جستجو
Close this search box.
جستجو

حرف های خودمونی و خاطره و بفرمایید قدم رو چشم ما بذارید در خدمتتون باشیم

سلام خدمت همه دوستان عزیز و گرامی هم محله ای

چند وقتی که نه خیییلی وقتی هست این ویندوز لپتاپ من مشکل داره و نمی دونم چرا انگیزه و فرصت مناسبی تا حالا پیش نیومده که ببرمش جهت ترمیم و تعمیر,
الآن هم که می بینید در خدمت تونم ضمن یک عملیات انتحاری زدم ویروس یاب سیستمم رو حذف کردم دیدم اوضاع بهتر شد! گفتم از فرصت پیش اومده کمال استفاده رو ببرم که در عوارض سوء و پشیمانی بعدی حد اقل یه کم آب ته لیوان روانشناسیمون مونده باشه با مشاهده و ملاحظه اون نیمه خالی رو نبینیم ….

خب به نظر تون الآن چی بگم براتون ؟؟؟؟؟؟؟

* اولش از عید بگم که امسال واقعا تعطیلات جالب انگیز ناک متفاوتی داشتم,
چون یه مدت گذشته و منم الآن چندان تو حس و حال خاطره نویسی نیستم از جزئیات صرف نظر می کنم باشد که شما ها خوشحال بشید بابت کوتاه نویسی من خخخخخ

* سه چهار روزی رو رفتم خونه یکی از دوستان نابینا, قضیه این طوری بود که این دوستم با اون دوستم که تعطیلات رفته بود شهرستان خونه مامانش اینا با هم خونه گرفتند اصفهان به صورت مستقل زندگی می کنند و من رفتم پیش این دوستم که تنها نباشه شکلک الکی مثلا من خیلی شجاعم خخخخ البته چند روز قبل از اینکه من برم خونه شون یکی دیگه از دوستان اومده بود اونجا و قرار بود با اومدن من بره که نرفت و ما دوتایی شجاعانه از اون دوستم مواظبت کردیم خخخخخ
صبح ها که صاحب خونه میرفت سر کار ما میزدیم به خیابون و واااای جاتون خالی چیزه نه پر به چه بدبختیی این دوستم رو راضی کردم سوار پله برقی بشه که وااااااای وقتی بهش گفتم حالا سریع پاتو بذار جلو حاضر نبود حرکت کنه خخخخ شکلک بحرانی بود شرایط زیاااد که به خیر گذشت, دیگه مونده بودم پایین رفتنش رو چی کار کنم و به این نتیجه رسیدم امنیت در اینه که برم ببینم مسوول پله برقی کیه و بهش بگم خاموشش کنه تا ما بیایم پایین که یه خانم مهربون خیر خواهی به کمک من شتافت و اومدیم پایین….
در یکی از همین خیابون گردی ها هم یه خانم گرامیی زد زیر عصای من و اونو کج کرد و یعنی چرا دیگران نمی بینند عصای ما رو آیا؟
ولی خارج از این حرفا جدا زندگی قشنگی داشتند این دوستای من, بسی بسیاااار منظم و مرتب و کلا من لذت بردم از این چند روز مهمونی و خیییلی چیز ها یاد گرفتم که ان شا الله عمری بود و حسش و فرصتش, در پستی مستقل بیشتر براتون توضیح می دم.

