خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

عاشقانه ای به فریباییِ چَشمانِ تو

دیروز:

یک تاریکیِ مطلق. شبهایی سرد و طوفانی. قلبی آکنده از درد و سختی. چه قدر روزهایم راحت شب میشدند و چه سخت میگذشتند شبهای طولانی. همه چیز سیاه بود. دنیایی از دست رفته. دردهای بیپایان. نگاهی تاریک به فردایی نامعلوم. انگار تمامِ دردها برای من بود. نمیدانم چرا تا این حد دنیا به من سخت گرفته بود. شنیده بودم که برای آرامش باید سختی کشید. ولی راست میگویند که شنیدن کی بُوَد مانندِ دیدن. در آن روزهای ابری، امیدوار به هیچ آفتابی نبودم. هوا بس ناجوانمردانه سرد بود. هیچ گرمایی نبود. حسرت گرمایی هرچند کمرمق را داشتم. گاهی به یادِ دخترکِ کبریت فروش می افتادم که تمامِ کبریتهایش را یکجا روشن کرد و سعی کرد رؤیاهایش را در آن گرما و روشنایی ببیند. اما حتی یک چوب کبریت هم نبود. دریغ از یک چوب خشک. همه چیز یخ زده بود. سرد، بیجان و سوزان. ابرهای سیاه بر آسمان خیمه زده بودند. وقتی نگاهم را از آنها میدزدیدم، با خنده ای سهمگین مرا به خود وامیداشتند. انگار قسم خورده بودند به یادم بیاورند که هنوز هستند و خیالِ رفتن ندارند. شبها از چشمکِ ستارگان و آینه ی مهتاب روی آب خبری نبود. تنها نوری که دیده میشد، نورِ رعدهای بیرحم با صداهای کَر کننده و وحشتناکشان بود. تا این که در یک صبحِ سرد که همه چیز مثل سابق بود، صدایی به گوشم رسید. یک صدای پا. چه قدر برایم آشنا بود. انگار بارها و بارها این صدای پا را شنیده ام. انگار سالهای سال است که صاحبش را میشناسم. یعنی ممکن است که خودش باشد؟! گرمایی در درونم جوشید. گوشهایم تیز و نگاهم امیدوار شد. یعنی میشود؟!

امروز:

آسمان صاف و آبیست. تمامِ درختان پر از شکوفه و گلهای رنگارنگند. آفتاب زیباتر از همیشه میتابد. گرمایَش نمیسوزانَد و دلچسب است. پرندگان خوشحالتر از همیشه آواز میخوانند. شبها ستارگان در جنگی قهرمانانه، سیاهیِ شب را شکست میدهند و روزی دیگر را در تاریکیِ شب رقم میزنند. ماه در قرصی کامل، تمامِ زمین را روشن کرده است. آری درست است. آن صدای پا، صدای قدمهای یک آشنا است. آشنایی که چه قدر به موقع آمده است! وقتی رسید، دستان یخزده ام را در دست گرفت. دستانش گرم است. به گرمای تمامِ کبریتهای دخترکِ کبریت فروش. آنقدر گرم که تمامِ رؤیاهایم را در آن گرما حس کردم. آنقدر شیرین که راهی جز پناه بردن به آغوشش را برایم نگذاشت. آغوشی امن. امنتر از هر چتر و پناهگاهی برای دور ماندن از رگبار و تگرگ. آنقدر امن که یک دنیا خستگی را میشد در آن از تن به در کرد. با خوابی عمیق. خوابی عمیق که با بوسه ای گوارا شروع شود. خوابی که برای رسیدن به فردا به آن احتیاج داریم. رسیدن به فردایی پر از روشنی و زیبایی. فردایی که باید دستانمان را به هم بدهیم و آن را بسازیم. روزهایی که تمامِ صبحهایش با عشقی آسمانی شروع شوند و شبهایش پر از ستاره و روشنی باشند. فردایی با طعمِ عشق، با عطرِ خواستن و با رنگِ امید و آرزو. فردایی عاشقانه برای ما.

