خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

اندر احوالات محله نابینایان

درود بر همه دوستان.

امیدوارم تا این جا سال نود و شش رو به خوبی شروع کرده باشید و تا پایان سال هم اتفاقات خوش و شیرینی در انتظارتون باشه.

بعد از یک مدت نه چندان طولانی تونستم بیام محله البته می اومدم ولی چون با اینترنت گوشیم بودم و gprs بود فقط می تونستم در پست های کند و کاو اون هم با صرف سی چهل دقیقه –چون باید بعضی پست ها رو باز می کردم و می خوندم- نظر بدم و از دیروز که برگشتم دانشگاه اولین کامنتم رو از لپتاپم در پست عمو چشمه گذاشتم.

تعداد زیادی از پست هایی رو که نبودم خوندم ولی متأسفانه مطالب غیر کپی و مرتبط با نابینایی و یه جورایی جدید خیلی خیلی کم بودند و واقعاً ناراحت کننده است.

در وهله اول مقصر این قضیه خودِ ما و البته منِ نوعی هستیم چون پست های خوب اعم از دلنوشته، خاطره، معرفی کتاب، معرفی نرم افزار و غیره نمی زنیم ولی در درجه دوم حالا میگید این نمیاد نمیاد و هر وقت هم که این طرف ها پیداش میشه انگشت اتهامش رو به سمت این یکی و اون یکی دراز می کنه و شروع می کنه به انتقاد به هر صورت من حرف هایی رو که به نظرم درست می رسند و در اون ها به کسی توهینی هم نشه می زنم.

داشتم می گفتم در درجه دوم مقصر منتشر کننده های پست ها هستند و قبل از این که چوب و چماق ها رو بردارید توضیح میدم.

سری بزنیم به محله در همین زمان که دارم این مطلب رو می نویسم.

تاریخ امروز: چهارشنبه شانزدهم فروردین نود و شش ساعت دوازده و بیست دقیقه است و مطالب صفحه اول این ها هستند:

پست اول: اطلاعیه در خصوص نام نویسی در محله که مطلب مفیدیه و خیلی جامع و مانع توضیح داده که چه طور باید در محله نام نویسی کرد و کلاً قواعد و ضوابط این کار در پست توضیح داده شده.

پست دوم: یک احوال پرسی کامل از زندگی که از پست هاییه که نویسنده خودش زحمت کشیده و اون رو تهیه کرده و یه جورایی میشه گفت دلنوشته است و انصافاً قشنگ هم نوشته شده.

پست سوم: نوروزتان پیروز که یک جور پستِ دور همیه و از این مطالب هر چند وقت یک بار لازمه داشته باشیم و دور هم جمع بشیم.

پست چهارم: بچه ها بجنبید، فرصت داره تموم میشه. فقط تا بیستم برای ارسال طرح فرصت دارین که یه جور اطلاعیه برای طرح کارآفرینی هست و مطلب خوبی به نظر می رسه.

پست پنجم: موفق ترین سیاستمداران معلول جهان که هم اطلاعات عمومیه و هم مرتبطه با معلولین و گوشکن و خلاصه مطلب مفیدیه.

پست ششم: ۹ آهنگِ بی کلام، معرفیِ یه وبلاگِ اختصاصی و یه آموزشِ متنی که از عنوانش هم مشخصه پست غیر مفیدی نیست گفتم این بار متفاوت تر بنویسم به جای پست مفیدیه نوشتم غیر مفید نیست خخخخ رو آب به خندی.

پست هفتم: گروه تبدیل به کانال شد’ آیا مدیر اجازه می دهد؟ که مشکل اصلی من یه جورایی با همین پست هاست. نمیگم نباید چنین تبلیغاتی در محله داشته باشیم ولی این که هر گروه و کانالی که زده میشه اگر سازنده اش بخواد یک پست رو به معرفیش اختصاص بده محله پر میشه از تبلیغ فلان گروه و بهمان کانال.

پیشنهادم اینه که به صورت هفتگی روابط عمومی گرامی زحمت بکشند تمام کانال ها و گروه های تشکیل شده در اون هفته رو در یک پست معرفی کنند یا مثل قبل در قسمت اطلاعیه شهر خبر اون گروه ها و کانال ها معرفی بشن.

پست هشتم: عمومی: چند داستان از ملا نصرالدین قسمت ۲ که از عنوانش مشخصه عمومیه و به هر صورت پست های عمومی هم باید یه جایی در محله داشته باشند.

پست نهم: دانلود آهنگ غم تنهایی از خواننده ی نابینا/بنیامین محمدی خب از عنوانش مشخصه که طرفداران خاص خودش رو داره و خواننده اش هم یک نابیناست.

پست دهم: لینک کانال، در مسنجر سروش اضافه شد. افتتاح کانال مهمان کوچه های بارانی در تلگرام مخصوص دکلمه و دعوت که باز هم از همون تبلیغاتی هاست.

پست یازدهم: با این کاشتنی جدید نابینایان دوباره بینا میشوند! مطلبیست مرتبط با حوزه نابینایی و خبری خوش برای پیشرفتی در آینده و البته مفید.

پست دوازدهم: عمومی: طب سنتی,۵,درمان کم خونی ناشی از فقر آهن,یا کم بودن هموگلوبین خون که مشخصه از عنوانش عمومیه.

پست سیزدهم: گروه واتساپی آوای خوشبختی، در جهت ازدواج نابینایان و کم بینایان فعالیت می کند. باز هم تبلیغاتی.

پست چهاردهم: دانلود فصل اول سریال breaking bad, توضیح به زبان انگلیسی همراه با دوبله فارسی کاملاً مرتبط با نابینایان به طوری که یکی از موضوعات محله فیلم های توضیحدار هست البته سریاله ولی خب توضیحداره دیگه!

پست پانزدهم: بوسۀ مادر, حکایتی تلخ ولی زیبا از یک دوست هم نوع خاطره ای تلخ که نویسنده از جایی کپی نکرده و براش کلی هم زحمت کشیده که با الفاظ و واژه های زیبا به دست ما برسه.

پست شانزدهم: کامپیوتریها دانلود. آموزش تبدیل فایل ورد به فایل راهنما. از عنوانش مشخصه که پست مفیدیه.

پست هفدهم: جشنواره ی کندوکاو، مرحله ی پانزدهم که کند و کاو در محله است و مروری بر گذشته محله و یک جور نوستالژیک.

پست هجدهم: کمی درددل و تشکر از دوستان برای تبریک تولدم مطلبی که نویسنده خودش نوشته و به سادگی و روانی حرف های دلش رو گفته و دوستان هم سعی کردند در کامنت ها باهاش همراه باشند.

پست نوزدهم: گروه واتسآپی دنیای شیمی، در زمینه ی پزشکی فعالیت می کند باز هم تبلیغاتی و البته از همون نویسنده پست تبلیغاتی قبلی که به نظرم می شد هر دو گروهشون رو در یک پست معرفی کنند.

