خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

نشریه جهان آزاد، شماره 14: سن 14 سالگی، سن طلایی.

سلام به همسفران همیشگی محله نابینایان و نشریه جهان آزاد.

 

در ماه آخر از زمستان 99 با چهاردهمین شماره از جهان آزاد در خدمت شما گرامیان هستیم.

 

مشخصات مقاله

یادداشت سردبیر

موریس پِرِت یک مربی تحرک و جهتیابی می باشد. او مدرک خود در این حوزه را از سازمان ملی تحرک و جهتیابی آمریکا اخذ نموده است. آقای پِرِت مسئول برنامه های مشاوره ای به جوانان در فدراسیون ملی نابینایان آمریکا نیز هستند. در این سخنرانی، ایشان از برنامه‌ریزیها و تحولی صحبت می کنند که رسماً از زمان ورود بچه های نابینا به سن 14 سالگی آغاز می شود.
می خواهم از هیأت مدیره سازمان ملی والدین دارای فرزند نابینا به خاطر دعوتی که از من به عمل آوردن تا اینجا برای شما حرف بزنم، تشکر کنم. ما اغلب می‌گوییم: بچه های شما بچه های ما هستند. حقیقت امر، هم واقعاً همین است. این فرزندان شما هستند که آینده ما را می سازن. حقیقتاً افتخاریِ برای من که در خصوص یک تحول برای شما صحبت کنم. بسته به اینکه نگاه شما به این قضیه چه شکلی باشه، سن 14 سالگی می تونه یه سن طلایی و یا یک دوره نا امید کننده براتون به حساب بیاد. پیش از اینکه به بررسی این دوره حیرت انگیز بپردازیم، مایلم به همه یاد آور بشم که پیشگیری بهتر از درمان هست. آمادگی یک نکته حیاتی و مهم محسوب میشه. مهمه مطمئن بشید مهارت‌های مرتبط با نابینایی، به وقتش و یا حتی در زودترین زمان ممکن، در حال رخ دادن هست. اگه بینایی فرزند شما در حال تحلیل رفتنه، لازمه در اولین فرصتی که داره، مهارت‌های نابینایی رو فرا بگیره. اصلاً به این میزان توانایی بینایی که امروز داره تکیه نکنه. نَگِه فعلاً که می تونم اموراتم رو بگذرونم. اگر فرزندان شما نحوه استفاده از عصای سفید رو یاد بگیرن، دیگه هرگز فراموش نمی کنن چطور از بینایی خود بهره ببرن. اونا می بایست خط بریل رو در نزدیکترین زمان ممکن بیاموزن. مجدد عرض می کنم، یادگیری خط بریل، اونا رو از یادگیری خواندن و نوشتن، اون هم از طریق کتب درشت خط، محروم نمی کنه. بخش عمده ای از سواد‌آموزی کودکان نابینا، وابسته به تایپ از طریق صفحه کلید و یا حتی تایپ با صفحات لمسیه. توانایی تایپ، این اجازه رو بهشون میده تا تو مدرسه و محل کار، از رایانه استفاده کنن.
وقتی بچه های بینای ما به این سن حیرت انگیز، یعنی همون سن 14 سالگی برسن، اتفاقات متعددی رو از سر خواهند گذروند. با بلوغ دست و پنجه نرم می کنن، دوستاشون تغییر می کنن، خیلی زود، این هم سن و سالها به سمت یادگیری نحوه رانندگی کردن کشیده میشن و سر‌انجام برنامه های فرا تحصیلی، برنامه های درسی اونا رو تحت تأثیر قرار میده. نتیجتا اینکه این نوجوونا دیگه همیشه خونه نیستند، جایی که تا قبل از این شدید به اون عادت داشتند. اونا حتی دیگه زمانی برای با خانواده شام خوردن رو هم ندارن.
این دقیقاً همون زمانیه که فرزندان ما در حال فراگیری مهارت‌های عام هستند. اونا در حال یادگیری تهیه وعده های غذایی هستن، حتی اگه این فقط به معنای قرار دادن غذا در مایکروویو باشه. تو این سن، اونا لازمه با روش‌های متناسب یاد بگیرن تا به شکل مستقلانه و بدون حضور بزرگسالان سفر کنن.
تو سن 14 سالگی، بچه های ما مشغول تحصیل در کلاس هشتم و یا حتی بعضی‌هاشون مشغول تحصیل در سال اول دبیرستان هستن. دولت از دوره ی سنی بین 14 تا 21 سال، تحت عنوان دوره تحول یاد کرده. وقتی فرزندان ما به سن 14 سالگی می رسن، قانونا واجد دریافت خدمات خاصی میشن. به عنوان والدین دارای فرزند نابینا، شما می بایست در آینده فرزندتون رو در سازمان توانمند سازی ایالت محل زندگی خودتون ثبت نام کنید. در برخی از ایالتها، این خدمات توانمند سازی توسط کمیته ای تحت عنوان کمیته ی نابینایان عرضه میشن. عقل حکم می کنه که در اولین فرصتی که دارید، دست به ثبت نام بزنید. دلیلش هم اینه که شما با کلی کاغذ بازی رو به رو هستید.

