جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
اخبار و اطلاعیه

شهر خبر معلولین. انتشار چهل و پنج خبر در شمارگان پنجاهم

سلااام به دوستان عزیزم. خوشحالم از اینکه همچنان در محله، شاهد خبر های بسیار بسیار خوب و خوش هستیم. در این میون، منم دست پر رسیدم خدمتتون با پنجاهمین شمارگان شهر خبر معلولین. شهر خبری که یک سال و نیم از اولین شماره انتشار اون داره میگذره و در طول این بیش از پانصد روز، به شماره پنجاهم رسیدیم. در این مجموعه غنی که برخی از گزارش های اون رو پیشنهاد می کنم حتماً مطالعه کنید، چهل و پنج خبر در قالب 16 هزار و 200 کلمه گرداوری شده که توجه شما رو به اونها جلب می کنم. به علت ازدیاد اخبار، گزارش و خبر هایی که توسط سایر
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

کسی جا نمونه همه بیایید داخل بازم تو محله عروسی برپا شد! خواننده محلمون هم ازدواج کرد!

درود بر دوستان هم محله ای عزیز بفرمایید داخل اون دم در بده آقا بیا جلوتر تو جمع… خانم بفرمایید بالا خوش اومدید به جشن امشب ما اینجا هم شیرینی و شام تا دلتون میخاد هست! دی جی و میوزیک هم داریم دوستان واقعا چه خبر شده! همه تو محله سر از پا نمیشناسند! هر کسی یکی از دوستاش امسال ازدواج کرده! من که هشت تا از دوستام همین امسال ازدواج کردند اونم با هم الان چهار زوج خوشبخت دورمو گرفتند! خخخخخخ هی تند تند خبر عروسی میااااااااد وای چه حالی میده! این همه جشن ازدواج در یک سال برای دوستان نابینای خودمون وای چقدر خوشحالم! هر روز تو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

اولین پست من در محله، تشکره ویژه از علی رحیمی!

سلاااااام سلاااام خب من بالاخره عضو سایته محبوبه گوش کن شدم، البته با زَحَماتِ بسیارِ دوسته عزیزم علی آقای رحیمی که واقعا برای من زحمت کشید تا من بتونم وارده این سایته محبوب بشم. من فقط ی تشکره ویییییییژه ب خاطره کمک های دوسته عزییییییزم علی آقای رحیمی بکنم، و این که خیلی خوشحالم که به جمع شما دوستان پیوستم ارادت منده همیشگی ی شما؛ مهدی از شیراز. خب دوستان حرف زیاده منم ی تازه واردم. ی سِری از کارایی که دارم میکنم و دوس دارم توی سایت هم قرار بدم، یک، من از اونجایی که حوصلم زیاده ی سه چهار ماهیه دارم با نظراته دوستای نابینام روی برنامه
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

درد مشترک منو کوه: تنهایی

دیشب رفیقام حدود ساعت یازده شب زنگیدند که مجتبی پایه‌ای بریم کوه؟ یه غمی توی دلم نشست از اینکه تو فعلا نیستی با هم بریم کوه و در همون حین شاد شدم از اینکه قراره بزنم بیرون. دم پارک خونه‌ی ما قرار گذاشتیم. سوار موتور رفیقم شدم و تا یه جایی رو با موتور رفتیم. بعدش پیاده شدیم و با ماشین اون یکی رفیقم به سمت کوه صفه حرکت کردیم. صدای موزیک توی ماشین تا سرحد نهایتش زیاد بود. موزیکی که حکایت از نیاز برای شاد بودن، نیاز برای رقصیدن، نیاز برای رانندگی با سرعت، و نیاز برای بودنت کنارم داشت. خواننده چه خوش میخوند: It’s a beautiful, beautiful