خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

چای عشق پهلو!

دلم
یک استکان چای
در یک عصر پاییزی
و کمی با تو بودن میخواهد…
رو به رویم بنشینی،
به چشمهایم خیره شوی
و واژه واژه عشق در جانم بریزی…
و من
عشق و چای تعارفت کنم که بنوشی…
چای عشق پهلو!
میدانی؟
دل است دیگر!
فقط میخواهد!
حالی اش که نمیشود تو دیگر نیستی
گهگاه به خاطرات جا مانده ات بند میکند
و به یک مهمانی چای عصرانه دعوتش میکند…
چای عشق پهلو!
دل است دیگر،
نمیفهمد که تو دیگر برنمیگردی
هر روز بهانه ات را میگیرد
و برایت
بارانی میشود…
دوستت دارمهایش را
در گوش نسیم
زمزمه میکند
تا شاید
در گذر از کوچه پس کوچه های شهر
تو را ببیند
و موهایت را
به جای او
نوازش کند…
با طلوع هر سپیده
امید آمدنت را در خود زنده میکند
و با هر غروب
دنیا روی سرش آوار میشود…
کاش آدم همین دل را هم نداشت
یا کاش لا اقل میتوانست حرف حالی اش کند،
اما…
دل است دیگر!

۳۱ دیدگاه دربارهٔ «چای عشق پهلو!»

سلام فرزان.
دل است دیگر! فقط می خواهد! حالی اش نمی شود! دل است دیگر! فقط می خواهد!
دل است دیگر!
آخ فرزان جدی این عادلانه نیست! واسه چی همیشه ما باید زبون دل رو بفهمیم؟ پس این کی می خواد زبون بفهمه؟ چه زبونی رو می فهمه دلی که فقط نق می زنه، تنگ میشه و می خواد؟ به چه زبونی میشه بهش فهموند بعضی واژه ها رو؟ مثل پایان! مثل بن بست! مثل بیداری!
دلت شاد!

سلام فرزانه بانوی با احساس,شیطونه میگه تحویلش نگیریا نه؟ راه خوبی نیس ب نظرت؟ خخخخخ بابا دلو میگم,زیادی خودشو جدی گرفته. جدای از شوخی,بینظیر نوشتی عزیزم,بسیار زیبا بود. دلتم شاد باشه ای کاش! دل همه آدمها شاد باشه همیشه.

سلاااااام سلااام و دروووود بر آبجی فرزانه خوبی آیا چه خبرا خوش میگذره یا نه واااااااییییی عجب متنی عجب دل نوشتهی میگما اینم خوب هست که قسمتیش رو انتخاب کرد واسه استتوس واتسآپ عالی نیست به نظرت به هر حال آبجی مرسی بابت این متن زیبا روزگارت برفی و بارونی ایام به کام و شاد کامی روز خوش و خدا نگهدار

سلام روشنک جونم!
تو لطف داری و مهربونی!
اجازه ما هم دست شماست!
میخوام به ی اشتباه تایپیمم اعتراف کنم!
جای او موهایت را نوازش کند بوده جای من که من اشتباه نوشتم!
بازم مرسی از حضورت دوستم

دیدگاهتان را بنویسید