خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
نابینایان و ازدواج بخش اول

با درود به گرامیانی که پستم رو مطالعه میکنند.
این مطلب کمی طولانی هست و قصدم اینه که بتونیم با هم تجربیاتی که داریم و خواهیم داشت رو به اشتراک بذاریم و بتونیم افرادی که هم نوع ما هستند رو در تشکیل خانواده و پس از اون در زمینه مدیریت روابطشون راهنمایی کنیم، از مسائل جنسی و مشکلاتش برای نابینایان واستون می نویسم و سعی می کنم یک مجموعه پر و پیمون از قبل از ازدواج و بعد از اون به شکلی منسجم نشر بدم.
قبل از ورود به بحث باید عرض کنم که هر آن چه در این پست بیان می کنم تنها عقاید شخصی من هست و چیزهایی که در اطرافم تجربه کرده ام.
من سعی می کنم برای اشخاص نسخه ارائه نکنم و مطالبی رو بیان کنم که شما خود بتوانید یک نگاه جامع و معقول و تحلیلی عمیق راجع به خود داشته باشید و آن رو به کار بندید.
برای اینکه افراد به ویژه نابینایان بتوانند یک ازدواج خوب را تجربه کنند و از آن لذت ببرند باید نوع نگاه و اندیشه ایشان به گونه ای باشد که بتوانند در وحله اول گزینه مناسب خویش را بیابند و در ثانی پس از گذشتن از مرحله اول بتوانند مسائل و مشکلات خود را با یک دیگر به شیوه تعاملی حل نمایند، برای اینکه یک گزینه مناسب انتخاب کنیم چند راه پیش روی ماست که من پس از اشاره بدانها نقاط قوت و ضعفشان را با کمی تحلیل بیان می کنم.
1- آشنایی طولانی با فرد مورد نظر و تحلیل رفتارهای وی که مناسب شما هست یا نه:در نگاه اول بسیار منطقیست که هرچه ما با طرف مقابل بیشتر رابطه داشته باشیم راجع به او شناخت بیشتری پیدا خواهیم کرد و می توانیم دید بهتری نسبت به زندگی آینده خود داشته باشیم، اما در وحله اول باید از خود بپرسیم که آیا اگر رابطه من با فرد مورد نظرم طولانی باشد می تواند سبب شود که خلق و خوی او و نقاط ضعف و قوتش برایم آشکار شود؟
اگر ما هر روز هم دیگر را ببینیم، با هم بیرون برویم، و ساعاتی با هم گفت و گو کنیم مقداری شناخت حاصل می شود اما اغلب این روابط پس از گذشت مدتی به حاشیه کشیده می شود و ما درگیر یک رابطه احساسی با فرد خواهیم شد و دیگر منطق در کلاممان رنگ می بازد و جایش را به جملات و واژگانی می دهد که نشان از نادیده گرفتن مسائل اصلی ازدواج دارد.
این اتفاق میان هم نوعان ما به علت مشکلات عدیده ای که نا خود آگاه درگیرشان هستیم فراگیر تر است همچنان که وابستگی احساسی زودتر رخ می دهد.
