جستجو
Close this search box.
جستجو

مسابقه میدون, قله موفقیت شرکت پکتوس یا تپه ای دیگر…. مسأله این است.

به نام آن که جان را فکرت آموخت, چراغ دل به نور جان بر‌افروخت.
نخست سخن آن که قبل از این که مدیریت محترم محله نابینایان قلم بر نوشته این حقیر سراپا تقصیر یا بدون تقصیر فرساید و تمام مسئولیت این نوشته را متوجه نگارنده آن کند, خود اعلام میدارم که بنده از حق طبیعی خود برای نقد یک موضوع استفاده کرده و محله نابینایان صرفا بستر این نقد است. قطعا نیک اندیشان و خیرخواهان ما در شرکت پکتوس, خوانندگان این مطلب که خود به دو دسته مدافعان و مهاجمان تقسیم میشوند و چه بسا عوامل مسابقه میدون و ایادی آنان متوجه این مسأله هستند و به فضل الهی بر خلاف دفعات قبل که از جایی انتقاد شده, حال خواه توسط ما یا دوستان ما, قسمت نظرات این مطلب کارکرد اصلی خود را حفظ کرده و به میدان نبرد تغییر کاربری نخواهد داد.
اما بعد….
برای شروع سخن و این که اصل مطلب در بند بند وجود خوانندگان محترم این مطلب نفوذ کند, نگارنده باید از علاقه وافر خود به مسابقه میدون سخن به میان آورد. مسابقه ای که از سال 98 با هدف معرفی کسب و کارها و حمایت از آنان توسط علاقه مندان به حمایت از این کسب و کارها کار خود را آغاز کرد.
حال خواه این حامیان سرمایه گذاران بزرگی باشند که مبالغی به مراتب بالاتر از جایزه خود مسابقه را به جیب مبارک آن کسب و کارها سرازیر میکنند, یا امثال من و شما مردم عادی که میتوانند با یک پیامک به کسب و کار مورد علاقه خود رأی دهند.
مشاهده رقابت ایده ها و خلاقیتهای مختلف همواره برای من جذابیت داشته و از طرفی از همان عنفوان کودکی علاقه مند به تماشای مسابقات تلویزیونی بودم. لذا مسابقه میدون از شبکه سه به یکی از علایقم تبدیل شد. خبر شروع فصل جدیدش در امسال خصوصا با اجرای بهمن هاشمی هم که ذوقی مضاعف در من ایجاد کرد.
اما با شروع تماشای قسمت اول از فصل جدید, رعشه ای بر کل وجودم افتاد. البته قبلش با اندک بینایی خود در تیزر آن قسمت عصای سفیدی را دیدم و خوشحال شدم از این که قرار است نابینایی در این میدان حاضر شود؛ اما برایتان نگویم از آن لحظه که صدای شنیدنی موتور تبدیل متن به گفتار امید را شنیدم.
آری! حقیقت دارد. شرکت پکتوس قله, نه ببخشید تپه ای دیگر پیدا کرده و قرار است بانگ مستقل نمودن نابینایان را سر دهد. البته که کلمه مستقل در این جمله قابل حذف است.
پس از بهزیستی, کتابخانه ها, آموزش و پرورش, دانشگاهها و جاهای دیگر که من نمیدانم, حال نوبت مسابقه میدون رسیده.
قبل از ادامه مطالعه این متن, از شما برای شنیدن و دیدن افاضات پکتوس در مسابقه میدون دعوت به عمل می آید. از طریق این لینک از سایت وزین تلوبیون تا پیش زمینه دقیقی از آنچه گفته خواهد شد داشته باشید.
از لطیفه امیر سرمدی عزیز که بگذریم شروع معارفه در برنامه توجه ما را به خود جلب نمیکند.
بله نمیکند. اگر منتظر فعل میکند بودید, معلوم است که تماشاگر چهره های نابینا در تلویزیون نبوده اید. امیر خان سرمدی که خوب یادمان است همراه مجتبی خادمی برای نقد شرکت پکتوس عازم شد و در نهایت همچون دانه های شکر در آب در آن شرکت حل شد, از داوران میخواهد که با چشمان بسته جملاتی در موبایل تایپ کنند و خود نیز این کار را انجام میدهد. داوران بدون هیچ امکاناتی و آقای سرمدی با موتور تبدیل متن به گفتار.
صرف نظر از کلیشه ای بودن این حرکت که ببینید ما چقدر معرکه ایم که بدون دیدن تایپ میکنیم و شما نمیتوانید, در ادامه مسابقه چنان سناریو پیش میرود که گویا استفاده از موبایل توسط نابینایان دست آورد پکتوسیون بوده و شرکت گوگل و البته یاران ما در پروژه ای اسپیک هیچ نقشی در آن ندارد.
البته بر نگارنده مفروض است که عزیزان در دفاعیه احتمالی خود بگویند هدف بیان توانایی نابینایان بود و این سناریو از آن جهت طراحی شده بود. اما به این عزیزان میگویم که هدف در آن مسابقه معرفی کسب و کار شما بود. معرفی نابینایان را بگذاریم برای عصر جدید و خوانش برگه خالی توسط آن عزیز, یا شفا گرفتن آن بانوی مقرب و رنگ شناسی عزیزان با چشم بصیرت. مواجهه داوران با این اقدام شما کاملا بیانگر این بود که به اهداف خفیه خود در این باره رسیده اید.
معرفی برجسته نگار هوشمند یا note taker که با عنوان تبلت نابینایان انجام شد هم اصلا جلب توجه نمیکند.
آقای سرمدی با شوق و ذوق بی پایان میفرمایند که دسترسی به کتب برای ما دشوار است و پکتوس آن را آسان کرده.
