خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

محمد میر قاسمی عزیز؟ چشم جدید مبارک!

صبح روز ۲8 اسفند. ساعت ۶ از خواب پا میشم، و بعد از خوردن صبحانه واتساپم رو باز میکنم. مطابق معمول هر روز میرم سراغ گروه دور همی کوچولویی که همیشه واسم سرشار از انرژی بوده و هست. وای! ویس ۲دقیقه ای محمد میر قاسمی! چه عجب! راه گم کرده آقا! آخه غیر فعالترین عضو گروهه. خب! خدا رو شکر! موجبات خنده و شوخی سر صبحمون فراهم شد! ویس رو پخش کردم! وای! خدای من! این سال لعنتی توی واپسین نفساشم دست از سرم بر نمیداره! توی ویس ۲دقیقه ای محمد، نه خبری از شوخی بود و نه خبر از بگو بخند. محمد از روی تخت بیمارستان این ویس رو گذاشته بود! ویسی که با یک صدای سنگین، و سرشار از غم ضبط شده بود! محمد، توی ویسش از یه چشم درد حرف زده بود! چشم دردی که داشت خبر از آخر سالی سخت میداد. محمد میگفت که به خاطر یه چشم درد ساده رفته پیش چشم پزشک و دکتر بهش گفته که باید خیلی زود بره تهران. خلاصه بعد از رفتن به تهران و نشون دادن چشمش به پزشک، میفهمه که آخر سال ۹۵، درست، زمان خداحافظی محمد با چشمشه! آره رفقا! پزشک به محمد گفته بود که خیلی سریع، باید محتویات چشمشو تخلیه کنه که به اون یکی چشمش ضرر وارد نشه! خلاصه محمد این اتفاق رو میپذیره و تن به عمل تخلیه ی چشم میده! آره بچهها! محمد روی تخت بیمارستان، و درست، توی دوران بعد از عمل این ویس رو برای ما فرستاد!
محمد نازنین؟ رفیق مهربونی که رفاقتم با تو خیلی زود از یک رفاقت سر سری مجازی به یه رفاقت بدون آلایش حقیقی تغییر شکل داد، زدن این نوشته، تنها کاری بود که میتونستم واست انجام بدم. رفیق گلم؟ من تا به حال عمل چشم نداشتم، و نمیتونم درکت کنم. ولی صدای محزون و خسته ات، بیانگر سختی های زیاد اخیرت بود. امیدوارم که خیلی زود سلامتیت رو به دست بیاری، و از اون بیمارستان لعنتی مرخص بشی. امیدوارم که پایان سال ۹۵، پایان غم هات باشه و سال جدید، واست سالی سرشار از شادی های بی پایان باشه.
رفیق گلم؟ چشم جدید مبارک

۹۹ دیدگاه دربارهٔ «محمد میر قاسمی عزیز؟ چشم جدید مبارک!»

منم برای محمد عزیزم این پسر بسیااار دوست داشتنیم آرزوی سلامتی هرچه سریعتر دارم. حتما سلام عمو رو بهش برسون. ولی محمد چرا میگی بیمارستان لعنتی! فکر نمیکنی اگه همین بیمارستان لعنتی نبود محمد با درد چشم چه باید میکرد؟ نمیگی اگه این بیمارستانهای لعنتی نبودند چه بیماریها که معالجه نمیشدند؟ هرچند اشتباهاتی رخ میده که خیلی دردناک هم هستند ولی در عوض خدمات زیادی هم به مردم میدهند. امیدوارم محمد نازنین ما هرچه زودتر از بیمارستان مرخص بشه و سال نو را با شادی و شادکامی شروع کنه. تشکر از اطلاع رسانیت بازم محمد نازنین.

درود. ضمن آرزوی بهبودی واس محمد میرقاسمی عزیز, باید من به تو چی بگم آخه ملکی. گفتی چشم جدید مبارک, داشتم ذوق میکردم. گفتم میرقاسمی بینا شده. خدا بگم چه کارت نکنه با این عنوان انتخاب کردنت. هَه.
خلاصه که درود و ارادت ما رو به محمد برسون و امیدوارم هر چه زودتر به آغوش خانواده برگرده و عید رو در کنار خانواده باشه.