فردا:

امروز به همان اندازه ی نا امیدیهای دیروز که نه، بلکه هزاران بار بیشتر به فرداهایی که با تو خواهم داشت امیدوارم. من به امنیت آغوشت، به گرمای دستانت، به آرامشِ نوازشهایت و به استواریِ قدمهایت ایمان دارم. عشق. واژه ای که با هر حرفِ آن میتوان دنیایی نوشت. ع یعنی عاطفه، یعنی علاقه، یعنی عطرِ خوش، یعنی عزیز بودنِ تو. ش یعنی شور و شوق، یعنی شیرینی زندگی، یعنی شادی، یعنی شیرینی ِ در کنارِ تو بودن. ق یعنی قدمهای محکم، یعنی قدردانی، یعنی قصه های شیرین، یعنی قلبِ مهربانِ تو. عجب واژه ی عجیبیست این عشق. حتی میتواند من را برای ستودن تو شاعر کند. خوب نگاه کُن! حتی حروف هم برای نوشتن از تو و ستایشِ زیباییهایت از هم سبقت میگیرند. خوشحالم که فرداهایم قرار است پر از تو باشد. پر از با تو بودن و پر از داشتنت. فرداهایی که تک تکِ لحظاتشان را با هم خواهیم گذراند. فرداهایی که باید تکیه گاهِ هم باشیم. فرداهایی که بیصبرانه منتظرند تا ما را خوشحال و امیدوار ببینند. خورشید هم هر روز منتظرِ با هم دیدنِ ماست. ما هر شب با ستارگان قرار خواهیم داشت. فرداها برای من و توست. دست در دستِ هم، شانه به شانه، با قدمهایی محکم، به سَمتِ قله ای زیبا پیش میرویم. خستگی در کارِ ما نیست. مگر میشود با تو بود و خسته شد! خوب به رو به رو نگاه کُن. خوشبختی من و تو را فریاد میزنَد. فریادی به وسعت عشق، به گرمای خورشید، به زیباییِ ستارگان، و به تراوتِ باران. فرداهای ما پر از عاشقانه است. عاشقانه ای به فریباییِ چَشمانِ تو.

۱۳۵ دیدگاه دربارهٔ «عاشقانه ای به فریباییِ چَشمانِ تو»

شهروز زیبا بود. شهروز و پریسیما روز عشقتان هم مبارک باشه دوستان خوبم. بهترین روزها رو برایتان آرزو میکنم در آستانه این سال جدید که صدای پاهایش داره نزدیک و نزدیکتر میشه. شاد باشید همیشه

تربیییییییک تربییییییییییییییییییک تربییییییییییییییییییییییییییییییییکککک!
آرزوهاتون رو براتون آرزو میکنم شهروز و پری سیمای عزیزِ محله.
به امیدِ بهترین فرداها بخصوص برای شما دوستای عزیزم!
ایول دارید بدجووووووووورررر!

واااای عشقم به شدت سورپرایزم کردی
چه عالی مینویسی و من برعکس تو چقدر عالی بلد نیستم بنویسم خخخ
فقط میتونم بگم: خوشبختت میکنم طوری که گذشته ها رو دفن کنی و فقط به امروز و آینده که امیدوارم درخشان باشه فکر کنی
تو روز عشق سبد سبد گل محبت و عشق جاودان تقدیمت میکنم و از خدا میخوام پشت و پناهمون باشه
دوستت دارم عشق همیشگی من

سلام عزیزم.
فکر کنم اولین بار هست که دارم بعد از ازدواجمون کامنتتو جواب میدم.
امیدوارم لایق این انتخابت باشم. تو بهترین هستی و خوشبخت کردن بهترینی چون تو کار ساده ای نیست. امیدوارم هیچ وقت کمبودی رو حس نکنی و مطمئن باش که حتی توی خواب هم به فکر خوشبختی تو هستم.
منم دوستت دارم عزیزم.