2- با توجه به معرفی اطرافیان و آشنایان به خواستگاری فردی می رویم و یا کسی را پذیرش می کنیم که اطلاعات کلیی راجع به هم داریم: جلسات اندکی که برای آشنایی بیشتر خانواده ها و زوجین آینده ترتیب داده می شود اغلب دارای کلی گویی هاییست که هیچ اطلاعات درست و درمانی به طرفین نمی دهد و معمولاً با توجه به زمان کم و استرسی که حاکم می شود نمی توان تحلیل مناسبی از اوضاع به دست داد و تصمیمات اکثراً در این وضعیتها سبب چالشهای تازه ای در آینده می شود.
اینکه از واژه اغلب یا اکثراً استفاده می کنم بیانگر آن است که برخی افراد که تعدادشان بسیار کم هم هست می توانند از فرصتهای کم نهایت استفاده را داشته باشند و یا بر عکس در مورد اول برخی ها می توانند بر احساساتشان غلبه نمایند و تصمیمی شایسته بگیرند اما اکثر ما افرادی استثنایی نیستیم و نمی توانیم در این مقال بدان بپردازیم.
3- زمانی که اطرافیان ما فردی را معرفی می کنند با مشورت خانواده ها حد اقل چندین جلسه متوالی پس از معارفه خانواده ها به یکدیگر برای شناخت هم برگذار می کنیم و قبل از رفتن به جلسه چالشهایی که می خواهیم فرد مقابلمان با آن رو به رو شود در غالب مثال یا یک شرایط فرضی طرح می کنیم و پس از حفظ نمودن و یا نوشتنش قبل از جلسه آن را با طرف مقابل در میان می گذاریم.
برای مثال اگر می خواهید ببینید که خانم شما در مواجهه با مادرتان زمانی که اختلاف نظری دارند چه واکنشی نشان می دهد به او می گویید زمانی که برای خرید لباس می رویم و مادرم نیز همراهمان هست شما لباسی انتخاب می کنید که مادرم بسیار از آن بدش می آید و به شما می گوید حق نداری این را بخری چه واکنشی نشان می دهی؟
و بعد پاسخش را برای خودتان تحلیل کنید، در نظر داشته باشید که مثالها و شرایط فرضی می تواند با تفکر زیاد طراحی شود و این تنها نمونه ای سطحی بود تا به شما بیاموزد که این شیوه بسیار کارایی بیشتری از سؤالاتی مانند شما خوش اخلاق هستید یا بد اخلاق؟ شما حجاب را می پسندید یا خیر؟ و امثال اینها.
در آخر باید عرض کنم که شناخت کامل در ازدواج به اعتقاد بنده از هیچ راهی قبل از آن میسر نیست و این شیوه ها تنها می تواند به ما در انتخاب بهتر کمک کند وگرنه تا زمانی که شما زیر یک سقف نروید و زندگی مشترک را آغاز ننمایید نمی توانید شناختی آنچنانی از فرد مورد نظر پیدا کنید.
اگر 5 سال هم با هم دوست باشید نیز این امر صادق است و من به تجربه و مشورت با سایرین آن را دریافته ام.
این مجموعه از تجربیات حقیر در چند بخش برای شما خوبان منتشر خواهد شد البته اگر بپسندید و در دیدگاه های همین پست مرا از نقطه نظراتتان آگاه سازید و تمایل و یا عدم آن را برایم شرح دهید. خسته شدم از بس اینجوری نوشتم، اگه خواستید می تونم عامیانه تر توضیح بدم که اینجوری آسفالت نشم!!!!!!
تا بعد.