آقای سرمدی کاش میگفتید که من نابینای معلم که از قضا بسیار به این محصول شما نیازمندم, باید چقدر کار کنم که بتوانم آن را به همان قیمت 87 میلیون تومان که خودتان به کتابخانه ها فروختید بخرم. ای کاش میگفتید که سیستم عامل لینوکسی که رویش گذاشتید کلکسیونی از میانبرها را دارد که یک رساله راهنما فقط برای آموختن آنها لازم است. ای کاش میگفتید از پردازنده ای در آن استفاده میکنید که سالهاست در ارزانترین تلفنهای همراه هم استفاده نمیشود. کاش میگفتید که حافظه 16 گیگابایتی آن که 8 گیگابایتش توسط سیستم عامل پر شده جوابگوی نیازهای نابینایایی نیست که همواره با فایلهای فراوان سر و کار دارد. خواهشا نگویید 8 گیگ نبوده و n گیگ بوده که در اصل مطلب هیچ توفیری نمیکند. کاش میگفتید که محصول شما مزایای جانبی دارد که یکی از آنها این است که پس از مدتی کار کردن, به یک اجاق گاز کوچک برای تهیه حد اقل نیمرو تبدیل میشود. ای کاش میگفتید که هر کلمه ای با موتور تبدیل متن به گفتار آن بخوانی با چند صدم ثانیه تاخیر پخش میشود تا به خواننده بیاموزد که صبر و تحمل کلید موفقیت در زندگیست. کاش میگفتید که در وبسایت خودتان شفاف نبودید که درگاه usb محصولتان نسخه چند است یا از چه ورژن بلوتوثی استفاده میکنید. وای بر من که نگفتید محصولتان نو آوری نیست بلکه تولید داخل یک محصول خارجی است. و راستی چرا نگفتید که نرم افزار امید که در ادامه معرفی اش کردید در گل سرسبد سخت افزار خودتان نصب نشده؟ مگر نه این که میشد با برنامه نویسی این مشکل را حل کرد؟
راستی کاش میگفتید که چند درصد از نابینایان این سرزمین از این دستگاه استفاده میکنند؟ البته بهزیستی و کتابخانه را جان عزیزتان وارد آمار نکنید چرا که خود بهتر از من که در جلسه توجیهیتان برای وزارت علوم حضور داشتم میدانید که با چه روشی محصولتان را به جاهای مختلف فروش میکنید.
همین سوال را بهانه میکنیم که به امید خوش صدا برسیم. من که نه خوانندگان این مطلب بفرمایند که چند نفرشان از امید خوش خوان پکتوس استفاده میکنند؟ من که سالها بود صدایش را نشنیده بودم اما در مسابقه میدون مجددا یادم آمد که این موتور صوتی هنگام سویچ از فارسی به انگلیسی تاخیر دارد. کیفیت صدایش مربوط به همان سالهای گذشته است که به بهزیستی فروش کردند و البته که بهزیستی هم خوشحال و خندان خریدش. راستی آقای سرمدی کاش میگفتید که امید عزیز سالهاست هیچ بروز رسانی دریافت نکرده.
در نهایت پکتوس 40 سکه از داوران و هیئت منصفه گرفت و با اختلاف یک سکه ای از حاج آقایی که کارش تولید بازیهای رایانه ای بود, برنده این قسمت شد. اما بیایید ببینیم اگر داوران مسابقه آگاهی لازم راجع به تجهیزات توان بخشی نابینایان را داشتند پکتوس چند سکه دریافت میکرد؟
خانم دکتر مهرنوش!چون دنبال کننده قدیمی مسابقه میدون هستم سختگیریشما در قسمتهای قبل از فصلهای قبل را میستایم شما را میستایم و نگاهی به سکه هایتان می اندازم.
سکه ای که به خاطر گوشه دنج بازار به پکتوس دادید را نگه میدارم چون الحق والانصاف دنجتر از این گوشه نخواهند یافت. چرا که در نبود رقیب هرچه میخواهند میسازند و میفرروشند و این که هیچ نابینایی از آن استفاده نمیکند اصلا اهمیتی ندارد چون با آن قیمت صد تا در سال هم که بفروشند به سازمانهای مختلف, خرجشان در می آید.
اجازه بدهید سکه ای که به خاطر نو آورانه بودن دادید را من از دوستان پس بگیرم چرا که این محصول سالهاست در جهان تولید میشود با کیفیت به مراتب بهتر و تولید داخلش که همیشه برای شما مهم است با کیفیت باشد عملا هیچ حرفی برای گفتن ندارد.
اما سکه سومتان! جانم؟ بازارهای بین المللی؟ صادرات؟ رقابت با محصولات خارجی؟ من برای آن حرفی ندارم. سکه ای که دادید را میگیرم و از شما دعوت میکنم که عبارات braille note taker و braille monitor را جستجو کنید تا متوجه شوید چرا دوستان در عرصه بین المللی هیچ حرفی برای گفتن ندارند.
اما سکه بعدیتان. خواهر بزرگوار شاید کسب و کار این عزیزان برای خودشان مشکل گشا باشد اما ای کاش در مطالعات خود وقتی برای بازخورد نابینایان ایران به این محصولات اختصاص میدادید تا متوجه شوید که چه میزان از مشکلات جامعه نابینایان را حل کرده اند. همین که وقتی به بهزیستی مراجعه میکنیم و مطالبه میکنیم مبالغ میلیاردی برای خرید این تجهیزات بر فرق سرمان کوبیده میشود خود گواه میزان مشکلات حل شده از ماست.
آقای یونچی عزیز. همزبان دوست داشتنی من که شوخیهایتان همیشه برایم جذاب است! نمیدانم تعریف شما از کار خوب چیست اما قضاوت راجع به سکه ای که برای کار خوب عزیزان دادید را به مخاطبان همین مطلب واگذار میکنم.
راجع به حال خوب هم مخاطبان نظر بدهند بهتر است. البته جامعه جهانی تجهیزات به مراتب پیشرفته تر و ارزانتری دارند که از استفاده آنها لذت اکمل را میبرند. همان ایرانیان حالشان خوب باشد کافیست. من که حالم اصلا خوب نبود.
سکه سوم شما را هم نگه میدارم چرا که واقعا منت هیچ کس را نکشیده اند. از خلأ اطلاعاتی ارگانها و نهادهای مختلف استفاده کرده و فروخته اند. به صندوق رفاه دانشجویان هم داشتند میفروختند اما به موقع مداخله شد, خلأ اطلاعاتی آن نهاد پر شد و دیگر نفروختند. کاش در مسابقه میدون هم مطالعه و تحقیق بیشتری در این باره اتفاق می افتاد. اما جناب یونچی! از بهزیستی سوال میکنید که داری چیکار میکنی؟ چرا حمایت نمیکنی از پکتوس و… اتفاقا بهزیستی خوب حمایت کرده اما از شما میخواهم همانطور که با عصا راه رفتن ما را سنجیدید, یک جامعه آماری از نابینایان تشکیل دهید و بپرسید که اگر بهزیستی به آنها یک برجسته نگار هوشمند 87 میلیونی بدهد بیشتر خوشحال میشوند یا یک لپ تاپ سی میلیونی؟ مگر نه این که به گفته امیر خان سرمدی این محصول مشکل دسترسی به کتب را برای ما حل کرده؟ با منطق ایشان و شما پاسخ مشخص است اما واقعیت را هم بسنجیم بدک نیست.