اوا اصفهونی ها روی سر عروسو دوماد نمک میپاشن . اینجوری که چش و چارو دماغشون آسیب میبینه .
بانو بیا این تراول هارو بگیر روی سر پسرم تراول و نقلو نبات بریز .
نمکو بریز توی کفش حسودا که دیگه نیان خونه بچم .
حالا اگه خواستی به رسمو رسومات اصفهانیا عمل کنی بیا سنگ نمک بزن توی سر دوماد ههههه

خخخخخخ والا من به این قسمتش فکر نکرده بودم رعد خخخخخخ شکلک پکیدن از خنده ولی یه شعری میگند ها که چی بوووووووود….. نمی دونم نمک دون و گردش به ما نشسته کاراییش همون دوری از چشمه خخخخخ وااااای رو سر عروس دوماد نمک نمی پاشند اصفهانی هااا که خخخخخخ شیشه نمک به پهلوش شیشه نمک شکسته گردش به ما نشسته … والا بیشتر از این یادم نمیاد خخخخخ

به به عشق و عاشقی. از حرف از عشق که میشه من نیشم واز میشه. از این ور تا اون ور. هاهاهاههاهاهاهاها
خوب دختری گیرت اومده شهروز. قدر بدون خره. خیلی خوب دختریه این دختر. من تازه شناختمش. نیمیتونم بگم کوجا و چیطوری. ولی خوب وصلتی کردی پسرم. قدر همدیگه رو بدونید و از هم غافل نشید.
منم دیروز و امروز و فردام یه کاکتوس خره تو اتاقم که این ور میرم تیغ میندازه، اون ور میرم تیغ میندازه. تموم جونم سولاخ سولاخ شده. باس ورش دارم بندازمش بیرون. خخخخخخخخخخخ

درود. شهروز خعیییلی واست خوشحالم به خدا. انگار دنیا رو بهم داده باشند. اصن نمیتونی تصورشو هم بکنی که چه قد واست خوشحالم.
امیدوارم همیشه در کنار هم قشنگترین لحظاتو با هم رقم بزنین و به هر چی میخواین برسین.
خدا فقط میدونه که خعیییلی واست خوشحالم عزیزم. خعییییلیی.
و البته از زیر شیرینی دادن هم در رفتی خَخ.

سلام علی.
میگم یه وقت فکر نکنی دنیا رو بهت دادن بری دم خونشون بگی نامزدمو بدید برم، میخوام به قربونش برم و از این حرفا.
اگه دنیا رو میخوای بگو بریم برات صحبت کنیم خخخ.
شیرینی هم به وقتش میدم.
مرسی از حضورت.
شاد باشی.

سلام آقای حسینی چقدر از خوشحالی و حس خوشبختی شما و پریسیمای عزیز خوشحالم. امیدوارم اصلا تو محله روز سردی برای هیچکس وجود نداشته باشه و اگرم وجود داره به زودی مثل روزهای شما و پریسیما خانم بهاری و پر از گرمای عشق و محبت بشه.
آرزو میکنم خوشبختترین زوج دنیا باشید!

سلااااام و درووود بر داااش شهرووووز از دست رفته و عااااشق و زن زلیل و بدبخت چی یعنی متأهل
میگم اینا رو در وصف کی سرودی آیا اینا رو گفتی که پریسیما در آینده کتکت نزنه
واااای شهروز نیستی ببینی چه قد خوش میگذره بدون همسر و چک کننده ی انسان وقتی که میخواد یه دو سه روزی با دوستای مجردیش بره صفا سیتی و …
به هر حال بیشتر همسرت رو ستایش کن تا کمتر در خونه مجبور به شستن لباس ظرف جارو کردن خونه نگه داشتن بچه و غیره و ذالک باشی
میگم عشق رو که دیگه نگو که کشک هست تا میری خواستگاری طرف میگه حقوقت اگه بالای هشت میلیون باشه یه خونه هم توی شمرونی ضعفرانیهی مالیآبادی زرهیی داری بسم الله وگرنه جوابم منفیه
ببین عشق که وجود نداره و اصولاً فقط عشق مال کتابها و قصه هاست
همین
خوش بگذره در کنار ظرف شستن غذا پختن برا همسرت جارو کردن خونه و همین
مواظب خودت چی یعنی لذت ببر از بدبختی و همسر داری
در پناه یگانه دادآر بی همتا بدرود و خدا نگهدار

سلام احمد.
پسر پلهای پشت سرت رو خراب نکن.
یه روز میرسه که همه ی این حرفاتو پس میگیری.
ببین کی گفتم.
ولی برخلاف حرف تو، تنها چیزی که پریسیما در موردش با من حرف نزد مسائل مالی بود. ما قراره با هم و کنار هم همه چیز رو پیش ببریم و هیچ کس قرار نیست سختیها رو تنهایی تحمل کنه. به هر حال امیدوارم هرطور که دوست داری زندگی کنی و لذت ببری.
موفق باشی.

