هشدار:
این یک نوشتهی کاملا تخیلیست. لطفا اگر به تخیلی بودنِ آن باور ندارید یا خواندن این نوشته در محل سکونتتان غیرمجاز است، ادامه ندهید و این صفحه را ترک کنید. هرگونه تشابه میان اسامی، اشخاص، نهادها، تشکلها، شخصیتها، وقایع، رویدادها، و کلا هر عنصری از این مطلب با متناظر آن در دنیای واقعی، از کنترل نویسنده خارج است و نویسنده هیچ مسئولیتی در این بابت نمیپذیرد.
سلام دوستان. بحث امروزم بحثیه که چند سالیه دوست دارم به این شکل که الان مینویسم بنویسم ولی هر دفعه یه طوری میشه که نمیشه. امیدوارم این دفعه اون چیزی که باید بشه، بشه:
من کاری ندارم یه تشکل، دولتیه یا غیردولتی؟ از طرف سازمان ملل حمایت میشه یا نیکوکاران؟ بهزیستی پشتش ایستاده یا وزارت کشور؟ من به این کار دارم که شما در سراسر کشور، حتما عضو تشکلهایی هستید که میتونه در قالب هر اسم و رسمی اعم از انجمن، کانون، یا جامعه اسلامی نابینایان، فعالیت داشته باشه و معمولا هیچ گزارش شفاف مالی سالیانه کتبی یا الکترونیکی از این تشکلهایی که عضوشون هستید برای مطالعه در اختیار شما نیست. شما نمیدونید تراز مالی این تشکلها و جوامع اسلامی نابینایان و کانونها واقعا ترازه یا تراز نیست. قرار نیست اینجا کسی حرفهای منو اتهام تلقی کنه. قراره فکر کنیم به این مسئله که آیا اقدامی، و اصلا چه اقدامی، باید و میتونه و چطور صورت بگیره تا انجمنها، کانونها، جوامع اسلامی نابینایان، و سایر نهادهای فعال در زمینه نابینایان، به وظیفهای که خیلیاشون در قبال انتشار گزارشهای مالیشون بهش عمل نکردن عمل کنند. باید توجه داشته باشید به اینکه حق شماست به عنوان یه عضو بدونید دقیقا:
وجوه یا بودجهها و امکانات نقدی و غیرنقدی دریافتی یه تشکل نابینایی در سال چقدر بوده؟
تزریق این دریافتیها از طرف چه اشخاص و نهادهایی و به چه هدفی بوده؟
چقدر از این دریافتیها هزینه شده؟
این دریافتیها برای چه اشخاص یا نهادهایی هزینه شده؟
دلیل هزینه این دریافتیها دقیقا چی بوده؟
چقدرش هنوز باقیه و به عنوان رزرو نگهداری میشه؟
اصلا آیا یه تشکل نابینایی بدهی هم داره؟
بدهیهای یه تشکل نابینایی چقدره؟
یه تشکل نابینایی به کجاها بدهکاره؟
یه تشکل نابینایی چرا بدهکاره؟
و مسائل متعددی از این دست.
شما باید از همین امروز شروع کنید. باید با زبان خوش، ادبیات دیپلماتیک، و به صورتی کاملا منطقی، از مسئولین انجمن، تشکل، کانون، یا جامعه اسلامی نابینایان که توش عضو هستید، بخواهید گزارشهای سالیانهشون رو از سالی که تأسیس شدن تا همین امروز در اختیار شما قرار بدن، چون اونا از بابت عضویت شماهاست که به این امکانات و اموال و منافع موجود دسترسی دارن. اگه شما اعضا نباشید، اون تشکلها و جوامع هیچ موجودیتی نخواهند داشت و پوچ میشن. قدر خودتون رو به عنوان پتانسیلهای مفید یه تشکل بدونید و حواستون باشه گزارشهای شفاف مالی سالیانه باید امروزه که عصر، عصر دیجیتاله، توی یه تارنمای اینترنتی ویژه هر تشکل، به صورتی دسترسپذیر برای عموم جامعه از جمله نابینایان منتشر بشه و امکان وارسی و نقد بر اون گزارشها وجود داشته باشه. باید از هزینه جاری خود انجمن، و توسط کسی که جزو مسئولین یا سرسپردگان مسئولین اون انجمن نیست، یه حسابرس ثالث بیطرف سالی یک مرتبه به مدت مثلا یک ماه برای بررسی حساب کتاب انجمن استخدام بشه. باید حواستون باشه وجوه دریافتی، به حساب شخصی مسئولین انجمنها و جوامع اسلامی نابینایان سرازیر نشه و اگه سودی، امتیازی، برای گردش مالی یک حساب منظور میشه، اون حساب، حساب انجمن باشه و اون سود و امتیاز، برای اعضا مصرف بشه.
اگه در انجمنی هستید که شما رو صرفا چندتا اردو میبره و یه نون و پنیر و سبزی یا یه تراول پنجاهی یا صدی گاهی وقتا بهتون میده یا آبگوشت و عدسپلوهای گاه و بیگاه و مراسم فرهنگی و مذهبی هرازچندگاهش تنها چیزهایی هستند که از انجمن یا جامعه اسلامی نابینایان یا تشکلی که توش عضو هستید نصیب شما میشه، این معنیش اینه که شما اصلا حواستون به پشتپردههای اداره اون تشکل یا جامعه اسلامی نابینایان یا کانون و میزان و نوع ارتباط احتمالی مدیرانش با مدیران سایر نهادها نیست، و این خیلی خطرناکه چون میتونه زمینههای فساد رو فراهم کنه. حواستون باشه که یه تشکل سالم، باید با توجه به اهدافش به دنبال رفاه شما، ارتقا سطح دانش شما، استقلال شما، اشتغال شما، ازدواج شما، برداشته شدن دیوار بین افراد بینا و شما، فراهم کردن فرصتهای برابر برای شما، و استقبال بیش از پیش جامعه از قشر شما باشه.
حواستون باشه بعضی از این تشکلها و جوامع، ممکنه به نمایندگی از بهزیستیهای سراسر حوزه فعالیتشون، پروندههای مددجوها رو در اختیار بگیرن، در قبال هر پرونده، از بهزیستی و نیکوکاران یا نیکوکارنمایان بودجه دریافت کنن، در حالی که ممکنه مددجویی که پروندهاش به یک انجمن یا جامعه اسلامی نابینایان یا تشکل منتقل شده، از میزان بودجهای که بهش اختصاص داده شده و میزان کمکی که از بابتش به اون تشکل تزریق شده، هیچ اطلاعی نداشته باشه.
