خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

زنگ انشا

به نام خداوندی که عقل را آفرید تا آدم نتواند عین آدم شاد باشد.

ما داشتیم پیش خودمان فکر می‌کردیم که چکار کنیم تا محله نابینایان صفای بیشتری پیدا کند. این «ما» که می گوییم با صدای گاو یکی نیست، اما راستش فرق زیادی هم ندارد. خب داشتیم می‌گفتیم: خلاصه به سرمان این اندیشه مبارک خطور کرد که چون در دوران طفولیت هر دوشنبه زنگ انشا داشتیم، ما هم به حرمت آن روز، هر هفته روزهای دوشنبه زنگی را به درس شیرین و بی‌خاصیت انشا اختصاص بدهیم تا هم وقت خودمان و دیگران را تلف کنیم و هم از این راه بتوانیم در راه زوال فرهنگ جامعه گامی هرچند الکی برداریم. ما قول می‌دهیم در این انشاها از چپ و راست و سایر جهات اصلی و فرعی صحبت کنیم و موهومات ذهنی خود را به خورد شما بدهیم. خلاصه بعد از مشورت با خودمان، املای کلمات در میان روشندلان را به عنوان موضوع نخست برگزیدیم و او را به میان مردم فرستادیم… نه ببخشید، و درباره آن دست به قلم شدیم.

نوشتن صحیح کلمات یکی از مسایل و موضوعات بی‌اهمیتی است که امروزه متأسفانه ذهن گروهی خرده‌بین مریض‌القلب را به خود جلب کرده است. این عده معلوم‌الحال که خیلی هم ادعای فضل و فضولاتشان می‌شود، به جای دقت به مضمون نوشته‌ها، محتوای آن‌ها را وارسیده، صورت‌های نوشتاری را که خودشان نمی‌پسندند یا هنر استفاده‌اش را ندارند به اسم غلط املایی و برای تقرب به مدیران و ویراستاران گوشزد می‌کنند.

اما به نظر ما که خیلی هم نظرمان صائب است، وقتی تاریک‌دلان در رسانه‌های بصری خود زحمت رعایت صورت درست نوشتاری کلمات را به خود می‌دهند، ضرورتی ندارد ما روشندلان دوباره‌کاری کرده انرژی خود را به جای پرداختن به مقولاتی مانند استقلال، عدم وابستگی، مستقل بودن و هزاران هزار مترادف دیگر صرف این بچه‌بازی‌ها بکنیم. مثلا اینکه ساندویچ با سین یا صاد نوشته شود، چه تغییری در مزه آن ایجاد می‌کند؟ آیا اگر افلیج را به جای الف با عین بنویسیم پس از انجام تمرینات فشرده به مقام قهرمانی دوی ماراتون نایل می‌شود؟

نکته دیگر اینکه هیچ کس نمی‌تواند پیشرفت علم و فن‌آوری و تأثیر آن بر زندگی انسان را نادیده بگیرد. از کجا معلوم همان طور که علم پیشرفت کرده و ما امروزه به جای خر و قاطر از پراید استفاده می کنیم، فردا علم چنان پیشرفت نکند که اگر روزنامه را با ذال هم بنویسیم کسی خودش را به تعجب نزند؟ اصلا از کجا معلوم در آینده و با پیشرفت علم مشخص نشود که روزنامه در ابتدا با ذال بوده و عده‌ای برای تأمین مطامع خود صورت ظاهری آن را عوض کرده‌اند؟

پس چنان که نمی‌بینیم، املای صحیح کلمات هیچ دردی از ما درمان نمی‌کند و در عوض ما را از پرداختن به مسایل مهم‌تری همچون زمان واریز یارانه‌ها، میزان مستمری بهزیستی، تعداد کامنت‌های دریافتی در محله و مواردی از این دست و آن پا باز می‌دارد. به امید روزی که هیچ کلاغی به این خاطر که با ص نوشته شده از رسیدن به خانه محروم نشود و هیچ بنی بشری به خاطر یاد دادن املای کلمات پول مفت از دولت نگیرد.