سکه برای همت عالی و خوبشان را هم من کاری ندارم چرا که بیش از بیست سال است که همت به فروش بسته اند اما دریغ از توجه به انتقادات که در پایان این مطلب مفصل در باره اش حرف خواهم زد.
بستر تجارت خوبی هم واقعا درست کرده اند اما جان من بیشتر از اینها ندهید چون واقعا دلم برای رقیبشان سوخت. چرا که قربانی همان خلأ اطلاعاتی هیئت منصفه تان شدند.
آقای دکتر سیرانی گرامی کاش فلسفه 6 سکه را مثل سایر داوران میگفتید تا راجع به حق بودن آن 6 سکه نیز صحبت میکردیم.
اگر دقت کرده باشید نام چندانی از استاد صادقپور نیامد و مخاطب اصلی من آقای سرمدی بودند.
جناب سرمدی! شما خود نابینا هستید. با دغدغه های این جامعه آنطور که رزومه طویلتان میگوید قطعا باید بیش از من آشنا باشید. اما بیایید کلاهمان را قاضی کنیم. واقعا صدای هزاران نابینایی که از پکتوس عزیزتان نا امید شده اند را نمیشنوید؟ دقت کردید که این بار حضورتان هیچ بازتابی در جامعه نابینایان نداشت؟ مگر نه این که هدف ما همواره باید بهبود کیفیت باشد؟
برادر عزیزم که با شوق و اشتیاق جلوی دوربین با آن موتور صوتی سایت مسابقه میدون را زیر و رو کردید. به من بگویید هم اکنون چند درصد نابینایان از پک جاز استفاده میکنند؟
و در ادامه این را بگویید که آیا ما میدانیم و شما نمیدانید یا چه؟ یعنی خودتان هم میدانید دارید چه کار میکنید؟ به همان خدایی که احتمالا مشترکا میپرستیم اگر سابقه درخشان پکتوس را نمیدانستم عمرا به این تند و تیزی مینوشتم. اما میدانم و چه بسا میدانیم که دارند چه بر سر جامعه نابینایان می آورند.
جان تمام نابینایان ایران زمین حال که تپه مسابقه میدون را در نوردیدید بیایید قول بدهید که از آن سرمایه برای بهبود کیفیت استفاده خواهید کرد. محسن صالحی به کمرم بزند اگر خودم اولین کسی نباشم که تمام گفته هایم در این متن را پس نگیرم و از کیفیت خوب محصولات جدیدتان در همین محله و هر جای دیگری سخن به میان نیاورم.
اگر نمیدانید جامعه نابینایان از شما ناراضی هستند, این را خوب میدانید که من نویسنده این مطلب نه رقیب شما هستم و نه از رقیب نداشته تان چیزی گرفته ام که کمر به همت تخریب شما ببندم. اما دلم واقعا به درد می آید وقتی میبینم تصویری ارائه میدهید که نیست. اما اگر میدانید ناراضی هستیم و باز هم ادامه میدهید که حرفی باقی نمیماند جز این که فریاد وا اسفا سر دهیم از این که زی تیری که بهمان از جانب شرکت پکتوس اصابت کرده نظر کنیم و پر خویش در آن ببینیم. من همچنان از صادقپورها و دیگران توقعی ندارم اما از آن عزیز نابینایی که همدرد من است تا دلتان بخواهد توقع دارم. توقعی که سالها جمع شده و به این تند و تیزی در آمده. به وقتش حمایت کردیم و فرصت دادیم اما بهتر که نشد بدتر شد. این بار این گونه میگوییم تا باز فحش بخوریم اما می ارزد اگر واقعا اوضاع بهتر شود.
اما عزیزان در مسابقه میدون. اولین بار نبود که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در باره یک قشر خاص کمبود اطلاعات داشت و ضربه اش را هم خورد. اما برای من عجیب بود که داورانی که در فصلهای گذشته مو را از ماست بیرون میکشیدند و راجع به ریز کسب و کار مطالعه داشتند چرا این بار این کار را نکردند. پکتوس یک محصول خارجی را تولید داخل میکند اما واقعا این تولید داخل ابدا ارزش حمایت ندارد. این که مردم عادی که هیئت منصفه شما بودند از نمایشی که یک نابینا در تلویزیون راه می اندازد بهت زده شوند برای ما نابینایان عادی است. حال چه از روی ترحم و چه از روی تبدیل نابینا به موجودی ماورایی سکه از مردم گرفتند اما چرا داوران عزیز کوتاه آمدند؟
منطق میگوید که قبل از ارائه جلوی دوربین, شما پروپوزال محصول این عزیزان را خوانده باشید. چرا نپرسیدید؟ جستجو نکردید؟ به میان نابینایان نیامدید تا بهتان از میزان ارزش این محصول در جمع خودمان بگوییم؟ و هزار چرای دیگر. یعنی این محصول با آن قیمت نجومی که برای نابینایان میتواند حیاتی باشد اما به خاطر ضعف کیفیتش نیست اندازه شیر خر و در ضد سرقت و آتش خاموش کنی که استودیوتان را به آتش کشید و توالت سیار و هزار موضوع دیگر ارزش وقت گذاشتن و اطلاعات کسب کردن نداشت؟
سخن پایانی آن که این نیز گذشت و ما همچنان امیدواریم. امیدوار روزی که اگر نابینایی در تلویزیون دیدیم, اگر موضوعی مرتبط با نابینایان در تلویزیون دیدیم و هزاران اما و اگر دیگر, با شور و شعف دوستان خود را دعوت به تماشای آن کنیم و نه آن که دو دستی بر سر خود بزنیم که کاش زندگی واقعی ما هم به همان اندازه که این دوستان در قاب شیشه ای نشان دادند جذاب و راحت بود.

