سلامی به درخشش ناب عشق به قلب و نگاه آشنای تو همراه صمیمی و آشنای نگاه.
باز هم در ادامهی این راه هزارمنظره با ما همراه شو تا تو را به تماشای تعبیر رویا ببریم. نگاه، همچنان با شماست!
ستون اول: قصه ها
ستون دوم: انیمیشن.
ستون سوم: مباحث روانشناسی
ستون چهارم: برگی از گلستان سعدی
ستون پنجم: داستانهای قرآنی
ستون ششم: آشنایی با مشاغل
ستون هفتم: کتابهای نوجوانان
ستون هشتم: آشنایی با تکنولوژی
ستون نهم: معرفی کتاب
ستون قصه
باز همگاه سفری دیگه به دنیای قصههاست. دنیایی که همیشه، در هر سنی که باشیم، در هر کجای جادههای عمر، با طنینی از جنس لطیف خیال ما رو صدا میزنه. فرقی نمیکنه چند سالت باشه. کودکی پر از شور، نوجوانی پر از راز، یا بزرگسالی پر از تجربه. در دنیای قصه همیشه برای تو جا هست. جهانی سراسر رنگ و شور، که خیلی چیزها واسمون داره. گنجهایی از جنس آگاهی و عبرت، کلیدهای طلایی برای باز کردن درهای بسته، و جوابهایی برای گذشتن از معماهای ناگذر در دنیای واقعی. بیا تا یک بار دیگه همراه با هم به این سفر هزارانرنگ بریم!
قصه یک رفاقت مستحکم
(تیم) قویترین مرد شهر بود. وقتی او مسابقه میداد، همیشه برنده میشد. او در پارک عمومی تمرین و اجرا
میکرد. او این کار را میکرد تا به همه نشان داد که چقدر او قوی است. بیشتر مردم او را دوست داشتند، اما
یکی از آنها دوست نداشت. اسم او (جک) بود.
جک از تیم متنفر بود. جک یک منتقد فیلم و باهوشترین مرد شهر بود. او میتوانست مسائل پیچیده ریاضی
را حل کند. اما کسی اهمیت نمیداد. جک میخواست مثل تیم مشهور باشد.
یک روز، اتفاق عجیبی افتاد. ناگهان طوفان بزرگی آمد. برف شهر را پوشاند. هیچ کس نتوانست بیرون بیاید.
آنها به غذا نیاز داشتند. مردم گفتند این کار یک مرد نیرومند است. تیم برای نجات آنها تحت فشار بود. اما
جک میخواست قهرمان باشد، بنابراین هر دوی آنها رفتند. تیم گفت: به خاطر ضعف در قدرتت نمیتوانی کمک
کنی.
اما جک مسیرهای کوچکی زیر برف پیدا کرد. یکی از آنها به شهر دیگری منتهی میشد. آن شهر غذا داشت.
از آنجا که تیم بسیار بزرگ و قوی بود، او تقریبا نمیتوانست به طور مناسب داخل شود. آنها رفتند تا اینکه یک
بلوک یخ در راهشان بود. جک گفت ما نمیتوانیم از آن رد شویم. اما اگر به آن ضربه بزنی، ممکن است بشکند.
تیم میدانست که احتمالش وجود دارد.
او آن را شکست. وقتی تعداد بلوکهای یخی بیشتری در راه بود، تیم آنها را میشکست. این کار او را خسته
کرد. او دیگر نمیتوانست راه برود. جک گفت بیا متحد شویم و از همدیگر محافظت کنیم. من تنهایی غذا
میگیرم تو اینجا استراحت کن. جک با غذا برگشت. تیم به خاطر نمیآورد که کدام مسیر به خانه هدایت
میشود. او به جک نیاز داشت تا راهنمایش باشد. مردها با کارکردن با یکدیگر دوست شدند. در شهر مردم جک
را همراه با غذا دیدند و شادی کردند. آنها جک را یک قهرمان نامیدند. اما جک اهمیت نداد. او داشت در مورد
چیز دیگری فکر میکرد. به تیم گفت: من فکر میکردم باهوش هستم، اما امروز یک لفظ جدید پیدا کردم:
دوستی و رفاقت.
قصه طلای ایالت آدامز
دانشکده آدامز مدرسه خوبی بود.
