خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

گشت گذار ,از رفتن به برج میلاد,تا گردش در دربند

حقیقت این پست را میتونید در پیج اینستاگرام
Mohammadrezakhooshi
محمد رضا خوشی دنبال و تماشا کنید
دوستان صرفا جهت اطلاع گفته باشم به دو دسته از دوستان
باید بگم که این گونه از پست ها نه جهت خودنما ای هست نه جهت
این که فقط منم منم کرده باشم
1 به بچه ها ای که توان ترس اینا دارن تحریک بشن و به فکر تفریح و گردش خوش گذرانی بی افتن
2 به کسانی که چون فقط اون ها چشم دارن فکر می کنن که دیگه ماها شدیم بنا دستشون و هیچ کاری نمیتونیم
بکنیم باید بگم عزیزان ماها هم احساس داریم و هم تبیعط حس میکنیم و دل داریم
نمک نمیارین نمک دون هم نشکنید
این بچه ها که من هم یکی از اون ها هستم هرجا ای که دلمون بخواد میریم میگردیم
و از اون گردش و حس حال بهترینش میسازیم
نزدیک ساعت 5 30 چاهار شنبه 3 خرداد بود که از خونه زدم بیرون و راهی شدم سمت راه آهن و بلیت قطاره سریع و سیر که تندرو هستن اینترنتی گرفته بودم را گرفتم و بدو بدو رفتم از گیط ها رد شدم و سوار قطار شدم و ساعت 6 دقیق حرکت کردیم و پس از زدن قهوه نسکافه و صبحانه بر بدن ساعت 11 30 بود که رسیدیم طهران
و اونجا که با یکی از دوستانم که محسن نام داشت راهی مترو شدیم و رفتیم 15 خرداد و بازار
اولین کاری که کردیم رفتیم سفره خونه گلو بندک قهوه ترک زدیم و حسابی دوپینگ کردیم
بگم این سفره خونه بیش از 40 سال سابقه داره و
بعد از اونجا خارج شدیم و تصمیم گرفتیم ناهار را خوراک لوبیا بزنیم پس همون در بازار رفتیم مغازه ای که قبلا هم میشناختیم خوراک لوبیا سفارش دادیم و لوبیا روغن افتاده و با دوغ سر حال زدیم بر بدن
پس از اون تو مترو بودیم که باز هم تصمیم یهو ای گرفتیم یک دفعه زدیم و رفتیم سمت مصلا و از اونجا هم برج میلاد
محوطه برج که با آبنما هایه قشنگ و صدا ها یه دل نشین تو را همراهی
میکند تا لاوی برج
پس از آن سوار بر آسانسور شیشه ای شدیم و به قسمت تجاری و اداری برج رفتیم که در اینجا هم هم لاوی هم تبقات تجاری که با آب نما ها ای که دستگاهی هست که معمولا واسه بینا ها قشنگ هست که وقتی آب به پاهین میپاشه شکلک ستاره و یا نوشته ها ای اهم از به آسمان نزدیکین یا ستاره ها ای که به سوی زمین فرود می آیند قشنگ و دل روبا هستن
کم کم راهمون را ادامه دادیم به قسمت هسته ای برج که قسمت اصلی و بتونی برج هست رفتیم و پس از تهیه بلیت
بر صندلی ها تکیه زدیم و خانمی شروع به حرف زدن و از مشخصات برج گفت که لاوی و قسمت تجاری آن چند تبقه هست و مهندس و پیمان کار ساخت و سال استارت کار 1376 تا 1385 طول ساخت برج بوده که در برابر زمین لرزه 10 ریشتری و توفان 220 کیلومتر بر ساعت مقاوم هست
پس از آن سوار بر آسانسور شدیم که آسانسور پر سرعت که سرعت آن به 7 متر بر ثانیه میرسد
کل مسیر را تو 40 ثانیه ما را به 7 تبقه بالا برد
استارت آسانسور عین تیک آف هواپیما هست و انگار تو شهر بازی هستی و به آسمان پرتاب میشی
پس از زمان 40 ثانیه که سر و گوش و دماغت گرفتگی که پیدا میکنه بر عثر کم شدن فشار هوا به تبقه 7 برج میرسی
پس از خارج شدن مقابل خوش آمد گویی پرسنل برج قرار میگیری
هم اکنون شما تبقه 7 برج میباشید و رو ارتفاع 280 متری از سطح زمین هستین
و gps گوشی من عدد 1740 متری از سطح دریا را نشون میده
به همراه آن ها به سکو دیب باز میری که اولین چیزی که تو را مجضوب خودش میکنه
نسیم پر سرعت و خنک
چون تو خیابان هم گرم بود هم هوا آرام
باد و خنکی هوا اولین