۴۳ دیدگاه دربارهٔ «مسابقه میدون, قله موفقیت شرکت پکتوس یا تپه ای دیگر…. مسأله این است.»

سلام. میلاد درود بر شرفت که از زبان ما به نیکی سخن گفتی. اخاذی از نهادهای دولتی کم بود که شرکت پکتوس اخاذی از مسابقات تلوزیونی را هم بدان افزود. انصافا حق یکی از کار‌‌ آفرینان شایسته و با لیاقت توسط این اُمّ الاخاذیذ گرفته شد. پاورقی: اُمّ الاخاذیذ: عبارتی نوساخته به معنی سرکرده و مادر تمام اخاذان عالم؛ این عبارت در حال حاضر تنها مجاز است که برای شرکت محترم پکتوس به کار رود و به کار بردن آن برای دیگران به هیچ وجه من الوجوه جایز نیست و پیگرد قانونی دارد.

به هر حال امیدواریم که ی روز همه این قضایا تموم بشه . البته دکتر جان اختراع واژه دیگه شامل کپیرایت نمیشه ها باور نداری از آقای حداد عادل بپرس

متأسفانه پیشتر بسیار شاهد چنین مواردی بودیم و همونطور که در متن هم اشاره شد، تکرار چنین مسئله ای از سوی نابینایان در رسانه ملی جمهوری اسلامی ایران حداقل برای من تعجبی به همراه نداشت.
شرکت پکتوس با سوء استفاده از رسانه بارها و بارها مرتکب چنین عملی شده و به خصوص دوستان نابینا خودشون عامل اصلی چنین سوء استفاده هایی هستند که بهتر هست من اسم کسی رو نیارم.
باز هم متأسفانه یک عده در رسانه ملی وجود دارند که بدون اطلاع از هیچ چیزی کاملا از اینجور موارد استقبال می کنند.
چه بسیار بودند نابینایانی که پاشون به رسانه باز شد و از طرف جامعه نابینایان حرف هایی زدند که جز مشتی دروغ و خودبزرگ بینی چیز دیگه ای به همراه نداشت.
متأسفانه من این مسئله رو خیلی وقته که فهمیدم اما جایی عنوان نکردم ولی واقعیت اینه که دوستان ما در شرکت پکتوس سفره ای پهن کردند که از بهزیستی و بانک و وزارت علوم و رسانه و هرجا که شد موجبات گستردگی هرچه بیشتر این سفره رو فراهم می کنند.
همونطور که عنوان شد علت اصلی این قضیه هم بی رقیب بودن این شرکت در تولید و معرفی محصولات ویژه افراد دارای آسیب بینایی در کشور هست.
و طبعا بی رقیب بودن و به دنبال اون انحصار باعث می شه شاهد چنین پدیده هایی از سوی عزیزانمون در پکتوس باشیم.
ما هم نه دشمن کسی هستیم و نه پکتوس پولمون رو جایی بالا کشیده و نه با دوستان دور سفره نشسته خدایی ناکرده خرده برده ای داریم.
اما در حال حاضر شاهدِ تکرارِ یک تکرار هستیم که به هر حال یک جایی باید جلوی این تکرار گرفته بشه.
به هر جهت ما هم همچنان امیدواریم و زندگی بدون امید رنگی نداره.
پ ن۱. کل متن یک طرف اما از عبارت به بهزیستی فروش کردن بسیار لذت بردم. تا باشه از این فروش ها.
پ ن۲. ما که همچنان در حالت امیدواری به سر می بریم پس بیشتر امیدواریم به دیدن چنین پست هایی در وبسایت محله نابینایان به عنوان یک پایگاه اطلاعرسانی آزاد برای نابینایان. قطعا مسئولیت انتشار هر پست و کامنتی با نویسنده اون پست و کامنت هست و محله نابینایان به عنوان یک رسانه آزاد در این زمینه عمل می کنه. لذا باید چنین پست هایی در چنین پایگاه هایی بیشتر وجود داشته باشن تا یک عده از دوستان فکر نکنن ما حواسمون نیست که اطرافمون چه اتفاقاتی می افته.
همیشه برقرار باشید.

صرف نظر از همه مباحثی که مطرح کردی که باهاشون موافقم, راجع به انحصار مثال مرتبطی که میشه زد اینه که موسسه پرکینز هم رقیبی نداره؛ پس چی میشه که از انحصاری بودن بازار سوءاستفاده نمیکنه؟

با درود خدمت همه ی خانندگان این کامنت امید وارم که خوب و پاینده باشید. متعصفانه از این نوع دوستان نابینایی که فرهنگ جامعه ی نابینایان رو زیر سوال میبرند داریم و انشا اللاه که روزی برصد که با دسته خودمان در جامعه نابینایان رو تخریب نکنیم و فرهنگ و توانایی های بچهای نابینا رو زیر سوال نبریم صدا و سیما که تکلیف مشخصه هیچوقت آگاهی نداشته و نخواهد داشت صرفا دعوت افراد نابینا برای پر کردن تایم برنامست و هیچ دلیل و اعتبار دیگری ندارد و اما درباره ی بهزیستی و پکتوس انشا اللاه روزی برسه که انقدر در همه ی زمینه ها قنی باشیم که نیازی به چنین نهاد هایی نداشته باشیم. به امید روز های روشنتر.۴