پسرها آنجا زندگی میکردند و کلاس برمیداشتند.
تام تمام هفته به سختی کار کرد.
در یک روز شنبه بهاری، خواست تا کار جالبی انجام دهد!
از دوستش (جِف) خواست تا به یک سینما بروند.
(جف) پاسخ داد: متأسفم. من دارم به یک کنسرت میروم.
بنابراین تام از (جُ) خواست تا به سینما بروند.
اما تیم فوتبال (جُ) مسابقه داشت.
بعد، تام از راهرو اتاق به طرف اتاق (برد) پایین رفت.
(برد) داشت یک کتاب قدیمی خیلی بزرگ میخواند.
تام گفت: سلام برد، داری یک دیکشنری میخوانی؟ به نظر عتیقه میرسد.
نه. به این میگویند ثروت ایالت آدامز.
در مورد طالهای مخفی شده در ایالت آدامز است.
قدمت آن بیشتر از 100 سال است.
این در سال 1870 منتشر شد. ببین، حتی جلد اصل روی آن است.
تام پرسید: آن را از کجا گرفتی؟
برد جواب داد: این برای دوست پدرم است. او فرد متشخص خوب، و یک افسر در ارتش است.
تام پرسید: طلاها واقعا وجود ندارد، اینطور نیست؟
نمیدانم، اما ممکن است! در این کتاب سرنخهایی هست. بیا پیدایش کنیم. دنبال طلا گشتن به نظر جالب
میرسد.
اولین سر نخ پیدا کردن درختی صاف زیر زمین بود. تام گفت: باید توی جنگل باشد.
برد گفت، درخت صاف میتواند تخته ای زیر خاک باشد. آن میتواند طلا را بپوشاند.
تام و برد تمام صبح خاک را کندند.
کار گشتن به دنبال طلا آنها را گرسنه کرد.
آنها آماده شدند تا برای ناهار دست از کار بکشند.
اما بعد برد به چیز سختی ضربه زد. آن یک تخته بود!
برد روی تخته کوبید تا اینکه شکست. زیر آن گودال کوچکی بود. نگاه کن! او یک سکه طلا را بالا آورد.
تام تکه کاغذی در گودال دید. (برد باز هم هست. این یک نقشه برای باقی طلاها است!)
برد با لبخند گفت: بیا برویم. و آنها با عجله برای پیدا کردن ثروت ایالت آدامز رفتند.
قصه جونی بیجونز و اتوبوس بوگندوی کله پوک
دانلود قصه جونی بیجونز و اتوبوس بوگندوی کله پوک
قصه یولانته در جستجوی کریسولا
دانلود قصه یولانته در جستجوی کریسولا
قصه دستکشهای دوقلو
قصه گالی گلی، اسب آبی تنها
دانلود قصه گالی گلی، اسب آبی تنها
عوامل ستون قصه
نویسنده پیشگفتار، پریسا جهانشاهی.
قصه جونی بیجونز و اتوبوس بوگندوی کله پوک، مترجم: امیرمهدی حقیقت. گوینده: فرناز امیری. تنظیم کننده: معصومه رزم آهنگ.
قصه گالی گلی اسب آبی تنها، مترجم: مژگان شیخی. گوینده: نسیم سیستانی. تنظیم کننده: مهشید حسنی.
قصه یک رفاقت مستحکم، مترجم: گروه افرا. گوینده: معصومه رزم آهنگ. تنظیم کننده: معصومه رزم آهنگ.
قصه یولانته در جست و جوی کریسولا، مترجم: حسام سبحانی تهرانی، ماندانا نارنجیها. گوینده: نسیم سیستانی. تنظیم کننده: مهشید حسنی.
قصه دستکشهای دوقلو، نویسنده: فریبا کلهر. گوینده: فرناز امیری. تنظیم کننده: هادی عشقی.
قصه طلای ایالت آدامز، مترجم: گروه افرا. گوینده: عبدالله کهنه زاد. تنظیم کننده: سارا شاهپورجانی.
ستون انیمیشن
سلام به نگاهیهایی که در هر سن و سالی کودک درونشون حسابی فعاله و همچنان دنبال مواردی از قبیل کارتون و سریال و انیمیشن و الباقی تفریحات این مدلی.
