خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یادداشت: سوزنی به خودمان، جوالدوزی به دیگران

مقدمه

آخرین روز های سال 1400 و قرن 14، به عجیبترین و در عین حال تأسفبارترین شکل ممکن برای جامعه ی نابینایان سپری شد. فقط چند دقیقه طول کشید تا نابینایان با یک اتفاق عجیب مواجه شوند. خانم 21 ساله ای روی صحنه ی یکی از پرمخاطبترین برنامه های تلویزیونی صدا و سیما حاضر شده و مدعی شد که با انجام عمل جراحی و با استفاده از سلول های بنیادین، بعد از 21 سال نابینایی مطلق بینایی خود را تا حد زیادی به دست آورده است. مجری مشهور این برنامه هم که علاقه ی زیادی به اینطور سوژه های ناب دارد، از خود بیخود شده و تمام تلاشش را کرد تا هیجانزده شدنش را بابت شنیدن این خبر بزرگ به تمام حاضران در سالن و ملیونها بیننده ی تلویزیونی سراسر کشور القا کند.

اما آن سوی این ماجرا، واقعیتی بزرگ خودنمایی می کرد. درمان بینایی با استفاده از سلول های بنیادین، در حال حاضر در دنیا در مرحله ی دوم آزمایشی خود به سر برده و مرحله ی سوم آزمایشی آن نیز در سال 2023 انجام خواهد شد و احتمالاً مدتی هم به طول خواهد انجامید. این یعنی ممکن است حتی سال ها طول بکشد که این روش درمان نابینایی، در جهان به رسمیت شناخته شود و حتی اگر هم این اتفاق رخ دهد، مدتی طول خواهد کشید تا قدم به کشور ما بگذارد. پس طبق شواهد و مستندات موجود، احتمال یک دروغ رسانه ای بزرگ شکل گرفت.

در این میان، تعدادی از نابینایان با بیمارستانی که آن خانم مدعی شده بود در آن این عمل را انجام داده تماس گرفته و همانطور که پیشبینی میشد متوجه شدند که این خبر صحت نداشته و این خانم اولاً نیمه بینا بوده و ثانیاً در این بیمارستان تنها عمل انحراف چشم انجام داده و خبری از سلول های بنیادین نیست. همین کافی بود تا انواع و اقسام انتقادات و هجمه ها علیه این برنامه ی تلویزیونی و مجری و تهیه کننده ی سرشناس آن در فضای مجازی آغاز شود و جامعه ی نابینایان تلاش خود را برای وادار کردن عوامل این برنامه به عذرخواهی از نابینایان به اشکال مختلف آغاز کردند. جدا از تمام جنجالها و حواشی پیش آمده در روزهای گذشته، این اتفاق را می توان از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داده و آسیبشناسی کرد.

آیا شناخت مقصر چیزی را عوض می کند؟

حقیقتاً این که مقصر این ماجرا کیست و چه برخوردی باید با او شود و این که عذرخواهی کند یا نه، تنها آبی بر روی آتش خشم جامعه ی نابینایان است. اصلاً آیا واقعاً مهم است که مقصر این اتفاق کیست؟ آیا عذرخواهی مقصرین چیزی را عوض می کند؟ این احتمال قوی وجود دارد که در به وقوع پیوستن این اتفاق، تأمدی صورت گرفته. مجری و تهیه کننده ی مورد بحث ما به هیچ وجه انقدر خام و بی تجربه نیست که ناخواسته مرتکب چنین اشتباه بزرگی شود. اولاً که ایشان اهل مطالعه و تحقیق است و قطعاً می دانسته که درمان بینایی با سلول های بنیادین در حال حاضر در چه مرحله ای قرار دارد. حتی اگر فرضکنیم که اطلاع نداشته، می توانست بررسی بیشتری کند. اصلاً فرض می کنیم که الآن ده سال دیگر است و این عمل در ایران هم انجام می شود. ایشان تنها با گرفتن شماره تلفن بیمارستان مربوطه و یک پرس و جوی ساده، می توانست متوجه شود که مهمان برنامه اش به او راست گفته یا خیر و در صورت اثبات صحت ادعایش او را روی صحنه ی یک برنامه ی زنده ی تلویزیونی فرا بخواند. اما چیزی که مشخص است این است که نسبت دادن ادعاهای دروغ و انتشار برنامه های نامناسب و خلاف واقع در مورد نابینایان و معلولین توسط صدا و سیما اتفاق جدیدی نیست. در تمام دفعات گذشته هم جامعه ی نابینایان تلاش کرده تا این سازمان را متقاعد کند که اشتباه کرده و در مواردی هم صدا و سیما اشتباهش را پذیرفته و حتی دلجویی هم کرده. اما باز هم رفتار های اشتباه این سازمان ادامه داشته و قطعاً حتی اگر عذرخواهی هم صورت گیرد، این آخرین باری نخواهد بود که ما با چنین مسائلی در رسانه ی ملی رو به رو می شویم. این خیلی خوب است که ما بتوانیم مقصرین این واقعه را وادار به عذرخواهی کنیم. اما باید بپذیریم که دیگر خیلی چیزها با این عذرخواهی به شرایط گذشته باز نخواهند گشت. خیلی از نابینایان و خانواده هایشان با دیدن این برنامه به درمان معلولیت خود امیدوار شدند و برای خود رؤیابافی ها کردند و خود را در آینده ای روشن متصور شدند. اما خیلی زود متوجه شدند که بازیچه ی یک دروغ بزرگ شدند و حس زیبایی که در آن مدت کوتاه داشتند خیالی باطل بیش نبوده. آیا عذرخواهی و حتی مجازات خاطیان می تواند این امید واهی را از دل کسانی که دلخوش به این اتفاق بزرگ بودند پاک کند؟ آیا دیگر می شود به اخبار پزشکی صدا و سیما اعتماد کرد؟ آیا این بی اعتمادی که میان حدود یک ملیون نابینا و خانواده هایشان نسبت به صدا و سیما به وجود آمد را می توان از بین برد؟ بدون شک دیگر هیچ نابینایی نمی تواند به شنیده هایش از صدا و سیما اعتماد کند و این در ادامه ی شکافیست که بین صدا و سیما و مردم از سالها پیش ایجاد شده و روز به روز هم در حال گسترده تر شدن است.

نهاد های حمایتی در خواب خرگوشی

این واقعیت را باید بپذیریم که ما نابینایان تنهاترین افراد این جامعه ایم. هیچ نهاد مرتبطی بعد از پخش این برنامه ی تلویزیونی کوچکترین واکنشی در این رابطه نشان نداد. سازمان بهزیستی به عنوان اصلیترین نهاد مرتبط با معلولین، در مقابل این دروغ بزرگ سکوت کرد. به طوری که حتی عوامل این برنامه مدعی شدند خود بهزیستی این شخص را به آنها معرفی کرده. حتی تعطیلات هم نمی تواند دلیل خوبی برای سکوت نهادها باشد. چرا که رئیس سازمان بهزیستی در این چند روز دو پیام به مناسبت سال نو و روز اوتیسم منتشر کرده ولی خبری از واکنش قابل انتظار ما در مورد مسائل پیش آمده نیست. انجمن ها و تشکل های خود نابینایان هم طبق معمول پا را فراتر از توزیع برنج هندی و ماکارونی درجه چندم بین نابینایان نگذاشته و ترجیح دادند سکوت کنند. در حالی که اگر این اتفاق برای معلولیت های دیگر رخ داده بود، بدون شک تشکل های آنها در این رابطه هر اقدامی که لازم بود صورت میدادند و اتفاق اخیر بار دیگر به همه ی ما ثابت کرد که تشکل های ما نبودنشان ضرر که ندارد هیچ، تا حدی سودمند هم هست. حتی بیمارستان مربوطه هم سر این سفره نشست و هیچ اطلاعیه رسمی و تکذیبیه ای در این مورد منتشر نکرد و در یک رفتار سیاستمدارانه، تنها به کسانی که این موضوع را پیگیری کردند آن هم تلفنی پاسخ شفاف در این زمینه را داد.

سوزنی به خودمان و جوالدوزی به دیگران

اتفاقات اخیر این سؤال را در ذهن ما به وجود می آورد که آیا ما نابینایان به اندازه ی کافی فرهنگ حضور در رسانه را داریم یا خیر. آیا این اولین باری بود که فردی نابینا در رسانه منافع شخصی خود را دنبال کرد؟ متأسفانه پاسخ به این سؤال منفیست. در گذشته هم نابینایان دیگری پایشان به رسانه باز شد و رفتارها و صحبت های غیر مسئولانه ی آنها، حد اقل امیدی که به فرهنگسازی از طریق رسانه داشتیم را هم بر باد داد. نمونه ی بارزش هم دوست نابینایمان بود که چند سال پیش در یک برنامه تلویزیونی حاضر شد و شروع کرد از مشکلات مالی در زندگی شخصی خود گفتن و اتفاقاً توانست در آن برنامه مبلغ قابل توجهی به دست آورد. ولی بعد از آن دیگر خیلی سخت بود که در جامعه راه بیفتیم و به مردم بگوییم که نابینایان گدا نیستند که پول کف دستشان می گذارید. به راستی کسانی که پایشان به رسانه باز می شود چقدر توجیهند که دارند کجا می روند و رفتار و گفتارشان چه تأثیری می تواند بر جامعه ی همنوعانشان و عامه ی مردم داشته باشد؟ شکی نیست که صدا و سیما از این بی اطلاعی همنوعان ما در حال بهره برداریست و متأسفانه هیچ آگاهسازی هم در این رابطه از سوی نهاد ها و تشکل های مرتبط صورت نمی گیرد. به واقع چه انگیزه ای می تواند وجود داشته باشد که آن خانم به خاطرش این جرأت را پیدا کند که در یک برنامه ی زنده در مقابل ملیونها بیننده چنین دروغ بزرگی بگوید، با این آگاهی که خیلی زود همه خواهند فهمید که دروغ گفته؟ آیا پای مسأله ای به جز یک منفعت شخصی قابل توجه می تواند در میان باشد؟ آیا ایشان حتی لحظه ای به حال و روز همنوعان خود بعد از این که فهمیدند این یک دروغ بزرگ بیش نبوده فکر کرده؟ آیا قبل از این که بخواهیم با دیگر مقصران این فاجعه دست به گریبان شویم، نباید سنگ هایمان را با خودی ها وا بکنیم و از ایشان بابت این دروغ بزرگ توضیح بخواهیم؟ آیا وقتش نرسیده که بپذیریم اگر خودمان نخواهیم هیچ کس و هیچ سازمانی نمی تواند از ما سوء استفاده کند؟ آیا وقتش نرسیده که فقط چند درصد شبیه دیگر معلولین شویم و کمی بیشتر در کنار هم باشیم؟ آیا نباید کمی هم به این فکر کنیم که همیشه دیگران مقصر مشکلات ما نیستند و برای حل خیلی مسائل باید از خودمان شروع کنیم؟

نتیجه:

در پایان این یادداشت به این نتیجه می رسیم که این اتفاق تلخ یا شیرین، درست یا غلط افتاده. مقصرینش هر کس و هر نهادی که هستند، اشتباهشان را بپذیرند یا نپذیرند، عذرخواهی کنند یا نکنند، مجازات شوند یا نشوند، پیامد های این اتفاق دیگر از بین نمی رود و در واقع چیزی عوض نخواهد شد. حتی هیچ تضمینی وجود ندارد که با مقصران برخورد شود و دیگر شاهد چنین مسائلی نباشیم و هر آن ممکن است با موارد مشابه آنچه رخ داد مواجه شویم. تنها کاری که در شرایط فعلی می توان کرد این است که از درون خودمان شروع کنیم. سعی کنیم فرهنگ نوع دوستی را در خود پرورش دهیم. سعی کنیم بپذیریم که اقلیتی در این جامعه ایم که باید با مشکلات پیش رو بجنگیم و تنها راه موفقیتمان کنار هم بودن است. قبول کنیم به هر قیمتی مشکلات خودمان را حل نکنیم و به عواقب کارهایمان فکر کنیم. در انتها متأسفانه باید این را هم یاد بگیریم که دیگر حتی به رسمیترین منابع و معتمدترین افراد هم بی حساب و کتاب اعتماد نکنیم و قبل از این که به خودمان امیدهای واهی بدهیم، کمی آنچه شنیده ایم را بررسی کنیم. تلخ است اما واقعی. این روزها دیگر هیچ کس صد درصد قابل اعتماد نیست. تلخ است اما تا تغییر رویه ی بنیادین بینمان صورت نگیرد، از همنوعانمان ضربات حتی از این سنگینتر را هم خواهیم خورد.

به امید روزی که کمی، فقط کمی با هم و در کنار هم باشیم.

۹۷ دیدگاه دربارهٔ «یادداشت: سوزنی به خودمان، جوالدوزی به دیگران»

سلام. بله دقیقا. سوزنی به خودمان و جوالدوزی به دیگران.
درسته که عوامل این قضیه اگه مجازات یا وادار به عذر خواهی بشند شاید هیچ تضمینی نباشه که دیگه چنین اتفاقی نیفته و همینا، ولی بهتر از بی تفاوت بودنه.
صدا و سیما این نهاد به این مهمی! قطعا تأثیر منفی این ماجرا به افرادی هم میرسه که تو همین نهاد دارند زحمت میکشند و واقعا بیگناهند. اگه با این قضیه برخورد نشه، یه جورایی با آبرو حیثیت این بزرگواران بازی شده و میشه.
صرفا نظر شخصیمو نوشتم و شاید همه یا بخشیش درست نباشه.
سربلند باشید.

سلام نازنین. منم موافقم که باید پیگیری کنیم و تلاش کنیم جلوی این اتفاقات رو بگیریم. ولی از خودمون هم غافل نشیم. چرا باید بتونیم به راحتی به همنوعانمون دروغ بگیم بدون این که به عواقبش فکر کنیم؟ ممنون از حضورت. موفق باشی.

درود. بخش سازمان های حمایتی این یاد داشت خیلی خوب بود. درست، توی روز هایی که اغلب نابینایان مثل اسپند روی آتیش شدن، این سازمان ها تعطیلی رو بهانه کردن، و حتی ۲ خط بیانیه هم منتشر نکردن. بیانیه ای که میتونست توی یک گروه کوچولوی واتساپی هم بسته بشه و توی رسانه های مختلف منتشر بشه. یعنی توی طول سال کار این سازمان ها به حدی سخت و پر فشاره که توی این ۱۴ روز حتی حاضر نبودن ۲ خط بنویسن و جامعه ی هدف رو توی دوره ای که از خودی ضربه خورده رو تنها نگذارن! این اتفاق، هرچی که بود و جدای از تماااام بدی هایی که داشت، یه درس بزرگ به جامعه ی نابینایان داد. درسی که حالا حالاها فراموش نمی شه و بد نیست که بااار هااا مرورش کنیم. طرف مقابل خدای پروپاگاندای ایرانه، و این طرف جامعه ای هست که از زخمی که اول از خودی خورده، به شدت داره می سوزه

مرسی که با این یاد داشت یا تحلیل برای هزاران نابینای بی دفاع، مرحم شدی. واقعا خدا حفظت کنه و موفق تر باشی.

سلام محمد. من عضو کانال یکی دوتا از این انجمن ها هستم. طرف به خاطر شوهر خواهر باجناق عموی فلانی که توی انجمن فوت کرده توی کانال پیام تسلیت منتشر می کنه. ولی در مقابل چنین موضوعاتی ساکته. هرچی هم بارشون می کنیم ککشون هم نمیگزه. حتی این همه علیهشون حرف میزنیم حال ندارن بیان از خودشون دفاع کنن خخخ. ممنون که هستی. پیروز باشی.