پست بیستم: وااااای که چقدر دلتنگتون بودم! که از نوع دلنوشته و خاطره هاست و خودِ نویسنده تهیه اش کرده.

یک بار دیگه رفرش می کنم ببینم چیزی اضافه نشده دوازده و چهل و هشت دقیقه شد و فعلاً پست ها همون ها هستند.

طبیعیه که پستی که به عنوان پستِ بیستم ازش یاد کردم با انتشار این نوشته به صفحه دوم خواهد رفت.

صفحه اول محله تموم شد خلاصه تمام حرف هام اینه که تبلیغات گروه و کانال در محله زیاد شده و اگر محله پست هاش کم باشند ولی همه جدید و به درد بخور و غیر تکراری خیلی بهتره تا این که این همه پست داشته باشیم ولی تعداد کمی از اون ها خاص و قابل توجه باشند.

البته که این ها نظرات شخصی من هستند و ممکنه موافقان یا مخالفانی داشته باشند که هر دو گروه اگر دوست داشتند می تونند در کامنت ها دلایلشون رو مطرح کنند و اگر هم دوست نداشتند خب نداشتند دیگه! زور که نیست.

به زودی با مطالبی در باره کتاب و کتابخوانی بر می گردم.

همگی موفق و پیروز باشید.

۴۷ دیدگاه دربارهٔ «اندر احوالات محله نابینایان»

سلام. ضمن کسب مدال طلااا، میخوام این نکته رو بگم. شما هر پست رو در صفحه ی اول سایت پنج درصد در نظر بگیرید. بیست ضربدر پنج برابر با صد.
حالا سه تا از این پستها عمومی هستن. سه ضربدر پنج برابر با پانزده. یعنی پانزده درصد مطالب میتونن عمومی باشن. این مشکلی نیست. حالا فرض کنید مثل الآن چهار پست تبلیغ کانال و گروه هم داشته باشیم. چهار ضربدر پنج برابر با بیست. بیست به علاوه ی پانزده، برابر با سی و پنج. صد منهای سی و پنج، برابر با شصت و پنج. بیست پست داریم که هفت پست کم کنیم میشه تنها سیزده پست تخصصی. این یعنی تنها شصت و پنج درصد مطالب حال حاضر در صفحه ی اصلی سایت مطالب تخصصی و نوشته ی خود بچه ها هستن. این آمار به نظر آمار خوبی نمیاد. این سایت حد اقل باید هشتاد تا هشتاد و پنج درصد مطالبش تخصصی باشه تا بشه گفت کارنامه ی قابل قبولی داره. در گذشته هم راهکارهایی ارائه و اجرا شد که نمونش اضافه شدن قسمت اطلاعیه به شهر خبر بود و جواب هم داد.
نکته ی مهمتر اینه که این گروهها و کانالهایی که اینجا معرفی میشن، در اکثر موارد دوام ندارن و مدتی بعد منحل میشن. حالا فرض کنید گروه منحل شده، ولی پست اطلاعرسانیش هنوز توی آرشیو محله هست و این اصلاً برای شخصیت محله خوب نیست. این که الآن شاید دهها پست توی محله باشن که گروه و کانال معرفی کردن ولی دیگه اثری از اون گروهها و کانالها نیست، واقعاً جای تأسف داره.
امیدوارم تصمیمگیرندگان برای اینجا یه برنامه ی درست داشته باشن تا این مدل پستها رو یا نبینیم، یا با یه قانون و قاعده ی مشخص ببینیم.
شخصاً از دیدن این پستهای اطلاعرسانی کانال و گروه حس خوبی بهم دست نمیده. چون نه ثباتی در گروهها دیده میشه و نه استقبال زیادی میشه. یه نگاه اگر به کامنتهای این مدل پستها بندازید میبینید که به زحمت تعداد کامنتها حتی با جوابهایی که خود نویسنده ها به کامنتها میدن دو رقمی میشه. پس اگر بخوایم بازخوردها رو ملاک قرار بدیم، میبینیم که این قبیل پستها چندان مورد توجه کاربرها نیستن.
امیدوارم کسی از این کامنت من ناراحت نشه. من برای گروههای فعال که تونستن دووم بیارن و ماهها و حتی سالها پابرجا بمونن احترام قائلم و براشون آرزوی موفقیت دارم. ولی به هر حال هر کاری باید قاعده مند باشه و اینجا هم برای اطلاعرسانیها باید قواعد خاص خودش رو داشته باشه.
پوزش میخوام که کامنتم طولانی شد.
موفق باشید.

سلام
پستت کاملا به جا بود و به جرأت میتونم بگم حرف دل خیلیها رو زدی که یا نمیان حرفشونو بزنن یا دیگه براشون اهمیتی نداره که محله چطور پیش میره و چه اتفاقایی داره می افته میان مطالب مورد علاقه شون رو میخونن آموزشهای مورد نیازشونو برمیدارن و با سکوت میرن دنبال کارشون تقریبا مثل خودم که دارم همین کارو انجام میدم
به هر حال امیدوارم مدیران ترتیب اثر بدن و محله رو یه جورایی سر و سامون بدن
منتظر پستهای کتاب و کتابخونیتم هستم شدییید

بازم سلام خب نقره هم مال منه خخخ,من با کامنت شهروز هم ب شدت موافقم مثلا خودم که سال پیش گروهمو معرفی کردم و کلی هم ذوق داشتم آینده روشنی داره و چهار نفر ی کم زبانشون بهتر میشه,بعد از شش ماه گروهمو ترک کردم و الان نمیدونم هست یا نیست.همش میگم کاش لااقل تو سایت معرفی نمیکردمش.شاد باشید.

سلام
من که از این گروه های تبلیغاتی به شدت متنفرم بارها هم اومدم تو این پست ها گله هم کردم هیچ تاثیری نداشته که هیچ, تازه بیشتر هم شده
پس بهتره چیزی نگم و بی تفاوت ازشون بگذرم
پیشنهاد میکنم شما هم همین کار را انجام بدید؛
اینجور پست ها فقط صفحات سایت محبوبمون را اشغال میکنند
ممنون از این پست خوب که باعث شد یک بار دیگه مخالفتم را با این پست ها ابراز کنم
منتظر پست های جدید و خوب هستم.
همیشه موفق باشید

واقعا تبلیغات ب این شکل پشت هم نزدیک خیلی هم خوب نیست کاش هم روابط عمومی بپذیره که این پستا رو یه جا یا هفتگی یا ماهانه منتشر کنه
واقعا پست کم بیاد ولی مفید مهم بیاد بهتره

