خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

شبیه باغ یخزده!

به شانه های سست باد،
سخت تکیه داده ام

و گریه های خویش را،
به باد هدیه داده ام!

پر از سکوت تلخم و
اسیر بغض خاطره

تمام خنده های خود،
به زیر پا نهاده ام!

میان این شب سیه،
به زیر ضربه های درد

شبیه مرده ای فقط،
به خاک غم فتاده ام!

خموش و سرد و ساکتم،
شبیه باغ یخزده

مسافری غریب و گنگ،
اسیر بهت جاده ام!

ز پشت خنجرم زدند
و خنده بر لبانم است

چقدر پیش دیو خصم،
صبورم و چه ساده ام!

۳۱ دیدگاه دربارهٔ «شبیه باغ یخزده!»

سلام دوستم! می دونی؟ این واقعا قشنگ بود! اون قدر خوشم اومد که۱دفعه خوندن رضایتم رو نگرفت! خیلی دوست داشتمش! غزل! بهار میاد! زمانی که همه درخت های طلسم شده بفهمن زمستون با جادوی شب خوابشون رو طولانی کرده، زمانی که بیدار بشن، زمانی که آگاه بشن، بهار از حبس آزاد میشه و میاد! غزل به خدا خیلی بهش معتقدم و خیلی منتظرم! من دعا می کنم. تو هم دعا کن!

سلام مجدد من پوزش میخوام شاید هم زیادی حساسم یه دفعه دیشب یادم اومد که مصرع دوم بیت اول شعر اخوان رو اینجا اشتباه نوشتم
خیلی رفتم تو فکر این صحیحه سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت که سرها در گریبان است
من نمیدونم چرا فکر میکردم هوا بس ناجوانمردانه سرد است هم توی این شعر هست خخخ
دیده بودم که دوستام وقتی هوا خیلی سرده اینجوری میگن من هم توی این شعر آوردمش

دیدگاهتان را بنویسید