جستجو
Close this search box.
جستجو

نشریه تن‌آوا، شماره 11. تناسب و سازگاری اجتماعی: بخش دوم

در شماره پیشین چگونگی سازگار شدن با اجتماع و میزان اهمیت این امر برای معلولین از جمله نابینایان رو بررسی کردیم. در مورد اینکه در هر مرحله از زندگی، کودکستان، مدرسه، و محیط کار و زندگی چطور باید در جهت پذیرش هرچه بیشتر گام برداریم صحبت کردیم و گفتیم که این تلاش تنها مخصوص معلولین نیست و افراد بینای اجتماع هم باید در دستیابی به این امر تلاش کنن. امروز در ادامه این مطلب کمی بیشتر گفتگو می‌کنیم و ابعاد متعدد این مهم رو بیش از پیش مورد بررسی قرار میدیم.

 

مشخصات نشریه:

 

  • نام مقاله: FITTING IN SOCIALLY
  • تناسب و سازگاری اجتماعی: بخش دوم
  • نویسنده: دوریس ام. ویلوبی
  • مترجم: پریسا جهانشاهی
  • منبع: Future Reflections

 

بازی‌های آزاد

 

اما گاهی اینطور به نظر می‌رسد که دیگران همه به اطراف می‌دوند و توپ بازی می‌کنند. چگونه یک کودک نابینای دبستانی «به ویژه پسربچه‌ها» را به بازی‌های گروهی وارد کنیم؟

در ابتدا بیایید اینگونه تصور نکنیم که او احتمالا نمی‌تواند توپ بازی کند. او قطعا می‌تواند در یک موقعیت تحت نظارت و مناسبسازی شده بازی کند و دوستانش شاید مایل باشند که در گنجاندن این مناسبسازی  در طول بازی خودجوششان مشارکت کنند. او قادر است به توپی که در ارتفاع مناسب و در موقعیتی ثابت قرار دارد ضربه بزند، یا از توپ زنگدار استفاده کند. ضربه زدن در بازی کیک‌بال، به ویژه اگر پرتاب‌کننده در فاصله نزدیک ایستاده، توپ را با دقت بغلتاند و هنگام رها کردنش «به گیرنده نابینا» اعلام کند حتی می‌تواند آسانتر باشد. بازیکن نابینا قادر است در هر موقعیتی که باشد به سمت صدایی که به وی هشدار می‌دهد دویده یا به همراه یکی از دوستانش بدود.

همچنین بیایید فرض را بر این نگذاریم که بچه نابینا در طول بازی قادر نیست آزادانه بدود. او می‌تواند انعطاف‌پذیر بوده، بازوی کسی که در حال دویدن است را بگیرد و با پرسیدن سوالاتی بفهمد که چه بازی‌ای در جریان است. با این وجود، گاهی اینطور به نظر می‌رسد که پیوستن به بازی‌های خودجوش سختترین کار بوده و او ممکن است برای انجام این امر به کمی زمان و راهنمایی نیاز داشته باشد. مدتی بچه‌های دیگر را زیر نظر بگیرید تا ببینید آنها واقعا چه کارهای مختلفی انجام می‌دهند. آیا آنها برای بازی در جعبه‌های شنی، گرفتن توپ، پریدن از روی طناب و تاب خوردن مکث می‌کنند؟ اگر کودک نابینا در برخی فعالیت‌های غیررسمی شرکت کند، به تدریج قادر به افزایش مشارکت خود خواهد بود.

البته بچه‌های دیگر در حقیقت علاوه بر دویدن و توپ‌بازی بسیاری فعالیت‌های دیگر را نیز انجام می‌دهند. شنا، اسکیت، و دیگر ورزش‌های انفرادی هم دارای محبوبیت هستند. امکانات زمین بازی معمولا مشکل خاصی ایجاد نمی‌کنند. دانشآموزان نابینای ابتدایی باید مانند سایر کودکان، روش استفاده از تجهیزات زمین بازی و دیگر وسایل را یاد بگیرند. بازی‌های رومیزی مناسبسازی شده را به وی عرضه داشته و اطمینان حاصل کنید که او با چگونگی انجام این بازی‌ها آشناست. پیشنهاد چسباندن برچسب‌های بریل به بازی‌ها را مطرح کنید.