* بعد که برگشتم خونه, رسیده نرسیده استراحت کرده نکرده, خواهرم زنگ زد, گفت می خوایم بریم سمت تهران شما میای همراه ما که منم معلومه دیگه عاشق مسافرتم گفتم بله البته واقعیتش فکر نمی کردم جدی بگه ولی واقعا قضیه جدی بود و ما فردا بعد از ظهر زدیم به دل جاده …. کاشان, قم, تهران و نهایتا شب دوازدهم خونه بودیم…
تا حالا به این اندازه بیابان یا همون بیابون خودمون رو حس و لمس نکرده بودم, برای رفع خستگی ماشین و رانندگی کنار جاده ایستادیم و باور کنید مثل راه رفتن روی برف بود راه رفتن توی اون قسمت بیابانی که ما ایستاده بودیم, یه طور پوکی بود خاک زیر پامون یه حس قشنگ عالی, دیگه از فریاد زدن نگم که مسلمه که یه عالم تخلیه انرژی کردیم اونجا خخخخخ و واقعا بی نهایت عالی بود ….
راستی تو راه برگشت هم یه جای کنار جاده وسط همون بیابون خدا یه مدل گل هایی بود که اسمشون رو نمی دونم, ایستادیم و رفتیم وسط گل ها, اولش یه فضای باز و بعد یه راه روی باریک چهار پنج متری بین بوته های گل که فقط یه نفر می تونست حرکت کنه ازش و بعد هم بنبست اونم با گل, بوته های گل حدود یک متر یک متر و ده بیست سانت بودند …. واقعا قشنگ بود خیییلی ….. یه طور خاص رویایی بود …..
خودتون تصور کنید, توصیف کنم از پسش برنمیام…. آسمون رو هم حتما تو توصیفتون در نظر بگیرید با خنکای نسیم و گرمای ملایم خورشید ….

* الآن که مجدد متن پستم رو مرور کردم, دیدم که احوال پرسی یادم رفته! خوبید که ان شا الله؟

* یه سرچی هم زدم توی گوگل بین اشعار حسین منزوی و فاضل نظری ولی با این که این دو شاعر معاصر فوق العاده بی نظیرند اما برای پایان پست یه غزل که به دلم بشینه پیدا نکردم و مثل همیشه متوسل میشیم به حضرت حافظ و شاخ نبات ایشون:
شکلک خخخخ این یکی رو نه یه تفأل دیگه می زنیم یا اصلا نه بذارید یه سرچ دیگه بنمایم اشعار خانم عرفان نظر آهاری هم فوق العاده هست

***************

هر بار که می روی رسیده ای:

پشتش سنگین بود و جاده‌های دنیا طولانی. می‌دانست که همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت. آهسته آهسته می‌خزید، دشوار و کُند؛ و دورها همیشه دور بود.
سنگ‌پشت تقدیرش را دوست نمی‌داشت و آن را چون اجباری بر دوش می‌کشید.

پرنده‌ای در آسمان پر زد، سبک؛ و سنگ‌پشت رو به خدا کرد و گفت: «این عدل نیست، این عدل نیست. کاش پُشتم را این همه سنگین نمی‌کردی. من هیچ‌گاه نمی‌رسم، هیچ‌گاه. و در لاکِ سنگی خود خزید، به نیت ناامیدی.»

خدا سنگ‌پشت را از روی زمین بلند کرد. زمین را نشانش داد. کُره‌ای کوچک بود.
و گفت: «نگاه کن، ابتدا و انتها ندارد. هیچ‌کس نمی‌رسد. چون رسیدنی در کار نیست. فقط رفتن است. حتی اگر اندکی. و هر بار که می‌روی، رسیده‌ای. و باور کن آن‌چه بر دوشِ توست، تنها لاکی سنگی نیست، تو پاره‌ای از هستی را بر دوش می‌کشی؛ پاره‌ای از مرا.»
خدا سنگ‌پشت را بر زمین گذاشت. دیگر نه بارَش چندان سنگین بود و نه راه‌ها چندان دور.

سنگ‌پشت به راه افتاد و گفت: «رفتن، حتی اگر اندکی؛» و پاره‌ای از «او» را با عشق بر دوش کشید.