۸۰ دیدگاه دربارهٔ «زنگ انشا»

به راستی که چنین است اگر کسی امید را عمید بنویسد و صالحی را سالحی چه خواهد شد. آیا چرخ روزگار و فلکبالعکث یا بالعکس خواهد چرخید. میدانید چرا انگلیسیها سیاستمداران خبره ای شده اند زیرا وقتشان را صرف انواع ث س ص یا ض ظ ذ و یا ط ت و یا ق غ و یا ح ه نکرده اند. پس بسی بسیار زمان داشتند تا در اعمال این بشران دوپا غعر یا قعر یا غر کرده و موفق شوند. خخخ

با سلام و یا همان درود خودمون که بسی شیرین تر هست از غوره ترش ما آن زمان و زمان های قدیم کلا در خونمان بود که غلط املایی کم داشتیم و در عوض ۴ عدد قاطر با خر رو نمی تونستیم جمع بزنیم البته میزدیم ها یا کم میشد یا زیاد خلاصه درست از آب و نوشابه و دلستر استوایی در نمیامد که نمیامد ما حتی در نوشتن قسطنطنیه هم دستی بر آتش داشتیم و غلط نمی نوشتیم حتی حاضریم امتحان دهیم ولی با این اوصاف جایی رو فتح نکردیم با اینکه و آنکه درست نوشتیم و موفق به دریافت دیپلم گردیدیم غرض فکر شیشلیک باش که ساندویچ همه جا گیر میاد و تشکر از پست

سلام به دکتر صالحی عزیز و مهربون
ممنونم این پست هم عین بقیه با زبانی طنز کلی نوکات مهم داشت برای من
یه زنگ هم به نوشتن و نویسندگی اختصاص بدید ممنون میشم
کاش دوشنبه ها زود زود بیان
همیشه عاشق انشا بودم
شاد و موفق باشید

سلام به نویسنده ی خوش آتیه ی محله. حال و احوالت چطوره؟ من شرمنده ی محبت های همیشگی تو هستم. راستش من زیاد ذوق نویسندگی ندارم که زنگ نویسندگی بذارم، اما اگر بذاری شرکت می کنم با کمال شوق. کاش بتونم کاری کنم که حداقل یه نفر هر هفته منتظر دوشنبه ها باشه… ارادت از جنس اصل.

وای بر تو ای امید ،کامنت رعد بزرگ رو بلعیده اند و تو خموش و ساکتی ههههه
البته کامنتهای آسمانی رعد را جایگاهی بس والا باید تارخصت جلوس یافته هههه
میگم ای امید سر خوش !کلاسهای غلط ننویسیم رعد ناتمام ماند . اگر میشود تو راه رعد عظیم را ادامه ده . باشد که دعای خیر من بر سرت خورده و ببینی شوی بس دیده ور?

سلام بر آسمون قُرُمبِه ملقب به تَشِبَرق. خب من باید پستت رو ببینم اگر بچه ی خوبی بودی واست ادامشو به سلیقه خودم بنویسم. راستی واسم پیوی کن بیبینم چیچی نوشتی که حذفیدنش. پیوی گفتما، حواست باشه اشتباه نَشنُفی.

ولی دکتر این پستتون محشر بود
درود بر شما
زمنا مهم نیست که ضمنا درصته. مدال سری قبلمو ندادین.
ولی یه انتقاد جدی هم بکنم. وقتی ما توی روزنامه ایران سپید غلط املایی گاه و بی گاه میبینیم, دیگه از بقیه نابینایان چه انتظاری میتوانیم داشت؟
ارادت از نوع وافرش.

بخدا من رسم مدال رو تازه فهمیدم چیه. عذر تقصیر. درمورد انتقادت هم عرض می کنم که اینی که شما میگی در نهایت اشتباه ایران سپید رو اثبات می کنه، اما چیزی از مسئولیت ما کم نمی نمایه. دوستت دارم به قدر آبیِ دریای ژرف.

سلام خخخخخخ خخخخ خخخخ لایک بر این که املای درست کلمات هیچ دردی رو از ما درمان نمی کنه ولی هععععی که املای ناصحیحش دمار از روزگارمون گاهی در میاره و از اوج با کلاسی و با سوادی میندازدمون در نهایت بی سواتی و اینا خخخخخ
منتظر املا نه انشاهای بعدی شوما هستیم آقای دکتر

سلام بر وکیل محله. حال و احوال چطوره؟ خب کلا بحثمون انشاست، اما این هفته موضوعش املا بود. اما واسه تقویت املا راههای مختلفی مثل آشنایی با زبان عربی و توجه به کلمات هم ریشه وجود داره که خیلی خیلی راهگشاست. باز هم یه دنیا ممنون که قابل دونستید.

