خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
کارگاه مثبت اندیشی رعد 6

موضوع این هفته احساسات. امروز رابطه احساسات با ارتعاش رو توضیح میدم و توضیح میدم چرا اینقدر داشتن حس خوب مهمه.
حافظ میگه: هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
حافظ میگه: وقتی تنگدست و فقیر هستی و روابط و سلامتی نداری، شاد باش. نمیگه شاد باشی اوضات بهتر میشه، میگه اگه حس و حالت خوب باشه قارون که نماد ثروته میشی و برای داشتن حس خوب باید تلاش کنی.
****

ما روزانه شصت هزار فکر داریم و میگن غالب افکار مردم معمولی منفیه. لازم نیست که این 60 هزار فکر رو بررسی کنیم و ببینیم چه ارتعاشی به هستی دادیم. احساسمون در یک کلام میگه چه ارتعاشیو فرستادیم.
اگه به چیز خوب فکر کنی احساست خوبه و اگر به چیزهای منفی فکر می‌کنیم احساسمون بد میشه
خانم هیکس میگه: می‌خواهید بدونید چه ارتعاشی به هستی میدید؟ به زندگیتون نگاه کنید.
*****
بعضیا میگن ما ارتعاش ثروت میدیم، پس چرا نداریمش؟ در جواب باید بهشون گفت که شما به ثروت فکر میکنید ولی حستون خوب نیست.
هر توجهی دو وجه داره: خواستمون از اون چیز و نخواستنمون از اون چیز. مثلا: شما ی ماشین چند میلیاردی میبینید.یکی میگه به به. چه عالی که در کشورمون ثروتمندانی داریم که از این ماشینا میتونن بخرن. ان شالله قسمت منم بشه و منم بخرم. ولی ی عده دیگه میگن ای بابا، ما داریم شب تا صبح سگ دو میزنیم، ولی این جوجه بد ترکیب که ب رو از پ تشخیص نمیده و نمیتونه دماغشو بکشه بالا سوار این ماشینه. خلاصه با دیدن ماشین حسابی حالش و حسش منفی میشه.
وقتی احساستون خوبه یعنی خوبی‌هارو دارید به سمت خودتون میکشید. خانم اِستر هیکس میگه موشک خواسته‌های شما به سمت جهان هستی پرتاب میشه، ،حالا اگه می‌خواهید به اون چیزی که می‌خواهید برسید، حستون باید و حتماً خوب باشه.
*****
روح ما به طور هوشمند خواسته‌ها رو دنبال می‌کنه. میدونید چرا؟ چون روح انسان خدایی و بسیار قدرتمند.
شما وقتی خواستتون پوله، روح شما هم به دنبال پوله و ثروتو پیگیری می‌کنه و به ذهن ما میگه: من به دنبال پولم. تو هم با من یکی شو که بهش برسیم. از طریق احساس بهت میگم که داری دنبال من میای یا بیراهه رفتی.
روح شما بهترین دیدگاه رو داره و به شما بهترین راهو نشون میده، مثل: جی‌پی‌اس میمونه، فقط باید بهش گوش بدید. روح ما میگه: اگه احساست خوب شد، یعنی ما داریم به خواستمون میرسیم.

روح ما از خداست. زبان روح هم “احساس” ماست. وقتی ما شک نداریم، ترس نداریم و احساسات بد نداریم موفق میشیم.
احساسات بد یا همون احساسات شیطانی مثل: کینه، حسادت، ترس، عصبانیت، ناامیدی، دلسردی و غم.
احساسات خوب مثل:عشق، شادی و امید.
با احساس خوب به تمام آرزوهامون میرسیم. این حرف خداست، سوره یونس، آیه 58 میفرمایند:
*بگو که باید منحصرا به فضل و رحمت خدا شادمان شوند که آن بهتر و مفیدتر از ثروتی است که می‌اندوزند. *
*****

تمارین قبلی همش توجه بود. ی چیز بیس همه تمارینه، تمام تمارین برای اینکه حس ما خوب بشه، پس اگه تمرین‌ها حستون رو خوب نکرد، پس تمرینتون بی‌فایده. از این به بعد احساستون راهو نشون میده.
به هر چیزی که توجه می‌کنیم، باید حسمون رو خوب کنه تا جواب بده.
گاهی در روزمرگی غرقیم، باید ببینید حستون خوبه یا نه. اگر حستون خوبه یعنی راهو درست رفتید.

احساس خوب زندگیو دگرگون می‌کنه. شما وقتی احساستون خوبه، خیالتون راحته که ذهن و روحتون با هم هماهنگند و وقتی این دو با هم هماهنگ باشن یعنی در جاده درستی در حال حرکتید.

