خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

تجربه اولین شغل قسمت 4: تمرین, تمرین, تمرین و فرستادن رزومه برای حدود 40 شرکت نرم افزاری در طی یک سال!

سلام خوبی؟
خب این هفته اومدم بگم که چجوری میتونی گیر بدی خخخ.
اینکه حرف هیچکی تو گوشت نره.
این که خیلی ها بخوان بهت بقبولونن که چون نمیبینی پس خیلی هم شانسی نداری.
اصلا بهت نظر بدن که بهتره که دورکار باشی که کسی خیلی نفهمه که نمیبینی.
ولی تو در عوض کار خودت رو بکنی.
تو حواست باشه که حرف هیچ کی به اندازه خودت مهم نیست.
اون پشت هم یه سری هستن که بهت امید میدن.
حتی تو دلشون هم میگن امیدوارم موفق بشی.
آره اگه فکر میکنی میتونی مثل کنه به هدف هات بچسبی و گوشت به حرف هیچ کسی بده کار نباشه ادامش رو بخون.
قبل از خوندن ادامه نیاز به ذکره که این ها تجارب شخصی من هست و میتونه از نظر شما درست نباشه و یا اشکالاتی داشته باشه و از منابع علمی و آکادمیک برای نوشتنشون استفاده نشده است.
پس هر گونه اشکال را به من اطلاع دهید قبل از این که انتقاد کنید.
بگم که این پست یه کمی طولانی شده و من هیچ عذرخواهی به خاطر طولانی شدنش نمیکنم خخخ.

گول این فیلم‌های هکری رو نخور.

من هم اولش این فیلم‌ها برام خیلی جذاب بود.
اون موقع ها فیلم هوش سیاه که روی بورس بود و خیلی هم باحال بود.
یه نفر تق تق می‌زد روی کیبوردش و پلیس رو هک میکرد.
از بانک پول میدزدید.
حتی وقتی که زندانی بود!
خب این یه تصور غلطی رو درباره هک و برنامه نویسی توی ذهن مردم ایجاد میکنه.
اینکه هکر ها یا برنامه نویس ها مثل تایپیست می‌زنن روی کیبورد و بعد چند وقت یه اتفاق باحال می افته.
در اصل منم اوایل جو زده همین تصورات بودم ولی بعد از چند وقت تمرین فهمیدم که اصل کار این‌ها مطالعست و فکر کردن برای الگوریتم ها و design یه برنامه بیشترین وقت یه برنامه نویس رو به خودش اختصاص میده.
بعد هم تست برنامه و نوشتن test case ها برای یک برنامه.
دومین مسأله که باز هم فکر می‌کردم این بود که معمولا برنامه نویس ها تنهایی کار میکنند.
ولی بعد از دیدن یک محیط کار واقعی فهمیدم که اگه بخوای در پروژه های بزرگ تنهایی کار کنی، شاید اون پروژه به اندازه کل عمرت طول بکشه!
پس اگه کسی تنهایی کار می‌کنه، پروژه خیلی بزرگ نیست؛ یا قسمتی از پروژه دستش هست و یا بعدا افرادی به اون پروژه پیوستند.
مسأله سومی که باز هم اشتباه فکر میکردم این بود که طی یک زمان کوتاه میشه یه برنامه نویس یا هکر موفق شد!
بعد از 2 سال تمرین مداوم و حدود 2 تا 5 ساعت در روز تازه تونستم جاوای استاندارد رو یاد بگیرم البته خب لازم به ذکر هست که من هیچ پیش زمینه کامپیوتری نداشتم و نیاز بود مقدمات این کار رو هم آموزش ببینم.
بعد از اون حدود یک سال و نیم دیگه مطالعه و تمرین و آموزش داشتم تا java enterprise یا نسخه سازمانی جاوا که برای برنامه نویسی تحت وب هستش رو یاد بگیرم و برای اون هم حدود 3 تا 6 ساعت تمرین روزانه داشتم.
سعی میکردم نمونه پروژه برای خودم تعریف کنم و اون ها رو انجام بدم.
البته از نظر خودم تمرین کمی داشتم چون مطالعه رو هم جزو همین ساعات حساب میکردم.
و باز هم جا داره که از شادیار به خاطر زحماتش تشکر کنم.