چه خدماتی به فرزند نابینای شما تعلق میگیره؟

تا به امروز که عمده این برنامه ریزی‌ها و پروژه، تمرکزش بیشتر بر روی یاری رسانی در جهت موفقیت فرزند شما تو مدرسه بوده. توسعه برنامه های آموزش فردی، در بخش بلند مدت پروژه گنجونده شده. در جلساتی که مرتبط با همین موضوع برگزار میشه، بچه شما بهترِ نقش پر رنگی داشته باشه. بچه‌های نابینا باید خیلی فراتر از اون چیزی که قراره در یک کلاس خاص دستشون رو بگیره فکر کنن. اونا باید برن به سمت اون چیزی که از آموزش می خوان. تازه باید حرفه کاری احتمالی رو هم در نظر بگیرن. حوزه توانمند سازی همون حوزه ایه که نگاه و هدفش به سمت مسائل شغلی معلولینه. حوزه توانمند سازی تعیین می کنه فرزند شما باید چه مراحلی رو طی کنه تا به هدف‌گذاری شغلی که داره برسه. اگه دانش آموز نیاز به توانمند سازی ادراکی داره، الان زمان فکر کردن به اون هست. این مسأله می تونه تو یه کالِج اتفاق بیفته و یا فقط در قالب آموزش مهارت‌هایی صورت پذیره که منجر به اخذ مدارک حرفه‌ای در حوزه هایی همچون الکترونیک، مکانیک خودرو و یا ماساژ میشه.
بخش عمده ای از خدمات، در جهت عبور از این دوره خاص، ذیل برنامه های توانمند سازی، امکانپذیر هست. این خدمات می تونه شامل برنامه های آموزشی جوانان بشه که در فصل تابستان برگزار میشه. جایی که بچه ها می تونن برخی از مهارتهای مرتبط با نابینایی رو فرا بگیرن. مهارتهایی که پیشتر ازشون براتون گفتم. تازه اونا قادرن روی مهارتهای عام از قبیل آشپزی کار کنن. بچه ها حتی میتونن سفر رفتن رو هم تمرین کنند. می خواد این سفر داخلی باشه یا خارجی. جایی که بچه ها می خوان برن براشون آشنا هست یا نه. دیگه این مسائل اهمیتی نداره. اونا شروع به اجتماعی شدن می کنن و با سایر جوانان نابینا و کم بینا دَمخور میشن.
هرچی از ارزش این آموزش‌ها بگم کم گفتم. در این برهه از زمان، هویت پیدا کردن پر‌رنگتر جلوه می کنه و بیشتر از قبل خودش رو نشون میده. برای اینکه بچه های ما سطح توقع از خودشون رو بالا نگه دارن و برای اینکه اونا باور کنن که نابینایی نمی تونه در آینده بین اونا و رؤیا‌هاشون شکاف بندازه، نیاز دارن با هم سن و سال‌هایی از خودشون که در حال طی این مسیر هستند، آشنا بشن، مسیری که پر از تجربه های رنگارنگ هست. به ویژه احتیاج دارن تا با نابینایان بزرگسالی که زمانی این مسیر رو پیمودن، آشنا بشن. خوبیش اینه که نابینایان بزرگسال می تونن به اونا در رفع مسائلشون، کمک کننده باشن. نکته مثبت دیگش هم اینه که این نوجوونا دیگه احتیاج ندارن اون آزمون و خطا‌های گذشته رو که زمانی نابینایان بزرگسال امروز انجام دادن، مجدداً انجام بدن. اصطلاحا دوباره کاری از گردونه خارج میشه. در بسیاری مواقع، بچه ما تنها نابینای مدرسه خودش هست و یا حتی قصه فراتر از این میره و بچه ما تنها نابینای منطقه به حساب میاد. در این شرایط نابینایان بزرگسال نقش بسیار مهمی رو می تونن ایفا کنن. اونا ماکت خوبی هستن برای اینکه سطح توقعات فرزندمون بالا و بالاتر بره و بفهمن که در آینده می تونن به چی دست پیدا کنن.
