سلاااام و هزاران سلام خدمت بروبچ محله
خوبید؟؟؟ خوش میگزره؟؟؟ روزگار با شماها چهها میکنه مثل من درگیرتون میکنه؟؟؟؟
خیلی خب میریم سر خودم که باهاش شدید درگیرم و تا تصفیه حساب نکنم ولش نمیکنم حخخخ منم دیگه چه کنم
بچهها آخرا شهریور بود که دلتنگ سفر شدم بهتون گفتم که این دلتنگی داره بپایان میرسه که خبرشو سیزدهم چهاردهم مهر بود شنیدم یه سفر به مشهد با بروبچههامون داره بهم چشمک میزنه و میگه بی تو هرگز خخخ
که اولین نفری شدم که قبول کردم و منتظر نشستم تا لحظات قشنگش برسه که پنجشنبه عصر حرکت میکنیم تا هفدهم برمیگردیم و این سفر شدیدا برام متفاوت خوب و خاص هست و و و و…
خب اینم از خبر خوشم که گفتم.
بچهاا یه چی دیگه دو ساله که دنبال ادامه تحصیلم هستم که خدا میدونه که چه مشکلاتی داشتم که اجازه نبود ادامه بدم هر ترم هم میرفتم سراغش اما اما اما انجام نشد تا هفته پیش که با عزیزی که صحبت میکردم به اینجا رسیدیم که باز دنبالش برم تا تمومش کنم و راحت بشم حالا استارتشو زدیم تا بقیش با دعاهای شماها و لطف خدا امسال بپایان برسه طلسم این کارمم همچنان تلاش میشه.
اااااا چقد حرفیدم از منه کم حرف بعیده خخخ اما ماجرا بعدیم بگم بعد حالا خواستید بیرونم کنید. خب بچهها من سال 89 عید عمم بهم چادر ملی داد خخخ من توی خانواده هستم که چادرین و منه دیوونه فقط فرق دارم نمیپوشیدم تا عمم داد یه دفعه خدا نکنه آدمو برق برق بگیره که منو جو گرفت تا تقریبا یازده ماه چادری بودم خخ که یه روز با دو نفر چی بهشون بگم خدا هدایتشون کنه قرار بر خیابون گردی شد که اینا اون شب از راه بدرم کردنو بکل از چادر دورم کردن وای که چهها سرم نیومد چادر کنار رفت من خیلی چیزا رو حالا که میفکرم از دست دادم درسته مدت کمی بود اما ب وضوح بعدها بهم مشخص شد من کسی شدم که نباید میشدم وای هرچی خانواده میگفتن من خودسرانه بی اهمیت بیخیل بودم و میگفتم نوچ من بی چادر راحتم دیگه آخریا ناراحتی مامانمو حس میکردم تا از اونجا که ماه محرم محله قدیمی خانواده میریم و بخاطر حساسیتاای بیجا و نگاهای افراد محل من مجبور به چادر شدم که ایی شد همون روزا دلم محکم شد تا بذارم دیگه چادر سر کنم و از لجبازی دست بر دارم خب چادرو دوست داشتم فقط نمیخواستم از جانب خاستنهای بقیه باشه از اینجا که باید هر کاری رو به دلم باشه انجام بدم اینم همینطور به دلم افتاد حسم خاست و اینم عملی کردم و چادری شدم و به اون بالایی قسم ک واقعا دارم به نتیجه خوبشم میرسم
بچهها خیلی حرفای ناگفته دارم اما نه فرصت نوشتن دارم نه حالشو. عزیزان لطفا هر کی ازم ناراحته بدی بهش کردم ناخواسته ببخشه باور کنید امسال روزای سختی رو گذروندم و روحیه بهم خورده و نا آروم شکسته شده رو داشتم که به لطف خدا و وجود چند عزیز دارم به زندگی برمیگردم و پلهای خراب شده رو میسازم دعا کنید راهمو درست برم من آدم خاصی نیستم اما خیلیا ازم بد گفتن بد دیدنم بد شناخته شدم منم که وضعیت خوبی نداشتم متوجه هیچ نبودم و کنترلی نمیتونستم داشته باشم حال با شماهاست که چطور قضاوت کنیدم چطور حلال کنید آخخخخ دیگه بمولا کم اوردم انگشتام ثر شد برم تا بیرون نشدم بروبچ من خودمم یه جور خاص یه مدل یه آدم یه شکلی از جنس دختر با روحیات خاص حساس ظریف و شکننده منم خطا میکنم همونطور که بقیه میکنن و متوجه خطاهامم شدم همین والسلام مواظب خودتون باشید اگه حرفیم بیجا زدم به خوبیتون حلال کنید همتون رو دوست میدارم بخدای بزرگ میسپارمتون…..