سلام من یکی از منتشرکنندگان این پستها هستم قصد دفاع ندارم ولی پستی که من زده بودم ارایه پیشنهادی برای انتشار دادن مطالب محله در تلگرام بود
ما اینکه برای خودمون و یا همنوعانمون بنویسیم کار خوبی هست ولی اینطور بیناها هنوز هم فکر میکنند که ما مال عهد قجر هستیم و هیچکاری نمیتونیم انجام بدیم
در واقع ما که تواناییهای خودمون را باور داریم
یا پست نرم افزار سروش هم همینطور هست
یا پست ازدواج نابینایان مفید نیست؟؟
به هر حال چقدر از مشکلات ما در گروه واتساپی محله حل شد؟

درود و سلام بر حسینِ کم پیدا که زیاد هم تحویل نمی گیره. سالِ نو مبارک آشنا و دوستِ قدیمی. امیدوارم خوش و خُرَّم باشی.
در موردِ خودم باید بگم که اِنتِقادِت کاملاً وارده، پست های اخیرِ من، البته به جُز یکی شون که درددل بود، همگی شاید یه جورایی مفید به نظر نیان، اما این روزا واقعاً حسِّ نوشتن ندارم، علاوه بر اون، فکر می کنم که مثلاً این آهنگ ها شاید به دردِ یکی دو نفرم که شده بخوره، کسانی که تو حوزه ی خوانندگی فعالیت می کنن یا کلاً علاقه مند به جمع کردنِ آهنگ های بی کلامن. خودم پست هایی که نویسندش خودم هستم، مثلِ ترانه ها و دل نوشته هام رو بیشتر از پست های اخیرم دوست دارم.
چون از کپی کاری اصلاً خوشم نِمیاد.
آهنگِ بی کلام فرستادن هم خودِش یه جورایی کپی کاری محسوب میشه و منم قبول دارم، به عنوانِ کسی که خیلی براش ارزش قائلم به نظراتِت احترام می ذارم.
من پست هایی که جهتِ تبلیغِ گروه و کانال زده میشه رو اصلاً نمی خونم. یعنی جدیداً نمی خونم، چون فعلاً اندروید ندارم که بخوام عضوِ فلان گروه واتسپی یا بَهمان کانالِ سروشی یا تلگرامی بشم.
اما خب به قولِ تو بهتر بود مُبَلِّغِ گروه های واتسپی، تبلیغِ هر دو گروه رو در یک پست قرار می داد و یا این پست ها به صورتِ هفتگی توسط روابط عمومی منتشر می شد.
پیروز باشی همیشه

خیلی وقته که به این نتیجه رسیدم ولی منتظر یه چنین پست و یا کامنتی بودم که منم موافقتم رو اعلام کنم.
چون متأسفانه خیلی پیش میاد که دوستان ناراحت بشن از انتقاد.
البته من هم یه بار گروه اسکایپی اطلاعیه و اخبار رو تبلیغ کردم ولی موافقم که تبلیغ و نوشته های کپی یا حتی غیر مرتبط زیاد شده.
دقیقا موافقم همیشه کیفیت رو ترجیح میدم بر کمیت.
از طرفی هم راه حل خاصی ندارم. مگر اینکه یه هدینگی اضافه بشه برای پستهای تبلیغاتی
در هر حال که ممنون و سلام. خخخ.

از طرفی چت خیلی خیلی زیاد شده. من اصلا موافق خشک بودن جو اینجا نیستم و نخواهم بود. ولی با اینکه اتاق گفت و گو هم ایجاد شده، چتها نه تنها کم نشده، خیلی خیلی زیاد شده.

میگم این دفعه طرفم شهروز الدوله هست. خخخ. خدا به داد برسه.

مثلا پستهای کند و کاو بسیار پستهای خوبی هستن ولی یکی اینکه فواصل کوتاهشون از جذابیت و کاراییشون کم میکنه،
و خسته کننده میشه، همین طور که واسه من شده. دو اینکه: خود من دو بار اخیری که کامنت دادم فقط شماره رو زدم. بدون خوندن پستهای معرفی شده.
واسه همین گفتم چرا الکی شلوغش کنم، تا وقتی که واقعا پستها رو نخوندم کامنت نمیدم.
کاش شهروز یه کاری میکردی که تا کسی پست رو نخونه نتونه در مسابقه شرکت کنه.
این شکلی که داری پیش میری کاملا به هدفت که خوندن پستهای مفید هست، نمیرسی.

مثلا میتونی بگی کسی که برنده شد خلاصه ای از پست رو بگه یا اگه خودش جای نویسنده بود دوست داشت پست چه شکلی تموم میشد!
یا واقعا کجای پستی که خونده جذبش کرده یا واقعا واسش مفید بوده و به کارش اومده.

سلام خاله زهره خخخ.
ببین الآن شش سال باید مرور بشه. اگر من دو روز یه بار این پست رو نزنم، مثلاً بکنمش چهار روز، ممکنه تا یک سال هم طول بکشه که این خودش خیلی طولانی میشه و اونهایی که دارن با هم رقابت میکنن خسته میشن. در مورد این که پستها خونده نمیشن هم باید بگم که به هر حال همین که تیتر خیلی از این پستها هم مطرح میشه خوبه. چون ممکنه اصلاً خیلیها از وجود چنین پستهایی بی اطلاع باشن. وقتی تیترها رو میبینن و متوجه حضور این پستها میشن، میبینن که ممکنه بعضی از اونها به دردشون بخوره و واردش میشن و ازش استفاده میکنن. در بقیه ی مسابقات این شکلی هم برگزار کننده ی مسابقه متضمن این نیست که همه ی موارد به دقت بررسی میشن. حتی اگر راهکار تو رو هم اجرا کنم، ممکنه مثلاً تو بیایی رأی بدی و بعد که به عنوان برنده اعلام شدی، بری فقط اون پستی که انتخاب کردی رو بخونی و بیایی خلاصش رو بنویسی. اگر هم بخوام که هر کس دلیل انتخابش رو بگه یا همچین چیزی، ممکنه طرف یه چیزی از خودش دربیاره و بسته به تیتر پست بنویسه و اتفاقاً درست هم در بیاد. پس راه قاطعی برای این که کاربرها رو مجبور کنیم پستها رو بخونن و نظر بدن نداریم. بنابر این باید اصل رو بر اعتماد بذاریم که پستها رو میخونن و نظر میدن. هرچند که همونطور که گفتم، خیلی وقتها تیتر پستها برای افراد تازگی دارن و متوجه میشن که همچین پستی هم در محله وجود داره.
ممنون از نظرات سازندت.
موفق باشی.

در مورد تکراری شدن پستهای کندوکاو هم بگم که این موضوع به خاطر تعطیلات عید بود و همیشه توی عید تعداد پستها کم میشه. برای همین پستهای کندوکاو با فاصله ی کمی از هم روی صفحه قرار میگرفتن. ولی قبل از عید اینطور نبود و حتی یکی دو بار پست کندوکاو قبل از انتشار مرحله ی جدیدش به صفحه ی دوم رفت. همین الآن هم اگر دو پست دیگه منتشر بشه قبل از انتشار مرحله ی جدید از صفحه خارج میشه و میره صفحه ی دوم. مطمئن باش که از این به بعد با توجه به شلوغتر شدن محله، فاصله ی پستهای کندوکاو هم روی صفحات سایت زیادتر خواهد شد.

