خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دانلود قسمت پنجم سریال جاز یک جانیست و ابراز ناراحتی از کمبود خلاقیت دانش آموزان نابینای ایرانی

بله. درست خواندید. جاز یک جانیست! وقتی با این تیتر برخورد می کنید، خصوصا اگر نابینا باشید و کاربر صفحه خوان جاز، اولین جایی که ذهنتان گمان می برد، جازی است که سال ها از آن به عنوان گویاساز کامپیوترتان استفاده می کرده اید و شاید هنوز هم همیشه یا گاهی اوقات از آن استفاده کنید. با وجود اینکه تصور یک صفحه خوان جانی کمی سخت به نظر می رسد، ولی ذهنتان دقیقا نقطه ی درست را هدف گرفته! باور بکنید یا نه، ولی وقتی پا بدهد، صفحه خوان جاز، با آن صدای شفاف که همه آن را با اسم رید می شناسیم، از یک جانی هم بدتر می شود.

امروز داشتم بخش پنجم از سریال جاز یک جانیست، که در شبکه ی هر صدا (از سری پروژه های سم توپی دانش آموز خلاق و با استعداد) منتشر شده است را بررسی می کردم. تمام شخصیت های این سریال را موتور های صوتی صدا‌پیشگی کرده اند. واقعا برای این سریال، وقت و انرژی فراوانی گذاشته شده.

پلات این قسمت، با تردید الکس و عصبانیتش از پلیس و روشن شدن ماجرای کشته شدن نزدیکان الکس توسط جاز شروع می شود. الکس که در فکر انتقام از جاز است، دنبال فرصتی برای نابودی جاز می گردد ولی پلیس اصرار دارد که الکس دست نگه دارد تا پلیس بتواند خود این کار را تمام کند. در ادامه ی داستان، به جنگ سختی میان جاز و شخصیتی همجنس جاز به نام سیلور که برادرش توسط جاز کشته شده بر می خوریم. جاز از جنس شیاطین است و لذا قدرت خارق العاده ای در سوزاندن، کشتن و نابود کردن دارد. جنگ سخت و هیجان انگیز سیلور و جاز، بطور ماهرانه ای با صدا به تصویر درآمده است به طوری که حتی هر چند با زبان انگلیسی سریال آشنا نباشید، باز هم از صحنه ی جنگ این دو جانی، به شدت لذت خواهید برد. ارزش امتحان کردنش را دارد. داستان با کشته شدن معشوقه ی الکس توسط جاز حین درگیری با سیلور ادامه پیدا می کند. الکس که تقریبا همه ی نزدیکانش را از دست داده است، وقتی می بیند که سیلور در شکست دادن جاز متوقف می شود و جاز با نامردی تمام برای درخواست کمک فرار می کند، اصرار دارد که خودش شخصا انتقامش را از جاز بگیرد ولی سیلور زیر بار نمی رود. قرار می شود سیلور و الکس، طی یک مسابقه ی مرگبار با اتومبیل، مشخص کنند که چه کسی حق دارد با جاز بجنگد. برنده ی مسابقه می تواند با جاز بجنگد. از طرفی، جاز برای درخواست کمک، به سراغ دوست قدیمیش می رود. هلکوپتر دوست جاز روشن می شود تا برای کشتن سیلور و حتی شاید الکس راه بیفتد و ادامه ی ماجرا…

دانلود کنید! قسمت پنجم سریال جاز یک جانیست

و اما حیف. بچه های ما، دانش آموزان نابینای ایرانی، و حتی ما بزرگتر ها، عادت کرده ایم که ترجمه کنیم، دسترنج دیگران را استفاده کنیم و صرفا مصرف کننده باشیم. نه بازی های تولید داخل، نه نرم افزار های تولید داخل و نه انگیزه ای برای این کار. درست است. دولت حمایت نمی کند. حتی ارگان های خصوصی و تشکل های اکثرا مزخرف نابینایی هم حمایت نمی کنند. اما همین سم توپی را ببینید! یک دانش آموز ده هفده ساله ی آمریکاییست. زبان وب نویسی بلد است، زبان برنامه نویسی پی اچ پی و نیز زبان BGT ویژه ساخت بازی های صوتی را می داند. از بانک داده سر در می آورد و دولت هم از او حمایت نمی کند. با دوستان دوروبرش چند بازی اینترنتی ساخته اند که همه ی نابینایان بازی‌دوست جهان حتی دانش آموزان نابینای ایرانی که اینترنت بلدند و دسترسی دارند را هم سرگرم کرده است. چند دانش آموز، دانشجو یا دانش آموخته ی نابینای ایرانی در کشور ما هستند که یک زبان برنامه نویسی بلد باشند؟ و چند نفر از این افراد انگیزه و قدرت تولید برنامه های کاربردی را دارند؟ باورتان بشود یا نشود، تعدادشان شاید از انگشتان دست کمتر باشند. چندتا حسین حیدری، پرهام دوستدار، علی اکبر حاتمی و مهرداد صفا داریم؟