۲۲ دیدگاه دربارهٔ «نابینایان و ازدواج بخش اول»

سلام بهزاد
خب ارتباط برقرار کردن قبل از ازدواج به منظور شناخت رو من بهش معتقدم .
میتونه کم کم اگه نشانه هایی از تفاهم دیده بشه , با یکی از محارم و بزرگ تر های خانواده هم در میون گذاشته بشه که من مادر رو پیشنهاد میکنم .
ببینین دو جنس مخالف , خیلی زود میتونند اون شیدایی زمان نامزدی رو پیدا کنند.
و متاسفانه این شیدایی زودگذر اولیه , اگه با منطق و هدف نباشه , پس از مدتی , اگر هم به ازدواج ختم بشه باز هم در دراز مدت نمیتونه اون خوشبختی اصلی رو تضمین کنه .
خیلی وقتها شده که توی یه دور همی یا مهمونی ای پایتون به میزی خورده باشه و اون لحظه زیاد دردتون نیومده باشه و فراموش کنینش , اما همون برخورد , , وقتی با خودتون تنها میشین گریبانتون رو میگیره و تازه میفهمین که یه مشکل کوچیک ای نبوده .
من روان شناس نیستم , اما روان شناسان میگن که شیدایی اولیه , قسمتی از عقل رو از کار میندازه و عیوب , یا عدم تفاهم های میون زوج , حتی به حسن تبدیل شون میکنه , در صورتی که عشق اصلی , بعد از ازدواج میتونه مطلقا ایجاد بشه و دلیل من هم از گفتن واژه شیدایی , همین بود . که نباید با هم قاطی بشن .
مسایل جنسی متقابل و خوب , و بچه میتونه پایه های این عشق بعد از ازدواج رو تضمین کنه و بدون اولی , هیچ عشقی طبق آمار موفق و بلند مدت نبوده .
نه اون ازدواج های سنتی دیگه مشتری و عقلانیتی درشون هست و نه این زیاده روی هایی که میبینیم یا میشنویم .
متاسفانه دیدم و خیلی شنیدم که نابینا ها به دلیل حساسیتشون , خیلی زود شیدا میشند و با عبور از یک رابطه , زندگی براشون میشه جهنم . در حالیکه در بینا ها کمتر هست و اونها شرایط و شانس های بیشتری برای رابطه دیگه ای دارند . و از این نظر آسیب پذیر تر هستند .
نباید سریع دلبسته بشند و تموم شدن رابطه رو یه ضربه روحی جبران نشدنی برای خودشون بسازند . حتما که اگه هر آدمی یه گربه اش رو هم یه روزی گم کنه , کلی براش ناراحت میشه چه برسه به آدم .
اما این پایان زندگی نیست .به نظرم عجول نباشند و رابطه کلامی سالم و کافی ای داشته باشند و بعد تصمیم بگیرند .
مشکلات مالی , تنهایی های بزرگی که همه دارند و نیازهای جنسی سرکوب شده , به تنهایی نمیتونند دلیلی برای یه عمر زندگی و انتخابی عجولانه و از سر وابستگی های دوران شیدایی داشته باشند .
سعی کنین که تا مطمین نشدین و با یه بینا از اعضای خانواده تون مشورت نکردین , دچار این دلبستگی گذرا نشین که تجربه من به من نشون داده که آدم ها بعد از مدتی عوض میشن و از اون حالت شیدایی در میان و اگه ستون های محکمی پشت سرتون نباشند , دچار شکست خواهید شد خدای نا کرده .

سلام مهدی البته راجع به مشورت با یک بینا خیلی باهات موافق نیستم چرا که توی ازدواج خودم بازخورد های مثبتی رو از طرف برادرها و خواهرهام نداشتم و تازه فیلتر شده اش رو من دریافت میکردم،اما الان خیلی احساس خوشبختی میکنم و میتونم بگم بهترین انتخاب ممکن رو داشتم،البته که نمیشه نسخه من رو برای هر کسی نوشت اما فکر کنم راجع به ازدواجهای درون گروهی تا حدی صادق باشه.مرسی که نظرت رو کامل بیان کردی.

درود. چاکر داش بهزاد عزیز. لازمه من قبلش ازت معذرت خواهی کنم چون قرار بود بهت زنگ بزنم, ولی به دلیل اینکه گوشیم گویا نیست و شمارت اَ گوشیم حذف شده بود این کارو نتونستم انجام بدم.
اینه که اگه واست مقدوره با هم مرتبط بشیم.
در خصوص پست هم بنظرم اگه میخوایم با کسی ازدواج کنیم, اول بهتره که قایمکی و بدون اینکه اون متوجه بشه واس ازدواج میخوایمش, زیر نظر بگیریمش تا خود واقعیشو مشاهده کنیم.
ایجوری طرف همونی که باید باشه هست و واسه مون هم نقش بازی نمیکنه.
خو بعدش اگه خواستیمش و تصمیممون که دیه پایَش هم منطق هست گرفته شد, او وقت عیب نداره که بسیجیوار جلو بریم و دنبال ایجاد ارتباط باشیم و ضربه ی نهایی رو وارد کنیم خَخ.
در واقع ما اگه هم خودمون خودمون باشیم و هم اَ طرف بخوایم که خودش باشه و موقعیت و شرایطی به وجود بیاریم که این خودش بودن و خودمون بودن اتفاق بیفته, او وقته که حتمی موفق میشیم.
مثلاً طرفو هی دائماً سرزنشش نکنیم. کاری نکنیم که اَ ما بترسه.
وقتی اون متوجه بشه که سرزنش میشه و ترس بیاد تو دلش, خو طبیعیه که نمیتونه خودش باشه. و وقتی هم که خودش نباشه, دیه اگرم ازدواجی اتفاق بیفته, اون محکوم به شکسته.
خلاصه که به این میگند عشق عاقلانه.

