خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بیایم عمه پوری نباشیم.

معمولا همه آدما توی کودکی، مخصوصا بین ۳ تا ۶ سال و اوایل بلوغ، آدمارو به بد و خوب تقسیم می کنن. شایدم سیستم آموزشی کاری میکنه که اکثریت ما این رفتار رو داشته باشیم نمیدونم.
توی این دوره ها ما یه خط دراز روی تخته سیاه زندگیمون میکشیم. و آدمارو به بد ها و خوب ها تقسیم می کنیم. مثل دوران مدرسه که، ساکت هارو توی خوب ها و اکثریت که حرف می زدن و پر از شیطنت های معصوم کودکانه بودند رو، توی گروه بد ها طبقه بندی میکردیم.
موضوعی که میخوام دربارش صحبت کنم، از همین جا سرچشمه میگیره. توی دنیا آدمهایی هستن که، زرنگی میکنن. حق بقیرو می خورن، وجدان ندارن، از هر فرصتی برای برنده بودن خودشون استفاده می کنن ولو این که پل پیروزیشون آدمهای دیگه باشن و قدم هاشون رو رو سر بقیه می ذارن. این آدما ارتباطاتشون فقط بر اساس منافع خودشونه. و در واقع معیار ضرب المثل تا پول داری رفیقتم عاشق بند کیفتم، هستن. تا وقتی کسی براشون سودی داره، همراهن و بعد از این که ظرفیتهای طرف مقابل تموم شد. لهش میکنن و از روش رد میشن. معمولا از هیچ کس و هیچ چیز ابا ندارن.
آدمهاییم هستن که، وجدان دارن. دوست دارن برنده باشن. اما نه به هر قیمتی! علاوه بر این که مایلن که خودشون پیشرفت کنن، به فکر پیشرفت بقیه هم هستن. تا جایی که بتونن سعی میکنن رابطه های عمیق و پایدار با بقیه برقرار کنن. هر جا از دستشون بر بیاد دست میشن برای کمک به بقیه. آدمهایی که معصومیت وجودیشون، انقدر زیاده که اگه ذره ای وجدان داشته باشی، نمیتونی حتی برای یه لحظه باهاشون بد تا کنی. آدمهایی که حتی بدون یه قطره نگرانی میتونی تموم رازهای نگفته زندگیتو براشون بگی اونقدر بگی تا به اندازه یه پر سبک بشی و بری توی قلب آسمون و تا مدتها جات همون جا باشه.
اما متاسفانه، دنیا فقط از این دو دسته آدما تشکیل نشده. دسته اول رو که بعد از یه مدت می شناسیشون و سعی میکنی، یا ازشون دور باشی. یا اگه امکانش نیست، لا اقل نذاری که ازت سو استفاده کنن. بهشون اعتماد نمی کنی، و یه جورایی کج دار و مریز باهاشون تا می کنی.
دسته دوم هم که واقعا آدم هایی هستن، که توی این دنیای به این مزخرفی دلیل زندگی میشن برای خیلیا. دنیا بدون این آدما میشه مثل قطب جنوب. سرد، ایستا و بدون زندگی. این آدما از نظر من قلب تپنده طبیعتن. اینا همونایین که تکیه گاه میشن برای خیلیا. و خودشون اکثرا فقط به زانو های خودشون تکیه می کنن.
دسته سوم اما عجیب آدم هایی هستن. بذارین قضیرو با یه مثال بیشتر مشخص کنم.
مادر من یه عمه داره، که من صداش میکنم عمه پوری.
این عمه پوری ما خیلی خیلی از نظر قیافه خوشگله. از اون آدمایی که به خاطر اخلاقش دلسوزیها و دلگرمیهاش آغوش گرمی که طعم یه گوشه از بهشت رو میده، توجهش و حمایتش وقتی میبینی عشق میکنی از داشتنش.
با کمال میل حاضره، تموم حرف های دلتو بشنوه. و هر کمکی که می تونه بکنه تا حالت بهتر بشه. تا دلت به زندگی گرم بشه. و حسابی از تکیه گاه بودن خودش مطمینت می کنه.
درست هشت سال پیش، یه بحران خانوادگی برای من پیش اومد. توی اوج اون بحران این عمه پوری حسابی کمک من و مادرم بود. و مارو حسابی از نظر احساسی ساپورت می کرد. برای این که، ما حالمون بهتر بشه، هر روز بعد از ظهر یه غذای خیلی خوشمزه می پخت. یا مثلا بساط کبابی چیزی بر پا می کرد، و با شوهرش و بچه هاش میرفتیم بیرون. تموم تلاشش رو می کرد، تا ما به هیچ مشکلی فکر نکنیم. من از کودکی اما، چیزی تو سرم زنگ می زد: پوری شیطونه. این چیزی بود که، خواهر ها و برادرهاش از جمله پدربزرگم و هم چنین زن برادر هاش همیشه پشت سرش می گفتن.
من اصلا باورم نمی شد. که همچین آدم شیرین و جذابی اثری از بدجنسی توش باشه. مادرم هم.
اما اوضاع اینطور نموند. عمه پوری حسابی از خجالت من و مادرم در اومد.
تا سالها بعد چیز هاییرو که از ما شنیده بود، به بدترین وجه و پیش کسایی که نباید بگه، برد. کاری کرد، که خیلیا دیگه حاضر نشدن با من و مادرم ارتباط داشته باشن.
