خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بچه‌ها قبل از اینکه دیر بشه، مواظب پر شدن بانک‌ها از برجسته‌نگار‌ها باشید

دسترسپذیری بانک‌ها به چه قیمتی؟

من نه میگم فحش بدیم، نه داد بکشیم، و نه حلقمونو جر بدیم. به نظرم فقط یه راه وجود داره، اونم ترویجگریه. خب من بلد نیستم ترویجگری کنم. چیکار کنم؟ هیچی. باید یکی دو نفر که بلدند رو پیدا و آگاه کرد. یا باید از ساخت و انتشار اعتراض کتبی و صوتی و حتی تصویری در فضای مجازی و غیر‌مجازی پیش رفت.

ببینید دوستان، قضیه از این قراره که به نظرم شرکت پکتوس، در اقدامی در ظاهر خیرخواهانه و در باطن سودجویانه، اقدام به تجهیز یک سری از شعب بانک‌های مختلف به عنوان نمونه به باجه‌ی ویژه‌ی نابینایان با یه برنامه‌ی گویا و یه برجسته‌نگار کرده، که با احتساب قیمت ارض، هر شعبه از بانک، باید هزینه‌ی هنگفتی صرف خرید این تجهیزات نرم و سخت افزاری بنمایه.

به نظرم بسیاری از مسئولین بخش انفورماتیک خیلی از بانک‌ها، و اتفاقا بسیاری از مسئولین بخش بودجهبندی و امور مالی خیلی از بانک‌ها، به دلیل بالا بودن هزینه‌ی این شیوه‌ی دسترسپذیری، اقدام به خرید، تجهیز، و ترویج استفاده از این تجهیزات ننموده‌اند.

مجتبی؟ میشه بگی این تجهیزات چیه و دقیقا چیکار میکنه؟

هیچی عزیزم. این تجهیزات، یه صفحه‌خوان معمولیه مثل همین که داری باهاش متن منو میخونی، به همراه یه صفحه‌نمایش بریل، که هرچی میشنوی رو به خط بریل هم میتونی باهاش بخونی. بعد، حساب که میخوای باز کنی، کارای بانکی که توی باجه میخوای انجام بدی، با همین برنامه انجام میدی و هیچ مشکلی نیست. مشکل اون صفحه‌نمایش بریله که خیلی پولش میشه و به نظرم باعث میشه بانک‌ها نسبت به دسترسپذیر کردن شعب بدون اعمال زور و فشار، دلسرد بشن.

خب مجتبی؟ چرا میگی برجسته‌نگار یا نمایشگر بریل نیاز نیست؟ مگه توی قوانین حقوقی نداریم که نابینا باید مثلا متن قراردادی که قراره تأیید کنه رو بخونه؟ مجتبی تو خودت میدونی که گوش کردن به قرارداد با صفحه‌خوان اصلا محکمه‌پسند و قانونی نمی‌باشه. چرا دوباره پست زدی همه رو به هم بریزی و گیر الکی میدی؟

خب نه عزیزم. اون‌طور‌هام که فکر می‌کنی نیست. نه من بد‌ذاتم، نه هوس گیر دادن کردم، و نه برجسته‌نگار برای مطالعه قرارداد‌ها نیازه. کافیه با هزینه‌ای بسیاااااااااااااااااار کمتر، تمام قرارداد‌های مشخص بانک‌ها، چاپ بشه و همونطور که تمام اسناد و اوراق و اسکناس‌ها به‌طور روزانه، هفتگی، ماهانه و سالانه در اختیار بانک‌ها قرار میگیره، اسناد چاپ‌شده‌ی به خط بریل هم به صورت به‌روز، در اختیار شعب تمام بانک‌های کشور قرار بگیره. بعدشم شرکت پکتوس بیاد و امتیاز این برنامه رو، با یه مبلغی که طبیعتا بسیاااااااااااااار کمتر از کل برجسته‌نگار‌هایی که میشه بهشون فروخت در میاد، به بانک مرکزی واگذار بنمایه. بعدشم معلومه دیگه. شما میریکارای بانکی رو توی باجه‌ی مخصوص نابینایان با صفحه‌خوان انجام میدی، هر قراردادی نیاز داشتی بخونی رو از مسئول باجه میگیری میخونی، و اینطوری، تمام شعب تمام بانک‌های کشور، ظرف کمتر از یکی دو ماه، بدون هزینه‌های گزاف، دسترسپذیر میشن.

مجتبی؟ اون وقت به نظرت اگه شرکت پکتوس همکاری نکنه، اگه بگه من هر یه نوشابه رو فقط در ازای خرید یه ساندویچ می‌فروشم، اگه بگه هر نسخه از برنامه رو به ازای خرید یه برجسته‌نگار در اختیار یه شعبه قرار میدم، آیا بانک مرکزی خودش میتونه یه همچین برنامه‌ای برای گویا کردنِ عملیات بانکی فراهم کنه؟ میشه؟ یعنی میشه؟

بعله عسیسم. خوب داری میای توی خط‌ها! باور کن بخش انفرماتیک بانک مرکزی و حتی بخش انفرماتیک هر یک از بانک‌های کشور به‌طور جداگانه که اون همه سرویس مثل سایت‌های اینترنت‌بانک، اپلیکیشن‌های همراه‌بانک، تلفن‌های گویا برای عملیات بانکی، خودپرداز‌ها، کارتخوان‌های فروشگاه‌ها، و صد‌ها خدمت ریز و درشت دیگه رو راه‌اندازی کردن، میتونن یه برنامه بنویسن که با سرویس‌های آزادتر مثل گاتا یا پارس‌آوا، یا حتی پکجاز شرکت پکتوس که امتیازش به بهزیستی فروخته شده و الان برای عموم رایگانه، کاملا سازگار باشه، و خیلی بهتر و بیشتر از آنچه برنامه‌ی کنونی عملیات بانکی شرکت پکتوس داره انجام میده رو انجام بده. اگه بانک‌ها رو آگاه نکنیم، اگه نجُنبیم، معلوم نیست چی بشه‌ها! نگید نگفت.

مجتبی؟ منو بردی توی فکر. نمیدونم باهات موافق باشم یا مخالف. باید فکر کنم. باید زنگ بزنم ایران‌سپید، ازشون بخوام توی این مورد، شفافسازی کنن که اگه نکنن، به نظرم یه قابلمه‌ای میتونه زیر کاسه‌ی عده‌ای باشه. مجتبی؟ کاش یکی دو نفر که بچه‌ها خیلی توی زمینه‌ی فنآوری قبولشون دارن بیان اینجا بگن تو مهملبافی کردی یا راست گفتی. کاش یکی دو نفرم نه. اصلا کاش هرکی یه چی بلده بیاد تکلیف ما رو با این مودی بودنت مشخص کنه و روشن کنه الان چرتو پرت گفتی و عقده‌ای بازی درآوردی یا راست گفتی و دلسوزی کردی. یعنی واقعا قصدت بیداری بود؟ از کجا بدونم حرفات تشویش اذهان عمومی نبوده؟ الان دوباره یعنی همه داد و فریاد میکنن و بازم به هیچجا نمی‌رسیم؟ آهان! مگه پکتوس روابط عمومی نداره؟ خب زنگ بزنیم پکتوس، اصلا از طرف تو یا سایت هم نه. از طرف خودمون این سوال که واسمون ایجاد کردی رو از روابط عمومیش بپرسیم. بالاخره اونام حق و امکان و توانایی دفاع از این حرکت پر‌هزینه‌شون رو دارن دیگه. غیر از اینه؟

۵۸ دیدگاه دربارهٔ «بچه‌ها قبل از اینکه دیر بشه، مواظب پر شدن بانک‌ها از برجسته‌نگار‌ها باشید»

سلام
من که مطمئن هستم که این یکی را حتما از روی دلسوزی میگی
واقعا اِیکاش یه راهی بود که همه ی بانک ها فرم ها را به خط بریل به ما میدادند تا ما هم مثل افراد عادی کار های بانکی مون را انجام میدادیم!
اِی بابا ما هنوز تو بعضی از شعب بانکها مشکل گرفتن کارت عابر بانک را داریم حتی بخشنامه را هم که نشون میدیم بازم میگند به ما ابلاغ نشده!
هنوز این مشکل تو همه ی بانک ها به طور صد در صد حل نشده!
اون وقت ما میخوایم فرم ها و قرارداد ها به خط بریل برای ما دسترس پذیر بشه؟

سلام
وااااایییی که خانم کاظمیان چقدر از حضورت اینجا شاد شدم!
و اما بعد:
به نظرم اینکه شما میگی درسته ولی اگه همیشه یکی دو عدد کپی از بخشنامه تسهیل امور که توسط بانک مرکزی صادر و ابلاغ شده توی کیفا و جیبامون باشه، مشکل عابربانک حله.
می‌مونه مشکل گرانفروشی دسترسپذیری به قیمت پیشبرد کسب‌و‌کار یه شرکت خصوصی، که باید از طرق مدنی توسط بچه‌ها و مسئولین حل بشه.
بازم به کوچه‌های من سر بزن.
خیلی خوشحالم می‌کنی!
خوش باشی و سلامت

ممنون از لطفت!
من هم هروقت بتونم دوست دارم بیام بنویسم.

آخه جالبه که ما همیشه کپی بخشنامه را دم دست داریم
همین چند وقت پیش که یه حساب باز کردیم با این که بخشنامه را هم نشونشون دادیم بازم قبول نمیکردند به ما کارت عابر بدند
وقتی هم رییس مستقیم زنگ زد به رییس مرکز بازم قبول نکردند به ما کارت بدند
بعد ما مجبور شدیم زنگ زدیم آقای حیدری و بعد از دو ساعت رییس کل زنگ زد به اون شعبه و بالاخره موفق شدیم کارت را بگیریم.
در اون مورد اگر ما باید کاری انجام بدیم بگید ما آماده هستیم منظورم از نظر امضا یا هر کاری که بشه این مشکل را حل کنیم.