خوب است که گاهی اوقات یک موقعیت خودمانی را بازسازی کنیم. یک دوست می‌تواند نقش همراه کودک نابینا را بر عهده گیرد و این مسوولیت به نوبت به صورت چرخشی و با رعایت زمان‌بندی در میان بچه‌های داوطلب تقسیم شود. در طول بازی‌های داخل سالن، می‌توان برای لحظات اولیه همه بچه‌ها را به فعالیت‌های مشخصی مشغول کرد تا به طور غیرمستقیم، جایگاهی مناسب برای کودک نابینا نیز مشخص شود. گاهی یک همراه می‌تواند کودک را به هنگام بازی همراهی کند. معمولاً ترکیبی از روش‌های گوناگون به منظور راهنمایی بهترین راه است. از افراط در مراقبت مداوم یا رها کردن کامل کودک به حال خود پرهیز کنید.

چگونگی مدیریت بازی‌های خودجوش در مدرسه را به والدین بیاموزید و آنها را تشویق کنید تا در منزل نیز راهنمایی‌ها و راهکارهای مشابهی را به کودکان ارائه دهند.

 

رفتارهای متداول

 

بچه‌های مدرسه‌ای متوجه نادیده گرفته شدن قراردادهای اجتماعی توسط دیگران می‌شوند، حتی اگر خودشان به استانداردهای اجتماعی بی‌توجه باشند. کودکی که همیشه با قاشق «بدون استفاده از کارد و چنگال» غذا می‌خورد، در وضعیت‌های عجیب و غریبی می‌نشیند و به طور مداوم خارج از نوبت حرف می‌زند، به عنوان فردی کاملا متفاوت شناخته خواهد شد.

از آنجا که کودک نابینا قادر به دیدن حالات چهره از جمله اخم نیست، و بدین سبب که بسیاری از مردم گمان می‌کنند که وی قادر به آموختن معیارهای اجتماعی نیست، ضروریست که توجه خاصی به موضوعاتی از این قبیل صورت گیرد. دست کودک را گرفته و روش نگه داشتن چنگالش را به وی نشان دهید. حالت‌های متعارف بدن را به وی بیاموزید. اگر او خارج از نوبتش صحبت می‌کند، به صورتی که برای دیگران قابل شنیدن است آروق می‌زند و غیره، با صبر و ملایمت رفتارش را اصلاح کنید. حرکات و ژست‌های گوناگون از قبیل بالا بردن و تکان دادن دست را به وی آموخته و اطمینان حاصل کنید که وی زمان و چگونگی استفاده از این موارد را دریافته است. یک بچه نابینای کودکستانی ممکن است متوجه این امر نشود که چه وقت باید دستش را بالا برده و چه زمانی آن را پایین بیاورد، و در صورت خسته شدن یکی از بازوها می‌تواند از دست دیگر استفاده کند. به کودک نابینا نشان دهید که پرده سینما کجا قرار گرفته و مطمئن شوید که وی در مقابل آن قرار دارد.

با دانشآموز درباره آنچه در ظاهر دیگران از نظر دیداری خوب یا بد به نظر می‌رسد گفتگو کنید. خطاها و مشکلات دیگران را در زمان ممکن با درایت و به طور مناسب شرح دهید. والدین را نیز در جهت انجام این امور تشویق کنید، زیرا آنها به ویژه در موقعیتی هستند که قادرند به طور محرمانه در مورد ظاهر شخصی دیگران با فرزندان صحبت کنند. کودک نابینا اغلب احساس می‌کند خودش تنها فردیست که مرتکب اشتباه می‌شود. به همراهان، والدین و دیگران پیشنهاد کنید که در پی فرصت‌هایی باشند تا موارد مختلف مورد توجه یک کودک بینا در مورد مشکلات و مسائل دیگران را البته به آرامی و به صورت مناسب ذکر کنند. «بیلی مدادش را انداخت». «آنت سرش را روی میزش گذاشته است». «مارک دارد گریه می‌کند زیرا پوست زانویش را زخمی کرده است». در مورد یک نوجوان ممکن است بگوییم: «جاش پاسخ پرسش را فراموش کرده و واقعا غمگین به نظر می‌رسد». «آنجا دو دختر هستند که به رقص دعوت نشده‌اند و اینطور به نظر می‌رسد که می‌خواهند بروند».

