خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
پله کان. معرفی یک نمایش رادیویی ماندگار

با درود و عرض ادب فراوان خدمت همه ی اهالی عزیز محله. امیدوارم که حال و احوال همه خوش و خُّرَم باشه، و در سلامتی کامل به سر ببرید.

خوب دوستان، خیلی وقت است که هیچ مطلبی در محله منتشر نکرده ام. راستش رو اگر بخواهید، خیلی طرحها و برنامه ها برای محله در ذهنم داشتم ولی خوب دروغ چرا؟ به دلایلی که بیشترشون به بی حالی و بی انگیزگی خودم برمیگرده، متأسفانه هیچ کدومشون رو عملی نکردم. مثلا در پست قبلیم وعده داده بودم کتابهای جالبی رو که خودم میخونم به شما هم معرفی کنم. از این گذشته، دلم میخواست از خاطرات و اوضاع و احوال زندگی خودم اینجا بنویسم، دلم میخواست آهنگهای انگلیسی که به تقویت زبانم کمک کردند رو همراه با متنشون توی محله بگذارم، شاید به درد یه بنده خدایی خورد، دلم میخواست وقت میگذاشتم و مطالبی که دوست داشتم رو برای محله ترجمه میکردم، دلم میخواست از کلاس جودویی که میرم بنویسم، شاید کسانی که کمتر اهل تحرک و ورزش کردن باشند، حد اقل ذره ای براشون انگیزه ایجاد بشه، و خیلی چیزهای دیگه که با کمال تأسف، هیچ کدوم رو انجام ندادم. وای بر من که این قدر بی انگیزه شدم. ولی در نهایت، تصمیم گرفتم. تصمیم گرفتم این بی حالی و بهانه جویی رو کنار بگذارم، و بنویسم. و سوغات امروز من برای شما عزیزان، یک نمایش رادیویی بسیار بسیار زیبا و شنیدنی هست. چند ماهی بود که دلم میخواست بفرستمش توی محله ولی مرتب تنبلی میکردم. به هر حال امیدوارم بتونم به شکل شایسته ای معرفیش کنم و شما هم البته گوش کنید و لذت ببرید. در ادامه بیشتر در مورد این نمایش نامه توضیح میدم. لطفا تا آخر همراه من باشید.

 

صبح تابستان گذشته پستچی بسته ای برای من آورد. بسته آلبوم کوچکی بود و نامه ای به این مضمون. من یکی از دانشجویان سابق شما هستم. نپرسید که این آلبوم چه گونه به دست من رسیده، یا که صاحب آن کیست. یک چهره، یک نام، چه فرق میکند؟ او هم یکیست از خیل بیشماره ی مردم این شهر. گیاهان خود رویی که در سایه رشد میکنند، در غمه ی نور میپژمرند و جز این داستانی ندارند. آنچه برای من مطرح است رشد ناموزون طبیعت است در متن زنده ی یک سلول، که باید خردمندانه زیر ذره بین تحلیل قرار بگیرد. آلبوم را باز کردم. سه عکس بود، در سه برگ. عکس اول مرد جوانی بود که زیر سایه بان گالی پوش یک قهوه خانه بر لب تختی چندک زده بود. عرقگیر آستین کوتاهی به تن داشت و از دور، لکه ای مثل خال گل، روی بازویش نقش بسته بود. پاها برهنه، قلیانی در کنار و یک لبخند. عکس دوم هم او بود. اما اینجا کمی پر. کُتی به دوش داشت و پاشنه ی کفشها خوابیده. نشان میداد چند سالی گذشته است. و این بار وسط یک دکان کنار موتوری روی دو پا نشسته بود. سیگاری کنج لبش دود میکرد، یک آچار به دست داشت و لبخند، همان. عکس سوم، باز هم او بود. ربدوشامبر بته جقه ای پوشیده، جلوی پرده ی سنگین منگوله دار ایستاده و دستی به پشتی صندلی لویی نهاده. اینجا دیگر پنجاه ساله میزد. پی بنا گوش حاکی از جذب لذت زندگی و لبخند رندانه، بر قرار. به این ترتیب من شناسنامه ای برای این مرد نداشتم. طبعا تفسیری هم برای دانشجوی سابقم ننوشتم. به جای آن نمایشنامه ای در پنج تابلو تنظیم کردم و به حرمت قلم شهادت میدهم که وسوسه ای جز اجرای عدالت نداشتم.

