شادترین سلامها به شما یاران محله نابینایان!
امید که وجودتون همواره در شادی و آرامشی عمیق شناور باشه!
یک پرسش بیمقدمه:
آیا ما قادریم جهانرو تغییر بدیم؟
بدون اینکه خودمون متوجه باشیم بارها و بارها این سوال از ذهنمون گذشته و هر بار در هر مرحله از زندگی، شاید جوابی متفاوت براش داشتیم. اما واقعیت چیه؟ آیا تغییر جهان به دست ما امکانپذیره؟ اگر جواب مثبت باشه جهانی که هر یک از ما در آرزوی ساختنش هستیم چه جوریه؟ اگر قادر به تغییر جهان باشیم، چه دنیایی خواهیم ساخت؟
به تعداد مردمی که روی زمین در تکاپوی رسیدن به زندگی بهتر در دنیایی بهتر هستن جواب برای این پرسش وجود داره، و امروز قراره ما در یک سفر دیگه از سفرهای محله به جهان آزاد، با تلاش یکی از این بیشمار افراد در جهت رسیدن به جوابهاش همراه باشیم. و چه کسی میدونه؟ شاید در انتهای این همراهی، متوجه این حقیقت شیرین بشیم که جوابهای خودمون به این پرسشرو هم پیدا کردیم!
به امتحانش میارزه. پس پیش به سوی سفر و جستجو و آزمایش!
مشخصات نشریه:
- نام مقاله: Can We Change the World?
آیا ما میتوانیم جهان را تغییر دهیم؟
- نویسنده: «جو الیزابت پینتو» (Jo Elizabeth Pinto)
- مترجم: زهرا عیسوی بهبهانی
- منبع: Braille Monitor
یادداشت سردبیر:
این مقاله برگرفته از شماره آوریل نشریه کلرادان نابینایان (April issue of the Blind Coloradan), از «انتشارات ملی فدراسیون کلرادو نابینایان» (National Federation of the Blind of Colorado) میباشد. تحقق این امر که بتوانیم جهان را تغییر دهیم تا چه میزان برای ما باورپذیر است؟ در متن زیر برداشت نویسنده توسط «کوین ورلی» (Kevan Worley) ذکر شده است.
از گردآورنده:
خوانندگان این وبلاگ احتمالاً با نویسنده این مقاله، جو الیزابت پینتو آشنا هستند. او در حوزههای مختلفی فعالیت دارد. ما همچنین از اشعار وی در ضیافتهای کنوانسیون ایالتی (NFBCO) نیز لذت بردهایم. در اینجا آنچه که او به نشریه کلرادان نابینایان ارائه میدهد آورده شده است.
من گاهی ناامید میشوم زیرا جهان به اندازه کافی سریع تغییر نمیکند. تعصب و جهل صورت گرفته، مخصوصا در برابر جوانان تاثیرپذیر، مرا ناراحت و خشمگین میکند.
به دلیل مشکلات خودایمنی من باید به طور منظم خون دریافت کنم. هنگام یکی از مراجعاتم به بیمارستان محلی، خانمی که در آزمایشگاه معاینهام کرد تقریبا آنقدر جوان بود که میتوانست جای دخترم باشد. در جریان پرسیدن لیست سوالات طولانی معمول خود، وی درباره بیمهام سوال کرد. به او گفتم که دارای بیمه پزشکی «مدیکر» (Medicare) میباشم.
او با دیدن سگ راهنما که آرام در کنارم نشسته بود پرسید: “تو معلولی، درست است؟”
تایید کردم که نابینا هستم.
او گفت: “پس تو کار نمیکنی.”
با عصبانیت شروع کردم که بپرسم معلولیت من چه ارتباطی با کار نکردن دارد. اما پیش از اینکه دهان باز کنم دختر نوجوانم گفت: “مادرم کتاب ویرایش میکند.”
آن خانم رو به دخترم کرد و پرسید: “او کتاب ویرایش میکند؟ اما این کار را مجانی انجام میدهد، اینطور نیست؟”
دخترم به شکلی تحقیرآمیز که تنها یک نوجوان قادر به انجام آن است خندید و گفت: “چرا مادرم باید مجانی کار کند؟ هیچکس اینگونه کار نمیکند.”
زن با لکنت گفت: “اوه … اوم … او معلول است، و برای کسب درآمد کار میکند؟”
دخترم پاسخی داد که آن زن کم مانده بود از تعجب یک سر دیگر دربیاورد. “قطعا همینطور است. بسیاری از معلولان برای کسب درآمد کار میکنند.”
من وارد بحث شدم. “من خوداشتغال هستم و به عنوان ویرایشگر بریل بیمه معلولیت تامین اجتماعی و درآمد شغل آزاد دریافت میکنم. لطفا اجازه بدهید به ادامه سوالات مربوطه بپردازیم.”
مردم! این هزاره جدید است. فرزندان ما برابری را زمانی که با آن بزرگ میشوند، مانند نفس کشیدن بهطور طبیعی درک میکنند، اما ما هنوز داریم اصول اولیه را برای متخصصان توضیح میدهیم.