وقتی داشتم بزرگ و بزرگتر می شدم، همیشه این سؤال تو ذهنم بود: به عنوان یه نابینا، از پس انجام چه شغل‌هایی می‌تونم بر بیام؟ الان جای تأسف داره که کسی نمیدونه از کجا شروع کنه. شما باید قصه رو با فکر کردن به این نکته که خودتون دلتون می خواد چه کاری رو انجام بدید، شروع کنید. آرزو‌های شما چی هستن؟ در جلسه ای که بین شما و مشاورین سازمان توانمند سازی برگزار میشه، تمرکز باید بر روی همون هدف و آرزو باشه. طبق استاندارد‌ها، قواعد و ساختار‌های مربوط به معلولیت نابینایی، شما نباید این اجازه رو به کسی بدید تا خارج از حیطه آمال و آرزو‌های فرزند شما با او صحبت کنه. می‌خوای یه پزشک باشی؟ ما چندتا پزشک نابینا می‌شناسیم. دلت می خواد وارد حوزه وکالت و یا قضاوت بشی؟ در این حرفه، قطعاً سمت‌هایی وجود دارن که نابینا به خوبی می تونه از پسشون بر بیاد و توش به ایفای نقش بپردازه. اصلاً اون زمان دور نیست که نابینا بتونه وارد بخش‌های مختلف نظامی بشه. خوشبختانه، با وجود دیجیتالی شدن تمامی عملیات‌ها، برای انجام بسیاری از وظایف نظامی در یک ارتش، دیگه نیازی به داشتن بینایی نیست.
جدا از بحث نابینایی، فرزند شما نگاهش باید به سمت مهارتهایی باشه که تأمین کننده شغلش هست. همه ما می بایست به شناسایی تمامی مهارت‌ها و چالش‌های فرزندمون بپردازیم.
تمرکز برنامه های تابستانه نوجوانان نابینا می تونه بر روی آمادگی شغلی، شناسایی شغل مد نظر، اجتماعی سازی و تفریح باشه. این برنامه ها می تونه حول مهارت‌هایی نظیر فناوری، آموزش خط بریل و سفر طراحی بشه.
این خدمات وابسته به بحث توانمند سازی، همچنین می تونه به فرزند شما کمک کنه تا به ابزار و فناوری مورد نیازش دست پیدا کنه. مهارت‌های مرتبط با رایانه به شکل چشمگیری حائز اهمیت هستند. جوونایی که من باهاشون کار می کنم اغلب به من میگن: “تسلط خوبی به فناوری داریم.” وقتی باهاشون قاطی میشم و سعی می کنم بفهممشون، به این نکته پی می برم که منظور اونا از اون جمله ای که گفتند چی بوده. اونا به خوبی می تونن از موبایلشون استفاده کنن. آگاهند از اینکه چه شکلی میشه یه متن نوشت. اما متأسفانه چیز زیادی در مورد مسائل جزئی مثل ایمیل و یا ویرایش متن نمی دونن. ما باید فرزندانمون رو به این سمت ببریم که به چنین مهارت‌هایی در حوزه رایانه دست پیدا کنن.
اگر بریل ابزار اولیه خواندن و نوشتن برای یک نابینا محسوب میشه، ما می بایست دریابیم که چه ابزار‌هایی در آینده این روند رو می تونه بهبود ببخشه و بهترین کارایی رو ارائه کنه. اغلب، ابزار‌های یادداشت برداری مثل برجسته نگار به جوونا معرفی میشه. به هر روی، برای لینک کردن همین برجسته نگار‌ها با رایانه، به مهارت در همین حوزه محتاج هست. اگه همین دانش آموزان با یه برجسته نگار وارد دانشگاه بشن ولی مهارتی در رایانه نداشته باشن، قطعاً نمی دونن چطور یه متنی رو با فرمت مد نظر استاد تهیه کنن. آینده، در چنین شرایطی، مشکلات عدیده ای رو به لحاظ آموزشی پیش روی چنین دانش آموزانی قرار میده. باید اطمینان حاصل کنیم از اینکه فرزندان ما دارن یاد می گیرن تا از تجهیزاتی استفاده کنن که امکانات بیشتری رو به نسبت دوران دبیرستان در اختیارشون قرار میده. باید اونا این توانایی رو داشته باشن تا خیلی ساده و روون با یک محیط تازه، سازگار بشن. دیگه تو دانشگاه خبری از آموزش فردی نیست. برای اینکه بچه های ما بتونن درخواست خودشون در خصوص تجهیزات و امکاناتی که در سطح دانشگاه بهش احتیاج دارند رو مطرح کنن، لازمه از قدرت خود حمایتی بسیار بالایی برخوردار باشن.