اگه برای آموزشتون هزینه کنید روی خودتون سرمایه گذاری کردید.

من مسأله ای که در بین بچه ها دیدم و چون خودم هم تدریس کامپیوتر انجام دادم واقعا این رو لمس کردم این هست که بچه ها برای خرید گوشی آخرین مدل هزینه میکنن ولی برای آموزششون نه.
برای صحبت و گردش هزینه میکنن ولی برای آموزششون نه.
تقریبا پسانداز و درآمد اون چند سال دانشجویی رو هزینه آموزش کلاس های کامپیوتر و زبان برای خودم کردم و چون میدونستم چی میخوام بنظر خودم ضرر نکردم.
پروژه انجام میدادم, تدریس میکردم و…. حتی چونه هم میزدم!
پیشنهاد میکنم برای این که سریعتر به هدفت برسی حتما روی خودت سرمایه گذاری کن.

زبان و استفاده از منابع آموزشی برنامه نویسی.

می‌خواستم این بخش رو حذف کنم ولی دوباره بعضی از بچه ها در این موارد سوال کردند و گفتم بذار در مورد این بخش هم بگم.
در مورد زبان اگه تمرین روزانه داشته باشید که خیلی عالی میشه.
و بعد از این که مبانی برنامه نویسی رو یاد گرفتید سعی کنید از یه جایی به بعد منابع انگلیسی رو دنبال کنید.
داوود چوبینی یه توصیه ای بهم کرد که خیلی برام مفید بود و اینجا هم می‌نویسمش.
“این قدر در فیلد مورد نظرت به انگلیسی کتاب بخون که کتاب های بعدی رو بفهمی.
اگه 5 تا کتاب بخونی و نصفه بفهمی حتما ششمی رو میتونی بهتر بفهمی.”
نکته دیگه اینه که کلمات رو باید با مفاهیم ترجمه کنید نه با دیکشنری.
مثلا این رو با هم ببینیم:
Simply put, streams are wrappers around a data source, allowing us to operate with that data source and making bulk processing convenient and fast.
A stream does not store data and, in that sense, is not a data structure. It also never modifies the underlying data source.
This functionality – java.util.stream – supports functional-style operations on streams of elements, such as map-reduce transformations on collections.

خب مثلا در این متن wrapper, data source, data structure, functional-style operationsو…
مفاهیمی هستند که قبل از خوندن stream api ها باید اونها رو مطالعه کنید پس اینها با دیکشنری ساده حل نمیشن شما باید بدونید که کتاب و یا منبعی که دارید می‌خونید چه پیش نیاز هایی داره و اگه مفاهیمی رو متوجه نمیشید اول اون ها رو سرچ کنید و بعد به سراغ اون کتاب یا مقاله برید.

در مورد منابع آموزشی بگم که در ابتدا فیلم رو توصیه نمیکنم و کلا کتاب الکترونیک و سایت در اولویت هستند و اگه سراغ فیلم رفتید باید دقت کنید که ممکنه خیلی از اون‌ها source code که دارند باهاش کار می‌کنند و آموزش می‌دند رو توی اینترنت بذارند.
مثلا توی github می‌تونید پیداش کنید.