این پر ادعا راست میگه من هم اول خوشحال شدم گفتم بینا شده واقعا داشتم بینا تصورش میکردم ایکاش این عنوان رو نمیزاشتی؟
به من هم گفت چشمم درد میکنه ولیمن تو گروه نبودم که بفهمم تا عمل هم رسیده نمیدونم چی بگم
من کلی باهاش شوخی کردم ولی نمیدونستم اینجوری میشه

من ۵ ۶تایی عمل چشم داشتمولی نمیدونم واقعا نمیدونم چی بگم

با سلام. آه که در آخرهای سال چه ضربه ای به ما خورد. چقدر ما باید زجر بکشیم؟ چه سالی بود امسال؟ من گرچه این بنده خدا را نمیشناسم ولی میفهمم چه زجری دارد تحمل میکند. من دو چشمم با وجودی که یک ثانیه ازشون استفاده نکردم اما هردو چشمم قوز قرنیه دارد. و چند ماهی یک بار باید در هر دو چشمم سوزن بکوبند. و بدبختی هم اینجا هست که با سوزن بی حسی هم بی حس نمیشه. شما اگه یه تلنگور به چشمتان بخوره ببینید چه حسی به شما دست میده؟ وای به ما. موفق باشید و خدایا در این سال نو که داره سر و کله اش پیدا میشه همه مریضها را شفا بده. انشاالاه.

عجب! این دوره رو در دو مرحله تجربه کرردم و راضیم میدونمم بعدا آقای میرقاسمی از این کار خدارو شکر میکنه چون دردایی که قبل کشیدن رو دیگه ندارن
باهاتون جناب میر قاسمی همدردی میکنم و براتون آرزوی سلامتی میکنم
خخخخ حسابی تقویت نیازه امیدوارم استراحت کنن تقویت بشن مث من دیوونه بازی نکنن سریع دوم بعد ده روز ک بخیه چشممو باز کردم همونهمونروز سفر رفتم قلیونم کشیدم خخخ حالم خراب شد منم که حساس صوصول موفق باشید

سلام
وای خدای من! البته من یه بار عمل چشم رو تجربه کردم. البته یه عمل خیلی ساده و تقریبا میشه گفت که سر پایی بود. فقط به خاطر چشمدردی که داشتم، باید عدسی رو خارج میکردند. چون جا به جا شده بود، و دیگه چاره ای جز عمل نبود. بگذریم. امیدوارم زودتر جناب میرقاسمی حالشون خوب بشه.
خیلی ناراحت شدم. این بار با دیدن کامنتا بعدش خوندن پست، یعنی چپکی و عقب عقبکی راه رفتن تو محله، سر کار نرفتم.
موفق باشید.

سلام و عرض ادبی توام با ناراحتی
واقعا دلم گرفت و ناراحت شدم و از اینکه کاری از دست من برایش بر نمی آید بیشتر ناراحت میشوم. ان شاالله هر چه زودتر از بیمارستان رهایی یابند و با انرژی مضاعف به زندگی برگردند. موفق و پیروز باشید

سلام.
اتفاق خوبی نیست اما همین که از بروز اتفاق بدتری پیشگیری میکنه، میشه بهش امیدوار بود. روزهایی بدون درد. بدون نگرانی. امیدوارم بتونید با این مسئله به خوبی کنار بیایید و یه آموزش به قول خودتون توپ برامون ضبط کنید. از اون آموزشها که توش از ماکارونی و چند علاقه دیگه هم صحبت میکنید. محکم باشید آقای میر قاسمی. ما رسالتهای مهمی در این زندگی داریم. به خاطر این روزهاتون غمگینم اما به خاطر روزهای آینده امیدوار.

درود آقای ملکی.وااای خدای من داشتم از خوشحالی پرواز میکردم وقتی عنوان پستو دیدم.خوندم با عجله تا برسم ب انتها و یک خبر خوش.ناراحتم الان ولی امیدوارم حال دوستتون خوب شه خیلی زود و یک روزی خبر خوبی از ایشون ببینیم اینجا.عمل چشم خوبه من تجربه داشتم هم پارسال و هم در کودکی.دست پزشکان خوب درد نکنه واقعا.امیدوارم خوبی و سلامتی باشه برای همه.شاد باشید.