سلام
مرسی از کامنت مجددت.
خب اون قضیه که میگم رو باید خودِ بچه‌ها متحد بشن تا بشه اعتراضی توی یکی از سایت‌های انتشار اعتراض تنظیم و برای جمعآوری امضا اقدام کرد.
اما اینی که به شما عابر نمیدن دیگه واقعا از بی‌فرهنگی و بی‌سوادی رؤسای اون بانک‌هاییه که یا بهشون ابلاغ نشده یا شده و خودشون رو به نفهمیدن میزنن و در مقابل فهمیدن مقاومت میکنن! خخخ

درود. والا این نکاتی که گفتیو من به شکلهای مختلفی تو پستهای مربوط به امیر نوشتم و همون موقع هم گفتم منفعت طلبانه هست و الآن هم عقیدم همونیه که بود.
وقتی یه انجمن درستو درمونی نباشه, وقتی یه مرکز درستی نباشه, طبیعیه که هرکی هر کاری میخواد بکنه.
جالبیش اینجاست که من با برنامشون کار کردم و همش متنهای از پیش تهیه شده هست و خب اینا رو به قول خودت میشه بریل کرد.
به نظرم این شرکت داره به این شکل برجسته نگارهاشو میفروشه.
حالا من کاری هم با منفعتش ندارم. قاعدتاً هر شرکتی باید دنبال منفعت و صرفه اقتصادی خودش باشه و هیچ ایرادی هم تو این کار نیست.
ولی الآن بحث سو استفاده از نابیناست و بالا بردن هزینه دسترس پذیری واسه نابینایان.
وقتی میگم ما چه قده بدبختیم, بعد یه عده ای ناراحت میشن که چرا میگی.
من تنها راهی که به نظرم میرسه واسه آگاه سازی مسئولین مربوطه, اینه که تو فضاهای عمومی تری مثل خبرگذاریها و روزنامه های عمومی مطلب بنویسیم تا نتیجه داشته باشه و همه متوجه بشند نابینا ذلت نمیپذیره و اجازه نمیده کسی از قبالش سود کنه و منت هم سرش بذاره.

سلام مجتبی جان.
من از چیزهای فنی چیزی نمیدونم. اما، تمام کارهای بانکی خودم رو با برنامه های دسترس پذیری که هست دارم انجام میدم.
برنامه های مثل پات.
اما خود حساب بازکردن هم مشکلات خودشو داره.
مدتی قبل خواستم حسابی باز کنم که مدیر شعبه مربوطه گیر داد و نشد که بشه. هرچی گفتم بانک مرکزی بخش نامه کرده قبول نکرد. من هم کپی بخش نامه همرام نبود.
آیا چنین امکاناتی میتونست مشکل منو حل کنه؟
نمیدونم. اما، همین چند روز پیش بخش نامه بانک مرکزی رو بیستو سی خوند که همه شعب بانکها باید باجه مخصوص نابینایان رو ایجاد کنن.
خب، اگر باجه مخصوص معلولین شکل بگیره به نظرم این چیزها اصلا نیاز نباشه.
حالا انتظار این که یه باجه و یک کارمند صبح تا شب بشینه تا یکی بیاد تا کارشو انجام بده که خارج از تصورات من هست.
اما، هر بانک یه کارمند توجیه شده داشته باشه فکر کنم. با طرح تو ترکیب میشه و کلی مشکلات ما حل میشه.
همین الآن داشتم به این فکر میکردم که آیا این ابزار دسترس پذیر که از طرف شرکت پکتوس نسب میشه.
سرعت کار رو برای ما بالا میبره یا نه؟
آیا این ابزارها منی که هیچ آموزشی در موردش ندیدم با برخورد بار اول میتونم باهاش کار کنم؟
به هر حال امیدوارم که این پست خیلی خوب محلی برای تصفیه حساب های شخصی نشه.
راستی بگم این نظر شخصی من هستا. لطفا برچسب نزنید که نمیچسبه عضو گروه خاصی باشم.
و همچنین ممنون از صداقت و رُک گویی تو.

درود
با ایدت موافقم. یه کار ساده که می‌تونه مخارج این کار رو به شدت پایین بیاره. به علاوه، هرچند نمی‌دونم از نظر قانونی چقدر چنین کاری ممکنه، ولی به نظرم آنلاین‌کردن فرم‌ها هم می‌تونه یه راه دیگه باشه. مثلا بری توی سایت، فرم مورد نظر رو بازکنی، اون رو پرکنی. این فرم ثبت می‌شه و بعد می‌ری بانک و احراز هویت می‌شی و فرم تأیید می‌شه.
مشکل بزرگ ما توی این مملکت داغون اینه که هیچی از روی برنامه و به صورت استاندارد انجام نمی‌شه. هرکی واسه خودش یه سازی می‌زنه و اگه یه شرکت یا مؤسسه قدرتش رو داشته‌باشه با لابی‌کردن و اینجور چیزا خر خودش رو از پل می‌گذرونه.
شاد باشی.

آره. اصلا تو قوانین معمولی رو در نظر بگیر که چهل ساله توی مجلس هر روز سر یکیش دعواست و هنوزم که هنوزه، فکر کنم بعضی از مواد قانون اساسی کاملا یا اصلا اجرایی نشده و اوناییشم که اجرا شده، با اون همه رانتخواری و قاچاق و سوء‌استفاده که به دنبال داشته، نشون داده هنوز تا شیوه‌ی نظارتی مؤثری در کلیت نظام کنونی حاکم بشه، خیلی فاصله داریم.

به خاطر همین خصوصیتت هست که دوستت دارم همیشه حرف حساب می زنی. بنده سال هاست که دارم میگم این شرکت معظم داره ما را چپو می کنه ولی من را به بی فرهنگی متهم کردن یعنی فهمیدن این که این شرکت داره ما را غارت می کنه اصلا هم سخت نیست با یه حساب سر انگشتی هم میشه فهمید که داره این کار را به زیبایی انجام میده ضمنا منکر یه سری خدمات ابتدایی این شرکت هم نمیشم ولی تجربه به من ثابت کرده این دوستان غیر از سود جویی هیچ هدفی را دنبال نمی کنن و شور بختانه تعدادی از دوستان هم نوع هم که سری توی سر ها دارن هم حالا به هر دلیلی از اون ها حمایت جانی می کنن شما یقین داشته باش وقتی شرکت پکتوس خواسته چنین اقدامی بکنه همین دوستان رفتن و کلی در باب مزایای استفاده از این امکانات با مسئولان بانک زبان فرسایی کردن و پیراهن چاک دادن که آقا چرا به فکر نابینا ها نیستید در صورتی که اگر اندکی به منفعت جمیع نابینایان فکر می کردن حتما نظر تو را عنوان می کردن خلاصه که هر کس سنگ خودش را داره به سینه می زنه

آقا معلم اجازه؟ شما راست میگیدا. ولی به نظرم ما مجبور به کارِ تشکیلاتی هستیم تا چریکی. من چریکی عمل کردم، دیدم کسی پایه نیست. نتیجه گرفتم که فعلا عملیات منظم ارتشی در این زمینه شاید بیشتر جواب بده. خوش باش و اگه اعتراضی صورت گرفت، دعوت می‌کنم ضمن شرکت در اون اعتراض، از هر نابینایی می‌شناسی، دعوت کنی که شرکت کنه و از دیگران بخواد ضمن دعوت دیگران به شرکت در اون اعتراض، خودشونم شرکت کنن!شرکت

متأسفانه پکتوس سال هاست که با گله آشناست. از امید و نوید بگیر تا این شاهکار آخری، متأسفانه شرکت به جز منافع خودش دغدغه چیزی رو نداره. اما خب واقعا توی این یکی عقلم به جایی قد نمی ده. نه که بگی توی باقی موارد میده هااا، ولی توی این یکی واقعا نمیده. کاش یه راه سرراست میذاشتی جلومون تا بپیماییم.

سلام به نظر من کارمند توجیح شده که کار امسال ما ها را انجام دد بسیار سریعتر و راحتر است اما دوستانی که امکان آن را دارند اطلاعاتی در مورد تجربه کشور های دیگر در این مورد کسب نمایند می تواند بسیار مفید باشد

احمد حیدری الان هلنده و تجربیاتی اگه داره میتونه بیاد بگه ولی حد اقلش اینه که اولا اونا بسیاری از کاراشون در قالب دولت الکترونیک انجام میشه که مام در حال حرکت به سمتشیم. دوم اینکه اونا خودپرداز‌هاشون گویاست که مال ما چند صدای ضبط‌شده‌ی غیر‌پویاست و نمیشه اسمشو گویا بودن گذاشت. در واقع، خودپرداز باید صفحه‌خوان داشته باشه. سوم اینکه با کارمند آگاهی که گفتیدم موافقم البته که استقلال خودمون و حریم خصوصی هم باید مد نظر باشه.

مجتبی عزیز، اگر فایل صوتی احمد حیدری رو گوش می کردی، در او فایل گفته بود که عابر بانکهای هلند اولاً گویا نیستند و ثانیاً خدماتشان کمتر از خدماتی است که در عابر بانکهای ایران ارائه می شود.
منظورم از فایل صوتی احمد، همون فایل صوتی هست که رفته بیرون و استقلالش رو با ما در میان گذاشته.

سلام. بابا من نمیدونم چرا به جای این که بیان این همه هزینه بکنن یه فکری به حال کل زیرساخت اینجور کارا نمیکنن. من اون روزی که رفتم اینجا حساب باز کنم به من گفت اسمت چیه بعد فامیلت چیه بعد از من سوفی نامبر یا همون کد ملی اینجا رو خواست بعد آدرس و شماره تلفن بعدم یه امضا. تموم شد و رفت. من نمیدونم چرا آخه برای باز کردن یه حساب باید اینقدر مدارک و عکس و کپی و اینجور چیزا بخواد.