دوستان بگذارید یک واقعیت را با هم مرور کنیم، تا زمانی که نابینایان و کم بینایان ایران یک نهاد کاملا غیر دولتی و مستقل کشوری نداشته باشند وضع همین است. که هست. نهاد کشوری یعنی مانند فدراسیون نابینایان آمریکا تمام نهاد های ریز و درشت که در شهرهای مختلف با عناوین و اهداف مختلف وجود دارند در آن نهاد متحد شوند. عرض کردم متحد شوند نگفتم منحل شوند یا یکی شوند. یعنی آنها وجود دارند ولی از طریق این نهاد کشوری حرف شان را یکی می کنند باز عرض کردم حرفشان را یکی می کنند نگفتم این نهاد بالا دستی است و به نهاد های زیر مجموعه دستور می دهد. تصمیمات دمکراتیک توسط مجمع اعضا گرفته می شود. مانند گردهمایی های سالانه فدراسیون نابینایان آمریکا… و این نهاد از طرف صد ها هزار نابینا عضو نهاد های مختلف که با یک نام جمع شده اند حرف می زند. چنین نهادی قدرت مدنی خواهد داشت می تواند با دولت یا سازمانهای دولتی یا حتی نهاد های قضایی وارد مذاکره شود اجرای یک قانون را پیگیر شود یا یک تخلف را پیگیری قضایی کند. مانند تمام کشورهایی که مدنیت پیشرفته دارند. بگذارید اشاره کنم که ایجاد چنین نهادی فقط به خود شما بستگی دارد. و البته تصور نشود که این کارها فقط مخصوص کشورهای غربی است همینجا در ایران شبیه این نهاد وجود دارد. برای مثال ناشنوایان ایران یک انجمن کشوری بسیار قوی و متحد ساخته اند. من خانواده ها و ناشنوایانیی که برای بوجود آوردن و نگهداشتن آن انجمن تلاش می کنند می ستایم.

درود بر شادیار عزیز. کاملاً با شما موافقم. البته روی کاغذ ما هم چنین تشکلی داریم. شبکه ی چاووش مثلاً قرار بود همچین چیزی باشه. منتها بعد از این همه سال ابتدایی ترین زیرساختها که ییه وبسایت رسمیه رو نداره. چه برسه به بقیش. سالی یه سری مطالب تکراری منتشر می کنن و تمام. هیچ خروجی و دستاوردی که نداشته هیچ، بدتر فقط باعث شده همه فکر کنن دیگه همچین شبکه ای هست و دیگه همه چیز قراره درست بشه.
ممنون از این که وقت گذاشتی.
شاد باشی.

درود آقای حسینی، من با شبکه ای که گفتید آشنایی ندارم، ولی آیا این شبکه آن طور که مثال زدم دمکراتیک هست؟ چه کسانی مدیران آن را انتخاب می کند؟ بوجه ی دولتی دارد؟ اگر دارد، منطقی است که هر کس که پول می دهد انتظار دارد مدیر از طرف او باشد. و بقیه موارد که شرح داده شد. اگر آن ویژگیها که عرض کردم را ندارد. امیدی بر آن نیست. و طبیعی هم هست که کاری نتواند یا نخواهد انجام دهد.

سلام به همۀ دوستان! سال نو همگی مبارک! پیشاپیش حلول ماه مبارک رمضان، ماه میهمانی خدا، هم مبارک! من خودم این بخش از برنامۀ ویژۀ سال نو رُ که گروه برنامه ساز عصر جدید تهیه و پخش کردند، ندیده بودم. خواهر و مادرم که دیده بودند، با کلی ذوق، بِهِم خبر دادند، و از من خواستند پیگیری کنم، شاید فرجی بشه، و من هم بعد از نزدیک به ۵۰ سال معالجه بشم. منظورم این بود که شوق بینا شدن در خیلی از بچه ها و خانواده هاشون هست، در هر سن و موقعیتی که باشند. واقعاً متأسفم که اعتماد مردم به صدا و سیما، این قدر ناشیانه خدشه دار میشه. چند نکته به نظرم رسید که عرض میکنم: اول این که اگه ما آدم های واقعگرائی باشیم، نباید از چنین اتفاقاتی تعجب کنیم. در کشوری زندگی میکنیم که اگه یادتون باشه در زمانی که طرح اجازۀ داوطلبی نمایندگی مجلس شورای اسلامی به نابینایان مطرح بود، آقای دکتر کاتب نائب رئیس مجلس به خودش اجازه داد که در شرح دلیل مخالفتش با این طرح بگه: “اگه قرار باشه معلولی اجازۀ نمایندگی مجلس رُ پیدا کنه، ترجیح میدم که ناشنوا باشه، که حد اقل با حرف هاش سر آدم رُ درد نمیاره.” وقتی نائب رئیس مجلس شورای اسلامی این مملکت اینقدر میتونه کوتاه فکر، اُمُّل، و … باشه، از یه مجری سادۀ تلوزیونی چنین خطائی خیلی تعجب انگیز نخواهد بود. البته در حاشیه این رُ هم عرض کنم که جامعۀ نابینایان ثامن الأئمۀ خراسان رضوی، طی نامه ای به کمیسیون اصل ۹۰ شکوائیۀ خودش رُ مطرح کرد، ولی هرگز جوابی دریافت نکرد.نکتۀ دوم در مورد همون سوزنیه که قراره به خودمون بزنیم. آقا شهروز گل! خوب میدونید که برنامۀ ۶ نقطه شاید تنها برنامه ای باشه، که در شبکه های صدا، توسط یک نابینا، به امور نابینایان میپردازه. آیا آقای آذر ماسوله، اصلاً از این اتفاق اطلاع پیدا نکردند؟ شما در مورد واکنشی که میتونند نشون بِدَن باهاشون صحبتی نکردید؟ یا این که پای مسائل دیگه ای در میون هست. چرا تعجب کنیم از مسؤولین نهاد های مرتبط که به بهانۀ تعطیلات واکنشی نشون نمیدَن، در حالی که ایشون در همین تعطیلات نوروزی هم حد اقل سه برنامۀ (یا در واقع بخش) اجرا کردند، و هیچ صحبتی هم از این موضوع نکردند؟ البته شاید هم صحبت شده، و من اطلاع ندارم؛ هر چند بعید میدونم. در هر صورت امیدوارم اتفاقات بهتری سر راه همۀ ما باشه، و خداوند عاقبت همۀ ما رُ ختم به خیر کنه.

سلام. اینم ۷ دیقه ویس از طرف آقای آذر ماسوله که همش نمیدونیم و اطلاعاتمونو فعلا مناسب نمیبینیم بروز بدیم و از این حرفا. خودتون گوش کنید به کامنت منم اکتفا نکنیدها!
https://t.me/sheshnoghteh/2025
از شش نقطه هم انتظاری نداشته باشید. چون با جاهای دیگه هیچ فرقی نمیکنه.

یه چیزو یادم رفت بگم. همونطور که ۲۳ مهر که بزرگمهر عماد حقی مصاحبه کرد گفت بازی stw رُ من نوشتم و شش نقطه هم واکنشش این بود که حالا بچه یه اسباببازی دیده خوشش اومده برداشته (کارشناس برنامه خانم زهرا همت اگه اشتباه نکنم گفته بودن), اینم همونجوری جمع میشه میره همه هم فراموش میکنیم. البته این نظر شخصی منه.

آره دیگه. ماست مالی شد رفت. اینم مثلِ خیلی از اتفاقات ماست مالی میشه میره. منتها اگر خدایی باشه، خدا از اینطور افرادی که میان توی رسانه دروغ میگن، و افرادی که ادعا دارن توی رسانه فعالن (به چیزی ورود نمیکنن) نمیگذره.

در مورد جناب بزرگمهر نظر شخصیمو میگم و ممکنه همه یا بخشی از حرفم درست نباشه.
به طور کلی، اصلا قضیه ایشون با قضیه ای که اخیرا اتفاق افتاده قابل قیاس نیست.
از یک نوجوان به سن ایشون انتظاری نمیره! خود ما هم دوران نوجوانی رو تجربه کردیم. یه بچه به سن و سال ایشون طبیعیه که یه چیزی که یاد میگیره یا یه کار کوچکی که موفق به انجامش بشه، اونو واسه خودش یه موفقیت قابل توجه و چشمگیری به حساب بیاره. میخوام بگم دروغ داریم تا دروغ!
جناب بزرگمهر چندتا کد یاد گرفت پیش خودش فکر کرد داره برنامه نویسی میکنه. حالا لابد تونسته یه بخشهای کوچکی از اون بازی رو هم به سلیقه خودش تغییر بده! در این مورد و مشابه این میطلبه بگیم شنونده بایست عاقل باشه.
اما در مورد این خانم شواهد و قرائن حاکی از اینه که دروغ از روی ناآگاهی و اینا نبوده!
بعدشم یه نکته مهم به خودم و بقیه تذکر بدم:
تو همین قضیه با توجه به همون اوایل همین یادداشت عرض میکنم: از خودی زخم خوردیم و بیش از این خودمون نمک به زخم خودمون نپاشیم.

سلام عرض میکنم خدمت تمام اعضای محله. بنده، ویسی منتشر کردم در تاریخ هفتم فروردین ماه که هم توی اون ویس حرفای دلمو زدم، هم با اپراتور بیمارستان دکتر خدا دوست صحبت کردم. شاید کاره من ایراداتی رو هم در بر داشته باشه. اما من خودم به عنوان یه اپراتور که مدتی هست مشغول به کار هستم، اینو میگم که اپراتور هرگز از خودش حرف در نمیاره به شخص تماس گیرنده بزنه. خوشبختانه یا متأسفانه ویس من جاهای زیادی از جمله کانال برنامه رادیویی شش نقطه منتشر شد. اینجا هم حرف دلمو میزنم. اینجا محلۀ نابینایانه. توحین هم نمیکنم. حرفی هست که تا بوده همین بوده.
متأسفانه ما خودمون هم به هم رحم نداریم. همون هم نوع های خودمونم تا یه قدرتی دستشون میفته از ترس از دست دادن قدرتشون خیلی وقتا سکوت میکنن. وگرنه تعطیلات و این موضوعات بهانه هست. آقای آذرماسوله هم یکی از همون همنوع ها هستن.
اینجا یکی دوتا نکته مطرح میشه. اول که آقای عابدی زحمت کشیدن و لینک ویس آقای آذرماسوله رو توی کانال شش نقطه اینجا قرار دادن. گوش بدید، و بییاید خودتون نظر بدید. اول که مگه من فقط پیگیر موضوع بودم؟ اگرم بودم وجدانم اجازه نداد پیگیری نکنم، هرچند اگر پیگیریم اشتباه باشه.
دیروز هم به بیمارستان خدا دوست تماس گرفتم. گفتن بیمارستان اصلاً روابط عمومی نداره!
آقای آذرماسوله توی بخشی از ویسشون فرمودن که ویس آقای احمدی رو یکی از مدیران در کانال گذاشتن، خب. آیا من از مدیر اییشون خواستم ویس من رو توی کانالشون قرار بدند که با کلی کامنت رو به رو بشه، بعدم ویس من پاک بشه و ایشون بیاد هفت دقه ویس بزاره و ادعای اینو بکنه که باید کار رسانه ای پیگیری بشه، و حالا چون من پیگیری کردم کارم اشتباهه و در صورت نیاز باید پاسخگو باشم؟ آی شمایی که رسانه هستی، چرا سکوت کردی. تعطیلاته چی. کشکه چی. تعطیلاته رسمی از اول تا چهارمه فروردینه. باقیش تا دوازدهه فروردین همه جا درِ خراب شده اش بازه، از ترسشون سلب مسئولیت کردن از این اتفاق و ویس من رو توی کانالشون پاک کردن و هفت دقه ویس گذاشتن. نه. از هیچ تشکل، یا همنوعی که دستش به یه قدرتی هست نباید انتظار داشت.

اینجا قصد توحین به شخصی رو هم نداشتم، اما اینجا اگر محله نابینایان هست خوبه آدم بتونه حرف دلشو لا اقل اینجا بزنه. آقای آذرماسوله حتی میتونست زودتر از این که این ویس ها پخش بشه و اصلاً ضبط بشه پیگیری کنه.
یه عذرخواهی هم میکنم از ایشون، ببخشید جناب آذرماسوله، ما سواد نداریم، درس رسانه نخوندیم، با هیچی هم آشنا نیستیم که رفتیم پیگیری کردیم، اشتباه هم کردیم. حالا شما که سوادشو دارین، ممنون میشیم برید پیگیری کنید. پیگیری من، و امثال من چون رسانه ای نبوده که نصفی از حرفاش سانسور بشه، کاملاً، کااااااملِ کامل اشتباه بوده. شما درست میگی.
آقای حسینی. ممنون از شما بابت انتشار این پست.

مهدی احمدی عزیز سلام. من توی کامنتم به جناب منتظر کمی توضیح دادم که تمام استودیو های ضبط تا ۱۴ فروردین تعطیل هستن و ما عملاً امکان ضبط برنامه رو تا پایان تعطیلات نداریم. اما در مورد پیگیر شما باید بگم که تو بهترین کار رو کردی و هیچ شکی نیست که تلاشت قابل تقدیره. می پذیرم که اگر انتشار فایل صوتی تو توی کانال شش نقطه درست نبوده، باید بلافاصله حذف میشد و نباید بیش از ۲۴ ساعت روی کانال میموند و بعدش هم به اون شکل باهاش برخورد میشد و به عنوان کوچکترین عضو خانواده شش نقطه بابت این اشتباه استراتژیک ازت عذر میخوام. اما به هیچ وجه منظور اشکان این نبود که تو نباید پیگیر میشدی. اشکان فقط توضیح داده که اگر ما به عنوان یه برنامه ی رادیویی بخوایم این موضوع رو پیگیری کنیم، نمیتونیم تنها به این فایل صوتی استناد کنیم و باید بتونیم از مراجع بالاتری در این مورد توضیح بخوایم. ضمن این که این فایل صوتی بدون اطلاع طرف مقابل ضبط شده و ممکنه برای یه برنامه ی رسمی مثل شش نقطه ایجاد مشکل حقوقی بکنه. وگرنه شکی نیست که تو تونستی خیلی خوب و شفاف این موضوع رو مطرح کنی و اگر فایل تو نبود هیچ کس الآن به تکاپو نیفتاده بود که بتونه این موضوع رو به یه سر انجام خوبی برسونه. اما در مورد پیگیریهایی که شده توی کامنتم به مهدی عابدی توضیحاتی خواهم داد. ممنون از تلاش و لطفت به من.
پیروز باشی.

درود بر شما. زنده باشید، اونی که باید عذرخواهی میکرد حتی یه کامنت ساده هم توی کانال خودش نگذاشت. هرچند من انتظاری ندارم. میگم که. بیشتر ما ها وقتی به یه مقامی میرسیم برای این که مقاممون رو از دست ندیم اصلاً با پایین دستیا سلام هم نمیکنیم خیلی وقتا. و باز هم میگم. من نخواستم فایلم در کانال برنامه رادیویی شش نقطه منتشر بشه. ایشون مدیرشون باهاشون هماهنگ نبودن، من نباید پاسخگو میبودم و بر علیهه من فایل ضبط کنن و هفت دقیقه ویس بزارن و قشنگ سلب مسئولیت کنن از این قضیه.

وگرنه بزرگوار من خودم گویندۀ برنامه رادیویی روشنا هستم. برنامه ای که ویژۀ استان فارسی ها داره از صدای استان فارس پخش میشه و توسط یکی از با سابقه ترین تهیه کنندگان صداوسیمای فارس هم داره اداره میشه. میخوام اینو بگم. با رسانه آشنا هستم. اصلاً من میگم این کار رادیویی پیگیری نشه. باشه! آقا نشه! محدودیته. من میگم اون قدری که اون تهیه کننده با صحبت هاش از من حمایت کرد، آقای آذرماسوله که همنوع من هست این کار رو نکرد. میگم که از قدیم گفتن: من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد. ما همش از خودی ضربه میخوریم. از خودیا حمایت نمیشیم وگرنه افرادی که بیرون جامعۀ ما هستن خیلی هاشون خیلی زیاد از حد هم به ما لطف دارن و احتراممون میزارن.