حواستون باشه بعضی از این تشکلهای نابینایی، ممکنه از وزارت کشور، سازمان بهزیستی، سازمان ملی ورزش و جوانان، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، وزارت علوم، نهادهای خیریه، خیرین، و سایر روشها، بودجههایی رو جذب و احتمالا در جاهایی هزینه کنند که شاید شما با نوع هزینهکردش موافق نباشید و ممکنه نحوه عملکرد انجمن به درد شما نخوره ولی چون نمیپرسید و آگاه نیستید، طبیعتا اظهار نظری هم نمیکنید و قضیه به خواست مسئولین اون تشکل و به دلیل ناآگاهی شما به صورتی ناکارآمد ادامه پیدا میکنه. مثلا نمونه بگم خودتون شاهد بودید چقدر در سراسر کشور خصوصا در اصفهان انجمنهای مختلف چشموهمچشمی کردند، از روی دست همدیگه مشق نوشتند، و به جای پیگیری دسترسپذیرشدن چراغهای راهنما، طراحی سنگفرشهای برجستهی زردرنگ رو که با توجه به فرهنگ ضعیف استفاده از پیادهرو و با توجه به طراحی ناقص مسیر این سنگفرشها عملا کارایی ندارن، خیلی زودتر از چراغهای راهنما در بالاترین اولویت قرار دادن که نهایتا منجر به هدررفت میلیاردها ریال از بودجهی شهرداری که میشد بهتر استفاده بشه شد. البته بحث این پست، چراغ یا سنگفرش نیست. فقط مثال زدم که مفهوم عملکرد بد رو از نظر خودم کمی روشن کرده باشم.
حواستون به تورهای مسافرتی بسیاری از این تشکلها که میرید مثلا توش یه عالمه میحالید و برمیگردید باشه. خیلی وقتها هزینه برای شرکت تک تک نابینایان در یک اردو توسط یه نهاد یا شخص نیکوکار بهطور صددرصد تأمین میشه، ولی موقع نامنویسی شما برای اون تور، مجددا از شما هم هزینه اخذ میشه. یعنی برای هر نفر، دو بار هزینه توسط اون تشکل دریافت میشه. این کار میتونه واسه تأمین درآمد تشکل صورت بگیره، میتونه واسه کسب سود باشه، یا اهداف مفسدانه دیگهای به همراه داشته باشه. خیلی وقتها ممکنه شاهد حضور افراد بینای زیادی در اردوهای نابینایی باشید، افراد غیرعضو، افرادی که حتی ممکنه از اقوام یا آشنایان درجه یک، دو، یا سهی مسئولین و دستاندرکاران انجمن باشن. به این موارد حساس باشید و البته با لحنی ملایم ولی جدی و مداوم علت تمام این مسائل رو جویا بشید و اگه دلایل به اندازه کافی منطقی نبودن قانع نشید.
مواظب باشید گاهی وقتها ممکنه در رأیگیریها، با لابیهایی که صورت میگیره، مدیران ناتوانی برای انجمنها و تشکلات و جوامع اسلامی نابینایی انتخاب بشن که همیشه در رفتوآمد آویزون یه نفر باشن و با عصا غریبه. همونهایی که میتونن الگوی بدی بشن برای کودک و نوجوان دیرنابینا یا نابینای مادرزاد در ضدیت با بریل و عصا و هرچی ترفند نابیناییه که میتونه کمبود چشم رو تا حد زیادی جبران کنه. اصفهان و تهران و تبریز و زنجان و شیراز و اهوازم نداره. تشکلها با حوزهی نفوذ کم تا زیاد، در همهی روستاها، شهرها، بخشها، مناطق، استانها و حتی کل کشور میتونن دچار این آسیبها بشن یا باشن و میزان حواسجمعی شما در تلاش برای رهاشدن از پیلهی آسیبها، حرف اول رو میزنه.
خلاصه که در خصوص همه چی و همه فعالیتی، از مسئولین انجمنها بپرسید. همیشه شخصی از نوعِ بدبین و مشکوکِ منطقی باشید. اتهام و دروغ زدن ممنوعه ولی اگه ملایم و منطقی از مسئولین انجمن در خصوص گزارشهای مالی پرسیدید و مظلومنمایی کردن، نترسید. اگه گفتن اصلا کسی قدر ما رو نمیدونه، اگه گفتن ما از این انجمن میریم، اگه گفتن شما به ما شک دارید، نترسید. اگه حتی تهدیدتون کردن به شکایت، بازم نترسید. اگه دروغ به کسی نبسته باشید و فقط سوال کرده باشید، هیچ خطری شما رو تهدید نمیکنه. اونا با این حقهها یا ترفندهای روانی، میخوان شما رو دچار عذاب وجدان یا ترس کنن و پاسخگو نباشن. اصلا به فرض که واقعا از انجمن برن. تازه بهتر. شما کسی که پاسخگو نیست و سریع بهش برمیخوره رو همون بهتر که توی انجمنی که توش عضوی، نداشته باشی. کسی که ازش منطقی و با لحن خوب درخواست میکنی گزارشهای شفاف مالی سالیانه و حتی ماهانه رو به صورت همگانی منتشر کنه و استقبال مینمایه، اون خوبه. اون به درد بخوره. چون با احترام قائل شدن برای حقوق عضویتی شما، به شما اجازه میده جیک و پوک اون تشکل یا جامعه اسلامی نابینایی یا انجمن یا کانون رو خبردار بشی و بتونی نقد کنی، پرسشگری کنی، و تشکلت رو به سمت بهترینها سوق بدی. حواستون به انجمنهای ساکن، مدیران بیعملکرد، و تصمیمات پشتپرده باشه.
اینطوری بیخیال همه چی رو رها نکنید که اتفاقات به صورت دیمی پیش برن. الان یکی از دلایل بدبختی جامعه نابینایان ایرانی همینهها. نگید نگفت؟
پ.ن.1. من در موقعی که این نوشته رو تنظیم میکردم، هیچ تشکل خاصی رو مدنظر نداشتم و صرفا به تعداد معدودی از آسیبهای اپیدمی تشکلهای نابینایی اشاره کردم لذا پیشاپیش از هرکی به خودش شک داره تقاضا میکنم قبل از هر کاری، ریشههای شکش رو بررسی کنه تا شبها با خیال ناراحت نخوابه.
پ.ن.2. برخی از تشکلات، خیلی وقته که زیر پوشش عبارت “جامعه اسلامی نابینایان این شهر و اون شهر”، در ایران مشغول فعالیتند. دلیل نمیشه چون اسم “اسلامی” روشونه، بدون تحقیق، مطمئن باشیم رسمشون هم “اسلامیه”. به کار بردن این عبارت از طرف من، کاملا بدون هیچ هدف خاصی بوده و صرفا چون مسئولین برخی از انجمنها زیر پوشش دقیقا همین اسم فعالیت میکنند، من عینش رو در متن به کار بردم. سوءاستفاده از دختران نابینا به عنوان همسر دوم و سوم و همسر موقت مردان هوسباز و تنوعطلب، و ترتیبدادن ازدواجهای اکثرا درونگروهی ناموفق منجر به طلاق، نمونههایی از اقداماتیه که مثلا ممکن بوده به اسم اسلام در انجمنی نابینایی در یک یا چند شهر انجام بشه و خدا کنه که هیچوقت انجام نشده باشه و در آینده نیز هیچوقت این اتفاق نیفته که در غیر این صورت، مطمئنم بچههای وزارت اطلاعات که با عبارت “سربازان گمنام امام زمان” ازشون یاد میشه، همونطور که برای دستگیری ریگیِ خونخوار اونطرف مرزها اقدام کردند، برای مبارزه با اینگونه اقدامات هم همیشه در صحنه بودند و الانش هم در صحنهاند.