۲۰ دیدگاه دربارهٔ «ماجراهای بهار با روزگار خخخ»
سلام
خب آخرشو اول میگم! خخخ. امیدوارم سفر خوش بگذره و شخصا شما رو نمیشناسم و فقط در حد همین نوشته ها و کامنتها شناخت نسبی دارم. طبیعتا از شما بدی ندیدم.
در مورد چادر ملی هم اتفاقا من هم امسال ششمین سالیه که میپوشم. قبلا هم تقریبا چادری بودم، ولی بعضی جاها برام مشکل بود. همین که خودت چادر رو دوست داری و به نتیجۀ خوبی رسیدی خیلی هم خوبه. اینو بگم که چادر حجاب برتره. مانتو هم میتونه حجاب باشه، ولی متأسفانه با این نوع مانتو ها که الآن توی بازار موجوده یا کوتاهه یا …… بگذریم اینه که بهتره برای محکمکاری هم که باشه از چادر استفاده کنیم.
مشهد هم که میری امیدوارم هم حسابی بهت خوش بگذره، و ما رو هم دعا کنی. من هم ماه پیش با خونواده قسمت شد که رفتم. اتفاقا قدری دچار افسردگی شده بودم که سفر باعث شد روحیم بهتر و اصلا بگم خوب بشه. ادامۀ تحصیل هم خوبه و امیدوارم موفق باشی.
امیدوارم به هدفهایی که داری تو زندگیت برسی. خخخ زیاد حرفیدم. موفق باشی به خدا میسپارمت.
سلام نازنین جان دقیقا هیچی به چادر نمیرسه
مرسی گلم از حضورت فدای مهربونیات.
سلام بهار جان! بهاااآاااآااار سفر من سفر می خوام با رفیق های گرفتار اطرافم سفر می خوام خیلی می خوام حسابی می خوام این ها درگیرن همهش من نق می زنم و پیش نمیاااد دعا کن دلم وحشتناک سفری شده اون هم مشهد! خدا کنه پیش بیاد من واقعا این روز ها هواییه سفرم اون هم از مدل رفیقانهش اون هم مشهدانهش بهار جدی دعام کن!
خیلی خوشحالم واسه سفر رفتنت واسه رفع موانع ادامه تحصیلت و واسه سبک تر شدن درگیری هات. ایشالا دیگه هرگز بد روزگار رو نبینی بهار جان! بیشتر از این طولش ندم. سفر، تحصیل، سبک باری از مشکلات، زندگی، تمامش خوش بگذره عزیز!
شاد باشی از حال تا همیشه و همیشه!
سلاااااااام پریسااااا جان الهی عزییییزم منم مث خودت با دوستای پایه سفر دوست دارم واااای ک چقد خوش بودیم چقد خوب بود دیگه گذشت اون زمان هههخخخ
برات دعا میکنم خیلییی زودی به سفر دلخواهت برسی ههه البته منم باشمااا وگرنه نمیزارم بریااا خخخ شوخی کردم عزیز انشاله میری منم یاد میکنی منم همش یادت میکنم سفر و کاش بودی چون یک شیطون مث خودمی. مرسی گلم از حضورت فدااای محبتت.
من رو بعضی وسایلم اسم میذارم. مثلاً اسم چادرم خرقه حسن گداس. خخخخخخخخخخخخخ
سلام خخخخ منم رو بعضی وسایلم اسم میزارم حتی باهاشونم حرف میزنم خخخخ
منم چادر سر میکنم باهاش حس خوب و راحتی دارم .
ولی به نظرم حجب و حیا ورای چادر پوشیدنه .
به نظر من خوب کردی که به حرف دلت گوش کردی.
دل منم ی سفر می خواد.سفری دور به جایی نزدیک
سلام رعععد جان ممنونم. بلی همینطوره همه چی چادره. احشالله خیلییی زود به سفر هم میرید ممنونم از حضور گرمتون.