سلام منم باید به نوبه خودم ازت تشکر کنم به خاطر اینکه برای پیگیری این قضیه از تمام امکاناتی که داشتی استفاده کردی و هزاران افسوس به خاطر داشتن چنین همنوعانی که اینطور با روح روان نه فقط همنوعان خودشون بلکه با احساسات خانواده هایی بازی میکنند که آرزو میکنند بتونن ۱ قدم برای حل مشکل بینایی بستگانشون بردارن

جناب منتظر عزیز سلام. من اینجا در مورد شش نقطه توضیح میدم و البته خود اشکان هم میتونه بیاد و توضیحات تکمیلی رو بده. اما به عنوان عضو کوچیکی از شش نقطه امیدوارم توضیحات من رو بپذیرید. ببینید برنامه ی شش نقطه یه برنامه ی تولیدیه که باید اول ضبط بشه و بعد از چند روز پخش بشه. این برنامه در اواخر سال قبل به خاطر رسیدن به تعطیلات پخشش متوقف شد و قراره از هفته ی آینده باز هم پخشش ادامه پیدا کنه. تمام استودیو های ضبط برنامه در ساختمان شهدای رادیو که برنامه های تولیدی توشون ضبط میشن، ۲۸ اسفند دیگه تعطیل میشن و ۱۴ فروردین مجددا شروع به کار می کنن. هر برنامه ای هم که در طول عید پخش میشه، قبل از پایان اسفند ضبط شده و در طول عید پخش میشه. این یعنی تمام برنامه هایی که اشکان در طول عید به قول شما اجرا کرده، در واقع قبل از عید ضبط شده و در طول عید پخش میشن. پس تمام این برنامه ها قبل از عصر جدید ضبط شدن و طبیعیه که توشون خبری از واکنش به این ماجرا نمیتونه باشه. اما در مورد اتفاقاتی که در کانال برنامه افتاد هم توضیحاتی هست که در جواب به مهدی احمدی عزیز خواهم نوشت. ممنون از حضور شما.
پیروز باشید.

سلام به مهدی عابدی عزیز. من خودم یکی از کسانی هستم که نسبت به این صحبت های اشکان نقد داشتم و نقدهام رو هم خصوصی بهش گفتم. ولی جا داشت حالا که لینک این فایل رو گذاشتی، لینک فایلی که روز بعدش توی گروه شش نقطه گذاشت رو هم میذاشتی. توی اون فایل اشکان گزارش کاملی از پیگیری هاش داد. گفت که در این رابطه هم با مدیران شبکه ۳ صحبت کرده و هم با چند نفر از عوامل عصر جدید تونسته صحبت کنه. گفت که جناب علیخانی تا اردیبهشت نیست و گویا در دوران استراحته. گفت که طبق صحبتی که با مدیران شبکه ۳ داشته قرار شده یا یه پلاتو ضبط بشه و داخل یکی از برنامه های عصر جدید در این رابطه توضیح داده بشه، یا به زودی توی برنامه ی شش نقطه پاسخگوی ما در این رابطه باشن که قرار شد در این مورد به زودی تصمیمگیری بشه. گفت که با رئیس بیمارستان خدادوست صحبت کرده و ایشون توضیح در این رابطه رو به بعد از مشورت با دایره ی حقوقی بیمارستان موکول کردن. حتی اشکان برای برقراری ارتباط با عصر جدید با یکی از بچه های خودمون که قبلاً توی این برنامه شرکت کرده کمک گرفته و تونسته باهاشون صحبت کنه. به هر حال تا اینجا اینها اتفاقاتی بوده که پشت صحنه افتاده و روی آنتن تا زمانی باز شدن استودیو ها نمی تونیم کاری انجام بدیم. اما شما باید این رو هم بدونید که پیگیری های سازمانی کمی روالش با این شکل پیگیری های شخصی فرقهایی داره که شاید یه مقدار پیچیدگی هاش باعث بشه که روند کار کندتر باشه که چاره ای نیست و باید کمی همه صبور باشیم تا بتونیم به نتیجه ای که مد نظرمون هست برسیم.
امیدوارم این توضیح رو از من بپذیرید. اشکان هم هر وقت بتونه خواهد اومد و توضیحات تکمیلی رو بهتون خواهد داد. ممنون از حضورت.
موفق باشی.

بله. پیگیری های سازمانی، برای هر ارگانی که باشه، خب قطعاً زمانبر هست. اما ایشون بازم میگم. نباید پیگیری من رو یه امر کاملاً اشتباه بدونه. و فکر کنه من بودم که فقط پیگیری کردم. وگرنه رسانه اگه بخواد پیگیر رسانه رو بکنه، واویلا. چی از توش در بیاد. آخرش با یه مشت حرف و یه عذرخواهی همه چیز حل میشه و ختم به خیر میشه. و برامون این اتفاق تجربه میشه. وگرنه توی اون برنامه هم می شد برای این که اون مخاطب بفهمه که این خانم بینا هست یا نه، یه راستی آزمایی هایی رو جلوی دوربین انجام داد. رسانه ای که دروغ باشه و با دروغ برنامه بسازه، دیگه پیگیری هاش هم مشخص میشه آخرش. میگم که. همین رسانه، مردم ما رو نفهم، نادان و… فرض کرده. فقط یکی رو میارن، میگن وای این از امام رضا شفا گرفته! وای این عمل کرده بینا شده، خانواده های ما هم که قربونشون بشم. انگار خودشون و صداوسیما عقل کل هستن ما نه. خیلی ها به بچه هاشون میگن تو ارزه نداری، خیلی هاشون میگن کاش ما هم داشتیم عمل میکردیم بچمون رو… سازمان بهزیستی، و صداوسیما کلاً مقصر این ماجرا هستن. حالا بازم پیگیری بشه ببینیم چی میشه.

ممنون از توضیحاتتون. آقای حسینی بزرگ. من خودم گویندۀ برنامه رادیویی روشنا از استان فارس هستم. استان فارس هم داره یه چنین برنامه ای رو با با سابقه ترین تهیه کنندۀ خودش ویژۀ استان فارسی ها توی رسانۀ فارس منتشر میکنه. اما به خدا قسم اونجوری که اون تهیه کننده با ۲۵ ۲۶ سال سابقۀ کار از من حمایت کرد و یا لا اقل به من امیدواری داد که پیگیر این مسئله میشه، یه همنوع من که خودش تهیه کنندۀ یه برنامه هست به من این امید رو نداد. به خدا حتی یه دلگرمی هم به من ندادن. (ما اطلاعاتی داریم! ولی بهش ورود نمیکنیم)

نکته یا نکاتی که فراموش کردم بگم یا اینکه به ذهنم نرسید که بگم: به همراه خانواده در تاریخ بیست و هفتم اسفند ماه شنونده و بیننده این برنامه بودیم. شخصا صادقانه بخوام بگم اتفاقا زیاد از شنیدنش ذوق زده نشدم چرا که حدود هفده سال پیش همین موضوع سلولهای بنیادین به عنوان یک دستآورد علمی مطرح شد. و خب اینم اطلاع داشتم که مشکلی مثل مشکل من شاید حالا حالاها باید منتظر بمونیم تا درمان قطعی براش کشف بشه. اتفاقا این سؤال تو ذهنم بود که این موضوع به این مهمی چرا همون شش ماه پیش از طریق اخبار در رسانه ملی مطرح نشد و گذاشتند که تو یه برنامه این مدلی مطرح بشه؟ حتی به خانواده گفتم که به فرض هم مشکلم الآن واقعا راه حلی باشه که حل بشه، با کدوم پول بریم؟ اینه که این خبر رو صد درصد باور یا رد نکردم. خاطره دارم از همین چند سالی که از خدا عمر گرفتم که امیدوار شدم و بعدشم متوجه شدم که فعلا حالا حالاها… مگه همین حدود بیست سال پیش نبود که سر و صدای خبری پیچید که فلان آقا انرژی درمانی میکنه و همینا؟! اون موقع هم با اینکه هنوز اوایل جوونیم بود اتفاقا به خانواده میگفتم کار و ادعاهای این آقا ابهام داره. میخوام بگم برا شخص خود من و خانوادم واقعا جای شُکرش باقیه که یه جورایی خیلی وقته سر این قضایا واکسینه شدیم. ولی حال عزیزانی که احساساتشون تحریک شد و یه جورایی تو همین روزا ضربه خوردند درک میکنم.
به نظرم هنوز هم دیر نیست؛ اگه مسئولین مربوطه نهادها و کلا هرکی دستش میرسه، بخوان میتونند اقدام کنند. ولی به نظرم میشه این اتفاق رو هم به عنوان یک تجربه مثل باقی تجربیاتمون بهش نگاه کرد.
به طور کلی نه اعتماد صرف و نه بی اعتمادی صرف. نه نا امیدی، و نه امیدهای واهی.

باهات موافقم. خیلی هم نباید بیدلیل امیدوار بشیم. من خودم این برنامه رو اون شب ندیدم. ولی وقتی از دیگران در موردش شنیدم همون لحظه اول متوجه شدم که دروغه. چون خبر به این مهمی که می تونه کل دنیا رو تکون بده، هیچ توجیهی نداره که شش ماه مسکوت بمونه و بیان توی عصر جدید مطرحش کنن. اصلاً بیمارستان خدادوست چرا باید همچین افتخار بزرگی رو جار نزنه و خودش رو توی دنیا مطرح نکنه.

سلام سال نو همه مبارک متاسفانه قبلا در برنامه ی علی خانی در ماه عسل شاهد چنین دروغ هایی بودیم اونجایی که یک نفر رو اورده بود که از سقوط هواپیما جان سالم به در برده بود بعدا خودش ویدیو پر کرد و گفت خیلی از حرفایی که زدم صحت نداشته و بهم گفتن چی بگو حالا در مورد این دختره احسان علیخانی با یه تحقیق خیلی ساده میتونست متوجه بشه که چنین چیزی صحت نداشت و بعد بیاد در موردش برنامه بسازه و تو چنین برنامه ای واردش کنه ضمن اینکه قبلا خودش در مورد انتخابهای برنامه ی ماه عسل گفته بود که چقدر تحقیق میکنه تا مهمانهای درست و خوبی رو وارد کنه.
واقعا باید تاسف خورد در مورد چنین صدا سیمایی.

سلام. من هم تا حد زیادی شک ندارم که از قصد چنین دروغی گفته شده. ولی چیزی که هست اینه که نمی تونم انگیزه ی طرفین رو بفهمم. شاید انگیزه ی آقای علیخانی غافلگیر کردن بیننده هاش بوده. ولی انگیزه ی اون خانم چی می تونه باشه؟ شاید ایشون تا آخر عمرش دیگه با آقای علیخانی رو به رو نشه. ولی بعد از این برنامه ایشون قراره با همنوعانش و اطرافیانش مدام رو به رو بشه. چه انگیزه ی بزرگی می تونه وجود داشته باشه که ایشون بتونه این همه سرزنش همنوعانش رو به جون بخره و چنین دروغ بزرگی بگه؟ ممنون از حضورت.
پیروز باشی.

سلام بزرگوار. اصلاً تحقیق خیلی ساده رو بزاریم کنار. آقا میتونست توی همون برنامه یه راستی آزمایی جلوی دوربین از اون بکنه. (هرچند که خانم تارا صبی که از همشهریان بنده هم هستن و من شناخت کامل از ایشون دارم از بچگی میدیدن. نابینای مطلق و مادرزاد نبودن.) و میتونست توی اون راستی آزمایی موفق هم بشه، شاید به این خاطر این کار رو نکردن که نشون بدن ایشون تازه نابینا شده، هنوز آمادگی نداره.

درود
وقتی این پست برای بازبینی اومد، با خودم گفتم این حرفا گفتنش فایده زیادی نداره.
ولی بهانه ایست برای این که یه کم توی سایت با هم بوق بوق بازی کنیم.
فکر نمیکردم به همین زودی به بازی برسیم!
مهدی احمدی عزیز! تو اون کاری که به نظرت درست بود رو انجام دادی و دستتم درد نکنه!
ولی یه کم بیا ساختار شناس باشیم.
نیازی نیست رسانه ای باشی تا بدونی برنامه شش نقطه یه برنامه تولیدیه.
برنامه تولیدی صدا و سیما قبل از پخش به سمع و نظر نفرات زیادی ممکنه برسه که کافیه یکیشون بگه نوچ و نه تنها اون اپیزود که کل برنامه کله پا بشه بره پی کارش.
ساختار همینه که هست!
نمیشه توی صدا و سیما از خود صدا و سیما انتقاد کنی!
هفته ای نیست که یه خبر دروغ یا ادعای الکی از صدا و سیما در نیاد و در قریب به اتفاقشون هم هیچ واکنشی نشون نمیده یا فوقش میگه شده و ببخشید!
هدف از این پست پیش و بیش از هر کس خودمونیم!
راستی خودمونیم! اگه یکی بیاد به من بگه فلان مبلغ پول بهت میدم، یا اگه فلان ادعا رو بکنی توی یه برنامه پر مخاطب صدا و سیما جا پیدا میکنی و برای دو روزم شده همه میشناسنت، به نظرتون با این همه مشکلات، با این همه کمین که هر کدوممون برای پیدا کردن کوچکترین موقعیتی گرفتیم و منتظر بزنگاهیم، به نظرتون بهش میگم نه یا خر خودمو میرونم؟!
شما چطور دوست عزیز؟! خر خودتو میرونی یا بهش میگی نه؟!

سلام سعید. دقیقاً زدی تو خال. من میگم مگه زیر گلوی این خانم چاقو گذاشتن که بیاد این دروغ رو بگه؟ اگر حاضر نمیشد این کار رو بکنه مگه چی کارش می خواستن بکنن؟ من میگم اگر بیان به من بگن صد ملیون میدیم بیا این دروغ رو بگو آیا حاضرم قبول کنم؟ شخصاً حاضر نیستم این کار رو بکنم. بحث اخلاقی و وجدان درد گرفتنش رو بذاریم کنار، من توی یه اقلیتی زندگی می کنم که مدام باهاشون تعامل دارم. اگر این کار رو بکنم باید ظرفیت انواع و اقسام سرزنش ها رو داشته باشم که هر روز به سمت من روانه میشه. شخصاً اعتراف می کنم که به هیچ وجه حاضر نیستم الآن جای اون خانم باشم. قطعاً داره تمام این سرزنش ها و جنجال ها رو می بینه. خیلی باید بیتفاوت باشه که براش مهم نباشه که چی کار کرده.
ممنون از حضورت. موفق باشی.

قربونتون برم آقای درفشیان بزرگ. ارادت دارم خدمتتون. بله من خودم با رسانه و صداوسیما آشنام. عرض کردم. با برنامه های تولیدی هم آشنام. هرچند ما باید به افراد بزرگی مثل شما درس پس بدیم. در ارتباط با سؤالی هم که پرسیدین، دیگه هرکی هست و وجدانش. خیلی ها قبول میکنن خیلی ها هم نه. من خودم به شخصه حاضرم بمیرم ولی قبول نکنم به خاطر مقام، پول یا… وارد بشم به چنین کار کثیفی.

سلام رفقا. سال نو بر همگی مبارک. دوستان همۀ حرفای لازمو زدن، منم میخوام بگم کار مهدی احمدی کاملا به جا و درست بود. بعدشم اون رسانه که چه عرض کنم، منبع دروغ پراکنی رو خیلی جدی نگیرین. من که خیلی وقته به حسابش نمیارم. این جناب مجریم، خیلی وقته بیننده هاشو چیز فرض کرده، از همون ماه عسل که دروغها می گفت که بیا و ببین. شماره حسابها می دادن که بیا و تماشا کن. فقط دلم واسۀ کسایی می سوزه که با عشق و انسانیت تمام تو اون شماره حسابا پول ریختن و یه جورایی هاپولیای جناب مجری رو ناخواسته پر و پیمونتر کردن. بحث سواد رسانه ای و این حرفا رو هم خیلی جدی نگیرین. خود اهالی اون منبع دروغ پراکنی از کمسوادترینا هستن. شک دارین، دم امثال فرشید منافیو ببینین، اونا بهتون قشنگ حالی می کنن اونجا چه خبره. تو اون منبع دروغ پراکنی فقط بند “پ” یا “پ+پ” خیلی خوب جواب میده. بقیشو جدی نگیرین. دم‌تون گرم و سر‌تون خوش باد. بای تا های. بازم از مهدی احمدی عزیز تشکر می کنم که با یه ویس کاملا درست و به جا همه‌مونو روشن کرد. میخوام بگم: مهدی! به کارت شک نکن و در درستیش تردید نکن، اهالی اون منبع دروغ پراکنی رو هم اصلا جدی نگیر.