اسم انیمیشن برده شد و بله دقیقا هدف اینه. اینجا ستون انیمیشنه. توضیح اینکه قراره هر بار یک انیمیشن کوتاه البته به صورت توضیحدار اینجا، درست همینجا، در همین ستون از نگاه واسه هوادارهای انیمیشن داشته باشیم.
به نظرم این ستون از اون مواردیه که من حسابی عاشقش میشم. تو چی؟ از این مدل تفریحها دوست داری؟ اگر جوابت مثبته که یک ایول بلند همصدا با خودم بگو! اگر هم هنوز مطمئن نیستی از من میشنوی بیا یک آزمایشی کن. من که میگم بعدش دیگه هر بار اول صف هستی! بخش این ماه رسید بریم تماشا!
دانلود قسمت دوم انیمیشن ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی
عوامل ستون انیمیشن
نویسنده پیشگفتار، پریسا جهانشاهی.
نویسنده متن: فرناز امیری. راوی: فرناز امیری. تنظیم کننده: فاطمه خلیلی.
ستون مباحث روانشناسی
کسی میگفت، هر انسانی در وجودش یک جهان داره. جهانی پر از پستیها و بلندیها و نقطههای تاریک و روشن، گرم و سرد، زشت و زیبا. جهانی به بزرگی همین جهانی که ما درش گم شدیم.
تا حالا شده به نقطههای تاریک جهان داخل وجودمون فکر کنیم؟ شده بخوایم ازشون بیشتر بدونیم و سر در بیاریم که این نقطهی تاریک، از کجا اومده، از کی تاریک شده و از همه مهمتر، برای رفع تاریکی این نقطهها چه باید کرد؟ گاهی بعضی گرهها خیلی ساده باز میشن. فقط کافیه کمی بیشتر از دنیای پیچیدهی روح و احساس بدونیم. گاهی بعضی از تاریکیهای داخل دنیای وجودمون ریشه دارن. ریشه در اتفاق، یک قصه، یک خاطره در کودکیهامون. گاهی آگاهیها میتونن کمکمون کنن که این ریشهها رو پیدا و نابود کنیم. و اگر در مورد خودمون این امر محقق نشه، دانستنهای ما یاریگرهای مفیدی خواهند بود تا فردای کودکان ما خالی از نقطههای تاریک باشه.
بیا تا دنیای درونمون رو بیشتر بشناسیم، شاید کمکی باشه به امروز ما، و به فردای گلهای عزیزی که جاشون در آغوشهامونه و ریشههای مهرشون در قلبهامون!
دانلود مبحث روانشناسی در چهاردهمین شماره نشریه نگاه
عوامل ستون مباحث روانشناسی
نویسنده پیشگفتار: پریسا جهانشاهی. اجرا: حدیثه اسدزاده. تنظیم: عباس زمانی.
ستون برگی از گلستان سعدی
سلام به همه، به خصوص اون دسته از دوستان که اهل شعر و ادب هستن! عزیزانی که رفیق تنهاییهاشون حافظ و سعدی و گشت و سیر در بوستان و گلستانه.
نثر گلستان خودش یک داستان سراسر جذابیته و قصههای این گلستان با این نثر حسابی کولاک میکنن. خیلی قشنگه خیلی. حالا تصور کن این نثر و اون داستانها رو یک صدای گرم و متناسب هم بخونه!
و این دقیقا همون اتفاق خوشیه که قراره در این ستون از نگاه شاهدش باشیم. در این برگ از نگاه هر بار یکی از حکایتهای گلستان سعدی خونده میشه و از شما چه پنهون، من دیگه نمیتونم صبر کنم. بریم باقی ماجرا رو به جای توضیح، تجربه کنیم. از اون تجربههاییه که من به هیچ قیمتی از دستش نمیدم. تو هم تجربهاش کن و نظرت رو بهم بگو. خوشت میاد. مطمئنم! کنار سکوی قصههای گلستان میبینمت!
دانلود قسمت دوم برگی از گلستان سعدی
عوامل ستون برگی از گلستان سعدی
نویسنده پیشگفتار، پریسا جهانشاهی.
اجرا: مهدی محمدقاسمی. تنظیم کننده: مهدی محمدقاسمی.