از آنجا که کودکان نابینا تا اندازه‌ای به سبب نیازهای خاص خود و تا حدی به دلیل اینکه دیگران برای آنها احساس تأسف می‌کنند اغلب تنها می‌مانند، بیشتر اوقات رفتارهای غیرقابلقبول در خانه و مدرسه از آن‌ها پذیرفته می‌شود. مثلا، یک راننده اتوبوس گفت که دانشآموز نابینای بی‌ادب و مزاحمی در ماشینش بود، اما وی نمی‌خواست او را مانند هر کودک دیگری که این شرایط را ایجاد می‌کرد تنبیه کند. زمانی که چنین اتفاقی رخ می‌دهد، کودک موارد درست و قابل قبول را یاد نمی‌گیرد.

 

ظاهر کلی

 

دانشآموزان نابینا با راهنمایی مناسب قادرند به عنوان عضوی از گروه همسالان خود به آراستگی دلپذیر و ظاهری طبیعی دست یابند.

سو، پانزده ساله، هرگز کیف دستی با خود حمل نمی‌کرد. او در مدرسه وسایلش را میان دفتر یا در جیب‌هایش نگه می‌داشت، اما معلم‌هایش مشاهده کردند که وسایل شخصی وی اغلب توسط دیگران دیده می‌شوند. پرس‌و‌جوی دقیق نشان داد که سو هیچ نوع کیفی نداشت. معلم کلاسش از وی پرسید: «زمانی که در کلیسا هستی چه کار می‌کنی؟ بعضی لباس‌ها جیب ندارند. فرض کن احتیاج به کلینکس داری».

سو پاسخ داد: «از پدرم قرض می‌گیرم».

سو درباره آنچه در یک کیفدستی نگه داشته می‌شود یا چگونگی حمل آن هیچ ایده‌ای نداشت. او در پانزده سالگی برای نگهداری از وسایل شخصیش در زمانی که دفتر یا جیب نداشت به دیگران وابسته بود.

مراقب مواردی از این قبیل بوده و از والدین کمک بگیرید. مثال دیگر دختریست که هرگز دامن نمی‌پوشید، حتی در کلیسا که همسالانش اغلب دامن می‌پوشیدند، و هیچ ایده‌ای در مورد چگونگی لباس پوشیدن نداشت. حتی اگر دانشآموزان و خانواده‌هایشان بگویند که آن‌ها دارای ترجیحات شخصی خود نسبت به مواردی از قبیل دامن می‌باشند، برایشان توضیح دهید که شما در تلاشید تا انتخاب‌های طبیعی و عادی را در دسترس دانشآموزان نابینا قرار دهید. اگر یک دختر بینا در حالی بزرگ شود که همیشه شلوار جین می‌پوشید و بعد تصمیم بگیرد لباس‌های دیگر را نیز در کمد لباسش جای دهد، بلافاصله این کار را به سادگی انجام خواهد داد. اگر دختر نابینایی هرگز دامن نپوشیده باشد، ممکن است در یادگیری چگونگی پوشیدن دامن و همچنین نحوه راه رفتن و نشستن مناسب با چالش بزرگی مواجه شود.

کتاب‌های مدرسه مت در کیفی کهنه و مندرس با ظاهری زنانه قرار داشتند که اغلب با بی‌مبالاتی به گردنش آویزان بود. هنگامی که مشاور در مورد ظاهرش با وی صحبت کرد به اعتراض گفت: «اما من چگونه باید وسایلم را حمل کنم؟ من برای گرفتن عصایم به یک دست آزاد نیازمندم«. مشاور به مت کمک کرد تا یک کوله پشتی شبیه آنچه بسیاری از پسرهای دیگر از آن استفاده می‌کردند انتخاب کند. او همچنین نصیحتش کرد که: ««وقتی بزرگ شدی و در یک اداره مشغول به کار شدی، به یک کیف سامسونت نیاز خواهی داشت».