به تازگی دانش آموز های نابینا توی خوب خطی افتاده اند. تهیه آموزش و یاد دادن به یکدیگر را خوب انجام می دهند. بچه هایی را می بینم که خودشان برای گوشکن پست تهیه می کنند و پادکست های صوتی ضبط می کنند. بچه هایی که این محله ی صمیمی و باحال را به دوستانشان معرفی می کنند دارند زیاد می شوند. این یعنی خبر های خوش و آینده ای احتمالا روشن!

خوب یادم هست از قدیم هر وقت خواستم جایی برای بچه های کوچک کلاس تشکیل بدهم، به من گفتند چرا اصرار بر کودکان داری؟ چرا بچه ها؟ بزرگتر ها واجبترند! و من همیشه در جواب گفتم نه. این بزرگتر های نابینا که می بینید، اگر از بچگی یاد گرفته بودند، هم اکنون برای خودشان کله کامپیوتری های قدرتمندی شده بودند. تنها خانه ریاضیات (انجمن موج نور) و آموزشگاه شهید سامانی را در اصفهان سراغ دارم که از ایده ی پرورش دانش آموزان نابینای مستعد در کامپیوتر حمایت کرده باشند. به نظرم مربی ای که بتواند به بزرگتر ها یاد بدهد، زیاد است ولی کسی که بتواند با کودکان ارتباط خوبی برقرار کند کم است. کسی که بتواند کودک و نوجوان نابینا را به کامپیوتر علاقهمند کند کم است. و می دانید چیست؟ با تجربیاتی که تا این لحظه خودم شخصا داشته ام، خیلی وقت است به این نتیجه رسیده ام که از عهده ی تربیت کله کامپیوتری های کوچکولو به خوبی بر می آیم. حیف که آزمون های استخدامی آموزش و پرورش، رشته ی تحصیلی مرا نخواست و فرصت استخدامم فراهم نشد تا بتوانم در خدمت بچه ها باشم! باور کنید از بین خودمان نابینایان افرادی را می بینم در آموزش و پرورش استخدام شده اند که بعضی هاشان دست چپ و راستشان را بلد نیستند، چه برسد بخواهند دانش آموزی را تحویل جامعه بدهند. البته بسیاری از نابینایان شایسته نیز جزو استخدام شده ها هستند ولی باور کنید آن قشر بی خاصیت و بی لیاقت را که می بینم و به عینه مشاهده می کنم برای دانش آموزانشان ذره ای ارزش و اهمیت قائل نمی شوند، دلم به درد می آید.

همین دیگه. خیلی رسمی پسمی حرفیدم. برید لذت ببرید از زندگی و سریالم اگه دانلود نکردید برگردید بالا دانلود کنید. باور کنید صحنه ی جنگه خعلی باحاله! ضرر نمی کنید! اگه هم توی شهرتون میتونید واسه نابینا های کوچکولو یا به قول من کور‌جوجه ها کاری کنید، بجنبید و درنگ نکنید که یک ثانیه ی بعد هم دیره. معین هم همینو میخونه. میگه: “همین الانشم دیره”!

خوش باشید!

۳۰ دیدگاه دربارهٔ «دانلود قسمت پنجم سریال جاز یک جانیست و ابراز ناراحتی از کمبود خلاقیت دانش آموزان نابینای ایرانی»

مهدی سعادت خلاقیت خیلی خوبی داشت و واقعا پشت کار هم داشت اما نمیدونم چی شد یهو کشید عقب و من یکی از حمایت کننده های مهدی بودم و هستم و لازم باشه اگر دوباره چیزی بخواد بسازه برا پخشش کلی برنامه میچینم…

منتظر یه فیلم خوب دوباره هستیم و این فیلم یاد اون چند سال پیش منو انداخت که کلی فیلم DVD میخریدم و نگاه میکردم…