سلام.
دور از انصاف دیدم این پست رو ببینم و رد بشم.
داستان ما داستان عجیبیه. همه ما ادعا می کنیم که اگه من برم وارد رسانه بشم ال میکنم و بل می کنم و ……..
اما وقتی وارد جو رسانه میشیم، بیشتر میزنیم خودمون رو خراب می کنیم.
من این مسابقه رو اصلا نمیدیدم. اصلا من تلویزیون نگاه نمیکنم ولی از میلاد خیلی خیلی ممنونم که این پست رو زد.
از هر کسی اگر انتظار داشته باشم از امیر سرمدی که واقعا دوستش دارم اصلا انتظار نداشتم.
امیر جان عزیز دلم! همیشه دروغ گفتن، بیان یک چیز غیر واقع نیست. خیلی وقتا دروغ گفتن، نگفتن واقعیته. شاید بگی من که دروغی نگفتم. بله! ولی راست هم نگفتی.
امیر وجدانی نوت تیکر تولید داخله؟ وجدانی در دسترس همه نابینایان قرار گرفته؟ یکی از مؤلفه های این مسابقه انگار دسترس بودن یه کاره. واقعا قیمت این کار طوری هست من نابینا بتونم بخرم؟ وجدانی امیر کسی دیگه از پکجاز استفاده می کنه؟ خودت و وجدانت! آیا با چنین معرفی ترحم جمع کنی از شرکت پکتوس، باز هم مثل همیشه حس ترحم مردم نسبت به ما بر انگیخته نشد؟
حیفه به خدا. اگر قرار بود چنین کاری انجام بشه لا اقل روش یه برنامه ریزی میشد که گفته بشه به خاطر قیمت نجومیش هیچ نابینایی نداردش. گفته میشد تو استفادش نقص وجود داره. گفته میشد مشابه خارجیش هست و با کیفیت ترش هم هست.
من زحمات پکتوس رو زیر سؤال نمی برم ولی هر چی فکر می کنم میبینم شما با اهرم احساسات برنده یک مسابقه ای شدید که پایه و اساسش علم بود.
#showman_نباشیم

بهنام جان نظراتت خیلی خوبه اما یکی از پیشفرضهات نیاز به تصحیح داره. احساس کردم اینطور برداشت کردی که امیر سرمدی عزیز به عنوان نماینده نابینایان رفته. نه عزیزم ایشون کارمند شرکت بودند و حالا با این دید هم ی نگاهی به این موضوع بنداز

درود به میلاد عزیز واسه این پست مفید و انتقادات سازنده ای که داشت.
اما من هم نظر شخصی خودمو میگم باشد که بخونید تا شاید رستگار بشید.
از نظر من، شرکت پکتوس یه شرکت تجاریه و نه یه شرکتی که بخواد امور خیریه رو انجام بده.
در نتیجه چون این شرکت تجاری هست، طبیعیه که واسه معروف کردن خودش کارای تبلیغاتی هم انجام بده و خلاصه هر کاری که میتونه واسه به فروش رسوندن محصولاتش انجام بده و این مورد تو ایران واسه من چیز عجیبی نیست.
البته جاهای دیه هم هست، ولی به شکلهای دیه و متفاوت.
خب. وقتی این شرکت تجاری باشه، در نتیجه کارمندش هرکی هم که باشه چه بینا یا نابینا و یا حتی کارشناس امور نابینایان، چون از اونجا کسب منفعت میکنه، من بهش خورده نمیگیرم چون مسئله ی تضاد منافع پیش میاد.
به طور مشخص انتقاد من از نهادهایی هست که بدون کار کارشناسی هزینه میکنند یا واسه یه شرکتی کار تبلیغاتی انجام میدند.
بیاییم صادق باشیم. زندگی خرج داره. شاید هر کدوم ما هم جای امیر بودیم، همین کار رو اگه بدترش رو انجام نمیدادیم، قطعاً بهترش رو هم انجام نمیدادیم.
باز ضمن یادآوری این نکته که زندگی خرج داره میگم: امیر حقوق بگیر اون شرکته و منطقیه که اهداف اون شرکت رو دنبال کنه. حالا چه نابینا باشه، چه بینا باشه، و یا حتی چه کارشناس تخصصی امور نابینایان باشه یا حتی از یه جهان دیه اومده باشه.
همین دیه. زندگی خرج داره. من قبول دارم غیر اخلاقی و نادرسته، ولی خب زندگی بدجور خرج داره.
اگه ما تو یه موقعیتی قرار بگیریم که منافعه جامعه نابینایی با منافعه اون جایی که واسش کار میکنیم در تضاد با هم قرار بگیره چه میکنیم؟ باهاش درگیر میشیم تا از کار بیکار بشیم اونم با این وضعیت شغلی که وجود داره؟ قطعاً نه.
کار یه سری از شرکتها استفاده از یه جامعه ای هست واسه رسیدن به اهداف نه رضایت اون جامعه.
شاد باشید و باز هم سپاس از این مطلب.

سلام به میلاد نصرتی عزیز و سایر مخاطبان محله نابینایان.
در خصوص این پست و مواردی که مطرح کردی از مسابقه میدون گرفته تا برجسته نگار هوشمند و نکات مطروحه در رسانه، حتماً توضیحاتی ارائه خواهم کرد.
سعی می‌کنم در قالب پستی جداگانه و ترجیحاً به صورت صوتی با شما گپ بزنم و نقد و بررسی آزاد و بدون حب‌و‌بغض رو باعث رشد و تعالی در هر مسئله‌ای می‌دونم.
شخصاً به نقدت و این نوشتار احترام می‌گذارم و از اونجایی که من در نوک پیکان موارد مطرح شده بودم، چه از جایگاه شخصی خودم و چه به عنوان نماینده شرکت پکتوس در اون مسابقه، خودم رو موظف به پاسخگویی می‌دونم و امیدوارم ابهامات موجود در این ارتباط برطرف بشه.
قضاوت دوستان و پاسخ به نظراتشون رو هم به بعد از انتشار پاسخ خودم موکول می‌کنم.

