جستجو
Close this search box.
جستجو

حضور در برنامه خانواده ی یک از شبکه ی یک سیما. دانلود با دو فرمت صوتی و تصویری

سلام به آقایون و خانوم های خوب هم محلی.

عارضم که امروز به مناسبت گرامیداشت روز خبرنگار، من رو به همراه تبسم و آرمان، به برنامه ی خانواده ی یک که از شبکه یک سیما پخش میشه دعوت کرده بودن.
برنامه ی خانواده ی یک، دو سالی میشه که جایگزین برنامه معروف سیمای خانواده شده و جزء پر مخاطب ترین برنامه های نیمروزی تلویزیون محسوب میشه.

روز قبلش که دیروز باشه، خانم فراهانی، مسئول هماهنگی برنامه چندین بار با من تماس گرفت تا هم شماره و کد ملی های ما رو برای آفیش بگیره و هم اینکه ما رو با سردبیر برنامه مرتبط کنه تا در خصوص مطالبی که قراره صحبت بشه هماهنگ کنیم.
خلاصه ساعت 9.30 صبح، ماشین سازمان اومد دنبالمون و ساعت 10.15 دقیقه رسیدیم درب شمال سازمان صدا و سیما.
اونجا اسامیمون رو که روز قبل آفیش شده بود به همراه کارت ملی نشون دادیم و از گیت های امنیتی عبور کردیم.
بعد یه ماشین دیگه اومد دنبالمون تا ما رو به سمت ساختمون معاونت سیما استودیو شماره 15 راهنمایی کنه.

ساعت حدود 10.45 دقیقه صبح بود که رسیدیم به استودیو پخش برنامه که تازه برنامه روی آنتن رفته بود.
آقای شریفی تهیه کننده و آقای پور یوسف، سردبیر برنامه به استقبالمون اومدن.

بعد به رسم همه ی برنامه های تلویزیونی، دوتا آقا و خانوم اومدن با یک فرچه، صورت من و تبسم رو پودر مالی کردن.
جالبه بدونید این اتفاق برای مجریان سیما قبل از اینکه جلوی دوربین قرار بگیرن، امر رایجی هستش.
واسه این برنامه، تبسم دیروز رفت یه مانتو شلوار با یه شال شیک خرید من هم کت شلوار عروسیم رو پوشیدم تا حسابی خوشتیپ بریم سر برنامه.
خلاصه ساعت 11.10 دقیقه اینا بود که آقای پور یوسف، سردبیر برنامه، اومد پیش ما تا سؤالاتی که مجری میخواد بپرسه رو هماهنگ کنه.
اول گفت آیتم مربوط به شما ده دوازده دقیقست و ما قصد داریم در خصوص اینکه شما چطور خبرنگار شدین صحبت کنیم. بعد اینکه با وجود نابیناییتون چطور کار خبری و کار های خونه رو انجام میدین و بعد سختی های خبرنگاری برای یک نابینا رو توضیح بدین.
من که دیدم سناریو کلیشه ای برنامه های تلویزیونی مجدداً قراره تکرار بشه و به قول ابوذر عزیز هدف اینه که از نابینا دوباره یک فرد الکی قهرمان بسازن، از آقای پور یوسف خواستم سؤال آخر که مربوط به من میشه رو حذف کنه و بجاش از مجری بخواد از من بپرسه ما نابینایان چه مطالباتی داریم.
ایشون هم قبول کرد و گفت فقط حواست باشه طوری… که سریع گفتم خیالت راحت من پنج شش ساله که دارم با شبکه های مختلف رادیویی کار می کنم و به ضوابط و مقررات سازمان واقفم.
ساعت نزدیکای 12 ظهر بود که ما رفتیم داخل استودیو زنده برنامه ی خانواده ی یک.
قبل از اینکه بریم داخل، صدا بردار اومد و یک میکروفون یقه ای به من، و یک میکروفون یقه ای به تبسم وصل کرد.
یه کابلی هم داشت که از زیر لباس دور بازو بسته میشد و اون سر کابل هم وقتی رفتیم تو استودیو  وصلش کردن به میز صدا.
حدوداً دو دقیقه مونده بود که بریم رو آنتن، ما دیگه در جای خودمون که روی یک مبل بود مستقر شدیم و تبسم کنار مجری که خانم نیلوفر امینیفر بود نشست و من هم کنار تبسم.
خلاصه با توجه به فرصت کمی که داشتیم و البته شیطنت های آرمان که همش وول میخورد و با این دکوری های روی میز خانم مجری بازی میکرد، تا جایی که میشد بخشی از دغدغه هامون رو که اتفاقاً به کم کاری های خود صدا و سیما بر میگرده مطرح کردم.
دیگه آخرای برنامه آرمان هم هی دوست داشت بره و هر چی تو استودیو هست رو به هم بریزه و حسابی کلافه شده بود.
آیتم حضور ما در برنامه ی زنده ی امروز خانواده ی یک از شبکه ی یک رو می تونید به صورت تصویری و با حجم 50 مگابایت
از اینجا
و با فرمت صوتی به حجم 10 مگابایت
از اینجا
دانلود کنید.
خلاصه اینم از ماجرای امروز ما.
امیدوارم با رایزنی ها و نامه نگاری هایی که قراره صورت بگیره، بتونیم آقایون رو مجاب کنیم سری برنامه هایی رو در جهت آگاهی و شناخت بیشتر مردم نسبت به نابینایان در سیما کلید بزنن.
هر چند چشمم آب نمیخوره حداقل به این زودیها این اتفاق بیفته، اما خب ما تلاشمون رو می کنیم.
بدرود.

