خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

نشریه جهان آزاد، شماره 51. خیر و منفعت دوجانبه.

سلام بر دوستان و دوستداران محله نابینایان، به خصوص جویندگان افق‌های برتر در جهان آزاد.

امید که در این شروع خنک پاییزی، دل‌هاتون به گرمای وسط مردادماه باشن!

مسیرهای رسیدن به موفقیت همیشه طولانی، سخت و پرفراز و نشیبن، به خصوص اگر هدف، هدفی به ظاهر محال باشه! راهش سخت‌تر، اما لذت رسیدنش بی‌وصفه.

تا حالا چند دفعه پیش اومده که قدم در راهی به ظاهر محال گذاشته و از طی سختی‌های مسیر بعد از کسب موفقیت به اون احساس لذت بی‌توصیف رسیده باشیم! برای خیلی از ما این چند باری پیش اومده و همگیمون خواهان تکرارش هستیم.

در سفر این بارمون به جهان آزاد مهمون حقیقتِ قصه کسی میشیم که یکی از این مسیرها‌رو طی کرده، از موانعش گذشته، نشدها‌رو پشت سر گذاشته و حالا تجربه موفقش‌رو با ما به اشتراک می‌ذاره. کسی که هم می‌تونیم به عنوان یک سرمشق مثبت در تلاش و پیش رفتن ازش یاد بگیریم، هم اطلاعات جالبی در مورد رسیدن به یک هدف جالب بهمون میده که شاید تا حالا کمتر کسانی از بین ما بهش متمرکز شده باشن.

بیایید بیشتر از این در این مقدمه پیش نریم و سفر امروزمون به جهان آزاد‌رو شروع کنیم. سفری که هم داستانه، هم تجربه و هم مجموعه کوچکی از اطلاعات و حقایق سرگرم‌کننده‌ای که دونستنش واسه خیلی از ماها می‌تونه خیلی جالب باشه!

 

مشخصات نشریه

 

  • نام مقاله: Mutual Welfare and Benefit
    خیر و منفعت دوجانبه
  • نویسنده: سارا لونا “Sara Luna”
  • مترجم: شبکه مترجمین ایران

منبع: Future Reflections

چاپ مجدد از ایلینوی ایندیپندنت، “Illinois Independent”، تابستان 2018

در این مراسم سارا لونا در لباس جودو ظاهر شد.

 

یادداشت سردبیر:

 

سارا لونا کارشناس علوم تاریخی در دانشگاه نورث پارک[1]”North Park University” است. این مقاله برگرفته از سخنرانی او در سمینار دانشجویی میدوِست “Midwest Student Seminar” می‌باشد. حمایت مالی این سمینار توسط انجمن ملی دانشجویان نابینا (NABS) “National Association of Blind Students” و انجمن دانشجویان نابینای ایلینوی  (IABS) “Illinois Association of Blind Students” صورت گرفت. این سمینار در آوریل 2018 در شهر شیکاگو برگزار شد.

 

هشت سال و نیم است که جودو کار می‌کنم. شاید برایتان سؤال باشد که جودو دقیقاً چگونه ورزشی است؟ حرکات جودو عمدتاً شامل فنون پرتابی، میخکوب‌کردن و قفل‌کردن مفصل مانند خفه‌کردن و قفل‌کردن مفصل بازو است. بیش از چهل فن پرتابی در جودو وجود دارد، و مسیرهای زیادی برای پیاده‌کردن فنون میخکوب‌کردن و قفل‌کردن مفاصل ​موجود است. ورزش جودو 136 سال پیش در ژاپن پایه‌گذاری شد.

در اینجا به حقایقی در رابطه با ورزش جودو می‌پردازیم که شاید تا‌به‌حال به آن دقت نکرده باشید. اگرچه جودو در ایالات متحده چندان محبوب نیست، اما پس از فوتبال، دومین ورزش پربیننده‌ی جهان است. این ورزش در کشورهای ژاپن، روسیه، برزیل، و تقریباً در سراسر جهان به جز ایالات متحده‌ی آمریکا بسیار محبوب است.

 

وقتی کودک بودم، ورزش خیلی برایم مهم نبود. نمی‌خواستم به ورزش‌های معمول مانند بسکتبال یا فوتبال روی آورم. چرا که می‌دانستم به‌عنوان بازیکنی نابینا در کنار بچه‌های هم‌سن‌وسالم که مشکل بینایی نداشتند، در مضیقه و تنگنا قرار خواهم گرفت. هرگز به فراگیری ورزش‌های تطبیقی ​​چون بیس‌بال نابینایان “Beep baseball” فکر هم نکردم. چنین ورزش‌هایی با روحیات من سازگار نبودند. اما حساب جودو از بقیه جدا بود!

