کاربرد زبان اشاره که مبتنی بر حرکات و نشانههاست در ارتباطات اجتماعی امروز بر کسی پوشیده نیست. اما آیا کودکان نابینا به دلیل عدم توانایی مشاهده بصری یا دیداری نشانهها باید از این مزیت محروم بمونن؟ قطعا نه. زبان اشاره امتیازیه که قادره برای هر کسی، به خصوص افرادی که با چالشهای ارتباطی ناشی از معلولیت دستبهگریبانن نقشی کلیدی و بسیار کارگشا ایفا کنه.
اجازه بدید توضیحات بیشتر در این زمینه رو در خلال محتوای این شماره از تنآوای محله نابینایان بگیم و بشنویم!
مشخصات نشریه:
- نام مقاله: Teaching Your Visually Impaired Child Sign Language
- به فرزند نابینا یا کمبینای خود زبان اشاره بیاموزید
نویسنده: جنی اسمیت - مترجم: ساقی نخعی زاده
- منبع: Future Reflections
یادداشت نویسنده:
بعضی از کودکان نابینا یا کمبینا به دلایل مختلف دیر زبان باز میکنن. والدین و معلمان این کودکان شاید هیچ وقت به این فکر نیفتن که زبان اشاره یا نشانه میتونه راه حل این مشکل باشه، چون این زبان ذاتاً دیداریه. اما دانش و تجربهی جنی اسمیت چیز دیگهیی میگه. جنی با ذکر یک تجربهی دست اول بهمون میگه که استفاده از نشانهها میتونه به کودکان نابینا در برقراری ارتباط کمک زیادی کنه و علاوه بر این حتی به سَمت زبان باز کردن هم سوقشون بده. این معلمِ کودکان استثنائی که در روستایی در ایالت ویرجینیای آمریکا زندگی میکنه و ۲٣ سال سابقهی تدریس در مقطع پیشدبستانی داره بعد از این که فرزند نابیناش، مکس، بهدنیا اومد دورهی تخصصی آموزش به کودکان نابینا و کمبینارو هم گذروند. پس میتونیم بگیم جنی یک فرد کاملاً صاحبنظر در این زمینه محسوب میشه.
بعد از این مقدمه به اصل مقاله بپردازیم:
برقراری ارتباط درست و مؤثر یک مهارتِ حیاتیه و یاد دادنش به کودکان بسیار مهمه. ما از راههای گوناگونی ارتباط برقرار میکنیم: حرف میزنیم، شدت صدامونرو بالا و پایین میکنیم، لحن کلاممونرو تغییر میدیم، و از زبان بدن به شکل حرکات ظریف (مثل ابرو بالا انداختن یا لبخند موذیانه یا چشمک) و حرکات نهچندان ظریف (مثل دست تکون دادن یا کف زدن یا پا کوبیدن) استفاده میکنیم.
بعضی تحقیقات نشون دادن که بیش از هشتاد درصد از ابزارهای ارتباط غیرکلامی هستن. تا به حال دقت کردید که چند نفر از اطرافیانتون موقع صحبت کردن دستهاشونرو تکون میدن؟ به نظر میاد که در بعضی فرهنگها بیحرکت نگه داشتن دستها موقع حرف زدن واقعاً غیرممکنه! یادم میاد یک بار در کنفرانسی حضور داشتم که از حضار خواسته شد دست بهسینه بشینن و در همون حالت با بغلدستیشون صحبت کنن، اما در عرض چند ثانیه دستها شروع کردن به جنبیدن و بالا اومدن، و نتیجه این شد که همه صراحتاً گفتن نمیتونن بدون تکون دادن دست صحبت کنن! آیا شما هم چنین اشخاصیرو میشناسید؟ احتمالاً خودتون جزوشون نیستید؟!
برای بسیاری از کودکان، بهویژه اونهایی که با نوعی از معلولیت درگیرن، یادگیریِ طرز برقراری ارتباطِ مؤثر اصلاً ساده نیست. استفاده از حرکتها و نشانههای قراردادی راهیه که بیانِ خواستههارو ممکن و درهارو به روی بسیاری از کودکانی که به هر دلیلی نتونستن مهارتهای کلامیشونرو تقویت کنن باز میکنه.
تقریباً تمام خردسالان وقتی میخوان حرف زدن یاد بگیرن از حرکت هم استفاده میکنن. مثلاً موقع خداحافظی دست تکون میدن، سر کوچولوشونرو برای “گُفتنِ نه” به چپ و راست تکون میدن و بوسههای آبدار میفرستن. چنین کارهایی خیلی راحت یک فکر، قصد، یا احساسرو بیان میکنن و حتی میتونن بدون همراهی کلمه منظوررو برسونن.