پدیده ای هست که تو را جذب خودش میکنه
شروع به قدم زدن میکنیم که آروم آروم نزدیک به فنس ها میشویم و پشت به آسمان عکس یادگاری میندازیم
میثم که حراست برج و سکو دید باز هست شروع به حرف زدن میکنه که از نضر تبقاتی که خواسته باشین حساب کنید عین ساختمان 140 تبقه ای هست و 14 متر از پایه برج زیر زمین هست این باعث مقاوم بودن برج شده است
از فنس ها برایم گفت که دختری جوانی یک سابقه خودکشی داشتیم اوایل که حالا فنس کشیدیم و جوری هست که سر فنس ها هم هفاض هست که اگر هم از فنص ها بالا بروند باز هم نمیتوانند به پاهین بپرن
از آسانسور گفت که آلمانی هست و به هیچ عنوان سقوط نمیکنه
به حرف زدنش ادامه داد و ازتایم ها ای گفت که تراز بسته خواهد شد زمان ها ای که باد شدت پیدا میکنه ابر ها بار دار باشن
و اگر رعد در کار باشه
تایم ها ای که ابر ها بار دار باشن یا رعد در کار باشه سیستمی هست بر نوک فنس ها که شروع به صدا کردن میکنه یا این که هواشناسی برج بهشون خبر میده
حدود 1 ساعت یک فرد بینا تو زاویه 360 درجه زمان میخواد که تمام تهران را دید بزنه
همینجور که باد صورتت را نوازش میکنه و تو در حال قدم زدن بر برج هستی
یک فرد نابینا صدا ماشین ها که وازه نیستن
و عین لونه زنبور صدا میکند گوش میسپاری
لذتش حرف نداره دلت میخواد همونجا ساعت ها بمونی
تا همینجا کات میکنم و به دربند می رویم
جمعه حدود ساعت 5 صبح بود که کرج بودیم و از شب گذشته تا به حالا خاب نرفته بودیم
تو فکر بودیم که چکار کنیم که یهو بر این تصمیم یهو ای افتادیم که برویم دربند
مترو هم که جمعه ها تعتیل هست به میدان کرج رفتیم و پس از آن هم به تهران و تجریش و غضا پزی سید مهدی آبگوشت کله و آش رشته پر ملات زدیم بر بدن و فول فول شدیم
از میدان تجریش تا دربند هم تاکسی گرفتیم و روانه دربند شدیم
و بگم که تو مترو با یک کوه نورد آشنا و رفیق شدیم که خیلی عالی بود و خیلی حال داد
اوایل مسیر با خلبان رنجر امیر شاه قدمی
عکس یادگاری انداختیم و ارتفاع از سطه دریا 1200 متر بالاتر بودیم راه افتادیم و انقدر لذت بخش بود که حرف نداشت تبیعت واقا لایک داشت مسیر پر از پستی و بلندی تمام مسیر پر از پله ها ناجور و خیس از گل و لای
ما به همراه دوست کوه نوردمان تا ارتفاع 2088 متری از صته دریا بالا رفتیم
و کنار یخچال دربند عکس یادگاری انداختیم
باید بگم که تمام این مسیر نا به هموار ای بود که هیچ وسیله ای نمیتوانه بالا برود
جز قاطر که این همه وسیله که سوار قاطر ها کردن و بالا آوردن مغزت هنگ میکنه
خخخ از صگ ها بگم
که تو اسلام ما نجس می نامن
بگم که کسانی که رفته باشن حرفایم را تعید میکنن
اونجا هر لحذه احتمال سقوط وجود داره هر زمان چه تابستان چه زمستان چه سقوط بهمن
هر زمانی که یک فردی گیر کنه مسیرش را گم کنه یا زیر بهمن گرفتار بشه یا ته رود سقوط کنه صگ ها به کمک آن می روند و عده ای صگ ها هم می روند و به انسان ها خبر میدهند و نیرو جمع میکنن برای کمک
دوست با مرام ما که جمال نام داشت خودش تعریف میکرد میگفت یک شب با تیم خودم اومده بودیم و شب شده بود هوا هم تاریک بود
مسیر را گم کرده بودن و راه برگشت را پیدا نمی کردن
صگی پیدا شد
میگفت که یک ساقه طلا ای بهش دادم و بهش گفتم که راه را نشان ما بده
و قصم می خورد که تا سر دربند مارا همراهی کرد
دیگه نمیدونم چی از دربند بنویسم
تبیعت عالی خنک دل نشین
باید برین تا حرفام دل نشین باشه واصه تون0سس
عالی قشنگ پسند 20 20
.راجب اون خلبان رنجر هم اگر بخواهید تو کامنتا واستون میگم
وعده کامنت دونی