پ.ن.3. من فقط امکان وقوع یک سری اتفاقات رو مطرح نمودم و هیچ انجمنی رو به انجام اقدامات ناشایستی که بهشون اشاره کردم متهم نکردم. فقط نظرات و پیشبینیهای خودم رو در قالب این متن برای جلوگیریاز آسیبهای احتمالی ارائه دادم. پس خواهشا از هرگونه جبههگیری و برچسبزدن به من مبنی بر تلاشم برای تقبیح یک یا چند تشکل خاص، اکیدا خودداری بفرمایید چون اگه نفرمایید، پاسخی به دیدگاه احتمالی شما ذیل این پست نخواهم داد.
پ.ن.4. به خاطر طولانیشدن متن پساپس عُرذخواهی مینموده و مسئلت دارم.
سلام به شما و آرزوی توفیق براتون, مطلبی که نوشتید, ذهن رو نسبت به یه عالم مساله درگیر و مشغول می کنه که خیل وقتا تو ذهن همنوعان میاد ولی به سادگی از کنارش می گذرن, حال علتش اینکه یا اپیدمی شده اون مسایل, یا اینکه همنوعان فکر می کنند کاری نمیشه کرد. ولی خُب به نظر من این گزارشها وقتی ارزش داره که مستند و مستدل باشه جوری که در ذهن مخاطب تا حد زیادی ایجاد یقین کُننِه. اتفاقا اگر این اتفاق به طور روتین و البته مستند و مستدل اتفاق بیفته طبیعتا در دراز مدت این همه تشکل که در حیطه مربوط به یک نوع خاص از معلولیت به وجود اومدند و در بسیاری از موارد موازی و مخالف با هم کار می کنند, محدود میشند. به هر حال هر حرکتِ مثبتی باید از یه جایی شروع بشه, پیروز باشید.
درود و مرسی که هستی!
شما نظراتت چون رک و واقعیه، به آدم دلگرمی حاصل از صداقتت رو کاملا منتقل میکنه.
امیدوارم به زودی شاهد حرکت بچهها به سمت رقمزدنِ اتفاقات خیلی خوب باشیم
می خواستم جبهه گیری و برچسب زنی بکنم ولی چون گفتی جواب نمیدی، بی خیالت شدم. خوبی مجتبی؟ چه خبر؟ کجاهایی نیستی بابا. جبهه جبهه جبهه! برچسب برچسب برچسب!
سلام جناب خادمی بزرگوار. خب نظراتم رو راجع به این بحث خلاصه وار عرض می کنم. به نظرم اصلا باید ببینیم انجمن مبنای انتخاب اعضاش به چه شکله؟ اگه رأی گیری هست، آیا معلولان حق رأی دارند؟ آیا فقط بعضیاشون می تونن رأی بدن؟ خب طبیعیه اگه من توی انتخاب اعضای انجمنی که عضویت دارم توش دخیل نباشم، اونم از من نمی ترسه چون به رأی من نیازی نداره. پس به نظرم اولین قدم برای اصلاح این معضلات، تدوین یه سازوکار درست برای انتخاب اعضای انجمنه تا بشه با تکیه بر اهرم انتخاب از انجمن و دخل و خرجش حسابکشی کرد. نکته دیگه ای به ذهنم نمی رسه و همینی هم که می بینی، هنوز به ذهنم نرسیده و توی راه گرفتمش دارم می نویسمش.
امید جون الان خود بچهها هستند که مسئولین اکثر انجمنها رو انتخاب میکنن ولی مسائلی مثل لابی و دستکاری در رأیهام هست خو.
بچهها وقتی اعضا انتخاب شدن، میرن تا بیستوچهار ماه یا دوازده ماه بعد و انگار نه انگار که تشکلی بوده و اینا رأی دادن و باید انتظاری داشته باشن!
فقط میتونم بگم آفرین که تا این حد نسبت به این سری از مسائل جامعه ی خودمون آگاه هستی.
و دیگران رو هم با هشدارهای بجا آگاه میکنی.
قربان شما.
وقتی با این همه تجربهات به من میگی که کارم مثبت بوده، یعنی اینکه باید خوشحال باشم و به خودم امیدوار!
ممنون از حضورت
درود. خوبی آیااا؟
خب من برچسبها رو به هیچ کسی نمیزنم, با کاما از هم جداشون میکنم, همون طوری که تو وردپرس گفته شده عمل میکنم.
این تا اینجای کار.
و اما من خودم که خوشبختانه از نظر خودم آزاد آزادم و عضو هیچ انجمنی هم نیستم و مایل هم نیستم باشم.
چون نمیخوام ازم سو استفاده بشه و عضو یه چرخه ی فرسایشی باشم.
واقعیتش جامعه یعنی کل جامعه رو عرض میکنم نه فقط جامعه ی نابینایی.
کل جامعه با شفافیت یه جورایی مشکل داره.
این قسمتی که میخوام بنویسم اگه حس کردی حاشیه ای بود حذفش کن موردی نداره.
خوب یادم میاد یه زمانی تو یه پستی در خصوص شفافیت هزینه های محله پرسیدم.
گر چه هنوزم معتقدم نوع پرسشم اشتباه بوده و بابتش هم معذرت خواستم و میخوام, ولی یه جَوی درست شد و یه جوری برخورد شد که گویی اونا از معصومین بودن و من از قاتلینشون. و البته جای خوشحالی هم داشت که خودت یه چنین برخوردی رو نداشتی.
در کل شفافیت شفافیته. حالا چه سایت باشه, چه محله باشه, چه انجمن یا جامعه و کانون نابینایان باشه.
من مثال بالا رو نزدم که بگم خدایی ناکرده اینجا شفاف نیست. فقط یه نمونه عینی گفتم که متأسفانه بسترش هنوز تو کل جامعه فراهم نشده و کار فرهنگی لازمه.
الآن بحث شفافیته, پس اگه جایی از حرفام شفاف نبود, بوگو تا شفافش کنم.
فرهنگسازی از خود ما شروع میشه و ماییم که خرده خرده و ذره ذره مشخص میکنیم موج چطور کجا به چه سمتی ایجاد و تکرار بشه.
بیتفاوتی نسبت به انجمنها و وضعیت کنونی بدجور توی کامنتت خودنمایی میکرد.
مرسی که ارزش گذاشتی اومدی
سلام مجتبی،
ببین لطفاً دوباره نظر من رو حمله به خودت و بر هم زدن جو صمیمیت تلقی نکن.
تو از تشکل ها و سازمان هایی حرف می زنی که کوچک و بزرگ، گسترده و غیر گسترده، همگی به نحوی به دولت وابسته و از جیپ آن می خورند.
حال سؤال من از شما این است:
شما که همیشه سایتت رو یک تشکل قوی معرفی می کردی و می گفتی که از خیلی از انجمن ها و تشکل های دنیای واقعی بهتر عمل کرده که احتمالاً هم همین طور بوده، تا چه حد به شکل مستند به افشاگری در مورد مسائل مالی سایتت پرداخته ای؟
منظورم دقیقاً روشن هست ولی برای بیشتر روشنتر شدن مسأله، بهتر توضیح می دهم.
چند بار ایمیل هایی رو که شرکت در قالب یک پیش فاکتور برای تمدید سایتت حال چه به شکل ماهانه یا سالانه می فرستاد رو اینجا انتشار دادی؟
فقط به زبان نوشتار نوشتی که اینقدر امسال دادیم و اینقدر جمع شد.