پسر من، مکس، که به علت آنوفتالمی یا بیچشمیِ دوطرفه کاملاً نابیناست یکی از خردسالانیه که برای یادگیری زبان کلامی، اوقات دشواریرو میگذرونن. مکس سه سالشه و فعلاً چهار کلمه بلده — که دوتاشرو هم تازه داره به کار میبره — با این حال میتونه برای ۲۷ چیز با ما ارتباط برقرار کنه چون بهش یاد دادیم از زبان اشاره یا نشانه استفاده کنه. (الآن که شما دارید این یادداشترو میخونید حتماً این عدد بیشتر شده). اگر این نشانهها نبودن مکس تنها میتونست بگه: ماما، بابا، لالا، و توپ. این کلمات البته عالی هستن اما برای اعلام همهی نیازهای شبانهروز یک کودک کارایی چندانی ندارن.
اما چطور و از کجا باید شروع کرد؟ اگه در مورد تجربهی آموزش نشانهها به مکس بخوام حرف بزنم، اول از همه باید بگم که تمام خانواده در این روند بسیار طولانی پشتکار به خرج دادن. اگه درست یادم مونده باشه پیش از اون که مکس از خودش کمترین تلاشی برای نشانهسازی نشون بده، من هر روز و به مدت حدود شش ماه باهاش سه تا نشانهرو کار میکردم.
زمانی که من این تمرینرو با مکس شروع کردم، مشغول تدریس در یک دورهی فشرده کودکان پیشدبستانی مبتلا به اوتیسم به شیوهای دقیق و حسابشده و مبتنی بر ABA (یا تحلیل رفتار کاربردی) بودم. این تجربه منو به این فکر انداخت که برای مکس هم همین شیوهرو در پیش بگیرم.
نکتهی اساسی اینه که شیء مورد علاقه یا پُرکاربرد برای کودکرو انتخاب کنید. در مورد مکس این شیء خرس عزیزش بود که هنوز هم موقع خواب و بیداری با بغل کردنش آرامش میگیره. هر وقت که قرار بود خرسرو بغل کنه، من هم با زبان کلام میگفتم “خرس،” هم با زبان اشاره؛ یعنی دستاشرو میگرفتم و دو یا سه بار نشانهی مخصوصرو اجرا میکردم. بعد هم فوراً خرسرو بهش میدادم.
من از هر فرصت طبیعی در زندگی روزمره برای تمرین نشانهها استفاده کردم و درواقع این روشرو به جای روش “آموزش در محیط مختص آموزش” به کار بردم — جایی که در اون بارها یک شیءرو میدی و پس میگیری. به نظر من بچهها در فرصتهای طبیعی و بر بستر زندگی روزانه سریعتر چیز یاد میگیرن. نشانههای دوم و سومی که مکس یاد گرفت شیر و بیسکویت بودن. حالا اگه بخوام دقیقتر راهنماییتون کنم میتونم یک ده فرمان آموزشی براتون صادر کنم!
- وقت و نیروتونرو صرف چیزها یا کارهایی کنید که بچه بسیار دوستشون داره، چون انگیزه ایجاد میکنن. مثلاً به نظر نمیاد آموزش نشانهی گلکلم اولویت بالایی داشته باشه.
- حداکثر با سه نشانه شروع کنید. اگه از همون اول برای هر چیز یک نشانه بذارید کار سخت و طاقتفرسا میشه. این طوری هم حواس بچه پرت میشه هم نتیجه نمیگیرید و توی ذوقتون میخوره.
- هر روز برای تمرین نشانه مورد نظر چند فرصتِ کاربرد عملی فراهم کنید. تکرار رمزِ موفقیته.
- بعد از اجرای نشانه فوراً شیءرو به بچه بدید یا عملرو انجام بدید (مثلاً غلغلک بازی). وقتی تازه آموزشرو شروع کردید حتی اگه سی ثانیه بین اجرای نشانه و مقصود فاصله بندازید دیگه اون حرکت در ذهن بچه جا نمیافته. سی ثانیه زمان زیادیه و طی این مدت به احتمال زیاد از بچه رفتار دیگهای سرزده؛ مثلاً سرشرو چرخونده یا دستهاشرو تکون داده یا شروع کرده به گریه. اگر صبر کنید درواقع عمل نامطلوبِ این وسطرو برای برقراری ارتباط مورد نظر جا میندازید! وقتی با مکس خرسرو تمرین میکردم گمونم شش ماه خرسدرجیب یا خرسدَمدست به کارهای خونه میرسیدم!