سلام بر امیر سرمدی عزیز. البته وقتی عبارت بدون حب و بغض مطرح میشه باید به این نکته هم دقت کنیم که اگر انتقاد من با بغض بوده باشه چه منفعتی برام میتونه داشته باشه. گمان میکنم مواردی که مطرح کردم شفاف بود و جواب دادن بهش اگر توجیه عقلانی پشتش باشه نباید زمان زیادی بخواد که براش وعده به زودی داده میشه. در هر حال منتظر پاسخت هستم و قطعا راجع به پاسخ شما هم بحث خواهیم کرد. راجع به نوک پیکان هم فکر میکنم مشخصه که چه توقعاتی از نابینایی که سالها در یک شرکت تولید کننده برای نابینایان بوده وجود داره.

سلام. راستش کلا خیلی ساله که هنگم. پکجاز که کلا چون تأمین کننده اون انتظاری که ازش داشتم نبود، البته اینم بگم که گمان میکردم چون سیستم و ویندوزم قدیمی هست باهاش به مشکل خوردم، ولی با مطالعه نوشته ها و نظرات متوجه شدم ربطی به کیفیت سیستم و ویندوز نداره، کنار گذاشتم و بیخیالش شدم.
برجسته نگار و note taker هم که کلا تا کنون باهاش کار نکردم و صرفا وصفش رو شنیدم. از قیمتها هم اطلاع کافی ندارم. نمیدونم دقیقا قیمت و کیفیت خارجی و ایرانی به چه صورت هست.
طبیعتا هیچ قضاوتی نمیتونم داشته باشم.
در مورد صدا و سیما هم: دیگه این کلیشه ها که کلی هم بهش انتقاد داریم معتقدم برامون عادی شده.
مسابقه میدون هم کلا ازش بی اطلاع بودم و با مطالعه این نوشته متوجهش شدم.
به طور کلی معتقد به حمایت از تولید ملی در هر زمینه ای هستم ولی به شرطی که حقوق متقابل یعنی هم تولید کننده و هم مصرف کننده رعایت بشه. در مورد مسابقه میدون: به نظر میرسه کلا نیتشون خیر بوده ولی مورد یا مواردی هست که اون هدف اصلی تأمین نمیشه. اگر نقدهای این نوشته صد درصد صحیح باشه، بعید نیست شرکتهای دیگه هم چنین آدرس غلطی بدن و یه تشویقی هم عایدشون بشه.
امیدوارم هرکس هرجا قدم مثبتی برمیداره، موفق و موفقتر باشه. اگر احیانا شخصی هم قصد سوء استفاده داره، رسوا بشه و شرش به خودش برگرده.
و اما کلام پایانی: حرص نخوریم! این نیز بگذرد.

سلام و تشکر از میلاد عزیز بخاطر پست خیلی با ارزشی که منتشر کرد.
بدان که هر نابینایی که پشتوانه و پایگاهی در میان نابینایان جامعه خودش نداشته باشه، دیر یا زود اعتباری که بهش دادن و اون رو به عنوان یک ابزار کسب و کار قرار دادن را هم از دست میده. قبل از این پست، میخواستم یه پستی منتشر کنم و ویژگیهای نابینایانی که بخاطر شغلشون مجبور شدن چشم بر خیلی از واقعیتها ببندند را منتشر کنم، اما منتظر پست امیر خواهم ماند تا بتوانم بهتر قضاوت کنم.
سال ۸۵ یا ۸۶ بود که تعدادی از دوستام به شرکت پکتوس دعوت شدند تا از نرمافزار نوید و پکجاز بازدید کنند و تبلیغ کنند.
من هم به عنوان یک دانشجو صفر کیلومتر باهاشون رفتم و با مهندس صادقپور دیداری داشتیم.
یه نوید بهم دادن که اصلا نتونستم باهاش کار کنم. بعدش گفتم بهم پکجاز بدید که از سر لطف اون را هم بهم دادن ولی باز به کارم نیومد. چیزی که دریافتم اینه که این شرکت اصلا توجهی به نیاز نابینایان جامعه خودمون نداره، از خارج کپی میکنه اون هم چه کپیی!
مهم اینه که در اینمونوپولی تک و تنها خوش میتازند.
البته مصداق ابزار کسب و کار منظورم امیر نبود چون قضاوت کردن درباره شخص خاصی کار من نیست.

سلام بر کامبیز عزیز و ممنون از اینکه نظر دادی. البته اداره متبوع شما هم کم از پکتوس خرید نکرده که همین خودش سوال ایجاد میکنه اما در کل خوبه که دوستان نظرات خودشون رو مطرح میکنند.

خب از اداره ما هم بپرس تا به جواب برسی. منو سننه؟ خخخخ. به جون خودت و خودم یه برجسته نگار قدیمی ازشون دارم هربار به امیر زنگ میزنم خلاف اینجا که خودمونی می‌چته، با حالت خشک و رسمی بهم میفهمونه که یا باید xp نصب کنم یا باید پرتش کنم بره. البته پیشنهاد خرید یه سخت افزار هم میده که میلیونی قیمتشِ و اون هم مثل پیوند سر هست، ممکنه پس بده.

عزیزم والا هیچ شرکتی تو دنیا از محصول ۲۰ سال پیشش دیگه پشتیبانی نمیکنه.
اون برجسته نگار باید بردش HID بشه تا بتونی با ویندوز ۱۰ هم باهاش کار کنی با آخرین ورژن جاز
هزینه تعویض برد هم الان یک میلیون تومان هستش. گفتم اگر نخواید برد رو تعویض کنید، مجبوری با XP کار کنی.

سلام. اگه بخواییم فایلی رو از این سایت دانلود کنیم، حتما باید عضو این سایت بشیم. ولی به صورت آنلاین برا همه فایلها قابل پخش هستند. اگه سرعت اینترنتتون یاری کنه نیازی به دانلود نیست و میتونید آنلاین برنامه رو گوش بدید.