سلام. یه خاطره کوچیک تعریف کنم و برم. کلاس اول دبیرستان فثزیک هم داشتیم. یادتون که هست؟ همون روزا رفتم ابابصیر و نوارهاشو تحویل گرفتم. نوارها را قبل از من یه نبین خیلی بصیر و فاضل استفاد کرده بود. آن وقتها هنوز سال همت مضاعف و اینها هم نیامده بود ولی طرف انصافا همتی هم به خرج داده و روی هر نوار برچسب بریل هم زده بود. برچسب ها را خواندم: “فزیک ۱، فزیک ۲، فزیک ۳ و…” کلی مایه انبساط خاطر شد. با خودم گفتم طرف حتما بچه ناف اصفهان تشریف داشته و پیش خودش حساب کرده که همشهریها به اقتضای لهجه شان فزیک را اصفهانی اش می کنند و “فیزیک” می گویند. همانطور که ببین را “بیبین” و بریز “بیریز” و… می گویند. خلاصه طفلک خواسته بود این “غلط فاحش رایج” را اصلاح کنه. خدا حفظش کنه.

سلام
به نظرم بازم صد رحمت به املا!
انشا که یا موضوعات تکراری بودند، و ما هم به غیر از یه مشت چرت و پرتای تکراری چیز دیگه ای به نظرمون نمی رسید بنویسیم و بیایییم سر کلاس بخونیم، یا اگه هم تازه بودند اونوقت دیگه حرف تکراری برا گفتن نداشتیم! ولی املا حداقلش تکلیفمون با خودمون معلوم بود. وای اگه بگم کلاس اول بودم یه بار زنگ املا واسه چی گریه کردم که آبروم میره خخخخ.
به نظرم هر کدوم خوبی و اهمیت خودشو داره. املای برخی کلمات شاید مهم نباشه ولی دقت در صحیح نویسی برخی کلمات واقعا مهمه. رعایت علائم نگارشی هم که اهمیت خودشو داره. چون برخی مواقع معنی جمله یا کلمه به کلی تغییر میکنه.
انشا میتونه خیلی مفید و کاربردی باشه به شرطی که در موضوعات مختلف حتی موضوعات تکراری، دست دانشآموز باز باشه که بتونه خلاقیت به خرج بده. یاد موضوع انشا قصه های مجید “دوست دارید در آینده چه کاره شوید” که در مورد مرده شور نوشته بود افتادم خخخخ.
بذارید یاد یه خاطره از خودم افتادم اونم مختصر بتعریفم و رفع زحمت بنمایم. کلاس چهارم درسی در مورد توصیف و انشای پروین داشتیم. موضوع انشا این بود که مدرسه را توصیف کنید. پروین قصه به همۀ جوانب از جمله صداها توجه کرده بود. ما هم هر صدایی که می شنیدیم همه رو تقریبا میشه گفت نوشته بودیم که صدای فلانی که داشت با فلانی حرف میزد خخخخ. برم تا بیشتر از این آبروم نرفته.

سلام. راستش توی نوشتن این سلسله انشاها سعی می کنم با حفظ اطلاعات ادبی خودم رو نوجوون کنم و بعد بنویسم. درمورد خاطره ای هم که گفتید ما بدترشو داریم ولی آبروی مومن از آبروی مشرک هم بالاتره، واسه همین عمرا اینجا تعریفش کنیم. منا کامنت ر رو برگردونید دلم میخواد بدونم چی گفته. ارادات وافره.

محجور نوشتنت تو لوزالمعدم. اما سعی کن بفهمی که من بنا ندارم به مشکلات و مصایب بپردازم، هر هفته یه موضوعه که ممکنه جزو مشکلات باشه یا نباشه. اگه سعی کنی بفهمی، فقط واسه تلاشت بهت جایزه میدم، هرچند بی ثمر باشه.

