با سلام و عرز ادب خدمت دوستان عزیز و کتابدوست و کتابخون..
امیدوارم که خوب و خوش باشید.
امروز براتون سه داستان کوتاه که به تازگی در شبکه های اجتماعی منتشر شده را اوردم. و دو رمان که به نظرم خوندنشون خالی از لطف نیست.
و اما معرفی و لینک دانلود کتابها.
اول از همه یکی از رمانها را که پلیسی هم هست را معرفی میکنم.
نفوذ ناپذیر.
این کتاب زیبا و مهیج کاری از یک گروه بوده که بسیار زیبا و خواندنیست.
رائیکا که سروان اداری آگاهی هست یه پروندهی جدید را شروع کرده. پرونده مربوط میشه به قاچاق دختر از کشور و رائیکا به عنوان یک دختر در گروه نفوذ میکنه. دانین تیرداد هم که از قبل در گروه نفوذ کرده و قراره که به کمک هم گروه را شناسایی و عوامل را دستگیر کنن. اما…
شما میتونید باقی داستان را بخونید.
این هم
یکی دیگر از رمانها که آوردم رمانی هست که توی پست قبلی شاگرد جدید عزیز درخواستش را داد و من قصد داشتم خیلی زودتر از اینها پستش را بزنم که نشد.
گناهکار روایتی از یک پسر که میخواد انتقام خیلی از اتفاقات زندگیش را از مقصرینش بگیره. و توی این راه تمام و کمال از وجودش مایه میذاره. آرشام تصمیم داره که از هر ده نفر انتقام بگیره و توی این راه موفقه و رسیده به نفر نهم.. اما توی داستان اتفاقاتی می افته که با دلآرام آشنا میشه و این آدم سرسخت خیلی اتفاقات براش می افته.
شما میتونید هر سه جلد این کتاب را که پر از هیجان و اتفاقات عجیب هست را در یک فایل فشرده از
دانلود کنید.
*********************************
اما سه داستان کوتاه که در شبکه های اجتماعی منتشر شدند.
آقای فازمتر.
نویسنده: آرزو امانی.
از اونجایی که داستانها کوتاه هستند زیاد توضیح نمیدم.
خانوادهی آوا به تازگی با کلی مشکلات صاحب خونه میشن. خونشون مشکل برق داره و خانوم همسایه قول میده که پسرش بهشون توی تعمیر کلید ها کمک کنه. و …..
این هم.
او می آید.
نویسنده: آرزو امانی.
این هم یک داستان کوتاه از خانوم امانی هست.
سحر یک روز که حال مادرش خوب نیست اون را به بیمارستان میبره. اما از اونجایی که پول برای بستری کردن مادرش نداره به مشکل میخوره اما همین موقعه هست که یک آقا بهش کمک میکنه و این کمک باعث آشنایی این دو نفر میشه.
شما میتونید این داستان را از.
دانلود کنید.
بخت سیاه مهری.
که داستان یه دختر بارداره که میارنش بیمارستان.
**************************
کاش در دهکده عشق فراوانی بود.
توی بازار صداقت کمی ارزانی بود
کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم
مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود
کاش به حرمت دلهای مسافر هر شب
روی شفاف ترین خاطره مهمانی بود
کاش دریا کمی از درد خودش کم می کرد
قرض می داد به ما هرچه پریشانی بود
کاش به تشنگی پونه که پاسخ دادیم
رنگ رفتار من و لحن تو انسانی بود
مثل حافظ که پر از معجزه و الهامست
کاش رنگ شب ما هم کمی عرفانی بود
چه قدر شعر نوشتیم برای باران
غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود
کاش سهراب نمی رفت به این زودی ها
دل پر از صحبت این شاعر کاشانی بود
کاش دل ها پر افسانه ی نیما می شد
و به یادش همه شب ماه چراغانی بود
کاش اسم همه دخترکان اینجا
نام گلهای پر از شبنم ایرانی بود
کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر
غرق این زندگی سنگی و سیمانی بو
د
کاش دنیای دل ما شبی از این شبها
غرق هر چیز که می خواهی و می دانی بود
دل اگر رفت شبی کاش دعایی بکنیم
راز این شعر همین مصرع پایانی بود
***************************
امیدوارم که از خوندن کتابها لذت ببرید.
همیشه شاد و موفق باشید.