مثال میزنم: پسری نابینا قصد ازدواج داره. روحش چون خداییه بهش میگه: دختر خوب زیاده، خدا درهای رحمتو به روم باز می‌کنه، دنیا پر از فراوانیه و همه‌چی دست به دست هم میدن، که من و همسرم خوشبخت بشیم. درسته که پول ندارم ولی خیلی از دوستانم هم پول زیادی نداشتن و عروسی کردند و خوشبخت هستن. زنهاشون الان درکشون میکنن و خیلی هاشون هم بچه سالمی دارن و همه‌چی خدارو شکر براشون بهتر از دوران مجردیه.
ولی ذهن منطقی چی میگه: ای بابا بیشتر دخترای این دوره زمونه بد هستند و سر گوششون میجنبه، دخترا خیلی پول دوستند و من پول ندارم، اوه اوه کی میتونه از پس مخارج زندگی مشترک بربیاد، کی میتونه خرج زن و بعد بچه و بزرگ کردنشو بده. وای اگه بچم هم نابینا بشه چی. خلاصه اون قدر افکار منفی به سراغش میاد که در آخر میگه: سری که درد نمیکنه چرا باید دستمال ببندم و منصرف میشه از ازدواج.
نتیجه این حرفهای ذهن منطقیش، نا‌امیدی و غم. ذهن منطقی تبحر خاصی در دیدن سختی‌ها و محدودیت‌ها داره.
اینجا روحتون یه تلنگر بهتون میزنه و حستون بد میشه و با خودتون بگید:
رعد توی کارگاه مثبت اندیشی گفت: اگه ذهنم و روحم با هم یکی نباشن، من به هدفم نمیرسم. پس “آگاهانه” توجهتون رو عوض می‌کنید و به خودتون میگید:
فلانیو ببین چه زندگی خوبیو شروع کردن، چه قدر هم کم خرج بود عروسیشون، اصلا بعد از ازدواجش کار و بارش هم بهتر شد و زندگیش افتاد روی غلطک، بچشون هم خدارو شکر سالمه، خدا برکت رو ریخت توی زندگیشون. اینجاست که حستون بهتر میشه، روحتون میگه آفرین داری مثل من فکر میکنی.

اینو یقین داشته باشید به محض اینکه ما با روحمون مشابه فکر کنیم، نعمت و برکت مثل بارون میباره توی زندگیمون و مطمئن باشید که خدای بزرگ بهترین‌ها رو میذاره جلوی پاتون. به هیچ وجه من‌الوجوه باز هم تاکییییید می‌کنم، اصلا و ابدا برای خدا راه تعیین نکنید و نگید چه‌جوری و از چه راهی منو به هدفم برسون. اگه برای خدا و کائنات راه معیین کنید، موفق نمیشید.

یه مثال دیگه میزنم و بحث احساس رو همین جا میبندم، شما ثروت رو دوست دارید و ارتعاشش رو میفرستید، احساس خوب به ثروت دارید دیگه نباید ذهنتون در گیر این بشه که باید برم ارثمو بگیرم، یا ای کاش قرعه‌کشی برنده بشم، باید حتما این معامله من
سود بیشتر کنه، یا اگه توی آزمون ورودی قبول بشم و… نه این طوری نیست،
اگر ارتعاش ثروت شما مثبته و با فکر به اون حالتون خوب میشه، هر اتفاقی توی زندگیتون افتاد باید شاد باشید. مثلا: شاید این وسط اخراج بشید، نترسید و غصه چیزیو نخورید، دست کائنات و خدا رو باز بذارید و تلاش زندگی معمولیتون رو انجام بدید. این وسط هم نشونه‌هایی خواهید دید.
احساس خوب کاملا خدایی و احساس بد کاملا شیطانی.
******
تمرین این هفته:
1- برگردید و دوباره پست‌های قبلی رو تا اینجا مرور کنید و اگه نت برداری کنید که عالی، می‌خوام ببینید که فکرتون نسبت به اون اوایل چه‌قدر در فهم جملات و مطالب تغییر کرده.
2- فیلم راز رو چند بار نگاه کنید.
3- اگه دیدید حستون بده، سعی کنید پله پله احساستون رو بهتر کنید.

۵۲ دیدگاه دربارهٔ «کارگاه مثبت اندیشی رعد 6»

سلام . ی سئوال از خدمت مدیران و ادمین های سایت دارم :ایها المدیرون اگه پستی بر چسب نداشته باشه چه قدر زمان میبره تا بر چسب دارش کنید ؟
جواب این سئوال برام خیلی مهمه . نادیده نگیریدش خخخخ که به خشم رعععد بزرگ دچار میشید .