درود بر عقاب خودمون. متأسفانه رسانه ی ملی ما هر روز داره بیشتر از مردم فاصله میگیره. نمونه ی بارزش هم بازی فینال آسیا بود که پرسپولیس با تیم اولسان کره داشت. تعداد بیننده های این بازی که از طریق اینستاگرام با گزارش فردوسیپور این بازی رو دیدن فکر می کنم بیشتر از بیننده های شبکه ۳ بوده. حتی اگر هم اینطور نباشه، بیننده های ملیونی اینستاگرامی این بازی، خودش یه سند بزرگ برای دور شدن مردم از صدا و سیماست.
ممنون که هستی. موفق باشی.

سلام بهار طبیعت و بهار قرآن بر شما مبارک. اون شب که این برنامه پخش شد تلفنها شد که شبکه ۳ رو ببین . دوستان چند ماه قبل کلیپ این عمل در واتساپ برام اومد در یک بسته خبری لحظه باز کردن چشم این خانم رو به تصویر کشیده بودن چون به این خبر اعتماد نداشتم حذفش کردم. این برنامه هم از قبل طراحی کرده بود چطور مانور بده مادر این خانم تا قضیه رو بی آب و تاب رسانه ای خاص دل مجری محترم تعریف نکرد مجری گفت همه چی رو گفتی و خرابش کردی…. خیلی عجیب بود که این خبر و مورد رو گذاشته بودن برا این وقت شلوغ رسانه ملی. تازه این خانم می گفت سلولهای بنیادی رو از مادرم گرفتن و رشد دادن. شاید هم من اشتباه متوجه شدم.

درود بر کاربر عزیز. سؤال ما هم همینه. اگر این ماجرا واقعیت داشته باشه، چطور انقدر بی سر و صدا بوده. این یه دستاورد بزرگه که همه ی دنیا دنبالشن. چطور میشه که ما بهش برسیم و انقدر ساده باهاش رفتار کنیم؟ ممنون از حضورت. موفق باشی.

درود. خَخ. عجب داستانایی هست خداییش, هر چند که واسه من گنده ترهاش هم عدی به نظر میرسه.
مادر من هم این برنامه رو شنیده بود و بهم گفت یه نابینای مطلق بینا شده.
گفتم خب که چی؟ گفت یعنی میگم تو هم میتونی بینا بشی.
گفتم مامان من همین طوری خیلی راحتم مشکلی هم ندارم. خیلی ریلکس و راحت.
یادش به خیر جریان هاله ی نور.
مگه اونجا هم این مجری بنده خدا بود که گفت باید اینو بگی.
غصه بخورم واسه چی؟ ناراحت باشم واسه چی و کی؟ واسه جای که از کل به جزئ و از اصل به فرعش داغون و نابوده؟ که چی بشه؟ که به کجا برسم؟
الآن اونایی که دلسوزانه پیگیری کردند یا پیگیری میکنند, گیرن به همه اهدافتون هم رسیدید. خب آخرش که چی؟ چه تضمینی وجود داره که تکرار نشه.
پس در نتیجه وقتی که هیچ تضمینی واسه عدم تکرار یه چنین اتفاقاتی نیست, آیا منطقیه خودمو تو این آتیش بسوزونم و دردش رو تحمل کنم؟
تا زمانی که یه ساختار منفجم و یه نهاد حقوقی پیگیر مطالبات ما نباشه, این تلاشها و نظرات توده ی نابیناها فقط و فقط واسه یه جورایی درد دل کردن و همدردی هست و بعد یه مدتی هم موضوع بدون هیچ نتیجه ی مشخصی تموم میشه و میره پی کارش.
نتیجه رو هم لولو خورد خَخ.
با این همه باز هم گلی به جمال تو و اونایی که هر طور بتونید در تلاشید که کمک کنید. خداییش دمتون گرم.
مرسی از اشتراک پست. امیدوارم روزی برسه که خروجی موفقیتهامون پست بشه نه درد دلهامون.

سلام علی. هیچ تضمینی نیست که دیگه این اتفاقات نیفته. دلیلش هم اینه که بین ما هستن کسانی که بازیچه ی این ساختار اشتباه میشن. وقتی می تونیم با خیال راحت بگیم که دیگه این اتفاق نخواهد افتاد که هیچ نابینایی با اونها همکاری نکنه. هیچ کس حاضر نشه به هیچ قیمتی باهاشون در این مواقع همکاری کنه. آیا ما توی خودمون نسبت به همنوعمون به طور کامل احساس مسئولیت وجود داره که از دیگران این توقع رو داشته باشیم؟ متأسفانه جواب این سؤال منفیه. این خانم اولین نفر نبوده و متأسفانه آخری هم نیست. باید اول از خودمون اصلاحات رو شروع کنیم. اون وقته که کسی بخواد هم نمیتونه این موارد رو پیش بیاره.
مرسی که هستی. شاد باشی.

سلام اول از شهروز عزیز به خاطر انتشار پست سپاس گزارم دوم از جناب احمدی کمال تشکر را دارم که اون مطلب را منتشر کردن واقعا کار به جایی بود بازم اگر اتفاق مشابهی افتاد کارت را تکرار کن دمت گرم سوم اشکان عزیز شما درست میگی ما هیچ کدوم سواد رسانه ای نداریم اصلا در مقابل شما سواد نداریم اونم از هیچ نوعش ولی بابا با سواد بابا رسانه چرا شما که آخر سواد هستی لا اقل توی کانالت ننوشتی دوستان پیگیری نکنید تا خودم از مجرای قانونی پیگیری کنم یعنی سواد شما به نوشتن این چند کلمه قد نمی داد؟! چهارم این از بالا نگاه کردن اشکان اصلا چیز تازه و بدیعی نیست ایشون تا جایی که یادم میاد همیشه به دیگران با دید یه بزرگتر نگاه کردن چند سال پیش هم که بنده از شرکت معزز و معظم و مکرم پکتوس انتقاد کردم بنده را به بی فرهنگی متهم فرمودن و شرکت پکتوس را اول مظلوم عالم پنجم ببین برادر شما اگر رسانه شدی با توجه به توانایی هاتون بوده و مبارک تون باشه ما هم دربست قبولت داریم دیگه چرا منتش را سر ما می گذارید همون طور که من معلم هم هیچ منتی سر کسی ندارم و مبارکم باشه ششم خدا همه ما را به راه راست هدایت کنه اول هم خود بنده را

درود بر آرتیمان عزیز. من احساس می کنم ما داریم از موضوع اصلی منحرف میشیم. این پست نقد و بررسی برنامه ی شش نقطه نیست و یا این که ما اینجا نیستیم که بخوایم اشکان رو مجبور به عذرخواهی کنیم. این ماجرا داره به سمتی میره که احساس می کنم اگر اشکان عذرخواهی کنه همه راضی میشن و دیگه بیخیال عصر جدید میشن. من بالاتر هم در مورد شش نقطه توضیح کافی رو دادم و حتی گفتم که موافقم که برخورد مناسبی با پیگیری های صورت گرفته نشد. ولی واقعاً فکر می کنم قرار نیست بیشتر از این انرژیمون رو صرف این حواشی کنیم و با هم سعی کنیم منسجم عمل کنیم و بتونیم یه بار هم شده به یه نتیجه ای برسیم. جناب آرتیمان من به عنوان یه معلم از شما خواهش دارم که این موج احساسی رو کمی مدیریت کنید که از اصل دور نشیم. ما هدفی داریم که هممون میخوایم بهش برسیم. شاید این وسط یه کم اختلاف نظر و سلیقه بوده که سوء تفاهم هایی رو هم به وجود آورده. ولی بیایید هممون در درجه ی اول سعی کنیم گذشت رو نسبت به هم تمرین کنیم و در مقابل کسانی که قصد ضربه زدن به ما رو دارن متحد باشیم. شک ندارم که بزرگترها میتونن با تجربه ی خودشون جلوی خیلی از تصمیمات احساسی رو بگیرن و به ما کمک کنن که بهتر عمل کنیم. ممنون میشم از همگی که دیگه توی کامنتهای این پست ماجرای فرعی مثل شش نقطه نداشته باشیم و بتونیم با تبادل نظر یه نتیجه ی مناسب بگیریم و شاید از دل همین کامنتها یه راهکار مناسب در بیاد که بتونه این ماجرا رو به یه سر انجام خوب برسونه. ممنون از حضورتون. موفق باشید.

کلا نکته یا نکاتی که میخوام بگم خُرد خُرد یادم میاد خخخ.
در موردی که جناب درفشیان فرمودند: دقیقا همینه! منظورم به شخص خاصی نیست؛ به طور کلی این دنیا میدون امتحانه! خود من شخصا خیلی راحت میتونم بیام اینجا بگم نه وجدانم راضی به چنین چیزی نیست و از این حرفا ولی در مورد خودم بگم که: در مقام عمل معلوم میشه واقعا با خودم چند چندم.
در مورد پیگیری جناب احمدی که بازم جا داره شخصا بابت این روشنگری از ایشون تشکر کنم؛ در وهله اولی که این صوت رو گوش دادم سؤال یا نکاتی تو ذهنم بود. حتی فایل دومی که پیگیری خانم اسلامی بود هم همینطور: اینکه چرا اپراتور صبر نمیکرد حرف از دهن طرف بیاد بیرون سریع گفت صحت نداره؟ این نکته هم که میخوام بگم تحت تأثیر حرف کسی نیست واقعا نکته ای هست که به ذهنم رسید اونم اینکه: از اونجایی که بیماری چشمی افراد متفاوته و قطعا مشکل شبکیه هم همینطوره؛ اگه درصدی هم ادعای این خانم و مادرش تو اون برنامه درست باشه؛ به این دلیل که افراد نابینا و خانواده هاشون هجوم نبرند؛ شاید اپراتور بهش سپرده شده که اگه کسی چیزی پرسید فوری گفته بشه همه یا بخشی از این خبر صحت نداره! تو همون فایل صوتی؛ اپراتور فرمودند که دکتر فلانی نیستند و خارج از کشور هستند. خب سؤالی که به ذهنم رسید: الآن نیستند یا همون ۵ ۶ ماه پیش هم نبودند؟ خب دومین فایل صوتی یعنی پیگیری خانم اسلامی رو که گوش دادم، و کاملا مشخص بود که افرادی که پاسخ تلفن میدادند فرا فکنی میکردند و از دادن جواب درست درمون طفره میرفتند؛ کذب بودن این ادعا برام بیشتر محرز شد. اما تو این فایل صوتی خانم اسلامی جایی گفتند که برخی نابینایان دست به خودکشی زدند! حس میکنم این حرف قدری اغراقآمیز باشه. بازم تأکید میکنم قصد توهین و جسارت به هیچ کدوم از شما بزرگواران رو نداشته و ندارم.

من ادعای باوجدان بودن ندارم. ولی اگر پیشنهاد این دروغ در قبال پول بهم داده بشه، نه از روی باوجدان بودن، از ترسم قبول نمی کنم. واقعاً مواجه شدن با این موج سنگین اعتراض خیلی ترسناکه. من به هیچ وجه ظرفیت تحملش رو ندارم. اما چیزی که الآن یادم اومد اینه که توی فایل خانم اسلامی، خانم یوسفی که از عوامل عصر جدید بودن مدعی شدن که بهزیستی این خانم رو معرفی کرده. ببینید تمام مملکت بهزیستی رو متولی اصلی معلولین میدونن که یه نهاد دولتیه و اون رو کاملاً قابل اعتماد و استناد می دونن. قصد دفاع از کسی رو ندارم ولی وقتی این مجموعه به عنوان یه گروه رسانه ای از طرف بهزیستی که یه نهاد دولتیه و اصلیترین نهاد متولی معلولینه همچین سوژه ای بهش معرفی میشه، این احتمال هست که به خاطر همین موضوع مورد اعتماد بودن بهزیستی دیگه از جای دیگه ای صحت این موضوع رو پیگیری نکنن. قبول دارم که میشد دقت بیشتری بشه. ولی وقتی از بیرون نگاه کنیم میبینیم که اونها به یه نهاد دولتی و رسمی اعتماد کردن و شاید خیلی هم نشه ازشون خورده گرفت. اگر این ماجرا صحت داشته باشه، بهزیستی یه فاجعه رو رقم زده که باید پاسخگو باشه و ما فقط نباید دنبال توضیح خواستن از عصر جدید باشیم. به واقع چرا بهزیستی باید همچین کاری بکنه؟ متأسفانه ما یه طرف بهزیستی رو داریم که کم ازش نمی کشیم، از یه طرف صدا سیما رو داریم که به دروغ شنیدن ازش داریم عادت می کنیم و از طرفی هم یه همنوع بیمسئولیت داریم که خیلی راحت حاضر شده با اونها همکاری کنه. حالا شما پیدا کنید که سرنخ کجاست و کی به کیه.
ببخشید که طولانی شد.

سلام به حضور همه دوستان.
ممنون از شهروز به خاطر انتشار این پست.
به نظر من پرداختن به خطای خانم تارا، در این ماجرا به حاشیه رفتن هستش. قطعا این خانم و خانوادش در این ماجرا خطای نابخشودنی دارن اما در برابر دروغ پراکنی عامدانه و منفعت طلبانه سازمان صدا و سیما، این خطا ارزش صحبت کردن نداره. موضوع اصلی بازتولید نگاه سالم‌سالارانه و پزشکی یا دینی به حوزه معلولیت هستش که رسانه ملی با همکاری یا در غفلت سازمان فخیمه بهزیستی داره بهش دامن میزنه و از این راه به اهدافش که جلب مخاطب و درآمد باشه میرسه. به نظرم انرژی تون رو برای ملامت این خانم بههدر ندید. اصل قضیه رو بچسبید.
شناخت مقصر حتما خیلی چیزها رو عوض میکنه. اولا جلو ضرر رو از هرجا بگیری منفعته. ثانیا وقتی مقصر اصلی وادار به عذرخواهی و جبران بشه، احتمال وقوع این اتفاقات کمتر میشه. ثالثا … ثالثا نداریم.
موضوع دیگه در خصوص حق پیگیری هستش که بعضی ها در کامنت مطرح کردن. اگر دوستان ما در رسانه پیگیر این ماجرا باشن که بسیار خوبه و به وظایفشون عمل کردن، اما این به این معنی نیست که بقیه حق پیگیری ندارن یا باید وایسن تا اونا جلو برن. در این ماجرا، از همه ما افراد دارای معلولیت حقوقی تضییع شده و همه حق داریم این مساله رو به صورت منطقی و مودبانه پیگیری کنیم. طبیعتا اگه پیگیرهامون کانالیزه بشه و از طرق رسمی انجام بگیره اثرات بهتری داره اما اگر نبود و نشد، پیگیریهای فردی هم در صورتی که با علم و آگاهی و فارغ از احساس باشه مفیده. حواسمون باشه. با دروغ گفتن که نابیناها با دیدن این برنامه خودکشی کردن و از این حرفهای غیر منطقی، فقط عرض خود میبریم و زحمت اونا میداریم.
نکته دیگه در خصوص ان جی او ها هستش. گفتید که ان جی او ها نبودشون بهتر از بودنشونه. درسته که سازمانهای مردم نهاد در ایران هنوز به اون جایگاه نرسیدن که با اقتدار و محکم پیگیر حقوق افراد باشن اما این به این معنی نیست که باید حذف بشن. اتفاقا باید تقویت بشن. باید همه ما تو این ان جی او ها حضور پیدا کنیم و فشار بیاریم که بهتر عمل کنن. باید فشار بیاریم اصلاح بشن. باید ازشون بخوایم که تغییر بکنن و منفعل نباشن. با حذف که چیزی درست نمیشه. فراموش نکنیم در کنار نقدی که به ان جی او ها وارده، بهترین اتفاقات حوزه معلولان از جمله تصویب قوانین معلولان با فشار و پیگیری ان جی او ها انجام شد وگرنه سازمان بهزیستی و سایر نهادها تا ۸۰۰ سال دیگه هم خودشون رو تو همچین دردسری نمینداختن.
موضوع دیگه اینکه من زیاد میبینم بچه های نابینا از عدم اتحاد بین خودشون و در مقابل اتحاد بین معلولیت های دیگه صحبت می کنن. مثلا میگن نابیناها متحد نیستن اما اگه ناشنواها بودن فلان می کردن! به نظر من و بر اساس حضورم در ان جی او های مختلف، همچین چیزی صحیح نیست و اتحاد و همکاری در بین نابینایان تفاوتی با سایر گروه های اجتماعی نداره. حتی در بین گروه های معلولیتی، نابینایان خیلی وقتها فعالانه تر عمل کردن. تعداد همایش ها و گردهمایی های حوزه نابینایان که با کمک ان جی او ها برگزار شده شاهدی بر این مدعاست. اینکه این گردهماییها و همایش ها چقدر مفید و اثرگذار بوده البته صحبت دیگریست.
نتیجه گیری اخلاقی داستان اینه که یغه ان جی او هامون رو بگیریم که به بهزیستی و صدا و سیما فشار بیارن که دیگه همچین اشتباه های عامدانه ای نکنن. غلط کردن که اشتباه بکنن.
بازم ممنون بابت راه اندازی این بحث.