سلام و درود بر داش محمد
خب بعد از اینکه دیشب که خوندن یه رمان جدید رو آغاز کردم ساعت سه یا چهار خوابیدم
امروز که ساعت یازده از خواب بیدار شدم اومدم توی گروه واتسآپی محله لینک این پست رو دیدم گفتم بذار برم یه چایی چیزی بخورم بعد میام میخونم الآن کامپیوترم رو روشن کردم و اومدم محله و این پست رو خوندم
محمد جوووونم محمد میر قاسمی عزیزم واقعاً که خیلی ناراحات شدم از خوندن این پستی که داش محمد ملکی گلم زد
امیدوارم که هر چی سریعتر لباس عافیت بر تن کنی و دوباره هم تو داداش گل و عزیزم رو مث همیشه بین خودمون ببینم
محمد جان ملکی مرسی بابت این پستی که زدی و نشون دادی در هر شرایطیی یاد ما رفقا هستی دم همتون گرم
با هم دعا میکنیم این مخ و کله کامپیوتری و موبایلی محله داش محمد میرقاسمی هر چی زودتر خووووووب بشه و بیاد توی محله ی خودش و بازم لطف و عنایتش شامل حالمون بشه
به امید بهبودی داش محمد و به آرزوی سلامتی همه ی مریضان سرزمین مادری و همیشه سربلندم
روزتان خوش و خدا نگهدار

سلام آقای ملکی
چه عنوان امیدوار کننده و چه متن مایوس کننده ایی
آقای میر قاسمی از بچهای بسیار مستعد و توانمند هستن حقیقتا ناراحت شدم
براشون عمیقا آرزوی سلامتی و صبر بر تحمل این رنج را دارم
بهشون بگین که همگی ما برای بهبودشون دعا میکنیم
خب چه میشه کرد روزگاره دیگه

این جانب رعععد بارانی دو بار بیمارستان بستری شدم . ی دنیایی داره واس خودش .اولش آدم دپرس میشه بعد کم کم جا میفتی خخخ کلا انگار رفتی به ی کشور دیگه. جدا از همه روزمرگی هایی که داری میشی. و چقدر اونجا حس میکنی که خوشبختی. حس میکنی که باید مهربون باشی. و بخوای نخوای مهربون میشی.البته امیدوارم درد کسیو از پا نندازه. واقعا درد داشتن و درد کشیدن خیلی خیلی وحشتناکه.
امیدوارم محمد گرامی دردی توی تنش نباشه.غم ها و درداشو بذاره و بیاد خونه .
یادم رفت بگم که به قدری بیمارستان، حال و احوال و افکار منو دگرگون کرد که بعد از مرخص شدن تبدیل شدم به باران رعععدی ههههه

سلام. ممد میرقاسمی همونه که من باش یه بار تلفنی صحبت کردم؟ که مشهد دانشجو بود خودش شمالی بود؟ قاطی کردم والا. خخخخخخخخخخخ.
اگه همون باشه که خیلی بچه خوش برخورد و خوش روحیه ای بود. امیدوارم برگرده باز بهمون شاد و شنگول بودنش. و دوباره خنده بشینه رو لباش. خدا بهش سلامتی بده. و سال جدیدی که میاد براش پر از خیر و برکت و خبرای خوش و اتفاقای خوش باشه.
ممد ملکی توام سال نوت پیشاپیش مبارک. امیدوارم سال جدید دوماد بشی تو کت شلوار دومادی بیبینمت. خخخخخخخخخ.

اینم ی شعر قشنگ تقدیم به محمدین هههه

دف بزن
وِل وِله کن
شعر بخوان
غُلغُله کن
مهرِ فروزنده
تویی
رعد بشو
واهمه شو
شهر به آشوب بِکش
صاعقه شو
آتش سوزنده
تویی
. محمد میر قاسمی دوست دارم وقتی از بیمارستان میایی تو هم تغییر کرده باشی و اسمتو رعد بذاری خخخ نگران نباش کلی پسوند دارم که با من اشتباه نگیرنتون خخخ
رهایی تو نمی خوای صاعقه بشی هاهاها

سلام.
منم تا عنوان پست رو خوندم کلی خوشحال شدم.
یاد پست جدیدی افتادم که آقای کریمی نوشتن برای بینایی نابینایان جهان و شبکیه مصنوعی!
گفتم ایشون داوطلب بودن و بینا شدن و سال ۹۶ بینا شدنمون رو همگی جشن میگیریم!
دعا میکنم به حق خانم فاطمه زهرا که امروز تولدشون هست،
این آرزو زودتر محقق بشه و شاهد خبرهای عالی و سلامتی برای تمام مردم جهان باشیم.
خدا شاهده برای همه دعا میکنم و بهترینها رو همیشه از خدا میخواستم و میخوام.

دیدگاهتان را بنویسید