سلام حسین. مطلبت چیزی شبیه به یک تحلیل وارد و به جا بود که به هر حال باید یکی باید این نقد رو خیلی شیک مطرح میکرد که زحمتشو کشیدی! اما اینکه این نقد و نقدهایی از این دست تا چخه حد میتونه تصمیمساز باشه رو باید بسپاریم به زمان و عملکرد مدیران. اما اونچه که مشخص این که همه دلشون برای گذشته پربار اینجا میتپه و اگر هم نقدی مطرح میشه هدف اوج دادن به این محله هست و نه هیچ چیز دیگه!
پس به دید تخریب به این دست از نقدها نگاه نکنیم و ساده از کنارش نگذریم و کمی بهش بیندیشیم.

بَه آقای آگاهی گل.
مدت‌ها هست که منتقد چنین پست‌هایی هستم. فکر کنم تا الآن فقط یه پست معرفی وبلاگ زدم که چنان استقبال باشکوهی شد که دیگه قید چنین پست‌های رو زدم.
اما، چه کنم که من توی این سایت مدیر نیستم. اگه، بخوام چیزی هم بگم میپرن رو سر آدم دِ‌بزن.. که توی کی هستی که بخوای بجای مدیر نظر بدی.
توی یه پست میری میبینی که یه کامنت گذاشتن به چه بلندی اونم از یه خبرگذاری. خب، عزیز لطف کن حد اقل فقط لینک خبر بزار.
در مورد کانال‌هاهم که چه بگم. به اندازه کافی نقد دارم که گوش شنوایی نیست که بگم. هم از نظر محتوای بی ارزشن هم از نظر ماندگاری.
در مورد یه سری از پست‌های دیگه هم نظر دارم که تا بیشتر از این برای خودم دشمن درست نکردم بهتره برم.
شاد باش شاد زی

سلام حسین من هم کامنت مهرداد را لایک میکنم
جای پست های خوب خیلی وقت هست خالی هست
امروز پست محمد میر‌قاسمی را دیدم خوشهال شدم
امیدوارم که از این پست های خوب بازم ببینیم

سلام.
منم موافقم اما به نظرم یه Hedding ای زده بشه اونجا قرار داده بشه!
البته پست رو نمیدونم از نظرِ فنّی میتوان در یه جای دیگه به جُز Latest post هم منتشر کرد یا نه! اما متن که میشه مدیران بنویسن! ایجوری البته سر مدیران شلوغ میشه اما اگه سه چهار نفر باشن واسه این کار، عالی میشه! با نظرِ آقا شهروز و بقیه هم موافقم!

درود!
خخخخخخخخخهاهاهاهاهاهاهاهاهاها
پست قشنگیه…
هرکی اومده و داره کار خودشو برای خوب جلوه دادن توجیه میکنه…
تو هم سعی کن هر ماه یکی از این پستها بزنی تا دوستان بیایند یکی یکی خودشون را مطرح کنند و خوش به حالشون بشه!

سلام. وقت خوش. تنها آمدم که بگم من شدید منتظر پست های معرفی کتب خوب از طرف شما هستم چرا که هر کتابی رو که معرفی کردید از خوندنش لذت بردم. پیروز باشید.

سلام
انتقادتون کاملا منطقیه. اتفاقا من هم همین راهکار که فرمودید به ذهنم رسید. ولی هنوز همت نکردم با جناب خادمی تماس بگیرم و مطرحش کنم. قطعا پست و کامنتها رو رصد میکنند و انشا الله با یه راهکار صحیح این مورد رو ساماندهی میکنیم. در مورد ادغام اون دوتا پست هم با نظرتون موافقم. راستش من به تنهایی انتشار دهنده نیستم، و خب پست دوم هم وقتی منتشر شد دیگه صلاح ندونستم تو کار دوستان همکار دخالت کنم. شخصا پستهای تبلیغ رو تا چی بشه باز کنم.
موفق باشید.

سلام دوستان منم به شدت با این جور پستهای تبلیغاتی مخالفم این قدر دیگه این روزا گروه و کانال زیاد شده که با شنیدن اسم گروه و کانال من یکی که حالم بد میشه خواهش میکنم دیگه این جور پستها منتشر نکنید

اجازه بدید در مورد چت هم چون مطرح شد، نظرمو بگم. به نظرم این مورد سلیقه ایه! یکی مثل من اتفاقا از خوندن کلکلها خوشش میاد، و معتقده خستگی جسمی و روحیش در میره، یکی هم براش خسته کنندست که به این دوستان هم حق میدم. به نظرم این بستگی به خود ما کاربرا داره. در این مورد هم اگه حد اعتدال رعایت بشه خوبه. نه جو انقدر خشک بشه که اینجا به یه پادگان نظامی تبدیل بشه، و نه به خودمون این اجازه رو بدیم که بریم تو پستهای آموزشی و جدی هم کلکل کنیم. یا توی پستهایی که نویسنده هدفی رو دنبال میکنه، بیش از حد کامنت غیر مرتبط بدیم.
امیدوارم با کامنتام موجب رنجش کسی نشده باشم. بازم اگه نظری داشتم، خدمت خواهم رسید.

سلام . این جانب رعد بارانی معتقدم هر پستی منتشر بشه اشکالی نداره . هر فردی انتخاب میکنه که چیو بخونه و چیو نخونه خخخ یادمه اون اوایل مشتبهی به پست های من میگفت آبدوغ خیار ههه
خب خودت خوبی حسین ؟؟این نوشته هم تقدیم به تو و بقیه دوستان
??ومن در خویش، جوری هستم که حتی نمی توانم
برایت زندگی‌ای آرزو کنم که بی‌خزان و بی‌زمستان باشد.

نمی‌توانم بگویم سالی پر از فقط شادی و موفقیت داشته باشی. نمی‌شود بگویم برایت سالی پر از ثروت و سلامت می‌خواهم!

من و تو می‌دانیم که زندگی بسیار زیبا، اما دشوار و شکننده است!

می دانیم قرار است همانطور که گاهی موفق می‌شویم، جاهایی هم موفق نشویم.
یا دست کم رسیدن به برخی خواسته‌ها و آرزوهایمان را مدتی به تعویق بیندازیم.

یاد گرفته‌ایم که بیماری هر از چند گاهی در ما، یا یکی از عزیزان و دوستانمان، میهمان می‌شود تا درسهای سخت انسان بودن را مرور کنیم.

می دانیم که گاه با داشتن مال و گاه با نداشتنش، گرفتار می‌شویم.