درود به ابوذر عزیز. به نظر من تمام عوامل این ماجرا باید مجازات بشن. باید از صدا و سیما و بهزیستی توضیح خواست و مجبورشون کرد که مسئولیت کاری که کردن رو بپذیرن. ولی موافق رها کردن اون خانم هم نیستم. به نظر من تشکل های ما می تونن با استفاده از همنوعان وکیل خودمون علیه این خانم طرح شکایت کنن. اگر این خانم بابت این ماجرا با قانون مواجه بشه و مجازات بشه، دیگه شاید در آینده کس دیگه ای به خودش اجازه نده به راحتی چنین کاری رو انجام بده. یه چیز دیگه هم بگم و اون هم اینه که با تمام احترامی که برای دوستان قائلم، ولی این جوگیر شدن و احساساتی شدن رو قبول ندارم. چرا جناب احمدی و خانم اسلامی اصرار دارن که ما قبول کنیم که سر این موضوع کسی خودکشی کرده و امثال اینها. درسته این ماجرا خیلی پیامدهای روحی روانی میتونه به همراه داشته باشه. ولی نه در این حد. این موضوعات مطرح شدنش به خصوص با مقصرین این اتفاق بیشتر باعث میشه که اونها این سوء تفاهم براشون به وجود بیاد که ما جوگیر شدیم و از احساساتی شدن ما میتونن به نفع خودشون بهره ببرن. پس واقعاً یا چنین ادعاهای پوچی مطرح نشه، یا اگر مطرح میشه با سند باشه. بیایید بگید خانم یا آقای فلانی خودکشی کرده. وگرنه شما هم میشید متأسفانه یکی که داره مثل اونا دروغ میگه و این برای کسی که دنبال صداقته خیلی جالب نیست.
ممنون از حضورت ابوذر عزیز. موفق باشی.

سلام.
کامنت سعید درفشیان رو به شدت لایک می کنم.
اضافه می کنم که این پست هیچی که نداشته باشه برای آقای مهدی احمدی خوب شده میدانی برای تاختن و مظلوم نمایی کردن و انتقادهای عجیب به اشکان آذرماسوله. پسر جان، برادر، آقای احمدی عزیز، کار رسانه ای کردی یا نکردی این که بدون اجازه از کسی تماسش رو ضبط کنی و پخش کنی این کار شما خلاف قانونه. تمام مردم جهان هم اگر این کار رو انجام بدن، کارِ غلط، غلطه.
شما هم که جوان هستی و جویای نام.
متأسفانه خیلی از همنوعان ما بیش از این که این ماجرا رو پیگیری کنند بیشتر دنبال این هستند که خودشون رو مطرح کنند.

سلام حسین. به هر حال بچه ها ناراحتن و می خوان هر کاری می تونن بکنن. ولی خب خیلی از قوانین هست که گاهاً ما ازش مطلع نیستیم. یکیش هم اینه که انتشار فایل صوتی ضبط شده ای که طرف از ضبط اون مطلع نیست غیر قانونیه. الآن بیمارستان خدادوست میتونه خیلی راحت از تکتک دوستان شکایت کنه. امیدوارم بدون دردسر این ماجرا به سر انجام برسه. ممنون از حضورت.
موفق باشی.

دوست من قانون ضبط مکالمات را منع نکرده بلکه ضبط تماس بدون اطلاع شخص دیگر غیر قانونی است. وقتی با اطلاع از ضبط تماس شخصی مکالمه خود را ادامه دهد یعنی با ضبط تماس مشکلی نداشته است. می توانسته است تماس را قطع کند. در ضمن وقتی یک طرف مکالمه تماس را ضبط کند لاجرم این حق برای طرف دیگر هم فراهم می شود. این توضیحات را عرض کردم که دوستان درجریان باشند که وقتی یک شرکت یا اداره و در اینجا یک بیمارستان مکالمات شما را ضبط می کند و در ابتدای پیام اعلام می کند. منع قانونی ندارد که شما هم تماس را ضبط کنید.

کجای فایل آقای احمدی و بقیه فایل هایی که دوستان ضبط کردند سخنی مبنی بر اجازه گرفتنِ ضبط مکالمه، بیان شده؟
مسأله بعدی هم این که دلیل قابل مراجعه و در واقع مستند شما برای فرمایش دومتون چیه؟
از این جهت عرض می کنم که اگر در بیمارستان ها و سایر ادارات پیش از مکالمات گفته میشه با هدف بهبود خدمت رسانی یا سخنانی از این قبیل مکالمات ضبط می شود صرفاً به معنای این هست که مزاحمت های تلفنی رو کاهش بدن و همین طور اگر بعداً کسی شکایت کرد بتونند پیگیری کنند ولی مگر بیمارستان ها و بقیه اداره ها با فرض این که تمام مکالمات رو هم ضبط کنند آیا اون ها رو همه جا پخش می کنند؟
ما در این مسأله هم با ضبط مکالمه بدون اجازه مواجه هستیم و هم با پخش فایل ضبط شده؛ بنابر این تلاش کنیم همیشه منطقی صحبت کنیم و البته مستند به قانون.

سلام آقای آگاهی عزیز. والا خدا رو شکر من نه جویای نامم نه چیزی. حالا بشناسنم که چی. مگه حالا خیلی ها رو که شناختن چی عوض شد. بعدم مگه فقط من فایل ضبط کردم که حالا بخوام از خودم دفاع کنم. این قضیه هم تهش به چیزی ختم نمیشه و فراموش میشه بابا دیگه این همه سرزنش کردن من برای چیه؟

درود مجدد.
راه حلو که خودت بهتر از همه ما میدونی داش شهروز جان عزیز.
داشتن یه نهاد حقوقی و کانالیزه کردن درخواستها.
چند نکته و یه پیشنهاد.
اول اینکه نداشتن سواد رسانه ای, نه تحقیره, نه توهینه و نه هیچ چیز دگه ای.
فقط و فقط نداشتن تخصص و تجربه تو اون زمینه هست ولا غیر.
مثل خود من که سواد موسیقی ندارم یا سواد پزشکی ندارم.
دوم این حرف که ضبط بدون اجازه صدا یا تصویر هر کسی به هر دلیل حد اقلش اخلاقی نیست و در مورد جرم بودن یا نبودنش اطلاعی ندارم چون سواد حقوقی ندارم.
سوم اینکه چاقو نباید دسته خودشو ببره, پس در نتیجه از کسی انتظار نداشته باشید در مورد خودش که همون رسانه هست انتقاد کنه.
حالا ما فرض رو هم بر این میذاریم که بخواد انتقاد هم بکنه. بالاخره رسانه یه سری چارچوبهایی داره. یه سری خط قرمزهایی داره.
الآن مگه شما میتونید از اینجا که یه محله هست علیه خودش استفاده کنید؟ معلومه که این کار نشدنیه و این قاعده در مورد هر جایی صادقه.
پس این قد مسئله رو سمت اشکان نبریم بهتره.
ولی از امیر به عنوان یه خبرنگار پیگیر انتظار میره تا جای ممکن موضوع رو پیگیری کنه.
چهارم اینکه اگه با این همه نا به سامانی و نداشتن یه نهاد درستو حسابی واسه پیگیری امور مربوط به نابینایان کسی اومد یه حرکتی زد و شفاف سازی کرد, گر چه ممکنه سواد اون کار رو هم نداشته باشه. گر چه ممکنه مسئله و موضوعیو هم رعایت نکرده باشه. ولی مفهومش این نیست که خواسته خودشو معروف کنه و به یه چیزی یا یه جایی برسه. در نتیجه, این قد بدبین بودن نسبت به هم, ما رو به هیچ کدوم از اهدافمون نمیرسونه. توصیه بهداشتی, کمی نسبت به هم مهربونتر باشیم خَخ.
اما پیشنهاد خودم که با چکش کاریش میشه هم شروعی باشه واسه حل مشکلات و هم اقدامی واسه داشتن یه نهاد کارآمدی که بتونه هر چیزیو از راه خودش حل کنه.
ما کم حقوقدان نابینا نداریم.
گروههای حقوقی نابینایان تو شبکه های اجتماعی هم داریم.
عزیزان حقوق دان میتونند یه انجمن پیگیری امور حقوقی مربوط به نابینایان درست کنند.
بستر واسه تجمیع نظراتشون هم که زیاده. هم سایت هست و هم تیم تاک و شبکه های اجتماعی.
بعد خروجی کارشونو که همون تنظیم هر شکایتی هست رو تو فضای مجازی انتشار میدند تا دقیقتر و کاملتر بشه. در نهایت متن نهایی رو واسه امضا به اشتراک میذارند و اقدامات بعدی.
خب الآن میگید پس حق اونی که پیگیری میکنه چی میشه. اصلاً اونایی که جمع میشند وقت میذارند و پیگیری میکنند حقی ندارند آیا؟
میگم چرا. دارند. خب به چه شکل؟
راهش اینه که دوستان حقوقدان حالا به یه شکلی که خودشون صلاح میدونند, یه نفریو واسه پیگیری انتخاب میکنند.
اون نفر هم یه مبلغی میده و با هم مبلغ هم مشخص میکنند و به تصویب میرسونند.
شما به عنوان مثال فرض کنید ده میلیون طرف بگیره.
همون موقع که متن نهایی به اشتراک گذاشته میشه واسه جم آوری امضا, هر کس در حد وسعش کمک میکنه.
حتی میشه بستری هم فراهم کرد تا افرادی که هزینه کردند از امور حقوقی توسط اون نفر که اقدام شده هم به صورت مجازی آگاه بشند.
که پرونده مورد نظر تو چه شرایط و موقعیتیه.
کسی هم که واسه پیگیری و همون وکیل انتخاب شد, میشه بگیم تا زمانی که همه اعضای تیم یه بار وکیل نشدند نمیتونه وکیل بشه مگه اینکه همه اعضای تیم خودشون توافق کنند پرونده رو بدند دست کسی که قبلاً پرونده دستش بوده.
به نتیجه رسوندن یه پرونده هم میتونه امتیازش باشه که واسه ادامه کار انگیزه هم داشته باشه.
انتخاب تیم حقوقی هم میشه یه سازو کاری واسش چید که به انتخاب خود بچه ها باشه که تقلب هم نشه.
مثلاً کسایی که انتخاب میکنند باید یه هزینه ای بپردازند. چیزای زیادی به ذهنم میرسه که نه حوصله نوشتن دارم و میدونم خوصله خونده شدنشون هم نیست.
شاید اگه یه کنفرانسی گذاشته بشه, بهتر میشه به یه طرح کامل و درستو درمونی رسید.
خودم هم میدونم پیشنهادم خام و نپخته هست و ابهام زیاد توشه و سؤالات زیادیو به وجود میاره, ولی میشه در موردش یه گرده همایی مجازی برگذار کرد و ایراداتش رو هم برطرف کرد.
یه مدت بود کامنت به این طولانی ننوشته بودم. باز هم معذرت از طولانی شدن کامنت. همگی خوش باشید.

در مورد بخش حقوقی باید کارشناسای این حوزه بیان نظر بدن. ولی در مورد پیگیریها به هر حال هر کس هر کاری به ذهنش رسیده کرده. مهدی و خانم اسلامی هم این شکلی راه رو رفتن و ما هم ازشون ممنونیم. من در جریان پیگیری هایی که اشکان و امیر دارن می کنن هستم. ولی چون می خوایم با دست پر و با سند و مدرک حرف بزنیم، هنوز نمی تونم چیزی رو بروز بدم. ولی بدونید که اتفاقات خیلی بزرگی در راهن که تا روزهای بعد همتون رو غافلگیر خواهند کرد. فقط باید منتظر اتمام تعطیلات باشیم و این که چند نهاد با ما همکاری لازم رو داشته باشن. اطلاعاتی که الآن داریم باید راستی آزمایی بشن که بعداً انتشارشون باعث مدعی شدن کسی نشه. پس منتظر باشید و نگران نباشید که ما ساکت نیستیم و بچه ها دارن با تمام انرژی این موضوع رو پیگیری می کنن.

این که شما یک راه کار عملی ارائه دادید خیلی ارزشمند است. بجای برخی صحبتهای بی انتها. اما بزرگوار این راه کار مشکل اصلی را حل نکرده آن هم این است که خوب چه مسائلی باید پیگیری قضایی بشوند؟ یا کدام بیشترین اولویت را دارد؟ در این موردها چه کسی تصمیم می گیرد؟ اون انجمن حقوقی خودش تصمیم می گیرد آن انجمن حقوقی مگر منتخب جامعه نابینایان یا کم بینایان است؟ به این شکل از فردا دیگه هر گروهی یک انجمن حقوقی یا شاخه حقوقی برای انجمن خودشان تاسیس می کنند. اسمش هم دهان پرکن است می شود برایش بوجه گرفت! قصد انتقاد از طرح شما را ندارم بلکه امیدوارم کمی بیشتر روی این ایده خوبتان کار کنید و برای این جنبه هم راه کاری پیدا کنید.

درود به شما. این ایده نه کامله ونه هم پخته. اما یه پیشنهادیه که میشه روش بحث کرد, کاملش کرد, نقایصش رو برطرف کرد و در نهایت هم اجراییش کرد.
به نظر من حتی هیچ ایرادی نداره که یه انجمن یه معاون حقوقی داشته باشه که امور حقوقی اعضاشو پیش ببره.
مثلاً انجمن موج نور میتونه تو امور حقوقی مربوط به آموزشهای نرم افزاری و کلاً تو زمینه کامپیوتر یه معاونت حقوقی داشته باشه تا با شرکتهای تولید نرم افزارها و آموزشها وارد بحث بشه و واسه دسترسپذیر کردن آموزشها و برنامه ها باهاشون وارد مذاکره بشه.
البته همون طوری که گفتم اینا همش ایده ی خام هست و باید بررسی بشه تا نقاط مبهم توش از بین بره. راهشم اینه که میشه یه گروه تو شبکه های اجتماعی زد و در مورد چند و چون موضوع بحث کرد و خروجی اون بحثها رو در قالب یه پیمان نامه یا اساس نامه و یا هر چیز دیگه ای به اطلاع عموم رسوند. همچنین میشه از طریق تیم تاک محله هم سلسله کنفرانسهای ارائه راه حلهای عملی جهت رفع مشکلات تشکیل نهاد امور حقوقی مربوط به نابینایان رو برگذار کرد و جمیع نظرات دوستان رو جمع آوری کرد تا نتیجه بهتری حاصل بشه و این ایده هم به نهایت پختگی برسه.

من خودم به شخصه اگر پیگیری ای لازم باشه کوتاهی نمیکنم. الانم اخبار قضیه رو توی وبسایت برترین ها دیدم. وبسایت خبری برترین ها. که مثل این که جناب آقای امید هاشمی عزیز هم در توئیترشون راجع به خانم صبی مطلبی رو منتشر کردن.