پشیمونم، پشیمونم، پشیمونم!
میدونی چرا دکتر؟
چون همیشه از برادرم خواهش میکردم انشامو برام بنویسه خخخ.
اگه اون موقع این کارو نمیکردم شاید الان یه نویسنده بودم. الان حتی یک خط هم نمیتونم بنویسم و از این بابت واقعا متاسفم.
یعنی میشه منم قلم خوبی داشته باشم؟
ببخشید اینو میگم وقتی مینویسم حالم از نوشتم به هم میخوره چون یه اول ابتدایی از من بهتر مینویسه.
بیشتر از این سرتو به درد نمیارم.
پاینده باشی

سلام جناب صالحی
خب من که نفهمیدم زنگ املاء بود یا انشاء
اما راجب انشاء با اینکه برای نوشته هام همیشه تحسین شدم اما از انشاء بدم میومد
چون بجز انشاء خودم انشاء دوستامو و برادرزاده و خواهر زاده و … هم میفتاد گردنم
علاوه بر انشاء اعتماد به سقفا میرفتن مسابقه شرکت میکردن میاوردن من براشون بنویسم اه اه
چقدر از نوشتن مطالب موضوعی بدم میومد و مجبور بودم رودروایسی که میموندم بنویسمشون اونا میرفتن برنده میشدن هیچ وقت خودم از این مسابقات شرکت نکردم
راجب املاء هم اصلا املام خوب نبود ابتدائی درس میخوندم یکبار نمره کلاسیم اون وقتا نمره ای بود برای ما اینقدر غلط داشتم نمره نمیدونم منفی ۵ بهم داد چی چی بودش خخخ یادمه شب یلدا هم بود همه دور هم جمع بودیم داداشم همیشه به درسهای من میرسید کیفمو باز کرد دفتر دفتر کتابمو دراورد تا برنامه فردامو ببینه و نمره هامو چک کنه خخخخ
افتضاحی به بار اومد که نگو همه دفتر دیکتمو دست به دست گردونند و کلی خندیدن خودمم خندم گرفته بود دیگه دعوام نکرد خخخ
ولی خب موقع امتحانات دیکته رو میخوندم تمرین میکردم نمرم خوب میشد
الانم با اینکه درست کلماتو میدونم نمیدونم چرا باز غلط مینویسم
سر کار هم موقع نوشتن فرمول رنگها رنگ سدری میدونم با سین هست یه بار با صاد مینویسم یه بار با سین خداییش با صاد بیشتر میاد نمیدونم چرا با سین مینویسنش
ها اینطوری خخخخ

سلام و عرض ارادت. خب زنگ انشا در هر هفته به یه موضوع می پردازه و این هفته تصادفی املا بود موضوعش. خاطره ی جالبی بود، اما من یه بار دفتر کلاسی رو واسه اینکه دوستم نمره ی پایین گرفته بود پاره کردم تا مثلا معلم یادش بره و توی امتحان نهایی بتونه جبران بکنه. سر همون انضباطم شد ۱۲! امیدوارم عظمت روح و سخافت عقل منو با همین یه عدد درک کرده باشین!

درود بر تو
یادم میاد همیشه بالا ترین نمره را از انشا و املا می گرفتم همیشه سعی کردم املای کلمات را درست بنویسم اگر هم زمانی املای واژه ای را نمی دونم یه واژه دیگه به جاش استفاده می کنم ولی راستش این که احساس می کنم نسبت به قبل املای من کمی ضعیف تر شده چون واقعیت این که استفاده ما از خط بریل خیلی کم شده یکی مثل من که اگر اوراق شاگردام نبود دیگه کلا بریل را بوسیده بودم گذاشته بودم کنار
روزنامه ایران سپید هم که ندارم تا بخونم ضعیف تر بشم

سلام بر خبرنگار فعال محله. خب راستش قصدم هم همینه. این زنگ، زنگ انشاست و پیش از هر چیز نوع نوشتن واسم مهم بوده و نه الزاما موضوعاتی که قراره بردارم. خیلی از دوستان احساس کردند که قصد من آموزش املا بوده، اما خوشبختانه این طور نیست. شادکام باشین.

سلام بر سعید خان عزیز. خب برنامه ی ویراستیار تنها چیزیه که الآن به ذهنم میاد که روی مایکروسافتت وُرد نصب و اجرا میشه. اگر چیز دیگه ای به ذهنم اومد حتما همینجا، زیر همین کامنت معرفی می کنم. ارادت فراوون.