درود بر مجتبای گرامی که مثل همیشه موشکافانه به مسائل توجه میکنه و مو را از ماست میکشه.
ببینید آقا مجتبی و دیگر دوستان، شرکتی اومده رفته با بانکها صحبت کرده و آنها را متقاعد کرده که برای مستقل شدن نابینایان در امور بانکی چیزی که همیشه آرزویش را داشته و همچنان دارند، برجسته‌نگاری خریداری نمایند و برخی از بانکها هم این کار را کرده آن را خریده و در اختیار نابینایان قرار داده اند، این کاری که این شرکت کرده یعنی نهایت و اوج کاری که میشد اتفاق بیفته حالا شما میگید که بیاییم بریم به بانکها بگیم که ای بانک فلان و بهمان تو بی خود کردی که برجسته نگار خریدی ما اصلا راضی نیستیم و خلاصه بانک و شرکت را محکوم کنیم مثل زمان احمدینژاد که وزیر رفاه آقای معینی را بعنوان مشاور خود در امور معلولین منصوب کرد بعد تعدادی از دوستان که با معینی مشکل داشتند رفتند پیش وزیر و گفتند که جناب وزیر کی گفته که شما مشاور امور معلولین داشته باشی و کی گفته که معینی مشاور باشه و این شد که دیگه مشاور امور معلولین منتفی شد رفت پی کارش. بنظر من باید گذاشت بعهده خود بانکها که اگر نمیتونند بخاطر هزینه بالا برجسته نگار بخرند که البته هزینه ای مثل این اصلا هزینه محسوب نمیشه برای بانکها خودشون پیشنهاد بدند که آقا ما برجسته نگار نمیخریم ولی یک نفر را میذاریم که هر وقت نابینایی اومد کارشو راه بیندازه. اینکه فرمها و دیگر اسناد به بریل موجود باشه و در اختیار نابینایان قرار بگیره مسئله دیگری هست ولی ما الآن نمیتونیم این امکان در سطح بالا را درخواست کنیم که آقا سطحشو بیار پایین. امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم. یعنی ما میتونیم بخواهیم که امکانات سطح پایین ارتقا پیدا کنه و به بالا بره ولی قشنگ و زیبنده نیست که درخواست کنیم که امکان بالاتر را بردارند و امکان سطح پایینتر را جایگزین کنند.
در مورد سود بردن شرکت پکتوس هم که واقعا اصلا به ما مربوط نمیشه فروشنده این شرکت هست و خریدار بانکهای کشور، این وسط ما بهره بردار هستیم که خب باید بتونیم از این امکان بهترین استفاده را بکنیم.
البته من هرگز از این امکان استفاده نکرده ام و مایلم دوستانی که از نزدیک با این قضیه ارتباط دارند گزارشی آماری از استفاده نابینایان ارائه دهند.
پیروز و شادکام باشی مجتبای گرامی.

الهی من قربونِ اون دلِ ساده‌ات برم عمو جون!
خیلی از بانک‌ها همین حالاشم، اصلا قبل از برجسته‌نگار‌دار‌شدن‌شونم، کارمند‌های آگاه داشتند و دارند! پس اونا اصلا نیاز به برجسته‌نگار ندارن. بعدشم من شنیدم از مسئولین انفرماتیک بانک‌هایی که به شرکت پکتوس پیشنهاد داده بودند که امکان گویا شدن عملیات در عین چاپ بریل کاغذی شدن قرارداد‌ها رو به پکتوس داده بودند ولی قبول نکرده بود که صرفا برنامه‌ی گویا رو ارائه کنه. اصلا اون تعداد برجسته‌نگار‌هایی که فروخته شد، نوشِ جونِ پکتوس و دستِ هر بانکی هم که خریده درد نکنه. من میگم بیش از ده‌ها هزار شعبه زیر‌نظر کلیه بانک‌های خصوصی و عمومی کشور موجوده. شما فکر کن مثلا بانک مرکزی بیاد صد میلیون بده یه برنامه رو از پکتوس بخره یا اصلا بیست میلیون بده به بخش انفرماتیک خودش و یه برنامه‌ی گویا درست کنه و تماااامِ شعب بانک‌ها در یک اقدام و ظرف کمتر از یکی دو ماه دسترسپذیر بشه بهتره، یا اینکه خرده خرده، طی بودجه‌های سالیانه، هر سال چند شعبه بیان تا قیامِ قیامت هی برجسته‌نگار بخرند و هیچ وقت این پروسه تمام نشه و هیچ وقت تمااامِ بانک‌ها دسترسپذیر نشن بهتره. اصلا فرض کن الان شما میخوای کلِ شعبِ تمامِ بانک ها رو ظرف مدت شش ماه دسترسپذیر کنی، برجسته‌نگار هم داشته باشی. فرض کن بیستتا بانک داریم، هر بانک هزار‌تا شعبه. مگه روز عصای سفید توی اخبار نخوندی هر شعبه قراره یه باجه ویژه معلولین بینایی داشته باشه؟ خب؟ بیا وسط. یه ضرب و تقسیم ساده کن. به فرض هر برجسته‌نگار ده میلیون، که فکر کنم گرانتر هم باشه، و بیست‌هزار شعبه، میکنه به عبارتی ده میلیون ضربدر بیست‌هزار، یعنی دویست هزار میلیون بودجه دستکم نیازه تا تمامِ شعبِ همه‌ی بانک‌های ایران دسترسپذیر بشن. فکر میکنی منطقیه و همچین بودجه‌ای هست و کسی خرج می‌کنه و میشه؟ من میگم بیست میلیون بیشتره یا دویست هزار میلیون؟ کودوم شما رو به صورتی راحتتر و سریعتر و در زمانی کمتر و بی‌دردسرتر و ارزانتر و همه‌جانبه‌تر و کاربرپسندتر به هدفت میرسونه؟
از نظرم مقایسه‌ات بیشتر شبیه به مقایسه آیفون‌تصویری با میخ‌طویله بود.
البته که آقای معینی همین حالام کارنامه‌ی همچین درخشانی توی ایران‌سپید ندارن و کامنتی که من چند هفته پیش زیر مطلب آموزشی قوری و قابلمه‌ها‌شون گذاشتم رو راحت سانسور کردن و منتشر نکردن. نوشته بودم “فکر نمی‌کنید نابینایان به مطالب سطح بالاتر و مرتبطتری نیاز داشته باشن”؟
ولی از رک بودنم نرنج و بدون که هرطور باشه و هرکی هرکار کنه، من چاکر دربست شمام هستم عمو جونم!

سلام برشما .احوال شما ؟.
خیلی خیلی سپاسگزارم .
حالا می تونیم اگه شرکت پکتوس همکاری نکرد و خواست نوشابه رو با ساندویچ بفروشد .!!!ما هم به این نوشابه و ساندویچ دو مؤلفه اضافه کنیم :اول :استخدام یک نیروی انسانی ماهر نابینا در کلیه بانکهایی که نوشابه و ساندویچ دریافت خواهند کرد دوم: یه مستمری خوب برای کلیه نابینایان ..

میگم این برای منی که با برجسته نگار تا حالا کار نکردم چه جوری برم تو بانک باهاش کار کنم .بلد نیستم .؟میگم برای منی که با خط بریل آشنایی کامل ندارم ،خط بریل را با سرعت نمی تونم بخونم چیکار کنم ؟
برای منی که کپی بخشنامه همراهم نیست .برای منی که پول ندارم تا سر و کار با بانک داشته باشم .!!
شاید این جوری بشه بخش انفورماتیک بانک رو به فکر انداخت .شاید از … آگاه بشند و به برنامه نویسی پناه بیارند .
این یه نظر شخصی بدون هیچ قصد سوء است .
کارت بانکیاتون پر پول ،جیباتون پر پسته و بادام .

البته اینکه شما خط بریل رو بلد نیستی یه ضعفِ بزرگ برای شماست که نظرِ شخصیِ بنده نیست، بلکه واقعیتیست موجود و آشکار. از اینکه به کوچه‌ام سر زدید ممنونم و مایلم به اطلاع شما برسونم نود درصد از کودکان نابینای آمریکایی بریل بلد نیستن که همین باعث شده کمپین‌های بریل‌آموزی در سراسر کشور راه بیفته چون الان نابینایانی که اونجا شغل ندارن، به دلیل بلد نبودن یا ماهر نبودن در خوندن مطالب به خط نابیناییه.
من گویای صرف رو قبول ندارم و معتقدم گاهی وقتا واقعا شرایطی هست که نیاز به بریل رو اجتناب‌ناپذیر می‌کنه.
به نظر من، شعب منتخبی از کلیه بانک‌های کشور باید برجسته‌نگار داشته باشن. برای افرادی با شرایط خاص. مثلا نابینا‌ناشنوا‌ها. اما نه اینکه بیست سی هزار برجسته‌نگار بفروشن به اسم دسترسپذیری.
اینیکه فرمودید منی که بخشنامه همراه ندارم، بازم به نظرم دلیل خوبی نیست و اگه بانک‌هام آگاه نباشن، من و شما و اون یکی و اون یکی باید تلاش به آگاه کردنشون کنیم.
ایشالا پول هم توی دستو بالتون اونقدر زیاد بشه که هر روز پاتون توی بیستتا شعبه باشه.
اجبار به اعطای مستمری و استخدام اجباری نیروی نابینای ماهر هم دلچسب نبود. فرصت‌های برابر رو بیشتر می‌پسندم.

