون مبارزه با یأس و ناامیدی هستش. بنظرم سجاد جان, بیمار باش, بدبخت باش اما ناامید نباش! یعنی ناامیدی اینقدر سم مهلکی هست. تو اگه بری این بنده خداهایی که از صبح تا شب رو تخت بیمارستان خوابیدند رو ببینی چی میگی؟ اگه با این جانبازان شیمیایی و قطع نخاعی یا خیلیهای دیگه که انواع و اقسام نقص جسمانی دارن رو ببینی چی میگی؟ آیا زبانم لال دوست داشتی جای این بنده خداها میبودی؟ مسلماً نه. سجاد جان اینقدر ناامید نباش دارم بهت میگم البته دوستانه, ببین تو همین که در وهله اول خدا رو شکر سلامت جسمانی داری, سلامت فکری و روانی داری این خودش خیلی هست. بنظر من فعلاً اولین و مهمترین چیز اینه که بری تحصیلت رو ادامه بدی, حتی اگه لازم بشه تو مدرسه بزرگسالان ثبت‌نام کنی باید این کار رو بکنی. بعد از گرفتن مدرکت انشاالله مابقی مسائل حل میشه. خودتم که دیدی همه جا بهت میگن حداقل باید دیپلم داشته باشی. خدا میگه از تو حرکت از من برکت. کامنت سید بزرگوار رو کاملاً میپسندم. موفق باشی.

درود! خخهاهاهاهاهاهاهاهاها بچه سوسول داره گریه میکنه زاری میکنه درس نخونده بیکاره اول زن میخواد اونم یه زن تحصیل کرده کارمند باشه که آقا سوسوله پوذشو بدهد و کیفشو بکند و حالشو ببرد… بیا عزیزم قهر نکن خودم برات آستین بالا میزنم و مشکلتو حل میکنم…@!

سلام سجاد دلت میخواد بچه ها حرفی را که دوست داری بزنند یا تجربه هاشون را در اختیارت بذارند اگه دلت حرفی را که دوست داری میخواد من حرفی ندارم ولی تجربه ترک تحصیل دارم من ۱۰ سالم بود سر کلاس اول دبستان نشستم ۴ ساله دبستان را تمام کردم ۳ سال هم راهنمایی در دبیرستان بی انگیزه شدم ترک تحصیل کردم ۲ ۳ سال وقت از دست دادم ولی مجبور به ادامه تحصیل شدم الان سی سال سن دارم ترم اخر کارشناسی روانشناسی هستم پس برا تو هم دیر نیست تو حدود ۱۰ سال از من کوچکتر هستی پس فرصت هست از دست نده

به هر جهت سجاد برادر عزیزم تنها راه تحصیل هست اگه این روز ها از دست بره بیشتر اذیت میشی شاید واقعان فرصت نباشه فرض کن امروز که این مطالب را نوشتی سی ساله هستی فکرش را بکن که بخوای اون روز شروع کنی سختی ۱۰ برابر امروز هست و نتیجه ۱۰ برابر کمتر و بی ارزشتر هر جور هست شروع کن از امکاناتی که کم هست و برای ادامه تحصیل نیاز داری بنویس اگه دوست داری از دلایل مخالفت خانواده برای رفتنت به تهران بگو

درود! باشه چشم تیکه نمیپرونم… ولی بدان که تا زمانی که والدینت اجازه ندهند تو از آنان دور شوی و ادامه تحصیل دهی پس چگونه میخواهی کارمند شوی و ازدواج کنی؟… اگه نتوانی مستقل شوی و استقلال نداشته باشی چگونه میتوانی ازدواج کنی؟… تو اکنون مانند یک سرباز یا دانشجو هستی که دور از پدر و مادر زندگی میکند یعنی سنت به سرباز و دانشجو میخورد… تو تا کی میخواهی با اجازه خانواده بخوری و بیاشامی و نتوانی خودت تصمیم گیر آینده ات باشی… تا کی میخواهی بگویی مامان بابا اجازه برم درس بخوانم و زندگی و آینده ام را بسازم؟…!

سجاد سلام . والله توی همین محل ی پسر بود که ی اسم کردی هم داشت و در روستاهای کردستان زندگی میکرد .
خدا ی پست هم زد ولی اسمش یادم نیست .
اون پسر دانشجو بود و میگفت از ۱۷ سالگی و یا همین حدودا درس خوندن رو شروع کرده و دو سال پیش بود که دانشجو بود .
البته رفت در مدارس شبانه روزی .
تو هم ی یا علی بگو و درس خوندن رو شروع کن . در عرض ۵ یا ۶ سال دیگه به امید خدا دیپلمتو میگیری .
البته برای این کار باید به خودت بگی من باید و باید درسمو بخونم . و در برابر هر نه و مخالفتی ایستادگی کنی .
به نظرم باید بری مدارس شبانه روزی که خوابگاهی بشی .
از کامبیز اسدی که از بچه های سنندجه کمک بخواه . خیلی های دیگه هم کمکت میکنن .
از همین فردا برو دنبالش

