خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یهو دلم تنگ شد!

سلام به همه دوستای خوبم در سایت ارزشمند گوش کن. چطوره احوالتون؟ ای کاش عالی عالی و ی عالمه تا خوب باشید و عیدم کلی بهتون خوش گذشته باشه.
نمیدونم چرا یهو یاد اولین باری که تو سایت پست زدم افتادم.داره دو سال میشه.دو سااال!!! ب همین زودی. شایدم چون یهو آسمون ابری شد و دل منم باهاش گرفت و هوس کردم بنویسم. آخه من تو هوای ابری و بارونی هم شادم هم غمگین و هم که دوست دارم بنویسم.دیوونه ام هااا خخخخخخ. اکثر کامنتامو وقتی بارون میگرفت می نوشتم اون اوایل مخصوصا. یادمه هر روز بیش از ده بار میومدم چک میکردم ببینم جواب کامنتمو دادین یا نه. اصن چرا الان دارم اینا رو میگم؟! نمیدونم.
شاید دارم بازم از گذر بی امان زمان شکایت میکنم.شاید ترسیدم که زندگی ب همین زودی و ب همین آسونی تموم بشه. شایدم میخوام ب خودم نهیب بزنم که خیلی وقته از اولین بار میگذره اما زمان همیشه با ما صادق نیست. انگار همین دیروز بود اما از دیروز صد سال میگذره. ب همه اولین بارها فکر میکنم.سالهاست یاد گذشته ها خیلی در خاطرم نمی مونه.نمیگم بهشون فکر نمیکنم اما خیلی مثل قبل وقتمو نمیگیره ,اما امروز ب اولین باری که ب مدرسه رفتم,فکر میکنم. ب اولین روزی که رفتم دانشگاه,اولین سفارش کار,اولین پیامهای دوستام, اولین جلسه های کلاسهام, اولین داستانی که نوشتم و همه اولین ها و اولین باری که اومدم اینجا و پست زدم. کاش همه شادیهامون لذت اولین بار رو داشتند! ای کاش همه غصه هامون جوری بود که انگار صد سال ازش میگذره! دلم برای یک اولین تجربه خوب دیگه تنگ شده مثل یک نخستین صبح بهاری که نوید رسیدن ب یک آرزوی خوب رو بده. یک شغل خوب,یک حرف تازه,یک نوشته خوب,یک مسافرت ب یاد ماندنی,هر چیزی که عطر زندگی میده.
ببخشید اگه جملاتم خیلی در هم و آشفته بودش. اینم شاید نخستین باری بود که یهو دلم خواست اینجا بنویسم بدون هیچ ویرایش و برنامه ای. براتون بهترینها رو آرزو میکنم و امیدوارم سالی پر از تجربه های ناب پیش رو تون باشه.
شاد شاااد باشید همیشه!

۴۹ دیدگاه دربارهٔ «یهو دلم تنگ شد!»

سلام..
لنایی یادمه اون اوایل بهت ایمیل دادم و خیلی سرسنگین جواب ایمیلمه دادی . فک کردی که من خلو چلم یاه یاه یاه .
چطور با هم بیشتر آشنا شدیمو نمیدونم .
حالا دیگه تو هم مثل رعععد سالخورده شدی و سالها رو بلیعدی و حالی برات نمونده .
ای جوونی کجایی که بری و بر نگردی هههه

سلااام رعد جون.خوبی که آیا ؟ خوب باش ها,خخخخ اتفاقا یاد همون ایمیلم افتادم از شما چه پنهون.خب آخه نمیشناختم که همش ناشناس بودی برام دیگه.ولی بعدش همه میدونن که برام بهترین بودی و ب دوستامم میگم ی عالمه تا مهربونی.آره دیگه حال خوش هم رفت و امروز یهو روحم برگشت اینجا ههه.اولین باره با گوشیم پست نوشتم و زودی فرستادم وگرنه تا برم سر سیستم صد بار پشیمون شده بودم که.میسییییی اومدی.

سلاام بهار خانمی,چطورایی همش؟من کجااااا بووودم ؟خخخ ,اص یادم نمیادش اسم گروهو ولی ی دونه بهار نه دو تا بهار یادم میاد و هااااا ی دونه بهار خانمم بودش ک ولی گروهه با اینکه در کل گروههای زیادی عضو نبودم هیچ وقت,اسمش یادم نیس.اص شایدم اسمش عوض شد.ههه,شکلک گیر دادن سه پیچ خخخ.میسی که اومدی و منم خوشحااالم از آشناییت.شااد و بهاری باشی همیشه.