سلام من چند نکته دارم اینجا مینویسم
پول بانک ها مال مردم هست
بانک حق نداره هرجا دلش میخواد پول ها را هزینه کنه
شما ی بانک سایت اینترنتی و برنامه تلفن همراهت را مناسب سازی نکردی بعد رفتی برجسته نگار نصب کردی
خیلی بیخود کردی چنین کاری را کردی
این اتلاف منابع هست
به نام ما به کام آنها تمام میشه
بعد من یک سوال دارم مگه چند نفر برای دریافت و پرداخت پول میرن شعبه بانک
مردم بیشترشون از آپ و خودپرداز و سایر موارد استفاده میکنند
اصلا ضرورت نداره بانک بیاد هزینه کنه و پول های میلیاردی تو جیب شرکت پکتوس بریزه
بانک بیاد ثامانه های پرداخت و دریافت خودش را با یک پنجم هزینه مناسب سازی کنه
این به نفع بچه ها هست
من به شما قول میدم اینطور پیش بره یک فساد بزرگی در حد فساد ۳ هزار میلیاردی پدید میاد
به همین دلیل نظر صاحب پست آقای خادمی را کاملا قبول دارم
موفق باشید

سلامی مجدد لازم میدونم یک سری از مطالب دیگه را هم عرض کنم
فرض کنید برجسته نگار لازمه و ضروری هم هست
چرا پکتوس باید این کار را بکنه
بقیه ی شرکت ها هم هستند این باید به مناقصه گذاشته بشه تا هر کس با کمترین قیمت و بیشترین خدمات کار کرد طرح برجسته نگار را بدیم به اون
این که الان داره اجرا میشه انحصار درست میکنه
من دنبال ایمیل سازمان بازرسی کشور آقا ی قازی سراج هستم تا این رانت را براشون بنویسم و بخام حتما این را متوقف کنند
اینطور طرح ها باید بیان مناقصه هر کس برنده شد در اختیار بگیره
این شیوه فساد درست میکنه و باعث امضا های طلایی میشه
باعث میشه شرکت با کارکنان بانک ها لابی کنه
بنا بر این به نفع بچه ها نیست
مگه چند تا نابینا میرن شعبه که براشون دستگاه نصب بشه
بنا بر این پیشنهاد میکنم یک نامه تهیه کنید و از بچه ها بخواهید برای سازمان بازرسی کل کشور و کمیسیون اصل نود مجلس و….. بفرستند
تا این بحث به سر انجام برسه

آمریکاییا چی میگن: “Big Like!” تهرونیام میگن: “گل گفتی، زدی تو خال.”
متأسفانه ارگانها قبل از انجام کارهاشون نه درست تحقیق می کنن، و نه با جامعه هدف مشورت درست و حسابی انجام میدن. این اولین پروژه پرخرجی نیست که پکتوس داره انجام میده که فایده چندانیم نداره، مثلا بهزیستی پول زیادیو پرداخته که پکجازو بخره، در حالی که espeak مجانی خیلی داره بهتر از اون پروژه پرخرج عمل می کنه، تازه پکجاز دیگه آپدیت نشده و عملا در ویندوز ده غیر قابل استفاده هستش. در حالی که اگه بهزیستی با شرکت مادر جاز یعنی فریدم ساینتیفیک صحبت می کرد شاید با پرداخت چنین پولی الآن ما هم مثل ترکها و خیلیهای دیگه یه صدای فارسی خوش کیفیت رو جاز داشتیم که اصلا مشکلات پکجاز رو هم نداشت. تازه بهزیستی می تونست مثل برخی از کشورهای عربی امتیاز فروش جاز رو در ایران بخره و به قیمتی ارزون و منطقی به نابینایان بفروشه، بهزیستی می تونست با اپل مشورت و مذاکره کنه تا صدای فارسی برای وُیس اُوِر طراحی بشه. و خیلی چیزای دیگه، آره مجی، خانه از پایبست ویران است، انگار که در خانه کس نیست چون هزار حرف هم بس نیست.
بای تا های

سلام.
من هم یه زمانی در شیراز برای بانک ها این دستگاه و ملزوماتش رو راه اندازی می کردم و در لیستی که لینکش رو گذاشتی اکثر بانک هایی که در شیراز هستند رو من انجام دادم.
من آدمی هستم که همیشه رک و راست حرفم رو زدم و هیچ ابایی هم از گفتن حقیقت ندارم.
این طبیعیه که من چون دانشجو هستم و به خاطر پولی که از این کار به دست می آوردم پیشنهاد همکاری پکتوس رو پذیرفتم و اوایل خیلی هم در بند این که این تجهیزات با چه قیمتی به دست اومدند نبودم تا این که به یک شعبه رفتم که به هیچ وجه برای آدم های بینا هم رفتن به اون جا کار ساده ای نبود چه برسه به منِ نابینا که دیگه وضعیتم مشخصه.
اونجا از مسؤول بانک پرسیدم که چرا این شعبه رو انتخاب کردید در حالی که خیابونش یک طرفه هست و تاکسی هم نمیاد و من رو الآن باید یکی از شما ها ببرید تا سرِ خیابون تا تاکسی بگیرم و برگردم خوابگاه و اون گفت من نمی دونم بریم از رئیس بپرسیم و رفتیم پیش رئیس بانک و اون هم اظهار بی اطلاعی کرد و وقتی من رو دید گفت واقعاً من که متأسفم چرا باید چنین کاری بکنند و شما رو به این سختی به این جا بکشونند در حالی که شعبه های در دسترس تر وجود داره و این دستگاه هم فکر نکنم کار باهاش برای همه آسون باشه و من کار با دستگاه رو براش توضیح دادم و گفت آیا حالا یک نابینای دیگه بیاد می تونه خودش به راحتی با دستگاه کار کنه اومدیم و بریل بلد نبود و اگر هم بلد بود نتونست با این دستگاه و با توجه به توضیحاتی که شما به ما دادید باز هم کار کنه اون وقت چی؟
من گفتم حقیقتش نمی دونم من هم که دارم کار می کنم قبلاً با دستگاهی شبیه به این در مدرسه کار کردم و از مسؤول شرکت پکتوس هم یه جورایی آموزش دریافت کردم راستی آقای … قیمت این دستگاه و تجهیزات چه قدر هست؟
جواب داد: تقریباً بییییییییییییست میلیون.
من از اون بانک رفتم و با احتساب پولی که از پکتوس برای این کار می گرفتم و وقتی که در مقابلش از من گرفته می شد و این که این دستگاه و تجهیزات در واقع حل کننده مشکل ما نابینایان نیست از ادامه کار با پکتوس منصرف شدم و تمام صحبتم اینه که با یک کامپیوتر که سیستم گویای nvda یا jaws یا هر چیزی شبیه به این ها روشون نصب باشه میشه کار ما به سادگی راه بیفته و من که در این کار کمی تجربه دارم میگم که برای اکثر نابینایانی که من با خودم می بردمشون که افتتاح حساب انجام بدن کار با دستگاه خیلی خیلی سخت بود و با صفحه کلید معمولی راحت تر کار می کردند تا برجسته نگار و هر چی هم که من توضیح می دادم باز مجبور می شدم بیشتر کار رو خودم انجام بدم و تازه این در صورتی بود که من پیششون بودم وگرنه مطمئنم هیچ کدوم از مسؤولان بانک ها نه اون قدر وقت و نه اون اندازه حوصله و نه حتی اون توانایی رو دارند که بیان و فرد نابینا رو در کار با این دستگاه راه بندازند.
خلاصه سرتون رو درد نیارم این هم از صحبت های من.
تازه پارسال خردادماه بود که قیمت تقریباً بیست میلیون اعلام شد حالا چنده؟ من نمی دونم.

مرسی حسین. واقعا جا داشت حرف‌های یکی از کسایی که خودش توی گود بوده رو اینجا داشته باشیم که الان داریم.
به منم پیشنهاد شد نماینده پکتوس در اصفهان بشم ولی من به دلایلی رد کردم:
اول من گفتم شما پکجاز که قرار بود به‌روز کنید کامل به عهدتون متعهد نبودید. به نظرم متعهد نبودنشون برمیگشت به اینکه الزامی کتبی و کاغذی جلوشون نبود و همه چی رو حل‌شده فرض کردند.
دوم قبل از من، گویا با یکی دو نفرِ دیگه مشورت و صحبت کرده بودند و پیشنهاد نمایندگی بهشون داده بودند و مسئول بانک به من گفت که قبل از شما شخصِ دیگه‌ای اومده و همه چی حله. این شد که من قبول نکردم شخصِ دستِ سومی باشم. اگه از همون اول به من گفته بودند، باز جای بحث داشت.
سوم اینکه مسئول انفرماتیک یکی از همون بانک‌ها، به من گفت که کاش خودِ بانک یه برنامه گویا می‌نوشت. منم گفتم آره. قرارداد‌ها رو هم می‌شد بدیم به بریل چاپ و در تمام شعب توزیع کنند. خیلی از این ایده من خوشش اومد ولی از برخورد صرفا انحصار‌طلبانه و سودجویانه شرکت پکتوس دلخور بود و می‌گفت پکتوسی‌ها حاضر به دادن لایسنس برای شعب دیگه بدون خرید برجسته‌نگار نشده بودند. می‌گفت یه برنامه گویا که همین کارو انجام بده نوشتنش خیلی راحته و منم باهاش موافق بودم. می‌گفت مجتبی باور کن هرکی بتونه یه برنامه گویا که این کارو کنه با یه امکان چاپ بریل به من بده، من تمام شعب بانک‌های ایران رو ظرف سه تا شش ماه دسترسپذیر میکنم. الحق راست هم می‌گفت. این شد که من ترجیح دادم عضوی از این پروسه‌ی اشتباه نباشم و اگه تو هم بودی، من در مقامی نیستم که بخوام بازخواستت کنم و بهت خرده بگیرم. هرچی هست، اینه که تو یکی از صادقترین افرادی هستی که من می‌شناسم و این شهامتت در گفتن حقایق، درسیه واسه خودم که سعی کنم این خصوصیتت رو الگو قرار بدم.

