خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

از اردوی تهران چه خبر؟

سلاااام به بروبکس گوشکنی تهرانی اردو باز اردو دوست

خیلی دلم می خواست پیش از تولد گوش کن، یه اردوی پایتخت هم داشته باشیم ولی از اونجایی که خودم اهل پایتخت نیستم، و هماهنگی ها زمان می بره، نشد که به تاریخ سیزده مرداد پایبند بمونیم.

راستیاتش الان پارک ها رو هرچی تحقیق کردم و از هرکی پرسیدم، حتی اون پارک های آلاچیق دار، ظهر ها به قدری گرم میشه که هیشکی نمیتونه تحمل کنه. یعنی کیفیت اردو به شدت مییاد پایین و میزان نارضایتی به شدت میره بالا. یه چیزی میشه که کلا از گوش کن و اردوی گوش کنی حالتون به هم میخوره. اینه که چون من دوس نداشتم شما حالتون از محله ی به این خوبی به هم بخوره، و چون دوس نداشتم حس خوبی که به اینجا و مدیریت نسبتا مطلوبش دارید خدشه دار بشه، فعلا تا شهریور که هوا خنکتر میشه، دور پارک ها رو خط کشیدم.

در حال حاضر داریم توی کرج و تهران، دنبال یه باغ می گردیم که اگه بشه، حتی قبل از شهریور، توی یه باغ خنک که سرپناه و سقف بالای سرمون باشه، اردوی پایتخت رو تشکیل بدیم. بعد به فرض اینکه الان مثلا من بگم بیایید بریم پارک جمشیدیه یا طالقانی یا لاله یا هر پارکی. فکر می کنید آزادی عملی که توی یه باغ یا جمع خصوصی داریم رو توی پارک عمومی داریم؟ هزار تا چشم دارن ما رو نگاه می کنن و هرکی یه چی پیش خودش فکر می کنه. حتی احتمال وقوع تنش دور از ذهن نیست. هر کاری نمیشه کرد. هر چیزی نمیشه گفت. هر طوری نمیشه بود. اینه که به نظرم نباید تهرانی ها کمتر از اصفهانی ها بهشون خوش بگذره. خون ما اصفهانی ها که رنگینتر از تهرانی ها نیست. البته خون تهرانی هام رنگینتر از خون اصفهانی ها نیست. همه ی ما توی دنیا شدت رنگ خونمون به اندازه ی همه. پس باید مساوی باشیم. نه اینکه اصفهانی ها توی باغ و اتاق و زیر کولر باشن و تهرانی ها وسط پارک توی آفتاب وسط هوایی به داغی کوره های آجر پزی اذیت بشن.

داریم می گردیم که یا یه باغ توی تهران یا کرج پیدا کنیم، یا اگه آخرین گزینه ی ما از روی ناچاری پارک بشه، اواسط شهریور بریم که از گرما منفجر نشیم.

اینی که من تاریخ اردو رو نگفتم، واسه این بوده که این دو سه هفته همه اش مشغول گشتن و رایزنی بودم و خب اصفهان آشنا داشتم دستم به همه جا می رسید ولی تهران اکبر آقا نداره باید بگردیم یکی ردیف کنیم. اینجا دستم زیر سنگه. گاهی ها از بیرون از محله یه قول هایی بهم داده بودند که نتونستند عملیش کنند و فعلا سیزده مرداد به یه تاریخ نامعلوم ولی نزدیک، تغییر کرده.

به هوش و به گوش باشید که همه ی هدفم اینه به همگی خوش بگذره.

عادت ندارم. توی خونم نیست. توی ذاتم نیست. که مثل خیلی از انجمن های نابینایی، همه رو مثل دور از جون شما گوسفند، صبح بار ماشین کنم، بعد یه جایی پیاده کنم و عصری بار بزنم برم توی شهر خالی کنم بگم اردو تشکیل دادم. سوار و پیاده کردن یه عده توی ماشین، هنر نیست. هنر اینه کاری کنی خودت با جمع همگی یه چی یاد بگیرید، بگید، بخندید، شاد باشید، و از سفرتون آرامش بگیرید. نمیخوام که ببرم‌تون شکنجه‌تون بدم که بردارم همه رو توی یه پارک آواره کنم که! میخوام عشق کنیم و حال هم کنارش.

پس تهران بیا هاش منتظر اطلاعیه ی بعدی ما باشید…

عاشق‌تونم

دوووووستون دارم: بیشتر از دیروز، کمتر از فردا!