سلام خواهرم.
راستشو بخوایید منم همین چند روز پیش، یاد خاطرات روزای اول مدرسم افتادم. یه جاهاییش هم کلی به خودم خندیدم! خخخ. امیدوارم هیچ وقت دلتون نگیره! شاد باشید همشیره .هعععععععععععععععععی نازنین کنار وایسا با ساطور اتفاقی متوجهت نشه ی وخ …

سلااام لنا خوبی کم پیدا خوشهال شدیم پست تو دیدیم

رفتیم و نشد کس خبر از راز دل ما
با نغمهٔ کس راست نشد ساز دل ما
صد نام نهادند و بیک بند نیافتاد
شهباز سبک سیر فلک تاز دل ما
چشم طمع از ملک جهان دوخته رفتیم
این طعمه نشد درخور شهباز دل ما
اسرار جهان می شنوی پرده به پرده
گر گوش دهی باز بآواز دل ما
با این همه آوازه ز مرغان چمن نیست
یک طایر خوش نغمه هم آواز دل ما

سلااام مریم جان.آره تلخیها که کم نمیارن هیچ وقت اما اونا ی خاطره کلی مبهم و تاریکند که وقتی میان هجوم میارن از اول تا آخر, ولی شادیا لحظه های اولش شفاف ثبت میشه تو ذهن.منم امیدوارم امسال سال رسیدن ب رویاهات باشه عزیزم,مرسی که هستی.

سلام لِنا. ما پیش هم بودیم گفتیم با هم برات کامنت بذاریم. خیلی خوشحال شدیم که بعد از مدتها ازت پست اینجا دیدیم. دوست داریم همیشه برامون بنویسی و با صدای قشنگت برامون اجراش کنی که لذت ببریم. خاطرات کودکی برای هممون شیرین و به یاد موندنی هستن.
موفق و سرفراز باشی.

سلام.
بنویس که به گفته فرانتس کافکا:
نوشتن، بیرون جهیدن از صفِ مردگان است!
نوشته ساده و بی پیراه ای بود لذت بردم.
من هم از قول شاعری که اسمش رو آخر شعر می نویسم می تونم بگم:
دلم یک اتفاق تازه مى خواهد…
نه مثل عشق و دل دادن
نه در دام غم افتادن
دگر اینها گذشت از ما…

شبیه شوق یک کودک که کفش نو به پا دارد
و گویى کل دنیا را,در آن لحظه,به زیر کفشها دارد
دلم یک شور بى اندازه مى خواهد…

نه با تو
با خودم تنها
و این سایه
که عمرى بى توقع بوده همسایه
و یا با چشمهایى خسته اما جنس چشمک!
گیسوانى رنگ پشمک!

عشق بازى در زمان حال
با سى سال قبلى ؟!
نه ,نمیخواهم
مرا با یاد کارى نیست
و جز این سایه ,یارى نیست
فقط گاهى
دلم یک اتفاق تازه مى خواهد…

مهدی مختارزاده

سلام لناجان! زنده باد این یه هو که آوردت اینجا پست بزنی! اولین های شاد عجب هوای بهشتی دارن لنا! ایشالا زندگیت همیشه از این هوا ها داشته باشه! غمگین هاش هم، … چی میشه گفت هست دیگه! ای کاش هرچه سریع تر کهنه و بی رنگ بشن! برای تو و برای همه! تمام زندگیت سرشار از عطر شاد ترین اولین ها باشه!
شاد باشی تا همیشه!

سلاااام پریسایی جون.یهو خوشحال شدم دیدمت که.مرسییی ک برام نوشتی آنچه ک دلم هوای شنیدنشو داشت.اگه میتونستم ب زیبایی تو بنویسم همیشه اینجا بودم دگ.همش یکی در میون ی دونه لنا بودش خخخ.امیدوارم حال و هوای خوب دلت همیشه تازه باشه و رنگ تکرار,آسمون احساستو ابری و تار نکنه.مرسی ک اومدی.

سلامی از جنس اول
کلامی کهنه ولی از جنس اول
پیامی تکراری ولی باز هم از جنس اول
ولی ای کاش بعضی از اولین ها نمی شدن شکست برای تجربه ای که سختِ درکشون برای هر باور
بعد از تلخیه اولی های بد دلم دومی می خواهد که اعجازی باشد که درکش ساده باشد نه غیره باور
مهم نیست اول
دوم
و یا سوم
مهم این است که نشود قصه درد برای شنیدن مَردم
دومی ها هم به بعد شیرینن مثله فرزند
مثله سالی که عشق نبود ولی سال بعد شدی در بند
دل نوشته زیاد هست ولی چه کسی کردشون از بر
که قلمی از جوهر بشود تر
ای اولینم خدا جون که تو هستی شیرین ترین دلبر
از جنس اول که انکارت هیچ وقت نمی شود باور
شادمهر
سلام لِنا خانم شادیِ نو بهار رو برای تمام روز های امسالتون آرزومندم
و امیدوارم امسال از جنس دومی ها به بعدی باشه براتون که زیبا ترین نقش نقاش هستی کشیده و ترسیم بشه برای شما
زنده باد

دیدگاهتان را بنویسید