من بیشتر دوره خدمتم رو صرف کار روی تحرک و جهتیابی و البته آموزش عصا زنی کردم. فدراسیون ملی نابینایان آمریکا همواره در مقابل این حرف ایستاده که خود نابینایان نمی‌تونن عصا زدن رو به همنوع خود آموزش بدن. البته این یه باور متداول میون بسیاری از مجرب‌ها بود. فدراسیون می گفت: دوستان، ما دهه هاست که داریم به هم آموزش میدیم و از هم چیز یاد می گیریم. تو سال‌های اولیه تحصیلم، مقامات عادت داشتند از اصطلاح “یه کم بینا” در مورد من استفاده کنن. فکر می کردم منظور اونا اینه که من بیشتر از نابینا‌ها می بینم. اما سخت در اشتباه بودم. وقتی به سن 13 سالگی رسیدم، فهمیدم همین بینایی اندک رو هم به مرور زمان از دست میدم. تغییرات در میزان دید رو هم می تونیم به سایر تغییر و تحولات فرزندانمون اضافه کنیم. تغییر و تحولاتی که وقتی اونا وارد سن 14 سالگی بشن، خواه ناخواه باهاش باید دست و پنجه نرم کنن.
کنجکاوم بدونم چی داره تو ذهن شما می‌گذره. دوست دارم برخی از سؤالاتی که تو ذهن شماست رو بشنوم.
کارِن: یکی از ناکامی‌های همیشگی ما، دستیابی به چیز‌هایی بوده که می تونسته در آینده به دخترم کمک کنه. دخترم الان 13 سال داره. چون این سن 14 سالگی همیشه مثل یه سنگ جلوی پای ما بوده، همش به ما میگن: “تا به سن 14 سالگی نرسه، کمکی از دست ما ساخته نیست.” خیلی چیز‌ها بوده که می تونسته تو همین سنی که توش قرار داره، یاری رسانش تو حوزه هایی مثل آموزش باشه، ولی متأسفانه هنوز نتونسته به اونا دسترسی پیدا کنه. چرا ما فرصت‌هایی رو فراهم نمی کنیم تا بچه ها از همون دوران اولیه کودکی بتونن از این مهارت‌ها سود ببرن؟
موریس: درسته!! ارائه خدمات از سن 14 سالگی، یه جورایی قراردادی هست. دلیل این مسأله، بخشیش به کشمکشی برمی گرده که بین سیستم آموزشی و سازمان توانمند سازی همچنان برقرار هست. اصلاً نمی خوام این فضا رو دست سیستم آموزشی بدم که از فراهم سازی شرایط کسب مهارت‌های ضروری و ارائه آموزش عادلانه برای همه، شونه خالی کنه. وقتی صحبت از بچه های نابینا به میون میاد، همه بر این امر واقفیم که غالباً توانایی سیستم آموزشی ناکافی به نظر میرسه. مدارس مسئولند تا شرایط کسب مهارت‌هایی که پیشتر به اونها اشاره کردم برای بچه های کم سن و سالتر رو هم فراهم کنن. تازه اونم به هر نحوی که شده.
اصلاً سیستم توانمند سازی اومده تا آموزش رو تکمیل کنه. فی نفسه، فراهم آوری شرایط آموزشی، وظیفه سازمان توانمندسازی نیست. اما حامی دستیابی دانش آموزان به اهداف بلند مدتشون هست. هر تابستون، تمامی مراکز آموزشی فدراسیون، از برنامه های خاص کودکان زیر 14 سال استقبال می‌کنه. ما حتی با بچه هایی که در پروژه ای تحت عنوان “زنگ آکادمی” مشغول به یادگیری هستند، در ارتباطیم. این پروژه، هدفش آموزش خط بریل و تحرک و جهتیابی به دانش آموزان هست. تازه بچه ها با نابینایان بزرگسال که سری تو سرا دارن و به شکل داوطلبانه در قالب همون طرحی که قبلاً ازش با عنوان “ماکت نابینایان موفق” یاد کردیم، آشنا میشن.