می دانیم ازین بهار تا آن بهار، فاصله ای است؛
پر از ماجراهای تلخ و شیرینی که بسیاری از آنها خواست و انتخابِ ما نیستند، اما گریز ناپذیرند.

نمی‌خواهم بگویم تو را به خدا می‌سپارم و خیالت راحت باشد که خدا نمی گذارد هیچ اتفاق بدی برایت رخ دهد!
چون می دانم که ناخواستنی‌ها، همانقدر فراوانند که سپردن‌های نارس و فهم‌ناشده‌ی ما!

دیگر آنقدر بزرگ شده‌ایم که بفهمیم در هفت‌سین، چیزهایی را می‌چینیم که هراسِ نبودن، کم شدن یا از دست دادنشان را داریم.

آنقدر تجربه داریم که درک می‌کنیم، مردم این بهانه‌های خوشرنگ و شاد را همچون فرصتی مهم تلقی می‌کنند؛
برای اینکه خودشان را به آن راه بزنند؛ که انگار قرار است زندگی طبق آرزوها، شادباش‌ها، تبریکات، تهنیت‌ها و مبارک‌بادهای ما بچرخد! (و شاید این خود نمایش قدرت اُمید در انسان باشد، که به رویارویی هر احتمالی، با لبخند می‌رود!)

می‌دانی! می‌خواهم این بار برایت آرزویی کنم که تو را در تمام فُصولِ زندگی، در سرما و گرمایِ روزگار، در تمام بارانها، برف‌ها، طوفان‌ها، خشکسالی‌ها، شکست‌ها و موفقیت‌ها، شادی‌ها و غم‌ها، از دست دادن‌ها و به دست آوردن‌ها؛ در امان و قرار دارد!

آرزو می‌کنم آنقدر به خودت رسیده باشی و برسی؛
آنقدر خدا در خودت داشته باشی و بیابی و آنقدری در قلبت آگاهی و در ذهنت روشنایی باشد و بیاید که؛

تمام زندگی را – هر طور که پیش رود – مشتاقانه، اُمیدوارانه، سرافرازانه و عاشقانه، زندگی کنی!

تو نیز مرا همین آرزو کن.

باشد که سال بعد، همین حوالی، خوشنود از خود و آنچه گذشته، به یکدیگر لبخند بزنیم و همچنان چون بهار، مشتاق و سرافراز و عاشق زندگی باشیم.

سلاااام. وقت بخیر هم محله ای ها. سال نو همگییی بخیر و سلامتی. امیدوااارم سال خوبی رو آغاز کرده باشییییین. خیلییی خووووب نوشتین جناب آگاهی. منم با اینکه خیلی کم میام و همیشه هم چراغ خاموشم. ولی با این حساب هیچ وقت این پست هایی که مربوط میشن به تبلیغات رو باز نمیکنم. به نظر منم اگه همشون جمع بشن توی یه پست و آخر هفته ها یا مثلً هر ۱۵ روز یه پست مربوط به تبلیغ گذاشته بشه خیلی بهتره. ولی کاااش محله همون محله دو سه سال پیش میشد. ولی با همین میزان کاربر . کااااش خیلیییا دیگه غیر فعال نمیشدن . به هر حال. کلییی حرف دارم ولی نمیدونم بگم یا نگم؟ چی کار کنم؟ نه بیخیال نگم بهتره. خخ شاااد باشید و سر بلند واسه منم دعا کنییین ممنووونم

درود بر همه.
چون بیشتر یا بهتره بگم همه دوستان در جبهه موافقان قرار دارند با آرزوی این که به این انتقاد ها ترتیب اثر داده بشه چنان که خانم نازنین قول همکاری دادند و کلاً ما همه مون پیشرفت روز افزون محله رو میخوایم و ممکنه پاسخ من به کامنت تک تک دوستان تکراری بشه لذا با عرض پوزش از دوستانی که کامنت گذاشتند از آقایان و خانم ها:
شهروز حسینی، لِنا، سعید شریفی، پریسیما، فروغ، بهار خانم، کاظمیان، علیرضا مددی، پوریا علیپور، مظاهری، اشکان آذرماسوله، مهرداد، طاها، علی اکبر خویی، عدسی بشاشadasi، آرتیمان و آرتین، مرضیه زارع، نازنین، کیسکانی، رعد بارانی، فاطمه هاشمی، و وحید
به خاطر توجه و حضورشون در این پست تشکر می کنم و ذره ای شک نکنید از اول تا آخر تمام کامنت ها رو خوندم.
همگی موفق و پیروز باشید.

درود. من این پست و کامنت شهروزُ لایک میکنم. ولی شما دو تا هیچ کدومتون راه حل ارائه نکردین. باید یه راه حل همه جانبه محور باشه.
یعنی به این ترتیب که همه چی در نظر گرفته بشه.
خب دوستان گفتند که یه هدینگ اضاف بشه. منم همینو میگم. یعنی به هیچ وجه خواهان حذف ایجور پستها نیستم, هر چند اکثرشونو نمیخونم.
ولی اگه یه هدینگی به اسم تبلیغات و اطلاعیه ها تو محله باشه, ایجوری دیگه نه این پستها تو صفحه ی اول هستند, و نه هم حذف میشند.
و فقط اطلاعیه های مهم که انجمنا منتشر میکنند و یا مربوط به خود محله هست رو مدیر بذاره تو صفحه ی اصلی.
بعدشم تبلیغات خب دیگه تبلیغات هستند و اگرم گروهی از بین بره و یا فعالیتش متوقف بشه, هیچ مشکلی دیگه وجود نخواهد داشت.
تو هدینگی که قراره گذاشته بشه, لینک صفحه ی تبلیغ مربوطه, به همراه تاریخ انتشار و نویسنده ی اون پست قرار بگیره.
مثال: گروه آموزش مسواک زدن عضو میپذیرد.
منتشر شده در امروز هفت شنبه سی و هفتم فروردین: ساعت ۲۵ و ۱۰۰ دقیقه
خَخ. یه همچین چیزی اگه گذاشته بشه خیلی خوبه.
حتی نظرم اینه که پستهای عمومی هم جدا بشند از صفحه ی اول محله.
واس ایجور مطالب هم برچسبی گذاشته نشه و به کل کاری کنیم که تو موتور های جست و جو هم نمایش داده نشند.
باز هم مرسی از این پست که باعث شدی منم حرفهای چندین وقت پیشمو بزنم. ممنون که به فکری.
راااستی عیدت هم اساسی مبارک باااشه.
ارادت.