یکی بیاد جوابشو بده خو !العان به ارتعاشات منفیش دچار میشین مدیران و چی گفتی پدر ؟؟ادممیییییییییین ؟؟؟جسارتا ادمین یعنی چی !!!!کاش زیر سیکل صحبت میفرمودی تا من هم ک تا سوم ابتدایی بیشتر درس نخوندم مفهوم کلومت رو متوجه بشم و بتونم جوابتو بدم !!!متاسفم .ادمییییییییییین در تخصص استادت نیست ای پدر !
تا دیداری بعد .درود و سه صد بدرود !

پروااااززز کجایی پسرم ؟ بابا جون چه میدونم ادمین چیه ؟مدیر ،رئیس و ویرایشگر و خدمت رسان و یاریگر . خوب شد حالا ؟
پروازی جواب سئوالا رو نگفتی . میگم پست ها رو دنبال کن . به نظرم روحیه تو با این قوانین سازگاری داره . تا حالا خوندیشون یا فقط نگاه کردی و رد شدی ؟

آآآآآآآآه .آخرشم هیچکی جوابتو نداد جز همین پسر نازنینت ؟؟؟؟
بیبین ددی جون !برا حاجیت ک برچسب زدن کاری نداره .یعنی در عرض سیم ثانیه میشه برچسب زد به مطالب و فرستاد .رو ایر !!آآآآآآاه .آآآآآآآآآاه .این پیر فرتوت ک اسم شریف منو صدا میزنه کیه ؟؟؟
عمهههه !
عمه .تو هنووووووووووز که هنوووووووووزه نفس میکشی ؟؟؟؟

شنیدم که در جنگ با قبیله آپاچیای همسایه مون منگاله به درجه رفیع شهادت نایل آمده ای …خب اشکالی نداره …نایل خواهی آمد در جنگهای بعدی بلکم من بتونم از سهمیه داداش زاده شهید بودنم استفاده کنم و قلل موفقیت و اقتدار را یکی یکی بپیمایم …چیه سوم ابتدایی واقعا …ای پدر و ای عمه .تاسف بر شما که نذاشتین جوانی با اون همه استعداد ذاتی پشتکار و تلاش بیشتر از سوم ابتدایی پیشرفت نمایه و برگ زرینی ثبت فرمایه بر جریده خانواده بارانی سنگاله !!!!!!

پرواز کلمه حاجیت یعنی چی اونوقت ؟
در ضمن آسمانه جان با توضیحاتی که داد فهمیدم چرا انتشار پستهای من چرا توسط محسن و شبو شور این همه وقت گیره . علت اینه که جاز و ماز به علت عدم رعایت فاصلله گذاری بد می خونه .
ی سئوال دیگه :متن این پست هم بد خونده شد یا نه ؟

ورزش کردن و غذاهای ارگانیک خوردن باعث میشه که ارتعاش مثبت شما بیشتر بشه .
سعی کن در روز دقایقی پاهاتو بالا تر از سرت قرار بدی . رهایی درسته که دچار روزمرگی شدی ولی همین که احساست خوبه و خوبی ها رو میبینی ،به این معناست که در جاده درستی در حال حرکت هستی .

سلام رعد عزیز آخخخخ خدای من مدال طلا هورا اونم از دست رعد کبیر واقعا عالیه
احساس و فکر باهم هم ارتعاش باشن یعنی پیشرفت هردوی اینا که گفتید و این چند ماهی که همراه کارگاه مثبت اندیشی هستم را تجربه کردم دقیقا همینه مرسییییی رعد عزیز مرسی که انداختیم توی راه مثبت ، مهم اینه که حالم خیلی خوبه و عالیم حتی اگه سختی بهم هجوم آورده منو فکر و حسم خوبیم . خیلی خوشحالم و شادی رو برای تو و محله ای های عزیز آرزو میکنم

ستاره جون مدال برنز و برنج و حلبی به احتمال نصیبت میشه خخخخ میگم اینجا ببینک های خیلی فعالتر از نبین ها هستند خخخ
ستاره جون معمولا افراد وقتی شروع میکنن به مثبت اندیشی بعد از مدت کمی دچار سختی و نا امیدی میشن . ولی این مقاومت به خاطر ذهن منطقیشونه . کمی تحمل کنن همه چی مثل سابق میشه

مشتبهی با وقار چرا به سئوالم که در کامنتها عنوان کردم جواب ندادی ؟الان که ویرگولها رو فارسی گذاشتم شما رفتید انگلیسیش کردید ؟چه قدر زمان برد این کار ؟
***
سئوال بعدی :چه اتفاقی افتاده که صبور و با وقار و با متانت شدی ؟
سئوال بازم بعدی خخخ متن پست رو خوندی ؟چرا نمی خونی بابا جون ؟