هایلی: پسرم 14 سال داره. من فقط می دونم اون باید بره به سمت خدماتی که تو این سن بهش تعلق می‌گیره. اون کمی نسبت به هم سن و سالاش سطحش پایینتر هست. می خوام بدونم چطور می تونم بهش کمک کنم تا چیز‌هایی که از انجامشون احتمالاً واهمه داره رو هم امتحان بکنه؟ بعضی اوقات اینجوری به نظر میاد که شعبه های ایالتی سعی دارن بالاجبار مردم رو به سمتی بکشونن که خودشون یا تمایلی به رفتن به اون سمت رو ندارن و یا اصلاً احتیاجی به رفتن به اون سمت نیست. برای مثال: سازمان توانمند سازی حاضره برای شرکت فرزندانمون تو برنامه های خودشون پول پرداخت کنه. خب چیزی که ما مایل به انجامش نیستیم. اما حاضر نیست برای شرکت بچه هامون تو برنامه های فدراسیون ملی آمریکا هیچ پرداختی داشته باشه. برای اینکه جلوی چنین بی عدالتی رو بگیریم، چه راه حلی رو پیشنهاد میدید؟
موریس: در آیین نامه سازمان توانمند سازی، تبصره ای تحت عنوان “حق انتخاب آگاهانه” موجود هست. اگر بتونی با یه گفتمان اونا رو متقاعد بکنی که فلان برنامه ارائه شده در برنامه های تابستانی فدراسیون ملی آمریکا داره چیزی رو ارائه میده که برای فرزند من مفید هست و متأسفانه مثل اون برنامه تو برنامه های سازمان توانمند سازی در بخش شعبه های ایالتی جایی نداره، اونا مجبورن به انتخاب شما احترام بذارن و شرایط رفتن فرزند شما به اون برنامه خاص رو فراهم کنند. یه کم ممکن راه پر چالش و پر درد سری باشه. حمایت‌های مقامات شعبه مورد نظر شما از شما می تونه کمک کننده باشه.
پرسیدی چطور فرزندم رو ترغیب به شرکت تو یه برنامه تابستانی کنم. می تونی با گفتن این جملات ایشون رو ترغیب کنی: اینکه برنامه های تابستونی اونقدر هم سخت و طاقت فرسا نیستن که ازشون بترسی. اونجا یه جایی برای اجتماعی شدنه. این شانس رو داری تا با هم سن و سال‌هات آشنا بشی و دوست پیدا کنی. علت برخی از تأخیرات هیجانی فرزند شما ممکنه به احساس بیگانگی اون از خودش برگرده. وقتی تو یه برنامه تابستونی شرکت کنی، با پوست و خونت درک می کنی این فقط فرزند تو نیست که عملکردش به اندازه ای که از یه بچه 14 ساله انتظار میره، نیست.
ماریسال: من نابینا هستم و علاقمندم تا با والدین در ارتباط باشم و در طول مسیر تجربیات حرفه ای خودم رو در اختیارشون قرار بدم. امیدوارم کمک کننده باشه. آیا فدراسیون ملی آمریکا از کسایی که در فرایند برنامه های آموزش فردی به والدین بچه های نابینا یاری می رسونن، حمایت میکنه؟
موریس: من صریحاً خدمت شما عرض می کنم، بله! خانواده ها این امکان رو دارن تا هرکی رو که میخوان، به جلسات مربوط به برنامه های آموزش فردی دعوت کنن. تازه شمار دعوت شدگان هم اصلاً مهم نیست. نیازی نیست شما حتماً یه مادر یا پدر باشی تا بتونی حامی باشی.