از کتاب ِ «بال‌هایت را کجا جا گذاشتی؟» نوشته‌ی «عرفان نظرآهاری»

۶۱ دیدگاه دربارهٔ «حرف های خودمونی و خاطره و بفرمایید قدم رو چشم ما بذارید در خدمتتون باشیم»

سلااام بر تو ای کلاه قرمزی سایت ای آلبالو ای شفتالو ای هلو ای نازنینا نازنین
شکلک دیگه الآن آشتی کرد حله می تونید با خیال راحت بهش شبی خون بزنید بگیرید ریز ریزش کنید چرخش کنید و چیزه من صبحانه مفصل خوردم نوش جون خودتون خخخخ

هوراااا اول شدم. چرا قهرم؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یعنی نمیدونید؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یعنی بگم چرا؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هیچی الکی. خیلی وقت بود با کسی قهر نکرده بودم گفتم الکی الکی بقهرم بلکم رستگار بشیم! خخخ.
اما جدی مجدد سال نو رو تبریک میگم.
سال نوی ما که معمولی مثل سالهای قبل گذشت.
جاتون خالی پنجشنبه جمعه اخیر یعنی دیروز پریروز قم و جمکران رفتیم. خوش گذشت. فعلا دیگه خبر خاصی نیست.
ممنون بابت پست. موفق باشی عزیزم.

سلاااااام خانم وکیل،خانم اجازه؟بنده الان سر کلاسمو از اونجایی که این تایم حسابداری دارم و منم از هرچی ریاضی و محاسبه متنفر اومدم نت گردی خخخخ
حالا میرسیم به پست شما.ایول.عجب تفریحات باحالی.منم عاااااشق اینطور مسافرتام.کلا عاشق طبیعت و تفریح.
امیدوارم همیشه بهت خوش بگذره.و همیشه شاد باشی و به مسافرت.خدا یکی از این سفرارو نصیب ما بکنه.
ممنون بابت پستت.خاطراتت رو
برای ما هم بنویس لذت ببریم.
برم ببینم این استاده چی میگه.اصفهانیم هست.ازش بدم میاد خخخخ.
بای بای.

سلااام بر نیایش خانمی قهرمان خودمون
می گم دقت کردی شوما فعالیت خارج از کلاسیت توی کلاس خیییلی زیاده خخخخ خاطر مبارکمان هست در یکی از پست های قبلی ما نیز اندر کلاس برامون کامنت گذاشته بودی…. جانم یه کم به درس و استاد هم عنایتی نما خبس برات خخخخخ
و مرسی که ما را بر حساب داری و ریاضی و استاد و کلاس ارجح دونستی خاطراتمون رو خوندی …. ان شا الله یه مسافرت توووپ به اصفهان نصیبت بشه بیای ببینیمت برامون ترشک و کوکی بیاری راستی یه کلاه حصیری لبه دار هم می خوام

سلام بذار از وقتی که محله رو ترک کردی بگم چه اتفاقاتی افتاده.
اول این که تنش بین آمریکا و کره شمالی بالا گرفته.
چین و روسیه کمونیست هم از کره حمایت میکنند.
مجتبی اومد سه روز سنندج موند و پدرشون به رحمت خدا رفتند.
من نیز همچنان مجرد به سر میبرم.
فکر کنم در کمتر از یک ماه دیگر جنگ جهانی سوم آغاز میشه.
ازدواج نکرده به اون دنیا تشریف میبرم.
قراره از ین به بعد من مدیر سایت بشم.

سلام
شکلک پکیدن از خنده
شما یه طنز پرداز تلخ اجتماعی محلی هستید خخخخخخ
نازنین کمنیسته وااای چقدر بهش میاد خخخخخخ
دیگه خدا پدر آقای خادمی رو رحمت کنه و امیدوارم دور همی هم بهتون سنندج خوش گذشته باشه و در مورد تجرد شما تصمیم بگیرید بقیه ش حل هست …. فقط یادتون باشه من رو هم دعوت کنید

واااااااایییی بذار اول اون متن بی نظیر و درجه یک و بیست و دلنشین عرفان نظرآهاری رو لایک کنم و بعدش سلاااام بانویی,عیدتم خوش بحااالت ک اصن این عادلانه نیست عید من ی کم کمتر خوش گذشت از تو ک خخخ.خیلی باحال باحالناکی نوشتی و منم حظ کردم.تازشم منم با تو و کلا همیشه با اونایی ک ویندوزشون مشکل داره ب سلامتی و گوشیشونم ویروسیه همدردی و همدلی و هم زبانی می نمایم هاااااهاا.خوشگل بود حال و هوای پستت و ی عالمه تا شاد باش.الان شاید برم اون متنو دکلمه کنم برم رو مخ دوستای همگروهیم ک,شاااد باشی گلم.