سلام رعد،
من از مطالب روانشناسی و قانون جذب و این چیزها به شدت متنفرم.
فقط مثل خودت ۲ تا سؤال پیش اومد.
اولاً شما مردی یا زن بالاخره؟
دوماً شناسنامت رو خوندم خیلی دوست دارم بدونم البته در صورت تمایل که اون نابینای موفقی که باهاش آشنا شدی کی بود؟
موفق باشی

وای ببین کی اینجاست مستر منچستر .
تو از قانون جذب شاید به ظاهر متنفر باشی ولی در باطن خیلی هم دوسش داری خخخخ اگه باطنت مثبت نبود رععععد دونا ازت بیزار بود . ولی میبینی که حسم بهت بازاره و بیزار نیستم هههه
اوا من خااااانوووممم خانوم . مگه توی شناسنومه نخوندی ی خانوم موقر و با شخصیتم خخخ اینکه بچه ها بهم میگن بابابزرگ داستان داره که بعدها مفصل برات تعریف میکنم .
اون نبین موفق امیر سرمدی بود. آخه من عاشق هواشناسی و برف و بارونم . و سالهای قبل کاربر وبلاگش بودم . ی بار بر حسب کنجکاوی اسمشو توی گوگل سرچ کردم و اومدم این محله . فک کردم امیر سر کار گذاشته بقیه رو و الکی گفته نابیناس . بعد اومدم و کلی اینجا رو وارسی کردم . دو به شک شدم بهش ایمیل دادم آقای سرمدی شما نابینا هستید ؟؟؟ و اینجوری شد که این شد .
مستر منچستر مهم نیست که قانون جذب رو قبول نداری مهم اینه که همیشه شاد و شنگول و مهربون باشی . همین کافیه . به خدا و قدرت بزرگتر از خودت هم ایمان داشته باشی که نور علی نور .

ممنون بزرگوار،
خدا را شکر که اون نابینای موفق سالهاست که دوست صمیمی من هست.
در ضمن به قدرت اون بالایی که بد جور ایمان دارم.
حضور واقعیش تو زندگیم رو ۳ بار بد جور حس کردم.
جوری که به جون خودم اگر روزی بدبختترین آدم روی زمین بشم تردیدی ندارم که در آخرین لحظه دستم رو محکم می گیره.
راجع به این ۳ بار هم ماجرا طولانی ولی شنیدنی
شاید روزی در موردش باهات حرف زدم.
فقط اگر جسارتی نباشه
تو شناسنامت اثری از راه های ارتباطی با شما نبود.
اگر دوست داشتی
تو تلگرام بهم پیام بده و همون جا راه های ارتباطی با خودت رو اگر دوست داشتی بهم بگو.
باعث خرسندی من هست که دوستی مثل شما داشته باشم.
آیدی تلگرام: davood)_choobiny
پیروز باشی

مستر منچستر نیکی و پرسش ؟بدو خاطراتی که در این مورد داری برامون بنویس . خیلی خوبه که با همه به اشتراک بذاری . بقیه هم مسلما ی چیزهایی برای گفتن دارن .
والا این پستهای کامپیوتری و نبینی چیه که من سر در نمیارم . ی چیزی پست کنید که آدم بدونه پشت این اسم های عجیب ی آدم با قلب وجود داره.
مستر راه ارتباطی با رعد همین پیام های خصوصی محلست .ولی در مورد این خاطرات جالبت بیا پست بزن. من و بقیه منتظریم

بله چند وقتیه که اعضا متوجه شدند باید از خودشون شروع کنن و به قول خودشون تولید محتوا نمودند و در پستهای دیگه هم حضور یافتند . بله هر کدوم از ما برای تغییر شرایط فقط و فقط از خودمون شروع کنیم .

خخخخ مستر نیش کدومه ؟کنایه کجاست ؟
منظورم از تولید و اینا به مشتبهیه . آخه چند سال پیش به پست های عزیز من میگفت آبدوغی . دوغکی و آبدوغ خیاری خخخخ منم به پستهای تولید محتوایی میگفتم پست های چلو کبابی هههه ولی چون تابستون بود آبدوغ خیار به بقیه بیشتر مزه میداد و همه میریختن توی پست های من . و بعد سعید اخمالو پست های منو قفل میکرد خخخخ
مستر من همیشه جذبهای خوبی داشتم و خواهم داشت . نمونش شما که این همه عالم و دانا و زبلی ?