یادمه همش شبا تا صبح کلی فیلم میدیدم. دیگه کار و زندگی نذاشت…

یاد جوونی بخیر…

سلام.متن پستت عالی بود.خداییش منم واقعا اعتقاد دارم یاد دادن کامپیوتر به دانش آموزان خیلی لذت بخش تر و البته موثر تر خواهد بود.من معتقد هستم کسی که توی بزرگسالی میخواد کامپیوتر یاد بگیره فقط واسه اوقات فراغتش تصمیم به یادگیری گرفته.در صورتی که اگه بتونیم دانش آموزی رو به کامپیوتر علاقه مند کنیم, به احتمال زیاد این یادگیری, اون دانش آموز رو به جای بهتری, مثل یه برنامه نویس حرفه ای خواهد کشوند.
ممنونم

سلام. راست میگی.
واقعاً چه کسی مظلومتر از بچه ها.
و در عین حال چه کسی مستعدتر، با انرژیتر و خلاقتر از بچه ها.
امیدوارم که روز به روز کودکان و نوجوانان ما نیز در پی کشف استعداد خود بروند.
و بزرگتر های خوبی رو هم کنار خودشون داشته باشند تا توی این راه کمکشون کنه.

منی که زیاد انگلیسیم خوب نیست حال کردم. دقیقا هم متوجه شدم چی به چیه.
واقعا جالب بود.
اون قضیه هم بیشتر بخاطر این حرف مسخره کلیشه ای . اتحاد …
میبینم بعضی از بچههای خودمون رو که خواستن کارایی بکنن. دوستانشون رو هم جمع کردن. اما ادامه ندادن.
دیدم چندین کار از این دست که نصفه رها شد.
بچههای ما یه غرور کاذب دارن که بعضیاشون فکر میکنن فقط خودشون تهه BGT هستن یا C++
تا وقتی این مدل باشیم هیچ کاری به سرانجام نخواهد رسید. شک نکن .

خب نوجوانیستو غرور. مام بودیم داشتیم! ولی ما یه فرقی داشتیم. اگه یه بزرگتر قصد داشت بزرگتری کنه، بهش اجازه میدادیم، به حرفش میگوشیدیم و بهش می گفتیم چشم. الان مثلا من جرأت نمی کنم همچین کاری کنم چون نمیدونم چندتا حاضرند گوش بدند و عمل کنند تحت یه مدیریت تا یه پروژه ای موفق بشه. امیدوارم مجدد همون پروژه ها با همون تیم های قبلی که میگی ادامه پیدا کنه و تمام بشه.

شاید اشتباه میکنم اما بنظرم برای ساختن ، تولید کردن و حرکت بجلو، بیشتر از توانایی ذاتی استعداد و خلاقیت فردی، به فضای مناسب برای رشدخلاقیت ، زمینه ظهور استعداد، مشوق مادی و معنویبرای ابتکار، ایجاد انگیزه برای کار کشیدن از ذهن و حمایتهای جدی در سطح سیاست گذاریهای کلان مملکت داره
وقتی اینها را برای فرزندان میهن فراهم کردن خواهیم دید چه میکنن
و البته تفاوتی بین بچه خلاف و متفکر بینا و نابینا نیست کلا از دسته بندی آدمها به بینا و نابینا خوشم نمیاد
فیلم را نمیتونم دان کنم خخخخ

درود! من ۱۳ ساله هستم و به یه کله کامپیوتری نیاز مبرم دارم که به من کامی یاد دهد و مرا یاری کند… من در یاد گیری کامی بسیار خنگ تشریف دارم… راستی من چون انگلیسی بلد نیستم دانلود نکردم… مجتبی خودت بیا پسر خوبی باش و به من کامی یاد بده تا کمتر بیام خارج از موضوع پستهایت وراجی کنم… حالا هم دارم با نوکیا ان ۸۲ که کلیدهای ۴ ۷ ۸ ۰ و ستاره را ندارد مینویسم!