امید عنوان پست غلط ننویسیم بود . فک کنم تا حرف ط رو نوشتم . آره برو پستهای قبلیو بخون . من به صورت طنز می نوشتم . تو هم طنزش کن . چن تا لغت هم بزن تنگش . آره پسرم هر دوشنبه به جای زنگ انشا زنگ املا داشته باشید بهتره . این پست اول توسط تبسم منتشر میشد . تبسم شوهر کرد و رعد رو در به در کرد ههههه منم ی مدتی نوشتم بعد خسته شدم ولش کردم. حالا تو ادامه بده

خب حوصله ی این کارها رو ندارم راستش. خودت راه خودت رو ادامه بده. اصلا چرا قطعش کردی؟ حالا خوبه من زنگ انشا رو تخته کنم بعد یه مدت بیام بگم رعد تو بیا بنویس؟ عمرا بتونی. من هم عمرا بتونم غلط ننویسیم تو رو اون جوری که خودت می نوشتی درست کنم. اما حتما پست ها رو می خونم. قول میدم.

سلام. پستتون فوق العاده بود، اما جسارتا اگه افرادی رو به صرف حساسیتشون رو املای کلمات مریض القلب و یا خرده بین بنامیم، نمی دونم چی بگم! می ترسم باز شیرینی که در این نوشته هست به تلخی بِگِرایه.
به عنوان یه نویسنده در مورد روش نوشتنم در این سایت فقط باید بگم که: اگه به خاطر عامیانه بودن جملات، حتی گاهی اوقات مصوت های کوتاه درون و بین کلمات رو می ذاشتم و هنوزم گاهی می ذارم، بابت اینه که به عنوان یه شنونده و کاربر صفحه خوان های فارسی، درست و روان خونده شدن کلمات توسط صفحه خوان ها رو هم واسه خودم، هم واسه اکثر خوانندگان نابینا و کم بینای نوشته هام مطلوب تر می دونم.
وقتی که همین مطالب رو برای دوستان بینام می فرستم، از گذاشتن این همه مصوت خود داری می کنم چون نیازی نمی بینم که مثل بچه ابتدایی ها واسشون َ ِ ُ بذارم.
خودشون با چشم می بینَن دیگه.
شخصا همیشه از کودکی تا الآن، با وجود مطالعه ی بسیار ناچیز، همیشه سعیم بر این بوده که تا جایی که می تونم، درست بنویسم.
یه بار یادمه فقط کلاس چهارم ابتدایی با معلممون قهر کرده بودم، از عمد نقطه اضافی گذاشتم و غلط املایی فراوان داشتم ولی با وجود این نُمرم ۱۵ شد.
نکته ی بسیار جالب اینه که بعد از اون اتفاق، معلممون از من دلجویی کرد و گفت: به هیچ وجه انتظار نمره ی پایین تر از ۱۸ رو از من نداره.
دلیل قهر هم تهمت دزدی تغذیه ی روزانه شون توسط من از روی میزشون بود.
پایین ترین نمره ی انشا هم در زمان دانشآموزیم ۱۶ بود.
ولی خب قبول دارم که بین این همه مشکلات و کمبود و نیاز ها، صحیح نویسی نازل ترین جایگاه رو تو زندگی همه ی ما ایرانیان داره و باید هم داشته باشه.
وگرنه یارانم قطع بشه و من همچنان تو گیر این باشم که صالح درسته یا سالح، جُز ۴۵۵۰۰ تومان ضرر ماهیانه، چیزی برام نداره، از دست دادن این مبلغ باعث میشه نتونم هر ۳ ماه باتری لپتاپم رو عوض کنم و این به خودی خود ضرریست بس جبران ناپذیر.
این رو هم بگم که یه زمانی واسم خیلی مهم بود که مطالبی که تو این سایت منتشر میشه، از نظر املایی بی اشکال باشه، دلیلِشَم مخاطبین بینای پر شمار این سایت بود، اما دیگه برام مهم نیست، چرا که خودشون به جای ِ ی مالکیت، ه بین کلماتشون می ذارن و این خودِش یعنی فاجعه از نظر من.
با پوزش از اطاله ی کلام، رفتِ زحمت می کنم تا شما و یه ملت رو از پر چونگی هام خلاص کنم موقتا.
ارادت از جنس قلابیش.