درود
از زوایای مختلفی میشه این نقد رو بررسی کرد.
ولی خب من قصد بررسی زوایا رو ندارم چون آخرش شر میشه خخخ!
فقط دو تا نکته رو میگم.
اول این که ماها خودمون هم تولید کننده ایم هم مصرف کننده
در نتیجه کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من!
دوم تا جایی که یادمه رویکرد مدیر سایت معمولا عدم انتشار پستهای تبلیغاتی یا انتشار اونها در قالبی بوده که تا حد امکان جمعو جور تر و خلاصه تر منتشر بشن؛ حالا در قالب اطلاعیه توی شهر خبر یا مثل اون.
در نتیجه ممکنه کسانی با نقش نویسنده این مسئله رو رعایت نکنن یا کم دقتی ما ویرایشگرها باعث بشه تعداد پستهای تبلیغاتی زیاد بشن.
خلاصه که بازم رجوع شود به نتیجه اول!
گفتم دو تا نکته میگم ولی سومیش هم الان به ذهنم رسید.
سوم نظر شخصی من در مورد تبلیغات گروهها و کانالها اینه که ما بالاخره باید یه راهی برای ابراز وجود اونها هم پیدا کنیم.
این که یه گروه یا کانال میمونه یا نه رو ما پیش پیش نمیتونیم مطمئن باشیم!
در نظر بگیرید برنامه ای مثل سروش تازه داره بین بچه ها جا باز میکنه و نمیشه گفت تو خودش میشه تبلیغ کرد.
باید جایی باشه که خارج از خود اپلیکیشنها امکان تبلیغات گروهها و کانالهاشون به وجود بیاد.
در نتیجه البته به عقیده من صورت مسئله کانالها، گروهها و در واقع تبلیغات بچه ها رو نباید به کل پاک کنیم.
باید شرایطی باشه همون طور که من میتونم حرفمو اینجا تو یه سایت معروف و پر بازدید بزنم، همنوع صاحب گروه یا کانال من هم این حق براش محفوظ باشه.

درودِ مجدد. حیف شد که اون پست حذف شد. ولی خب اِی کاش با شروعِ سالِ جدید، کمی مهربون تر با هم برخورد می کردید، من که در جریانِ هیچی نیستم ولی بازم قسمتی از کامنتی که تو پستِ محذوف گذاشتم رو دوباره این جا می نویسم.
این حرکات فقط و فقط باعثِ دلسردیِ اعضای جدید میشه. راستی! از دیروز تا حالا فکر کنم ما تو مشهد یه ۵ باری لرزیدیم، دقیقاً مثلِ پستی که ۵ بار حذف شده و برگشته و باز حذف شده.
ولی خب خدا رو شُکر هنوز سالمیم، خدا کنه این زلزله ای که تو محله برپا شده تلفات نده.
در پایان هم بگم که تحقیرِ محله و کاربرانِش از نظرِ منِ مشارکت کننده و هیچ کاره، کارِ جالبی نیست.
شاید حسین هم فکرشو نمی کرد که چنین کامنت هایی تو پُستِش گذاشته بشه. نمی دونم، شایدم فکرشو می کرد! اما نه دیگه این طوری!
شخصاً اگه قرار باشه با توهین، تحقیر و… جایزه ی ۱۰۰ هزار تومانی رو بگیرم، زیرِ بارِ این خِفَّت نِمیرم. برخی از صحبت هایی که این جا عنوان شد رنگ و بویِ تحقیر رو داشت.
اِی کاش روزی جشنواره ای هم برگزار بشه که دوستان رو در رو بیان و با هم حرفاشون رو بزنن و دعوا هاشون رو به این جا نکشن، در پایان هم قانع کنن هم دیگه رو و یه صلح و سازش صورت بگیره.
حالا اسم و عُنوانِش چندان مهم نیست.
از نظرِ خودم حرفای قشنگی زدم، لاااااااااااایک.
البته شاید از سمتِ بقیه دیس لایک بشم و شایدم هیچ اتفاقی نیفته، ولی امیدوارم آقا شهروز و خانمشون ناراحت نشن از این کامنت.
چون من نه هوا دارِ حزبِ رقیبم، نه شما.
من سرهنگ نیستم، بلکه حقوق دان هم نیستم شور بختانه.
یه کاربرِ ساده ام که میام نظرم رو میگم.
هیچ گونه دل بَستِگیِ عمیقی هم به این سایت ندارم و صادقانه بگم که اگه احیاناً روزی این سایت برای همیشه بسته شد، یا تو وبلاگِ شخصیِ خودم مطلب می ذارم، یا کوچ می کنم به سایت های دیگه، در هر صورت من دوست دارم در فضای مجازی فعالیت کنم.
با امید به بازگشتِ آرامش به این سایت و همچنین پس لرزه های کوچولو در مشهد.

درود مجدد.
من دیگه جدیِ جدی تصمیم گرفتم پست های انتقادی نزنم.
اگر همه این رو میخوان که هر کس بیاد و مطلبش رو بگه و بره و البته مطلب گفته شده هم باید یک سری شرایط و ضوابط عجیب و غریب داشته باشه و کلاً حس می کنم این جا با انتقاد خیلی مخالفت میشه و پست های من تبدیل میشه به محلی برای نزاع بر سر قضایای سایت دیگه بی خیال دلسوزی برای محله میشم.
من توی پستم حرفم رو رک و راست نوشتم و گفتم پست های تبلیغاتی زیاد شدند و راه حل هم ارائه کردم و آخرِ پست هم نوشتم موافقان و مخالفان حرف من می تونند بیان در کامنت ها حرفاشون رو بزنند اما درست چند ساعت بعد از پست من چنان اتفاقات خارق العاده ای در سایت می افته پستی اول منتشر میشه بعد هی میاد و هی بر میگرده و بچه ها هم میان اینجا قسمتی از حرفاشون رو می زنند و یه جورایی با هم درگیر میشن.
یکی میگه میشه این نقد رو از زوایای مختلفی بررسی کرد و در ادامه میگه چون شر میشه این کار رو نمی کنم و بعد حرفاش رو می زنه.
آقا سعید میشه بگی از چه زوایای پنهانی میشه این نقد رو بررسی کرد!؟؟
من پستی نوشتم و تعدادی هم اومدند حرفاشون رو زدند و رفتند دیگه چه زاویه ای که باعث شر بشه باقی مونده که شما میایی و بعدش هم میری سراغ زندگیت؟
بی ادعا و کامبیز هم که مرتب شوخی می کنند و معلوم نیست دقیقاً مخاطبِ حرفاشون چه کسیه!
شهروز و نازنین و پری سیما هم که اتفاقات اون پست کذایی رو میارن این جا و آخرش هم با هم درگیر میشن و خلاصه این پست حسابیِ حسابی به حاشیه کشیده میشه چیزی که من هزاران بار گفتم دنبالش نیستم مثل این که حاشیه خودش دنبالِ منه.
حالا که این طوریه آخرین کامنتِ حاشیه دارم رو می نویسم و بعد تبدیل میشم به اونی که سایت انتظار داره. یا یک مصرف کننده بی خیال یا یک تولید و مصرف کننده با هم ولی سر به زیر و ساکت.
پستِ اشکان در سایت اولش منتشر شد سؤال اینه چه کسی پست رو برای اولین بار منتشر کرده؟
اگر اشکان خودش نویسنده باشه من دیگه حرفی ندارم جز این که درسته اشکان به عنوان نویسنده پست رو منتشر کرده ولی خب چرا بعدش پست هی اومد و هی رفت.
ولی اگر اشکان چنان که از قرائن و امارات بر میاد نویسنده نباشه یک نفر جز اشکان که یا ویرایشگر هست یا یکی از مدیران اون پست رو اولین بار منتشر کرده.
بعد تیم مدیریتی وقتی پست منتشر میشه بینشون اختلاف پیش میاد و یک نفر پست رو حذف می کنه که در کامنت های اون پست خانم نازنین خودشون رو به عنوان حذف کننده اون پست معرفی می کنند بعد سه چهار باری اون پست هی میاد و هی حذف میشه و آخرش شهروز حسینی اون پست رو به نام خودش منتشر می کنه و بعد اون پست هم حذف میشه و حالا قسمتی از دعوا به پستِ بیچاره من کشیده میشه.
بنا بر این آی اعضای تیمِ مدیریتی و ویرایشگرانِ محله!
یا بیایید در همینجا که قسمتی از جریان به این پست کشونده شده مسأله رو روشن کنید و یا این که کامنت های حاشیه دارِ این پست رو هم حذف کنید بره.
من این کار رو نمی کنم.
چون قرارم این نبوده که این جا به محلِ نزاع بر سر قوانین و شرایط سایت تبدیل بشه خودم این کار رو نمی کنم.
خواهش می کنم بیایید پرونده این ماجرا رو ببندید تا آخرین پستِ انتقادیِ من هم یه جوری به سر انجام برسه.
وگرنه که من حرفام رو در پست زده بودم و خانم نازنین هم جواب های قانع کننده ای به من و دیگر دوستان دادند ولی اتفاقات بعدی رو دیگه نمی دونم از کجا سرچشمه گرفتند.