اووووه …کی قراره چیو دفن کنه !آخ جان جنازه …منم میااااااااااااااااااااام ####منم میام …خیلی وقته جنازه ای نداشتم دور و برم متاسفانه !
هووووم .بد ننوشته بودی شمشیرک ×خوشم میاد ک ذره ای از آن همه درسی ک پیش استاد مسلمت جناب دکتر پرواز آقا تلمذ نموده ای رو به حضرت پریسیما خانم تقدیم کردی در این پست !!تو اگه نوشتن هم بلد باشی ب خاطر اون سالهاست ک از محضر پاک و آن وجود نورانی و ذیجود من بهره برده ای /.وگر نه خودت ک !!!!هععععععععععععععععععععععععععععع

سلام دکی.
بابا تو که اصلاً حرف نداری. میگن چرند و پرند رو تو نوشتی خخخ.
اصلاً تو یه دونه ای. ولی خدا رو شکر که یه دونه ای. وگرنه مونده بودیم از دست دومیت دیگه به کجا و کی پناه ببریم.
برو بچه جون شلوغ نکن میزنم میمیریاااا!
خوش باشی.

سلام.
واقعا زیبا بود.از ته قلبم برا شما و فریبای عزیزم خوشحالم.
امیدوارم عشقتون همیشه جاودانه باشه.عشق واقعا زیباست و به معجزه اش ایمان داشته باشید.
انشا الله همیشه آرامش تو زندگیتون باشه و طعم خوشبختی رو تا آخر عمرتون بچشید.

درود و صد درود بر عروس و داماد پرسپولیسی محله، خصوصا شاه داماد. شهروز جان آفرین! این نوشته های تو، حکایت از عشقی پاک و صمیمانه میکنه که با تمام وجود باید بهش بالید و افتخار کرد. حکایت از روحی لطیف و دوست داشتنی که دوست عزیزی مثل تو صاحبش هستی. پس، آفرین به این عشق. آفرین به این قلم پر مغز و دِلکَشی که تو داری. و یک دنیا امید و آرزوهای زیبا، از قاصدک محله، تقدیم به شما. هر دو، بانو فریبا، و آقا شهروز، شاد باشید تا همیشه.

رعد خشمگین با عصبانیت وارد میشه .و بلند فریاد میزنه :آی رهاااااای ورپریده عصای یاقوت نشان چوپ گردویی من کجاست؟
میخوام بزنم بر فرق این پسر کله کدو هههه میگه وقتی صدای فریبا نبود صدای رعععد آزارش میداد اععععهههه
میگه صدای رععد کر کننده بود. وحشتناک بود ???
رهایی بیا کمکم. آی نفس کش . امروز پسر کشون داریم . به این راحتی صدای بی جون و ملایم فریبارو با به صدای سهمگین پدرت ترجیح دادی ؟؟ رعد آسمونها صداش عالمگیره. صداش یعنی مژده بارون . حالا تو رعب و ترس و وحشت به جونت میفته به رعععد چه مربوط.
اگه اسم پسرتو رعد نذاری آقت میکنم هههه

آفرین. این ماه ۱دهم از حقوقت مال خودت! البته زیاده روی نکنی که مخارج خونه، شام بیرون، خرید عیدی برای همسر محترم، خرید تنقلاتی نظیر پاستیل، پفک، چیپس، کرانچی، از اون شکلات تلخا، ترشک، بادوم هندی و … به عهده ی خودته. ضمنا. پس انداز برای روز مبادا اصلا فراموش نشه که کار هر مرد موفقه. خلاصه روز عشق مبارک