سلام و صبحتون قشنگ. خب اون انسان مریض القلب خودم هستم و دقیقا هم منظورم خودم بودم. درمورد درست نویسی هم چنان که فرمودم ضرورتی نداره، حالا هرکی هرچی گفته دروغ گفته بیاد روبرو کنیم! ههه. اما این زنگ، زنگ انشاست و این دفعه تصادفی املا هم زدم تنگش. سرفراز باشید.

سلام, ایول به شما. کسی که درست کلمات را ننویسه درست هم حرف نمیزنه, درست هم زندگی نمیکنه, معنی کلمه ی امید با الف حتما باید متفاوت باشه با کلمه ی عمید با ع یا أ یا إ یا….. مثل سَیِّد که به معنی سَروَر هست و سید به معنی ریش بز. اگه اینطوره چه فرقی کرد نابینا راه را کج بره یا مستقیم؟, مهم اینه که بالاخره میره راه را. ما ایرانیا که تلفظ حروف را مثل اعراب نمیگیم لا اقل درست میشه که نوشتشون, اگه اینطور باشه که عمید ثالهی بگه در کل حروف فارسی مریض القلب از همون اول به وجود اومدن,

سلام شیده. تو همنام مامانم هستی و لذا واست فعل جمع به کار نمی برم. ناراحت هم شدی اشکالی نداره. اما فک و فامیل اسم مامانم رو به مهرنگ تغییر دادند، جوری که پسر خودم بهش میگه ننه مهرنگ. آیا این قاعده درمورد تو هم اعمال شده یا نه؟ خیلی دلم میخواد جواب این سوالم رو بدونم. درمورد نظرت هم من کاره ای نیستم، نویسنده ی انشا که یه نوجوون بی خیال و الکی خوش هست باید جواب بده. پیداش کردی سلام منو هم بهش برسون.

سلام, دیر جواب دادم چون نبودم و حالا اومدم, ممکنه که هر اسم طولانی را یه جوری همه صدا بزنن, این برا من ناراحتی نداره. بهتر بود مینوشتید که نویسنده ی انشا هم شما نبودید, به هر حال من نوشتم عمید ثالهی چون اگر اینطوره که نویسنده ی این میگه چه فرقی کرد چی نوشته بشه مهم اینه که امید صالحی خونده بشه. تا حالا کسی به من مهرنگ نگفته, مهری یا مِری. ولی بچه های خیلی کوچیک به خاطر این که راحت بتونن من را صدا بزنن و بلد نیستن درست حرف بزنن میگن ململ. خخخخ. این که چرا مادر شما را مهرنگ صدا میزنن من نمیدونم. به هر حال من خواستم بگم که املای غلط کلمات باعث تغییر معنیشون هم میشه, و بهتر دیدم اسم خود شما را مثال بزنم.

سلام. آخ از۲شنبه های من که الان از دستشون گریه می کنم از بس درگیرم و در نتیجه دیر به کلاس می رسم. میگم من که باکم نیصط آخح عملام هرف ندارح اظ بث درثطح. عسلن من خدای دیکطح نوشطنم. بح جان خودم!
ویرایشی ها به جان تمام فراورده های شلغم این رو کاریش نکنید اجازه بدید همین مدلی بمونه!
جناب صالحی! بحثتون، پستتون، زنگ انشاتون، عالیه. افرادی هم که به املا توجه می کنن مریض القلب نیستن. از نظر من این ها افراد متعهدی هستن که موقع رد شدن از کنار نوشتن های من، به جای اینکه بگن به من چه و رد بشن، دست می برن و خاک گوشه لباس نوشته هام رو می تکونن که من به خودم بیام و یاد بگیرم بیشتر مواظب باشم تا نوشتن هام آراسته تر باشن. از طرف خودم حسابی به خاطر این توجه شما ازتون ممنونم. راستی موضوع انشای بعدی چیه؟ یواشکی بهم بگید به کسی نمیگم.
همیشه شاد باشید!