چند بار فیشهای واریزی کاربران رو به همراه مبلغش منتشر کردی که مستند بفهمیم در سال این سایت چقدر حمایت مالی جمع کرده؟
چند بار فیش واریزی خودت به شرکتی که ازش میزبانی وب خریدی یا حالا سرور مجازی خریدی رو مستند منتشر کردی؟
فکر نکنی به خدا می خواهم تهمت بزنم بهت.
به خدا اصلاً
منظورم این هست که وقتی یک سایت دقیقاً وضعیت مالی سالیانه اش مشخص نیست (البته به شکل مستند و قانونی)، چگونه از چنین ارگانهایی چنین تقاضایی داریم.
منظورم این هست که اول یه سوزن به خودت بزن بعد ……..
موفق باشی
نه داوود. اگه ما تشکل باشیم، تو درست میگی، که البته تشکل نیستیم. من کمتر شده با جزئیاتی که مدنظر تو هست این کار رو کرده باشم. اشتباه یا درست، بچهها اعتماد کامل بهم داشتن و کسایی که اتهامی هم به من میزدن، معمولا کسایی بودن که مشارکت نداشتن توی تأمین هزینهها. خیلی از موارد در شرکتهای میزبانی پیشین که حسابهام توشون منقضی شد موجود بودن که قابل دسترس نیستن. خیلیهاش هم توی شرکتی که مثلا یکی دو ساله ازشون سرویس میگیریم موجودن. حساب بانکی من البته معتبرترین مرجع میتونه باشه. فقط خععععععلی وقت میگیره بخوام مثلا پرینت هفتساله حسابمو بگیرم بشینم مشخص کنم چقدر ورودی و خروجی داشته. یا یه زمانی با درگاه بانکی جهانپِی کار میکردیم که دولت تعطیلش کرد و شاید سوابق حساب تمام کاربران الان روی هوا باشه. ولی هرچی بوده، اگه همون حسابرس که گفتم بشینه در بیاره، مثلا شاید بگه که سایت به مجتبی اینقدر بدهکاره یا از مجتبی اینقدر طلبکاره. منکر امکان وجود همچین چیزی نمیشم اما سایت من هیچ وقت بلد نبوده یا اصلا قرار نبوده تشکل باشه و مثل تشکلها عمل کنه. ما هیچ وقت اساسنامه نداشتیم. اصلا قرار نبوده ما بیلان مالی و گزارشهای اینچنین منتشر کنیم. خودم فکر میکنم از سایت طلبکار بشم تا بدهکار، ولی یه زمانی اینجا شخصی بود و بعدشم بهطور غیررسمی نیمهعمومی شد. سالهایی بوده که سایت اصلا از بچهها پولی نگرفته که بخواد بابتشون حساب پس بده و خود ما بچههای کادر قضیه رو با مشارکت خودمون سر و سامان دادیم و نه از بچهها و نه از بیرون، از هیشکی هیچی نگرفتیم. اما اگه کنجکاو باشی، نمونههایی از شفافیت ما رو میتونی توی پستهای نظیر جمعآوری هزینه برای Google OCR ببینی که چقدر دقیق از بچهها مبلغ جمعآوری و گزارش میشد و وقتی مبلغ نهایی جمع شد، جمعآوری هزینه با وجود امکان وجود داوطلبهای بیشتر، متوقف شد. یا مثلا پست جمعآوری هزینه برای خرید برنامه ریکاوری هم همینطور بود. همهاش ثبت شده و قابل بررسیه. یا پستهایی نظیر نامنویسی اردوها هم به همین ترتیب شفافه و هرکی پرداخت میکرد، میومد شفاف مینوشت اینقدر با این شماره پیگیری پرداخت کرده. بازم تأکید میکنم ما اگه بهتر از خیلی از تشکلهای نابینایی هم عمل کرده باشیم، هرگز ادعای تشکل بودن و رسمی بودن نداشتیم و من در راستای مخالفت با نظر مساعد خیلیها برای رسمی شدن، همیشه در زمان خودم جلوی این کار ایستادم.
یه چی دیگه رو هم مدنظر داشته باش. از نظر شخص من، و فکر کنم از نظر اکثریت، اینجا اونقدر کارنامهاش مثبت بوده، اونقدر بسترِ پرامکانات و بابرکت و تأثیرگذار و کاربردیای بوده، که مطمئنم کسایی که حتی با سلایق مختلف اینجا گشتن، واقعا از اینجا بهرهای حتی شده کم ولی بردن، و هرچی هم پول در سقف ممکن ورودیهای قابل دریافتش خرجش شده، ارزششو داشته. تو ببین یه انجمنی که توی یک سال ممکنه سیصد میلیون ریال دریافتی داشته، گاهی وقتا اندازهی سیصد هزار ریال هم کار مفید نکرده. هیچ ارگان خصوصی یا دولتی تا حالا ادعا نکرده به ما کمکی کرده باشه که ما انکارش کنیم یا حاضر نباشیم بگیم چی و کی و کجا بوده. مثلا شرکت پکتوس، در این سایت به صورت حمایت از برنامههایی نظیر جشنوارههاش، پرداختیهایی داشته. خب میشه رفت پستها رو دید و از برندگان پرسید: “آیا اون روز که مثلا جایزهات پنجاه هزار تومان بود و پکتوس به مسئول جشنواره پرداخت کرد، جایزهات رو به تو دادن یا ندادن؟”
من اون گزارشهای مالی که برای تمام نهادهای رسمی نابینایی اعم از جوامع اسلامی نابینایان و انجمنهای نابینایی و کانونهای مرتبط با نابینایان و تشکلهای دیگه واجب میدونم رو هنوزم واجب میدونم، مباید منتشر کنن، وظیفهشونه، و بچهها باید مطالبه کنن. اینجا شده بود که یه نفر پول داده بود، بعد شک کرده بود که ما پولش رو درست خرج کردیم یا نکردیم. پشیمونیش و نارضایتیش رو از کمکی که اهدا کرده بود غیرمستقیم اعلام کرد و ما کمتر از بیستوچهار ساعت، تمام و کمال پولش رو برگرداندیم توی حسابش. توی این هفت سال، اعتراض مستدل و مستندی به دریافتیها و پرداختیهای سایت نبوده که ما جواب نداده باشیم.
خیلی وقتها خود بچهها از اینکه من شفافیت به خرج میدادم بهشون برمیخورد و میگفتن “مجتبی تو با این کارت داری پیام میدی که فکر میکنی ما بهت اعتماد نداریم. خواهشا این کار رو نکن. بذار هرکی هرچی میخواد بگه. ما اگه اعتماد نداشتیم وارد اینجا نمیشدیم چه برسه بخواهیم پول بدیم.”
اینجا برعکس خیلی از انجمنها، هیچ وقت اجباری برای پرداخت وجه نداشته. ما هیچ وقت کسب سود نکردیم و مثلا ریکاوری رو که 60 نفر مشارکت کردیم و خریدیم، برای دیگران رایگان گذاشتیم و نگفتیم دیگرانی که مشارکت نکردن باید پول بدن.