آنچه خواندید, بخشی از مقدمه ای است که یکی از بزرگترین چهره های نمایش نامه نویسی معاصر ایران، یعنی روان شاد اکبر رادی در پیشگفتار پله کان، یکی از مشهورترین و ماندگارترین آثار خود نوشته است.

پله کان روایتی است از زندگی یک جوان فقیر روستایی به نام بلبل، که از شانه های ضعیف و نحیف مردمان دردمند و بی چاره ی جامعه اش پله کانی ساخته و در طول سالیان زندگیش با بالا رفتن از پله های آن به پیشرفتهای مادی بزرگ و بزرگتری میرسد.

روان شاد رادی در این نمایش نامه کوشیده تا همین رشد ناموزون طبیعت را با بینش واقعگرا و نقطه سنج خود ترسیم کرده و مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.

از نظر من، پله کان را میتوان یک اثر کاملا رئالیستی دانست. چرا که سر تا سر آن تجسمی دقیق است از گوشه هایی از زندگی اجتماعی ایرانیان معاصر، و شاید همین امر یکی از مهمترین نقاط قوت این نمایش نامه باشد.

به کوشش جمعی از هنرمندان رادیو، افرادی چون علی عمرانی، احمد گنجی، مهرداد عشقیان، بهرام سرورینژاد و … نمایش نامه ی پله کان به یک نمایش رادیویی بسیار جذاب تبدیل شده است.

خلاصه دوستان، این هدیه ناقابل تقدیم به شما. و البته  از اونجا که بیشتر وقایع این داستان در زادگاه نویسنده، یعنی شهر رشت و استان گیلان اتفاق می افته، شاید بی مناسبت نباشه که بگم, به ویژه تقدیم به اهالی خاک پر گهر گیلان! و امیدوارم کسانی که علاقه مند هستند گوش کنند و لذت ببرند.

در آخر هم، بفرمایید دانلود کنید با حجم حدود 49 مگابایت.

با آرزوی شادی.

بدرود.

۱۸ دیدگاه دربارهٔ «پله کان. معرفی یک نمایش رادیویی ماندگار»

درود بر شما
پستتون رو خیلی دوست داشتم و حتما نمایش رو دانلود می کنم
راستش من برنامه داشتم که نمایش های رادیویی تولید شده رو تو محله منتشر کنم
برای انتشارشون هم تلاش هایی کردم، ولی خب نشد که بشه
درسته که اکثر این نمایش ها رو میشه تو سایت ایران‌صدا پیدا کرد
ولی شاید تعدادی از بچه ها نتونن به راحتی دانلودش کنن
بنا بر این، کار شما بسیار ارزشمند هست
امیدوارم شاهد انتشار نمایش های رادیویی بیشتری تو محله توسط شما و بقیه ی هم محله ای ها باشیم

سلام. یکی از درس هایی که تو دانشگاه پاس کردم و جز دروس اختیاری محسوب میشد ادبیات معاصر ایران بود و ما توی اون کلاس یک جلسه به بررسی این نمایش نامه اختصاص دادیم. دیشب وقتی پست شما رو دیدم خدا میدونه چه قدر خوشحال شدم. چیزی رو که این همه دنبالش بودم بالاخره تونستم پیدا کنم. نمایشنامه پلکان اونم از نوع رادیوییش. با تشکر فراوان.

درود ایمان جان
از توضیحات خوبی که نوشتی به نظر نمایش خیلی خوبی میاد. من این روزا اصلا سمت رادیو نمی‌رم ولی خیلی خاطرات شیرینی از گوش کردن به این جور نمایشا توی کودکی و نوجوونی دارم. قصه شب، از رمان تا نمایش و غیره. حتما وقت کردم می‌گوشمش.
بازم ممنون. شاد باشی.

سلام به قاصدک اصفهان
خوبی داداش گلم ممنون از به اشتراک گذاری این فایل مرغوب که این جور فایل ها گنجینه ای با بهای زیاد هستن
تشکر مرا پذیرا باش
راستی من مقداری فایل های نمایشی رادیویی دارم و حتما منتشرشون می کنم

دیدگاهتان را بنویسید