سلام.
امیدوارم که گوش بدن اینها نه تو بانکها بل که تو دانشگاه ها هم میان من که تو جلسه ای که گذاشتن و به عنوان نماینده اونجا بودم خیلی توضیح دادم که دانشگاه علامه نیاز اولش کتب صوتی و دسترس پذیری الکترونیکی منابع اطلاعاتی و پایان نامه هاست نه چندتا برجسته نگاری که توی کتاب خونه خاک بخورن من به برجسته نگاری که قبلا حدود ۲۰ سال پیش هم خریده بودن اشاره کردم گفتم الان اون کجاست؟ حتی نمیدونستن دست کی من خودم چند سال پیش تو کتاب خونه دیده بودمش. ولی اینها رانت دارن به خرجشون نرفت فکر نمیکنم که دفعه ی بعدی اگه جلسه ای بود نابیناهایی مثل من رو که سعی میکنن رک حرف بزنن رو دعوت کنن من حتی شاید با موافقت با خرید برجسته نگار و note taker میتونستم خودم یکیشون رو بردارم ولی واقعا وقتی میبینم که یه عده ای به اسم ماها یه محصول داغون رو میخوان غالب کنن حرصم میگیره. یکی از کلیدهایی که مربوط به کرسر note takerی که برای نمونه آآورده بودن کار نمیکرد! وقتی برای پکجاز کسی اعتراض نکرد با این که باگ داشتنش از لحاظ نرم افزاری قابل تعییده اونها هم به این شرایط عادت کردن.
در ضمن پیشنهاد میکنم که تو سیستمهای بانکی هم از نرم افزارهای متن باز استفاده بشه بدونه هیچ هزینه ای! اینها با هر شرکت ایرانی قرارداد ببندن اون شرکته یه بازیی در میاره و اصلا فکر نمیکنم که کدهای پکجاز رو بده به بانکها که بخوان استفاده کنن.

پکجاز رایگانه پس نباید کسی اجازه بده بتونن برای نصبش به بانک ایرادی بگیرن، ضمن اینکه ای‌اسپیک، پارسآوا، ماهور، و کلا نرم‌افزار‌های جایگزین که بهتر و سریعتر باشن هم در دسترسند. اگه میگم از پکجازم میشه استفاده بشه، واسه اینه که یه بار ما نابینایان یک میلیارد ریال پولش رو تمام و کمال پرداخت کردیم.

با حرفایی که آقایان آگاهی و آبروشن زدن، دیگه واسم مسجل شده که پکتوس آستینا رو بالا زده تا هر جوری هست این برجسته نگاراشو حتی شده به دانشگاهها یا هر ارگان دیگه ای بفروشه و سودشو بزنه به بدن. عجب!!!!!

طبیعیه عقاب. اونا کارشون تولید و لابی و بازاریابی واسه فروشه. خودت شرکت میزدی یا خودم، این کارو نمی‌کردیم آیا؟ به نظرم بحث اینه که اگه کاری هم میشه، از دو جنبه باید حواسمون باشه:
۱. شرکت باید ضمن تلاش برای فروش محصولاتش، در راهی تمیز گام برداره و نه کثیف.
۲. ما به عنوان جامعه‌ی هدف، باید حواسمون باشه این جریان فروش و خدماتشون رو هدایت کنیم نه اینکه بخواهیم متوقفش بنماییم.

الان راهکار دادی آقا حسینی؟
الان مثلا خواستی بگی من زیرو‌رو‌کشی کردم آقا حسینی؟
الان دست منو رو کردی و خجالت کشیدم و ترسیدم و عُرز میخوام آقا حسینی!
الان شوما خعلی زرنگی آقا حسینی!
الان من غلط خوردم که به فکرم آقا حسینی!
من همین حالام دارم میگم این سیستم باید هدایت بشه نه متوقف.
اگه اولش من اون سر و صدا‌ها رو نکرده بودم که امیر نمی‌رفت دنبالِ ماجرا و پکتوس همون پکجاز داغونه رو بهتون انداخته بود که! حالا خوب نشده ولی ده پله بالاتر از چیزی که بوده شده که!
من مجیز نگفتم و اگه هم گفتم، در راستای منفعت همنوعان خودم بوده.
من موضعم هفت ساله که توی این سایت، و چهارده ساله که توی جامعه انفرماتیک نابینایان، مشخصه.
هر جایی که منفعت جامعه نابینایان اون طرف باشه، من همون طرفم.
یه بار قشنگ پست رو بخون. در برابرِ فهمیدن مقاومت نکن!

سلام. احسنت مجتبی. واقعا آفرین. حرف دل من رو زدی. دقیقا همینه. پکتوس از اول که وارد بازار شد، با سودجویی از بهزیستی و نابینایان پول دار کارش رو شروع کرد و الان هم تکلیفش مشخصه. پکجاز و… هم که امتیازش رو داد به بهزیستی فهمید که کسی دیگه واسشون تره هم خورد نمیکنه. امیدوارم دوستانی که دستشون به جایی میرسه جلوی این کار رو بگیرن و راه دیگه ای رو به بانک مرکزی پیشنهاد بدن.

خعلی چاکرم محمود جونم!
دلمم واست تنگولیده شدییییییییییید. کاش از این ماشینی بودن فاصله بگیرم بشه بیام یا بیای ببینیم همو.
خوشحالم کسی که خودش توی جامعه انفرماتیک نابینایان تأثیرگذاره و حرفی برای گفتن داره، حرف‌های منو تأیید می‌کنه.
حضورت دلگرمم کرد و ممنون که دیدت به حقایق کاملا بازه.

یعنی میگی اگه خدماتشون مثل پکجاز باشه اگه سودش از زیانش بیشتر باشه اگه هدف فقط پول باشه تا نابیناها نباید متوقف بشه؟ یعنی میگی دانشگاه ما به اون برجسته نگارها نیاز داره؟ یعنی میگی من باید چی کار میکردم که کار درست رو انجام داده باشم؟ یعنی اهمیت کتب ضبط شده ی نبینها و پایان نامه هایی که فقط به صورت عکس وجود داره و حتی pdf نیست اهمیتش کمتره؟

مجتبی سلام. با پستت موافقم. ما نابینایان همه جا مورد سوء استفاده قرار می گیریم. از شرکت پکتوس گرفته تا آنجا که یک تشکیلات عریض و طویل به اسم بهزیستی درست شده که عده زیادی بنام ما سر کارند اما ما کمترین بهره را میبریم.

سلام امیر و مرسی از توجهت:
۱. آیا نمیشه بانک‌ها همونطور که فرماشونو دادن به شرکت پکتوس، به صورت عمومی در اختیار دیگران قرار بدن تا همه بتونن خودشون پر کنن و چاپ کنن و بدن بانک؟ همون چیزی که میثم میگه، خودت میگی، و منم موافقم. پکتوس که دمش هم گرم و تونسته در اون زمینه بره جلو، نمیتونست توی این چند سال، به عنوان بخشی از مسئولیت اجتماعیش، این بستر وب، این فرم‌های از پیش آماده شده برای نابینایان، این‌ها رو هم پیگیری کنه؟
۲. منم توی پست و کامنت‌هاش گفتم فروش پکتوس متوقف نشه بلکه مدیریت بشه. در واقع، اصلا هر بانک یک شعبه در هر شهر رو بیاد با برجسته‌نگار دسترسپذیر کنه. هیچ مشکلی هم نیست. من میگم چرا طرحی پیش گرفته نشه که به دسترسپذیری همه شعب منجر بشه؟ معلومه که منم معتقدم یک میلیارد از طرف هر بانک، هزینه زیادی نیست. بحث اینه شرکت پکتوس تنها شرکت انحصاری‌ای هست که داره نرم‌افزار و خصوصا سخت‌افزار ویژه نابینایان البته در حوزه‌ای بسیار محدود تولید میکنه. اینه که معلومه ازش انتظار میره.
۳. پانصد میلیون هر دو سه سال یک بار، میشه سالی صد و پنجاه میلیون برای تمام شعب در سال، نه فقط دویست سیصد شعبه خاص. اینه که اون زیرساختی که مطرح میشه، باید ارقامش برای تمام شعب با چاپ قرارداد‌ها مقایسه بشه. شما وقتی میای هزینه چاپ قرارداد برای بیست هزار شعبه رو با هزینه نمایشگر بریل برای فقط تعداد محدودی از شعبه‌ها مقایسه می‌کنی، اصلا منطقی نمیباشه.
۴. باشه. مجوز حقوقی با صرفا صفحه‌خوان نمیدن؟ غیر از اینکه مشکل قانونی راه رو بسته و کار‌های حقوقی زیادی نیازه تا این راه باز بشه و رسانه‌ی شنیداری برای نابینایان به رسمیت شناخته بشه، همون فرم‌های آماده الکترونیکی و پرینت بریل قرارداد‌ها میتونه هزینه رو کم و کارایی و اثربخشی رو زیاد کنه.
۵. من دو سه سال پیش خودمو کشتم پکتوس رو متقاعد کنم که یه سخت‌افزار اسکناس‌خوان تولید کنن. اون وقت میتونستید با بازاریابی، لابیگری، و هر کاری که می‌شد و همه ما نابینایان هم پشت کار میومدیم، بانک‌ها، بهزیستی، و سایر ارگان‌ها رو متقاعد به خرید انبوه این سخت‌افزارِ جیبیِ کار‌راه‌انداز کنید. بحث من، انجام مسئولیت‌های اجتماعی و کسب‌و‌کارِ پرسود به‌صورت موازیه.
۶. یکی از کار‌های دیگه، طراحی برنامه‌های تلفن همراه برای پر کردن فرم‌ها و قرارداد‌ها برای نابینایان و گرفتن یه تعهد برای استفاده از این برنامه‌ها از کاربرانشه که مثلا من تعهد میدم وقتی با استفاده از این برنامه‌ها کارای بانکیمو انجام میدم، هر مشکلی از بابت ارائه اطلاعات نادرست به بانک از جانبِ من پیش بیاد، مسئولیتش رو می‌پذیرم. تمام.
۷. به نظرم راه زیاده ولی شرکت کوتاهترین و پرسودترینش رو انتخاب کرده و پیش میره. چون همون کوتاهترین هم کلی دردسر داشته واسش و دنبال دردسر بیشتر در مقابل حمایت بیشتر نیست. اگه پکتوس عملا خودشو مسئول حل مشکلات نابینایان بدونه، ابزار‌های دیگه‌ای مثل اسکناس‌خوان رو هم بهشون فکر میکنه. نمیدونم. من سیاست‌های پکتوس رو نمیدونم و توی سایتش هم این مسائل به صورتی به‌روز تبیین نشده.
۸. حمیدرضا هم اگه یادداشت‌بردار نخواد، میتونه از جانب خودش تصمیم بگیره ولی به نظرم این وسیله‌ای هست که به درد خیلی‌ها از جمله خودم برای مطالعه و یادگیری زبان‌های جدید و ریاضی میخوره و نیازه.
۹. امیدوارم رویکرد شرکت تغییر کنه، به سمت پویاتر شدن بره، و از کلیشه‌ها فاصله بگیره، طوری که تغییراتی که ایجاد می‌کنه، برای همه محسوس باشه و نه فقط خودش. نگید نابینایان سراسر کشور به بانک نمیرن که میدونم میرن. نگید استقبال بچه‌ها از طرح خوب نبوده که به نظرم طرح شما باید اونقدر کاربر‌پسند باشه که فرد نابینا خودش رغبت نکنه از کارمند بانک کمک بگیره.