سلام خانم جهانشاهی. امیدوارم هرجا هستید خوب و خوش و سلامت باشید. قبل از هر چیز از اینکه در کفش بزرگان جهان کردم پا، ازتون عذرخواهی می کنم. دوم اینکه لطف شما به من زیاده و امیدوارم شایستگیش رو داشته باشم. موضوع انشای بعدی هم اگه دهنتون قرص باشه اینه: «چرا دورویی یک کالای اساسیست؟»
ارادتمند.

سلام مجدد، بخ بخ، موضوع فوق العاده خوبیه. ببخشید که یواشکی اما علنی فضولی کردم و موضوعتون رو استراق سمعیدم.
آقای دکتر راستی من همچنان دعاگو و ثناگو و مداح شُمام بابت اون ایستگاه های رادیویی. دمتون جهنمی و حال و هواتون بهشتی.
غمتون رو به انهدام، سایه ی عالی مستدام و ارادتم به شما از جنس احترام.
روزتون سبز فسفری

درود بر تو ای مرد خرد و طفکر
به راستی که بسی کیف نمودیم با انشای ذیبای شما. چیظی که می‌بایست به فرمایشات بی‌شک بسی گران‌بهای شما، (من می‌دانم، از جواحر فروشی مظنه کردم)، ازافه نمود این است که برادران و خواهران دینی چشم‌دار ما نیظ ظاهرا در شبکه‌های کزایی اجتماعی مثل طلگرام راه پر قرور ما را پی گرفته، همه چیظ را با املا یا به قول کفار مستکبر اسپلینگ ناثواب می‌نویسند. کمی پیش مغاله‌ای می‌خاندم که در آن این مصئله متره شده بود. این نشان می‌دهد که به راصتی ما نابینایان کار درصط را انجام می‌دهیم. عاخر چرا ما که از نژاد پرقرور عاریایی هستیم لقات طاظی را به همان شکلی که آن بخطبرگشطه‌ها می‌نویصند؛ به نگارش در آوریم؟
در نحایط مجدد اظ نگارش این متلب بسی زیبنده کمال سه پاس که هیچ، چهار پاس را دارم.
دات کام، یعنی شادکام باشی آقای دژدر.

سلام بر میثم گرامی. امیدوارم هرجا هستی سالم و سلامت باشم. خب راستش این مسئله اصلا مختص ما روشندلان نیست، اما چون گفتند مطالب باید مرتبط با روشندلان باشه، من این جوری نوشتم که از زیر تیغ ویراستاران ردش کنم، که خوشبختانه در دستیابی به این نیت شوم موفق هم شدم. ارادت فراوون.

درود دکتر سپاس از مطلبتان. انشا درسی بود که با وجود کلیشه ای بودن موضوعات و یکنواخت بودن نوشته ها تا حد زیادی در جمله بندی دانشآموزان اثر مثبتی داشت. ولی در حال حاضر در کتاب های بنویسیم ابتدایی این کار به چند بند محدود و اکثراً هم از طرف معلمان گرام نادیده گرفته می شود. در نتیجه اکثر دانشآموزان از لحاظ جمله بندی ضعف فراوانی دارند. خصوصاً در مناتق ترک زبان که بیشتر خانواده ها با کودکانشان ترکی صحبت می کنند و دانشآموزان در خانه ها به جای تماشای کارتن های ایرانی کایو و برنامه های کودک ترکیه را می بینند.
در باره ی غلط های املایی باید گفت که نان را باید چسبید که خربزه آب است. چرا که نوع نوشتار در پارسی گاهی اوقات دچار تغییر می شود. مثلاً چندین سال پیش که شما یادتون نمیاد منم اصلاً یادم نمیاد، تهران را با ط می نوشتند. کلاً چیز های عجیبی در این سیستم آموزشی ما اتفاق می افتد که من هنوز در باره ی چرایی آن انگشت به دهانم. کتاب زبان انگلیسی رو دوباره تألیف می کنند. به همراهش سیدی آموزشی میفرستن برای مدارس. بعد از چند ماه حراست می فرمایند که این سیدی ها دارای تصاویر ضد اسلامی هستند. یکی نیست بهم بگه وقتی که کتاب تدوین می شد چشای بزرگترای شما کجا بود.
در باره ی انشا هم معلوم نیست که چه فکری کردن که حضفش کردن. ولی به نظرم بودنش از نبودنش یکمی بهتر بود.
به هر حال به خاطر قلم زیبایتان سپاس گزارم.
در افشانی کردید