شبکه ی جدی

بهترین ها رو برای جفتتون آرزو دارم. محبت تو و اشکان به من از خاطرم پاک نمیشه

سلام سلام.
دیمبل دیشدن، دیمبل دیشدن، دیمبل دیشدن، دیمبل دیشدن، دیمبل دیشدن، دیمبل دیشدن.
این حیاط به اون حیاط می پاشن نقل و نبات یا ر مبارک بادا ایشالله مبارک بادا
از دیروز تا فردای فرداهاتون فقط یه چیز باشه: عشق، عشق و عشق.
بازم از صمیم قلب به شما دو دوست بسیار خوبم تبریک میگم و امیدوارم خوشبخت باشید.
هالالالالای لالای لای هالالالالای لالای لای هالالالالای لالای لای هالالالالای لالای لای
اه ای بابا این شهروز چرا این قدر چپ چپ نگاه می کونه؟ خب پسر مگه یادت رفته من رقاصم؟ دوست دارم برقصم دیگه! اه ای بابا!
همیشه شاد باشید شهروز و پریسیما خانم.

سلاااام بر آقای حسینی تازه داماد محله خوبید که معلومه خدااا رو شکر هزااار هزااار مرتبه
عااالی بود مثل همیشه چیزه نه این بار بهتر تر تر تر تر تر تر از همیشه بود خیییییلی
یه شادی و نشاط و خوشحالی حقیقی با رنگ واقعیت و واقع بینی
ان شا الله تا همیشه همیشه با هم خوشبخت باشید و زندگیتون سرشار از مهر و محبت و عشق و دوست داشتن باشه.

ولی جدی خییلی نا مردیه قراین امارات من رو دور زدید ها خیییلی …. آخه من که تو این محله دیگه کسی رو ندارم قراینش رو کشف کنم خب شکلک گریه …….
ولی باشه چون دور زدن قراین ما باعث شیرینتر شدن ازدواجتون میشه من می بخشمتون دیگه چی کار کنم مجبورم مجبووور خخخخخ
الااااهی خوشبخت باشید تا همیشه

درود دوباره به شهروز زن زلیل و ظرف شور محله
ببین عمراً که من حرفام رو پس بگیرم
و تا بوده و هست طرف اول عاشق پول و پلهت میشه اگه البته داشته باشی و بعد عاشق چشم و ابروت
حالا خب تو از اون جایی که خیلی خوش شانس و خوش اقبال بودی پریسیما ازت چنین چیزی رو نخواسته که این یک در یک میلیون هست
به هر حال آرزوی خوش بختی برا تو و پریسیما دارم روز خوش

آنچه که این پست رو برای من جذاب میکنه دو چیزه یکی اینکه شهروز عزیز در روز سپندارمزگان یا روز عشاق ایرانی این دلنوشته بسیار زیبا را به عشقش تقدیم میکنه و این بسیار زیبا و شایسته است که بیاموزیم که روزهای ایرانی را گرامی بداریم. راستشو بخواید من یکی که با پست شهروز در سال ۹۲ با این روز زیبا و ارزشمند آشنا شدم امیدوارم که روز به روز به سمت ایرانی شدن هرچه بیشتر حرکت کنیم درود بر تو فرزند خوب و پاکسرشت ایرانی و آریایی. و دوم اینکه از این نظر این پست و متن به دلم نشست و برام جذاب و جالبه که دو دلداده در یک فضای عمومی و بطور آشکار نسبت به هم ابراز عشق میکنند و این یعنی شکستن یک تابوی بزرگ که در فرهنگ ما معمولا ابراز عشق و دلدادگی در خفا و پنهان صورت میگیره. من این اقدام پریروز نازنین و گرامی را به فال نیک میگیرم و امیدوارم روزی شاهد ابراز عشق و محبتهای بیشتری بطور علنی و آشکار بین خودمون باشیم. پری سیمای گرامی شهروز نازنین که نمیتونستم چیزی جز شهروزم بهت بگم، باز پیوندتون رو شادباش میگم. عشقتون جاودان مهرتون افزون ایران دوستیتان مدام و همیشگی.