و در نهایت، کسایی بودن، که نشناسنش و مثل ما فکر کنن: این عمه پوری چه آدم مظلوم و دلنشینیه.
در واقع ما بعدها فهمیدیم که عمه پوری نقش مهمی داشت، توی بد تر شدن شرایط. و اوج گرفتن اون بحران.
لازمه که بگم این کارو فقط با ما نکرد، بل که با خیلی از اعضای فامیل این بازی تکراریرو انجام داد. شاید ایراد کار من و مادرم، اهمیت ندادن به هشدارهای بقیه بود.
اون روزا گذشته. اما من به خاطر یه چیز خیلی حسرت میخورم. عمه پوری آدمیه که، اگه بخواد انسان باشه، اگه بخواد وجدان داشته باشه، اگه بخواد افراد رو حمایت کنه، اگه بخواد دست کسیرو بگیره، و خلاصه اگه بخواد توی این دنیای خاکی مهربون باشه، به اندازه تموم ستاره های آسمون، تواناست.
افرادی مثل عمه پوری نمونه دسته سومن. افرادی که میتونن خوب باشن و پتانسیل عالی برای انسان بودن دارن، اما به هر دلیلی نمیخوان.
اون قضیه تموم شد و من عمه پوریهای زیادیرو دیدم. آدمیرو دیدم بی نهایت خوش صحبت، بی نهایت با اطلاع، بی نهایت با ارتباطات اجتماعی قوی، خوشذوق و باهوش، از اون آدمایی که توی چند تا حوزه تخصص دارن. و میتونی از افتخار به خودت ببالی که یکی از این آدم ها کسیه که تو میشناسیش. اما چیز هایی از همین آدم دیدم که حسابی نظر من و خیلی های دیگرو درباره شخصیتش تغییر داد.
میدونین، من به شدت عاشق پتانسیلهای خوب آدمام عاشق کشف کردن این که کدوم آدم هوش بالایی داره. کدوم آدم بینهایت خوشفکره. کدوم آدم اگه از پتانسیلهاش استفاده کنه ۵ سال ده سال دیگه هزاران درجه بهتر از الآنشه.
خیلی سعی کردم ارتباطاتمو با اینطور افراد حفظ کنم. اما خیلی خیلی تاسف خوردم. و میخورم. و احتمالا خواهم خورد که، ۸۰ درصد این افراد، در نهایت بدون استفاده از پتانسیلشون، بعد از شصت هفتاد سال زندگی، کود میشن. یا این که، دقیقا برعکس چیزی که باید، از پتانسیلشون استفاده می کنن. یعنی تا می تونن با همین جذابیت های ظاهری طعمشون رو جذب می کنن. و بعد از نزدیک شدن طعمه، بهشون، یه لقمه چپش می کنن.
شاید بگین: خوب به تو چه؟ این انتخاب هر کسی هست که، چطور رفتار کنه، چه طور فکر کنه، و ارتباطاتش رو با بقیه چطور تنظیم کنه. بله، البته که به من ربطی نداره. اما فقط خدا می دونه تا چه حد متاسف میشم، وقتی آدم هاییرو مثل عمه پوری میبینم. آدم هایی که با این که حسابی گند میزنن به زندگی آدم، نمیشه ازشون متنفر شد. آدم هایی که با تموم وجود دندون تیز می کنن برای زندگیت. مثل یه مار خوش خط و خال اما آدم نه دلش میاد بهشون نزدیک شه، نه این که ازشون دور بشه.
خوب یادمه یه روزی، از یکی از همین آدم ها پرسیدم: تو که میتونی اینطور نباشی. میتونی خیلی خیلی از اینی که هستی، بهتر باشی. چرا نیستی؟ و در نهایت اینو شنیدم که: برو بابا دلت خوشه. طوری که احساس کردم من یه آدم فضاییم و درباره چیزی سوال کردم که از بس بدیهیه، نیازی به جواب دادن نداره. احساسی داشتم آمیخته با حیرت، گیجی، و چهرم دقیقا شبیه مخلوط علامت سوال و تعجب شده بود.
شاید این آدم ها هم بی تقصیر نیستن. شاید انقدر از زندگی کشیدن که، دیگه توانی برای خوب بودن ندارن. شاید یه روزی یه جای دنیا انقدر بهشون ظلم شده، و انقدر دردها روی روحشون تلنبار شده، که جلوی خوب بودنشون رو میگیره. شاید از جنگیدن با این همه سیاهی خسته شدن. و از طرفی نه می تونن، خودشونو با جماعت هماهنگ کنن، و نه دیگه از اون معصومیت رویایی خبری هست. نمیدونم واقعا! خیلی دوست دارم عمه پوری هارو کشف کنم. اما این آدما بر خلاف اکثریت آدمهای اطراف، معمولا به هیچ کسی یا بهتره بگم به کمتر کسی بدون آسیب دیدن، اجازه کشف میدن.
اگه یه روزی، شما هم توی زندگیتون، عمه پوری بودین. یا این که تصمیم گرفتین، عمه پوری شین. یا همچین آدم هاییرو میشناسین، رازشو به منم بگین. یکی از آرزوهام اینه که، کمک کنم تا دنیا عمه پوری های کمتری داشته باشه. و تموم این افراد، دلیلی بشن برای زندگی یک نفر. دلیلی بشن برای زیبا تر شدن دنیا.