سلام بسیار عالی و هدف مند بود ولی ال آن که این پست را میخواندم با خودم فکر میکردم که آن زمانی که ما کودک بودیم کودکان مورد بی توجهی بودند و توجهات عمدتاً صرف بزرگ ترها میشد و حالا که ما خیلی بزرگ شدیم کسی به بزرگتر ها عنایت و توجهی ندارد و جامعه نابینایان کودک سالاری و جوان سالاری شده است منظور اینست که اگر بزرگها متوقف بمانند و دانش آنها افزایش نیابد نمیتوانند برای کودکان و نوجوانان الگو های مناسبی باشند ضمناً بعضی از همان بزرگها قرارست در آینده فرزندان خود را تربیت بکنند .. شاید یکی از دلایل این که پیغمبر اسلام فرمودند ز گهواره تا گور دانش بجو همین باشد به امید موفقیت روز افزون شما…

سلام
میگم الآن قسمت پنجمش رو گذاشتید خب یه باره چهارتای اولش رو هم میذاشتید دیگه!؟
به اضافه اینکه کل متن پست تون رو می پسندیم و من گاهم به آینده بچه های امروزیمون روشن هست و ان شا الله خودشون بتونند با دست های خودشون یه آینده بسیااار با موفقیت فراوان و سربلندی چشمگیر برای خودشون و دوستاشون و ما که دیگه اون موقع پیر شدیم بسازند
و اما خلاقیت رو باید بهش فرصت رشد داد و ای بچه ها برید دنبال رشد خلاقیت هاتون حتما حتما حتما …. از معلم های خوبتون در این زمینه کمک بگیرید یا هرکسی که فکر می کنید یه کم تجربه دانش و مهربونی و خیر خواهی داره

درود آقا مجتبی. وقت به خیر. نوجوانان نابینای امروزی به مراتب از نسل ما دهه هفتادی ها جلو تر و پیش رو تر هستند. من یادمه تابِستونا یه سری کلاس مزخرف واسَمون می ذاشتن تو مدرسه که همش توش گفته می شد: هر کیلو بایت فلان بایته و هر مگا بایت فلان کیلو بایته و از این چرت و پرت ها.
تا می رسیدیم به کار عملی با کامپیوتر، یا وقت کم می اومد و کلاس ها تموم می شد، یا به دلیل کمبود سیستم بین بچه ها دعوا می شد.
اما بچه های امروزی چه تو بحث کامپیوتر، چه موبایل و چه خیلی از زمینه های دیگه، امکاناتی به مراتب بیشتر از نسل ما و نسل های قبل تر از ما دارن و واقعاً بهشون باید امیدوار بود.
گفتید مهدی سعادت یاد نمایش صوتی یاسمین افتادم که کلاً ۲ قسمتش تولید شد و دیگه هم معلوم نشد سرنوشتش چی شد.
خیلی حیفم اومد چون بسیار زیبا ساخته شده بود.
شدیداً هم دنبال اون سریال هایی هستم که آقای سعادت با صدای tts های مختلف ساخته بود.
اما نمی دونم کجا گیرشون بیارم.
و اما آقا مجتبی من یه ایمیل به شما زدم و توش درخواست قفسه کردم ازتون، اگه زحمتی نیست این جا و یا اون جا بجوابید لطفاً ممنون می شم ازتون.
ظاهراً خیلی سرتون شلوغه چون تو چند پست اخیرتون از کامنت ششم هفتم به بعد دیگه جوابی ندادید به کامنت ها. ولی اگه ممکنه جواب ایمیلم رو بدید ممنون می شم.
شاد و پیروز باشید

