خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یاد فصل گرم ایرانی

درود به تمامی دوستان و خوانندگان این یادداشت. امروز می خواهم شما را به چند دهه گذشته برگردانم و روزهایی را برای شما به یاد آورم که برای ما ایرانیان همیشه خاطره ای خوش بوده است. این روزهای لذت بخش را بزرگترهای ما یا بهتر بگویم شاید خود ما هم که جوانی را پشت سر می گذاریم به یاد بیاوریم. البته شاید این روزها هم هنوز در بعضی مناطق ایران برقرار است ولی من فکر نمی کنم که دیگر آن رونق گذشته را داشته باشد یا کسی دیگر حوصله داشته باشد. فقط شاید روزها آهی کشند و بگویند کجایی که یادت بخیر است. شاید هم زندگیهای امروز خواه ناخواه این لذتها را از بین برده به هر حال نمی دانم ولی امروزه کمتر کسی است که از این روزها یاد کند ولی این یادداشت را برای آن کسانی می نویسم که امروز خود را به آن روزها می برند و کسانی که نمی دانند چه روزها و زندگیهایی را ما ایرانیان پشت سر گذاشتیم و دیگر شاید تکرار نشود.

با آغاز فصل تابستان و روزهای گرم ایرانیان وارد روزهایی می شوند که به سه ماه تعطیلی شهره است زمانی که دانش آموزان امتحانات خرداد را می دهند و به استقبال فصل گرم می روند. اون قدیما با دلهره امتحانات خرداد را می دادیم و با شوق و ذوق منتظر کارنامه می شدیم زمانی بود که والدین ما برای گرفتن کارنامه به مدرسه می رفتند وای به آن روزی که تجدیدی می آوردیم همین تجدیدی مرداد و شهریور ما را خراب می کرد. اما وقتی والدین ما خوشحال به خانه می آمدند مسافرت و هرچه می خواستیم فراهم بود. کجاست آن روزها که جایش را به کارنامه اینترنتی داد. نمرات جای خودش را به خوب و بد و خیلی خوب و بد داد. کجاست آن روزها که می گفتیم امتحان ثلث اول و دوم داریم. رفت و رفت و رفت……..

چه بازیهایی بین مردم مرسوم بود از توپ بازی و گل کوچیک سر ظهر گرفته و الک و دولک تا زو و گرگم به هوا. با روی آوردن به زندگی شهری و فضاهای مجازی همه بی تحرک شدند و کم کم این بازیها را به فراموشی سپردند.

آن روزها تابستان خوبی بود. آب میوه فروشها, فالوده فروشها, یخ فروشها, بستنی فروشها دیگر نیستند. البته هستند ولی به نظر من مصنوعی اند و آن فضای سنتی قدیم را ندارند.

یک شب که تصمیم می گرفتی بالای پشت بام بخوابی و از گرمای خانه در بروی چه صفایی داشت آن هم با خانواده و فامیلها. بر پشت بام خانه انگار می شد ستاره های آسمان را شمرد گاهی هم صدای کولرهای آبی آهنگ دلنوازی برایت می نواخت. خلاصه تا صبح خوابمان نمی برد دم صبح هم که یک کمی خوابمان می برد آفتاب گرم نمی گذاشت که بخوابیم یا از حیاط فریادی می زدند که بیا پایین. چه روزهایی بود روزهایی که خونه های بزرگ کلنگی اش جایش را به خونه های آپارتمانی داد. خونه هایی که حوض داشت و شبها همه را دور خودش جمع می کرد.

دیگر نیست این روزهای ایرانی اگر آمد یا جایی دیدی سلام همه ایرانیها را بهش برسانید و بگویید نمی دانیم زندگی بی معرفت است یا آن روزها یا شاید هم ….

….

۴ دیدگاه دربارهٔ «یاد فصل گرم ایرانی»

سلام علیکم گفتی تابستون من یاد یک سری از خاطراتم افتادم
تابستون خیلی عالی هست به خصوص کسانی که تو روستا هستند
متاسفانه ماها تو شهر هستیم خیلی دوست داشتم تو روستا تابستون خودم را میگذراندم
تابستون تو روستا ها فوق العاده خوش میگذره
کسانی که رفتن میدونند من چی میگم
من عاشق روستا و مردم روستا هستم

سلام به شما عزیز
یاد ایامی که فصول معنا و مفهوم داشتن
یاد ساعت و دقایقی که ارزش داشتن
یاد غذا و خوردنی هایی که مزه داشتن
و یاد رفتُ آمد هایی که شور و شعف داشتن
ولی یه سخن جالب هستش خواستن توانستن هستش هر کس اگر بخواد میتونه بر گرده به اون حال و هوا البته با شرایط خاص

دیدگاهتان را بنویسید