سلام علی خواهش میکنم بهت میزنگم،اما اینکه بخواهیم بفهمیم که طرف ما خود واقعیش هست و یا اینکه ما خود خودمون باشیم شاید از لحاظ نظری درست باشه اما در عمل نمیشه خیلی بهش پایبند بود چون دو طرف میخوان خوب بودنشون رو به به هم دیگه نشون بدن،بازم مرسی که نظر دادی

درود من اومدم برای ذکر یه نکته که شاید در ظاهر تبلیغ باشه ولی در باطن هیچ تبلیغی نیست و ضمنا برای من هم هیچ سودی نداره من فقط میخام در این موضوع فقط به بخش مسائل جنسی اشاره کنم که خیلی تابو هست و خط قرمزی شدهغیر منطقی مخصوصا برای جوامع کوچک به همین دلیل من حقیر گروهی در اسکایپ تشکیل دادم بعنوان دانستنیهای جنسی و زناشویی و مایلم که تمام مطالب آموزشی مقالات صوت و فیلم در این مورد با هم گروهیها به اشتراک گذاشته بشه و همچنین پرسش و پاسخهای مربوط به این موضوع به صورت راحت دریافت بشه جهت شرکت در این گروه لطفا یه پیام به این آیدی بفرستید moahammadreza.sabeti در خدمت شما عزیزان هستیم

درود بر شما آقا بهزاد و دیگر دوستان عزیز،
خب من که از بخش اول نوشته ی شما خیلی خوشم اومد.
چون نظرات شخصی و تجربیاتی بود که خود فرد بدست آورده.
بدون هیچ کلی گویی و شعارزدگی و شتابزدگی .
این بخش داره به ما میگه که شما راه رو چطور رفتید و به چه نتایجی هم رسیدی.
به عقیده ی من در اینطور مواقع مخالفت با دیدگاه های فردی جایز نیست.
چون قرار نیست هر چیزی که یک نفر تو زندگی تونسته درک کنه عینا با درک و دریافت من از اون تجربه یکسان باشه.
اگه تا آخرش به همین شیوه عمل کنی این نوشته میتونه به خیلیها کمک کنه.
بازم تشکر میکنم

سلام به همه
بهزاد عزیز بحث خوبی هست و شما هم به نیکی تجربه های خودت را نوشتی. اما نمی دونم چرا من هرچی فکر می کنم نمی تونم بپذیرم که ازدواج به سبک غربی خیلی هم بد نیست. به قول بزرگی این روزها خیلی ها از روی نیاز ادعای عاشقی می کنند وقتی کسی از روی نیاز تصمیم می گیره نتیجه اون هم یک عاشقی و زندگی از سر نیاز خواهد بود. این غربی های ملحد بسیار واقع گرا هستند و اونجا آدمها بر اساس منطق و لذت واقعی زندگی می کنند نه تحمل. حالا چه یک سال چه صد سال. ببخشید طولانی شد.

سلام فرشاد مرسی که نظر دادی در بد بودن یا نبودنش بحث ندارم اما این که چه اثراتی یک رابطه طولانی خصوصاً میان نابینایان داره اون هم در ایران،خودش یک مقاله جدا رو میطلبه و به نظرم در غرب قانون از روابط قبل از ازدواج و تعهداتشون حمایت میکنه اما در ایران ما تنها در ازدواج موقت چنین رویه ای رو داریم.