سلام اوخ یعنی که چی دیشب داشتم این اطراف می چرخیدم این پست رو هم دیدم ولی اول رفتم پست هری پاتر سعید گفتم بعدش بیام اینجا که۱دفعه فرمون مخم در رفت و همونجا وسط محله زد به جاده خواب و خلاصه نرسیدم اینجا.
آقا نمیشه۱قرصی چیزی باشه بعد از خوردنش زبان تکمیل بشیم آیا؟ من زبانم خوب نیست اینجا هم کلی چیز با حال هست که فارسی نیست شکلک گریه از جنس ناکامیه نیمه مفرط.
بچه ها. طفلک بچه ها! بچه های من تا جایی که من باهاشون سر و کار دارم قرار نیست به جای خاصی برسن. آینده خاصی هم منتظرشون نیست که بسازنش. بچه های من علاوه بر ندیدن کم توان ذهنی هستن مدیر! خیلی سعی کردم کاری واسشون کنم که فایده داشته باشه ولی به جایی نرسید. فقط می تونم سعی کنم یادشون بدم که البته خیلی موفق نیستم، و هر زمان دستم رسید کاری کنم شاد تر باشن و بیشتر بخندن. این چیزیه که برنامه ریز ها ازم نمی خوان ولی آخه چی از دستم بر میاد واسه باز کردن ذهنی که اصلا واسه آموزش دیدن ساخته نشده؟ می خوان به بچه ای که تربیت پذیره نه آموزش پذیر، با اصرار بریل و صدا کشی و خوندن یاد بدم. بچه یاد نمی گیره و اون ها می خوان باز و باز و باز اصرار کنم. الان به نظرم۵ساله دارم این کابوس رو واسه خودم و اون بچه ها تکرار می کنم و به جایی نمی رسه. میگن اگر یاد نگیره حذف میشه. و من ترکیدم از بس هوار زدم که بابا این بچه ها رو نباید حذف کرد پیش از اینکه۱جایی واسشون در نظر بگیریم. آموزش درسی نمی بینن درست. نباید که دورشون بندازیم. جایی جز مدرسه باید واسشون باشه که این ها برن. طوری نیست فقط بازی کنن ولی این مدلی نباشه که از لیست زنده ها حذف بشن. آخه این ها اگر مدرسه نیان جای دیگه هم نباشه که برن دیگه جز خوردن و انتظار مردن کاری داخل جهان زنده ها واسشون نیست و این درست نیست به خدا این ها هم زنده هستن دل دارن شاد میشن غمگین میشن خسته میشن از خونه نشستن و منتظر هیچ موندن آخه پس کی ما می فهمیم!
ببخش مدیر سر صبحی سر درد و دلم با خوندن متن این پستت باز شد و اگر کوتاهش نمی کردم هنوز حرف داشتم واسه گفتن. چه قدر دلم می خواد پیش۱کسی بشینم بگم و بگم و بگم اون قدر بگم که دیگه حرفم نیاد. طرف هم نگه نق می زنی. به خدا این دیگه نق نیست واقعا درده کجا ببرمش که درمون بشه!
معذرت می خوام. هم طولش دادم هم طولش دادم من رفتم.
ایام کلا به نامت!

آقا عذر خواهم دوباره مزاحم می شم. چه حرف های زشتی زده میشه تو این نمایش! خخخخخ. خانم های انگلیسی بلد لطفاً نگوشید، من که انگلیسی نابلد هستم فقط فحش هایی که توش داده میشه و یه سری کلماتِ چیز چیزی متوجه نشدم خخخخخخخخخ.
با پوزش از مزاحمت مجدد آق مدیر

سلاااام به مجتبی ی عزیز و همه ی دوستان گل:
این سریال خیلی عالیه انصافا. خیلی قشنگ بود.
و اینکه، من، و دو تا از بچه های دیگه داریم با بی جی تی بازی ای رُ تراحی میکنیم، تا الان هم که خیلی خوب پیشرفته. دِمُ ی اول(trailer) ِش هم دادیم، اما دومش قشنگ تر خواهد بود. این بازی فعلا هنوز جای کار داره اما امید وارم و امید واریم وقتی که اومد بیرون همتون رُ راضی کنه!
راستی اگر کسی میتونه کمک کنه، و بی جی تی بلده به من بگه تا صحبتای لازمه رُ بکنیم.
دَمِتون گرم شدیدا عجیبا!
بای تا های(تا درودی دیگر بدرود) انگلیسی را پاس داشتم به حساب خودم حححح.

راستی! با کامنت رضا جان هم شدیییید موافقم. واقعا دیده شده که بعضی از دوستانه ما غرور دارن، یا حتی چیزی که میگن رُ هم بلدن، اما عمل نمیکنن. تنبلن. واقعا این حرف درسته. به خاطره همین تنبلیاست که ما الان اینجا هستیم و بچه های خارجی آهنگ میسازن تپل. یکی از آهنگها شون هم هست. دوست داشتید بگید آپ کنم لینک بدم. یا اصلا پُست بدم. توی این آهنگ فکر میکنم دو یا سه تا از همین بچه ها هم خوانندگی میکنن، هم آهنگ رُ تنظیم کردن انگار. به نظر من ما باید به جای گفتن به امید روز های بهتر تلاشم بکنیم که روزهای بهتر هم امیدی برای نزدیک شدن به ما داشته باشه(امید واری همیشه یک طرفه نمیشه). راستی! برگردیم به همون موضوعه غروره بچه ها. توی آمریکا و جاهای دیگه هم بچه های مغروری هستند، اما اون ها هم کاری انجام دادن!
پس در آخر کامنتم میگم، به امید تلاشِ بیشتر+روز های بهتر!