مجتبی جان سلام و عذرخواهی بابت تأخیر در پاسخگویی.
۱: نه شرکت این امکان رو نداشت و نداره.
در تمام قرارداد هایی که با بانک ها بسته شده و فرم هاشون رو در اختیار ما گذاشتن، بلا استثنا فرم ها منع افشای اسرار دارن و ما حق انتشار اونها رو به غیر از قرار دادن در بستر نرم افزاری سامانه نداریم.
اینکه شرکت بخواد بانک ها رو متقاعد کنن خدمات خودشون رو از شعب منتقل کنن در بستر وب، کاریست غیر ممکن و فعلا با شرایط بنگاه داری بانک های ما، عملیاتی نیست.
حداقل این تغییر شیوه در این حد گسترده، از دست پکتوس بر نمیاد و نیاز به اسناد بالا دستی و تغییر کلی قوانین بانک مرکزی ایران داره.
۲: اون چیزی که پکتوس در این طرح در نظر داره، همین تجهیز یک شعبه در هر مرکز استان به شیوه فعلی هستش که این زیرساخت چنانچه افرادی بخوان استفاده کنن در دسترس باشه.
در کنار این، دسترس پذیری همراه بانک، اینترنت بانک و سایت بانک ها داره پیش میره و تعدادی هم عملیاتی شده.
عابر بانک ها اما نیاز به عزم جدی تر و تغییر ساختار های موجود داره تا مناسب سازی بشن. البته که تو این زمینه فعلا کاری از دست پکتوس ساخته نیست و شرکت های ارائه دهنده و پشتیبانی کننده از ATM ها باید همکاری کنن.
حالا اگه بتونیم برای گسترش شعب مجوزی برای شیوه های دیگه ای رو بگیریم، قطعاً دسترس پذیری شعب میتونه توسعه بیشتری هم پیدا کنه.
۳: هدفم مقایسه نبود. خواستم بدونی حتی چاپ قرارداد ها و رسید به صورت بریل چاپی هم هزینه بالایی رو در بر داره و با همون ۲۰ میلیون تومانی که خودت مثال زدی عملیاتی نیست.
یک تجربه رو در این ارتباط بهت بگم. ۴ سال پیش، بانک تجارت میخواست قرارداد ها و رسیدی که در نهایت از طرف باجه به فرد نابینا میدن رو بریل کنه و در اختیارش بذاره.
بعد اداره حقوقی گفت ما زیر بار چاپ بریل تنها نمیریم. باید رسید و قرارداد ها دوگانه چاپ بشه. یعنی چاپ بینایی باشه، رو همون بریلش هم باشه که وقتی مسئول ما جایی رو مهر میزنه و تایید می کنه، بفهمه داره چی رو تایید میکنه.
بعد این بحث پیش اومد که خب قرارداد ها و دستور العمل ها مدام تغییر می کنن. چه مرجعی حاضر میشه بشینه مواردی که به صورت چاپ کاغذی بریل میشه رو تایید کنه و این اطمینان رو به بانک بده که اینا بریلش کاملا مطابق با بیناییش هستش.
در کل ماجرا به اون سادگی ها هم که تو فکر می کنی نیست. وقتی ما یک زیرساخت تکنولوژی و فناوری رو داریم که اگه یک میلیون صفحه هم داشته باشی اون با نمایشگرش خروجی بریل رو نشون میده و هر قراردادی کافیه متنش داخل نرم افزار ریخته بشه و دقیقا هم مسئول باجه داره بیناییش رو میبینه و هم فرد نابینا خروجی بریلش رو داره.
این یک زیر ساختیه که یک بار در بانک ایجاد میشه و از اون به بعد، با هر تغییری هم مشکلی رو پیش نمیاره.
با این وجود، در حالی که تو تمام کشور های توسعه یافته نمایشگر های بریل دیگه جای چاپ کاغذی رو در این موارد گرفتن، واقعا چه اصراریه که ما رو بیاریم به تکنولوژی بیست سی سال پیش. چاپ کاغذی با کوچکترین تغییری در متون حقوقی باید تغییر کنن. ولو یک تبصره. در عین حال مستهلک شونده هم هست.
بعد این بانک ها هر کدوم قوانینشون با هم فرق میکنه. هر کدوم باید جدا یه پرینتر بریل بگیرن که هزینش الان هفت هشت برابر یک نمایشگر بریل هستش.
فکر می کنی این عملیاتی هست که بانک مرکزی بیاد یک پرینتر بریل بگیره بعد هر روز هی قرارداد و فرم چاپ کنه بفرسته به این بانک به اون بانک؟
بعد دو روز دیگه هی عوض بشه دوباره فراخوان بده از کل شعب کاتالوگ های بریل جمع بشه دوباره این چاپ کنه بفرسته تو شعب؟
من فکر می کنم اگر این شیوه پیاده سازی شده بود، اونوقت میومدین انتقاد می کردین وقتی یک نمایشگر بریل هست که هر چی بهش بدی درجا با هیچ تغییری خروجی بریل بهت میده، شما چرا انقدر کاغذ و منابع رو هدر میدین و این حرفا.
حالا این موارد رو بیخیال.
اگر فکر می کنی حرف های من درست نیست، شما برید با کمک یک انجمن و یک نهاد حقوقی. بگین که ما میخوایم قرارداد ها و تمام موارد حقوقیتون اینجا برای ما بریل بشه. ببینید چه برخوردی می کنن. ببینید زیر بار میرن یا نه. اونم تو این سطح گسترده که تو انتظار داری.
۴: در بالا گفتم، ضوابط بانک ها اونم در این سطح، چیزی نیست که ما بخوایم قدرت تغییرش رو داشته باشیم.
اما میدونم بانک رسالت تصمیم داره کل شعبه هاش در کشور رو جمع کنه، خدمات و فرم هاشو در بستر وب بیاره و فقط یک شعبه در هر استان برای احراز هویت داشته باشه.
خب هر وقت این عملیاتی بشه، دیگه هم افراد بینا از این امکان استفاده می کنن و هم نابینایان.
۵: با وجود دو نرم افزار رایگان در این زمینه که برنامه ای مثل مانیچک دقت بالایی هم داره و البته سخت افزار قدرتمندی که رو گوشی های اندرویدی هستش، و با توجه به اینکه استقبال چندانی از برنامه های پول خوان نشده، شرکت تشخیص داد تولید یک سخت افزار در این زمینه، توجیهی نداره. چرا که اگه شما بخوای تشخیص و دقت بالایی داشته باشی، باید ابزار لنزی و دوربین قدرتمندی هم داشته باشی، باید پردازنده قدرتمندی داشته باشی تا با سرعت بالا، تصویر رو پردازش کنه، در نتیجه هزینه تولید بالا میره.
مطلوب بودن یک پول خوان، مبتنی بر یک سخت افزار قوی هست که خب گوشی های تلفن همراه خودشون بهترین سخت افزار هستن.
شرکت تشخیص داد با وجود دو برنامه رایگان، کسی حاضر نیست برای چنین دستگاهی پول بده.
ضمن اینکه من نمونه تجاری سازی شده ی مشخصی در خارج از کشور به این شکل که تو میگی سراغ ندارم.
اون ور آب خیلی راحت تر اومدن این مسئله رو حل کردن.
چون اندازه های پول هاشون مشخصه، اومدن با یک شابلن پلاستیکی که روش بریل خورده، پولو میذارن داخلش مثلا اگه اندازش تا عدد ۱ بود، میشه ۵ دلاری. اگه تا عدد ۲ بود، میشه مثلا ۱۰ دلاری تا ۲۰۰ و ۵۰۰ دلاری با همین روش به راحتی قابل تشخیصه.
۶: این پیشنهاد هم با تجربه ای که تو این سه سال به دست آوردیم، امکان پذیر نیست. اونا همین اپلیکیشن های فعلیشون رو دسترس پذیر کنن، ساخت ابزاری جداگانه برای نابینایان پیشکششون.
۷: این طبیعیه که شرکت متناسب با زیر ساخت هایی که خودش داره در جهت پروژه هاش بهره برداری کنه. شاید اگه شرکت دیگه ای میخواست چنین طرحی رو انجام بده، متناسب با ابزار های خودش کار رو پیش میبرد.
۸: اتفاقا این دستگاه هم به بهره برداری رسیده. اگر فکر می کنی نیازه، می تونی تشریف بیاری، تست کنی، نظر بدی، نقد کنی، راهکار ارائه بدی و بعد اگر نظرت مساعد بود و احساس کردی برای خیلی از نابینایان مفیده، مثل بند ۵ عمل کنی.
۹: ببین موجی. یه چیزی رو صراحتاً بگم. اگر تو کشور ما همه چیز سر جای خودش بود، اگر دولت و نهاد های دیگه اون حمایت هایی که باید از شرکت های مرتبط با معلولین رو انجام بدن درست انجام میدادن، اگر شرکت یک شبه قیمت تمام قطعات مورد نیازش چهار پنج برابر نمیشد و دغدغه مالی نداشت، اگر این قدرت رو داشت که نیرو انسانیش رو افزایش بده و در راستای سایر تجهیزات مورد نیاز نابینایان تلاش کنه، اگر ساختار هامون ساختار های درستی بود، شرکت طرح هاشو طور دیگه ای پیش میبرد.
نه اینکه دو سال سه سال بیاد دوندگی کنه، کلی زحمت بکشه و مجوز های بخش های مختلف رو بگیره، بعد در برابر بانک های گردن کلفتی مثل ملی، ملت، صادرات و و و که میلیارد میلیارد واسشون گمه، بیاد یه tts بیست میلیونی بهشون بده بگه بفرما برید کل شعبتون رو برای نابینایان دسترس پذیر کنید.
مطمئن باش اگر تو هم جای مدیرعامل پکتوس بودی، در برابر افزایش شدید قیمت های تولید و مواد اولیه مجبور بودی سیاست هات رو طور دیگه ای بچینی فقط به این خاطر که بتونی سرپا بمونی. سود های آنچنانی پیشکش.
اینجا آلمان نیست که تو هر چقدرم یادداشت بردار الکترونیک تولید کنی، بیمه بیاد بخره و در اختیار نابینایان بذاره و هر چند سال یک بار هم عوضش کنه.
اینجا وقتی یک محصولی رو تولید می کنی، انقدر باید خودت رو جر بدی، به این ارگان به اون نهاد بری تا بتونی فروش داشته باشی.
حالا وقتی طرح های اینچنینی هم که پیش میاد که هدفش هم میشه دسترس پذیری برای نابینایان و هم سود تجاری، اونوقت اینجوری باهاش برخورد میشه.
آره داداش. اصلا همه بخش ها رو بیخیال همین شماره ۹ رو بیشتر بهش توجه کن.
گیر اصلی کار اینجاست برادر.
ضمن اینکه منصفانه تر این بود به خدمات دسترس پذیری که تو بحث سایت ها و اینترنت بانک که در فایل صوتی بهش اشاره کردم هم نقدی بزنی و اگر جایی کاری انجام شده که از دیدت درسته، به اون ها هم اشاره کنی.
مگر نه از نقد دلسوزانه و هدفی که داری، طور دیگه ای برداشت میشه.
بازم نکته ای بود، در خدمتم.