سلااااام بر بهترین و فوق العاده ترین لنای دنیا
می گم گفتم ولی بذار دوباره بگم عاااااشقتم لنا خییییلی زیااادتا بینهاااایت……
می گم می دونی من قبلا نخودی بودم یعنی نخود تو دهنم نمی خیسه خخخخ بچه ها لنا متن عرفان نظر آهاری رو دکلمه کرد برام فرستاده فوق العاده بی نهایت زیبا و دلچسب خونده و وقتی بازش کردم و شنیدم وصف نا شدنی هست حسم خیییلی خوب بود خیییلی……
بعدشم ان شا الله از این ببعدش فوق العاده بهت خوش بگذره لنا جونم و امید بر آن دارم که لپتاپ کامپیوتر گوشی هامون هم شفای عاجل بگیرند ما نیز به سببشون رستگار شویم …..
بازم مرسی لنا جونم زیااادتا

سلام بر آقای آگاهی گرامی و آگاه
خخخخخخ ازم تشکر کرد اتفاقا ولی من در مقام بیانش نبودم که بگم خخخخخ
با مزه نوشتیدش خیییلی شکلک پکیدن از خنده ……
مرسی که خوندید و خوشتون اومد البته متأسفانه من نمی تونم ذره ای به خوبی شما بنویسم و همین که خوشتون اومد باعث امیدواری هست
همیشه شاد و سربلند باشید

سلام و دررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررروووووووووووووووووووووووووووووووووووود بر وکیل بانو در کل خوشم مییاد که وکیلی اهل سیر وسفر هستین انشاءالله که خوش باشین همیشه.

سلام بانو! سفر! آخ که می خوامش حسابی! از رو نمیرم خخخ عیدی که رفته بودم سفر۱شبیش به خودم گفتم تا۱۰سال آینده دیگه اسم سفر نمی برم ولی۱هفته نشده بود که بعد از برگشتنم نق زدن هام شروع شد که ای خدا من سفر می خوام خخخ! ولی از تو چه پنهون دلم نمی خواد برم خونه هیچ دوستی مهمونی. اخلاق مزخرفی دارم. به خونه ها، خونه بقیه، خونه خودم، نگاهم به این۴دیواری های اختصاصی۱طور هایی خاصه. خخخ نمیرم تا دلم هم نخواد کسی رو خونه خودم نمی برم خخخ شکلک نمی دونم چیچی. واقعیتش باقیش رو یادم رفت جز اینکه خوشحالم بهت خوش گذشت و خوشحالم که باز اینجا می بینمت و خوشحالم که هستی!
شاد باشی!

سلااااام بر پریسا خانمی عزیزم
می گم اتفاقا من تصمیم گرفتم یه سفری بیام شمال سمت شما, محل اقامت خونه شما ….. اخلاق مزخرف رو هم که من نمی دونم چی هست باید مهمون نوازی کنی یاد بگیری خخخخخخ
پریسا کاش یه مسافرت دیگه همگی با همی پیش بیاد دلم خیییلی هواییی شد خیییلی……
ایامت به کام

سلاااام و درووود بر باااانووووو وکیییلیییان محله

خوبی یا چطورید آیااا
وااای یعنی لپتاپتون رو به یه جراحی چیزی نشون بدید تا حسابی عملش کنه تا حالتون رو نگرفته خخ یعنی باید اون لپتاپتون یه جراحی حسابی بشه
وااای عجب دوستانی بوووودن این دوستای شما یعنی در حد تیم ملی بودن راستش منم با این پله خان برقی که توی حایپر استار که جای همون پارک بزن سابق سبز شده مشکل دارم وااای اون خانم که زد زیر عصای شما باید یه خسارت معنوی تپل ازش میگرفتید تا دفعه ی دیگه هوس نکنه بزنه زیر عصای یه نبین متشخص مث بانو