۳۲ دیدگاه دربارهٔ «از اردوی تهران چه خبر؟»

چه قشنگ گفتی. واقعاً با این اوصاف, بنظرم اردو تو پارک حتی تو شهریور یا زمستون هم مث اصفهان بهمون خوش نمیگذره.
امیدوارم هر چه زودتر یه جای خوب پیدا کنیم تا بریم صفا.
خدا وکیلی دمت گرم. خداییش من دیگه فک نمیکردم واس اصفهان مینیبوس رو هم ردیف کنی و همه چی ایقد اوکی باشه.
ولی البته بنظرم نباید ایقد توقعاتو هم از خودت بالا ببری.
بالاخره سفر هست و هزاران موضوع پیشبینی نشده. با هوش مصنوعی هم که بنویسیش و کد نویسیش کنی, این امکان هست که کمی یا کاستی وجود داشته باشه و اینو اعضای شرکت کننده باید درک کنند.

سلام , شهریار هم باغ های زیادی داره , به تهران هم نزدیک هست اکثرا محل جشن های عروسی هست با فضای باز و مشجر با زمینی بزرگ .
یعنی یه جورایی همون تالارهای پذیرایی هستند که به وفور دیده میشند مثلا اسم یکیشون دشت بهشت هست که خیلی معروفه و نسبت به کرج , به تهران نزدیک تر هستند .
من خیلی از جلوشون رد میشدم و راستش عجیب ترین ماشین عروسی که جلوش دیدم , یه تریلی ولوو جدید بود که گل کاری اش کرده بودند , نمیدونم عروس خانم میخواست چطوری از اون کله تریلی بسیار بلند که برا مردهای قوی ساخته شده و ارتفاعش خیلی بلنده بالا بره خخخ حتما نردبون گل کاری شده .
اما نکته ای که برام قابل توجه بود , روزهای غیر تعطیل , یا تعطیلات مذهبی بود که درشون عروسی بر پا نمیشه و اونها در حال مگس پروندن هستند .کلا شهریار که جزو استان تهران هست و یکی از شهرستان های اونه , نزدیکتر , دست نخورده تر به لحاظ تغییر کاربری باغ های سنتی اش , یکی از پر باغ و بوستان ترین شهرستانهای استان تهران بوده و هست .
اگه ایامش جزو ایامی باشه که بالا گفتم , میتونیم با کمی مذاکره و مبلغی پایین , یکی از این باغ تالاری رو بگیریم که از هر نظر بواسطه امکانات ,مهیاست
باغ هایی هم هستند که مثلا دیروز صحبت یکیشون پیش اومد که خب چند تا درخت میوه و یک استخر و دو تا اطاق تشکیلش میده و یه باغ شخصی برای یکی دو خانواده هست که برای گذرون تعطیلات خریداری شده

کرج , بعد از چند سال قبل که به استان مستقل تبدیل شد , و عبور مترو تا چندین ایستگاه حتی بعد از کرج , مبدل به یه کلان شهر شده بیشتر و به دلیل ساخت و ساز های سودآور و زیاد , اکثر باغ هاش تغییر کاربری گرفتند و به آپارتمان سازی پرداختند . من از بچگی به دلیل داشتن اقوام , در عظیمیه که یکی از پر باغ ترین ها در کرج بود بزرگ شدم , اما الان همون باغ ها , جاشون رو به اتوبان اصلی ورودی کرج چالوس داده و تمام باغ ها یا آسفالت شدند زیر اتوبان , یا تکه تکه و شدند خونه . .
اُشون فشَن هم یکی از گران قیمت ترین جاهای تفریحی شمال تهران هست که باغ هاش به شکل قهوه خونه و قلیان سرا های باغی گران قیمت هستند .
البته توی غرب تهرون کَن و سولقان رو داریم ,و جاده امام زاده داوود , و در شرق تهران هم جاده لشگرک تا دیزین , که ییلاق های تهران محسوب میشن . البته هیچ کدوم بیشتر از حومه شهریار من باغ و باغداری و تالارهای باغی رو سراغ ندارم که نسبت به قیمت زمین , میتونن کرایه شون هم بهتر باشن .
از دوستانی که در این نقاطی که گفتم اطلاعاتی رو دارند بیان کنند .