درود رعد. من به چی و کی سوگند یاد کنم اینایی رو که میگیو انجامیدم.
میگم بعد یه سؤال همین الآن یهویی واسم پیش اومد.
در برابر ذهن منطقیمون باید مقاومت کنیم.
دقیقاً معنی این چیه؟ یعنی غیر منطقی فکر کنیم و احساسی.
قبول دارم این موضوع حد اقلش میتونه حال ما رو خوب کنه, ولی تکیه فقط به این موضوعاتو راه حل نمیدونم و فکر هم نمیکنم با عسل عسل گفتن دهان شیرین بشه.
حد اقلش تا حالا که این طور بوده.
پاینده باااشی.

سلام کریمی . شما چون نیمکره چپ مغزت فعاله برات این حرفها اصلا قابل باور و درک نیست . شما و مستر منچستر و چند آقای دیگه توی دلتون به این حرفها میگید چرندیات خخخح
در برابر ذهن منطقی باید مقاومت کنیم :مثال میزنم یکی آرزو داره ی خونه خوب بخره ولی پول نداره . ذهن منطقی میگه این خونه بالای ۲۰۰ میلیونه . تو اگه ماهی دو ملیون هم درآمد داشته باشی و هیچی نخوری و هیچی نپوشی چند سال طول میکشه تا این پول جمع بشه اون موقع هم خونه چند برابر شده .خب اینا دو دو تای ذهن منطقیه . ی تمرین داریم که با گفتن چی میشه اگه ذهن منطقی دست از سرمون بر میداره . چون داریم میگیم چی میشه اگه من این خونه رو بخرم ؟؟چی میشه اگه خونه ای شیک و بزرگ داشته باشم ؟ذهن منطقی سریع میره و مبارزه نمی کنه . مرحله بعدی که ذهن منطقی باهات کاری نداره پیدا کردن مثالهایی در دنیای حقیقی . توی این مثال سریع بگید سال ۸۳ رعد بزرگ دو میلیون پول رهن دست صابخونه داشت ولی ی خونه ۲۰ میلیونی خرید . بگردید توی دوست و آشنا و همکار و همسایه ازین موارد پیدا میکنید .
کریمی این قانون جذب به نظر من از دیدگاه دینی اسمش توکل و باور داشتن به قدرت خداونده . باور داشتن به قدرتی لایتناهی باعث شیرین شدن روزگارمون میشه .
وقتی مشکلی پیدا کردی به خدا بگو ای خدا این مشکل رو میذارم روی شونه های تو . من ضعیفم . و تو قوی خخخ ببینم چه میکنی .
کریمی

به خدا اشتباه می کنی رعد،
من همیشه وقتی از چیزی یا تئوری متنفر هستم، مفهومش این است که فقط خودم دوستش ندارم.
نه اینکه اگر مثلاً رعد راجع بهش حرف زد بگم چرند هست.
نه، از نظر این بزرگوار عالی هست پس خودش هم لذت ببره.
از بچگی پدرم بهم یاد داد که همه ی نظرات و ایده ها را بشنوم ولی فکر نکنم که همش درست است.

آفرین به پدرت که بچه های خوبی تربیت کرده .
ولی اگه ضرب المثلهای قدیمی و اشعار و حتی انجیل و تورات و سخن بزرگان رو بررسی کنیم اعتقاد به قانون جذب وجود داره .
مستر خیلی منتظر خاطراتت هستم . بشین و وقت بذار و مو به مو برامون بنویس که خیلی توی این اوضاع به شنیدن این خاطرات نیازمندیم

سلام
چندتا از پستهاتون را خواندم و خوشحالم که نگرش مثبتی دارید.
بتازگی یک حرکتی شروع کردمکه به شدت دارم به پیش می روم اگرچه تا حالا در این زمینه سابقه ای نداشتم و کند هم پیش می روم اما واقعا دنبالش می کنم تا آخرش.
وقتی به نتیجه مورد قبول خودم رسیدم میام و توی این محله به اشتراکش می گذارم حتی اگر چند سال دیگه طول بکشه.

سلام نیره جان .
عزیزم سعی کن هر صبح که از خواب بلند میشی قبل از خارج شدن از تختتت آرزوتو تصور کنی و حس کنی به خواستت رسیدی . مورد دوم به هیچ وجه راه برای خداوند و کائنات تعیین نکن ..مثلا نگو اگه فلانی بیاد توی طرح کمکم کنه موفق میشم یا اگه فلان وام جور بشه حل میشه . مداوم بگو بهترین راه ها جلوی پای من قرار میگیره.
****
امیدوارم در بهترین زمان به خواستت برسی و بیای داد بزنی رعععد کجایی بیا که خیلی زودتر از اونچه که فکر میکردم به خواسته هام رسیدم . تمرین چی میشه اگه هم انجام بده