کیمبِرلی: سلام، کیمبِرلی بَنکس هستم. من عضو هیأت مدیره سازمان ملی والدین دارای فرزند نابینا هستم. اگه شما می خوای در قامت یه حامی به ایفای نقش بپردازی، شدیداً شما رو به این کار ترغیب می کنم و ازت می خوام برای انجام این کار با شعبه موجود در ایالت محل زندگیت در ارتباط باشی. وقتی والدین با چالشی در خصوص برنامه های آموزش فردی مواجه میشن، معمولاً اولین کسی که باهاش تماس می گیرن، رئیس اون شعبه تو اون ایالت خاص هست. رئیس اون شعبه هست که اونا رو با یه حامی ارتباط میده. همچنین می تونی با ما یعنی سازمان ملی والدین دارای فرزند نابینا، به شکل مستقیم در ارتباط باشی. ما اینجا افرادی رو داریم که این امکان رو دارن تا از طریق تلفن و یا حتی برنامه زوم در جلسات شرکت کنن. با ما در تماس باش تا بتونیم اطلاعات بیشتری رو در اختیارت قرار بدیم.
کریس: در حال حاضر، پسرم 14 سال و دخترم 12 سال داره. می خوام در مورد اصلاح سر و صورت یه چیزی بپرسم. به نظر شما بهتر نیست یه ماشین ریش تراش برای پسرم تهیه کنم؟ شما از دید خودتون به عنوان یه آقا، این مسأله رو چه شکلی تحلیل می کنی؟
موریس: برای پاسخ به این سؤال، الان باید کتاب مشاورم رو باز کنم. یه نکته جذابی که در مورد اصلاح صورت وجود داره اینه که این فعالیت ذاتاً یه فعالیتیه که میشه از طریق حس لامسه انجامش داد. اینکه شما با یه ماشین ریش تراش برقی شروع کنی و یا با تیغهای یه بار مصرف، دیگه یه مسأله کاملاً شخصیه. پسر شما با کمی تجربه، بالاخره در آینده می تونه اون رو انجام بده. اما شما هم در این راه میتونی چیزهای پایه ای رو خودت عملی بهش نشون بدی. بهش روش قرار دادن تیغ روی صورتش رو نشون بده و بگو چه شکلی می تونه همه چیز رو چک کنه.
کارِن: دست گذاشتی رو حمایت فردی و شرکت بچه ها در جلسات برنامه های آموزش فردی. به این نکته پی بردم که وقتی دخترم تو این جلسات شرکت می کنه، این تجربه، باعث تشدید شدن افسردگی و خود کمبینیش میشه. بعد از جلسات میگه: “چرا من نابینام؟ من از نابینا بودن متنفرم!” سعی کردم دلداریش بدم و به موضوع نگاه مثبتی داشته باشم. بهش میگم: “نابینایی بدترین شرایطی نیست که تو دنیا وجود داره.” وقتی دارید به فرزندتون آموزش خود حمایتی رو ارائه میدید، چه شکلی بهش کمک می کنید تا مسائل عاطفیش حفظ بشه و بهش آسیبی وارد نشه.
موریس: خیلی متأسفم از اینکه فرزند شما داره با چنین معضلات عاطفی دست و پنجه نرم می کنه. در واقع چنین آسیب‌های عاطفی، بین بچه هایی تو این سن، یه امر عادی محسوب میشه. ما می‌خواییم بهش کمک کنیم تا درک کنه، رفتن به جلسات برنامه های آموزش فردی، یعنی همون چیزی که اون باهاش احساس بیگانگی می کنه، اتفاقاً می تونه براش قدرت رو به همراه بیاره. می تونی قصه رو این شکلی براش توضیح بدی: “شاید یه روزی رئیس شدی. خب این یه تمرین خوبه برای قرار گرفتن به عنوان رئیس یه جلسه.” همه آدمایی که اونجا هستن، قصدشون حمایت از اون برای رسیدن به هدفش هست. خب از این طریق، دختر شما به هدفش میرسه. در چنین شرایطی، خواه ناخواه، اون به سمت برخی از مهارت‌ها مثل مذاکره کشیده میشه. این مهارت‌ها بهش کمک می‌کنه بفهمه یه تیم دارن حمایتش میکنن و اون در مرکز همه امور جای داره. اون الان یه مدیر عامله. وقتی وارد دانشگاه بشه، دیگه اون تیم وجود خارجی نداره. اون مجبوره خودش تصمیم بگیره که می خواد چیکاره باشه.
