درود دوستان. امیدوارم دلتون شاد باشه. همچنین امیدوارم از سروده ی زیر که از خود ناچیزم هست خوشتون بیاد.
غریبه ی تنها
منم کسی که نچیده گلی ز گلشن دنیا غمین و دلزده حتا ز بوستان و ز صحرا.
منم کسی که دلش را به خون دیده بشوید کسی که عشق نجوید همان غریبه ی تنها.
منم کسی که چو آتش سرشته اند ز داغی منم کسی که چو بهمن سرشته اند ز سرما.
ره فراق چشیده عذاب شمع کشیده دل از رفیق بریده چو عشق بیکس و بیجا.
چو خاک پاک و فروتن چو آب صاف و صمیمی غزال بیکس صحرا عقاب بیپر بالا.
کجا روم که همه جا همین جهان خراب است غم غریبی بیحد چه تُنگ تَنگ و چه دریا.
در این جهان غم انگیز که صحنه ها پر درد اند نگو که درد دل اوست نبود دیده ی بینا.
بسوخت جان و تنم را غریبی همه با هم ستم به مردم مظلوم ستم به غنچه ی مینا.
یکی به جنگ کشانی یکی به درد نشانی چه بدسرشت جهانی کمی بساز تو با ما.
چو باد در پی پوچی دویدم و به فنا رفت عزیز عمر و دل اما بماند آن دل شیدا.
امید من به بهاری است که سردیم بزداید به یار غصه گساری است که خوش کند دل تنها.
ستم کشیده ز خویشم از این دلم پر نیشم جدا کنم ز گناهان خدای پاک توانا.
نبود در ره خوشدل چنین گلایه ی باطل برو به سمت ره یار و دل سپار به فردا.
(خوشدل)
چشم به راه ارزیابی سازنده ی دوستان هستم.
۱۸ دیدگاه دربارهٔ «غریبه ی تنها»
سلام حسین جان. خیلی زیبا و دلنشین مینویسی. خیلی لذت بردم. تولدت هم پیشایش مبارک.
درود بر آرش خان عزیز. سپاس واقعا. انشاء الله از شما را می خوانیم و بهتر خواهیم نوشت. برای تبریک تولد هم واقعا سوپرایز شدم.
سلام.
خیلی لذت بردم.
با وجود این که متولد سال هفتاد و نه هستید اما زبانی قوی در شعر دارید البته اگر بتونید از زبانی امروزی تر برای اشعارتون استفاده کنید خیلی بهتره ولی به هر صورت من شعرتون رو دوست داشتم و ممنونم که این جا به اشتراک گذاشتیدش.
درود. سپاس که اینجا سری زده اید. دقیقا این را به یک استادی نشون دادم و یکی از انتقاداتش همین زبان کهن بود و کمی تغییر دادیم و این شد و اینجا گذاشتیم. انشاء الله آثار هم روزگاران را می خوانیم و زبانمان را بروزتر می کنیم. باز هم سپاس.
سلام، آقای پیمانی عزیز، چه شعر قشنگ و دلنشینی، اما علیرغم دل نشین بودنش بنده ی حقیر به اشعار امیدوار کننده بیشتر علاقه دارم، اصلاً نمیدونم چه سری است که اکثر ما ایرانیان شعرهایمان بوی غم می دهد، خلاصه خیلی دوست دارم که به زودی از تو جوان پر انرژی حافظ کلام وحی شعری بخوانم که تمام بدهکاریهایم یادم برود، نه تمام بدهکاریهایم را یادآوری کند. یا علی
درود. خخخخ. خب احساسات می گفت نا امیدانه بنویس! ولی چیزی که مشخص به قول شما شعر امیدوارانه خیلی می تون مفیدتر باشه. انشاء الله در سروده های بعدی به این توجه میشه. البته در دو سه بیت آخر سعی شد کمی از حس نا امیدیش کم بشه ولی ظاهرا خیلی کم بوده. ببخشید طولانی شد. بسیار سپاس که وقت گذاشتید.
سلام خدمت شما.
خسته نباشید. آفرین بر شما.
سپاس فراوان.
مرغوب و خوش آیند.
تخلّصتان زیباست.
همیشه خوشگفتار و زیبانگار باشید.
درود بر شما. واقعا محبت دارید. خیلی ممنون که وقت گذاشتید.
سلام حسین آقا. زیبا مینویسی دوست جوون. دست مریزاد. پایدار باشید.
درود. لطف دارید. انشاء الله بهتر بشه.
سلام بر شاعر گرانقدر حسین الدوله شهر
درود. میبینیم که لقب ما را هم انتخاب کردید. به به! حسین الدوله. حسین الدین یا خواجه حسین یا میرزا حسین هم بد نیست. خخخخخ
به شور و مشورت مینشینیم تا چه قبول افتد خخخخ
تولدت هم پیشاپیش مبارکا باشه
خخخخ خوبِ! ولی رعد دانا توقع میشد به این شعر نا امیدانه شما ایرادات وارد کنید و وظع ها کنید ولی بلعکس شما را در موافقان می بینیم؟!
خخخ
مطمئنی که متولد ۷۹ هستی؟
****.
وعظ و پند کار رعد دونا نیست اینجانب با یک غرش و فریاد چه بخواهی چه نخواهی میبرمت به کشور خنده و شادی و امید.
خوش باش که هر که راز داند
داند که خوشی خوشی کشاند
به به. خیلی هم عالی! خخخ
سلام به شما… شعر پر محتوا و قشنگی بود…خوشمان آمد! ببخشید دیر کامنت گذاشتم؛ چون تازه پستتون رو دیدم… خوشحال می شم شما هم به نوشته های من سر بزنین و نظرتون رو بگین. موفق و شاد باشین!
درود. به به خرسندیم که یکی از نویسدگان محله اومدند اینجا. چشم حتما مزاحم کوچه های پستهای شما بیشتر خواهیم شد. در مورد شعر هم واقعا ممنون.