خب وااای مسافرت چه قد دلم لک زده برا یه مسافرت توووپ دوازده سالی میشه که یه دل سیر مسافرت نرفتم خدااااییااا چی میشه یه یه ماهی یه هم سفر توپ گیرم بیاد برمی کل ایران رو بگردیم و
برم یه دل سیر سفر
وااای بیابون گردی هم حااال میده خب اون گلا رو نکشفیدید ببینید چیه به هر حال خوش به حالتون که این قد عید بهتون خوش گذشته من که همه ی عید رو خونه بودم و خونه
به هر حال مرسی بابت این پست و و مرسی بابت این مطالب زیبا و شعر آخر پستتون
روزتون خوش ایام به شاد کامی و شیرینی هم چو تعم فالووووده بستنی سنتی و خدا نگهدار

سلام بر جناب عبد الله پور حقوق دان محله
خب گل ها رو که تصمیم داشتم بعدش بکشفم ببینم چی هستند که یادم رفت خخخخخ ولی فکر کنم بیشتر جنبه دارویی داشته باشند اون گل ها…..
مسافرت هم ان شا الله نصیب حال شما میشه ولی خداییش مسافرت یه ماه خیییلی زیاد و خسته کننده میشه ها, به یه هفته رضایت بدید این طوری رستگار تر میشید….
همیشه شاد و موفق و سربلند باشید

سلاااام بر خورشید خانمی عزیزم….. مرسی زیاادتا منم شدییید دل تنگ تک تک تون بودم خیییلی فراااوان….
و چشم خخخخخ چشم گفتن ولی به من نمیاد زیاد ….. سعی می کنم اما بیشتر بیام و باشم البته به شرط ها و شروط ها و لپتاپ ما خوخوخ
همیشه شاااد و درخشان و گرم باشی خورشید جونم

سلاااام بر سمانه خانمی فارسی عزیز خودمون
شکلک کی بود دیدیم هم دیگه رو!؟ تو یادت هست آیا؟ فکر کنم سه رووووز سه رووووز بیشتر بود یا کمتر خخخخخ یادت هست آیااا؟
عصام که سلام می رسونه خدمت تون, لپتاپم هم میگه بگو بزرگوارید فعلا نفسی میره و میاد خوبیم بدون ویروسیاب خخخخخخ
ان شا الله همیشه همیشه بهت خوش بگذره و شاااد باشی و سربلند, راستی هدینگ هات رو هم درست کن نبینم پنج شنبه دوباره بشینی سر هدینگ بندی هااااا شکلک خخخوووخیی

سلام خانم بانو.
سال نو شما هم مبارک.
همیشه به سفر و گردش باشین و خوش بگذرونین.
اون دوستتون رو هم حدس می زنم کی باشه! دستم بهش برسه زندش نمی زارم! خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
متن آخر پست رو هم شدید لایک می کنم.
شاد و پیروز باشید.

سلام بر آقا وحید خان گرامی
واااای خخخخخ شما هم یکی از خاطرات مهمونی ما بودید ها شکلک جالب بود وقتی بعدش فهمیدم مدیر محترم گروه شمایید و راستی رحمی نمایید به این دوستم خخخخ البته بگم تا وقتی من دوستشم و وکیلم حتی گیرش هم بیارید کاری نمی تونید از پیش ببرید ….
و مرسی از حضورتون و همیشه پاینده باشید

سلام بر وکیل بانو جان خخخ, دوست خوب خواهرهای گلم خخخ, با این که زیاد ندیدمت ولی کلا بهت نمیاد یک آدم غمگینی باشی, ما هم بالاخره بعد از چند سال تلاش خخخ تونستیم امسال عید خوبی را داشته باشیم, اتفاقا آخرین روزشم در بهارستان سپری شد, خیلی خوش گذشت و تا حالا من اینطور بدونه نق زدن و دست راست تکون دادن گردش نرفته بودم خخخ, راستی, واااااااییییییییییییییییی از هنگ سیستم یا ویندوز و اینها اصلا چیزی نگید که سیستم من تا شنید میهنگه خخخخ. هیچ وقت به خوبی من با این سیستم مادر مرده خوش نگذروندم خخخخخ. به هر حال ممنون از پستت, خواهرها هم سلام میرسونن, شاد و سربلند باشی,