نهایتا اگه یه حسابرس متخصص و متعهد بیارید که حقوقش رو خودتون بدید، من تمام اطلاعاتی که میخواد و در اختیارم هست رو در اختیارش میذارم تا این هفت ساله رو بررسی کنه و شفاف گزارش بده چون خودم توی این فکر نبودم و این کارو نکردم، الان جمع شده و زیاد شده وقت و حوصلهی این کارو ندارم.
خوش باشی و مرسی از اینکه به کوچهام سر زدی
ممنون از اینکه در یک تعامل مثبت به طور کامل به ابهاماتم پاسخ دادی.
در اینکه این سایت حتی شده به اندازه ی یک دانه ی خردل برای هر کاربر مفید بوده قابل انکار نیست.
من اگر ذره ای به این محیط صمیمی شک می کردم، فعالیتی در آن نداشتم.
ولی به هر حال باز هم سر حرفم هستم.
تو خودت باید از همون زمانی که درخواست حمایت مالی کردی، این شفافیت مالی رو هم انجام می دادی که رو هم جمع نشه و قرار باشه من از حقوق خودم بزنم بدم به حسابرس تا بیاد بررسی کنه.
البته به خودم هم بدی بررسی می کنم.
فکر نمی کنم کار سختی باشه.
من کامنت علی رو نخونده بودم.
می خوام یکم ازش سو استفاده کنم.
شما در نظر بالا فرمودید کسی از ما نخواست شفافیت به خرج بدیم.
ظاهراً یکی سرسختانه این رو ازت خواسته و ناراحت شدی.
ولی مهم نیست
من خواستم بهت یاد آوری کنم که
مولا علی می فرماید:
“اگر کسی عیب کسی را بر شمارد و همان عیب عیناً در خودش وجود داشته باشد، احمق است.”
البته این سخن مولا علی بود بدون کم و کسر
بعد دوستانی که می خواهند از این آب گل آلود ماهی کور بگیرند نیاین و بگن به مجتبی توهین کردی.
وگرنه مجتبی من که با کلیت محتوای شما مشکلی ندارم و دقیقاً و 100 در صد حق رو بهت می دم.
ولی هرجا بحث مالی باشه، به قول علی کریمی فرق نمی کنه سایت باشه یا تشکر و یا هر اسم دیگری
ممنون که هستی
خب کسی نبوده که ظاهرا سرسختانه ازم خواسته باشه و ناراحت شده باشم. خود همین کریمی بود که خواست و جوابشم توی پست مربوط به چنین درخواستهایی صوتی و مستدل داده بودم. اونی هم که ناراحت شده بود از کمکش، من با شادی پولشو پس دادم. پس این قضیه میره کنار که من از کسی که شفافیتی ازم خواسته بوده باشه ناراحت شده باشم. نمیدونم اینو از کجا درآوردی ولی بالاخره درآوردی دیگه!
قبول ندارم هرجا بحث مالی باشه فرق نمیکنه سایت یا تشکل یا هر اسم دیگری. قبول ندارم عزیزم. فرق داره. وقتی اونا رسمین ولی من شخصیه وبسایتم، هرکی میخواد میاد کمک میکنه هرکی هم نه که نه. وقتی من ادعا کنم شخصی نیستم، حرف تو و اونی که میگی مولا علی گفته هم درست میشه. نمیشه اینطوری که آخه. مقایسه محله نابینایان با انجمنهای دوزاری، مثل اینه که بیایی آیفون تصویری رو با میخطویله مقایسه کنی که اصلا مقایسهی همسانی نمیباشه!
بعدشم کسی که میخواد بهش شفافیت ما ثابت بشه باید حقوق بازرس رو بده. من نیازی به ثابت کردن ندارم. هرکی نیاز داره باید خرجشم خودش متحمل بشه چون گفتم سایتم شخصی بوده.
شما رو هم اگر حتی آدم متعهدی باشی، اونقدر متخصص نمیدونم که بتونم بررسی چنین کاری رو بهت بسپارم. در زمینه زبان انگلیسی ممکنه ولیدر زمینه حسابرسی معذورم.
پس نتیجه میشه
سایت من شخصی هست و این جور مسائل به به کسی ربطی نداره.
انجمن ها هم دقیقاً مثل شما فکر می کنند.
اگر همچین تقاضایی داشته باشی در پاسخ می شنوی.
“من به آن که باید پاسخ بدهم می دهم و شما بهتر همون روغن و قندی که بهت میدیم رو بگیری که اگر غیر از این کنی محرومی.”
خب ته نتیجش هم این میشه که
طرف قند و روغن رو به خصوص تو این گرونی به شفاف سازی ترجیح میده.
باز هم می گم
نیازی به حسابرس نیست
تو اگر واقعاً خواهان رفع کنجکاوی من هستی کافیه اطلاعات رو بدی
من طوری گزارش می دم که بهترین حسابرس ایران هم نتونه این شکلی گزارش بده.
بابا 2 تا جا به جایی پول که ارزش رو انداخختن به حسابرس رو نداره.
مثل این می مونه که برای ترجمه ی یک نامه من به جای رجوع به یک دار الترجمه ی معمولی برم سراغ دکتر مولا نظر که دکترای مترجمی رو ارث باباش می دونه و اجازه نمیده مترجمی البته در سطح دکترایش وارد دانشگاه آزاد بشه.
پیروز باشی
بچهها خودشون شعور دارن فرق مغرض و پرسشگر رو میفهمن. من دیگه جایز نمیدونم از این به بعد جوابت رو بدم چون:
1. بحث پست که تشکلها بودن رو به یه سایت شخصی کشوندی،
2. دلایلی که گواه بر شفافیت ما باشه رو نه توجه کردی و نه بررسی،
3. سعی کردی توی چیزی که تخصص نداری خودتو متخصص بدونی،
4. من رو غیرمستقیم احمق خطاب کردی،
و 5. لحنت زننده هست و مقایسههات در شأن این سایت و مخاطبینش و شایستهی جواب دادن نیست.
تو را به خرد میسپارم…
بازم به جاده خاکی زدی.
این نمیشه هرجا کم آوردی بگی بچه ها شعور دارند و غیر مستقیم من بی شعورم.
میبینی من هم اگر بخواهم با کلمات بازی کنم و مخاطب رو به سمت خودم بکشم خیی راحت هست.
اون موقع گفتم که این سخن مولا علیست و اگر کسی چنین شخصیتی داشته باشد احمق است.
حال اینکه تو به خودت گرفتی به خودت مربوط است.
1. گفتم چون باید از خودمون که یک انسان معمولی هستیم و یه سایت مثلاً بزرگ داریم شروع کنیم.
وقتی خودت به عنوان مدیر سایت حاضر به شفاف سازی نیستی، چگونه از یک ارگان دولتی و نیمه دولتی توقع چنین کاری را داری؟
انجمن ها در خصوص بیلان مالی باید به ما فوق خود پاسخ گو باشند نه داوود چوبینی.
کمی قوانین رو در جمهوری اسلامی بیشتر بخون تا این شکلی نزنی به جاده خاکی.
2. اتفاقاً هم بررسی کردم و هم توجه.
همون موقع گفتم که مستند و قانونی نیست.
من هم می تونم خیلی چیزها بنویسم ولی عملی یه چیز دیگست.