سلام رعد
میدونی وقتی داشتم جواب کامنتت به علی رو میخوندم ناخود آگاه یاد یه داستان افتادم.
دقیق یادم نیست از کی بود
میگفت یه نفر کلی کار میکرده تا به خونه ای که میخواسته برسه.
وقتی پولش به اون اندازه که میخواست رسید رفت سراغ صابخونه ولی پول خونه بیشتر شده بود.
اونم جای اینکه بره و یکی کوچیکتر رو انتخاب کنه رفت دوباره کار کرد.
و خلاصش این بود که آخر سر یارو یه قبر تو یه جای بد خرید و هر روز که از خواب پا میشد میرفت کنار قبرش مینشست تا شب خخخخخ

حالا بریم سراغ پست
رعد جدی جدی از وقتی پست های تو رو دنبال میکنم حس میکنم زندگیم خیلی از قبل بهتر شده.
دیگه اخبار هم گوش نمیدم و پایه حرفایی کسایی که از نا امیدی و اینا حرف میزنن نمیشینم یا یه جوری مسیر حرف رو به اون چیزایی که میخوام عوض میکنم
دلم بارون میخواست که خوب هرچند کم ولی اومد و کلی روحیمو بهتر کرد.
فقط یه مشکل بزرگ هست که نمیدونم چکارش کنم
راستش دارم به سالگرد مرگ دوستم نزدیک میشم و خیلی وقت ها وقتی فکر میکنم پسر سالم و سر حال یه دفعه قلبش وایسته و من یه دوست خوب رو از دست بدم یه جورایی حالم ….
نمیدونم شاید هم همه اینجوری باشن و بعد از سالش دوباره بهتر بشم.
این عالیه که هستی و ادامه میدی رعد

سلام ابراهیم با نمک . این داستان من در آوردی بود یا داستانی محلی ؟؟ی ترانه کوردی با این مضمون منفی شنیده بودم خخخ داستانها رو ول کنید و به حقایق بچسبید . کم نیستن افراد آس و پاسی که با هیچی شروع میکنن . ازدواج میکنن و خونه و ماشین میخرن . ی ذره به اطرافیانتون نگاه کنید .
****
طبیعیه که آدم از نبود دوستش ناراحت باشه. ولی سعی کن فقط به خاطرات خوبی که باهاش داری فکر کنی .
خیلی خوبه که داری از شنیدن اخبار منفی دوری میکنی . آهان بحث و یکی به دو با افراد دیگه در مسآئل مختلف به شدت حال آدمو بد میکنه .
خود من سر مسائل سیاسی آی بحث میکنم و حرص میخورم که نگو . تا حدودی الان کمتر بحث میکنم ولی روزانه یکی دو تا از دستم در میره خخخ

یکی از دوستان و بر و بچ بیاد برا من و رعد و ستاره توضیح بده که ما چطور باید بنویسیم که جاز خوب بخونه براتون.
ببینید اون دفعه محسن صالحی برا من گفت تو تیم تاک که مشکل پست رعد چی بوده ها ولی من یادم رفته. خخخخخخخخ. انگار یه فاصله هایی رو باید گذاشت و یه فاصله هایی رو باید دویید و نیشست و خوابید و اص گیج شدم. یکی بیاد دقیق و کامل بگه بهمون که کجا باید چیکار کنیم که جازتون گیج و واگیج نزنه و پستهای مام ویرایشگرارو اذیت نکنه. کاما و ویرگول و نقطه مقطه و فاصله های بعدش چطور باید باشه. آیا بعد از جملات هی سه نقطه بذاریم این آزاردهنده ست؟ یادمه چن سال پیشا هی به علی کریمی میگفتین کاما نذاره!!!

رهایی این دفعه برای پستم بر چسب نوشتم . کاماش هم فارسی بود ولی زود منتشر شد . در حد ی دکمه زدن فک کنم . یادمه ی بار هم شبو شور دو ساعت پست منو قفل کرده بود و داشت نمیدونم چه کار میکرد .
خب رهایی تا حالا فیلم راز رو کامل دیدی ؟برو مطالب پستهای قبلی رو بخون بگو آیا الان نگرش و فهمت نسبت بهشون تغییر کرده یا نه ؟