شروع فرستادن رزومه و مصاحبه

من اولش هیچ رزومه ای نداشتم یکی از بچه هایی که مشاوره شغلی می‌خوند تو دانشگاه داشت تو حیاط برای چندتا از بچه های دیگه از یه نرم افزاری که توش می‌شد کارآموزی رفت صحبت میکرد. منم وایسادم و گوش کردم.
بعدش یه جورایی با هم دوست شدیم و اصرار کرد که برای یه نمایشگاه کار رزومه بسازم اون هم به انگلیسی!
کلی این در و اون در زدم بالاخره یه رزومه ساختم و تو اون نمایشگاه فرستادم.
با این که از اون نمایشگاه کسی بهم زنگ نزد ولی کم کم دستم اومد که چجوری رزومه بسازم و شروع کردم توی سایت های استخدامی معروف ایرانی رزومه ساختن.
شاید درباره اون سایت ها هم یه پست دیگه ای زدم.
ولی بگم که خیلی دست به عصا حرکت می‌کردم و تا مطمئن نمی‌شدم که بیشتر مهارت های اون شغلی رو که می‌خوام براش رزومه بفرستم بلدم براش رزومه نمی‌فرستادم.
اینجوری بود که اون اوایل شاید ماهی یکی دو رزومه می‌فرستادم.
خوب به شرح شغل و قسمت مهارت ها دقت می‌کردم.
و یه نکته مثبتی که این کار برام داشت این بود که بهم یادآوری می‌شد که کلی مهارت دیگه هست که باید یاد بگیرمشون.
البته توی اینجور آگهی ها یه loop یا چرخه مسخره هم وجود داره که خیلی از شرکت ها چند سال سابقه کار می‌خواند. یعنی تو می‌خوای کار کنی باید سابقه کار داشته باشی خخخ. ولی اگه هر روز بگردی و سرچ کنی توی این سایت ها آگهی هایی هم پیدا میشه که کار آموز یا افراد کم تجربه تر هم می‌خواند.

تجربه اولین مصاحبه شغلی

معمولا روند این سایت ها اینه که تو اول رزومه می‌فرستی بعد اگه رزومت دیده بشه برات یه ایمیلی نوتیفی چیزی میاد که رزومه دیده شده و بعد اون کارفرما میتونه اون رو رد یا قبول بکنه.
حتما اگه پسرید از شرایط سربازیتون بنویسید.
این اولین اشتباهی بود که کردم.
من شرایط سربازی رو ننوشتم و به همین دلیل توی چندین‌تا درخواست رد شدم!
اولین مصاحبه شغلیم توی یه شرکتی در حوالی ونک بود که یادمه با کلی سختی رفتم.
اول از اینکه یه نابینا رو به عنوان مصاحبه کننده می‌دیدند کلی شوکه شدند و اون مصاحبه چند دقیقه ای بیشتر طول نکشید و گفتند باهات تماس می‌گیریم!
از اون باهات تماس می‌گیریم هایی که یعنی بشین تا باهات تماس بگیریم خخخ.
نمیخوام همه مصاحبه ها رو اینجا بیارم ولی بذار یکی دیگش رو هم بگم که فکر میکنم مفید باشه.
همیشه حواست باشه که به عنوان استخدام سرت کلاه نره.
یه شرکت دیگه بود که از طرف یکی از آشنایان دور معرفی شده بود و شرایط بینایی رو می‌دونست.
بهم گفتند شما کارت معلولیتت رو میاری و ما باهات قرارداد سه ماهه می‌بندیم با استفاده از کارت بهزیستی.
اگه بعد از سه ماه ok بود قرارداد رو تمدید می‌کنیم.
منم گفتم ok ولی بدون کارت بهزیستی ازم برنامه نویسی میخواید یا با کارت بهزیستی؟
گفتند که ما می‌خوایم از مزایای استخدام افرادی مثل شما استفاده کنیم.
البته به همین وضوح نگفتند خخخ.
در کل یکی از کار های روزانم شده بود سرچ تو این سایت ها و رزومه فرستادن و تمرین و مطالعه بیشتر که بتونم توی قسمت مهارت ها گزینه های بیشتری بنویسم.
البته اگه بخوام قضاوت درستی داشته باشم همه اون‌هایی که رد شدم هم به خاطر ندیدن نبود.
مثلا هنوز مهارت بیشتری نیاز داشتم, نمونه پروژه ای که بتونه من رو اثبات بکنه نداشتم, مشکلاتی توی رزومه ام وجود داشت و نابینا هم بودم.
لازم به ذکره که حتما برای مصاحبه حواستون به لباسی که می‌پوشید باشه, حتما دقت کنید که چی می‌گید و سعی کنید توانایی هاتون رو در حداکثر به نمایش بذارید ولی غلو نکنید و مطلبی که نمی‌دونید رو نگید میدونم و با فلان framework هم آشنا هستم.
مثلا اگه یه کم با پایتون و vb آشنا بودم هیچ وقت نمی‌گفتم چون اون کارفرما فکر می‌کرد که من هی از این شاخه به اون شاخه پریدم و یا اگه یه سوال کمی تخصصی از اون‌ها می‌کرد ممکن بود نتونم جواب بدم.
خب فکر کنم خسته شدی بذار بقیش رو تو پست بعد برات میگم.
و همون جمله همیشگی.
به دوستات بگو, “این پست رو بخون و برای دوستات بفرست.”
حتما شب یلدا از دید و بازدید خود داری کنید.