نکته یا نکاتی به نظرم رسید که با اجازه مطرح میکنم:
در مورد اعتماد یا عدم اعتماد به اخبار رسانه ملی: به عنوان یکی از مخاطبان رسانه ملی دیدگاهم اینه که: افرادی که تو قسمت واحد خبر زحمت میکشن، معمولا سعیشون بر این هست که طبق خط و مشی تعیین شده عمل کنند و خط قرمزها رو در نظر داشته باشند. اینکه مثلا خبری که موثق نیست مطرح نشه و همینا. برخی دوستان نکته ای رو گفتند و بیراه هم نگفتند. اینکه گاهی از فلان مسئول وعده ای داده میشه و خلافش اتفاق می افته! حالا یا خود اون مسئول سهل انگاری و بیکفایتیش هست که باعث میشه چنین چیزی بشه، یا اینکه برخی هایی هم هستند که سنگ اندازی و کارشکنی میکنند که فلان وعده که میتونه اتفاق یا اتفاقات خوبی رو برای عموم مردم رقم بزنه خلافش اتفاق بیفته. اینجا به نظرم مقصر رسانه ملی نیست چون رسالتش اطلاع رسانی بوده و سعیشون رو هم کردند. اینه که کلا نظرم اینه که سعی کنیم تو اظهار نظرمون مراقب باشیم و از دایره انصاف خارج نشیم.
در مورد عصر جدید و امثال هُم: به نظرم اصلا رویکرد این برنامه خبر و اینا نبوده! ولی نکته عجیبش اینجاست که: چی شد که حضرات خارج از خط و مشی و رویکردی که واسه خودشون تعریف کردند اقدام کردند؟!
در مورد وادار کردن عوامل این قضیه به عذرخواهی موافقم که اتفاق بیفته. ولی نه همینجوری یه ویدئویی ضبط بشه و همینجوری خشک و خالی یه توضیحی بدند و تمام. بعدشم پیش خودشون بگن کیی به کیه؟! بازم میکنیم نهایتش با یه عذر خواهی جمعش میکنیم و دهن یه سریها رو میبندیم! نظرم اینه که در مورد این قضیه میطلبه به همون آب و تابی که به این خبر دروغ پرداختند، با همین شیوه هم بیان جلو دوربین به دروغ بودنش اعتراف کنند! البته اگه قبول داشته باشند که اشتباه مهمی مرتکب شدند!

سلام به همه عابران محله نابینایان.
از اونجایی که در این پست اسمی از من و برنامه شش نقطه آورده شد موظفم که نکاتی رو در باره پاسخ به دوستان در همین پست مطرح کنم. خب شرح ماجرا رو دیگه همتون میدونید و من دیگه تکرارش نمی کنم من نکاتی رو مطرح کردم که احتمالا باعث شده شما از حرفهای من برداشت اشتباه داشته باشید بنابراین اول به خاطر حرفهایی که باعث شد شما برداشت اشتباه داشته باشید عذرخواهی میکنم. اما جناب عابدی شما که وویس بنده در کانال رو گذاشتید تا موجی از حملات به من رو شروع کنید خواسته یا ناخواسته، انتظار این بود که وویس دومم که پیگیری های من در این مورد بود رو هم منتشر می کردید تا شاید دوستانی که این وویس رو شنیدند با شنیدن وویس بعدی دلشون آروم بگیره و دست از توحین نسبت به بنده بردارند, بپذیرید که این اقدام شما هم حرفه ای نبود پس وقتی من حرف از سواد رسانه ای میزنم از رعایت چنین نکات به ظاهر ریزی صحبت می کنم که شما با رعایت نکردنش باعث شدید برای بنده مشکلاتی به وجود بیاد.
جناب آقای احمدی من شما رو به خوبی میشناسم حامی کار رسانه ایتون بودم شنونده برنامتون هم بودم و حتی آیتم های شما رو در برنامه شش نقطه هم پخش کردم, شکی نیست که شما در حد بضاعت خودتون موضوع رو پیگیری کردید و این اصلا موضوع کوچکی نیست اما به جهت این که برخی استانداردها توش لحاظ نشده بود بنده نمیتونستم این فایل رو منتشر کنم اما این که این فایل ۲۴ ساعت در کانال بود و بعد حذف شد اشتباه من و ادمین های کانال بود که یا باید همون موقع حذفش میکردند و یا اساسا حذفش نمیکردند ولی حتما به ما بگید که این فایل آیا در برنامه روشنا هم پخش خواهد شد یا نه و این که اساسا مدل پیگیری این موضوع در برنامه روشنا رو هم حتما به ما بگید, طبیعتا این حق رو هم آقای احمدی هم خانم اسلامی و همه افراد نابینا دارند که این موضوع و موضوعاتی از این دست رو با هر شکل و شیوه ای که بلدند پیگیری کنند اما ما هم این حق رو داریم که پیگیریهای دوستان رو با اصول رسانه ای خودمون بسنجیم و بعد منتشر کنیم نه پیگیریهای دوستان اشتباهه و نه اصول ما!. در مورد واکنش شش نقطه به این موضوع هم شهروز توضیحات کامل رو داد و به همون اکتفا میکنم اما انگار دوستان حالا که دستشون به اون خانم نمیرسه احساس کردند که میتونند همه ناراحتیهاشون رو سر بنده خالی کنندکه با قدرت این کار رو هم کردند اما باز هم خواهید دید که چیزی عوض نخواهد شد! چرا که من وقتی گفتم سواد رسانه ای برخی دوستان تصور کردند که من دارم بهشون بی احترامی میکنم اما در نظر نمیگیرند که سواد رسانه ای دست کم شاید یعنی همین که ما بدونیم که اگر تیریبون رسانه ای دستمون افتاد باهاش شکل یه ملک شخصی برخورد کنیم و دنبال منافع شخصیمون بگردیم یا دنبال منافع جمعیمون بریم,
دوستان عزیز! بار دیگر به خاطر این که طوری صحبت کردم که باعث ایجاد برداشت اشتباه در ذهن شما شد ازتون عذرخواهی می کنم اما حالا که قرار شده سوزنی هم به خودمون بزنیم اگر از این بیشتر از من ناراحت نمیشید چندتا سوزن به خودمون بزنم.
همه آنچه که نسبت به صدا و سیما گفتید رو نه تنها میپذیرم بلکه چون پشت پرده این ماجرا هستم خیلی بیشتر از اون چیزایی که نوشتید در باره صدا و سیما نقد دارم که بماند! اما تو همین صدا و سیما برنامه ای داریم به نام شش نقطه که ویژه نابینایانه. شما از شش نقطه انتظاراتی دارید که کاملا منطقی و به جاست, اما بینی و بین الاه واکنشتون در قبال اتفاقات مثبت شش نقطه چی بوده؟ وقتی شش نقطه تبدیل به طولانی ترین برنامه ویژه نابینایان از حیث دوام بر روی آنتن رسانه شد واکنشتون به جز سکوت و ساده از کنارش گذشتن چیز دیگری بود؟! وقتی دو سال پیاپی شش نقطه برای همنوعان نابینای خودش شغل ایجاد کرد واکنشتون چیزی به جز سکوت بود؟! وقتی شش نقطه طرح استعدادیابی گذاشت تا همه مخاطبان هر چی که بلدن رو در اختیار همنوعانشون بذارند چه طور؟! وقتی ما باشگاه مخاطبان رو راه اندازی کردیم تا هر کدوم از شما بتونید خودتون برای همنوعانتون اونطور که دلتون میخواد محتوا تولید کنید چه طور؟! وقتی همین شش نقطه و تیم برنامه سازش راه رو برای اجرای زنده نابینایان در رسانه هموار کردند چی؟! وقتی از کنار همین شش نقطه یک نابینا در رسانه به جایی رسید که بره و پشت میکروفون زنده رادیو فوتبال گزارش کنه اونم نه یه بار که سه بار چه کردید؟! هیچی! سکوت سکوت و سکوت!. چه طوریه که احساسات شما در مورد اون خانم نابینا جریحه دار میشه که البته خب درست هم هست احساسات من هم جریحه دار شد اما احساسات مثبتتون در این موارد تکونی نمیخوره؟! اگر واقعبین و واقع نگر هستید هر چه قدر که در مورد اتفاقات منفی ناراحتیتون رو نشون میدید در مورد اتفاقات مثبت هم یه واکنشی نشون بدید که بدونیم هستید و حضورتون پر رنگ.
مخلص کلام این که بابت همه آنچه که شما در اون وویس ۷ دقیقه ای شنیدید و براتون سوءِ برداشت ایجاد کرد جدا متاسفم. اما از این به بعد بیایم و نسبت به زحماتی که برای اعتلای جامعه خودمون کشیده میشه بی تفاوت نباشیم ایران سپیدی که تعطیل شد شش نقطه و گوش کن و مانا و … سرمایه های فرهنگی ما هستند که ما باید چرخشون رو بچرخونیم و این که وقتشه که خودمون هم ایرادات فرهنگی خودمونو بشناسیم و برطرفش کنیم و همزمان برای برخوردهای خوب مردم بینا با خودمون دست به فرهنگسازی بزنیم.

کمی طولانی شد ببخشید اما آدم دلش به درد میاد وقتی میبینه همنوعانش حالا که دستشون به اون خانم نمیرسه بنده و برنامه شش نقطه رو هدف قرار میدن اونم به ناحق! به هر حال ما داریم پیگیریهای خودمون رو انجام میدیم بد نیست بدونید که خیلی از اهالی رسانه به من گفتن که تو تلویزیون ایران از این دست اتفاقات به دفعات افتاده و بعید نیست که باز هم بیفته مثل ماجرای کافه دانتیسم و اون خانمی که تو پاهاش پروتز قرار داده بودن که هر دو رو با جزئیاتش در جریانم و تو خودتو با اینا در ننداز چون داری باهاشون کار می کنی اما من نه تنها نپذیرفتم بلکه پیگیری هم کردم من از طریق واسطه با خود علیخانی هم صحبت کردم و امیدواریم اتفاقات خوبی بیفته فقط بدونید این وسط برای این که کار دچار گره نشه مجبور شدم بابت همین برخوردهای غیر حرفه ای دوستان که شما با شنیدنش کلی دارید کیف می کنید کلی حرف بشنوم و سعی کنم با عذر خواهی بابت برخوردی که خودم انجامش ندادم چهره جامعه نابینایان رو تو ذهن برخی از افراد بینا اصلاح کنم.

سلام. اینکه باید ویس دومتون که پیداش هم نکردم رو قرار میدادم صحیح, عذرخواهی بنده رو بپذیرید.
در ضمن, گذاشتن ویسهاتون اینجا باعث حمله به شما نشد, بیشتر گنگ حرف زدنتون و شفاف نبودن صحبتاتون باعثش شد که آقای شهروز حسینی توضیح دادن خیلی ساده و راحت و قضیه حل شد. البته این نظر شخصی منه و نظرات متفاوته بالاخره.

عرض سلام دارم خدمت شما. امیدوارم که خوب باشید. بله خب هرکس دیگه ای هم باشه ناراحت میشه. من خودم قوانین صداوسیما رو میدونم. اما بازم میگم. من اصلاً به ادمین های شما نگفته بودم ویس بنده رو در کانال شما منتشر کنن که بعدم پاک بشه و یه چنین واکنشی از سمت شما مشاهده بشه. من بیشتر از واکنش شما ناراحت شدم. وگرنه خب اگر شما ادمینایی در کانالتون دارین قطعاً باید در یه سری مسائل با هم هماهنگ باشین دیگه. نه که یه ادمین فایلی منتشر کنه، بعد پاک بشه و بعد…
وگرنه پیگیری های شما هم قابل ستایش هست دمتون گرم.

سلام اشکان. من فکر می کنم ما کمی توی یه فعل و انفعال درگیر یه سوء تفاهم شدیم. هیچ شکی نیست که نیت هیچ کس این وسط به جز خیر نبوده و هر کس هر کاری که فکر می کرده می تونه به حل این ماجرا کمک کنه انجام داده. حالا کمی شاید تجربه ی کمتر بعضی از دوستان و شتابزدگی عده ای دیگه باعث شده یه سوء تفاهماتی هم پیش بیاد. هممون توی یه شرایط احساسی قرار گرفتیم و بر همین اساس هم گاهی همدیگه رو رنجوندیم. فکر کنم وقتشه که همه چیز رو فراموش کنیم و برای هدف مشترکمون با هم دست بدیم.
ممنون از حضورت.
پیروز باشی.

کامنت حسین آگاهی رو لایک، و بخش اول پاسخ شهروز رو دیس لایک میکنم. نه شهروز! منم ناراحت شدم. پس اجازه دارم هر چرندیاتی که به فکرم رسید رو ضبط کنم و منتشر کنم؟ من اصلا ناراحتی این مدلی رو درک نمی کنم. یه جوون ۱۷ ۱۸ ساله، یه رکوردر روشن کرده، به اپراتور بیمارستان که یکی از هم نوعان خودمون باشه زنگ زده، ماجرا رو ازش پرسیده، صداشو ضبط کرده، چندتا جمله ی احساساتی هم زده تنگش، یه کپشن پر شعار هم براش نوشته، و در نهایت منتشرش کرده. حالا من از آقای احمدی به دلیل جوانی و جویای نامی اش چنین انتظاری رو دارم! اما از ادمین کانال شش نقطه متعجبم که جای مغز توی سرش چی بوده که این فایل رو منتشر کرده که اشکان بعدش بخواد فایل رو برداره و با یک ویس منفعت طلبانه کارش رو توجیه کنه.
آقای احمدی! مگه تهیه کننده ات نگفته بود که حمایتت میکنه؟ چرا ازش نخواستی که شماره نماینده ی حقوقی بیمارستان یا رییس بیمارستان رو پیدا کنه و بهت بده، بعد تو از اون ها بپرسی که چنین اتفاقی افتاده یا نه؟ البته جواب سوالم برای خودم کاملا مشخصه و اینجا می نویسمش.
چون که همه جا حرف این ماجرا بود، من داشتم از قافله عقب می افتادم، بد ندیدم که این وسط اسم من هم باشه.
آقای احمدی! من نمی دونستم که تو رسانه ای هستی! حالا که فهمیدم، به شدت اون ویس رو رد می کنم. حالا این وسط نمیدونم که چرا یه عده دارن ازت یه قهرمان میسازن و تو هم با جملاتی نظیر خدا گذشتمون کنه و … اَََََی عشق می کنی! شما با ویست، برای همنوع بدبختمون دردسر درست کردی برادر! بچه ها چرا بعضیاتون نمیخواهید بفهمید که طرف مقابلمون خدای پروپاگانداست؟ چرا نمیخواهید بپذیرید که این آدم تنها برگ برنده ی صدا و سیماست و ساخت و پاخت با رییس اون بیمارستان کار ۱ دقیقشه! اگه رییس بیمارستان بیاد و بگه اپراتور ما در جریان این ماجرا نبوده و از روی نا آگاهی چنین حرفی رو زده، آیا ویس احمدی غیر از این که برای اون اپراتور شر درست کنه چه ارزشی داره؟ تو رو خدا یه کم عاقلانه رفتار کنین.
ضمنا شهروز؟ من و ده ها نفر دیگه توی کانال شش نقطه هستیم! نه توی گروه. اگه اشکان این ماجرا رو پیگیری کرده و به جایی رسونده، بهترین جا برای اطلاع رسانی کانال شش نقطه هستش! نه گروه! درست همون جایی که ۷ دقیقه ویس گرفت، و سر تا سر رمز نگاری شده باهامون حرف زد.

به هر حال عذر میخوام اگر کارم اشتباه بوده، میگم که. اگر همین کار رو یک دوست صمیمی خود شما انجام میداد کلی تشویق می شد. اصلاً براش پست گذاشته می شد. ولی خب میگم به هر حال من یه کم شاید نسنجیده کار کردم، و خب جرم تمام عالم رو من انجام دادم. اصلاً کسای دیگه هم پیگیری نکردن که. فقط من ویس ضبط کردم. و باعث دردسر شدم. 😀

پسر تو چه قدر اصرار داری کاری که کردی رو صرفاً به این دلیل که دیگران هم این طور فایل هایی ضبط کردند توجیه کنی.
ببین حتی اگر بگی دلم می خواست که ضبط کنم و منتشر کنم هزار برابر بهتره از این که بیایی و بگی چون دیگران به این شکل عمل کردند پس کسی حق نداره از من ایراد بگیره.
من به شخصه به پنج نفر که یکیش شما هستی پیام دادم و گفتم که شتاب زده عمل نکنند و حواسشون باشه به چه قیمتی دارند از حق صحبت می کنند؛ خوشبختانه دیگران منطقی تر بودند ولی شما فقط و فقط حاشیه میری و اصرار داری که بقیه هم همین کارو کردند.
واقعاً فکر می کردم صحبتم تأثیری داشته باشه که این همه به شکل های مختلف تکرارش کردم ولی چون دیگه مطمئن شدم شخصی رو که خودشو به خواب زده نمیشه بیدار کرد در این زمینه کامنتی نخواهم داد.

