سلااااام به هم محلی های عزیزم. امیدوارم حالِ دلتون خوب باشه و چرخِ روزگار بر وفق مرادتون بچرخه. یادم نمیاد آخرین پستی که توی محله گذاشتم کی بوده. ولی اینو قطعا می دونم که دلم برای محله و همه ی دوستان صمیمی اینجا تنگ شده. به همین بهانه و هم این که یادی کرده باشم از گذشته های نه چندان دوری که کتاب های صوتی که خودم گویندگی آن ها را عهده دار بودم اینجا می ذاشتم، تصمیم گرفتم بار دیگر هدیه ای هر چند کوچک تقدیم دل های مهربان شما کنم. افسانه ی ملک محمد و دختر شاه سمرقند. نویسنده: محمد قاسم زاده. برگرفته شده از کتابِ افسانه
نویسنده: سارا بشارت
بهار 68 مسافرِ این دنیا شدم. دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره توانبخشی. کارمند بهزیستی مددکار و کارشناس نابینایان. عاشق پاییز. اینم بگم که نابینای مطلق.
دسته‌ها
مددکار نابینا
به نام خدا از آخرین پستی که توی محله نابینایان گذاشتم چند ماهی میگذره. ولی خب، هر از گاهی به قول دوستان چراغ خاموش به اینجا سر میزدم و بعضی مطالب رو میخوندم بعضی از دوستان احتمالا در جریان هستند که من حدود 10ماه پیش در اداره بهزیستی به عنوان مددکار توانبخشی استخدام شدم.. نکته ای که باعث شد که خدمت برسم این بود که همینطور که میدونید مددکاری شغلی هست که اکثرا با پرونده سر و کار داره پرونده هایی که همه دستی هستند. نامه نگاریها و ثبت حواله و همچنین امضا و سند نوشته هایی که همه دستی هستند و این برای نابینایان واقعا مشکل هست و
سلام به همه ی هم محلیهای عزیز. چه اونایی که تا آخر این پست رو میخونن و منو همراهی میکنن و چه اونایی که با زدن حرف h از این مطلب میگذرن. حالا حتما حرف h نباشه کلا این پست رو نخونده رد میکنن. حالتون که عالیه انشا الله؟ به قول دکتر احمد حلت: از امروز هرکی ازت پرسید حالت چطوره ؟ بگو عاااالی ام… عالیم یعنی فرمان به کاینات, به زمین و زمان, به همه ی دنیا به همه ی فرشته های عالم … که ای خدا, ای آسمون, ای زمین, حال من باید عالی باشه… حتی اگه بد بد بدم هستی بگو عالیم… عالیم دروغ به خود
سلام به شما دوستان خوب محله مدت زیادی بود اینجا فعالیتی نداشتم. نمیدونم چی شد که امشب تصمیم گرفتم دلنوشته ای رو براتون بذارم که تقدیم میکنم به دوست و خواهر عزیزم که به تازگی خبر سفرش بد جور حالم رو دگرگون کرده. دوست همنوعی که حدود بیست سال با من بود و اکنون سه روزه که زیر خربارها خاک آرام و بی صدا خوابیده. پرنده با بال های خونین بر سر تکدرخت به دار آویخته شد. آسمان گریست, دریا توفید و زمان نالید. آه از سینه ی تبدار پرنده گریخت و در غروب چشمانش افسرد. زمان از حرکت ایستاد, ساحل موج را بی رحمانه از خود راند و
سلام دوستان. حالا که همه بچه محل ها زرنگ شدند و مدرسه میرن گفتم محض تنوع و همچنین تقویت روحیه یه زنگ هم روان شناسی داشته باشیم. امروز اومدم در باره افکار منفی و زیانها و هم چنین راه کار هایی برای از بین بردن این جور افکار با شما صحبت کنم. امیدوارم استفاده کافی رو ببرید و در تمام مراحل زندگی چه سخت و چه آسان این شیوه ها را به کار بندید. دوستان خوبم! چنین برآورد شده است که بشر، به طور متوسط, هر روز تقریباً 50000 فکر از ذهنش میگذرد که میزان قابل توجهی است. برخی از این افکار میل به مثبت و خلاق بودن دارد.