 

هدایت فرایند پذیرش توسط همسالان

 

معلمان مدارس اغلب می‌پرسند که چگونه می‌توانند به بچه‌های بینا در پذیرش یک همکلاسی نابینا کمک کنند. بهترین راه این است که به وضوح و بدون بزرگنمایی بیش از حد در مورد معلولیت صحبت کرده و دانشآموزان را نیز به انجام این کار تشویق نماییم. دانشآموز جدید می‌تواند به روشی عادی و معمول خود را به کلاس معرفی کند. این معرفی همچنین دیگر ویژگی‌های شخصیتی وی از جمله نابینایی و توضیح روش‌های مطالعه را شامل می‌شود. معمولا بهتر است که پیش از ورود دانشآموز مذکور درباره نابینایی در کلاس صحبت نکنیم، مگر اینکه موضوع به طور طبیعی مطرح شود، مانند زمانی که مواد آموزشی بریل پیش از دانشآموز به کلاس رسیده باشند. زیرا در غیر این صورت چنین به نظر می‌رسد که نابینایی موقعیتی ویژه است که نیازمند آمادگی‌های به خصوصی می‌باشد و باید از بحث در این مورد در حضور یک نابینا خودداری کنیم. بهتر است که با صراحت در مورد حقیقت امر صحبت کنیم.

در هر حال شما و معلمان باید همکلاسی‌ها را به منظور پذیرش یک دانشآموز نابینا به عنوان عضوی برابر و همسان با دیگران راهنمایی کنید. این کار را اغلب می‌توان به صورت عمومی به انجام رساند، مانند زمان معرفی یک دانشآموز جدید، یا هنگامی که کسی درباره نابینایی به طور کلی برای کلاس صحبت می‌کند. وقتی مشکلات به خصوصی پیش می‌آید، گاهی بهتر است که با افراد به طور خصوصی گفتگو کنیم.

به معلمان تأکید کنید که اگرچه رد کردن صریح (چیزی یا کسی) معمولا به سادگی قابل تشخیص می‌باشد، اما ممکن است دریافتن و مقابله با مشکل مخالف این امر یعنی محافظت بیش از حد سختتر باشد. بر طبق تجربه من، مشکل دوم شایع‌تر بوده و حل آن دشوارتر است. آیا دختر کوچولوها در زنگ تفریح هنگام بازی بیش از حد مراقب کودک  نابینا هستند؟ آیا کسی همیشه سینی غذای وی را حمل می‌کند حتی اگر خودش قادر به انجام این کار باشد؟ آیا همکلاسی‌ها برای برداشتن اشیای وی زمانی که به زمین می‌افتند از او پیشی می‌گیرند؟ با مواردی از این قبیل برخوردی مستقیم و توأم با تدبیر و قاطعیت داشته باشید. مجاز دانستن محافظت بیش از حد با آموزش تداخل دارد.

 

پیوستن به دیگران

 

مهارت‌های گفتگو

 

به بچه‌ها بیاموزید که در طول مکالمه با طرف مقابل چهره به چهره باشند. به کودکان بینا خاطرنشان کنید تا به جای اینکه بچه‌های نابینا را به مکان درست ببرند، با گفتن جملاتی مانند: «لطفا بیا اینجا» وی را هدایت کنند. به کودک نابینا کمک کنید تا انعطاف‌پذیر و محتاط بوده و نیازها و واکنش‌های دیگران را در نظر بگیرد. به وی یادآوری کنید که صدایش را متناسب با موقعیت تنظیم کند. اگر کودکی با وجود تذکرات مکرر به طور مداوم زیادی بلند یا با صدای بسیار آهسته صحبت می‌کند، شنوایی وی را مورد بررسی قرار دهید. اگر خیلی زیاد یا خیلی کم حرف می‌زند، وی را راهنمایی کنید.

بعضی بچه‌ها درباره آنچه باید در طول یک مکالمه بگویند به راهنمایی بیشتری نیازمندند. کودکان کم سن و سالتر ممکن است در مرحله‌ای که تنها دیدگاه خود را در نظر می‌گیرند باقی مانده و مدام پرسش‌هایی از جمله: «او درباره چه کسی صحبت می‌کند؟» یا «منظورت چیه؟» را مطرح کند. کودک باید بیاموزد که برای مدتی تنها گوش کرده و ببیند چه چیزهایی را می‌توان بدون پرسیدن یاد گرفت. بعضی اوقات کتاب‌ها در بر دارنده تمریناتی به منظور تقویت قدرت تجزیه و تحلیل می‌باشند. علاوه بر کاهش پرسش‌های آزاردهنده، این قبیل تمرینات می‌توانند روند یادگیری تصادفی، یعنی آموختن چیزها بدون اینکه رسما آموزش داده شوند را بهبود بخشند. مثلا بسیاری از کودکان نابینا به جای اینکه با دقت به مکالمات گوش دهند، منفعلانه منتظر می‌مانند تا کسی نام همکلاسی‌هایشان را به آنها بیاموزد.

