سلام به همگی. عجب عصر جمعه با حالیه! آخ جون اومدم خونه! آخ جون اینترنت خونگی! آخ جون خونه! آخ جون فضای آشنا و هوای آشنا و خدایا شکرت! خیلی خیلی زیاد شکرت!
شاید خیلی ها بخندید ولی بد به فضای4دیواریم وابسته شدم بچه ها. ازش که دور میشم1جور عجیبی دلم تنگ میشه و زمانی که برمی گردم به طرز بی توصیفی از همه چیزش لذت می برم. از همه چیزش. از مبل گوشه حال که از بس شب و روز در حالات مختلف پناهم داده داغون شده بگیر تا هواش و فضاش و سر و صدا های اطرافش و، … تنهایی هام! چه قدر دوستش دارم این رفیق با معرفت رو!
دیروز و فردا رو بیخیال این لحظه ها رو عشقه. این لحظه ها که واسه من اندازه1جهان آروم و لذت بخش هستن!
باز من افتادم به حرف معذرت! اگر بس نکنم تا فردا همین طور میگم و میگم و باز میگم. شکلک کشیدن ترمز خودم و توقف.
غرض از حضور بعد از عرض ارادت! بچه ها آنی شرلی بهانه محله و شما ها رو گرفته بود سارا فرستادش من بفرستمش روی آنتن تا دوست هاش بیان ببرنش.
پس تا بیشتر از این پر حرفی نکردم، آخ جون، خخخ، دانلود کنید فصل های25و26از جلد4آنی شرلی رو از
خودم هنوز نخوندم گفتم بیارم اینجا همه با هم امکان دریافت و خوندنش رو داشته باشیم. حالا برم بخونم بد جور خوندنش رو دلم می خواد.
پس من رفتم شما هم شاد باشید تا همیشه!