3. متخصص دونستم چون کاری رو که تو می خواستی به حسابرس بسپری رو هر انسانی که کمی ریاضی بدونه هم می تونه انجام بده.
بی خودی خودت رو به کوچه ی علی چپ نزن.
4. گفتم این هم بازی با کلمات هست. بالا هم گفتم: من منظورم با اشخاصی بود که این شکلی عمل می کنند. حال اینکه تو خودت رو محق این صفت دونستی به خودت مربوط هست.
5. به قول شهروز دیگه این حرفها که لحنت زننده است دیگه نخ نما شده.
تو و امثال هم فکرانت همیشه وقتی نمی توانید پاسخ قانع کننده ای بدهید سعی می کنید به زعم خود از نقطه ضعف طرف مقابلتان استفاده کنید.
ولی من قضاوت رو به اون بالایی می سپارم.
چون هم من رو میشناسه و هم تو رو.
خدا به خیر کنه خخخ
منچستر درسته مشتبهی ی دفعه قاطی میکنه اما یقین دارم جواب این سئوالهارو خیلی با آرامش و لبخند و شیک میده . لبخنداش عینهو خودت خیلی ژوکوند واره . ☺???
البته جالبه بعد از اینکه جواب منچستر رو نوشتم کامنتت رو خوندم و این نشون میده که من همیشه خودمم و واسم فرقی نمیکنه بابابزرگ چه خوابی واسم دیده. من همون خوابی که واسه کامنتدهنده دیدم رو به شکلی که میپسندم واسه طرف مقابلم تعبیرش میکنم و دقیقا کاری بود که برای همه از جمله منچستر و تو انجام دادم.
از مثبتبینیت کلی حال کردم و از حضورت توی محله اونقدر کامنتت که میدی رو جواب میدم بابابزرگ با لبخند.
پسرکم دوست دارم با منچستر دوست باشی و نزنید توی سر و کله هم . ماشالله دو تاتون هم که زبون خارجکی بلدید. هر وقت دعواتون شد برید توی بیابون و خیابون اونقدر سر هم خارجکی داد بزنید که مردم فک کنن شما از بلاد کفر اومدید خخخ
مشتبهی از اینکه مهربان و صبور شدی خوشحالم . اینها نشانه اینه که داری مثل من پا به سن میذاری خخخ الفرررراااررر
نه. دعوا نمکِ زندگیست و اگه ما توی سر هم نزنیم که صبحمون شب نمیشه بابابزرگ!
درود مجدد. خب لازم شد باز هم باشم.
اولاً داوود من تو همون کامنت هم اشاره کردم که خود مجتبی برخورد درستی داشت و همه چی رو مستند تو یه فایل صوتی هم توضیح داد.
حتی سعی میکرد جَو رو آروم هم بکنه.
و اما ثانیاً مجتبی من عضو هیچ انجمنی نیستم و تا زمانی هم که طرح ساماندهی انجمنها اجرا نشه و همشون واحد نشند, اکثرشونو قبول ندارم. ولی این باعث نمیشه با پستت و حرفای بر حقی که زدی موافق نباشم.
به نظرم این همون راهی هست که میتونه انجمنها رو ببره به سمت یکی شدن.
چون وقتی بچه ها از مسائل پشت پرده آگاهی پیدا کنند, اون وقت خواسته یا ناخواسته اعضای انجمنها ریزش میکنه و همین گام بلندی هست واسه یکی شدن و سازماندهی کردن انجمنها.
در واقع جان کلام حرفای تو البته به نظر خودم اینه که باید به سمت خود نظارتی بریم که متأسفم ولی واقعیتشو باید بگم که نمیشه.
قبول دارم این حرفم شاید طنز و کمی هم اقرار آمیز باشه, ولی ما با شرایط و محیط سازگاری خوبی پیدا میکنیم.
ماها رو اگه دستو پامونو هم ببندند بندازنمون تو آب, ماهی میشیم و آبشش در میاریم و تازه جوکهاشو هم مینویسیم میذاریم تو اینترنت و با هم به وضعیت پیش اومده میخندیم.
دردناکه, ولی متأسفانه واقعیته.
ما سازگار شدنمون با شرایط و محیط معرکه شده. و البته همین موضوع هم باعث شده بسترهای غلط بعدی به وجود بیاد.
واسه همین من نظارت از بالا به پایین رو بیشتر نتیجه بخش میدونم و امکان نتیجه دادنش هم بیشتر و زودتره.
شما زمانی میتونی از همسایه ها بخوای مراقب خونه تو هم باشند, که اول خودت مراقب باشی و نکات امنیتی رو رعایت کنی و در خونه رو قفل کنی.
شاید مثال دقیق و درستی نباشه. ولی میخوام به اینجا برسم که این نظارت بر انجمنها باید از طرف نهادهایی باشه که به اینا مجوز فعالیت میدند.
یه مدت که این اتفاق بیفته, بعد خود به خود نظارت از پایین به بالا هم درست میشه و اون وقته که انجمنها میفتند رو چرخه ی کارایی.
و اما در خصوص شخصی بودن سایت هم درسته. تا حدود زیادی باهات موافقم چون همه چی بر اساس اعتماد متقابل هست ولی خودت هم خوب میدونی ظرف یکی دو سال گذشته اینجا اون قده بزرگ شده که بشه با یه انجمن سراسری هم مقایسش کرد و ازش یه چنین انتظاراتی هم داشت.
اینکه من میگم یه چنین انتظاری ازش میره رو نقطه قوت محله میدونم نه نقطه ضعفش. در واقع میخوام بگم به تنهایی جور اکثر انجمنها رو کشیده و اگه تبدیل به یه انجمن هم بشه, راحت میتونه زمینه یکی شدن انجمنها رو فراهم کنه و انجمنها رو مجبور کنه تا ساماندهی بشند.
در واقع یکی از راهایی که اتفاقاً همین الآن به ذهنم رسید, اینه که محله به پشتوانه همین کارنامه موفقش اقدام به حقوقی شدن بکنه.
این اقدام محله شاید تو کوتاه مدت زیاد به چشم نیاد, ولی حد اقل نتیجش میشه شفافیت و قرار گرفتن انجمنها تو مسیر درست. و وقتی این اتفاق بیفته, خواسته یا ناخواسته منفعتش هم میره تو جیب عموم نابینایان و همین میشه زمینه یکی شدن و سازمان رفاه نابینایان کشور.
جان کلام, حقوقی شدن محله بخشی از راه حله.
دمت گرم ولی خیلی چیزا هست که آدم نمیشه بگه.
بعضیاشو میگم .تعدادی از ما قدرت اعتراض نداریم، میترسیم و چوب نداشتن شهامتمان را میخوریم.
آخرش هم عادت کردیم به غیبت کردن که فلانی حق ما را میخورد
وقتی باهاش رودررو میشیم کلی هم ازش تعریف میکنیم.
به نظر من باید با داشتن علم راه درست اعتراض کردن را فهمید و با شهامت به ظالم بتازیم.
مولوی در یک بیت هشدار میده که سکوت کنه، در بیت بعدی همین روش رو زیر پا میذاره و دم از تخریب میزنه.