مجدد عرض می کنم، آموزش مهارت‌ها حیاتیست. بعضی اوقات از نابینا‌ها می‌شنوم که میگن: “من دوست ندارم از عصا استفاده کنم. باعث میشه بین بقیه تابلو باشم و یه جورایی انگشت‌نمای مردم بشم.” سعی می کنم بهشون بفهمونم وقتی شما به روش‌های درست عصا زنی مسلط بشید، عمرا دیگه اون رو از خودتون جدا کنید. عصا رو تو دستتون گرفتید ولی انگار نگرفتید. اصلاً دیدتون بهش عوض میشه و اون احساساتی رو که تو گذشته ازش داشتید رو کنار می‌ذارید. چیزایی مثل حس عجیب و غریب داشتن به هنگام استفاده از عصا. در حقیقت، اگه شما از عصاتون، درست زمانی که بهش احتیاج دارید استفاده نکنید، باعث میشه تابلو جلوه کنید. برای اینکه مهارت‌های نابینایی در جامعه جا بیفته، ما موظفیم تا به اون مهارت‌های خاص تسلط کامل پیدا کنیم. این یه فرایندیه که دختر شما باید اون رو درک کنه. اصلاً یه شَبِه امکانپذیر نیست.
بهترِ دختر شما برای اولین بار در جلسه ای شرکت کُنِه که،  از اهدافی که اون داره، صحبت می کنن. اون می تونه توضیح بده در آینده چی دوست داره براش رقم بخوره. بنابر این اون حرف اول و آخر رو به خوبی می تونه تو جلسه بزنه. مهم نیست وسط بحث چی می‌گذره. اون تعیین کننده اول و آخر جلسه هست. حضور یه مشاور نابینای بزرگسال تو جلسه هم می تونه مؤثر باشه.
کَتی: من در شعبه ی ایالت ایلینوی، به عنوان یه مشاور، تو سازمان توانمند سازی مشغول به فعالیت هستم. وقتی زمان اون فرا میرسه تا دانش آموز برنامه ریزی شغلی خودش رو داشته باشه، خود دانش‌آموز امور رو به دست می‌گیره و اهدافش رو روشن و بی قید و شرط منتقل می کنه. چنین امری به دانش آموز قدرت رهبری و مسئولیت پذیری رو میده؛ و در حوزه برنامه ریزی شغلیش منتقل می کنه.
موریس: باریکلا!!! ایالت‌های دیگه هم به امثال تو نیازمندند.
هایلی: چه چیز‌های دیگه ای هم هست که ممکنِ ما ازش بی اطلاع باشیم و در صورت اطلاع می تونیم اونها رو از سازمان توانمند سازی بخوایم تا برامون فراهم کنه؟ منظورم امکانات و مسائلی هست که دسترسی به اونا برای ما در حال حاضر یه امر اضطراری به حساب میاد.
موریس: مهمترینش بحث فناوری هست. ببینید فرزند شما به چی احتیاج داره. به نرم افزار احتیاج داره؟ به یکی از تجهیزات نیازمندِ؟ چی می تونه دسترسی فرزند شما به همون مطالبی که در کلاس در حال ارائه به بچه های بیناست رو فراهم کنه؟
مایلم به اطلاعتون برسونم، فدراسیون ملی نابینایان آمریکا، در بسیاری از ایالتها، دوره ی مشاور پروری رو برگزار می کنه. دختر شما می تونه به عنوان مشاوره شونده ثبت نام بکنه. از این طریق، قادر هست تا با نابینایان بزرگسال در ارتباط باشه و ازشون در خصوص مشکلاتی که باهاش مواجه هست، راهنمایی بگیره. اون می تونه از طریق آدرس زیر اقدامات لازم رو به عمل بیاره.
آدرس: nfb.org/nfb.mentee.application
این برنامه در حال برگزاری در ایالت‌های مریلند، نِبراسکا و میسیسیپی هست. امیدواریم این برنامه سریعتر در سایر ایالت‌ها هم برگزار بشه.
من کارمند فدراسیون هستم و خیلی خوشحال می شم در صورتی که پدر یا مادری سؤالی داره، به صورت غیر حضوری باهاش صحبت کنم. آرزوی قلبی من اینه که گردهمایی بعدی به شکل حضوری برگزار بشه. آدرس ایمیل من هست: mperet@nfb.org