اگه واقعا حس می کنی چادر واست حریمه، چرا که نه؟
سفر های به دور کشور و کلا دنیا رو خعلی دوست دارم. آشنایی با فرهنگ ها، غذا ها و اماکن مختلف خیلثی بهم حال میده!
تو توی تحصیلت به شرط پشتکار، موفق میشی. شک نکن!
سلام. بلی همینطورست چادر یادگار حضرت زهراست و خدا کمکم کنه تا وقتی ک نفس میکشم حفظش کنم. و از حضورتون واقعا خوشحال شدم آقای خادمی سپاس.
سلام من چادر سر نمیکنم دوست ندارم خخخخه.
ادامه تحصیل بده خوبه. مشهد هم بری خوبه. اتفاق بد هم باشه برای تجربه خوبه. کلا همه چی خوبه تا چطور بنگری. شاد باش و این شادی را به دیگران انتقال بده
سلام خخخ چشششمممم ممنون از حضورتون.
شلالالاااااااٱااااا،م،ی،که، خوبی بهاری،میگم ایشالاه که سفرت به خیری و خوشی بوده باشه که،بعد اینکه اگر پشتکار داشته باشی حتما و حتما در ادامه تحسیلت هم موفقت میشه که،اما اما امااااااا من چادر رو دوش ندالم که،هوم هوم هوم هووووووم،میشی میشی میشی زیادتا که اینجا اومدی و از حست نوشتی که،خدافسییییی
سلااااااااوووممم ملیسایی فداااااایت بخوبیت. خخخ امیدوارم یه روزی خودت علاقه مند بشی و تجربش کنی چون بهترین ازین نیییشهه. ملسی از حضورت گلی
سلام بهار خانومی خدا روشکر که بار مشکلاتت کم شده انشالله موفق بشی در همه زمینه به خصوص تحصیل وووو…. چادر منم از ۹سالگی چادری بودم کسی به زور چادر سرم نکرده دوسش دارم یه جورای هم وابسته شم… ولی میگفتم یه روز ازدواج کنم یه حجاب کامل انتخاب میکنم و جادر و حذف میکنم ولی علی اقا راضی نمیشه… خوشبحالت سفررر شکللککک اشک خیلی دوس داشتم یه اردو کنار بچه محله ای ها باشم… کاش بشه که بشه… دعام کن حق یارت
سلان هانیه جون فدای مهربونیت ای ول دمت جیییززز ک چادری بودی از اول.
انشالله جور میشه میری باهم دیگه ههه مرسی از وجودت
دخترم بهار چرا فکر میکنی بهتر از چادر نمیشه ؟
به شخصه دوست داشتم مردان سرزمینم در نگاه کردن حجب و حیا داشتن تا منم با این گردن درد که دکتر چادر رو برام منع کرده چادرمو میذاشتم کنار . خخخ این یک واقعیته که در این کشور پوشش برتر حجاب. چون تمام سختی هارو ما خانوما باید به دوش بکشیم .
رعد عزیز منم چی بگم خب همینطورم هست ما خانما دیگه کجا سختی نمیکشیم ک این اولیش باشه بلی؟؟؟؟ متاسفانه بدتر از اینا رو میکشیم پس بهتر ازینم نیست خخخ بوخودا نوشتن با گوشی سخته وگرنه مینشستم دونه بدونه سختیا رو مینوشتم ک چند برابره پست میشههه شما راست میگید اگه حجب حیا بود این سختی رو نمیکشیدید دیگه متاسفانه اینطوریه. انشالله شما سلامتیتون رو بدست بیارید خوده حضرت زهرا شفا بده براتون دعا میکنم
آقا بی خود نیست همه به ما میگن التماس دعا!!!
هاهاهاها!!!
امیدوارم به زودی شروع کنی درس بخونی و پستشو مثل همین پست که خبر خوشحال کننده ی مشهدتو گذاشتی؛ بذاری و دوباره خوشحالمون کنی!
سلام.انسان هست و آزمون و خطاهاش.
به نظرم آدم تا بدی ها رو درک نکنه و عذاب نکشه قدر چیزهای خوب زندگیش رو اصلا نمیفهمه.
امیدوارم روز به روز که میگذره بیشتر قدر خوبیهای زندگیتون رو بدونید.