درود بر عمو حسین. من به همون اندازه که به ولنتاین بی اعتقادم، به سپندارمذگان معتقدم. این پست رو هم عمداً امروز منتشر کردم. دوست داشتن و دوست داشته شدن از زیباییها هستن و نباید زیباییها رو مخفی کرد. پس لزومی نداره ما خجالت بکشیم به هم محبت کنیم و دیگران هم شاهدش باشن. به هر حال از لطف و محبت شما بسیار سپاسگزارم. پیروز و برقرار باشید.

تو ؟؟؟تو شمشیرک میخوای بزنی من بمیرم !بیش بینیم بابا .همونم مونده شمشیر حسینی بخواد دس ب من بزنه …ساکت شو تا نزدم دو شقت کنم یه شقتو آویزون این دیفال این پست فرمایم شق باقی موندتم آویزون پست عروسیت !!!!!!!!@#عهههههه .خجالتم نمیکشه .زود از محضر مبارکم عذر بخواه و برو در تزکیه نفس بکوش پسر جان !والله .اعتمود ب سقف شوما برادر عزیز رو اگه پدر رععععد بی بارون سنگاله داشت الان اون آقا معلمه بود تو بچه های مدرسه والت .یا اگه عمه فرتوتمون قد تو بزرگوار اعتماد ب سقف داشت حالا لئوناردو پیکاسو. یا پابلو داوینچی شده بود برا خودش بدبخ . نه این ک بدبختا دیزی سنگی بار بذارن و با گوشت کوب گوشت تو رو بکوبن بدن ب ملت ب خاطر جرعه ای نان .
میرم ب کارهای سمیناری ک در ایتالیا برگزار میشه و بنده ب عنوان سخنران اصلی مدعو میباشم برسم .تشریف بیارم نشنفم سرورتو تهدید کردی !هععععععععععععع .

پرواز خیلی حرف بزنی پَهنِت میکونم تو آفتاب خشک شی. پودرت میکونم میپاشمت رو ماس موسیرا. خخخخخخخخخخخخخ
عجب سِرتِقیه. داداشم تو یکی رو ول کرده تو خیابون برا خودت گنده شدی. اون کیسه نمکا بدین من این دکترا بخوابونیم توش. هاههاهاهاهاهاها

دست به پرواز زدید نزدید . اون آوای محبوبه سایته . بدون اون تمامی گوشها ناشنوا میرن خخخ بدون پرواز پر طلایی سایت مثل خونه ای ویرونه خخخ اعههه زورت به این طفل معصوم بی پناه رسیده؟ای مردم آزارها

خخخخ. البته نمک ریختن سر عروس و داماد همه جا رسم نیست. اتفاقا ما با این رسم زیاد موافق نیستیم و مثلا اگه جایی باشیم که یه چنین کاری بکنند، یه جورایی بهمون بر میخوره. صرفا جهت اطلاع گفتم خخخ.
آقا شهروز به شما نخندیدم که! از حرفای رعد خندم گرفت. جدی جدی باورش شده که رعده خخخ. هی خودشم میگه بد صدام. تازه بعدشم اعتراض میکنه! خخخخ.

رعد اساطیری تا حالا نشنیده روی سر کسی نمک بریزند . ولی واقعیتش شنیدم که اگر از کسی بدت میاد و دوست نداری به خونت بیاد توی کفشش نمک بریز خخخ
خب آوای رعد برای بندگان شاید ناخوشایند باشه اما برای ما باران دوستان صدایی به زیبایی آوای آسمان داره . راستی عکس پروفایلهای من معمولا عکس رعد و برقه . و دوستان معمولا شاکی هستند که چرا عکسهای خوف انگیز میذارم خخه
و اما شبو شور حقشه که با سنگ نمک به سرو کله و چشمو چارش بکوبید که دیگه به صدای رعد آسمونها نگه وحشتناک خخخ
بکوبید به ملاجش ای دختران که سال بعد هم فریبا به گروهتون ملحق میشه هاهاها

نازنین گفتی نمک یاد یه خاطره افتادم. خیلی سال پیش داشتیم با پسر عموم تو اتاق خونه ی پدربزرگم بازی میکردیم که خوردم به کمدی که اونجا بود و کیسه ی شکری که بالاش بود کامل کله پا شد رو سر هردومون. انگار چسب قطره ای به دست و پامون زده باشن همه جامون چسبید به هم. تا دو ساعت زیر دوش آب قند ازمون میومد پایین خخخ.