۴۵ دیدگاه دربارهٔ «بیایم عمه پوری نباشیم.»

سلام,
زندگی خیلی از این آدم ها داره, تا ۲سال پیش که خونه نشین بودم و فقط پی درس و مشق بودم نمیشناختمشون,
ولی خب گذشت زمان خیلی چیزا رو به آدم میشناسونه,
من علان روزی نمیشه که با این عمه پوری ها برخورد نکنم, هر دقیقه اگه نخوام مواظب نباشم شکارشون میشم,
ولی خب اینو هم در نظر بگیرین که هیچ کس بی دلیل پی آدم نیست, دنیا یه ما علان جوری شده که هیچ کس بی دلیل پی هیچ کس نیست, به قل معروف هیچ گربه ای برایه رضایه خدا موش نمیگیره,
این هایی که نوشتم فقط و فقط نظر شخصیم بود و امکان داره درست نباشه,
آلی نوشتین,
وقت بخیر, ایام به کام!

سلام آقای وزینی! با قسمت زیادی از صحبت هاتون موافقم. اما هنوزم میشه آدمهای دسته دوم همونهایی که من بهشون میگم قلب تپنده هستیرو، دید. اما واقعا نمیفهمم چرا با این که عمه پوریها حسابی میتونن عالی باشن، نیستن. این شاید بزرگ ترین سوال زندگی منه.

سلام. این عمه پوریها همیشه بودن و هستن. تغییرشونم نمیشه داد.
من یاد گرفتم خودمو تغییر بدم و هر حرف کوچک و بزرگی رو ب هر کسی نگم و رازای زندگیمو برا خودم نگه دارم. شاید وقتی اون حرفو میزنیم سبک بشیم ولی معلوم نیست چه عواقبی در پی داره.

سلام. ببین اگر دقت کنی تو هم سیاه سفید دیدی!
که این اصلا خوب نیست.
آدما هم خوبند هم بد.
عمه پوری هم سیاهِ هم سفید.
دسته هایی که گفتی خیلی کم بود آدمایی هستند که نیت خوبی دارند ولی در ظاهر فکر میکنی بد هستند.
عمه پوری رو نباید بد دونست، بلکه باید بگی این آدم به ما لطف کرده، ولی بدی هم داره، با خودت حساب کن
اگر خوبیهاش از نظرت بیشتر بود، قیچیش نکن، اگر بدی‌هاش بیشتر ازش دور بشو.
خواستی شماره مبایلشو بهم بده تا خودم به حسابش برسم.

این جور آدما شیر میدن، کاسه رو پر میکنند و با لگد میریزند.

سلام درسته در واقع اکثریت دنیارو نه سیاه تشکیل میده و نه سفید. بلکه این خاکستریها هستن که اکثریترو تشکیل میدن.
درباره دسته بندیم این چیزیه که به ذهن من رسید. آدمهارو میشه به هزاران طور مختلف تقسیم کرد.
مسیله من لطف یا بدی های عمه پوریها نیست. مسیله من اینه که چرا این آدم ها با این همه استعداد خوب بودن راه دیگه ای رو در نهایت انتخاب می کنن.