سلام دکتر
ظاهرا قراره جهت رفاه حال مردم به ویژه دانش آموزان تغییراتی تو زبان فارسی به وجود بیاد
و حروفی که شکل های مختلف دارن یه شکل بشن تا آموزش به دانش آموزا و استفاده از زبان راحت تر بشه
بازم میگم فقط ممکنه این کار انجام بشه! اگه نشد نیاید یقه منو بگیریداااا! خخخخ!
مرسی دکتر جون پستت عاالی بید

خب همه چی توی این مملکت به نفع بی سواداست، اینم روش. شاید اگر چنین طرح احمقانه ای عملی بشه بیام یقتو بگیرم. با انجام چنین کاری، کلمات از بافتار زبانی خودشون جدا میشن، اما خب تأمین رضایت اکثریت بی سواد حتی اگر برای اقلیت باسواد هم مشکلاتی رو ایجاد بکنه باز هم توجیه پذیره. نیست به نظرتون؟

انشا؛ عجب درسی بود. خیلی از این درس خاطره دارم. یکیشون رو اینجا میگم که احتمالا همه خوششون خواهد اومد. یادم هست تو سال پنجم ابتدایی بودیم. موضوع انشا این بود که وقتی بزرگ شدید چکاره خواهید شد. یکی از رفقای من که خدا رحمتش کنه، از زندگی خودش نوشته بود که دقیقا در چه سالی به دنیا اومده و بعدش چی شده و کی اومده به مدرسه و بعد از تحصیل میخواد چکاره بشه و از این قبیل مطالب. هنوز دو خط از انشای خودش رو نخونده بود که یک دفعه کلاس ما مثل بمب ترکید. چون نوشته بود بعد از تولد در سن یک سالگی فهمیدم که نابینا شدم. این جمله کلاس رو از شدت خنده منفجر کرد، در جمله ی بعدی نوشته بود شش قرن گذشت و من به مدرسه ی رضا پهلوی وارد شدم. این جمله دیگه کاری کرد که همه ی ما دلمون رو محکم گرفتیم چون دیگه نمیشد هم نخندیم و هم توی جامون بالا و پایین نپریم. معلممون هم اختیار خودش رو از دست داد و دیگه اون جَذَبِه ی معلمهای اون زمان رو از یاد برد و مثل یه خرس شروع کرد به قهقهه زدن؛ کلاس بدجوری شلوغ شد و خود پسره ماتش برده بود که بقیه به چی دارن میخندن. هنوز نفهمیده بود که چی گفته که همه دارن از شدت خنده میترکن. خلاصه بعد به معلم گفت آقا بخونم؟ معلم گفت نه دیگه لازم نیست تا همینجا کافیه بشین بهت ۵ میدم. پسره که برای نوشتن این انشا بقول خودش کلی وقت گذاشته بود با لحنی معترضانه گفت آقا من زحمت کشیدم چرا بهم ۵ میدین؟ معلم گفت دلیلش رو برو از توی انشات بفهم. اگه فهمیدی بهت ۱۰ میدم. به هر حال این پسره کلی انشای خودش رو زیر و رو کرد و نفهمید. و از ما پرسید و ما بهش جریان گندی که زده بود رو گفتیم. و نمره اش هم همون ۵ موند و این داستان تو مدرسه ی ما سالها مایه ی خنده ی رفقا بود. خدایش بیامرزد

سلام جناب نظری نازنین. واقعا خاطره ی جالبی بود. خب اون روزا خنده و شوخی معلم های پرجذبه یه دنیا می ارزید، چون خیلی نادر پیش می اومد که اتفاق بیفته. امروز که دانش آموز محور شده و این مسخره بازیا دیگه نه معلم اون معلمه و نه آموزش اون آموزش. رک و راست همیشه طرفدار همون نظام قدیمی چوب و فلک بودم و هستم و خواهم بود، چون دارم بعینه ثمرات و برکات این سوسول بازی ها رو لمس می کنم. هرجایید، لطف خدا شاملتون، دست خدا همراهتون.

دیدگاهتان را بنویسید