سلام مجدد.
من بالاخره بعد از جستجوهای زیاد، همین الآن فایل رو دانلود و گوش کردم و تو فایلی که از خود شبکه سه دانلود کردم هیچگونه نقطه ضعف خاصی پیدا نکردم که چنین پستی براش زده بشه!
بازم میگم نظرم طبق فایل تصویریه که گوش کردم و هیچگونه مشکلی نداشت. فقط امکانات شرکت پکتوس مثل برجسته نگار و صدای امید درش بود که نشون داده ما چطوری با صفحه خوان از اینترنت استفاده میکنیم!
لینک دانلود فایلی که پیدا کردم اینجا میذارم خودتون قضاوت کنین. به نظر من که خیلی هم عالی بود و هیچ مشکل خاصی درش پیدا نکردم.

https://cdn2.iribtv.ir/16/original/2023/08/28/638288354985870180video.mp4

سلام. بله خب البته از نظر شما استفاده از ویندوز xp در سال ۲۰۲۳ هم مشکلی نداره. راجع به اینم که اصل مشکل رو برای مشکل نداشتن مثال زدید حرفی نمیزنم. لابد شما به قدری توانایی مالی دارید که تبلیغ یک محصول چند ده میلیون تومنی با ضعف فراوان براتون اهمیتی نداره. فقط میشه بفرمایید اگر برجسته نگار و پک جاز ابزار مفید برای وبگردی هستند چرا خودتون ازش استفاده نمیکنید؟ البته کاش راجع به مضمون برنامه هم قدری توجیه بودید که دیگه اینطوری نظر ندید.

من نه درباره قیمتش نظر دادم نه مزایاش نه مشکلاتش. ولی پستتون اونقدر نقدهاش تند بود که برام عجیب بود آقای سرمدی که خودشون خبرنگار هستن و این همه پادکست و محتوا تولید میکنن مگه چه جملات اشتباه یا دروغ و غیر قابل توجیهی بیان کردن که چنین پست تندی براشون زدین؟!
بعد که فایل رو گوش کردم متوجه شدم هیچ چیز خاصی نیست جز بیان امکانات شرکتشون. مثل اینکه مثلا شرکت سازنده پارسآوا یا ماهور یا هر شرکت دیگه ای بیاد بیان کنه من فلان محصول رو ساختم و فلان کار رو انجام دادم!
اینکه دیگه نباید مشکلی باشه.
اگه خیلی بخوام تلاش کنم که به زور هم که شده یک مشکل درش پیدا کنم، فقط این مورد رو میتونم بنویسم که مثلا بیان نکردن برنامه های دیگه ای هم هست که کار تبدیل متن به گفتار رو انجام بده. البته اصلا بیان نشده بود که ما فقط چنین کاری کردیم! که اگه اینطوری بود طبیعتا باید میپرسیدیم که خب پس ای اسپیک و پارسآوا و ماهور و آریانا یا هر tts انگلیسی دیگه ای مگه در جهان وجود نداره؟
منظورم اینه که بیان کردن ما این محصول رو تولید کردیم ولی نگفتن فقط ما بودیم که چنین محصولی تولید کردیم! خب وقتی کلمه داخل پرانتز فقط ما بودیم در جملاتشون وجود نداره، خب طبیعتا خیلی از انتقادهایی هم که نوشتین به کارشون وارد نمیدونم.

به به اینم از کار امسال. فقط کاش میزاشتید ۲۳ مهر بشه بعد تو این مسابقه که تا امروز نمیدونستم هست حضور پیدا میکردید. عادت داشتیم ۲۳ مهر شاهد همچین شگفتیهایی باشیم. به هر حال. چی بگم. هر سال یه کار اینطوری ای لازمه بالاخره.

وای نه! بیخیالش. بزار تا ۲۳ مهر لا اقل حواشیمون کمتر باشه. بزار تا ۲۳ مهر شرکت ها بیان بگن ما اندروید رو برای نابینایان دسترسپذیر کردیم. خخخخخخخخ. حالا تا ۲۳ مهر هم وقت زیاده. یه وقت دیدی شرکت پکتوس اومد گفت تاکبک رو ما ساختیم. یا مثلاً یه نفر اومد گفت که کیبورد رو ما برای نابینایان ساختیم که با سیستم کار کنن.

امیدوارم در کامنتهای قبلی تونسته باشم منظورم رو بیان کنم. ولی به نظرم رسید توضیحاتم رو بیشتر بنویسم که جای ابهامی باقی نباشه.
ببینین یک شرکت دانش بنیان اومده یک محصول سخت افزاری به نام تبلت برجسته نگار هوشمند و نرم افزاری شامل پکجاز و نوید ساخته.
حالا اومده تو یک برنامه تلویزیونی کار با پکجاز رو نشون داده و از امکانات تبلت هم صحبت کرده.
خب نه صحبتهاش طوری هست که ما بگیم این شرکت ادعا کرده من انحصارا این محصول رو ساختم.
نه حرفی از دیگر شرکتها زده و از محصولات بقیه انتقاد کرده.
نه اومده گفته محصول من هیچگونه عیب و نقصی نداره و صد درصد کامله!
فقط اومده گفته ما چنین محصولاتی ساختیم!
خب اینکه اصلا چیز عجیبی نیست هر شرکت دیگه ای هم محصولی تولید کنه میتونه بیاد صدا و سیما دربارش توضیح بده.
نکته مهم اینه که این اولین بار نیست که این شرکت با صدا و سیما مصاحبه داشته و بارها خودم مصاحبه هاشون رو در سایت پکتوس شنیدم و چیز جدیدی به نظرم نیست که یک شرکت بیاد محصولاتش رو معرفی کنه!
شاید تنها نکته جدیدش بین بقیه مصاحبه هایی که ازشون شنیدم همین باشه که از داوران خواستن با چشم بسته توی نت گوشی تایپ کنن و کلمه قسطنتنیه هم که کلمه سختیه من خودمم نوشتنش رو اصلا بلد نبودم و صفحه خوانم اشتباه خوند نمیدونم چطوری باید بنویسمش!
پس همونطوری که گفتم یک شرکت محصولی ساخته اومده معرفیش کرده و قبلا هم این کار رو کرده بود و با رادیو و تلویزیون مصاحبه داشت و اصلا چیز عجیب و غیر قابل باوری نبود!