 

من زمانی ورزش جودو را آغاز کردم که مقامات ورزشی شیکاگو در تلاش بودند میزبانی بازی‌های المپیک و پارالمپیک 2016 را از آن خود کنند. جودو از معدود ورزش‌هایی است که هم در المپیک و هم در پارالمپیک حضور دارد. ورزش جودو را شروع کردم چرا که دوستانم هم جذب همین ورزش شده بودند. تصور اینکه یاد بگیرم کسی را به زمین بزنم برایم بسیار جذاب بود!

 

تفاوت‌ چندانی در نحوه‌ی انجام این ورزش برای ورزشکاران با یا بدون مشکلات بینایی وجود ندارد. ما (افراد نابینا) هم تمامی تکنیک‌های این ورزش را فرا می‌گیریم. این واقعیت برای منِ دوازده ساله در آن زمان، پس از سال‌ها کنار گذاشته‌شدن از ورزش‌های معمول و سنتی و علاقه‌مند نبودن به ورزش‌های مخصوص نابینایان، به‌ معنی آشنایی و آغاز انجام ورزشی بود که می‌توانستم درست مانند هم‌سن‌وسالانم آن را فرا بگیرم. این واقعه قدرت و اعتماد‌به‌نفسی را که  قبلاً نداشتم به من هدیه داد.

 

به سفرم در راه یادگیری جودو نگاه می‌کنم که با اصول جودو تعریف شده‌اند. پنج سال و نیم اول یادگیری جودو براساس اصل اول جودو، یعنی حداکثر بازدهی با حداقل تلاش، تعریف شده بود. برای موفقیت نیازی نیست که هیکل درشتی داشته باشید یا قوی‌ترین بازیکن میدان باشید. ممکن است که ریزنقش و چابک باشید، اما بر فردی درشت‌هیکل‌‌تر از خودتان چیره شوید. می‌توانید از نیروی حرکت آنی و اهرم‌کردن برای غلبه بر حریف استفاده کنید.

جودو ورزشی پربرخورد است. ورزشکاران نابینا از مرکز تشک و پنجه‌درپنجه‌ی حریف شروع می‌کنند. این بدین‌ معنی است که محکم به حریف خود می‌چسبند. در طول مسابقه، اگر تماس فیزیکی دو حریف قطع شود، هر دو ورزشکار مجدداً به مرکز تشک بازگردانده می‌شوند و از آنها خواسته می‌شود که بازی را از نو شروع کنند. ورزشکارانی بدون مشکل بینایی با فاصله ده فوتی از یکدیگر مسابقه را شروع می‌کنند و برای لمس حریف باید مبارزه کنند.

 

دوجو، “Dojo” “مکانی که جودو در آن تمرین می‌شود.” یا باشگاه جودوی من، باشگاه جودوی منومِنی “Menomonee” نام دارد. باشگاه منومِنی برای من مکانی فوق‌العاده است. همه‌ی افراد آنجا برایم همانند اعضای خانواده هستند. در سال 2012، باشگاه منومِنی تحت عنوان سایت ملی آموزش جودوی پارالمپیک “Paralympic Judo National Training Site” نامگذاری شد. کسب این عنوان بدین ‌معنا بود که این باشگاه سرآمد تمامی باشگاه‌های جودوی کشور در آموزش افراد نابینا یا کم‌بینا است. تنها باشگاه در این سطح مرکز تمرین المپیک  “Olympic Training Center” در کلرادو اسپرینگز “Colorado Springs” است.

 

در طول پنج سال اولی که جودو کار می‌کردم، تمرکزم روی رقابت بود. توانستم دوبار در مسابقات ملی شرکت کنم و در چهار تورنمنت بین‌المللی نماینده‌ی تیم ایالات متحده باشم. در طول تمرین برای این مسابقات، متوجه نکات فراوانی در رابطه با خودم شدم. هم‌تیمی‌ها و مربیانم خیلی برایم زحمت کشیدند. آنقدر تحت‌فشارم قرار می‌دادند تا بهتر از چیزی باشم که تصور می‌کردم. وقتی خسته می‌شدم و فقط می‌خواستم در جایی کِز کنم، مجبورم می‌کردند که چند دور بیشتر اسپارینگ “Sparring “ تمرین کنم. وقتی تکنیک جدیدی را متوجه نمی‌شدم، مرا به حال خود رها نمی‌کردند و اجازه نمی‌دادند نا‌امید شوم. داشتن چنین پشتیبان‌هایی، که اجازه نمی‌دادند به رتبه‌ی دوم رضایت دهم، برایم بسیار ارزشمند و با‌اهمیت بود.