سلام بر رعد کبیر و رهگذر بزرگ. خخخخ در مورد سوالتون اومدم در حد دانش خودم پاسخکی بدم و برم. ببینید دوستان برای نگارش یک متن طبق چیزی که قانون همه جاست باید علائم اولا سرجای خودشون قرار بگیرند، مثلا: کاما، دو نقطه، علامت تعجب و نقطه هر کدوم اگر در جای خودشون قرار بگیرند خیلی بهتره. حالا بماند که بعضی ها برای زیباتر و جذابتر شدن یک سری علائم رو درجاهای نا متعارف استفاده میکنند یا مثلا از سه تا علامت تعجب استفاده میکنند، یا بعد از سلام علامت تعجب میذارند و از این نمونه ها دیگه. نکته بعدی بعد از نوشتن هر علامت باید فاصله زد، یعنی در واقع علامت باید بدون فاصله بعد از نوشتن کلمه زده بشه و بعد از علامت فاصله زده بشه. پس علامت به کلمه میچسبه و بعدش فاصله میخوره. خخخ نکته بعدی هم اینکه سعی کنیم از علائم فارسی استفاده کنیم یعنی بجای کاما از ویرگول استفاده کنیم که با گرفتن هم زمان کلید شیفت و حرف ف نوشته میشه. برای نوشتن برچسب ها هم باید بین کلمات و عبارتها کامای انگلیسی نوشته بشه که اونم با گرفتن هم زمان کلید شیفت و ع میسر خواهد شد. البته به این نکته هم توجه کنید که برای نوشتن برچسبها و نوشتن کاما دیگه نباید هیچ فاصله ای زده بشه، یعنی قانونی که بالا بهش اشاره کردم برای نوشتن برچسبها صدق نمیکنه. یه مثال براتون میارم تا منظورم بهتر درک بشه. مثلا فکر کنید کلمات زیر برچسبهای یک پست هستند:
پست,خبر,اطلاعیه,گزارش,و… به همین ترتیب.
این قاعده نوشتن بدون فاصله علامت بعد از کلمه و زدن فاصله بعد از اون علامت همه جا پا برجاست نه تنها تو این سایت و این محله و نه فقط برای درست خوندن صفحه خوانهای ما. اگر دوستان یه مقاله و یا یه پایان نامه هم بخوان بنویسند باید این قانون رو رعایت کنند وگرنه این مسئله میتونه براشون دردسر ساز بشه. در پایان هم تشکر از توجهتون به این مسائل. اگر بازم سوالی بود در خدمتم. البته میتونم برای نمونه برم همین پست رعد رو ویرایش کنم تا دوستان متوجه منظورم به طور کامل بشن.
رعد از پستهای این مدلیت هم تشکر میکنم. من همه رو تاحالا کامل خوندم ولی فکر کنم نتونستم بهشون عمل کنم چون هی یادم میره. خخخ. راه خوبی رو شروع کردی و امیدوارم تا پایان با همین قدرت پیش بری و خاطره خوشی رو برای همه هم محله ای ها رقم بزنی.

آسمانه خیلی خوب توضیح دادی .
متاسفانه من نمیدونم از کی عادت کردم وقتی جمله ام سئوالیست از چند علامت سئوال استفاده کنم .
آسمانه همین که میخونی و کانالهای فکریت با مدلهای دیگه هم آشنا میشه خوبه . ولی به نظرم بیا ی صلوات شمار بخر و اتفاقات خوب رو تیک بزن . این کار ی حس خارق العاده و ناب بهت میده باور کن

اون یارو به اونچه که باور داشته رسیده . باز خوبه که قبر هم گیرش اومده و خرج روی دست وراث نذاشته . خخخ
باور کن وقتی ما خونه خریدیم دو میلیون بیشتر نداشتیم . ولی از راه های معجزه واری بقیه پول برامون جور شد . و قرضهامون هم کمتر از ۶ ماه پس دادیم .

سلام.

چه خوب که برگشتی رععععععععععععععععععد بزرگ.
منتظر این کارگاه بودم.
البته خوشبختانه دلیلی برای انجام تمرین ها ندارم چون خواسته و ناخواسته در حال انجام تمارین هستم و احساسم بیش از اون که در وصف بیاد خوبه و خوب تر هم میشه.
من این روز ها عمیقاً درگیر درس خوندن هستم ولی با وجود تمام درگیری ها حسم خوبه و می دونم راهو دارم درست میرم.
بهترین تمرین برای من جمع بودن حواسم به مثبت های زندگیمه که بهترین حس رو بهم منتقل می کنه.
بقیه تمرین ها رو هم از این ور اون ور پیدا می کنم و انجام میدم ولی نگاه به مثبت ها و توجه به اون ها یه چیز دیگه است.
مثبت های امروزم فعلاً خاص نبودند و در غذا و یک هدیه که ادکلن می باشد خلاصه میشن امیدوارم تا پایان تولدم اتفاق خارق العاده مثبتی برام بیفته خیلی منتظرشم.