سلااام بر شیده خانمی عزیزم
ان شا الله می بینیم هم دیگه رو و اساسی دوست و رفیق می شیم با هم…. و خوشحالم عید رو خوش گذروندی و ان شا الله همیشه همیشه شاد باشی و نق دست از سرت برداره و البته امید بر آن دارم سیستمت هم شفای عاجل بیابد که دیگه فوق العاده بشه روزگار برات …..
سلام برسون خواهر ها و بیاید سمت ما خوشحال میشیم زیاااد

وای چقدر زیبا بود.
«نگاه کن، ابتدا و انتها ندارد. هیچ‌کس نمی‌رسد. چون رسیدنی در کار نیست. فقط رفتن است. حتی اگر اندکی. و هر بار که می‌روی، رسیده‌ای. و باور کن آن‌چه بر دوشِ توست، تنها لاکی سنگی نیست، تو پاره‌ای از هستی را بر دوش می‌کشی؛ پاره‌ای از مرا.»

خوب باشی دوست عزیز خوب خوب.

سلااام بانو.
ای بی معرفت تهران اومدی یه سر به ما نزدی آیا؟
خب آرمان دلش واسه خالش تنگ شده دیگه.
میگم آخر شعر از این غزلهای عاشقانه میذاشتی تا یکم قرائن و امارات کشف کنیم خخخخ.
هر چند قبول دارم مدتیه کشف قرائن و امارات ملت بسیار بسیار دشوار شده خخخ.
البته ناگفته نمونه که تو در این زمینه استاد مسلم و صاحب نظری.

سلام بر عالی ترین خبر نگار دنیا آقای پدر خان سرمدی گرامی
ما تهران زیاد نموندیم, فقط چند تا جای دیدنی رو رفتیم و وااای که چقدر این تهران شما پیچ در پیچ هست, حتی با gps هم هی دور خودمون می چرخیدیم خخخخخ ان شا الله خاله بانو یه فرصت مناسب میاد دیدن آرمان جونش وااای چقدر دوست دارم ببینمش خییییلی ….. البته دلم هم برای تبسم شدیییید تنگ شده…. سلام برسونید خدمت سرکار خانم قراین و امارات سابق تون و همسر فعلی ….
و اما واقعیت و متاسفانه بله نمی شه ملت رو دیگه کشف کرد البته منم زیاد محله نیستم وگرنه ننوشته هم کشفشون می کردم خخخخخ شکلک خخخخخخهههههجججججچچچچچخخخخخ

درود بر بانوی گرامی، از آمدن و بودنت خرسندم. ما باید سعی کنیم نقاط ضعف بی خودی و غیر ضروری و بی مورد را از خودمون دور کنیم، مثل همین استفاده از پله برقی. این اصلا شایسته و زیبنده نیست که ما از وسیله مفیدی مثل پله برقی بترسیم. طرف بیش از ۵۰سال سن داره نوه و نتیجه داره ولی از پله برقی میترسه، هرچی هم که میخوای قانعش کنی که خواهر من، برادر من پله برقی ترس نداره گوش نمیده که نمیده. مگه نه اینکه ما ادعاهای بلندی داریم و مگه نه اینکه میگیم باید پا به پای مردم و جامعه پیش بریم خب آیا این زشت نیست که وقتی به مکانی میریم که پله برقی داره بگیم ما را از پله های معمولی ببرید و ما از پله برقی میترسیم! خلاصه که این نقاط ضعف اصلا زیبنده و شایسته ما نابینایان نیستند و باید تلاش کنیم که روز به روز آنها را از بین برده به نقاط قوت تبدیل کنیم و امیدوارم که اگه در میان ما کسانی هستند که از این وسیله مفید میترسند از همین امروز تصمیم بگیرند که در رفتار و نگرششان تجدید نظر کنند و نه تنها نترسند بلکه به استقبالش بروند.
پیروز باشی بانو.