راستی جواب این سوالت رو ندادم که چرا میتونند خوب باشند ولی نیستند.
این یک ویژگی آدمای خوبِ که یک جا مغزشون هنگ میکنه.
مثلا خود من، با این که بسیار آدم خوب و بزرگواری هستم، جاهایی از خودم میپرسم که چرا باید اینقد خوب باشم؟
نتیجه میگیرم که با ضربه ای شدید و دردناک کسیکه بهش زیاد لطف کردم را سر عقل بیارم که انسان کامل نیست.
نمیخوام کسی ازم بت بسازه.

سلام بر مینای گل و بسیار جوان محله ی خودمون.
خب راستش نمی خواستم تو این پست بخصوص چیزی بنویسم. آخه گفتم اینجا یه خانم جوون اومده و درد دلی کرده که یا درسته یا نه، من آدم اوراقی رو چه به این که بیام و به این دوست محترم بگم که خانم عزیز، زیاد سخت نگیر.
آخه خود من هم یه عمه پوری هستم.
و یقین دارم که اگه تو هم تو زندگیت مراقب نباشی و زیادی اذیت بشی بدون که یه عمه پوری تمام عیار میشی.
باور کن منم یه روزی اصلا فکرش رو نمی کردم که ممکنه من هم عمه پوری بشم!
اما خب روزگار با من چنین کرد.
آدمایی رو دیدم که تا باهات کار دارن کلی دور و برت می چرخند.
همین که مورد استفاده ات براشون سر رسید شوتت می کنند تا بری ته جوی آب یا چاه.
خب، تو این شرایط اگه تو هم عمه پوری نشی و مثل اونا بهشون نگاه نکنی پس باید چکار کنی؟
میدونی تو تقسیم بندی که کردی کمی ایراد داره.
آدما نه خوبن نه بد.
همیشه متغیرند
یعنی هی تو هر لحظه ممکنه حالاتشون دستخوش تغییر بشه.
ممکنه امروز خوب باشیم فردا بد.
متأسفانه آدم معصومی که تو مطرح کردی رو من هرگز ندیدم.
من هیچ وقت به این همه فلسفه بافی هایی که روانشناس ها کردند کمترین اهمیتی ندادم.
اونا تو مباحث شخصیت و تیپ های مختلف شخصیت کلی فلسفه بافی کردند.
اما تجربه ی من بهم میگه که ما یه تیپ ایده آل نداریم.
آدما مدام از این وجه به اون وجه تغییر شخصیت میدن.
شاید یه شخصیت اولیه داشته باشند، اما تا چه حد روی اون نقطه ی آغازین بمونند یا نه قابل تشخیص نیست.
من الآن میتونم با یه کلمه حرف تو رو از خودم متنفر کنم.
یا مثلا میتونم با یه رفتار نسبتا خوب دید تو رو نسبت به خودم مثبت کنم.
پس میبینی اینجا تأثیر کنش و واکنش متقابل هست که داره نقش اصلی رو بازی میکنه.
و در ضمن توی این جامعه که من و تو درش زندگی می کنیم خیلی از ارزش های اخلاقی از بین رفتند.
خب، همین مسئله هم باعث شده که ما بیشتر به سمت و سوی عمه پوری شدن میل پیدا کنیم.