سلام به همه ی دوستان خوبم در محله ی مجتبی. حال و احوال که خوبه انشا الله؟ دوستان همانطور که اکثر شما میدونید من یعنی قصه گوی محله؛به کمک برجسته نگار چند کتاب رو به صورت گویا بهتون تقدیم کردم. اما مدتی بود که تقریبا هیچ کتابی رو صوتی نکرده بودم تا این که دوستان از من خواستند دوباره در این عرصه فعالیت کنم. به تازگی رمانی به دستم رسیده به اسم: دختر رئیس جمهور که نویسنده ی آن خانم آنیا ستن هستش. خواستم از علاقه مندان به رمانهای خارجی بپرسم آیا کسی این کتاب رو به صورت صوتی در اختیار داره یا نه؟ اگر کسی ضبط شده ی
سلااااااام سلااااام. آره درسته خودمم: گوینده کتابهای صوتی! نه این دفعه کتابی براتون نیاوردم. خیلیها بهم میگن چرا توی محله کمرنگ شدی؟ چرا دیگه کتاب گویا نمیکنی؟ خب راستش این روزا یکم سرم شلوغ بود و نمیرسیدم به این محله سر بزنم ولی دلم برای فضای صمیمانه اینجا خیلی خیلی تنگ شده بود. برای کسانی که نسبت به من همیشه لطف داشتند و از کتابهایی که گویا میکردم استفاده میکردند. خب دوستان خوبم: قول میدم به زودی با کتابهای جدیدی که خودم گویندگیشو عهده دار بودم خدمت برسم اما این بار یه مقاله براتون آوردم از دکتر احمد حلت! مدیر مسؤول مجله موفقیت. من خودم تک تک سخنانش رو
دسته‌ها
کاش میشد کودک ماند
این روزا اصلا دلم نمیخواد به مهمانی های شلوغ برم. آخه خیلی با قبلا ها فرق کرده. این روزا هر کسی یه گوشی اندروید دستشه و برای هم دیگه فایل میفرستند؛بچه های کوچک به جای بازی کردن با همدیگه اطراف خانواده جمع میشن و به فیلهای رد و بدل شده ی خانواده نگاه میکنند. این روزا حتی خانم های خونه موقع ظرف شستن هم مثل قدیما گپ نمیزنند و با هم خوش نمیگذرونند. ماشین ظرفشویی همه ی ظرفها رو تمیز میکنه و خانمها هم اکثرا یا مانند بچه و همسرانشان مشغول ور رفتن با گوشی هستند یا تلویزیون تماشا میکنند. این روزها پدر ها و مادر ها دیگر حوصله
سلام سلام به همه بچه های خوب و با صفای محله حال و احوال که خوبه انشا الله؟ ممنون که از کتاب قبلیم استقبال کردید. خیلی از دوستان از طریق اسکایپ و ایمیل از من خواستند اگر کتاب دیگری هم هست که خودم گویندگیشو به عهده گرفتم تقدیم حضور گرمتون کنم بنا به همین دلیل این بار کتاب علیبابا و چهل دزد رو تقدیم میکنم که حجمش حدود سه مگابایت هست که میتونید از اینجا دانلود کنید این کتاب یک حکایت خیلی کوتاه هست که بیشتر گروه سنی نوجوانان را شامل میشود ولی به خاطر قولی که دادم کتابهایی که خودم گویندگی کردم رو در فواصل مختلف بهتون تقدیم
سلام دوستان هم محله خوبید خوشید؟ این بار اومدم یه هدیه بهتون بدم یکی از کتابهای صوتی که خودم خوندمش نام کتاب از کیمیای مهر هست که یک رمان ایرانی هستش نویسندشو یادم نیست به خدا چون این کتاب رو خیلی وقته خوندمش ولی تا حالا آپلود نکرده بودم امروز یهو یادم افتاد که یکی از کتابهایی که قبلا با برجسته نگار خوندم رو به بچه ها تقدیم کنم حجم این کتاب حدود نود و نه مگابایت هستش که میتونید از اینجا دانلود کنید التماس دعا علاقه مندان به کتابهای صوتی میتونن از سایت من به این آدرس مراجعه کنند و از کتابهای صوتی استفاده کنند راستی نظر یادتون
سلام به همه ی هم محله ای های خوب و یک دل از این که حکایت قبل رو دانلود کردید و نظرات سازنده خودتون رو ابراز کردید بی نهایت سپاس این بار هم با یکی دیگر از حکایت های همین کتاب یعنی افسانه های کهن خدمت رسیدم که امیدوارم بپسندید نام حکایت، زن لجوج,مرد لجوج هست که میتونید با حجم هشت مگ از اینجا بگیریدش. موفق و پیروز باشید
سلاااااام سلااااام صد تا سلاااااام حال و احوال؟ این بار باید بگم با گرما چی کار میکنید؟ وای جهرم که اینقدر گرم شده. همش میگم خدا به داد تابستان برسه! اوووو تازه هنوز تابستان نیمده و این قدر گرم هست اگر تابستان بیاد چی میخواد بشه اینجا خب دوستان خوبم در آستانه ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) هستیم و روز مادر. من اول این روز رو به همه بانوان و مادران گل و مهربون تبریک میگم و دست همه مادرهای زحمت کش رو میبوسم (از جمله مامان مهربون خودم) و از همین جا از صمیم قلبم بهش میگم مامان خیلی دوستت دارم. دوستان خوبم,به مناسبت این روز خجسته منم
دسته‌ها