ببخشید من فکر کردم که شما ساکن سنندجی نگو لرستانی هستید . در هر صورت فرقی نداره …
بله شهرهای مرزی متاسفانه مردم کمی بی اهمیت به تحصیلات فرزندان هستند . سجاد از همین حالا بگو من باید ادامه تحصیل بدم و یقین داشته باش دست کائنات و قدرت خداوند با تو هستند و کمکت می کنند .
تو ی قدم بردار و مطمئن باش دست هستی هم به یاریت میشتابند .
من دلم روشنه که تو با قدرت و صلابت میتونی در برابر هر چی نه وایسی و به هدفت برسی

به عنوان کسی که در سن ۱۸ سالگی و از روی احساسات پوچ، یه ازدواج نافرجام رو تجربه کرده به شما توصیه می کنم به ازدواج حتی فکر هم نکنید.
دوست نداشتم بیام این جا و چیزی بنویسم چون اصولاً نمی دونم تکلیف شما با خودتون چیه، اینو جدی میگم چون تعارف با کسی ندارم، اما با توجه به سن و سالتون حیفم اومد چیزی نگم.
رعد راست میگه، یه بنده خدایی بود اهل کرمانشاه فکر کنم، از سن ۱۵ یا ۱۷ سالگی تازه شروع کرده بود از اول ابتدایی به درس خوندن، چون تو منطقه ی اونا کسی نبود که خط بریل رو بهش آموزش بده.
حالا فکر کنم اون تو سن ۳۰ و خرده ای سالگی لیسانس علوم سیاسی داره.
تو برنامه ی ماه عسل آورده بودنش چند سال پیش.
اون قبل از اینکه بره سمت تحصیل دست فروشی می کرد، شما هم می تونید برای امرار معاشتون اندکی سرمایه از دوستان و آشنایانتون بگیرید و شروع به کار دست فروشی کنید، درسته کلاسش زیاد بالا نیست، اما بهتر از اینه که بیاید و تو یه سایت که چندین و چند بازدید کننده داره، از بیکاری بنالید و دیگران هم بگن که حاضرن کمکتون کنن و شما در جواب این لطفشون بگید که هیچ کی منو نمی فهمه و اصلاً اشتباه کردم اومدم این جا مطلب نوشتم.
علاوه بر این با خوندن کتاب و یادگیری سواد، حد اقلش اینه که اغلاط املایی فراوان شما به حد اقل میرسه، توی به اصطلاح خودتون شعر گفتنتون هم تأثیر به سزا داره.
من نه دنبال تیکه انداختن و نه در پی تحقیر شمام دوست گرامی، فقط آدم رکی هستم.
اصلاً شما بفرمایید که دوست دارید چه جوابی بشنوید از خوانندگان پستتون؟
ضمناً وقتی جواب می دید لطف کنید نصف خط ننویسید و برای دوستانی که واستون کامنت می ذارن احترام قائل بشید و پاسخ کامل بدید.
این جا امکانات نیست یا من همه ی این کارا رو کردم که نشد جواب!
اگر واقعاً دنبال این هستید که بقیه درکتون کنن، به سؤالاتشون هم پاسخ کامل بدید نه نصفه و نیمه و مبهم!
از من گفتن بود.
اگرم فکر می کنید کامنت من توهین آمیزه که البته این طور نیست، از شما پوزش می خوام.

سلام آقا سجاد. چند روز پیش با یه دوستی صحبت میکردم که میگفت من از ۲۷ سالگی شروع کردم به درس خوندن. تازه اون دختر بود. تو یه روستا زندگی میکرد و پدر و مادرش به شدت با درس خوندنش مخالفت میکردن. خودش همت کرد کل مقاطع ابتدایی راهنمایی و دبیرستان رو تو پنج سال خوند. و الان هم ترم آخر رشته مشاوره هست. شما که پسری. میدونم محدودیت داری. اما هرچقدر هم محدود باشی به اندازه یه دختر محدودیت نداری. خخخ چقدر محدودیت تو محدودیت شد هاهااااا. واقعا من هم به دیدگاه دوستان که میگن تا خودمون به فکر خودمون نباشیم کسی به دادمون نمیرسه. خب ملت حق هم دارن. اینقدر گرفتاری ها زیاد شده که خودشون رو فراموش میکنن چه برسه به ماها. یه یا علی بگو همت کن و درستو ادامه بده. برات بهترین ها رو آرزو میکنم و امیدوارم شاهد پیشرفت روز افزونت باشم. پیروز باشی

دیدگاهتان را بنویسید