خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

کمی در باره ی رسم بوکَ بارانَ در کُردستان

به نام خالق زیبایی ها
سلام بر دوستای عزیزم امیدوارم که حال همه خوب باشه و چرخ روزگار بر وفق مراد بچرخه.!
امروز اومدم با یه رسم قدیم کُردی که قدمت تاریخیش برمیگرده به زمان زردشت و اون زمان ها.
این رسم که به کُردی بوکَ بارانَ نام داره و ترجمش به فارسی میشه عروس باران یه رسم بوده که در سالی که کم بارانی بوده یا چند سال باران نمیباریده برگزار میشده است!!! الآن متإسفانه دیگه یا از یاد رفته یا شاید در روستاهای کوچیک برگزار میشه که احتمال اونم متإسفانه کمه.!!
من خودم فقط یه بار شاهدش بودم که اونم خیلی کوچیک بودم!!
و کلا چیزی در این باره یادم نبود تا دیشب که خونه ی دایم بودم در بارَش حرف زدن و منم که برام جالب بود از چگونگی برگزاریش پرسیدم امروزم اومدم با هم تو محله برگزارش کنیم!!!
خوب بریم سراغ چگونگی این رسم.!!
همینطور که قبلا گفتم این رسم وقتی برگزار میشد که باران نمیبارید و خشک سالی میشد.!!
عروس باران ساخته میشد از دو چوب که یکی رو به صورت بدنه در دست میگرفتن و اون یکی رو با میخ به تنه به عنوان دو دست عروس نصب میکردن و بعد به تنش لباس کُردی میپوشاندند و پسر بچه ها اون عروسک رو در دست میگرفتن و به در خونه ی مردم میرفتن و این شعر رو میخوندند.!!
بوکَ بارانَ آوی دَوِ نانیدَوِ آوی بو ناو گَنمانی دَوِ درزی گَورَ کِچانیدَوِ.!!
(توضیح حاشیه معنی شعر
عروسِ باران آب میخواد نان میخواد آب برای گندم زار میخواد سنجاق سینه ی دخترای بالغ رو میخواد. پایان توضیح حاشیه)
میگن این سنجاق رو میزنن برای اینکه باران زود تر بیاد البته من یه چیز دیگه هم شنیدم.
اینم اینه که وقتی خانم ها لباس کُردی میپوشن برای صاف ماندن کمر بند لباس و دستمال که سر میکنن سنجاق میزنن تا تکون نخوره و صاف بمونه تا جای که منم یادمه از همین سنجاق ها بود که به کار میرفت حالا دقیق نمیدونم کدومشونه
صاحب خوهن هم کمی آب روی عروس باران میریزه و یه سنجاقم بهش میزنه و بهبچه ها هم پول تخم مرغ یا چیز های تو این مایه ها میده و با گفتن انشا الله بارون میباره آب زیاد میشه بچه ها رو بدرقه میکنه و بچه ها هم راهشونو ادامه میدن کمی شبیه رسم هَلاوَ مَلاوَ میمونه که انشا الله اونم بعدا در بارَش حرف میزنیم.!!
به امید روزی که هیچ جا دچار کم آبی یا خشک سالی نباشه همه ی شما رو به خدا میسپارم
راستی یادم رفت اینو بگم اگه کسی از کُرد های محله یا هرکس که چیز های بیشتری در این باره میدونه ممنون میشم تو کامنت ها بیاد و بگه.!!
شاد باشید همه گی.!!

۱۶ دیدگاه دربارهٔ «کمی در باره ی رسم بوکَ بارانَ در کُردستان»

درود بر شما اولش که nvda عنوان پست را واسم خوند فکر کردم کباب می پزن و می خورن خخخخخ
ما هم قدیم چنین رسمی داشتیم یه عده از بچه ها جمع می شدیم یه اشعار لری را می خوندیم و دور آبادی می گشتیم و آرد و شکر و چیزای دیگه جمع می کردیم بعد با آرد ها نون و حلوا می پختیم و می خوردیم اسم رسم ما هَدُرسَ ُی هَدُرسَبود بازم سپاس