زندگی یک آزمون است
سلام به همه ی هم محله ای های خوب و مهربون مدت طولانی بود که توی این محله فعالیت نکرده بودم امروز که داشتم کمی در خلوت خودم به زندگی و فراز و نشیبهایش فکر میکردم مطلبی به ذهنم رسید که گفتم شما را هم از آن بی بهره نسازم و تجربه خودم را در برابر مشکلات زندگی در اختیارتان بگذارم هرگاه به زندگی و فراز و نشیب های فراوانش به عنوان یک آزمون, یا رشته ای از آزمونها نگاه می کنیم, کم کم به هر مسئله ای که با آنها رو به رو میشویم آن را فرصتی برای رشد و کمال، امکانی برای جلو خزیدن تلقی میکنیم. هرگاه
سلام به همه ی هم محله ای های خوب و گرامی. چند وقتیست جای مطالب روانشناسی در اینجا خالی شده. امروز تصمیم گرفتم یکی از تجربیات خودم را در برابر رویارویی با مشکلات برایتان بنویسم. موانع و مشکلات, بخشی از زندگی هستند. خوشبختی واقعی این نیست که ما از دست مشکلات خود رهایی پیدا کنیم، بلکه خوشبختی زمانی به دست می آید که ما رابطه ی خود را با آنها تغییر دهیم و مشکلات خود را منشأ بالقوه بیداری, فرصتهایی برای تمرین شکیبایی و آموختن بدانیم. شاید اساسیترین اصل و پایه زندگی معنوی این باشد که مشکلات ما بهترین موقعیت برای تمرین بازگذاشتن دریچه ی قلب ما به روی
وقتی خیلی خیلی خیلی کوچیک بودم ، شیشه شیرم رو خیلی دوست داشتم ! برای همین هیچوقت از خودم جداش نمی کردم و همیشه تو دستم بود ، اما یه روز از دستم افتاد و شکست . اونوقت فهمیدم اونی که دوسش دارمو نباید همش تو دستم بگیرم چون ممکنه از دستم بیفته و بشکنه ! یکم بعد از اون ، توت فرنگی رو خیلی دوست داشتم ، برای همین یه شب توت فرنگی هامو با خودم بردم تو تخت خوابم که پیش خودم بخوابن ! اما صبح که بیدار شدم دیدم همه ی توت فرنگیام له شدن ! اونوقت فهمیدم اونی که دوسش دارم رو نباید ببرم تو
سلام به همه ی دوستان هم محله ای. شاید بعضی از شما مطلع باشید که من به کمک برجسته نگار کتاب هایی که با فرمت doc یا html طراحی میشه رو به صورت گویا در اختیار علاقه مندان به کتاب میگذارم. البته به پیشنهاد چند تن از دوستان چند کتاب بریل هم که گویای آن موجود نیست رو به گویا تبدیل کردم. هم اکنون یکی از کتاب هایی که بریل آن موجود هست به نام “مروارید درخونگاه” نوشته هایده حسین زاده رو که قبلاً به گویا تبدیل کردم رو براتون میذارم کسانی که تمایل دارن دانلود کنند و انتقادات و پیشنهادات خودشون رو از طریق همین سایت یا به آدرس
دسته‌ها
وقتی شادی من متولد شد
سلام دوستان خوبم. شب همگی بخیر. از فرط بیخوابی داشتم توی اینترنت میچرخیدم که به یه متن جالب برخوردم خیلی ازش خوشم اومد گفتم برای شما هم بنویسم. هنگامی که شادی من متولد شد او را در آغوش گرفتم و به بام خانه رفتم و فریاد زدم که ای همسایگان و ای آشنایان من! بیایید و بنگرید که امروز شادی من متولد شده است. بیایید و شادی مرا ببینید که چگونه در برابر خورشید می خندد. اما بر تعجبم افزوده شد, زیرا که هیچ کدام از همسایگانم برای دیدن شادی من حاضر نشد. هفت ماه بر بام خانه ماندم و حضور شادی خود را به اطلاع همگان می رساندم
دسته‌ها
زندگی چیست؟
هر کس در این مورد نظری دارد و آن را از دیدگاهی که معرف بینش و نگر هویت و جهان بینی خود اوست تعریف می کند. گروهی زندگی را ” خون دل خوردن و پشت دیوار آرزو مردن می دانند و گروهی می گویند: ” زندگی چیست؟ : عشق ورزیدن , زندگی را به عشق بخشیدن”. زندگی , بازتاب هویت یک انسان در دنیای بیرون اوست. زندگی , کتابی است که تو , نویسنده آن هستی. زندگی جمله ای است که فعل آن به تو باز می گردد , دیوان شعری است که شاه بیت غزلش , تو هستی . زندگی ,نوازنده ای است که موسقی دل انگیز هستی
سلام به همه ی هم محله های عزیز. مدت ها بود قصد داشتم در این محله عضو شم و بالاخره امروز دل رو به دریا زدم و به جمع شما پیوستم. آن چه که لازمه در باره من بدونید در قسمت پروفایل (در باره من) نوشتم. خیلی از ما عادت داریم به مسائل به دید بد نگاه کنیم. یا اگر مشکلی یا موضوعی ما رو ناراحت کرد تا مدتهای زیادی ذهنمان را به خود مشغول میکند که چرا مثلاً فلانی این حرف رو زد یا فلان اتفاق افتاد که نباید می افتاد. از شما دوستان خواهش میکنم این مطلب رو بخونید و بدانید هیچ چیز خوب یا بد پایدار