نسخه صوتی نشریه جهان آزاد شماره 14

 

 

شناسنامه نشریه جهان آزاد

همانطور که از نام این نشریه بر می‌آید، قرار است به تجربیات نابینایان، والدینشان، اطرافیانشان، دوستانشان و هر انسانی که تمایل به فهم معلول و معلولیت دارد و توانسته در این راه به چیزهایی نیز دست‌یابد بپردازد. البته ما تمرکزمان بیشتر بر روی تجربیات عزیزان در حوزه ی نابینایی است. می خواهیم ببینیم والدین یک نابینا برای دستیابی فرزندش به حق و حقوقش دست به چه اقداماتی می زند. می خواهیم ببینیم تمام کسانی که با نابینا در ارتباط هستند، چه کاری برای هرچه مستقلتر شدن فرد با آسیب بینایی انجام می دهند و کدامشان اثربخش بوده است. خلاصه ی کلام اینکه میخواهیم در حوزه نابینایی از تجربیات دنیا بهره ببریم تا روزی با آگاهی از این تجربیات بتوانیم به خود تلنگری زده و به سمت اهدافمان حرکت کنیم.
البته اگر پدر و مادری یا دوست و آشنایی در ایران عزیز نیز توانسته برای حل مشکلی از مشکلات بیشمار نابینا راه حلی پیدا کند، می تواند آن را در قالب یک مقاله در اختیار ما قرار دهد. چون ایران هم بخشی از این جهان است و ما برای جمع آوری این تجربیات همیشه هم لازم نیست دست به دامان جراید غرب باشیم. هرچند که فعلاً ظاهراً راه دیگری وجود ندارد. همه ی ما بر این امر واقفیم که دنیای غرب در خصوص معلول و معلولیت خیلی زودتر و بیشتر از ما از خود جنب‌و‌جوش نشان داده و به دست آوردهای بی نظیری دست یافته است.
اگر دوستی هم مقاله ای را خوانده و آن را مفید یافته، می تواند آن را ازطُرُقی که در پایان می آید، جهت ترجمه به دست ما برساند.
فعلا بنا بر این است که ماهی یک مقاله ی تخصصی در این موضوع منتشر کنیم. ولی شاید زندگی مجال بیشتری به ما داد و آخر هر ماه مطالب بیشتری جمع آوری کرده و در طول ماه به خدمتتان پیشکش کردیم.
پس قرار ما همیشه اول هر ماه همین جا در جهان آزاد.
ذکر این نکته هم الزامی می‌باشد که قرار نیست همیشه مقاله ی منتشر شده همراه با فایل صوتی باشد. ولی تلاشمان بر این است که این اتفاق جذاب همیشه بیفتد.
قطعا نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما می تواند چراغ راه ما باشد.
ایمیل: hotgooshkon@gmail.com
آیدی تلگرام: @hotgooshkon1
به امید جهانی آزاد تر!

۲ دیدگاه دربارهٔ «نشریه جهان آزاد، شماره 14: سن 14 سالگی، سن طلایی.»

سلام و درود بر جناب آقای چوبینی و تشکر برای انتخاب و ترجمه ی مقاله ی بسیار عالی شما
“نابینایی بدترین شرایطی نیست که تو دنیا وجود داره” آموزش عملی این جمله فقط زمانی امکان پذیر هست که اطرافیان ما وسعت دید بالایی داشته باشن…یک وقتهایی یک مادربزرگ پیر و تنها در یک روستا برای نوه ی نابینای خودش دنیا رو به زیبایی توصیف می کنه و همه ی تلاشش رو می کنه تا شور زندگی در این نوه همیشه روشن باشه و اون فرد حتی بدون سواد و مدرسه زندگی شاد و سرشار از موفقیت رو برای خودش فراهم میکنه (این از خاطرات یکی از همکارانم از روستاهای اطراف قوچان هست که برای من تعریف کردن ) … در ایران قوانین حمایتی برای ما بسیار کم هست که اون هم به درستی اجرا نمی شه ولی خوشحالم که با همت شما دوستان در حال تغییر هست و اطلاع رسانی در مورد نحوه ی این حمایتها در کشورهای دیگه ، گام بسیار مهمی برای اجرای حمایتهای عملی در کشور ماست … در مدرسه ی بزرگمهر یک مشاور بسیار خوب هست که قبلا هم جلسات خوبی برگزار می کردن و الان به کمک فضای مجازی ، بهترین جلسات آموزشی رو برای والدین برگزار می کنن که امیدوارم نتایج خوبی داشته باشه
در پناه حق سربلند باشید

درود بر شما مادر بزرگوار،
در مورد محدودیتهای قانونی در خصوص جامعه ی نابینایی که بهتر بگیم جامعه ی معلولین، کاملاً حق با شماست.
به نظر خودم ترجمه ی این مقالات بیشتر برای بچه های ما حسرت میاره تا دست آورد دیگری.
چون آقایون قصدی برای تغییر ندارند.
حالا چه این ترجمه ها باشه چه نباشه.
ولی از قدیم گفتن امید به از مردن است.
ما هم طبق همین ضرب المثل میریم جلو ببینیم تش چی در میاد.
مرسی که همیشه نشریه رو با حضور خودتون حمایت می کنید.

دیدگاهتان را بنویسید