 

در سه سال و نیم گذشته روی پذیرش اصل دوم جودو، یعنی خیر و منفعت دوجانبه، تمرکز کرده‌ام. این اصل در ورزش جودو بدین ‌معنی است که همه‌ باید به یکدیگر در یادگیری کمک کنند. اصل سوم را نیز پذیرفته‌ام. این اصل از جودو می‌گوید از هر چیزی سودی عایدتان شد، دیگران را هم از این منفعت بی‌بهره نگذارید.

در تابستان 2015 از شرکت در رقابت‌ها کناره‌گیری کردم. این تصمیم را پس از شرکت در آخرین تورنمنتم در تورنتوی کانادا گرفتم. پس از آن قصد داشتم روی اصل سوم جودو، یعنی بهره‌مندکردن سایرین، تمرکز کنم. این کار را با تدریس در کلاس‌های باشگاهم انجام می‌دهم. حدود 75 درصد برنامه‌های آموزشی باشگاه را من انجام داده‌ام، که اقدامی رضایت‌بخش برای من محسوب می‌شود.

 

در باشگاه افراد برای یادگیری سطوح مختلف ورزش جودو در دوره‌ها شرکت می‌کنند. برخی افراد تنها برای سرگرمی به یادگیری ورزش جودو روی آورده‌اند. سعی کرده‌ایم کل خانواده‌ی هنرجویان نیز در روند یادگیری درگیر شوند. برای افراد کم‌بینا، کم‌شنوا، افراد مبتلا به اوتیسم و جانبازان معلول برنامه‌ی آموزش جودو ترتیب داده‌ایم. جودو ورزشی همه‌شمول است و هر کسی می‌تواند آن را فراگیرد.

این هفته در تدریس چهار کلاس مختلف همکاری داشتم. یک کلاس مخصوص زنان، یک کلاس برای المپیک ویژه (افراد مبتلا به اوتیسم و آسپرگر)، “Special Olympics”، کلاسی متشکل از کودکان سه تا هشت ساله (وقتی به حرف‌هایم گوش نمی‌دهند آنها را هیولاهای کوچک صدا می‌کنم)، و یک کلاس بچه‌های دبیرستانی. کار آسانی نیست، اما خیلی جالب است!

 

در باشگاه‌مان جودوکاران زیادی با کمربند مشکی نداریم، اما تیم بزرگی از هنرجویان موفق و رده بالا داریم که هنوز به مرحله‌ی کسب کمربند مشکی نرسیده‌اند. این هنرجویان در تدریس برنامه‌های مختلف در سراسر شهر کمک می‌کنند. شاید در طول یک هفته هم هنرجویان سه ساله داشته باشیم و هم هنرجویان پنجاه و شصت ساله. ورزش جودو در باشگاه ما به تمامی سنین و به افرادی با توانایی‌های مختلف تعلیم داده می‌شود.

 

زمانی که هنوز در مسابقات و رقابت‌های مختلف شرکت می‌کردم، برای پیروزشدن در هر رقابتی عجله داشتم و با پیروزی خوشحال می‌شدم. اما اکنون که در حال تدریس اصول جودو هستم، از اینکه به اجرای خوب کلاس کمکی کرده باشم و هنرجویان کلاس را با احساس بهتری ترک کنند به وجد می‌آیم و حس رضایت‌مندی دارم! من مربیان بسیار خوبی داشتم و بدون آنها هرگز در جایگاه امروزی قرار نمی‌گرفتم.

 

من کمربند قهوه‌ای دان سه دارم. یعنی تنها دو دان با کمربند سیاه فاصله دارم. از کمربند قهوه‌ای دان دو به بعد تنها یک دان دیگر باید کمربند قهوه‌ای ببندم و پس از آن دیگر کمربند مشکی جودو خواهم داشت. واقعاً برایم عجیب است چطور توانستم تا اینجا برسم!

اولین باری که فن پرتاب‌کردن را روی حریف پیاده کردم، حس قدرتمند بودن داشتم. هنوز هم وقتی می‌بینم هنرجویی برای اولین بار این فن را روی حریف خود پیاده می‌کند، سراپا لذت می‌شوم!

 

با اندیشیدن به اصل خیر و منفعت دوجانبه فهمیدم که ما نه تنها از مربیانمان (سنسیس) “Senseis” اصول جودو را فرامی‌گیریم، بلکه از یکدیگر نیز چیزهای زیادی یاد می‌گیریم. اگر هنگام تمرین مشکلی داشته باشم و مربی وقت راهنمایی نداشته باشد، می‌توانم از هنرجویانی با کمربند قهوه‌ای یا هنرجویان بالاتر از خودم اشکالم را بپرسم. می‌توانم از آنها بخواهم: ممکن است وقتی من تکنیک را انجام می‌دهم نگاهم کنید و اگر اشکالی داشتم به من بگویید؟

 