ستون داستانهای قرآنی
ما پیش از اینکه قرآن رو به عنوان کتاب راهنمای دین بشناسیم غرق در کلامش شدیم. همون زمانی که در دنیای طلایی بچگیهامون، در آغوش قصههاش به جادههای سبز آیهها سفر میکردیم. قصهی یوسف پیامبر. قصهی مرغ حضرت سلیمان. داستان سفر حضرت ابراهیم و بسیاری دیگه.
با این قصهها بود که بزرگ شدیم. و زمانی که قرآن به نام کتاب راهنمای دو جهان بهمون معرفی شد، چه عشقی میکردیم از آشناییمون با قصهی آیهها!
اهل نگاه هنوز اون حال و هوای شیرین رو به خاطر دارن. ما هنوز دلتنگ اون هوای معصوم و عزیز هستیم. و چه خوب که قصههای آشنای آیهها اینجا در قلب نگاه هم ما رو تنها نذاشتن و همچنان با ما و به همراه ما هستن.
این ستون، ستون تجدید این آشناییهاست. به گشتی در قصههای آیهها میریم!
عوامل ستون داستانهای قرآنی
نویسنده پیشگفتار، پریسا جهانشاهی. گوینده: فرناز امیری. تنظیم کننده: میرهادی نایینی زاده.
ستون آشنایی با مشاغل
سلام به تو دوست جوان، که کلید آینده رو در مشت داری!
تا حالا چند دفعه با خودت راه های رسیدن به یک آینده ی دلچسب و روشن رو سبک سنگین کردی؟ شده واقعا به این موضوع مهم که در آینده شغلت قراره چی باشه جدی فکر کنی؟ اصلا چندتا شغل رو میشناسی؟
درسته. غرض از اینهمه، معرفی و توضیح یک شغل دیگه در ستون مشاغل نگاهه.
قراره این ماه سرکی به پیچ و خمهای شغل پژوهشگرها بزنیم تا ببینیم اونها دقیقا چیکار میکنن، تعریف شغلشون دقیقا چیه، چه مواردی رو برای رسیدن به شغل پژوهشگری باید با موفقیت پشت سر بذاریم و به عنوان یک سری اطلاعات کلی، چی باید در مورد این شغل بدونیم. پرسشها بیشتر از اینهاست میدونم. پس تا دیر نشده بریم تا ببینیم در ستون مشاغل این ماه نگاه جواب چندتا از این پرسشها رو پیدا میکنیم!
عوامل ستون آشنایی با مشاغل
نویسنده پیشگفتار: پریسا جهانشاهی. گوینده: میر عماد عظیمی. تنظیم کننده: عباس زمانی.
ستون کتابهای نوجوانان
پیشترها زمانی که میگفتن کتاب بهترین رفیقه هرچند عاشق کتاب بودم ولی نمیفهمیدم. حالا میفهمم. کتاب، جهانی در آغوش دوتا جلد و یک عالمه برگهای نازک! من یک بزرگسال هستم ولی هنوز زمانی که یکی از کتابهای گروه نوجوان به دستم میرسه، تا زمانی که به آخرش نرسم نمیتونم بذارمش زمین. کتابهای این گروه پر از رمز و رازهای دنیای خیالن. پر از پند و سورپرایز و عبرت و صفا و همه چیز! روی همین حساب شخصا به این ستون از نگاه توجه ویژه دارم.
این ستون مخصوص افرادیه که شبیه من، عاشق کتاب، به خصوص کتابهای گروه نوجوانن. شناسنامهات رو بیخیال. سفر به دنیای قصههای نوجوونی رو عشقه! کاش این بار، نوبت یکی از کتابهای مورد علاقهی من، یا کتاب مورد نظر تو باشه! بریم ببینیم نگاه این بار چی در لابلای جلدهای رنگارنگش برای ما داره!
راستی! یک چیز دیگه که داشت یادم میرفت! و این دومی مخصوص اونهاییه که بیشتر از خودم اهل همصحبتی و گپ و گفتهای خودمونی هستن!
ستون گپ نگاه جای دلچسبی واسه این دسته از دوستانه. در این ستون از نگاه هم با ما باش! پای صحبتهای گرم یک دوست صمیمی بشین و باهاش حرف بزن! بهت قول میدم یکی از دلچسبترین همنشینیهای عمرت رو تجربه کنی! امتحان کن و نتیجه رو ببین! امید که حس و حالت از این تجربه بسیار عالی باشه!