سلام بر آقای نظری بزرگوار!
نفرمایید! نظر شما به عنوان یه پیشکسوت کاملا قابل احترامه. و ممنون که قابل دونستین و نظرتونو گفتین.
راستش توی این مرحله از زندگیم و با تجربیاتی که من توی این بیست و چهار سال کسب کردم نمیشه سخت نگرفت. شاید یه روزی منم علاوه بر عمه پوری به خیلی چیزهای دیگه عادت کردم و مثل تموم چیزهای بدیهی کلا صرفا با پذیرش مطلق تونستم خودمو قانع کنم.
امیدوارم که قبل از این که منم یه عمه پوری بشم، زندگیم تموم بشه. عمه پوریها عجیب دیگران رو رنج میدن حتی بیشتر از آدم های دسته اول. چون ابتدا کلی به آدم امید میدن و بعد نا امید تر از دفعه اول بر میگردوننت سر خونه اولی که بودی.
من قبول دارم آدمهایی هستن که از ما سو استفاده می کنن. منم از این آدما خیلی دیدم و به بد ترین شیوه هم باهاشون رفتار کردم خیلی وقتا.
اما توی مسیر زندگی آدم هاییم هستن، که امیدشون به ماست. آدم هایی که دل به ما دادن. و باورمون کردن. گناه این دسته از آدما چیه؟ نمیشه همه آدمهارو با یه چوب زد.
درباره تقسیمبندی نظر خاصی ندارم. چون به تعداد آدمهای روی کره زمین دسته بندی وجود داره.
از اون آدم های معصوم من چند تایی دیدم. البته این که میگم معصوم به معنی بدون خطا بودن و کامل بودنشون نیست بلکه اشتباهاتشون انگشتشماره و مسوولیتپذیری دارن درباره اشتباهاتشون.
درباره شخصیتشناسی ببینین درسته شما میتونین با یه حرف منو از خودتون متنفر کنین. میتونین با یه رفتار عمدی توجه عده ای از افرادرو به خودتون جلب کنین. اینا همش درست اما معمولا شخصیت آدمها یکسانه آدمی که مثل من درونگرا و خجالتیه، به ندرت ممکنه تغییر شخصیت بده و به یه آدم بی نهایت پر انرژی و به جوش تبدیل بشه. ممکنه برای یه لحظه و مثلا در مواجهه با دوستای صمیمیش همچین رفتاریرو از خودش بروز بده، اما شخصیت اصلی و پایش همون درونگرا بودن هست.
البته این نظر منه، و قطعا می تونه اشتباه باشه.
درباره از بین رفتن ارزشهای اخلاقیم به شدت موافقم باهاتون.

بمیری تینا خخخخخخخخخخ مردم از خنده. میگم تینا جان یه بنده خدایی بودش توی کودکیامون همون دختری که مادرش دوست مادرهامونبود یادته؟ این بنده خدا فردا داره میاد اینجا! تورو به چالش حضور در کنار این دوست عزیز و بسیاااااااااااار خوشرفتار دعوت میکنم. خخخ

سلام بر تو. بنده عمو کوری هستم، اما به علت شباهت غریبی که با عمه پوری دارم، فکر می کنم بتونم جواب این سوال بزرگ زندگیتو بدم. اما اگه من به این سوالت جواب بدم، اون وقت دیگه رازی واسه کشفیدن توی زندگیت باقی نمی مونه و در نتیجه تاریخ مصرف مغزت منقضی می گرده. اما خیالی نیست. واست میگم. ببین، عمه پوری استعداد فوق العاده ای برای خوب بودن داره، اما باور کن اون چیزی که دنیا رو قشنگ می کنه، نه خوب بودن آدم ها، بلکه همین دگرگونی های گاه سریعیه که آدم رو غافلگیر می کنه و گاهی هم توی خماری میذاره. نکته بعدی اینکه نوشتت خیلی خیلی خیلی قشنگ بود. بعدیشم اینکه کج دار و مریز رو اون طور ننویس خدا قهرش می گیره. نکته آخر هم اینکه بزنش توی کانالت که ملت حالشو ببرن. عالی نوشته بودی، عالی عالی عالی! ببین من آدمی نیستم که کسی تعریف و تمجید رو عین نقل و نبات بریزم وسط. پس قدر خودتو بیشتر بدون و بیشتر مراقب خودت باش. باشه؟

سلام خخخ خب اصولا چون من انسان شیرازی هستم و مغزمم طبیعتا شیرازیه ترجیح میدم مغزمو بیخودی به تکاپو نندازم و از نتیجه تکاپوی دیگران استفاده کنم.
شما نگران رازهای دیگه زندگی من نباشین. من به اندازه میلیونها راز برای کشف کردن دارم. که اگه عمری باشه یکی یکی میام اینجا و میگم تا شماها برام کشف کنینخخخ
نمیدونم شاید علت تفاوت دیدگاههامون تفاوت دریچه دیدمون باشه.
اما من ترجیح میدم اگه قراره با کسی ارتباط صمیمانه داشته باشم اون فرد تا حدی برام قابل پیشبینی باشه. این که بدونم واقعا میشه به کسی اعتماد کرد یا نمیشه. و اگه میشه چه قدر.
آیا میشه روی حمایت کسی حساب کرد و اگه بله چه قدر.
ِ کج دار و مریز اینطوری بود؟ نمیدونستم خخخخ. تازه من فکر میکردم کژدار و مریضه. که بعد از پرس و جو از مادر گرام به رشته تحریر در آوردمش. انشا الله اگه حالی بمونه برام میرم و ویرایشش میکنم.
این نوشترو اول توی کانالم آوردم. بعد دیدم که اون قدر ها هم شخصی نیست، و میشه آوردش اینجا.
میدونم با این که قشنگ این عدم تعریف بیخودیرو جز خصوصیات اکثر شهریوریها میدونم، اما خوب یه کمی برام غیر قابل باوره که این کلمه عالیرو سه بار بنویسین. اگه واقعا این همه که میگین عالی نوشته باشم باید کلاهمو بندازم هوا. :d
بازم ممنون و سعی خودمو می کنم.