بند کن چون سیل سیلانی کند
ور نه رسوایی و ویرانی کند
من چه غم دارم که ویرانی بود
زیر ویران گنج سلطانی بود
امیدوارم اگر ویران میکنیم، هدفمند باشه تا گنج سلطانی به دست ما برسه.
به نظرم باید هر کسی که میخواد درست زندگی کنه
از عطر گلهای خوشبو استفاده کنه.
دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که بوییدن و دیدن گل ها تاثیر بسیار مفیدی روی روحیه افراد دارد و به همراه خود احساس شادی و نشاط و انرژی
مثبت را به همراه دارد.
امیدوارم بتوانیم با پرورش گلهای خوشبو در خانه، گام بزرگی در راستای رسیدن به شادابی برداریم.
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر، کز بی قانونی و بی حساب کتابی ملولم و شفافیتم آرزوست،
گفتند یافت می نشود، جُسته ایم ما،
گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست.
درود بر مجتبای گرامی که بازم انگشت گذاشتی رو نقطه حساس. آفرین بر تو.
من جزو کسانی هستم که چوب این قضیه را خوردهام و همین باعث شده که دیگه بی خیال تشکل بشم. البته نه اینکه از برخوردها خسته بشم بلکه دیدم صدام هیچ جا شنیده نمیشه. دیگه چی میشه کرد مجتبی، تو کسی هستی که اگه بخوای میتونی یه لشکر دنبال خودت راه بندازی ولی من نتونستم 5نفر را هم با خودم همراه کنم خخخخخ. یا دوست دیگری داریم که خوب میشناسیش او هم چوب این قضیه شفافسازی را خورد، بردندش دادگاه محکوم به توهینش کردند ولی از محتوای سخنانش هیچ نپرسیدند.
ولی موضوعی که همواره روش تاکید داشته و دارم، اینه که خود اعضای تشکلها باید نسبت به مسؤولیت و وظیفه ای که اساسنامه بر عهدهشون میذاره آگاه باشند و حاضر به ایفای نقش و انجام وظیفه و مسؤولیت. مشکل اساسی ما اعتماد بیش از حد به افراد است که دیگه او در همه امور میشه الگو و هرچی گفت دیگه همونه و نباید رو حرفش حرف زد.
در تشکلی قرار بود برای اولین بار انتخابات برگزار بشه، 7 عضو هیئت مدیره
، دو علی البَدَل و دو بازرس و یک علی البَدَل. شخصی در این جمع گفت که با یک بار انتخابات همه افراد مورد نظر را انتخاب میکنیم یعنی هفتا اولی میشند هیئت مدیره دوتا بعدی میشند علیالبَدَل و دوتا بعدی بازرس و یکی بعدی رزرو. هرچی که گفتم که آقا این شیوه انتخابات غلط هست و برای هر کدام باید انتخابات جداگانه برگزار بشه اون فرد قبول نکرد که هیچ، هیچیک از دوستان نابینا هم حاضر نشدند از حرف من حمایت کنند، حالا چرا؟ آهان، چون اون فرد کسی بود که همه بش اعتماد داشتند بزرگ گروه شده بود و به حمایتش نیاز داشتند. خلاصه که تا ندونیم برای چی باید تشکل داشته باشیم و تا زمانی که اعضا منفعل باشند و بدنبال مزایای احتمالی، اتفاق خاصی در تشکلها نخواهد افتاد. ولی افرادی چون شما میتونند فرهنگسازی کنند با توانمندی و ظرفیتهایی که دارند. خلاصه که درود بر تو باد که چه خوب نکتهسنجی میکنی و هرچند وقت سنگی در مرداب خاموش و ساکت پرت میکنی تا شاید موجکی برخیزد. در ضمن برخی دوستان باز از مغلطه «خودتم» استفاده کردند که خب متاسفم چون قضیه یه سایت شخصی با تشکلی که رفته هزارتا مجوز گرفته و خودشو متعهد به رعایت اموری کرده، تفاوت از زمین تا آسمان است.
این پست من رو برد به چند سال پیش، شاید شش سال قبل، که در همون ایستگاه سرگرمی برای اولین بار راجع به حقوق نابینایان که به وسیله ی سیستم بانکی مورد بیتوجهی قرار گرفته بود.
و من شروع کردم به آگاهسازی همون جمع نسبتا اندکی که اونجا حضور داشتند.
من بین یه عده ی حدود ششصد نفری از نابینایان اونقدر در مورد قوانینی که نابینا رو در تنگنا گذاشته بود نوشتم و نوشتم تا بالاخره یه عده از دوستان همنوع خودمون که اتفاقا در مقاطع مختلف رشته ی حقوق تحصیل میکردند، صداشون در اومد.
و بعضیاشون به شدت به من حمله کردند که تو نمیفهمی، دولت و سیستم بانکی و در مجموع نظام حقوقی حاکم بر کشور با این نوع نگاه میخواد حقوق ما نابینایان رو محافظت کنه.
کلی برام مایه ی تعجب شد.
کلی دلم از همنوعان خودم گرفت.
اگه کسی که با من مخالفت میکرد بغیر از یک نابینا بود و یا یک نابینای غیر آگاه به مسائل حقوقی بود اصلا بهم بر نمیخورد.
اما این اشخاص با چه درک و آگاهی از نوع قوانین جاری در دیگر کشورها که بر زندگی نابینایان حاکم هست دارند اینطور حرف میزنند.
مطالبی که رد و بدل شده تو ایستگاه سرگرمی هست و اگر بخواید میتونید به اونجا مراجعه کنید.
بعد من کم کم از بیان اونچه که بنظرم درست بود دلسرد شدم چون دیدم من چندان نمیتونم این دوستان رو متقاعد کنم.
اما یکی دو انجمن، مثل موج نور اگر درست بیادم مونده باشه دنبال گرفتن اون بخشنامه از بانک مرکزی رفتند.
که همون موقع هم گفتم مشکل ما حتی با این بخشنامه هم حل نمیشه تا اینکه نظام حقوقی حاکم در خود قوانین یک تغییر اساسی ایجاد کنه.
نه مجلس وارد شد و نه دولت.
البته مشکل رو من اون موقع در نوع نگاه اسلامی به نابینایان دیدم که توی اون بحثها به اون زیاد پرداختم.
که امروز چندان تمرکزی ندارم تا تمامی اون مباحث رو بیاد بیارم.
وقتی ما در یه مورد بخصوص نتونستیم با هم به توافق برسیم که حقوق انسانی برابری با باقی جامعه داشته باشیم و مثل همه ی افراد این اجتماع به ما نابیناها هم نگاه بشه و دیدن و ندیدن رو ملاک حقوق فردی ندونیم.
چطور میتونیم دنبال نظارت بر انجمنها و نهادهای مردمی باشیم که احیانا عضوشون هستیم.
وقتی ما نمیتونیم با هم در اساسیترین نکات به اشتراک نظر برسیم دیگه باقی مسائل رو چطوری میتونیم حل کنیم.
امروز ذهنم بیش از این قادر نیست که مسائل رو که از ده ها سال پیش روی هم انباشته شده مورد تحلیل قرار بده.
چون آمادگی چندانی ندارم.
خیلی وقت میشه که از هر نوع مطالعه ی حقوقی دور هستم و این کار رو بهتره که اهل فن بیان و توضیح بدن.