درود. می گما مجتبی: بیش از اندازه با مطالب این پستت موافقم. به نظرم ملت ما حتی اگر پای تخت نشین هم باشن باز ممکنه برای جمع گوش کنی ها ایجاد یه سری مزاحمت ها کنن. مثلا ممکنه بیان و ازتون بپرسن: شما که نمی بینید دیگه سفر کردن واسه چیتونه؟ اونم تازه مختلط! … هههههههه. اون موقع ها که اصفهان بودم و با انجمن های شهرتون اردو می رفتم یه سری تجربیات به دست آوردم که بخاطر اون تجربه ها اینجا بهت می گم که آفرین به تدبیر و فکرت. امیدوارم که بتونید یه جای خصوصی پیدا کنید و حساااااااابی خوش بگذرونید.

سلام اشکالی نداره سر فرصت مناسب و با برنامه ریزی درست حتما اردوی بهتری خواهد شد
طرفهای فشم ، اوشون ، میگون ، لالون هم هواش عالیه وسط تابستونم هواش رو به خنکی و سردی هست همیشه و باغ های قشنگی داره.ما هفته پیش رفتیم لالون. رودخونشو بگیری بری بالاها برف هم داره حتی وسط تابستون.یخچالهای برفی داشت که تا ۴و۵ متر عمق داشت و رودخونه از زیر برفها جریان داشت.آبش اینقدر سرد بود من یک دقیقه بیشتر نتوستم پامو توش بذارم.یک ساعت هم با تهران فاصله داره.البته من اجاره باغهاشو نمیدونم چقدر درمیاد.بخواید میپرسم براتون.

سلاااااام بر پدربزرگ خوب محله رعععععععععد کبییییر
چی من فقط اگه اردو در شیییییرااااز باشه در خدمتم ولی خب تهران کمی سختمه آخه اگه اردو یه هفتهی هم بود بازم یچ چیزی من چجوری بیام تهرون اونم برا یه روز و بعدشم بخوام در این تهرون بیپیکر و در اندر دشت ایلون سیولون باشم به هر حال هر جا که هستید خوش باشید و خوش بگذرونید

سلام مجتبی جان اولا همیشه به گُل گشت
قسمت نشد که من بیام چون در خدمت تازه عروس و داماد های گل بودم و براشون به شادی نوازندگی میکردم که امیدوارم قسمت همه مجرد ها باشه
دمت گرم حرف حساب جواب نداره و به نظر من کیفیت بالا به همراهش اعتماد و آسودگی به همراه میاره
از دوستان تهرانی خواهش میکنم هم کاری داشته باشین با مجتبی جان که بتونه اردو به یاد موندنی رو هم در پای تخت رقم بزنه

سلام. یه شبه اکبر آقا میشناختم سالها پیش که توی لواسان یه باغ داشت. منتها مشکل اینه که هیچ شماره ای الآن ازش ندارم. اگر تونستم گیرش بیارم بهت خبر میدم. منتها این یکی فقط باغشو میده آشپزی بلد نیست خخخ. لواسان جای خنکیه و حتی وسط ظهر هم شما گرمتون نمیشه.

سلام. خب یه اسماعیل هست حوالی ملارد باغ میوه داره. خودش افغانه و باغ رو اجاره کرده. رفاقتی میونمون هست و بارها به من تعارف کرده. می تونه مناسب باشه. پنجشنبه فرصت می کنم برم ببینمش اگه بخوای. اما به لحاظ آب و هوا جایی الآن مثل چالوس نیست. خنک انگار بهشت، فقط نمی دونم باغی چیزی بشه گیر اورد یا نه. سمت شمال شهر هم کسی رو ندارم، اما هواش عالیه. اما چنانکه آقای ترخانه هم گفت، بهترین جا بر اساس شرایطمون حوالی شهریار و ملارده که پر از کوچه باغه.

سلام
فقط اومدم بگم هستم همین. امیدوارم بشه که بریم یه لذتی از دور هم بودن ببریم.
شاید, شااااید هم بتونم از آشنایان یه جایی رو پیدا کنم ولی خیلی قطعی نیست این قضیه. یه دوستی دارم که خودش هم نیمه بیناست و خانوادش یه باغی توی دماوند دارن شاید بشه ازش کمک گرفت.