۹ دیدگاه دربارهٔ «تجربه اولین شغل قسمت 4: تمرین, تمرین, تمرین و فرستادن رزومه برای حدود 40 شرکت نرم افزاری در طی یک سال!»

سلام. مثل همیشه عالی بود.
من تا عنوان این پست شیرین و بی نظیر رو میبینم، سریع بازش میکنم و میخونمش. سالهاست که به کامپیوتر علاقه دارم ولی حتی افراد بینا رو هم نمیدونم چطوری برنامه نویسی یاد میگیرند چی برسه به همنوعان نابینا و خیلی خوشحال میشم و تشکر میکنم از خوندن پستهاتون.
خب مورد دومی که شما اشتباه فکر میکردین، منم خیلی وقتا فکر میکنم که حتی من اگه یه روزی بتونم برنامه نویس بشم، کسی نیست در ساختن نرم افزارهام بهم کمک کنه و خب طبیعتا باید کارهام رو تنهایی انجام بدم.
مورد سوم هم که من همیشه میرفتم دنبال کارای زود بازده.
اینکه در کمترین زمان ممکن بتونم یک کار مهم انجام بدم و اگه نمیتونستم اعتماد به نفسم رو از دست میدادم و کلا فکر میکردم من نمیتونم.
نمونش سالهاست میخواستم از دوران بچگی حافظ قرآن بشم در مدت یک سال.
ولی هر بار شروع کردم مرور زیاد میخواست و آیات زیادی در مدت کم حفظ و بعدش فراموش میکردم و اینکه نا امید میشدم فکر میکردم من نمیتونم و حتما حافظان قرآن یک ویژگی یا توانایی خاص دارند که من ندارم.
برنامه نویسی رو هم که فکر میکردم ریاضی و زبان قوی میخواد.
ریاضی که واقعا ضعیفه و اصلا به زور با نمره ده یازده با کمک معلمها پاس میشدم و همیشه ازش ترس داشتم.
ولی زبان رو در حد نیازم بلدم.
مطالب و مقالات انگلیسی درباره اسلام و همینطور مطالب کامپیوتری و اندرویدی زیاد میخونم و به لطف خدا معمولا راحت میفهمم.
ولی این جمله انگلیسی که شما اینجا گذاشتین، راستش اصلا نفهمیدم.
و همینطور کدهای جاوایی هم که در پست قبلیتون گذاشتین من بازم نفهمیدم.
خب اگه تا حدی باید انگلیسی بلد باشیم که خب به لطف خدا من در حد رفع نیازم بلدم، ولی تعجب میکنم چرا جملات انگلیسیی که شما میذارین رو اصلا نفهمیدم.
و خب برای سربازی نرفتن فرمودین رد شدین.
یعنی اون شرکتها نمیدونن نابیناها سربازی نمیرن که؟!

دیدگاهتان را بنویسید