جستجو
Close this search box.
جستجو

یک شب

شبکه قلب ورود شب را با طنینی از سکوت اعلام می‌کند.

شب میتپد و صبح خاکستر میشود.

قلب درد را فریاد می‌کشد.

ستاره فرو میریزد و ماه درون شب دفن میشود.

سوز سرمای شب عجیب آتشین است.

میسوزاند و زنده میکند.

سپیده گم گشته و آفتاب کمیاب.

شلاق طوفان سرد، عجیب با آتش خشم شب عجین گشته.

زمان ایستاده و مکان در گذر شتاب می‌ورزد.

عدم موجود است و وجود، معنایی ندارد.

سکوت، فریاد سر میدهد.

ریه زمین گرفته و چشمان آسمان خون میبارد.

اِی کاش صبح می‌شد. اِی کاااش.

۹ دیدگاه دربارهٔ «یک شب»

حتما صبح میشه حتما
و سلام
متن قشنگ ولی سراسر نا امیدی بود که البته پس از شب سیه حتمیییی سفید خواهد بود و تازه همین که میگید عدم موجود است یعنی که موجود وجود داره پس بنابر این امید وار باشید که شادی منتظر شماست جایی خیییلی نزدیکتون…..

راستی شما چه زود ازدواج کردید ها متولد ۸۲ هستید یعنی ۱۸ سال و ان شا الله که همیشه خوشبخت و سعادتمند باشید.

دیدگاهتان را بنویسید