بسیاری از جوانان در جریان گفتگو خیلی بر روی خود تمرکز می‌کنند. به عنوان مثال، پسری همیشه علایق موسیقیایی خود را با جزئیات کامل شرح می‌دهد، بدون اینکه هیچ وقت دوستش را به توصیف علایقش تشویق کند. دانشآموزان ممکن است نیاز داشته باشند که پرسیدن سوالات توضیح‌دار را تمرین کرده تا بتوانند افراد را به گفتگو تشویق نموده و از سوالات مذکور به طور آگاهانه استفاده کنند. همچنین ممکن است نیازمند به گسترش علایق و تجربیات خود باشند.

نوع دیگر از مکالمات خودمحور خودکمبینی است. هیچ کس از گفتگو با کسی که دائما در حال شکایت است لذت نمی‌برد. مشاور شاید بتواند به هدایت افکار و گفتار در جهت مثبتتر و برونگرایانه‌تر کمک کند.

روش‌های متفاوت برای برقراری ارتباطات شخصی و اعتماد‌به‌نفس در جهت استفاده قاطعانه از آنها را بیاموزید. اگر آلیشیا دفتر مشاور را در حالی بیابد که باز اما ساکت است، می‌تواند بپرسد: «آقای براون، آیا شما آنجا هستید؟» یا به سادگی صدا کند: «آقای براون؟» اگر او منتظر نوبتش است و مطمئن نیست که طرف صحبت واقع شده، می‌تواند بپرسد: «آیا منظورتان من بودم؟» یا «آیا من نفر بعدی هستم؟»

کودکان نابینا را تشویق کنید تا در برابر اشخاصی که می‌گویند: «آیا می‌دانی این کیست؟» رفتاری محترمانه داشته باشند، اما در صورت لزوم، این بازی حدس زدن را قاطعانه رد کنند. در عین حال، شما به عنوان یک مربی می‌توانید دیگران، از جمله بزرگسالان را از این عمل واقعا آزاردهنده و غیرلازم بازدارید و مانع آنها شوید.

 

مشارکت

 

همه کودکان و نوجوانان برای یافتن و حفظ دوستان نیاز به راهنمایی دارند و برخی کمی بیشتر از دیگران به این کمک نیازمندند. یک مشاور مدرسه باید توانایی ارائه پیشنهاداتی مناسب برای همه کودکان، از قبیل کتاب‌هایی برای معلمان و دانشآموزان را دارا باشد.

هنگامی که دانشآموزان مختلف در اطراف ایستاده‌اند، دانشآموز نابینا می‌تواند از طریق صداها جهت خود را یافته و مانند دیگران به یکی از گروه‌ها ملحق شود. به دانشآموزانتان چگونگی پیوستن به یک گروه در یک مکالمه یا یک فعالیت را بیاموزید: به آنها یاد بدهید که در جستجوی مکثی طبیعی در گفتگو بوده و چیزی به منظور نشان دادن اشتیاقشان -برای پیوستن به مکالمه- بگویند. به موضوع گفتگو یا فعالیتی که در جریان است بپیوندند. از تغییر موضوع به صورت ناگهانی یا بی‌دلیل بپرهیزند.

ممکن است برخی نوجوانان در مورد آنچه باید در طول یک گفتگوی روزمره بگویند نیازمند آموزش باشند. «ناهار چی داریم؟» «در مورد آن گردهمآیی چه فکر می‌کنی؟» «مطمئنا امتحان سختی بود.» «تنها سه روز تا طعتیلات مانده.»

همه بچه‌ها باید یاد بگیرند که چگونه نوبت را رعایت کنند و چگونه بازنده یا برنده خوبی باشند. گریه کردن تنها راه برای قرار گرفتن در جایگاه یک بازنده بد نیست، برای بچه‌های بزرگتر نیز بد است که پس از باخت، ساکت و غمگین محل را ترک کنند.