خب دوست من، بیا و به یه تجربه ی زندگی که من تا به امروز بهش دست پیدا کردم حقیقتا عمل کن.
اگر دیدی کسی هست که مینا رو واقعا دوست داره چه پیش روش و چه پشت سرش مینا واسش همون میناست دوستش داشته باش.
و براش عمه پوری نشو.
اگه بتونی تشخیص درستی بدی از آدمهایی که میشه دوستشون داشت یا نه دیگه مهم نیست که واسه آدمایی که خودشون عمه پوری هستند عمه پوری بشی.
مهم اینه که واسه آدمای بی زیان و یا شاید حتی مفید عمه پوری نشی.
فرق بزار بین این دو گروه،
اون وقت تو در عین حواس جمعی نه کسی رو گمراه می کنی و نه میزاری کسی تورو گمراه کنه و یا به بازی بگیره.
البته این کار خیلی سخته ولی خب بجز این هم من راهی رو نمی شناسم

درود بر آبجی کوچیکه خوبی شما؟ ببین مینا خانم من صحبت های تو را قبول دارم یعنی دربست قبول دارم که این به ظاهر انسان ها وجود دارن ولی آبجی کوچیکه تو چه قدر سعی کردی به دام این عمه پوری ها نیفتی؟ چه قدر سعی کردی خودت را اصلاح کنی که به هر عمه پوری اعتماد نکنی؟ اصلا من نمی دونم شما چرا فکر می کنی اگر به من اعتماد داری باید لزوما تمام اسرار زندگیت را به من بگی؟ تمام مشکلات ما از این ناشی میشه که چهار چوبی را برای روابط خودمون تعیین نمی کنیم بابا جون فرض کنیم من داداشت هستم تو هم به من خیلی ارادت داری لزومی نداره تمام راز ها و حرفات را به من بگی. من چون شما را می شناسم می دونم که دختر خوش قلبی هستی و همیشه آرزو های خوب برای دیگران داری ولی همین خصوصیات گاهی اوقات ممکن هست باعث شکستت بشه. خلاصه ببخشید جسارت کردم و کامنت نوشتم و به خودم اجازه دادم دخالت کنم. برات بهترین ها را از خدا درخواست می کنم موفق باشی آبجی کوچیکه

تو کلا تربیت نداری. فردا به مامانم میگم زنگ بزنه به مامانت و برای همون روز دعوتت کنه. مطمینا مامانت با توجه به علاقه ای که به دوست قدیمیش داره حتما میاد و تورو هم میاره تا با الهه عذابت رو به رو بشی.

سلام مینا جان. نوشته جالبی بود و البته قابل تامل. کاش همیشه قبل از گرفتار شدن در دام عمه پوری ها کسانی باشن که این هشدار رو به ما بدن. گاهی در همنشینی و همکلامی با این دسته افراد آدم چیزهایی رو از دست میده که شاید به ظاهر برگردن ولی هیچ وقت دیگه مثل اولشون نمیشن. شاید هم مشکل دلایل زیادی باشن که باعث میشن ما گول ظاهر عمه پوری ها رو بخوریم. نظر من اینه که اینا با مردم کاری رو میکنن که زندگی با خودشون کرده. نشون دادن یه ظاهر زیبا از خودش و بعد بلعیدن طعمه. شاد باشی مینا جان.

سلام ممنونم مهرناز جون
میدونین مشکل از جایی شروع میشه که ما به حدی فریفته عمه پوریها میشیم که نسبت به هشدارهای اطرافیان هم کاملا بیتوجه میشیم. در واقع عمه پوریها کارشونرو بلدن. و اکثرا شناخت خوبی دارن از آدم های موافق و مخالفشون. و سطح تجربه و بینش مخالف ها و موافق ها اینطوریه که با سیاست می تونن خیلی چیز هارو کنترل کنن.