در نهایت، بچه ها، بهتون التماس می کنم! ازتون خواهش میکنم که فیلم قهرمان اصغر فرهادی رو بار ها و بار ها ببینین. وقتی که توی فجازی به یه فایل میرسید، چند بار با عقلتون اون فایل رو بشنوین. اگه واقعا حس کردین که قابل انتشار و استناده فایل رو منتشر کنین. این قضیه هم راجع به اون فیلم وایرال شده از عصر جدید صدق می کنه، و هم راجع به ویس مهدی احمدی. مگه میشه که چنین عملی توی یه بیمارستان ایرانی انجام بشه، و اون بیمارستان عمل رو ۶ ماه مسکوت نگه داره؟ پس چرا احساسات قشنگتون رو فدای این آشغال های پروپاگاندایی میکنین؟ حالا قبول دارم که طبیعیه که بخوایین تحقیق کنین. اما قبلش برای احساساتتون ارزش قائل باشین! راجع به ویس مهدی هم که پر وازهه. انتشار این ویس، حتی میتونه برای خود مهدی هم دردسر قانونی درست کنه. پس لطفا حواستون به قانون باشه و فکر نکنین که هر کس که چنین کاری کرد، قهرمانه و با وایرال کردن فایلش بهش بگین که تو فقط ضبط کن که ما با عشق فایل رو منتشر، و تو رو ستایش کنیم.
تا به اینجای کار، فایل خانم اسلامی، با وجود این چند ثانیه ای که جو داده، با اختلاف بهترین فایل برای پخش و انتشاره. چون که ناخواسته پای یکی دو جای دیگه رو هم به این ماجرا باز کرده و ما بهتر میفهمیم که با چه کسانی طرفیم. ضمنا خانم مجید آبادی هم یه کلیپ منتشر کرده و داره وایرال میشه که تقریبا با فایل مهدی احمدی برابره. اون هم نتونسته ماجرا رو فراتر از اپراتور بیمارستان ببره.

به نظرم فعلا بهترین کانال و رسانه برای عضویت و پیگیری چنین خبر هایی کانال محله ی نابینایانه و متاسفانه کانال شش نقطه! ای کاش میتونستیم بگیم که بهترین کانال برای پیگیری و عضویت، کانال انجمن نابینایان ایرانه و کانال انجمن های شهر و استانمون. انجمن نابینایان کرمان که قربونش برم کانالش با کانال مسجد سر کوچه ی ما هییییییچ تفاوتی نداره.

محمد این متاسفانه کانال شش نقطه هم جالبه! چرا متاسفانه؟ به هر حال چه بخوای چه نخوای شش نقطه شش ساله که روی |آنتنه و اولین برنامه ویژه نابینایانه که تا این حد تونسته خودشو حفظ کنه. اما چرا تو کانال وویس نذاشتم؟ ما تا کار رسانه ای محکم انجام ندیم و به اندازه کافی مستندات برای بحث راجع به این قضیه رو نداشته باشیم نمیتونیم در کانال مطلبی رو منتشر کنیم ببین من حتی نذاشتم تو پیج اینستاگرام شش نقطه مطلبی در این باره منتشر بشه مطمئنا اگر بتونیم گفت و گوی کارشناسی همراه با مستندات قابل استناد در این باره تولید کنیم هم در کانال هم در پیج اینستاگرام مطلب میریم در واقع یکی از اهدافی که مد نظرم بوده و هست اینه که کانال شش نقطه تبدیل به مرجع رسمی تری واسه انتشار اخبار بشه این مباحث که هنوز جنبه رسمی نداره جاش تو همون گروه تبادل نظره اگر ما یا هر گروه دیگه ای تونست مستقیم با مسئولان بیمارستان خدادوست یا بهزیستی یا عصر جدید مصاحبه کنه حتما ما تو کانال منتشر میکنیم حتی اگر با کارشناس متخصص تو این زمینه مثل یک پزشک متخصص یا یه کارشناس رسانه هم مصاحبه بشه باز هم ما منتشر می کنیم با این شرط مهم که توش شأن و شخصیت جامعه نابینایان و همه طرفهای درگیر این ماجرا حفظ بشه نظیر مطلبی که امید هاشمی برای کمپین معلولان نوشت و اتفاقا خود من در کانال منتشرش کردم

اشکان تو فکر می کنی من ناراحتم که شش نقطه ۶ سال روی آنتنه؟ واقعا هر کس که عاقل و دل سوز این جامعه باشه، درست مثل خودت باید از این که شش نقطه ۶ ساله که روی آنتنه خوشحال باشه. به نظرم شش نقطه، نماد و ویترین ما توی رسانه ست. شش نقطه، با وجود تمام خط قرمز های رسانه، ۶ سال روی پا ایستاده و این تداوم باید همه ی نابینایان رو خوشحال کنه که کرده. این نهایت حماقته که کسی از تداوم شش نقطه ناراحت باشه.
اما اشکان، حالا که شش نقطه ۶ ساله که روی آنتنه! تهیه کننده اش نباید سنجیده تر عمل کنه، شش نقطه برای کیه؟ برای کی تولید میشه؟ برای مادر بزرگ من؟ یا پدر بزرگ خودت! شش نقطه، توسط تو برای من داره تولید میشه! برای همه ی اون هایی که مثل من به چنین برنامه ای نیاز دارن. شش نقطه ۶ ساله که روی آنتنه چون که توی این ۶ سال تونسته محبوبِ همه ی نابینا ها باشه!
رفیق، برادر، استاد، یکی از موفق ترین سردبیران رادیو، اشکان، اون فایل نباید توی کانال شش نقطه منتشر میشد! حالا بر اثر یک اشتباه منتشر شد! فقط و فقط بایدحذف میشد! همین! دیگه نیازی به ویس ۷ دقیقه ای نبود! قبول کن! اگه اون ویس ۷ دقیقه ای نبود، تو با ۶ سال زحمتت توی این پست آدم بده نمیشدی و یه جوون ۱۷ ساله با یه کار نسنجیده قهرمان!
اشکان، به خدا قسم اگه کانال برنامه ی تو همین الآن پست بذاره و بگه الآن شبه، حداقل ۹۰ درصد جامعه ی نابینایان باور میکنه که الآن شبه! لطفا از اون خط قرمز هایی که توی رسانه دارین، یه کم برای کانالتم بیار، که قرار نباشه از نظر خودم بنویسم متاسفانه کانال شش نقطه!

آقای ملکی عزیز. منم اصلاً انتظار چنین برخوردی رو از ایشون نداشتم. که فایل رو منتشر کنن و بعدم فایل پاک بشه و چنین ویسی منتشر بشه. حالا خیلی ها فکر میکنن من دنبال اسم و رسمم برای خودم، نه توی جامعۀ نابینایان کسی اسم و رسمی الحمدالله نصیبش نمیشه که خوشحالم از این بابت. به هر حال من هم اگر صحبتی کردم که باعث ناراحتی دوستان و جناب آذر ماسوله شدم عذرخواهی میکنم. من هم اگر میدونستم که باید از چه مراجعی پیگیر این مسئله میبودم قطعاً پیگیری میکردم و فقط و فقط با اپراتور بیمارستان صحبت نمیکردم. و میگم. اپراتور، هیچوقت از روی بی اطلاعی صحبتی رو مطرح نمیکنه. به خدا که نمیکنه. آقا میگیم باشه. اپراتور بی اطلاع. این خانم کجا عمل سلول های بنیادی انجام داده پس. خب مشخصه که خانم صبی در برنامه دروغ گفته دیگه.

حالا اگر همین فایل هرچند پر اشتباه رو یکی از دوستان صمیمی خود شما ضبط میکردن و مثل بمب همه جا منتشر می شد دوست شما فکر نمیکنم ان قدر بهش تیکه انداخته می شد و یا انقدر بابت چنین فعالیتی هرچند اشتباه انقدر حرف بارش میکردن. میگم که ما اول باید مشکلات خودمون رو حل کنیم بعد پیگیر چنین مسائلی باشیم. ما خودمون هم با هم مشکل داریم.

دوستان من فکر کنم بهتره دیگه این بحث تموم بشه. پست ۸۰ کامنت خورده ۹۰ تاش کامنتای مهدیه خخخ. البته شوخی کردم و مهدی میتونه هرچی دلش خواست اینجا کامنتبده. نرید یه هفته هم سر این حالا به من حمله کنیدا! آقا بذارید خیالتون رو راحت کنم. من ادمین کانال شش نقطه بودم و اون فایل رو توی کانال گذاشتم. خیالتون راحت شد؟ هنوز هم از کاری که کردم دفاع می کنم. هنوز هم همونطور که به اشکان گفتم اون فایل هفت دقیقه ایش رو قبول ندارم. من معتقدم اگر یه همچین موضوعی توی جامعه ی نابینایان پیش اومده، ما به عنوان رسانه نباید از غافله جا بمونیم. این فایل هم همه جا پخش شده بود و بهتون قول میدم که هیچ کس نبوده که فقط توی شش نقطه اون رو دیده باشه. من هدفم این بود که این بحث توی فضای برنامه ی شش نقطه کلید بخوره و بعد ما نسبت بهش واکنش لازم رو نشون بدیم. به هر حال سیاست من اینه که ما باید در هر شرایطی فضا رو باز بذاریم تا مسائل روز نابینایان حتی با زبان خودشون مطرح بشه. این فایل فوقش توی کانال منتشر شد و نه توی برنامه و روی آنتن رادیو که بخواد انتشارش ایجاد مشکل کنه. من اگر ده بار دیگه زمان به عقب برگرده باز هم این کار رو می کنم. اگر هم تا حالا نگفتم که من بودم اون فایل رو توی کانال گذاشتم به خاطر این بود که گفتم یه جا این ماجرا رو تموم می کنید ولی هزار ماشا الله ولکن نیستید. من فایل رو منتشر کردم، مسئولیتش رو هم می پذیرم. من همون قدر که به عملکرد اشکان در مورد این فایل نقد داشتم و بهش گفتم، در مورد نقد هایی که اشکان و بقیه هم به این فایل وارد کردن هم باهاشون موافقم و معتقدم می شد مهدی و کسانی که مشابه این فایل رو منتشر کردن کمی اصولی تر این کار رو انجام میدادن. ولی این دلیل نمیشه که زحمت بچه ها نادیده گرفته بشه و بیاییم بگیم چرا همچین فایلی توی کانال شش نقطه گذاشته شده. ما انقدر باید شهامت داشته باشیم تا صدای همنوعانمون رو بشنویم و به گوش کسانی که باید بشنون برسونیم. همه قرار نیست حرفه ای این کار باشن و مهدی هم انقدر بلد بوده و من هم اینطور تشخیص دادم که این موضوع از طریق این فایل توی فضای شش نقطه کلید بخوره. همین و بس. نه قرار بود این فایل توی خود برنامه پخش بشه و نه قرار بود بر اساس اون اقدامی بکنیم. فقط باید دغدغه ی یه همنوعمون رو مطرح میکردیم که من این کار رو کردم و پشیمون هم نیستم و برای این که در این زمینه دیگه در آینده توی خانواده ی شش نقطه به مشکل نخوریم و حواشی مشابه پیش نیاد از ادمینی کانال کنار اومدم. چون احساس کردم صلاح در اینه و حتی از این اقدامم هم تمام قد دفاع می کنم. امیدوارم از این به بعد همه آروم باشیم و سعی کنیم بریم سراغ اصل مطلب نه این مسائل که به نظر من کمترین ارزشی نداره.

سلام. این پیامیه که توی کانال برنامه رادیویی شش نقطه ۱ April منتشر شده, میزارم اینجا که اگه با لینکی که از ویس آقای اشکان آذر ماسوله گذاشتم باعث به گفته خودشون حمله های شدید به ایشون شدم, باعث یک نگرش مثبت نسبت به شش نقطه بشم که جبرانی باشه بر حمله ها.
🔴فریب،هیجان کاذب و توهم، هدیه عصر جدید به نابینایان در آستانه سال نو

✍️امید هاشمی: روزنامه‌نگار

در روز ۲۷ اسفند، سومین فصل از برنامه استعدادیابی عصر جدید، با یک اتفاق هیجان‌انگیز به روی آنتن رفت. اتفاقی که بازخورد‌های عجیب و متفاوتی را در شبکه‌های اجتماعی به دنبال داشت. علیخانی در این برنامه، از مادر و دختری میزبانی می‌کرد که از شیراز به تهران آمده بودند تا روایتگر قصه‌ای شگفت‌آور باشند و در آستانه سال نو خورشیدی، مخاطبان میلیونی این برنامه را به هیجان آورند.

«تارا صبی»، دختر ۲۱ ساله‌ای است که در اولین قسمت عصر جدید مدعی شده در تاریخ‌های ۲۵ مرداد و ۱۶ شهریور ۱۴۰۰ در بیمارستان دکتر خدادوست شیراز تحت عمل جراحی سلول‌های بنیادی قرار گرفته و او که از ابتدای تولد نابینا بوده، بینایی کامل هر دو چشمش را به دست آورده است. از مخاطب عام که بگذریم، برای آنها که اندک آشنایی با دانش چشم‌پزشکی داشته باشند یا اخبار این حوزه را پیگیری کنند، دروغ بودن این ادعا آن قدر بدیهی است که حتی نیاز به جستجوی ادله برای اثبات کذب ماجرا هم کاری عبث می‌نماید؛ چه، درمان نابینایی از طریق سلول‌های بنیادی فعلاً موضوعی است که صرفاً در حد پژوهش‌های آزمایشگاهی و دانشگاهی مطرح شده و حتی وارد فاز آزمایش بر روی حیوانات هم نشده است. معهذا، جمعی از کنشگران نابینا محض روشن شدن ابعاد ماجرا، تحقیقاتی را به عمل آورده‌اند که نتایج آن در ادامه به اطلاع خواننده این سطور می‌رسد:

یکم: خانواده صبی در برنامه مدعی شده‌اند که تارا از ابتدای زندگی مطلقاً نابینا بوده و این در حالی است که او به گواه همکلاسی‌ها و هم‌تیمی‌هایش در ورزش، باقی‌مانده بینایی قابل قبولی دارد و به همین استناد هم «کم بینا» و نه نابینا محسوب می‌شود.

دوم: تارا صبی در این برنامه از چشم‌پزشکی به نام «جمشید یگانه» به عنوان جراح معالج یاد می‌کند که در بررسی‌ها مشخص شده چشم‌پزشک نام برده در تاریخ مرداد و شهریور ۱۴۰۰ اصلاً در ایران حضور نداشته است.

سوم: خانواده صبی محل انجام عمل سلول‌های بنیادی را «بیمارستان دکتر «خدادوست» در شهر شیراز عنوان می‌کنند و این در حالی است که این بیمارستان، هرگز ادعایی در خصوص انجام این عمل در هیچ یک از پایگاه‌های خود در شبکه‌های اجتماعی و همچنین در وبسایت بیمارستان منتشر نکرده است. برای پیگیری جزئیات ماجرا با بیمارستان تماس گرفته شد و در نهایت شگفتی مشخص گردید تاریخ‌های فوق‌الاشاره، صرفاً تاریخ‌هایی است که تارا صبی در این بیمارستان مورد عمل جراحی انحراف چشم قرار گرفته و چشم‌پزشک معالجش هم نه دکتر یگانه، که «زهرا کلانتری»، فلوشیپ چشم‌پزشکی بیمارستان خدادوست بوده است و طبق تماسی که با ایشان گرفته شد، جراحی انحراف چشم، هیچ تأثیری در بینایی تارا صبی نداشته است. همچنین صبی در آن بیمارستان، هیچ جراحی دیگری انجام نداده است.