۷۵ دیدگاه دربارهٔ «حضور در برنامه خانواده ی یک از شبکه ی یک سیما. دانلود با دو فرمت صوتی و تصویری»

سلام!
خیلی خوشحالم از یک حضور نابینای باهوش در سیما. از این جهت باهوش که می‌داند که باید از کلیشه‌ها پرهیخت و به جایی از نابیناقهرمان ساختن باید به نیازهای آنان پرداخت.
حالا چون روز خبرنگار هم هست، مدال نمی‌خوام.

سلام امیر. اتفاقا بچه ها دیر بهم خبر دادن که آیتم تو شروع شده و منم سر کار بودم تا اومدیم با شهروز بشینیم بشنویم تموم شد. خوب اینجا گذاشتهش فردا دانلود میکنم و میشنوم.
مطمئنم که حرفای خوبی زدی، راستی تبلیغ برنامه هامونم میکردی ای کاش!

سلام اشکان.
کلی مطالب موند و اصلا فرصت تبلیغ برنامه های رادیویی نبود.
ولی بیا استراتژی رو عوض کنیم.
بازخوردی که از دیروز تالا سر همین برنامه ده دقیقه ای گرفتیم از راننده تاکسی محل گرفته تا میوه فروش سر کوچه تا در و همسایه ها، قابل مقایسه با این پنج شش سال برنامه های رادیوییمون نیست.
البته طبیعیه.
بنابر این، باید همه ی تلاشمون رو بکنیم تا در سیما برنامه بگیریم.

سلام دوباره. خب برنامه رو دیدم. آرمان انگار تمام ساکتیها و آرامششو گذاشته بود اینجا خالی کنه ها!
ولی برنامه خوب و جالب بود. مجری خیلی سعی داشت که از چهارچوب خانوادگی که رسالت برنامه هم بود خارج نشه اما تو خوب بحثو میگرفتی دستت البته خانم امینیفر دوباره فرمونو ازت پس گرفت ولی خیلی مشخص بود که تو دوست داری یه چیزای دیگه بگی و خانم امینیفر دوست داشت تو تو چهارچوب خود برنامه حرکت کنی البته تفلی تقصیری هم نداشت به عنوان مجری وظیفش که خط اصلی و مسیر اصلی برنامه رو حفظ کنه و ازش منحرف نشه!
اما اگه قرار بود طبق خواست مجری پیش بری باید دوباره میرفتی تو ورته کلیشه و شعار! البته مجددا تأکید میکنم که این اتفاق اصلا تقصیر مجری یا سردبیر نیست! در واقع تلویزیون ما هنوز به این باور نرسیده که در باره نابینایان باید از کلیشه گویی و شعار خارج بشه و تنها راه حلی هم که به ذهن من میرسه این که برنامه های تأثیرگذار تو سیما در رابطه با نابینایان تولید بشه.
الان تو رادیو به مدد برنامه های خوبی که کار شده کمتر شاهد این اتفاق هستیم اما خب طبیعی که رادیو بعد کمتری نسبت به تلویزیون داره به همین دلیل پیشنهادت تو جوابی که من دادی کاملا منطقی!
اما خودتم خوب میدونی که برنامه گرفتن تو تلویزیون کار به مراتب سختتری در مقایسه با رادیو هستش اما من خودم شخصا معتقدم که از یه جا باید شروع کرد حتی اگر این جا به اندازه یک آیتم کوچیک در دل برنامه های اجتماعی تلویزیون باشه!
من خودم شخصا یه سری از تهیه کننده های تلوزیونی مثل آقایان حسینخانی رشیدپور روزبهانی زاهدی سلیمی پیام ابراهیمپور که همسرش نابیناست و تعدادی دیگر از دوستان رو میشناسم و اتفاقا قصد دارم که استارت کار رو بزنم!
ایشالا که نتیجه بده چرا که شخصا معتقدم که اگه خودمون واسه خودمون تلاش نکنیم کسی دلش به حال ما نمیسوزه!
در واقع اگر همه چیزو بخوایم بسپاریم دست این جماعت نتیجه چیزی جز همین شعارها و کلیشه های قشنگ قشنگ نخواهد شد! پس همه باید تلاش کنیم که این سد ناآگاهی رو بشکنیم و رو به جلو حرکت کنیم.
سپاس.