بزارید حالا که فک من به جنبش در اومده این مورد رو هم براتون در حد فهم و درک خودم توضیح بدم، شاید که مفید افتد.
بیادم هست که توی همون ایستگاه سرگرمی یک بحثی در گرفت در همین مورد که کارکرد این نهاد های مردمی چرا اینقدر مشکل داره و چرا کم کار هستند و غیره.
من یه مطلبی نوشتم راجع به روند شکل گیری انواع اتحادیه ها سندیکاها و احزاب سیاسی.
که امروز فقط بر اونچه که در گذشته گفتم مطالبی رو اضافه میکنم.
ببینید دوستان محترم، از فردای پیروزی انقلاب مشروطه انواع گروه ها و انجمنها در سراسر کشور شروع کردند مثل قارچ روییدن.
مثلا در شهری مثل تهران اون زمان حدود 500 انجمن تشکیل شد.
ولی در عمل این انجمن ها به وقت نیاز کاری از پیش نتونستند ببرند.
یعنی وقتی محمدعلی شاه فرمان به توپ بستن مجلس رو به کلنل لیاخوف داد سران مشروطه با آگاهی های ناقص سیاسی و با نداشتن شم نظامی نتونستند در مقابل قزاقها دست به واکنش مناسبی بزنند.
شاید عده ی زیادی تلف میشدند اما، دست کم مشروطه از دست نمیرفت.
و حوادثی که بعدها بر سر مشروطه ی دوم ایران اومد به احتمال رخ نمیداد.
بطور خلاصه باید گفت که از اون زمان تا به امروز، ایرانیها هرگز نتونستند در امر تشکل سازی توفیق چندانی بدست بیاورند.
چرا که ما کار گروهی رو بدرستی تمرین نکردیم.
شما به تاریخ معاصر ایران اگر مراجعه کنید خواهید دید که احزابی همچون حزب توده و تمامی متعلقاتش همچون اتحادیه های کارگری و دیگر احزاب ایرانی؛ عملکردی منفی داشتند تا مثبت، توی اون نوشته تلاش کردم بگم که ما تا به حال در امر کار گروهی دچار ضعف های زیادی بودیم و متأسفانه همچنان هم هستیم.
بزارید یک فقره از مسائل رو که در گذشته بوده و به احتمال هنوز هم کم و بیش میشه اون رو دید بیان کنم.
فرض کنید حزب توده میخواست یک میتینگ یا یک تظاهراتی راه بی اندازه، بعد مثلا حزب زحمت کشان کلی لات و لوت در اختیار داشت که می ریختند و اعضا و هواداران حزب توده رو در اون میتینگ یا راه پیمایی مورد ضرب و شطم قرار می دادند.
فردای همون روز حزب زحمت کشان یه برنامه داشت و دقیقا حزب توده از لات و لوت هایی که در اختیار داشت میخواست که برن و میتینگ اونها رو به هم بریزند.
و این یه قصه نیست میتونید به تاریخ مراجعه کنید و ببینید که روند حوادث چگونه بوده.
حالا در مورد انواع این نهاد های مردمی مثل انجمن ها و جامعه های نابینایی هم وضع از همین قاعده پیروی میکنه.
یعنی اگر شما به اساس نامه های این گروه ها درست نگاه کنید خواهید دید که امکان هر نوع برخورد انحصار گرایانه رو در همون اساس نامه گنجاندند.
من قبلا به یکی دو اساس نامه ای که به دستم رسیده بود با دقت نگاه کردم و دیدم که دقیقا مواد اونها رو طوری چیدند که بشه هرطوری که شرایط اقتضا کرد ازش به نفع هیئت مدیره استفاده کرد.
اما حالا نمیدونم که آیا اون اساس نامه ها تغییر کردند یا نه؟
ولی میبینم که فلان انجمن مدیرش احتمالا تا زمان مرگ هم مدیر اونجا خواهد بود و معلوم نیست به چه علت معلوم یا نا معلومی این شخص باید جنازه اش رو به احتمال از داخل ساختمان انجمن به گورستان تشییع کنند.
هر وقت که ما تونستیم در مقابل این نوع انتخابهای دائم العمری بایستیم و خودمون رو از شر این آفتها بِرَهانیم شاید امیدی به آینده بشه داشت، در غیر این صورت آش همین آش و کاسه همین کاسه است.
سلام من
که پیرم ولی به گوشه ی چشمی جوان شوم نظرم اینه: شما که جوان, پر انرژی و با استعداد هستید تا دیر نشده از این خرابستان به جایی بروید که آنجا عصا از کور نمیدزدند
تشکر
درود بر شما.
من عضو انجمن نابینایان گیلان هستم. در این انجمن سِمَتی ندارم اما عضو هستم.
طبق ماده های 67 و 68 آیین نامه مدارس در امتحانات داخلی تهیه منشی برای دانش آموزان نابینا بر عهده مدیران مدارس میباشد. از آنجایی که تعداد دبیران رابط کمتر از تعداد دانش آموزان است و امکان حضور یک معلم در چند مدرسه به صورت هم زمان وجود ندارد، از طرفی هم مدارس پذیرا مسئولیت منشی را بر عهده نمی گرفتند، در این میان این دانش آموزان بودند که متضرر میشدند. بر آن شدم تا از سایر همکاران استثنایی در این امر کمک بگیرم اما مگر میشود بدون محاسبه این ساعتها از همکاران خواست تا چنین فعالیتی را به صورت منظم انجام دهند. لذا انجمن نابینایان علاوه بر تأمین منشی برای دانشجویان پرداخت هزینه های منشی دانشآموزان را نیز بر عهده گرفت.
به خاطر تعامل حسنه ای که میان اداره بهزیستی و انجمن نابینایان برقرار شده، در بسیاری موارد زمان خرید تجهیزات برای نابینایان حتماً از تشکلها مشورت لازم را دریافت میکنند.
زمانی هم که از سوی سازمان بهزیستی بودجه ای به عنوان توانمندسازی به تشکلهای نابینایان که پرونده اعضا را دارند، داده میشود، اداره آموزش و پرورش استثنایی هم توسط انجمن در جریان قرار میگیرد تا چنانچه دانشآموز واجد شرایطی اگر هم عضو انجمن نباشد، پرونده تشکیل دهد تا قدری به نیازش رسیدگی شود. ناگفته نماند که این نیازها معمولاً در قالبهای خاصی می گُنجند مثل: درمان، تهیه تجهیزات آموزشی، تهیه ابزار اشتغال و …
در این انجمن کلاسهای ماساژ، کامپیوتر، سلامت و تندرستی، مهارتهای زندگی برگزار میشود که سرویس رفت و برگشت اعضا نیز توسط انجمن تأمین میشود.
رفاه و فرهنگ از دغدغه های این انجمن است.
از سالها پیش تصمیم گرفته شد تا انجمن نیز محلی برای کسب درآمد داشته باشد این بود که به تأسیس آژانسی در پارکینگ انجمن مبادرت ورزیدند.
اجازه بدهید به گفتن همین چند مورد بسنده کنم چرا که هر چه بگویم، حق مطلب را ادا نکرده ام.
با سلام.کاملا با این پست موافقم.