آنچه در این میان همچنان تاریک مانده این است که احسان علیخانی به عنوان تهیه کننده و کارگردان ماه عسل، بر چه مبنا و اعتباری چنین دروغ بزرگ و عجیبی را در یکی از پر بیننده‌ترین ساعت‌های آنتن تلویزیون ملی مطرح کرده و با چه قصد و نیتی چنین بار هیجانی و عاطفی را به ذهن و روان مخاطبان تحمیل کرده است؟ در این میان تکلیف هزاران نابینایی که دانش یا ابزار کافی را برای درستی‌سنجی این ادعا ندارند و منبعشان فقط رسانه ملی است چه خواهد بود؟ چه کسی قرار است پاسخگوی آسیب عاطفی–روانی وارد آمده بر نابینایانی باشد که دل به چنین روایت‌هایی می‌بندند و به زودی وجوه دروغین ماجرا بر آنها آشکار خواهد شد؟ چه بسیار نابینایانی که از دور‌ترین روستا‌های کشور بر مبنای آنچه که از رسانه ملی شنیده‌اند، کیلومتر‌ها راه را بر خود هموار کنند و راهی شیراز شوند تا با دستاوردی که در برنامه علیخانی درباره‌اش شنیده‌اند، از نزدیک آشنا شوند.

لازم به یادآوری نیست که در تهیه برنامه‌هایی در حد و اندازه عصر جدید، ده‌ها نفر دست دارند و نمی‌توان چنین رخداد‌هایی را در زمره اشتباهات فردی یا عدم آگاهی برنامه‌سازان قلمداد کرد. دقایقی را که این برنامه در آن به روی آنتن رفته به جرأت می‌توان یکی از پر بیننده‌ترین زمان‌های تلویزیون در طول سال به حساب آورد. بر همین مبنا هم چه از سوی بینندگان و چه از جانب برنامه‌سازان، حساسیت زیادی نسبت به محتوای پخش شده وجود دارد. همین واقعیت هم عجیب بودن ماجرا را دو چندان می‌کند. بی‌تردید در چنین موقعیتی نقش رسانه‌ها آشکار می‌شود و بر عهده هر رسانه متعهدی است که نور بر زوایای تاریک اتفاقاتی از این دست بتاباند و چهره‌هایی همچون علیخانی را نسبت به تبعات عملکردشان پاسخگو کند.

🔗لینک برنامه کامل
http://www.telewebion.com/episode/0x282498f

⚖️@dscampaign | کمپین معلولان
اینم لینک پیام: https://t.me/sheshnoghteh/2035

ممنون مهدی. تو هم بهتره برات تجربه بشه که از این به بعد یه طرفه عمل نکنی. چون باعث میشی پدر یکی مثل من تو جمع کردنش در بیاد خخخ.
ولی خداییش من از بعضی دوستان ناراحتم. مثلاً دیدم خیلی از بچه ها از تعطیلی ایران سپید خوشحال شدن. واقعاً این موضوع خوشحالی نداره. من خودم منتقد ایران سپید بودم و شدیدترین مشکلات رو با عملکردش داشتم. ولی ایران سپید یه نماد و یکی از هویت های فرهنگی ما بود که تعطیل شد. ما هرچی هم داشته باشیم حتی اگر ضعیف، از نداشتنش خیلی بهتره. شش نقطه ی ضعیف از نبودنش بهتره. ایران سپید ضعیف بودنش بیشتر از نبودنش به در می خوره. کاش یاد بگیریم کمی معرفت داشته باشیم. بفهمیم که خوشحال شدن بابت تعطیلی ایران سپید، یعنی خوشحال شدن بابت از کار بیکار شدن چند همنوع توی این شرایط سخت اقتصادی. یعنی خالی شدن جیب همنوعمون توی این شرایط سخت. این کمترین پیامدشه و خیلی عواقب دیگه هم می تونه در پی داشته باشه. به شخصه برای دوستانم توی ایران سپید متأسفم و هیچ وقت دوست ندارم به جای اونها باشم. از دست دادن شغل تلخه و نیایم نمک رو زخم همنوعانمون بپاشیم. حد اقل معرفت داشته باشید اگر هم خوشحالید بروز ندید.

خخخخ اگه منظورت منم که بازم ازت عذر میخوام. البته که منم ننوشتم که شش نقطه رو بکوبم یا از عملکرد ذعیفش چه حالا چه ماههای قبل خوشحال بشم. اگه برام مهم نبود و یا خوشحال میشدم, میگفتم مهم نیست و رد میشدم. اگه هم چیزی گفتم یعنی برام مهم بوده که گفتم. اتفاقا منم شنونده ی شش نقطه بودم ولی از یه جایی به بعد خورد تو ذوقم و دیگه گوشش ندادم. تا ببینیم شش ماه دیگه شاهد چی قراره باشیم😁

خب بذارید من یه پیشنهاد انتهاری بدم شاید اینطوری بهتر باشه.
پیشنهادم اینه. هرکی از هر جا و با هر گوشی که به دستش میاد, زنگ بزنه بیمارستون خدادوست و بگه با مدیریتش کار دارم. خلاصه که با هر کی حرف میزنه, فقط با تلفنچیش حرف نزنه و بگه ما از طریق برنامه عصر جدید تو صدا و سیما شنیدیم موضوع اینیه که میدونید و دیه لازم نیست تکرار کنم.
واضحتر بگم اگه خود بیمارستونو بذاریم توی یه موقعیتی که شکایت کنه, تأثیر بیشتری داره تا اینکه مایی اقدام کنیم که یه نهاد درستو حسابی نداریم. تیغ اونا بُرَنده تر هست. هر چه باشه سازمان یافته هستند و همین سازمان یافتگیشون ما رو به هدفمون میرسونه.
میدونم برخورد کودکانه ای میتونه باشه, ولی اگه همینو البته با درست شدن ایراداتش و کامل کردنش اجرا کنیم, میتونه نتایج خوبی داشته باشه. البته باز هم بسته به نظر دوستان هست ولی حق این بیمارستون هم به نوعی ضایع شده و بهش دروغ بسته شده.

علی خیلی باحالی خخخ. ولی جداً شبیه این کار رو میشه کرد. من هفته ی پیش از طریق قسمت تماس با ما توی سایت بیمارستان براشون یه پیام فرستادم و موضوع رو مطرح کردم. به نظرم می تونیم همه ی ما از این راه از بیمارستان توضیح بخوایم. مثلاً یه متن بنویسید که همچین موضوعی توی فلان برنامه مطرح شده و ما می خوایم بدونیم که صحت داره یا نه. استفاده از سایت بیمارستان هم خیلی راحته و فقط کافیه متنتون رو آماده داشته باشید و بعد از وارد کردن ایمیل و شماره تماس توی قسمت مربوطه پیست کنید. خداییش این خیلی تمیزتر بود علی خخخ. ولی خوشبختانه بیمارستان خدادوست طی نامه ی رسمی که ریاست بیمارستان به انجمن بیماران آرپی زده، این عمل رو تکذیب کرده و همین نامه ی رسمی نشون میده که این ادعا کاملاً کذب بوده.

🔸حواشی یک برنامه تلویزیونی؛ درمان نابینایی ممکن است؟

▫️نور امید در دل نابینایان با انتشار ویدیویی از یک برنامه تلویزیونی زنده شد، اما محمدرضا فرتوک‌زاده، جراح و متخصص بیماری‌های چشم به خبرآنلاین می‌گوید: «تا حالا امکانی برای مداوای افراد نابینا که از بدو تولد نابینا هستند پیدا نشده است. به‌طور معمول در نابینایی از بدو تولد یا عصب یا شبکه‌ی چشم افراد خراب است، و یا کره چشم‌شان عیبی دارد، به هر صورت عیب‌های مهمی دارند که از بدو تولد نابینا هستند، نابینایی در این افراد نزدیک به ۱۰۰ درصد قابل درمان با جراحی نیست.»

▫️پیگیری‌های خبرآنلاین هم از بیمارستان چشم پزشکی خدادوست در شیراز نشان می‌دهد که «تارا صبی» در این بیمارستان هیچ عملی مربوط به سلول‌های بنیادی انجام نداده است، منبع آگاهی که خواست نامی از او آورده نشود به خبرآنلاین می‌گوید: خانم تارا صبی در بیمارستان ما فقط عمل انحراف چشم انجام دادند، ما در این بیمارستان عمل سلول‌های بنیادین انجام نمی‌دهیم.

▫️جزئیات بیشتر این گزارش را اینجا بخوانید:👇
https://www.khabaronline.ir/news/1618625

@KhabarOnline_IR

سلام به هادی عزیز. ممنون بابت اشتراک گذاری این گزارش کامل. خب حالا هم بیمارستان این خبر رو تکذیب کرده و هم یه پزشک متخصص اون رو از نظر علمی رد کرده. فکر کنم دیگه وقتشه که دوستانمون توی عصر جدید یه لطفی کنن و یه عذرخواهی هممون رو مهمون کنن.
ممنون از حضورت.
پیروز باشی.

سلام اخرین باری که پایه تلویزیون نشستم تا جایی که یادمه سریال ستایش دو بود اگه اشتباه نکنم
اینجور برنامه ها هم خط و مشیشون مشخصه پس اگه یهو فردا روز یکی اومد و گفت من چند روز قبل فوت کردم و فلانی با فلان درمان منو زنده کرد هیچ جای تعجب نداره
من در جریان این ماجرا نبودم دیشب با یکی از دوستام حرف میزدیم برام تعریف کرد
جدای از این ماجرا از دیدن محمد ملکی علی خود شهروز و یکی دو نفر دیگه از بچه های قدیمی که مدتها نبودن خوشحال شدم
دلتون شاد و ایام بکام

هشتگ عصر جدید (با موضوع نابینایان)
امشب ساعت ۲۱ از شبکه ۳ با حضور
#اشکان_آذرماسوله مجری و تهیه کننده برنامه شش نقطه
#امیر_سرمدی مدیر مسئول ماهنامه نسل مانا
و #احسان_علیخانی
برنامه هشتگ عصر جدید که امشب ساعت ۲۱ از شبکه سوم سیما پخش می‌شود، طی یک میزگرد تخصصی حواشی ویژه برنامه نوروزی خود را بررسی کرده است. در آن برنامه دختر نابینایی مدعی شده بود با عمل جراحی سلول‌های بنیادی بینایی خود را بطور کامل بدست آورده است.
#عصر_جدید
#شش_نقطه
#نسل_مانا
#سلول‌های_بنیادی
@sheshnoghteh

خب من بعد گوشیدن برنامه نظر میدم. لازمه چند نکته رو بگم.
اول که از اشکان و امیر تشکر میکنم واسه حضور و پیگیریشون و توضیحات درستی که دادند.
دوم به نظر من این برنامه یه جورایی اصلاحیه بود نه معذرت خواهی. حد اقل من معذرت خواهی نشنیدم. حتی علیخانی با یه حس منت آمیزی گفت که در واقع ما بهتون لطف و محبت کردیم. حتی خود خانم صبی هم معذرت خواهی نکرد و این باز هم به نظر من از نقاط تاریک این برنامه بود.
سوم من نمیدونم این حرف از طرف امیر و اشکان گفته نشد یا من نشنیدم که یکیشون بگه تو با این همه توانمندی, حد اقل یه سرچی بکن.
چهارم من حس کردم برنامه از قبل ضبط شده هست چون اگه این طور بوده باشه, اون ویرایشگره خیلی ناشیانه ویرایش کرده که میشه متوجه شد.
در نتیجه باز هم لازم میدونم از امیر و اشکان و شهروز کمال تشکر رو داشته باشم.

به همراه خانواده برنامه هشتگ عصر جدید رو دیدیم و شنیدیم. قبل از ساعت پخش برنامه به خواهرام هم تلفنی اطلاع دادم که برنامه رو ببینند. اواخر برنامه بود که یکی از خواهرام خونمون اومدند و اولین بازخوردی که از یک فرد بینا مثل خواهرم دیدم این بود که به نوعی این پیگیری افراد نابینا قابل تحسینه که رسانه رو وادار به شفافسازی و پاسخگویی کردند. برام جالب بود که به خانواده همسرشون هم اینو گفته بودند که افراد نابینا تا این حد هم آگاهند و هم پیگیر این جور قضایا هستند.
شخصا با تناقضاتی که با مقایسه اصل برنامه که بیست و هفتم اسفند پخش شد و صحبتهای جناب علیخانی و کلا برنامه هشتگ عصر جدید، به این نتیجه رسیدم که صرفا خواستند موضوع سلولهای بنیادی رو شفافسازی کنند و دلشون به حال هیچی دیگه نسوخته. البته دیدگاه خانوادم این بود و هست که تا همینجاش هم کفایت میکنه چون لزومی نداره که آبروی این مادر و دختر برده بشه و یه جورایی به چارمیخ کشیده بشند. ولی حالا یا از روی سنگدلیم هست، یا هرچی، این عذر خواهی جناب علیخانی شخص منو به عنوان یک شهروند نابینا قانع نکرد. تو کامنت قبلیم هم عرض کردم همینطور که با اون آب و تاب به این دروغ پرداخته شد، میطلبید همون مدلی هم شفافسازی بشه. عذر میخوام حرفام قدری پراکنده شد. کلا اینجوری جمعبندی کنم: همین که حداقل در مورد سلولهای بنیادی شفافسازی شد، و حداقل حاضر شدند تا حدودی شهامت به خرج بدند و بگند که اشتباه کردیم، نکته مثبت قضیه هست. ولی بازم منت سر ملت گذاشته شد که خب افرادی هستند که در نقاطی زندگی میکنند که منبعشون همین رسانه ملی هست و میطلبه اطلاعات درست بهشون داده بشه. ولی اینو ظاهرا دوستان و اساتید دقت نکردند، یا شایدم ملت رو فراموشکار فرض کردند که: همین برشهایی که به صورت کلیپ از برنامه بیست و هفتم اسفند دست به دست شد، و مقایسه برخی صحبتهای این برنامه با اون صحبتها، نشون میده دروغ یا اشتباه صرفا یک یا دو جمله نبوده. همین خانم تارا تو تماس تلفنی مشخص بود که دروغ میگه که مادرم از رو حس مادرانه اشتباه کرد. در صورتی که دقیقا من مخاطب خاطرم هست که ایشون با تأکید تو اون برنامه گفت که: همه چیز رو تار میدیدم. بله از مادرم سلول گرفتند و … مادر این خانم: باشه قبول از روی حس مادرانه گفتند از کمرم سلول گرفتند به دخترم دادند. خودمونیم. یعنی ایشون که میخواسته عمل انحراف چشم انجام بده چه لزومی داشته از مادرش آزمایش گرفته بشه؟ بله قبول: ایشون تخصص علمی نداشته و از روی حس مادرانه این حرفو زده. چطور اسم دستگاه انکوواتر که نوزاد پنج ماهه به دنیا اومده رو توش گذاشتند خاطرشون بود و گفتند و اینو احساساتی شدند اشتباه گفتند؟
در کل بخوام نظر خودمو بگم: تلاش و پیگیریهای این دوستان قابل تقدیره. و خب شاید بیشتر از این نمیشده که بشه. ولی امیدوارم با توجه به همون فایل صوتی که از خانم اسلامی شنیدیم و البته همین برنامه هشتگ عصر جدید هم به نوعی بهش اشاره کرد: که «ایشون از طرف بهزیستی معرفی شده» اگر یک اشتباه صرف نبوده و پای موضوع یا موضوعات دیگه ای در میون بوده، اینکه مثلا این خانم و مادرش از طرف بهزیستی تطمیع شده باشند که چنین صحنه سازی بکنند، کارت معلولیتش هم باطل بشه، ولی عوضش … تأکید میکنم اینکه نوشتم صرفا حدس و گمان هست. از نظر حقوقی هم پیگیری بشه و عوامل این قضیه هرکسی به سهم خودش مجازات بشه. خواه تو رسانه مطرح بشه یا نشه.

دیدگاهتان را بنویسید