دخترم یک زن میتونه در عین حالی که عاشق شوهرشه ولی با یک بیل محکم با حرص بزنه توی کله پوک همسرش هاهاها
چون مریخی ها بر خلاف ونوسی ها موجوداتی فس فسو و بی خیال به امور هستند. در ضمن تمامی زنان شوهران خویش را خوشبخت میکنند و مریخی ها هم تمامی زنان خویش را دق ههههه

باز هم درود. میگم شهروزی. حالا یه کمی اون شکمُ بذار آب بشه که موقعه ظرف شستن خیس نشی خَخ.
خوب جارو کشیدن و کارای خونه رو هم یاد بگیر که آبرومون نره ها.
گفته باشم. یه تهرانی باید درصد زن ذلیلیش خعیییلییی بالا باشه ها.. بالاخره باید یه فرقی با جاهای دیگه داشته باشه خب. واس همین میگم.
خَخ. هااااااااهاااااااییییهااااااااهاااااییییااااهااا.
بعدشم من شیرینی حقیقی میخوااام نه مجازی. البته که مجازی جای خود داره ولیمن حقیقی میخوااااام. باز هم واسه تون آرزوی خوشبختی و موفقیت پایدار آرزومندم و آرزو میکنم به هر چی میخواین برسین. واس جوونای تو جوونی پیر شده ی بدبختی مثل من هم حسااابی دعا کنین که دعاتون گیرا هستا.

سلام بر حسینی و پریسیمای عزیز.
من یه معذرت حسابی به شما دو نفر بده کارم. نشد که توی پست ازدواجتون باشم.
امروز هم که خیلی دیر رسیدم گویا.
اما بذار اینجا باز صمیمانه به هر دوی شما تبریک بگم.
خیلی خیلی خوشحال شدم وقتی این خبر خوش را شنیدم.
جدا برازنده ی همید.
حسینی تو همیشه توی گوشکن برادرانه کمکم کردی و پریسیما اولین دوست من هست که توی گوش کن باهاش آشنا شدم.
امیدوارم که همیشه شاد باشید و زندگی ای پر از شور و نشاط داشته باشید.
باز هم تبریک میگم بهتون.

سلام فاطمه.
روشنک گیام تبریکت رو به دست ما رسوند. برامون با رزش بود که به هر شکل ممکن پیامت رو به ما رسوندی.
من هر کاری کردم وظیفم بوده چون مسئولیت داشتم که راهنماییت کنم.
به هر حال ممنون از لطف و حضورت.
امیدوارم روزهای خوبی در پیش رو داشته باشی.
پیروز باشی..

سلام عزیزم.
فکر کنم اولین بار هست که دارم بعد از ازدواجتون واستون کامنت میذارم.
امیدوارم لایق این دوستیتون باشم.
شما بهترین هستین و خوشبخت کردن دوستان بهترینی چون شما، کار ساده ای نیست.
امیدوارم هیچ وقت کمبودی رو حس نکنید و مطمئن باشید که حتی توی خواب هم به فکر خوشبختی شما هستم.

سلام بر شهروز عزیز خوش قلم و پریسیما خانم گرامی.
شهروز جان، تا تیتر را دیدم محتوایش را حدس زدم، ولی سطر سطرش را خوندم چون نوشته ی خوش قلمی چون شما بود. خیلی زیبا نوشته بودی. دنیایی از بهترین ها را براتون آرزو دارم، خوشبختیتون مستدام، عشقتون جاودان، دست حق یارتون و خدا نگهدارتون. راستی اصفهان اومدید حتماً به ما افتخار بدید خدمتتون باشیم.
باز هم دنیایی از صمیمانه ترین تبریکات را خدمت شما تقدیم میکنم. یا علی.

دیدگاهتان را بنویسید