۱۳ دیدگاه دربارهٔ «گشت گذار ,از رفتن به برج میلاد,تا گردش در دربند»

درود. وُلِک میخوای بری دربند. تو تا حالا اسیر نشدی. نمیدونی اسیری چیه؟
دربند نبودی. اسیری نکشیدی. اصلاً میدونی چه قد اسیری سخته. میدونی دربند بودن چه قد سخته. مُ خودُم هفت سال اسیر بودُم. بیا خودم میبندمت, با هفتا بند هم میبندمت.

سلاااام و دروووود بر خوشییی جوووونم داش محمدرضا
خوبی یا چطوری آیا
خوش میگذره مارکو پلوی محله
خب حسابی که خوووووش گذروووندی توی تهران
به هر حال مرسی که خعععععلیییی با حال توصیف کردی و من فک کردم که توی برج میلاد یا دربند هستم راسی دم اون سگا که به ملت توی دربند هم کمک میکنند گرم درسته که میگن نجسن ولی با حال تر و با صفا تر از این سگا نیست اگه بهشون غذا یا آب بدی تا آخر عمر به یادشون میمونه و هر جا اگه بتونن بهت کمک میکنن برعکس گربه که گربه صفتن هر چی بهشون لطف کنی آخر نامرد بازی در میارن به هر حال بگذریم مرسی بخاطر این پست و این مطالبی که با ماها به اشتراک گذاشتی دمت شدیییید جیییز سرت خوش و سلامت و خدا نگهدار

سلام محمدرضا. بذار هر کسی هر چیزی دلش می خواد بگه. این مدل پست هات رو بزن محمدرضا. جفت اهدافت رو لایک می کنم. عاشق تفریحاتم. گاهی فقط گاهی تکی می زنم به دل گردش ولی اگر همراه داشته باشم امکان نداره مهلت تفریح کردن رو از دست بدم. خیالم نیست همراه بینا باشه یا نابینا. فقط باشه تا بریم. منتظر بعدیشیم.
شاد باشی!

سلام پریسا
شک نکن نه از پست زدنم پشیمانم نه از زیادی گردشهام
فقط میگم دنیا ای نیست که ما تو خونه بشینیم
حتا اگر کامنت هم ۱ تا بخوره بازدید هم ۱تا باز هم برای اون یکتا شوق دارم که پست بزنم
اصلا همه ماها خوبیم
بچرخیدو بچرخید

سلام بر آقای خوشی ورزشکار خوش گذران و شادان
میگم ای ول خداییش لذت می برید از زندگیتون ها
فقط من فکر کنم دلم نخواد سوار اون آسانسر برج میلاد بشم شکلک می ترسم آخرش تو آسانسر بمیرم از بس ازش می ترسم خخخخخ
چند تا پله داره اگه بخوام از پله بیام بالا آیا خخخخخ ؟؟؟؟
دربند هم عالیه ما رفتیم ولی چون ترنم باهامون بود و سرکار خواهر کلا استرس گرفته بود تا اون قسمتش که غذا فروشی ها و کلا مغازه ها تموم میشد رفتیم و دیگه ادامه ندادیم …..
بازم از خاطراتتون بنویسید برامون کلا من عاااشق خاطراتم زیاااد……

دیدگاهتان را بنویسید