دانلود قسمت اول از کتاب خانواده سلطنتی
دانلود گپی خودمونی با نوجوانان
عوامل ستون کتابهای نوجوانان
نویسنده پیشگفتار: پریسا جهانشاهی.
قصه خانواده سلطنتی، مترجم: مهسا امرآبادی. گوینده: فرناز امیری. تنظیم کننده: سعید درفشیان.
گپی خودمونی با نوجوانان، تهیه و اجرا: فرناز امیری. تنظیم کننده: عباس زمانی.
ستون تکنولوژی
دوست مجازی من سلام! اینجا در دنیای0و1خوش میگذره؟ به من که بد نمیگذره. فقط گاهی پیش میاد که یک سری گرفت و گیرهای عجیبی وسط این0و1ها واسم پیش میاد که نمیدونم چه مدلی حلشون کنم. این مدل زمانها جای چندتا ترفند و چندتا راه میانبر کوچولو حسابی خالیه. البته تا حالا خالی بود و دیگه قرار نیست خالی باشه!
ستون تکنولوژی در نگاه بخشیه که قراره هر بار یک نکتهی کارگشا یادم بده. از اون نکاتی که شاید خیلی کوچیک به نظر برسن ولی باور کن بدجوری کار راه میندازن. از من میشنوی تو هم بیا و یک دید به اینجا بزن. شاید جواب مشکلی که ماه پیش با سیستمت داشتی رو پیدا کردی. یا راه حل گیری که همین الان داره سیستمت رو قلقلک میده و حالت رو گرفته. واسه شخص من، مطالب این بخش به آرشیو کردنش میارزن. تو هم، خودت بیا ببین!
دانلود قسمت دوم از ستون تکنولوژی
عوامل ستون تکنولوژی
پیشگفتار، پریسا جهانشاهی. گوینده: مسعود ملایی. تنظیم کننده: عباس زمانی.
ستون معرفی کتاب
از خیلی بچگی کتاب دوست داشتم. عاشق این بودم که جلد کتاب مورد علاقهام رو شبیه دری به شهر آرزوها باز کنم و برم داخل قصه و گم بشم لابلای سطرها و عکسهایی که منو به پیچ و خمهای ناشناختهی دنیای کتاب میبردن. هنوز هم کتاب خیلی دوست دارم. هنوز قصههای یک کتاب، روحم رو به مهمونی آرزوها میبرن. هنوز با باز شدن کتاب مورد علاقهام، جدا از اون عدد داخل شناسنامهام، میشم همقد چهارچوب در دنیای قصه و چه عشقی! تو چی؟ کتاب دوست داری؟ اگر نصف من هم عاشقش باشی از این ستون دل نمیکنی. اینجا دری به دنیای کتابه. کتابهایی که باعث میشن یادت بره چند ساله که مسافر راه زندگی هستی. بیا ببینیم این بار نوبت چه کتابیه!
دانلود معرفی کتاب 365 قصه برای شبهای سال
عوامل ستون معرفی کتاب
نویسنده پیشگفتار: پریسا جهانشاهی. گوینده: لیلا سعیدیفر. تنظیم کننده: لیلا سعیدیفر.
کلام پایانی
به انتهای چهاردهمین شماره رسیدیم. امید اینکه گام هامون هرچی محکم تر و بلندتر باشن. اگر مشتاق همکاری هستی از طریق راه ارتباطی همیشگی یعنی:
آیدی تلگرام: @hotgooshkon1 و ایمیل: hotgooshkon@gmail.com به ما اطلاع بده. و اگر می خوای که همراه باشی,قرارمون, ماه آینده, همین زمان, همینجا.
تا ماه بعد و دیدار بعد, خدای خاک و آسمان به همراهت.
یک پاسخ به «نشریه نگاه، ویژه کودکان و نوجوانان، شماره 14: نگاهی به دنیای گشت، کشف و تجربه»
هزاران سلام و درود خدمت دوستان عزیزم. فقط اومدم یه خسته نباشید بهتون بگم و بعد برم سراغ گوش دادن به نشریه.
سلامت، برقرار و پر انرژی باشید.