سلام امیر
میدونی چیه؟ الان شما گفتی “اون چیزی که پکتوس در این طرح در نظر داره، همین تجهیز یک شعبه در هر مرکز استان به شیوه فعلی هستش”؟ اما تهران، با همین شیوه، کلی شعبه، مثلا دسترسپذیر شدن. احتمالا بحث پایتخت بودنش رو وسط بکشی ولی من نمی‌پذیرم که استثنا قائل شدن بتونه راه فرار همه‌پسندی باشه. حد اقل هفت هشت شعبه از بانک شهر فقط توی یه شهر اونم تهران و دو شعبه از همین بانک توی مشهد دسترسپذیر شده. پس نگو شرکت پکتوس به این فکره که هر استان یه شعبه دسترسپذیر داشته باشه. البته که من با هر شهر یه شعبه هم مخالفتی نکردم ولی گفتم باید کاربرپسندی و سود متقابل در کار باشه. پکتوس بیشتر روی دنده‌ی بیزنسیش خوابیده تا عام‌المنفعه بودنش.
الان سه تا شعبه از پارسیان باز توی تهران دسترسپذیر شده. دو تام سپه باز توی یه شهر یعنی تهران. سه تا آینده توی تهرانه فقط. دو تا تجارت باز توی فقط تهران. صادراتم که زورتون بهشون نرسیده تا حالاش که دو شعبه دایر کرده توی تهران بجای یه شعبه. باز خودت خوب میدونی که دو تام سینا تهرانی هم داریم. خدا عاقبت باقیشو بخیر کنه. پس از تناقض صحبت‌های شما با رفتاری که شرکت پکتوس داره هم میشه نتیجه‌ای رو گرفت که شما احتمالا از نیات من گرفتی.
وقتی میگی چه مرجعی میشینه درستی بینایی و بریل رو مطابقت میده؟ من بهت میگم اولا فنآوری به جایی رسیده که نیازی به این کار نیست و متصدی چاپ‌کننده در چاپخانه میتونه هر دو رو از روی یه متن پرینت بگیره و بعدشم وقتی زیرساخت به اون شیوه که الزاما هم بهترین شیوه نیست عملی بشه، حتما مرجع مورد نظرش هم میتونه طراحی و پیادهسازی بشه. بِهِت قول میدم. سخت نیست. باور کن. چاپ غیر‌الکترونیکی بریل، هنوز در دنیا منسوخ نشده و اتفاقا به شدت در جریانه. من منسوخ شدن کاغذ رو نه در رسم‌الخط بینایی می‌پذیرم که اتفاق افتاده باشه و نه در خط نابینایی. این‌ها نظرات شماست و از نظرات شخصی تا واقعیات موجود، خیلی راهه.
اما ازت بعید بود به عنوان روابط عمومی به قول شما تنها شرکت تولید‌کننده سخت‌افزار‌های ویژه نابینایان که البته در حوزه‌ای بسیار محدود نیمه‌فعاله، راجع به اسکناس‌خوان‌های تجاری‌شده ویژه نابینایان که بیش از ده پانزده سال هست باب شده چیزی ندونی یا اطلاعاتت در حد یه شابلن پلاستیکی باشه. شاید اگر برخی از مطالب تولیدی سایت پکتوس‌نِت رو خودت تهیه می‌کردی، در مورد اسکناس‌خوان‌ها این سوء‌تفاهم واست پیش نمیومد.
چون هم‌محلیم هستی و به صداقتت امیدوارم، اینجا تنها سه مرجع از صد‌ها مراجعی که موجوده واست میذارم که مطالعه‌اش میتونه سطح آگاهی‌هات رو خیلی بالاتر از اینی که هست ببره:
https://www.youtube.com/watch?v=9Bu39xKy6mg
https://www.youtube.com/watch?v=hwzzvvy8T5A
https://imagga.com/blog/banknote-reader-b-reader-for-visually-impaired-people/
الان برنامه‌هایی مثل همراه‌کارت و پات رو ببین که چه دسترسپذیرند و چقدر نیاز به برجسته‌نگار‌های شما رو کم می‌کنند؟ واقعیت‌های موجود مؤید اینن که انتشار اپلیکیشن‌های متمرکزی که از طرف بانک مرکزی طراحی بشن و به صورت چند‌منظوره برای تمام بانک‌ها جواب بدن، جواب میده.
مطمئن نیستم اگه جای مدیر فعلی پکتوس باشم، مهره‌هام رو این‌شکلی بچینم. حد اقل توی این محله که اینطور نچیدم! اینجا که خدا رو شکر خودتم بودی و کار کردی و دیدی که چقدر مشارکت همگانی توی پیشرفتش دخیل بوده و چقدر وجودش واسه بهبود زندگی تمام کاربرانش محسوس بوده. البته سایت رو با شرکت مقایسه نمی‌کنم اما چون منو جای مدیر پکتوس گذاشتی، خواستم نشونت بدم که شاید من اون‌طور که تو و مدیرت فکر می‌کنید، مدیریت نکنم.
تو با زرنگی پیچوندی و من بحثی دیگه ندارم و ادامه نمیدم. اینکه شرکت پکتوس تشخیص داده اسکناس‌خوان سخت‌افزاری برای نابینایان ایران نیاز نیست و مانی‌چک و بلاند‌والِت روی همه گوشی‌ها با سرعت و دقت بالا جواب میدن و خارجکی‌ها شابلن پلاستیکی دستشون میگیرن و اسکناس‌خوان خارجی نداریم و اصلا گرون در میاد و پردازشگر و دوربین خیلی قوی و گرون نیازه و کسی نمیخره و چاپ بریل روی کاغذ مال سی سال پیش بوده و الان بریل کاغذی منسوخ شده و به علت تعریف الکی نکردنم از پکتوس از قصد من در انتشار این پست برداشت‌های دیگه‌ای میشه و سایر دروغ‌هایی که با مختل‌سازی حقایق قاطی اندکی حرف راست و درست کردی و به خرد من و ملت دادی رو همین بازدید‌کنندگان فهیم و دارای عقل و شعور قضاوت خواهند کرد. خدا رو شکر اینجا نقش یه آدمِ حق‌به‌جانب رو بازی نمی‌کنم و فقط واقعیاتی که هست رو البته کمیشو توی این پست گفتم.
اینکه چرا به بهونه شلوغی سرتون به تعهدات کامل در خصوص پکجاز عمل نکردید و بحث‌های دیگه، به کنار.
امیر و من نوشتیم، قضاوت با خودِ شما که هرجا مجتبی اشتباه میگه قبول نکنید، هرجا امیر اشتباه میگه قبول نکنید، هرجا امیر درست میگه بپذیرید، و هرجا مجتبی درست میگه، اونم بپذیرید.
اینکه چه اقدامی و از طرف چه کسانی و چه موقع و چطور انجام بشه یا اصلا نشه، با خود بچه‌ها. من اگه نوشتم، احساس مسئولیت کردم. بالاخره انسانم و ممکن‌الخطا!