بگذارید خاطره‌ای از زمان آغاز یادگیری جودو تعریف کنم. در ابتدای تمرین جودو ابتدا تعظیم می‌کنیم و سپس در دو ردیف می‌ایستیم. یک صف هنرجویان جودو هستند که در مقابل صفی از مربیان و کمک‌مربیان (سنپایی) “Senpais” قرار می‌گیرند. وقتی کودک بودم، با خودم می‌گفتم ورود به صف مقابل (یعنی صف مربیان و کمک‌مربیان) چطور ممکن است؟ و همیشه با خودم فکر می‌کردم، ورود به این صف چه ملزوماتی دارد؟ برای رسیدن به آن باید چه کار کنم؟ الان وقتی در کلاس‌های آموزش جودو همکاری می‌کنم، درست در همان صف ایستاده‌ام. حالا می‌دانم که برای ایستادن در این صف سال‌ها تلاش، علاقه و تعهد لازم است.

 

با ذکر عبارت آریگاتو گوزایماسو “Arigatou gozaimasu” سخنرانی‌ را به پایان می‌برم. این عبارتی است که ما در پایان تمرین جودو و با تعظیم‌کردن به یکدیگر می‌گوییم. آریگاتو گوزایماسو یعنی بسیار سپاسگزارم.

 

شناسنامه نشریه جهان آزاد

 

همانطور که از نام این نشریه بر می‌آید، قرار است به تجربیات نابینایان، والدینشان، اطرافیانشان، دوستانشان و هر انسانی که تمایل به فهم معلول و معلولیت دارد و توانسته در این راه به چیزهایی نیز دست‌یابد بپردازد. البته ما تمرکزمان بیشتر بر روی تجربیات عزیزان در حوزه ی نابینایی است. می خواهیم ببینیم والدین یک نابینا برای دستیابی فرزندش به حق و حقوقش دست به چه اقداماتی می زند. می خواهیم ببینیم تمام کسانی که با نابینا در ارتباط هستند، چه کاری برای هرچه مستقلتر شدن فرد با آسیب بینایی انجام می دهند و کدامشان اثربخش بوده است. خلاصه ی کلام اینکه میخواهیم در حوزه نابینایی از تجربیات دنیا بهره ببریم تا روزی با آگاهی از این تجربیات بتوانیم به خود تلنگری زده و به سمت اهدافمان حرکت کنیم.

البته اگر پدر و مادری یا دوست و آشنایی در ایران عزیز نیز توانسته برای حل مشکلی از مشکلات بیشمار نابینا راه حلی پیدا کند، می تواند آن را در قالب یک مقاله در اختیار ما قرار دهد. چون ایران هم بخشی از این جهان است و ما برای جمع آوری این تجربیات همیشه هم لازم نیست دست به دامان جراید غرب باشیم. هرچند که فعلاً ظاهراً راه دیگری وجود ندارد. همه ی ما بر این امر واقفیم که دنیای غرب در خصوص معلول و معلولیت خیلی زودتر و بیشتر از ما از خود جنب‌و‌جوش نشان داده و به دست آوردهای بی نظیری دست یافته است.

اگر دوستی هم مقاله ای را خوانده و آن را مفید یافته، می تواند آن را ازطُرُقی که در پایان می آید، جهت ترجمه به دست ما برساند.

فعلا بنا بر این است که ماهی یک مقاله ی تخصصی در این موضوع منتشر کنیم. ولی شاید زندگی مجال بیشتری به ما داد و آخر هر ماه مطالب بیشتری جمع آوری کرده و در طول ماه به خدمتتان پیشکش کردیم.

ذکر این نکته هم الزامی می‌باشد که قرار نیست همیشه مقاله ی منتشر شده همراه با فایل صوتی باشد. ولی تلاشمان بر این است که این اتفاق جذاب همیشه بیفتد.

قطعا نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما می تواند چراغ راه ما باشد.

ایمیل: hotgooshkon@gmail.com

آیدی تلگرام: @hotgooshkon1

به امید جهانی آزاد تر!

 

۲ دیدگاه دربارهٔ «نشریه جهان آزاد، شماره 51. خیر و منفعت دوجانبه.»

سلام
شما که دارید زحمت رو می‌کشید، خب به مترجمان بگید اسامی خارجی رو توی متن با حروف فارسی بنویسند و اصل اسم رو پاورقی کنند آخر متن. من توی مقالاتی که سال اول ماهنامه نسل مانا دستم بود هم همین کار رو انجام دادم و بازخورد بسیار مثبتی گرفتم. با این کار، افراد بیشتری میتونن مقاله رو بخونن. اونایی که دوس دارن اصل اسم رو بدونن با ی کلیک یا اینتر میرن روی اسمی که میخوان و اونایی هم که دوس ندارن درگیر بشن راحت یه مقاله شُسته رُفته فارسی رو میخونن.
خوش باشید و لذت ببرید از زندگی

دیدگاهتان را بنویسید