سلام مجدد.
آره آرمان چون از ساعت هفت صبح بیدار بود و اونجا هم از ساعت ۱۰ تا ۱۲ تو بغل بود، دیگه خسته شده بود و برگشتنی تو ماشین به سمت خونه گرفت خوابید.
خانم امینیفر هم که طبیعتا باید در راستای رسالت برنامه که خانواده باشه حرکت میکرد، اما من هی میخواستم فرار کنم و موضوع بحثو عوض کنم خخخ.
امیدوارم که بتونیم در سیما هم برنامه داشته باشیم.

سلام دوباره.
دانلودیدم و به اتفاق خانواده تماشاییدیم. اتفاقاً خانواده خیلی مایل بودند شما و خانواده‌تونو ببینن.
حالا اگه دوست داشتید دعوت کنید یه آخر هفته بیایم از نزدیک ملاقاتتون کنیم که بیشتر خوشحال می‌شیم.

آفرین خوب حق مطلب رو بیان کردی و خوب اون طور که باید به این رادیو تلویزیونیها حالی کردی که دیگه منِ احمد نابینا یا دیگر نابیناها رو در حال طکدی گری یا در حال نی زدن گوشه کنار خیابون نشون ندن و منو دیگر دوستای هم نوع رو همون طور نشون بدن
به هر حال عاااالی بود

به به مرسی محمد.
این آیتم تو کانال تلگرام خود برنامه ی خانواده ی یک هم با نام حضور خبرنگار نابینا به همراه خانواده منتشر شده که از دیشب تالا پنج هزار و ۲۰۰ نفر ازش بازدید کردن و هی داره افزایش پیدا میکنه.

سلام. بسیار عالی امیرجان. شکستن این کلیشه ها کار هرکسی نیست. معمولا آدم ها تو این طور موقعیت ها مغلوب جو میشن. همین که تو رودربایستی گیر نکردی و مودبانه و با متانت، خواسته های ما رو گفتی، بهترین کار ممکن رو کردی.
راستی عجب تلِ فاطی ای داریم ها! دقیقا همون زمانی که من داشتم مطلبم رو مینوشتم، تو مشغول مصاحبه بودی و دقیقا حرفهای مشابه میزدی! واقعا تلِ فاطی بود! فاطی از نوع کماندو!

درود امیر ه نازنین خوشحالم که در جامعه بعنوان نابینای موفق مطرح هستید متاسفم که مجریه شبکه اول تلویزون این مملکت این کاره نیست با امید و آرزوی بهترینها برای شما و خانواده گرامیتان.

سلام سعید.
البته این برنامه چندین مجری داره که مجری روز های دوشنبه سه شنبه و پنجشنبه اون، هرمز شجاعی مهر از مجریان با سابقه ی سازمان هستش.
من میگفتم اونجا یکی از داورای مسابقات مدیر مدرسه من در دوران راهنمایی بود که با مسئول برگزاری مسابقات صحبت کرد به من یه اتاق بدن بعد اون بدون اینکه درست گوش بده ببینه من چی میگم سریع میگفت آهان پس این مدیره باعث شد تو بیای خبرنگار بشی خخخخخ.
ولی جداً جا داره از آقای کربلایی تشکر کنم که اون باعث شد من و دوستم تو هتل شرکت نفت که سایر تیمها مستقر بودن اسکان پیدا کنیم.
در غیر این صورت یا باید شب تو خیابون میخوابیدیم یا خودمون میرفتیم یه مسافر خونه ای جایی.