سلام
چرا آبرو منه بردی دختر؟
آیا با این کارت خودت هم عمه توری نشدی؟
عمه توری فقط شخصی نیست که اخلاق عمه توری را دارد.
کسی هم که راض عمه توری را فاش میکند, به نوعی خود عمه توری است
زیرا او نیز باعث شده آبروی عمه توری برود. عین همان کاری که خود عمه توری کرده است.
پس ورود شما را به جمع عمه توریها خوشآمد میگویم.
نشانی وبسایت:
https://www.amMehTooRee.org/
آیدی تلگرام:
@amMehTooRee
آیدی اسکایپ:
amMehTooRee
ایمیل:
amMehTooRee@gmail.com

اولا که اون بنده خدا پوریه نه توری خخخخخ
بعدشم اینه که تقریبا غیر ممکنه شماها عمه پوری منو ببینین و بشناسینش که این همون عمه پوری بوده
بنا بر این به نظرم چندان اشکالی نداشت. وبسایت و اینا هم جالب بودش خخخ

سلام. من۱دونه از این ها رو درست بیخ گوشم داشتم. زمانی که داستانش رو فهمیدم از دستش خیلی خیلی حرصی بودم. الان سال ها گذشته و دیگه از دستش حرصی نیستم. باورت نمیشه ولی حالا حتی دوستش دارم. می دونی واسه چی؟ چون حالا شناختمش. اون روی تاریکش رو می شناسم و بلد شدم چه مدلی ازش پرهیز کنم که تیرگیش بهم نگیره و اذیتم نکنه. و با این شناخت و اون مراقبت می تونم به اون طرف روشنش نگاه کنم و این آدم رو دوستش داشته باشم. من شناختم و بقیه هم شناختن. حالا روی تاریک این بنده خدا واسه همه اطرافیان من شناخته شده هست و به نظرم تا زمانی که من و باقی اطرافم مواظب باشیم چیزیمون نمیشه. البته بقیه شبیه من با دوست داشتن ایشون موافق نیستن ولی خخخ من واقعا از این بنده خدا بدم نمیاد. حسش نیست بیشتر طولش بدم برم۱سرکی به کوچه های دیگه هم بزنم ببینم کی سر صبحی داره از خواب صبح روز تعطیلش لذت می بره چرتش رو بپرونم.

سلام بر مینا. پستت خوب بود. من ضمن اظهار ارادت به نظر داوود نظری میخوام تجربۀ خودمو بگم. من حس می‌کنم پوریها دو دستن. یکی کسایی که از لحاظ روحی روانی کاملا سالمن و با اراده و تصمیم بدی می‌کنن، این جور افراد معمولا منافع خاصیو دنبال می‌کنن و قصد دارن طعمه هاشونو در موارد ویژه ای ضربه فنی کنن. مثلا به ثروت طرف مقابل حسادت می کنن، از شهرت و علمش در عذابن، یا این که طرف قبلا در زمینه ای رقیب‌شون بوده مثلا رقیب عشقی و غیره. حالا این افراد با نقشه می‌خوان طرف مقابلو زمین بزنن. این دسته معمولا خیلی کم متنبه میشن و حتما باید از‌شون دوری کنی، چرا که به عمل‌شون آگاهن و می‌دونن دارن چی کار می‌کنن. دسته دوم پوریها خیلی کمن، ولی هستن. اینا گیر روانی دارن، یعنی بدون هیچ منافعی فقط در مواردی نا خواسته ضرر می‌رسونن. درست مثل دزدا. یه سری مثلا با برنامه ریزی میرن دزدی و به عنوان نمونه نقشه دزدی از یه بانکو می‌ریزن. ولی عده ای هستن که یه چیز بی ارزشیو می‌دزدن مثل یه شیشه عطر یا چند صد یا هزار تومن پول. جالب اینجاست که بعدا اون چیزای بی ارزشو میندازن دور. این بیماری این افراد تو روانشناسی اسم خاصی داره و در ترم خاصی از بیماریهای روانی تعریف میشه. حالا تو باید ببینی عمه پوریت از کدوم دستست. اگه اون منافع خاصیو از زمین زدن مامانت دنبال می‌کرده پس از دسته اوله و احتمالا اصلاحش سخته. ولی اگه مشکل خاصی با مامانت نداشته و از دسته دومه، وضع فرق می‌کنه، اینجا دیگه شما با یه آدم بیمار طرفین و اگه می‌تونین یا باید کمکش کنین یا از اهلش بخواین که کمکش کنن. حد اقل می‌تونین در صورت تعلق به دسته دوم با خیال راحت ازش بگذرین. تا های.

سلام آقای مصدق! درسته از این دید هم میشه نگاه کرد. و کاملا نظرتونو قبول دارم.
نه این بنده خدا با همه همینطوره. یعنی مثلا اگه شمارو هم ببینه دو سه سال باهاتون خوب رفتار میکنه و بعدد کاری که باید رو انجام میده.
بنا بر این میتونم راحت تر دوستش داشته باشم. کاش میشد سنش یه کم پایینتر بود که میشد بهش کمک کرد.