سلام امیر عزیز،
با تمامی صحبتهایت موافقم.
ولی ۲ نکته و یک سؤال از تمامی گفته هایت یادداشت کردم برای خودم که بیام اینجا و پیستش کنم تا بهم پاسخ بدی و نکاتم رو بخونی.
اولاً جان من این کارمندای بانک ۱۰ سالی میشه با من دارند راه میان و کارام رو انجام می دن. جان من خرابش نکن.
بزار همین شکلی کدخدا منشانه موضوع حل باشه تا اینکه به شکل قانونی عمل بشه.
این یه بی قانونی بانک رو حد اقل من می پسندم.
دوماً من حرف حسین آگاهی رو قبول دارم.
ببین حالا که قرار نیست همه ی شعب فلان بانک شیراز به سامانه مجهز بشه، حد اقل باید شعبی از بانک مورد نظر برای نابینا دسترس پذیر بشه که از لحاظ رفت و آمد نابینایان بیشترین شلوغترین منطقه باشه.
نه بانکی که تو یه خیابون یه طرفه هست و باید برای برگشت از بانک دست به دامن خدا بشی.
خداییش خدا وقتش پر تر از این حرفهاست.
و اما سؤال:
شما گفتی تراکنشهای مربوط به عابر بانها به شکل ایمیج نشان داده می شوند.
حال سؤال اینجاست که پس چرا در کشور کانادا و به طور خاص در شهر تورنتو، تمامی عابر بانکها به محض اینکه شما به دستگاه ATM هنسفری وصل می کنی اتوماتیک وار گویا می شه؟
پیشتر از پاسخی که احتمالاً می دی ازت متشکرم

سلام داوود.
باید بگم در سایر شعبی که این سامانه نصب نیست، دقیقا به همون شیوه ای که الان خودت گفتی عمل میشه و بعضا با رفتار های سلیقه ای، دردسر هایی رو هم برای بچه ها پیش آورده.
ولی در شعبی که این سامانه نصبه، افراد نابینا میتونن مستقلانه خودشون فرم های بانکی رو پر کنن.
در خصوص نکته ای که حسین گفت: معمولا بیشتر بانک ها از خود ما برای انتخاب شعب مشورت میگیرن و ما مناطق پر رفت و آمد شهر و نزدیکی به انجمن های مرتبط با نابینایان رو معرفی می کنیم.
اما برخی بانک ها مثل موردی که حسین گفت خودشون تصمیم میگیرن.
ولی ما امکانی رو گذاشتیم که اگه انجمنی تو یک شهر درخواست کنه، با هماهنگی هایی که با اون بانک داریم شعبه رو جابجا می کنیم و از این جهت مشکلی نیست.
اما سؤالت. باید بگم اونجا همه چیز رو اصول خودش پیش میره و قبل از اینکه چیزی ساخته بشه، مباحث دسترس پذیری درش رعایت میشه.
اما اینجا مشخصا ما با شرکت آدونیس و بانک پاسارگاد صحبت کردیم. یکی گفت از سوییچ برای ما هیچ متنی ارسال نمیشه و همچنین گفت ما نمیتونیم ددلاین هشت ثانیه ای که رو بخش های مختلف هست رو بنا به قوانین بانک پاسارگاد عوض کنیم.
خب شما حساب کن مثلا برای انتخاب خرید شارژ تا طرف بیاد همه گزینه ها واسش خونده بشه، هشت ثانیه که هیچ هشتاد ثانیه رد شده خخخخ.
موفق باشی.

درود. توضیحاتت من یکی رو قانع نکرد امیر.
من نمیدونم این جمله رو چند بار و کجاها و به چه اَشکالی بهت گفتم و نمیدونم از شنیدنش و یا شنیدن مکررش چه قد ناراحت میشی یا نه, ولی نمیشه هم خبرنگار بود, و هم نماینده و حقوق بگیر یه شرکت تجاری.
نمیشه نماینده نابیناها بود و هم نماینده یه شرکتی که تجاری هست.
بهت پیشنهاد میکنم یه فراخانی بذاری و تو تیمتاک ابهامات بچه ها رو برطرف کنی.
ببین. من اصلاً کاری با سود شرکت ندارم. اصن کاری هم با میزانه هزینه کرد بانکا هم ندارم.
بنده با سرعت پایین دسترسپذیری کار دارم همین.
مگه من میخوام پولشو بدم. روزی میلیاردها تو این کشور داره اختلاس میشه و مسئولین دارند به وظایف الاهیشون عمل میکنند.
خب حالا به کجای دنیا بر میخوره که یه مقداریش هم صرف دسترسپذیری واسه ما بشه.
من. فقط. با. سرعت. پایین. دست. رس. پذیری. مشکل. دارم. همین. ولا. غیر.
اگه واقعاً شرکت صادق باشه, الآن از آب گلالود فشار بین المللی واسه استاندارد سازی بانکهای ایران میتونه بهترین ماهی رو واسه ما نابیناها بگیره و خودش هم سود میبره.
یکی از همین اصول استاندارد سازی دسترسپذیری خدمات هست.
بانکای ایرانی هم مجبورند به این فرایند بپیوندن وگرنه که بانکای دنیا باهاشون همکاری نمیکنند.
پس پیشنهاد میدم یه کنفرانسی تو تیمتاک برگذار بکنی تا هم ابهامات برطرف بشه, هم عیده ها مطرح بشه, و هم پاسخهای شرکتو بشنویم.
موفق باااشی.

خب این شرکت پکتوس عزیز چند ساله داره کار میکنه یادمه هنوز نام دانش بنیان اختراع نشده بود که نام پکتوس داشت تمام بهزیستی و خانه ها و رایانه های نابینایان را میپیمایید حالا الآن نام دانش بنیان هم به اسم این شرکت اضافه شده و خب به طبع سود هایی هم عایدش خواهد شد. والاه اصلا قضیه پیچیده نیست مگه یه فرد نابینا چند بار حساب باز میکنه در سال مثلا یا اصلا چندتا قرارداد بانکی میبنده که به این همه هزینه نیاز باشه. از حساب و قراردادهای بانکی که گذشت بقیه کارها دیگه نیازی به رجوع به بانک نداره پس باید اپلیکیشن ها بعد سایتها بعد عابر بانکها دسترسپذیر بشوند. یه کارمند توجیه شده هم کار رو راه میندازه. حالا به قول تو قراردادها رم بریل کنن که چه بهتر. ولی والاه اصلا نیازی به این همه هزینه نبوده و نیست ما که بارها گفتیم و نشنید کسی. خخخ

سلام آقای خادمی, چه عالی, پست بسیار مفیدی بود, واقعیتی تلخ و مثل یک بیماری اپیدمی, پیشرونده, کاری که با یه نرم افزار کوچولو و بدون حجم و هزینه روی همون کامپیوتر معمولی میشه انجام داد, با این همه هیاهو,! هزینه,! استفاده از افکار عمومی و عمدتا ساده, جهت بهره بری مالی و هزار تا چیز دیگه که خودتون دوستان گل بهتر از من میدونین. الآن هم که سامانه ثبت احوال و اطلاعات هویتی افراد متصل شده به تمام بانکها, دیگه نیازی به کپی اوراق هویتی نداریم,! خلاصه این زمان بگذار تا وقت دگر, شرح این سوز جگر, ولی من همونطور که گفتم, چاره حل این قبیل معضلات رسانه ای کردن, نتایج نامطلوب این نحوه عملکرد, به قول حُقوقیا, توالی فاسد اون, هست, تا افکار عمومی به جای اینکه مدام تو ذهنشون بیاد که چه خدمات شایسته ای برای نابینا ها داره انجام میشه, نسبت به این همه هزینه های گزاف و نابجا حساس بشه, واکنش نشون بده, اون وقت هست که به جای ما مانع این حرکتهای ناصحیح میشه, شادی همراهِ همیشگی زندگیتون. بدرود.

سلام.
در شهر شیراز قبل از آقای آگاهی مدت کوتاهی هم من مسؤول این بخش بودم.
اعتراف می کنم که در ابتدای کار این طرح چون تازگی داشت برایم بسیار جذاب بود.
ولی بعد از مدتی که تعداد شعب افزایش یافت، ایراداتی که شما بیان کردید برای من هم مطرح شد.
فقط به دلایل غرق شدن در مسایل شخصی فرصت ابرازش رو پیدا نکردم.
هرچند بیانش از طرف شما قطعاً تأثیر بیشتری رو داره.
بله طی مدتی که من بودم هم می دیدم که با وجود اینکه مدتی رو صرف آموزش نابینایان همراهم برای کار با دستگاه کردم، اما چون بیشتر نابینایان عزیز از دیدن چنین وسایلی در زندگی محروم بوده اند و همچنین بیشتر نابینایان نیز با خط بریل تعامل خوبی برقرار نمی کنند، کار با دستگاه عملاً کند و سخت بود برایشان.
و در ضمن همونطور که گفتید کار با صفحه کلید متصل به کامپیوتر، از هر لحاظ سریعتر و بهتر از کار با صفحه کلید بریل روی برجسته نگار بود.
و همچنین قطعاً اگر یک بستر نرم افزاری هماهنگ برای تمامی بانکها طراحی میشد، با همین هزینه هایی که تا الآن انجام شده، لا اقل به قول شما حد اقل دسترسپذیری رو در تمامی شعب کشور داشتیم.
در حالی که الآن تنها شعب محدودی در تنها معدود شهر های بزرگ راه اندازی شده و به قول شما شاید به عمر من و شما این پروژه به سر انجام نرسه.
ولی یک بستر نرم افزاری، هم کم هزینه تر و پر بازده تر هست.
طرح آقای امینی هم بسیار زیباست.
در یکی از تجربه های خودم هم به شعبه ای از بانک سپه در مشهد که علی الظاهر دسترسپذیر شده بود، با ووجود اصرار من برای استفاده از دستگاه، خود مأمور باجه تمامی فرم ها را برایم تکمیل کرد.
البته این مسؤول بسیار با محبت بود ولی آخرش من از درک اهدافی که برای این تجهیزاتی که آخرش قرار نیست استفاده شود و تنها در روز افتتاحش در بانک رونمایی میشو، عاجز ماندم.
با توصیفات بالا من هم به مقرون به صرفه نبودن این پروژه نسبت به طرح های مشابه که بازده بهتری دارند، اذعان می کنم.
لذا در هر حرکتی که شما در نظر بگیرید، شرکت خواهم کرد.
امیدوارم پیگیری های آتی در نهایت باعث بهره مندی بیشتر نابینایان از خدمات بانکی شود.
پیروز باشید.

دیدگاهتان را بنویسید