ساعت ۱۲ بود که همکارم بهم زنگ زد و گفت رعد بزرگ چه نشستی که شبکه یک داره در مورد یکی از نبین ها صحبت می کنه . گفتم اسمش چیه ؟گفت همون که اسم پسرش آرمانه و چند وقت پیش توی تلگرام عکسشو فرستادی که لایک کنم . اینگونه شد که همکارم شماها نبین ها رو دید منم برم ببینم

سلام آقای سرمدی واقعا عالی بود و بهتون تبریک میگم که خانم به این خوبی دارید توی کتابی این متن رو خوندم و بارها شنیدم که از دامن زن مرد به معراج رود از تبسم خانم تشکر میکنم وبرای شما و خانواده تون آرزوی موفقیت دارم شاد و سربلند باشید

سلام به شما دوست گرامی.
بله درست میگین.
واقعاً تبسم تو این دو سال همه جوره کنار من بوده و با اینکه از خانوادش کلی دور هست و کسی رو تهران نداره، اما دوری از خانواده رو تحمل میکنه تا ما زندگیمون رو اونطور که شایسته هست بسازیم.
از وقتی هم که آرمان به دنیا اومده واقعا با دل و جون واسش زحمت میکشه و خوشحالم و خدا رو شاکرم که از میان فرشتگان زمینی یکی مثل تبسم رو قسمت من کرد.
انشا الله همه ی بچه های محله خوشبخت و سعادتمند بشن.

سلام واقعاً عالی بود آفرین بر شما زوج عاشق که نمونه واقعی یک زوج موفق نابینا و کمبینا هستین تمام حرفات کاملاً منطقی و بجا بود در برنامه فقط نمیدونم چرا این مجریها اینقدر اصرار دارن توی حرف مدعووینشون بیان و حرفشونو قطع کنن چرا به اندازه کافی وقت و زمان قائل نمیشن کاش اینقدر وقت میدادن که از همه تبعیضهای ناجوانمردانه ای که در حق ما در جامعه اعمال میشه هم میگفتی هرچند همینشم خوب بود همین که برخلاف دفعات گذشته که مصاحبه با افرادی از جامعه نابینایان معمولاً در ساعات مرده و کم بیننده تلویزیون و اغلب هم بصورت تولیدی و نه زنده پخش میشد این بار در یک ساعت تقریباً مناسب و اون هم بصورت زنده با شما مصاحبه شد اون هم در یک برنامه پر بیننده خودش جای شکر داره و نویدبخش آینده ای بهتر هستش انشا الله باور کن دیگه نمیدونم چی بنویسم مجدداً مرسی و سپاسگزار که صدای جامعه نابینایان هستی در کنار همسر و آرمان کوچولو همگی و همیشه خوشبخت باشی! شاد زی، مهر افزون!

سلام آقا مهدی گل.
برای من هم جای تعجب بود که چرا در میان این همه خبرنگار معروف، تصمیم گرفتن یک خبرنگار نابینا رو به برنامه دعوت کنن.
بیشک برنامه ی خانواده ی یک، به خاطر آیتم های متعدد آشپزی که داره، بینندگان بسیاری رو هم داره.
شاید قریب به یک میلیون بیننده در روز.
شایدم بیشتر.
چون اکثر زنان خانه دار، همیشه این برنامه رو دنبال می کنن.
در ارتباط با اشاره به سایر تبعیض ها هم قطعا اگه فرصت بیشتر بود، در خصوص سازمان بهزیستی و خیلی از مسائل دیگه میشد صحبت کرد.
اما از صمیم قلب امیدوارم بتونیم یک برنامه در سیما داشته باشیم تا اونجا مفصل تر شناخت صحیحی از خودمون به مردم جامعه بدیم.
بازم ممنون از لطفت.

سلام خدمت شما, چنین برنامه هایی واقعا برای شناساندن نابینایان و توانایی هاشون به جامعه مفید هست. امیدوارم به جای برگزاری هزاران همایش پر خرج و سمینار کلیشه ای چنین برنامه هایی در آینده کلید بخوره و شاهد اون باشیم. موفق باشید, خدا نگهدار.