توی دنیایی که قلب ها دور از عاشق بودنه

زندگی مثه قدیم چنگی به دل نمی زنه

توی دنیایی که احساسی نمونده تو دلا

دوره ی عاشقی نه، دوره ی دل شکستنه

دنیا انگاری شده دنیای بی تفاوتی

هر کسی به جای موندن دیگه فکر رفتنه

این روزا از خود گذشتگی که معنا نداره

کار آدماى شهر رد شدن و گذشتنه

کاشکی برگرده دوباره عشق و احساس تو دلا

تو دلایی که حالا از جنس سنگ و آهنه

کاش بشینه مهربونی

جای بی تفاوتی

تا دیگه هیچ دلی از نا مهربونی نشکنه

هر کی فکر خودش و همدلی مثله سراب

عادت مردم شهر درد همو ندیدنه

همه خاموش و فراموشی شده عادتمون

هر شروعی این روزا به انتها رسیدنه

کاشکی برگرده دوباره عشق و احساس تو دلا

تو دلایی که حالا از جنس سنگ و آهنه

کاش بشینه مهربونی

جای بی تفاوتی

تا دیگه هیچ دلی از نا مهربونی نشکنه

ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺧﯽ می‌گذاشت. ﻣﺎﺭﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ‌آمد، ﺷﯿﺮ را می‌خورد ﻭ سکه‌اﯼ ﺩﺭ ﺁﻥ می‌انداخت.
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ. ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ. ﭘﺴﺮ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ بکشد ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﮑﻪﻫﺎ ﺭا ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ. ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ را ﮐﺮﺩ. ﻭﻟﯽ ﻣﺎﺭ ﺯﺧﻤﯽ ﺷﺪ و ﭘﺴﺮ را نیش زد و ﭘﺴﺮ ﻣﺮﺩ.
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﺑﯽﭘﻮﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﻗﺪﯾﻢ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺥ ﮔﺬﺍﺷﺖ. ﻣﺎﺭ ﺷﯿﺮ را ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺳﮑﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﺩیگر ﺑﺮﺍیم ﺷﯿﺮ ﻧﯿﺎور، ﭼﻮﻥ ﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﺮﮒ ﭘﺴﺮﺕ را فراموش می‌کنی و ﻧﻪ ﻣﻦ ﺩﻡ ﺑﺮﯾﺪﻩام را….»

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺯﺧﻢ ﮐﻬﻨﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﻮﺩ.

حوالی سی تا چهل سالگی
فهمیدم هرچه زیستم اشتباه بود!
حالا می‌فهمم
چیزی بالاتر از سلامتی
چیزی بهتر از لحظه ی حال
بااهمیت تر از شادی
باارزش تر از تخیل
و در صدر ِ همه
نفسهایی که نفهمیده دَم و بازدَم می‌شدند!

حالا می‌فهمم
استرس
تشویش
دلهره
ترس ِآزمون
ترس ِنتیجه
ترس ِکنکور
اضطراب ِسربازی

ترس از آینده
وحشت از عقب ماندن
دلهره تنهایی
تردیدهای ِمستاصل کننده
نگرانی از غربت
وحشت از غریبی
غصه‌های ِعصر ِجمعه
اول ِ مهر
۱۴ فروردین
بیکاری
هرگز نه ماندگار بودند
نه ارزش ِلحظه‌های ِ هَدَررفته‌اَم را داشتند.

حالا می‌فهمم
یک کبد ِسالم چندبرابر ِلیسانسم ارزشمنداست.
کلیه‌هایم از تمامی ِکارهایم
دیسک کمرم ازمتراژ ِخانه
تراکم ِاستخوانم ازغروب‌های ِجمعه
روحم از تمام ِنگرانیهایم
زمانم ازهمه‌ی ناشناخته‌های ِآینده‌های ِنیامده اَم
شادیم ازتمام ِلحظه‌های ِعبوسم
امیدم ازهمه‌ی یاس‌هایم باارزش‌تر بودند.

حالا می‌فهمم
چقدر موهایم قیمتی بودند
و
چقدر یک ثانیه بیشترکنار ِفرزندم زنده بمانم
ارزش ِتمام ِشغلهای ِدنیا را دارد.
یقین دارم آدم‌هایی که به معنی ِتمام ِکلمه
لحظه‌ی بودنشان را میفهمند

با غبار ِغم
و
تردید
و
غصه
و
ترس
و
اضطراب
و
چه شَوَدها نیالودند.

درحال، ماندند
و ذهن ِشان را خالی
حِسِّ‌شان را چون ابر در حرکت
روحشان را
با آموزه‌های ِدرست و حقیقی تزیین
و اندیشه‌هایشان را آزاد
و
تخیل‌شان را سرشار می‌کنند
به معنی ِحقیقی ِکلمه زنده‌اند
و
زندگی می‌کنند
و به معنی ِ واقعی ِ کلمه
در آرامش می‌میرند

سرخوش، همچون فصلی از زندگی
جزیی از زندگی و در مسیر زندگی.