- پیگیر باشید. اگه فرزندتون فرضاً قراره نشانهی بیسکویترو یاد بگیره، باید هر بار که بهش بیسکویت داده میشه نشانهی مربوطهرو ببینه یا حس کنه.
- همیشه همراه نشانه از کلمه هم استفاده کنید. در سکوت نشانه نسازید.
- بعد از این که نشانه اجرا شد، فرزندتونرو تحسین کنید حتی اگه این اجرا به کمک روش دست روی دست صورت گرفته باشه. من مکسرو هم به صورت شفاهی و هم عملی تحسین میکردم؛ یعنی وقتی خرسرو بهش میدادم مثلاً میگفتم “آفرین مکس! فهمیدم که خرسترو میخوای!” و غلغلکش هم میدادم.
- از آموزش بهکار گیری کلمات خواهشی و عذرخواهانه، دستکم در ابتدای کار، پرهیز کنید. خیلی خوبه که بچه یاد بگیره بگه “لطفاً” یا “ببخشید” یا “معذرت میخوام”؛ اما وقتی هنوز چند تا کلمه بیشتر بلد نیست بهتره تمام نیرو صرف نشانههای اصلی بشه. البته بعداً میتونید کلمات مخصوص رعایت ادبرو هم به آموزشهاتون اضافه کنید.
- اگه فرزندتون یک نشانهرو به طور تقریبی هم اجرا کرد بپذیرید و موفقیت تلقیاش کنید. اغلب بچهها از همون اول اجرای درستی از نشانهها ندارن، همون طور که اغلب بچههایی هم که به حرف میافتن از همون اول کلماترو درست ادا نمیکنن. احتمالاً همهی ما خاطراتی از این تلفظهای کودکانه داریم. مثلاً تِش به جای چشم! اگر بناست زبانِ نشانه ابزار اصلی ارتباط فرزندتون باقی بمونه میتونید بعداً اشکالات اجراشرو اصلاح کنید؛ اما معمولاً بچهها همزمان با پیشرفت در یادگیری زبان کلام، نشانههارو کنار میذارن.
- وقت صرف کنید وصبور باشید!
به یاد داشته باشید که زبان قدرته!
اجرای نشانه و حرکت، یک زبانه. تحقیقات ثابت کرده که استفاده از نشانهها باعث نمیشه بچه به حرف نیفته. درواقع مطالعات نشون میدن کودکانی که سالهای آغازین تولد از نشانه استفاده میکردن وقتی بزرگتر شدن نسبت به همسالانی که از نشانه استفاده نمیکردن کلمات بیشتری در اختیار داشتن.
منابع بسیاری برای یادگیری ساختنِ نشانهها وجود داره. مثلاً دانشگاه ایالتی میشیگان یک مرورگر زبان اشارهی آمریکایی (American Sign Language Browser) درست کرده که با نمایش ویدیوهای کوتاهی از نشانههای رایج نحوهی اجرای اونهارو به صورت تصویری آموزش میده. شما میتونید با استفاده از فهرست الفبایی، کلماتیرو که میخواهید به فرزندتون یاد بدید انتخاب کنید و درجا شکل اجراشرو ببینید. با یک جستوجوی اینترنتی میتونید این وبسایت و نظایرشرو پیدا کنید و با زبان اشاره یا نشانه دقیقتر آشنا بشید.
بهروزرسانی
مطلبی که شنیدید در اصل چند سال پیش، زمانی که مکس هنوز پیشدبستانی بود نوشته شد. اون حالا ٩ سالشه و پیش از این که زبان باز کنه ۷۵ نشانه یاد گرفته بود. پزشکان تشخیص دادن که مکس مبتلا به اوتیسمه؛ تشخیصی که به توضیح چالشهای مربوط به برقراری ارتباطش کمک میکنه. مکس الآن حرف میزنه اما همچنان به مبارزه برای رسیدن به زبان اجتماعی معنادار ادامه میده. اون بهندرت توی حرفهاش فعل بهکار میبره، بنابراین برای تأکید بر استفاده از افعال در جملههاش، به زبان اشاره برمیگردیم و ازش کمک میگیریم.
مکس عاشق پیانو زدنه و مهارتش در موسیقی شگفتانگیزه. اون همه چیزرو خودش یاد گرفته و همه جور آهنگی میزنه: از موسیقی فیلمهای موزیکال دیزنی گرفته تا آهنگهای بروس اسپرینگستین و تبلیغهای تلویزیونی؛ و آهنگهای کریسمس هم که موسیقی مورد علاقهاش در سرتاسر ساله. اینرو هم بگم که مکس یک پسربچهی شاده و شوخ طبعیاش حقیقتاً مفرحه.