سلام.ممنون به خاطر پستتون
کلا با همه ی حرفای پریسا موافقم.
من علوم تربیتی میخونم و این رشته مستقیم به آموزش ارتباط داره
و به این باور رسیدم همه ی افراد هوش یکسانی دارن اما اینکه یکی معروفترین مخترع جهان میشه و اون یکی هیچ کاره فقط و فقط به خاطر استفاده از هوششونه
بچههای استثنایی هم باید آموزشهای ویژه ای ببینن.یعنی کلا سیستم آموزشیمون مشکل داره.
اما ماها که بزرگتریم باید هوای دانشآموزامونو بیشتر داشته باشیم.
شاد و موفشید

سلام به هم محله ای های گل و خصوصا مجتبی. اومدم یه سری حرف باهاتون بزنم. و یه سری شبهه ها رو روشن کنم. خیلی حاتون دوست دارین بدونین سریال tts ها چرا ادامه پیدا نکرد. ببینید دوستان. پروژه ی tts ها از یکشنبه ۲۵ اسفند ۹۲ شروع شد و تا حالا ازش ۲۱ قسمت منتشر شده. من خودم این سریال رو خیلی دوست دارم چون یه کار نو توی نابیناها بود. اما دلیل اینکه سریال ادامه پیدا نکرد فقط و فقط کملطفی بازیگران بود. من اگر دوباره بتونم بازیگرها رو جمع کنم باز این سریال رو ادامه میدم تا قسمت ۳۰ که سریال به پایان میرسه. در مورد سم توپی باید خدمتتون عرض کنم این آقا از کلی جاهای مختلف حمایت میشه. از حقوق ماهیانه ی دولت آمریکا بگیر تا حمایتهای مالی دوستای خودش و بچه هایی که از همه ی جهان از طریق paypal براش وجح انتقال میدن. اما بیایین به خودمون هم یه نگاهی بندازیم. من اگر یه پست بزنم که مثلا سریال یاسمین نیاز به حمایت مالی داره چند نفر از شما حاضرین کمک کنین. علاوه بر اینکه کمکی نمیشه کلی هاشیه پیش میاد که مهدی سعادت سریال هاش رو میفروشه و کلی حرف های دیگه. ببینید دوستان؟ سریال یاسمین کلی بازیگر از تهران و کرج داره و کلی هم بازیگرهای غیر حضوری. من جدا از بچه ها دیالوگهاشون رو ضبط میکنم. یعنی اینکه بازیگرهای کرج را در کرج و بازیگرهای تهران را در تهران. اما رفت آمد به کرج و تهران خیلی برام حذینه داره. اما کیی حمایت کرد از من. باید بگم این سریال علاوه بر نابیناها. خیلی از بیناها طرفدارش هستن. من بعد از منتشر شدن قسمت دوم برای اینکه قسمتی از حذینه ها جبران بشه دنبال اسپانسر گشتم. میدونین؟ من رفتم صدا سیمای البرز. وقتی کار رو شنیدن کلی بح بح و چح چح که این کار آلیه و حرف نداره. شما خیلی با استعداد هستین. ما پشتیبانیتون میکنیم که این سریال در رادیو البرز جزو نمایشهای رادیویی باشه و پخش بشه. استدیو هم در اختیارتون میذاریم برای ضبط. اما. تا گفتم من خیلی از بازیگرهام از تهران هستن و برای رفت و آمد به کرج مشکل دارن و ما مشکل حذینه داریم نظرشون عوض شد. میخام اینو بگم هرجا تا مفت کار کنی عزیزی. اما اگر اسم پول رو بیاری نه. سریال یاسمین از بعد از عربعین کارش رو ادامه میده و با حذینه های خودم تمومش میکنم. برای اونایی هم که دوست دارن اعلام همکاری کنن هم باید بگم اگر بازیگر حضوری هستین که هیچ ولی اگر غیر حضوری باید یک دستگاه recorder یا ضبط کننده ی صدا داشته باشین. یا گوشیتون صدا رو با کیفیت ضبط کنه. اگر از اینایی که گفتم مطمین شدین از طریق اسکایپ یا واتساپ به من پیام بدین.
skype: eloquence.tts
شماره واتساپ: ۰۹۱۰۷۵۸۵۵۴۹
از لطف همه ی شما ممنونم و به قول مجتبی لذت ببرید از زندگی!

دیدگاهتان را بنویسید