حسین یه چیزی رو قبل از هر مورد دیگه ای میخوام بگم.
وقتی خربزه میخوری بایدم پای لرزش بشینی غیر از اینه؟
تو اومدی تو شرایطی که ما خیلیامون آتش زیر خاکستر تشریف داریم پست نقد میزنی.
خب معلومه که زوایا پیدا میکنه. چه خودت خواسته باشی یا نه.
زوایاش هم حرفای خودته، هم حرفایی که تو کامنتها بقیه میزنن و من همه اونها رو بررسی نکرده داری میبینی که چه شری درست شده!
به هر حال به عنوان نویسنده این پست حق داری هر کامنتی رو مقارن با بحث نباشه حذف کنی.
حتی مشارکت کننده هم بودی میتونستی درخواست کنی فلان و بهمان کامنتها پاک بشن.
خود تو از دیروز تا حالا سکوت اختیار کردی و حالا که دیگه چند تا جنازه مونده رو دستمون اومدی اعتراض میکنی که چرا حاشیه دار شد!
اما در مورد اون پست کذایی.
به نظرم پست اشکان اصلا بد نبود!
نقدی کرده و بهتر بود پاسخش داده میشد!
جدای از موارد فنی که گوشزد کرده بود، منم نظرم اینه که اگه با شهروز و خانمش مصاحبه شده نباید از برنامه حذف میشد!
البته ممکنه محسن هم بیاد بگه من قولی برای پخش حتمی مصاحبه به هیچ کدوم از زوجها نداده بودم و اون وقت چنین نظری هم قابل تأمله.
اما همه این مسائل به کنار بعضی از ما معلوم نیست چرا همیشه بیراهه رو انتخاب میکنیم.
من میتونم برای همه شما قسم بخورم که نه من، نه بقیه ویرایشگرها و مدیران هیچ کدوممون برای اولین، دومین یا پنجمین بار این پست رو منتشر نکردیم که بعدش یکی دیگه مون بخواد بیاد پاکش کنه.
الان در این مورد غیر از همینی که گفتم نمیتونم و نمیخوام چیز دیگه ای بگم.
مدیر سایت کاملا بر اوضاع اشراف داره و هر اونچه رو باید بدونه میدونه!
خودش اگه صلاح باشه میاد و به همه میگه چی بوده و چی نبوده.
اما میبینی که این قضیه دست آویزی شده برای این که بگن و همین طور خود تو هم بگی! اختلافی بین ویرایشگر یا مدیری که این پست رو منتشر کرده با یکی دیگه از کادر مدیریت پیش اومده و باعث شده پست پنج بار منتشر و حذف بشه.
این اگه اتهام نباشه، حد اقل میخواد بی کفایتی ما ویرایشگرها رو اونم زمانی که گناهی مرتکب نشدیم تو صورتمون بکوبه!
میخواد بگه اینا این قدر کاراشون بی نظمه که با هم سر یه پست دعواشون میشه و با این که میبینن پست داره کامنت میخوره هی یکی منتشر میکنه اون یکی میاد حذف میکنه!
این یعنی کادر مدیریت با هم اتفاق نظر ندارن یا حد اقل نظمی تو کارشون نیست!
در ادامه یه نفر پیدا میشه و پست مزبور رو از طرف خودش میزنه و تازه میگه مسئولیتی هم در قبالش ندارم و خود اشکان باید بیاد پاسخگو باشه!
خب یه همچین چیزی اونم بعد از اعتراض به چرایی اختلاف کادر با هم چه معنیی غیر از این میتونه داشته باشه که شخص مورد نظر از نقشش سوء استفاده کرده؟!
آیا من چون ویرایشگرم میتونم چون مثلا تشخیصم اینه که فلان پست باید منتشر بشه با این که مدیر معلقش کرده بیام بگم از نظر من فلانی کلی زحمت کشیده، نقدش هم محترمانه بوده و به کسی توهین نکرده، تعلیق مدیر رو نادیده بگیرم و با سوء استفاده از نقش ویرایشگریم منتشرش کنم؟!
انتشارهای چند گانه این پست رفتن محض به بی راهه بوده و بس.
به فرض که مدیر سایت از پست مورد نظر خبر نداشته و ویرایشگرها هم به نظرشون چه درست و چه غلط پست رو منتشر نمیکردن.
خب راه درست اینه که به مدیر سایت خبر داده بشه و خودش بیاد تصمیمی رو که صلاح میدونه بگیره!
ما به عنوان ویرایشگر وقتی با پستی مواجه میشیم سه تا کار ممکنه بکنیم!
یا با تشخیص خودمون منتشرش میکنیم، یا با تشخیص خودمون از انتشارش جلوگیری میکنیم و در نهایت اگه به تشخیص نرسیم، روش یادداشت میذاریم که معلق تا بررسی و تأیید احتمالی مدیر سایت.
اگه هر کدوم از چیزایی که گفتم غلطه بقیه همکاران بیان و اذعان کنن!
ما برای هر کدوم از این سه کار توسط مدیر بهمون اختیار داده شده و در مقابل کاری هم که میکنیم پاسخگو هستیم!
پس مطمئن باشید هیچ وقت اونم این قدر تابلو نمیایم سر یه پست با هم درگیر بشیم و کشتو کشتار راه بندازیم تا بعدش یه نجات دهنده بیاد و کارها رو درست کنه!

سلام به اهالی محله نابینایان،
همه بدونید که از نام کاربری من هم دیشب سو استفاده شده،تخریب تا چه اندازه،خود کسایی که این کار رو کردن خوب میدونن که کیا هستن،خدا همه اونا رو هدایت کنه،البته اگه قابل هدایت باشن،

به عنوان یکی از کسایی که مورد اتهام قرار گرفته، ضمن تأیید نظر مدیر سایت مبنی بر این که اگه شخص یا اشخاص خاطی معترف بشن اسامیشون فاش نشه از حق خودم صرف نظر میکنم.
ولی در صورت عدم اعتراف به خطاها توسط این اشخاص، اکیدا درخواست میکنم از کادر مدیریت سایت با برخورد قانونی مقتضی اعاده حیثیت بشه و بر این مورد اصرار دارم.

سلام بچه ها
رفتم توی فکر هدینگ تبلیغاتی.
هرکی ساز و کار وردپرسی بلده توی اسکایپ یا با ایمیل gooshkon2020@gmail.com بهم اطلاع بده که چطور میشه همچین هدینگی به سایت اضافه کرد؟
فکر کنم باید یه دسته رو انتخابکنیم به اسم تبلیغات. البته قبلش باید بسازیمش! خخخ. بعد باید یه افزونه ای چیزی باشه تنظیم کنیم یه هدینگ داشته باشه آخرین تبلیغات رو مثلا ده یا پنجتای آخری رو نشون بده. نظر مثبتتون چیه؟ هرکی بلده یادم بده بریم جلو!