اینکه در کشوری مثل آمریکا شرکت های مختلفی در راستای تولید محصولات ویژه نابینایان و کمبینایان فعالیت می کنن درش شکی وجود نداره.
مسئله ی اصلی هم اینه که این انحصار در ایران صرفا در تولید یک محصول خاص نیست. این انحصار به لایه های عمیق تری نفوذ کرده و همونطور که در کامنت قبلی هم گفتم به بانک ها و دانشگاه ها و رسانه هم رسیده. شاید پرکینز در تولیداتش بی رقیب باشه اما شرکت های مرتبطی که در این زمینه فعالیت می کنن قطعا وجود دارن و حتی شرکت های غیر مرتبط با نابینایان هم تلاش های زیادی برای بهبود امکانات نرم افزاری و سخت افزاری برای نابینایان در این کشور و سایر کشور ها می کنن. اما در ایران شاید شرکتی مثل پکتوس علاوه بر انحصار در تولید، دارای انحصار در موارد دیگه ای هم می شه.
بنابر این مقایسه ی انحصار پکتوس در ایران با پرکینز در آمریکا به نظرم چندان درست نیست.
در ضمن از این هم نمی شه گذشت که نابینایان آمریکا اون قدر در حوزه اطلاعرسانی و اجتماعی جلو هستن که این اتفاق شاید کمتر بیفته که هرکسی بیاد به راحتی پا شه و در رسانه بگه من چیزی تولید کردم که هیچ جای دنیا نیست یا از این دست مسائل.
همین پادکست Eyes on success رو اگر بشنوید که ویژه افراد نابینا و توسط خود افراد نابینا تولید می شه، استارت آپ ها و شرکت ها و افراد زیادی هستن که به معرفی محصولات و ایده هاشون می پردازن.
امیدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم.

سلام،
در همین ابتدا خاطر نشان میگردد که آنچه در پایین میآید بر اساس حقایق بوده و شخصیت حقوقی جناب سرمدی را نشانه رفته ام.
ببین میلاد، اگر من رو هم تو یکی از گزارشهای بی در و پیکر پکتوس تو شبکه شیش، مدیر فنی شرکت معرفی میکردند، و این در حالی بود که حتی نمیتونستم یه خط هم کد برنامه نویسی بنویسم، یه جوری براشون تو میدون تبلیغ میکردم که جُو بایدِن هم بیاد چند تا برای nfb یا فدراسیون ملی نابینایان آمریکا بخره.
اینجا مصداق همون جایی هست که رضا صادقی عزیز میفرماین: نمی بینی کسی از هراس نونش
♫جلوی حرف ناصواب بنده زبونش♫
بیشتر از این نمیتونم بازش کنم.
چون از این به بعد تصمیم گرفتم: کم گویم و گزیده گویم چون دُر.

سلام داوود. باز زدی جاده خاکی.
کی منو مدیر فنی معرفی کرده. کجا من همچین ادعایی داشتم. اگرم اونا اشتباهی زیرنویس کرده باشند به من چه.
من کجا تالا تو کدوم سایت یا پادکست یا کدوم نوشته ادعای برنامه نویسیم اومده که تو اینجوری میگی قربونت برم.

خب دوستان عزیز از اونجایی که بحث در این باره مفصل هست و هر کامنت شاخه جدیدی باز می‌کنه ، تا زمانی که پاسخی از مخاطب اصلی نگیریم عملاً فایده ای نداره. لذا به نظرم ادامه بحث در این باره رو به جوابیه آقای سرمدی موکول کنیم. هرچند زمان خریدن لازم نیست و اگر‌ پاسخ قاطعی هست نباید در انتشارش تعلل کنند. البته این به معنی بسته شدن کامنت ها نیست و صرفاً پیشنهاد من هست.

سلام مجدد. پس از توفیق شنیدن برنامه اگه بخوام دقیقتر نظرم رو بگم: اصل رقابت بهش اشکال وارده. درسته که رقابت سر کارافرینی کسب و کار و همینا هست، ولی بازم معتقدم غیر کارشناسانه داوری شده. چه داوران برنامه و چه هیأت منصفه!
اگر در این مسابقه رقابت بین شرکت پکتوس و یه شرکت دانش بنیان دیگه که کارشون تولید تجهیزات نابینایان هست، دقیقتر و بهتر داوری میشد.
فرض کنیم بخوان بین دو ورزشکار تو دو رشته متفاوت رقابت ایجاد کنند ولو بگن رقابت در جهت ورزش هست. آخه هر کدومش داوری خاص خودش رو میطلبه!
در ضمن به عنوان یکی از مخاطبین این نوشته منتظر پاسخ جناب سرمدی هستم. خطاب به ایشون و دست اندرکاران شرکت پکتوس: اتفاقا همین نقدها میتونه کمک کننده باشه و معتقدم اگر دوستان با این شرکت و مسئولین محترمش دشمنی داشتند، کلا انتقاد نمیکردند. کسی که انتقاد میکنه قطعا هدفش اصلاح امور هست.
سربلند باشید.

سلام.
صرف نظر از همه چیز، دقت کردید اینترنتش بد بود و ۲ ۳ بار مجبور شد که eloquence بگه enter تا سایت باز بشه؟
بعد به نظرتون بهتر نبود سرعت tts ها ی خورده کمتر میشد تا اون داور ها بفهمن این tts بدبخت چی میگه؟
اگه صدای tts منیژه که توی نشان هست، در کنار صدای امید قرار میگرفت، به نظرتون چه اتفاقی می افتاد؟
اگه به قیمت note paper اشاره میشد چی.
امیدوارم حقی نا حق نشده باشه.
به یاد داشته باشید من قصد توحین نداشتم.

دیدگاهتان را بنویسید