لایک. راستش من همینجوری از پله برقی نمیترسم. فقط وقتی میخوام ازش استفاده کنم، یه کم دچار استرس میشم. اگه کسی که همراهم هست، هولم نکنه، راحت میتونم این استرسو دور بزنم.
کلا با کلیت حرفتون موافقم.

سلام بر شما
بله خب من هم حدود نود درصد با صحبت های شما موافقم ولی ده درصد هم چون در جایگاه اون دوستان نیستم و واقعا نمی تونم حس شون رو درک کنم بهشون حق می دم, البته من بسیاری از بینا ها و افراد عادی رو هم دیدم و می شناسم که از پله برقی می ترسند و حتی با وجود پا درد و کمر درد حاضر به استفاده از اون نیستند ….
ممنون از حضور تون و کامنت تون
پاینده باشید

سلام بر جناب بی ادعای بی ادعای محله
خب پس به این نتیجه می رسیم چقدر من عین خودم می نویسم خخخخ و مرسی بابت شناسایی, مطالعه و جالب تشخیص دادن ماجرای پله برقی….
همیشه همیشه سربلند باشید و البته شاااد

سلاااام بر بانوی نادر محله
خوشحالم که بهت خوش گذشته و از تعطیلاتت راضی بودی
سفر رو که عاشقشم و هیچ وقت بهش نه نمیگم مگر اینکه واقعا نشه که بشه
خب بعد از این اگه تهران بیای و خونه ما نیای ناراحت میشم پس برنامه های بعدی تهرانتو یه کم طولانیتر بچین تا به همه مون برسی
متن پایانی هم عااالی بود و نشون دهنده سلیقه بالای تو تو انتخاب متن و شعر هستش
کلا همه چی خوب بود فقط یه کم زمانشو بیشتر کنید خخخ

سلااام بر پریسیما خانمی عزیزم
من که دفعه دیگه محل اقامتم رو خونه شما قرار می دم خخخخخ شکلک دوستی به چه درد می خوره آیااا نه آیا؟؟؟؟؟ به قول معروف تا وقتی هم می مونم که خفه نسازم اگر آیم و بیرون نروم خخخخخخ
مسافرت رو هم دقیقا منم مثل تو…… دیگه شعر آخر هم قابل نداشت شکلک فقط موندم چرا تو انتخاب شعر استادم تو بقیه موارد نه خخخخخخ

سلام بر بهترین خانم دکتر دنیا
عزیزم ان شا الله به زوووودی زوووود سلامتی کامل حاصل بشه و کلا قبلا هم بهت گفتم الآن هم مجدد یاد آور می شم: یه بهمنی همیشه در هر حال باید مواظب خودش باشه چون که دیگه خودت واقفی بر ارزشمندی بهمنی ها …..
بعدشم مهم حضور گرم شماست که مرسی از حضور عزیزت

سلام بانو. اولش که هی این دوستم اون دوستم گفتی که هیچی ازش نفهمیدیم. بعدم که تو بیابونا داد و فریاد کردی که برا ما چیز خاصی نیست. بعدم گفتی گلای قشنگی رو دیدی که نه اسمشو میدونستی، دونستیتوضیح دادی.
اما این شعر که نه، قطعه ادبی خییییلی قشنگ بود. که بهمون توضیح بدی، نه شکلشونو

سلااام و خخخخخ خخخخ خخخخخ
طوری نیست یه ده بار دیگه بخونید امیید واااارم بفهمید چی به چی شد خخخخخ
و از جانب عرفان نظر آهری ازتون سپاس گزاری می نمایم
دستش درد نکنه یه کمکی حد اقل به من کرد یه نقطه مثبت داشته باشه پستم

دیدگاهتان را بنویسید