سی سال پیش، فکر میکردم میتوانیم جهان را در امواجی فراگیر تغییر دهیم. این روزها، من پیرتر و عاقلتر شدهام و آموختهام که تغییر هر بار ذرهذره و به سختی حاصل میشود. وقتی در بیمارستان با خودم صحبت میکنم، یا زمانی که دخترم بدین سبب که یک تکنسین آزمایشگاه ناآگاه این نظر را ارائه میدهد که باید مجانی کار کنم چون نابینا هستم میخندد، این یک ذره است. هنگامی که اعضای (NFB) در ساختمان کنگره امریکا جمع میشوند تا با مقامات برگزیده خود صحبت کنند یا میخواهند در خیابان مال شانزدهم سنگفرشهایی با بافت خاص کار شود، این همان یک ذره است.
پاسخ مثبت است. ما قادریم جهان را تغییر دهیم. ما میتوانیم دنیای بهتری را، ذرهذره، قدمبهقدم، به وجود آوریم!
۶ دیدگاه دربارهٔ «نشریه جهان آزاد، شماره 87. آیا ما میتوانیم جهان را تغییر دهیم؟»
چرا اسامی لاتین را پاورقی نمیکنید؟ این کار اصلاً برنامهریزی یا هماهنگی خاصی نیاز نداره به خدا. به پیر. به جوان. به خُرد. به کلان قسم. بابا این فارسی و لاتین درهم نوشتن اسامی و کلمات، پدر آدم و غیرآدم را درمیاره حین مطالعه. ممنون بابت محتوا ولی درستش کنید این شیوه نگارش رو. هیشکی هیشجای دنیا این ریختی نمینویسه.
سلام. ممنون به خاطر صرف زمان برای مطالعه و بیشتر ممنون به خاطر توصیه. قطعا تجربه شما بیشتره و اگر این مدلی درستتره چشم. خاطرم میمونه که بهش عمل کنم. باز هم ممنون. پیروز باشید.
ِ؟ پریسا؟ خودتی؟ میگم هرچی این ماجراهای فوقالعاده ماه من مهتابها رو میخونم گیجتر میشم. چرا قوه تخیلم نمیتونه تصوری برای کوکو و امثالش داشته باشه! در واقع کوکو میشه روح ساعت، درسته؟ چون چیزی که هوس آزادی بزنه به سرش پرواز کنه و جسم ساعت رو خُرد و خاکشیر کنه فقط میتونه یا روح باشه یا به قول ما ماتریالیستها خودآگاهیش. درست گفتم؟
اون قضیه پاورقی هم اگه میدونستم مسئولیتش با تو هست میومدم یه جوری پیوی و اینجا نمینوشتمش. مختاری اون کامنتم رو حذف کنی اگه دسترسیش رو داری.
سلام. خودمم. کوکو یه هنجارشکنه خطرناکه که قواعد طبیعترو همراه ساعتش خورد و خاکشیر میکنه و به نظرم واسه سلامت قواعد استاندارد هم شده باید خیلی سریع به کوره بازیافت منتقل بشه، اما ظاهرا مالک اون سالن خیال از میدون در رفتن نداره و بیخیالش نشد و فعلا خیال بیخیال شدن نداره و در نتیجه کوکو همچنان هست و با اتصالات چسبخورده و جوشکاری شده در حال تماشا و همچنان تماشا و اگر مهلتی دستش بیاد نقض قواعد عادیه که میگه عروسکهای ساعت نه هوای آزادی به سرشون میزنه، نه توی رویاهاشون آسمون دارن، و نه واسه شکستن هیچ شیشهای با ساعتشون از جاشون در میرن و خرابکاری میکنن.
پیوی واسه چی؟ همینجا مگه چیشه؟ بذار باشه. من مثبتشرو میبینم. اینکه یک فرد به شدت با تجربه و دارای سواد انگلیسی زمان گذاشته و این بخشرو خونده و این امیدواریرو دارم که باز هم بیاد بخونه و خیلی امیدواریهای دیگه هم دارم که نمیگمشون چون دلم خیلی خیلی خیلی زیاد میخوادشون و از بچگی میگفتن آرزوهاترو نگو تا احتمال برآورده شدنشون پایین نیاد. البته الان حس میکنم بزرگان قبایل اینو میگفتن که ما دست از سرشون برداریم و نق چیزهایی که میخواییمرو نزنیم ولی در هر حال ترجیح میدم یواشکی دلم بخواد و تماشا کنم بلکه بشه و من ذوقشرو کنم. متأسفانه و با عرض معذرت از اهل سواد و تجربه، در غیبت تواناترهای این میدون فرمون این بخش دست منه که البته بارها به ضعفهام معترف شدم ولی فعلا هنوز کسی جای من نیست که با افتخار این پرچمرو بدم دستش. ولی واقعیتش این ماجرای اسامیرو اگر به حساب بهانه آوردنم نوشته نشه یک کسی بهم گفت اینطوری بنویس یعنی اسمهای لاتین این مدلی قرار بگیرن درستتره و من گفتم چشم و انجامش دادم تا زمانی که الانه. باز هم چشم. مواظبتر میشم تا این مدل خستگیها واسه همراهان جهان آزاد، به خصوص با سوادتر از خودمهاشون پیش نیاد. باز هم ممنون و باز هم به امید شادیهای بیشتر و شادکامیهای بیشتر و خیلی مثبتهای دیگه!
عجب گزارش تأثیر گذاری! ممنونم بابت انتشار این بخش.
نظر لطف شماست عزیز. امیدوارم سودمند بوده باشه و به امید اینکه این بخش هرچی بهتر و قویتر پیش بره تا بتونه هرچی مفیدتر واقع بشه! پاینده باشید!