سلام تولدت مبارک . چه جالب . پس پست من با تولد تو مقارن گشت خخخخ نمیدونستم آبانی هستی . یعنی یادم نمی مونه .
***
دقیقا تو هم مثل منی . شاید هم من مثل توام . اگه اتفاقات مثبت روزانه به اضافه مثبتهای گذشته رو تیک بزنم ی حال فوق العاده خاص و انرژی زیادیو در خودم حس میکنم .
چون دیگه با این کار منفی ها به ذهنم سرک نمیکشن . ولی متاسفانه در تیک زدن کوتاهی می کنم.
میگم پست منم بی زحمت بذار پای جذبای خوبت خخخخ چون با اینکه خیلی وقت بود نوشته بودمش ولی وقت و حوصله انتشارش رو نداشتم . ولی دیشب گفتم هر جور شده باید کامل و منتشر بشه

سلام بر رعععععععععد بزرگ.
دلم نمیخواد از یکی از دوستانم جدا بشم باید روی چی تمرکز کنم؟
روی نرفتنش که میشه همون رفتنش و کلاً نخواد بخوام که نره یا نرفتنش در دیدگاه قانون جذب یکی هستند پس من چه باید بکنم؟
خوب نتونستم بنویسم ولی منظورم رو متوجه شدید حتما!

حسین الزمان اصل نمیدونم کجایی اصلا و به هیچ وجه قانون جذب برای دیگران اثر نداره . دوستت قصد رفتن داره و تو با هیچ ورد و حس و قانونی نمی تونی اونو از تصمیمش منصرف کنی. ***
خبر خوب اینه که تو فقط میتونی برای دوستت و خودت ی زندگی آروم و شاد و موفق آرزو کنی. تو میتونی برای خودت ی دوست خوب و عالی آرزو یا تصور کنی. این بین ممکنه دوستت هم بمونه یا بره. ولی در نهایت دوتاتون شاد و خرم خواهید بود.

سلام رحمت قیری.
منم تا حد زیادی سعی می کنم مثبت باشم و خیلی از این مطالب مثبت اندیشی رو در جاهای مختلف خوندم اما بعضی مطالبت برام تازگی داشت.
پست های قبلی مثبت اندیشیت رو نخوندم و باید یه سری بهشون بزنم و اگه مطلب جدیدی داشت یاد بگیرم.
شاد باشی.

سلام!
چون چند روزی دیر رسیده بودم، می‌خواستم دیدگاه ننویسم که شکل پست باعث شد بنویسم. برای من در کنار جذاب بودن قوانین مثبت‌اندیشی، محتوای مطالبتون قشنگه. یه مطلب همه جانبه متشکل از استشهادهای قرآنی و حدیثی، اشعار و عبارات گزیده محققان و دانشمندان.
موفق باشید و برقرار!

سلام علا الدین.
راستی این پست شاید با انگشتای من تایپ بشه ولی نود و نه درصدشون حرفهای آقای شریفی. من توی کلاسهای پرورش افکار ایشون شرکت میکنم. البته چهارتا جلسه رو توی یک جلسه خلاصه میکنم.
چون خودشون عاشق فوتبال هستند کلی از قهرمانان فوتبال و رشته های ورزشی هم میگه که خواسته ناخواسته دارن از قوانین جذب استفاده میکنن. اما من چون هیچ شناختی روی اونا ندارم فاکتور میگیرم اون قسمتها رو. ولی توی صحبت های ایشون دونستم مسی ی آدم مریض و ضعیف الجثه بوده که حالا خودشو به اینجا رسونده

سلام.
جریان رفتن دوستم رو بی خیال شدم و نسبت بهش هیچ تمرکزی نکردم اون هم منصرف شد و به عنوان جذب مثبتی حسابش می کنم جذبی مثبت و عاااااااااالی
امروز زیر بارون قدم زدم و رفتم جلسه جذبی دیگر چون دیشب که تهران بارون اومد منم خواستم که شیراز بیاد و اومد
توی جلسه رسمی که همه تشکل ها بودند رئیس جلسه که با من دوستی عمیقی داره ازم خواست یک شعر دکلمه کنم و من هم زیر باران بیا قدم بزنیم مجتبی کاشانی رو خوندم و جو خشک جلسه رو به فضایی رمانتیک و ادبی تبدیل کردم و همه به شدت ابراز رضایت کردند مثبتی دیگر.
باز هم خواهم آمد.

سلامو هزاران سلام.
چه جذبایی. بارون و شعر و دکلمه. چه خبر از جذبای خوراکی موراکی؟
خیلی خوشحالم که خوشحالی.
حسین شک ندارم اگه همین جوری پیش بری به جایی میرسی که می خوای

دیدگاهتان را بنویسید