سلام. رعد عزیز، دیگه دوس داری کیا رو ببینی، می خوای یه کامنت بده اسم تمامی کسانی که خواهان دیدارشون هستی رو مرقوم بفرما! امیدوارم خوب خوب خوب باشه حالت. راستی از وقتی فهمیدم بهناز جعفری، بازیگر تلویزیون و سینما هم ام اس داره به شدت جا خوردم. آخه فکر می کردم ام اس باعث میشه آدم از انجام خیلی کارا ناتوان بشه، اما سخت در اشتباه بودم. خدا کنه یه درمان قطعی هم واسه این بیماری پیدا بشه. واقعاً تحملش سخته، دارو هاش هم گرونه متأسفانه. حالا چرا اینا رو گفتم؟ چون کمی تا قسمتی احساس می کنم منم مبتلا شدم. چون به شدت گرما اذیتم می کنه و کلافه و عصبی میشم. حالت تهوع هم تو تاکسی بهم دست میده. کاش بشه این کامنت رو ببینی و بگی که چه طور باید متوجه بشیم که مبتلا هستیم یا نه؟ آیا آزمایشگاه خاصی باید مراجعه کنیم؟ ممنون میشم اگه جواب بدی چون خیلی خیلی فکرم درگیره. دستت درد نکنه. آقا مجتبی ببخش که کامنتم کلاً ربطی به این پست نداشت. برای اینکه یه ربط کوچیکیم پیدا کنه، آرزو می کنم اردوی تهران هر کجا که برگزار میشه، خیلی بیشتر و بهتر از اردو های پیشین به شما گوش کنی های عزیز خوش بگذره.
bye

ههههه رعد پیر درسته که ام اس داره ولی از دارو درخت بالا میره . خیلی از نبین ها مثل شبو شور و پریسیما و آگاهی و بلوردی و اشکان و الی آخر منو دیدن . می تونی ازشون بپرسی حالمو .

ولی ااین حال تو ربطی به ام اس نداره . ام اسو فقط با ام آر ای میشه تشخیص داد . این حالتهایی که به گرما داری برای بیشتر آدما به وجود میاد . میگم تو هم بلن شو بیا تهرون ببینمت . ولی ی کوچولو از تو می ترسم خخخ چون به نظرم زود جوش میاری و سرم داد می کشی . راستی از دورهمی مون با نبین ها بگم . جالبه که هی فک می کردن من ناراحت میشم و یکی به اون یکی می گفت چیزی نگو ناراحت میشه خخخخ چون من به هر کدوم می خواستم چایی بدم می گفتم فلونی برات چایی گذاشتم . یکی بهم گفت لازم نیست تک تک بهمون بگی متوجه میشیم . بعد یکی از پسرها یواش بهش گفت بهش چیزی نگو اون نمیدونه و ناراحت میشه . نبین ها فک کردن ما ببین ها کر تشریف داریم ولی رعد شنید و گفت نخیر ناراحت نمیشم . خیلی هم دوست دارم بدونم .

اتفاقا به نظر من ام اس هم یکی از نعمت های خداونده که شکرش واجبه. یه همکار داریم اول اسم و فامیلش رو که آخر نامه های اداری می زنه میشه ام اس. بهش میگم خانم سلیمی مثلا اگر اسم و فامیلت هما ایرانی وحدت بود توی امضات باید می نوشتی hiv! فحش میده ولی کاری از دستش ساخته نیست. ولی بچه های ام اس بعضیاشون باید آمپول بزنن که تعدادش متغیره: بعضیا یکی، بعضیا دوتا و بعضیا بیشتر. گاهی که میبینمشون توی انجمن میگم بابا نبین ها حداقل شارژی نیستن و با همون باتری اولیه تا دهها سال کار می کنن. اونا هم فقط فحش میدن، چون کاری از دستشون برنمیاد. خب عرایضم تموم شد، وقت همه تون حروم شد.

ای بابااااااااااااااااااااااااا! خیلی خیلی حیف شد که این اردو در تاریخی که باید انجام بشه انجام نشد کلا برنامه ریزی و حتی دُنیام بهم ریخت! آخه من یه برنامه ی مَشدی ردیف کرده بودم که اول بیام اردوی اصفهان بعدش یه هفته برم تهران و بعد هم در اردوی جمعه باشم اما تمام محاسباتم بهم ریخت اما اشکال نداره به هر حال این فرصت تلایی از دست رفت من که فکر نکنم مجوز برام صادر بشه که بتونم بیام اما همینجا از صمیم قلب آرزو میکنم به همه گی خوش بگذره شدید اگه شما ها برید و خوش بگذره بهتون انگار به منم خوش گزشته عسکری حیف شد نتونستی بیای پسر اتفاقاً من وقتی اومدم اول به دنبال تو میگشتم وقتی فهمیدم نیستی شک کردم گفتم این بی دلیل نیست نیومدنش اما اینم حیف فرصت دیدارت رو از دست دادم!

دیدگاهتان را بنویسید