درود
مطلب جالب و تفکر برانگیزی بود. متاسفانه دنیا یه طوری شده که آدم معمولا برای خوب بودن مجازات می‌شه. انگلیسی‌زبان‌ها این مثل رو دارن که No good deed remains unpunished (هیچ کار خوبی بدون مجازات نمی‌ماند). و متاسفانه توی تجربه خودم واقعیت این مثل رو دیدم. برعکس معمولا کسایی که بد هستن، یا مثل عمه پوری بد با ظاهری خوب هستن، توی زندگی موفق‌ترند. شاید این افراد همین واقعیت رو می‌بینن و تصمیم می‌گیرن که گور پدر خوب بودن و موفقیت خودشون رو انتخاب می‌کنن.
البته من هم این آدم‌ها رو دوست ندارم و سعی می‌کنم خودم یکی از اونا نباشم؛ ولی یه جورایی برام قابل درکه رفتارشون.
امیدوارم یه روز دنیا اونطوری بشه که باید باشه. یعنی آدمای خوب موفق باشن و آدمای بد مجازات بشن.
سربلند باشید.

خب من به صورت سریع متن رو خوندم و یه چیزهایی رو بیان میکنم نه کامل و جامع ولی قدری مرتبط. از همین شخصیت عمه پوری شروع میکنم آیا عمه پوری آدم جذابیست جذابیتش در نظر دیگران چیاست این که با همه در ارتباطه خبر از این به اون میبره و از اون به این. خب همین یه بخشی از جذابیتهاشه. اصولا مردم دوست دارن از رقبا کسانی که بهشون حسادت میکنن و غیره اطلاع داشته باشن خب کسی مثه عمه پوری این نیاز رو برآورده میکنه. اون زمانی که عمه پوری با شما مرتبط بود آیا از دیگران حرف نمیزد زندگی خصوصی دیگران رو برای شما شرح نمیداد. اگر این کار رو میکرده پس جز شخصیتش بوده و طبیعیست که زندگی خصوصی شما رو هم پیش دیگران بازگو کنه واسرار عیان کند. اگرم فقط با شما چنین کرده که خب خصومت شخصی داشته که به نظرم دیگه مرتبط به بحث ما نیست. در مورد آدمهایی که به قول معروف پتانسیلهای بالا و چند گانه ای دارند داشتن تواناییهای زیاد هوش بالا هیچ وقت لزوما خوب بودن انسانها رو تضمین نمیکنه مخصوصا وقتی پای ارتباطات در میون باشه. اصلا بسیاری از آدمهای توانا برای دست یافتن به این تواناییهای خودشون فقط و فقط یک هدف دارند اونم اینه که دیگران رو تحت تاثیر خودشون قرار بدن. دیگه کامنتم طولانی میشه انشا الله خدا همه ما را به راه رااااست هدایت فرماید.

سلام نه عمه پوری زمانی که با ما در ارتباط بود چیزی از بقیه نمیگفت. منظورم هم از جذابیت مهربونی حمایت دلسوزی اخلاق و رفتا رخوب و خیلی چیزهای دیگه مثل این بود. با هوش بودن هم دلیل نمیشه که کسی آدم درستی باشه اما خوب کسی که علاوه بر هوش بالا ارتباطات عالی و خلاصه طوری که رعایت همرو بکنه آدم ازش انتظار نداره که خلاف رفتارش برخورد کنه.

سلااام بر مینا خانمی عزیزم
می دونی به نظر من ما همیشه باید اصل رو بر خوبی و مهربونی آدم ها بذاریم ولی ته ته تهش فاصله خودمون رو با هر آدم خوب و مهربونی به صفر نرسونیم…..
این فاصله ها همیشه کمک کننده هستند….. فاصله ها رو باید همیشه خودمون و حرف های اصلی و اساسی دلمون پر کنه ….. همون هایی که فقط باید بین خودمون باشه و خدامون یا کاغذ هامون یا صفحه نوشته و پاک شده ورد کامپیوترمون یا شایدم اشک های توی رخت خواب هامون و … و … و……
همه عمه پوری ها اگه این فاصله رو بهشون ندیم شاید همیشه خوب بمونند و نمیشه بگی همه تقصیر ها با عمه پوری هاست…..
آدم ها گاهی که نه همیشه وسوسه میشند و یا نفعی توش می بینند برای خودشون یا شایدم از روی نفهمی …..
بگذریم همیشه شاااد باش و خاله اِمی باش خخخخ شکلک خودمم هااا

دیدگاهتان را بنویسید