سلام بر تبسم عزیز و آقا امیر و آرمان کوچولو
خیلی خوشحال شدم دیدمتون مخصوصا آرمان کوچولو نازنین
چقدر دوست داشتنی هست و ماشاء الله وروجکیه برای خودش
خدا حفظش کنه
تو این سن من علی کوچولو رو پاهاشو میذاشتم روی پاهای خودم تاتی تاتی راش میبردم اینقدر دوست داشت.
برنامه هم جالب بود مرسی.

سارای سلام.
آره آرمان وروجکی شده برای خودش.
یک هفته هست یاد گرفته چهار دست و پا حرکت کنه دیگه تا غافل میشی میبینی رفته لای مبل یا تو آشپزخونه.
تا منم میشینم پای لپتاپ میاد سمت من با دستش میکوبه رو کیبورد لپتاپ.

سلااام امیر جان.
واقعا ایول داری. انشا الله که همیشه و همیشه موفق باشی و اون اهدافی که داری رو یکی پس از دیگری بهشون برسی و شاهد موفقیتهای بیشترت باشم.
من هنوز نگوشیدم. میدونم که کارت درسته.
به تبسم خانم سلام برسون و آرمان کوچولو رو از طرف من ببوس.
ضمنا. اگه ممکنه لیست ملی پوشان گلبال که قرار توی مسابقات برن رو برام میل کن

موفق باشی.

سلام عباس.
قربون تو پسر خوشقلب برم من.
گلبالی ها هم تو بخش بانوان، طیبه استکی، زهره مظاهری، زینب قنبری، مریم حسامآبادی، سمیرا جلیلوند و ریزان دژاهنگ اعزام میشن و در بخش آقایون هم
محمد منصوری، محسن جلیلوند، مصطفی شهبازی، جواد شیردل، محمد سرنجی و میلاد سوری راهی تایلند میشن.
لطفت رو میرسونم، تو هم به خانواده سلام برسون.

سلام امیرخان, تبسم خانم, و آرمانکوچولو
امیرخان گل کاشتی. امیدوارم همیشه همینطور بدرخشی و این که کنار خانوادت شاد و سلامت زندگی کنی.
خیلی لذت بردم.
ارادت.

سلام خیلی خوشحالم که شما تونستید مطالبات ما نابینایان رو مطرح کنید در همون موقع من هم در حال گوش دادن به تلویزیون بودم و با خانواده درمورد شما زوج موفق و خوشبخت صحبت کردم
امیدوارم همیشه کامروا و بهروز باشید به آرمان کوچولو سلام برسون

رعد سلام.
نه لینک ها مشکلی نداره و اولی با فرمت mp4، به صورت تصویریه.
احتمالا پلیر هات مشکل دارن.
اگه مثلا با KMPlayer پخش کنی، تصویرشم می بینی.
البته این آیتم در کانال تلگرام برنامه خانواده ی یک هم منتشر شده، اتفاقا یه هشتگ آقای سرمدی هم درست کردن.
کافیه تو تلگرام هشتگ بذاری بعد بنویسی آقای_سرمدی بعد لینک دانلود برنامه ی ما رو میاره.
تا الان هم نزدیک به ۱۳ هزار و ۷۰۰ نفر ازش بازدید کردن.
حالا به تبسم میگم لینک دانلودش رو از طریق تلگرام واست بفرسته.

سلام امیر جان
خیلی عالی بود , آفرین .
حرفهای سنجیده ای زدی و درست .
این رو من قدیم نمیدونستم , اما ایمان دارم الان که خیلی از کارها رو میتونه یه نابینا به درستی بینا انجام بده .
کار نشد نداره , سعی و پشتکار لازمه .
برات آرزوی موفقیت میکنم و آرمان رو هم ببوس .

جناب ترخانه عزیز و گرامی سلام.
کاملا موافقم، تلاش و پشتکار جزو فاکتور هایی هست که اگه نباشه، خیلی از کارها پیش نمیره.
چون به هر حال ما به واسطه معلولیتمون، محدودیت هایی رو هم داریم که باید با سعی و تلاش بیشتر، این محدودیت ها رو جبران کنیم.
ما که در اردوی قبلی سعادت نصیبمون نشد شما رو زیارت کنیم، ظاهرا تا ما رفتیم شما پیش بچه ها رسیدین.
امیدوارم شرایط فراهم بشه سوم شهریور از نزدیک ببینیمتون.

دیدگاهتان را بنویسید