جالب بود. چقد محله کُرد زیاد داره؟ یه زمونی ام هی راه میرفدیم تو دانشگا میخوردیم به کُردا. جالب بود که همه ام با هم کُردی حرف میزدن و همه ام از دم پایاننامه هاشون یا در مورد لباس کُردی بود، یا موسیقی کُردی، یا رسوم و آیینهای کُردی. خیلی از رسومهای ایرانی هس که هنوزم توی اقوام لک و کرد و لُر و ترک زنده مونده خوشبختانه. رسومی که قدمتش برمیگرده به دوران خیلی پیش از زرتشت و حتی نو سنگی. حالشا ندارم وگرنه مینشستم مینوشتم بعضیاشو. خخخخخخخخخخخ
دستت درد نکنه. لذت بردم

سلام بر رهگذر مهربون محله.!
بله خوشبختانه خیلی از این رسوم تو اقوامی که تو گفتی هنوز کم یا بیش هست. حالا شاید با کمی تغییر ولی هست حتی اگه برگزار نشه تو یاد ها مونده
از این به بعد اگه من رسمی از کُردستان آوردم اگه تو ترکی شبیهش بود تو بگو.
ممنون از حضورت

خب توی پست قبلیتم نوشته بودم که عاشق مردم کردستان، خصوصا شهر فرهنگی سنندجم. مطمئنا اگه بخوام جایی رو واسه مسافرت طولانی انتخاب کنم، قطعا میرم سراغ سنندج، و آبیدر دوست داشتنیش! یه بار واسه یه مسابقه اومدیم سنندج، و منم با وجود این که شدیدا به صدام نیاز داشتم، سرما خوردم. روز قبل از مسابقه بچهها برنامه ی آبیدر ریختن. سرپرست گروه هر کار کرد که من اون قسمت سفر رو با بچهها نباشم و تو هتل استراحت کنم موفق نشد. خلاصه رفتم آبیدر و اون قدر خوش گذروندم، که آخر افقی، و با آمبولانس برم گردوندن. به قدرت میگم که اگه زمان برگرده، و مریضی من صد برابر اون موقع باشه اون قسمت سفر رو از دست نمیدم

ابراهیم؟ من یه گلچین آهنگ کردی میخوام که استدیویی باشه، و واسه رقص اکسیژن داشته باشه. میتونی برای پیدا کردنش بهم کمک کنی؟

سلام محمد سنندج خیلی با حاله.
ولی بیا کل کُردستان رو بگرد غار سهولان و کَرَفتو تو سقز و بوکان. زریوار تو مریوان تپه ی قُلاب چی تو بوکان. و ….. اینقده زیادن که باید یه مدت طولانی براش وقت بزاری تا همشو بگردی. آهنگ کُردی خوب زیاده داریم تو مراسم های عروسی ضبط شدن داریم به صورت های دیگه هم ضبط شدن!
تو از هرکدوم بخوای راحت گیر میاد البته باید دنبال صدا با حالاش باشی.!
شاد باشی و امیدوارم به زودی راهت بی افته این ورا

سلام , بسیار رسم خوب و قشنگی بوده .
این پاشیدن آب و گرفتن سنجاق خانم های کرد , نشونه اهمیت زنان کرد در جامعه قدیم ایران بوده . و در بطن این رسم , یک فراخوانی برای دعای نزول باران و برکت بوده که یه جور فراخوان دعا به خداوند یکتا یا همون اهورامزدا بوده .
کردها اگه اشتباه نکنم , جزو قوم ماد بودند که در رشته کوه های زاگرس که بسیار خوش آب و هواست میزیستند .
همین طور باغ های معلق بابل که از عجایب هفتگانه دنیاست و الان ستون های طبقات زیرینش پیدا شده , برای رضایت یک شاهزاده خانم کرد , یا همون ماد ایجاد شد , که چون از سرزمین مادری اش که همون کوه های زاگرس بود و بسیار سر سبز , وقتی به اون بیابون برهوت بابل رفت , افسرده شد و فکر کنم بخت النصر بود که دستور داد برای شاهزاده خانم ماد یا همون کرد ایرانی , این هفت طبقه باغ رو بسازند که در نوع آب یاری در اون زمان و استفاده از قیر و اینها یه شاهکار محسوب میشد در زمان خودش و دلیلش هم اون رضایت و شادی ی اون شاهزاده خانم کرد بود .
این رسم های باستانی هستند که تونستند این مملکت رو با هزاران اتفاق , و هزاران زبان و گویش , به صورت واحد و کنونی در کنار هم نگه دارند و باید تکرار بشه تا از یاد نسل های جدید فراموش نشه .
مرسی از پست زیبا ات شاد باشی .

دیدگاهتان را بنویسید