مهم است که هنگام صحبت دیگران، حتی زمانی که خود در مکالمه شرکت فعال نداریم، مراقب باشیم. یک فرد باید به احساسات دیگران توجه داشته باشد، مثلاً حدس بزند که آیا دوستش مایل است در مورد آنچه وی را آزار می‌دهد صحبت کند یا خیر.

تعریف و تمجیدها بخشی مهم از روابطند. نابینایان به سادگی قادر به استفاده از یکی از رایجترین آنها، یعنی تعریف از لباسی که یک نفر می‌پوشد نمی‌باشند. با این حال، انواع مختلفی از تعریف و تمجیدها از قبیل تعریف از دستآوردهای ورزشی یا شخصی، تمجید از ایده‌های هوشمندانه و غیره وجود دارند که به آسانی می‌توان آنها را مورد استفاده قرار داد. همچنین، گاهی اوقات، تنها در صورتی که شرایط اجتماعی مناسب باشد، می‌توان یک چیز را از طریق لمس مورد سنجش و تحسین قرار داد.

جان به شدت به دوست صمیمی‌اش کِن وابسته بود. وقتی کِن آنفلوآنزا گرفت، جان از مشاور برای پیدا کردن مکانی پشت میز ناهار، حمل کتاب‌ها و مواردی از این قبیل کمک خواست. مشاور به وی کمک کرد تا با براد، یک پسر مهربان و سازگار دیگر، بهتر آشنا شود و همچنین از این فرصت برای کمک به ایجاد و گسترش روابط دوستانه بهره گرفت.

او گفت: «تو اکنون در حال آشنا شدن با یک دوست جدید هستی. می‌بینم که تو واقعا از همراهی با براد لذت می‌بری و او دوستت دارد. به دلایل بسیاری داشتن بیشتر از یک دوست برای یک نفر خوب است. وقتی کِن برگردد تو دوست داری دوباره با وی معاشرت داشته باشی، اما امیدوارم دوستی‌ات با براد قطع نشود. هردوی آنها را به عنوان دوست نگه دار. می‌توانی بخشی از زمانت را با هر یک از آنها و شاید هم مدتی را با هردو با هم سپری کنی. و من همچنین فکر می‌کنم همه ما متوجه این امر بوده‌ایم که تو به شدت به کِن وابسته بودی. بیا روی این کار کنیم که چگونه هر وقت می‌خواهی خودت یک صندلی برای نشستن پیدا کنی، و چگونه وسایلت را مرتب کنی که نیاز نباشد کسی کتاب‌هایت را حمل کند.»

به خاطر داشته باشید بسیاری از بچه‌های سازگار دارا یا فاقد معلولیت تنها یک یا دو دوست صمیمی دارند و اینکه علایق تفریحی افراد بسیار متفاوتند. در جستجوی انواع متعددی از فعالیت‌ها باشید تا بتوانید به دانشآموزانتان در جهت انتخاب آنچه بیشتر از انجامش لذت می‌برد کمک کنید. شطرنج، شنا، بولینگ، بازیگری در رادیو، و غیره. پیوستن به گروه‌های سازمانیافته مانند پیشآهنگی، سازمان‌های مذهبی و غیره می‌تواند بسیار مفید باشد. به والدین تبادل نظر با اعضای اصلی این گروه‌ها را پیشنهاد کنید. اگرچه قوانین حاکم بر گروه‌های خصوصی ممکن است با قوانین موجود در فعالیت‌های مدارس دولتی یکسان نباشند، اغلب یک الزام قانونی یا سازمانی برای ایجاد فرصت‌های برابر وجود دارد. حتی اگر چنین چیزی وجود نداشته باشد، می‌توانید والدین را یاری دهید تا از متقاعدسازی و آموزش (احتمالاً با کمک دیگران مانند فدراسیون ملی نابینایان) برای ایجاد فرصت‌های برابر بهره گیرند.

 

ادامه دارد.

 

یادداشت‌ها:

 

Doris M. Willoughby:

kickball game: یک بازی گروهی که شباهت زیادی به بیسبال دارد، با این تفاوت که بازیکنان باید به جای ضربه زدن به توپ با چوب، با پا به توپ ضربه بزنند.

Billy:

Annette:

Mark:

Josh:

Sue:

Kleenex:

Matt:

Alicia:

Mr. Brown:

Jon:

Ken:

Brad:

National Federation of the Blind:

دیدگاهتان را بنویسید