و اما در مورد متن و محتوای پست که اولا به نظر من هر جور راحتید بنویسید, اگر راحت ترین عامیانه بنویسید خب چرا خودتون رو درگیر قلنبه سلنبگی الفاظ کتاب کنید خب آیا؟
در ثانی به نظر من که برای شناخت شاید بشه از ترکیب این راه ها کمک گرفت ولی واقعیت نمی دونم و به گمانم در مورد هر شخص این مسأله متفاوت خواهد بود و تازه ممکن هست هر فردی هم به طرق مختلف راجع به افراد مختلف به شناخت برسه ولی مهم این هست که تمام تلاش در راستای کسب این شناخت و رسیدن به نتیجه هم کف بودن بشه و بدون فکر وارد یک رابطه تعهد آور مسوولیت زا نکنیم خودمون رو ….
ممنون از بابت پست و به اشتراک گذاشتن تجربیاتتون.

سلام به بانوی گرامی،از نظر لطف شما بسیار تشکر میکنم،البته که باید از طرق مختلف برای انتخاب فرد مناسب اقدام نمود اما زمانی که وقت عمل و به کار بستن دانسته ها میرسد اغلب دچار سستی و ضعف در اجرای ایده ها میشویم و نمیتوانیم یک اتفاق خوب را رقم بزنیم.خصوصاً میان همنوعان ما شما به عده اندکی که نگاه نکنید،هستند افرادی که پیش من میان و از محبت فلان خانم نسبت به خودشان حرف میزنند و زمانی که رابطه ایشان را تحلیل میکنم میبینم اصلاً رابطه ای وجود ندارد چه رسد به علاقه ای که نابینایه قصه ما دم از آن میزند.

سلام، خیلی خوب شروع کردید، امیدوارم زحمتی که شما می کشید، با تجربیات دوستان تجمیع بشه و چراغ راهی برای آینده ی همه باشه. در این قسمت حدیثی را قریب به این مضمون از پیامبر (ص) تقدیم می کنم:آن حضرت می فرمایند: ازدواج بر سه بخش است، آنهایی که برای مال دنیا با هم ازدواج میکنند، در دنیا و آخرت زیان کارند، ازدواجی که به خاطر زیبایی ظاهر انجام شود، سست و زوال پذیر است چرا که زیبایی یک امر نسبی و زوال پذیر است. و آنان که به خاطر کمال یک دیگر هم دیگر را انتخاب می کنند و هدفشان از ازدواج نزدیک شدن به خدا است، در هر دو دنیا سعادت مندند. ببخشید که زیاد نوشتم. دستت طلا و تنت بی بلا.

سلام بر آقای هند‌آبادی خودمون! عارضم به خدمت شما که من از موقعی که این پست مفید و سریالی رو منتشر کردید شهرکرد بودم و با گوشیم اون رو لود کردم منتها فرصت کامنت دادن نداشتم تا اینکه امشب اومدم خونه. گفتم حتماً تو پست بهزاد هند‌آبادی گل خودم کامنت بدم! خخخ خیلی عالیه آقای هند‌آبادی عزیز. تشکر و دست مریزاد. البته من یه پیشنهادی هم داشتم: اینکه: حتماً و حتماً در پایان این مباحث, به عنوان مثلاً تکمله, به علل و عواملی که میتونه ازدواجی رو که بعد از سالیان سال شکل گرفته رو بهم بزنه و به طلاق منجر بشه رو هم اضافه کنید, اونم مخصوصا نابینایان, به عبارتی: علل پدیده طلاق در بین نابینایان رو واکاوی کنید.
البته و صد البته که همانطوری که فرمودید این مطالب و مطالب بعدش بیشتر تجارب شخصی حضرت عالی و متعاقبش دیده ها و شنیده های شماست و باید در صورت تمایل دوستان در اون تکمله و قطعاً قسمتهای آتی این پست همکاری کنند تا بتونیم در اینگونه موارد هم به نتایج مطلوبی برسیم و اولاً تا حد امکان تلاش کنیم اگه بناست ازدواج کنیم ازدواج نسبتاً موفقی داشته باشیم, ثانیاً به تداوم و بقای زندگی زناشویی خودمون و حتی شایدم در مراتب عالیتر همنوعانمون کمک کنیم.
ببخشید زیاد نوشتم خلاصه تشکر بهزاد عزیز.
خیلی مخلصیم.

دیدگاهتان را بنویسید