از بین اهالی و دوستان محله نابینایان کی سری پادکستهای آشپزباشی و ماجراهای آشپزی محلهرو یادشه؟ داستانهایی که هر کدومشون پر از قصه و خنده و خاطرات خوشمزه بودن. بچهها سفرههاشونرو کنار هم پهن میکردن و هرچی که بود با هم میپختن و میخوردن و طبق معمول جای غایبها خالی، حسابی خوش میگذشت. توضیح دقیقتر واسه اونهایی که شاید این بخش از محله نابینایان به هر دلیلی از دستشون در رفته باشه اینکه پیش از این هر چند وقت یک بار یه دسته از هممحلیها داخل تیمتاک مجموعه محله نابینایان دور هم جمع میشدن و هر بار با کمک و راهنمایی هم یکی از غذاهایی که رأی بیشتری میآوردرو
Tag: احمد حیدری
سلام به تمامی عزیزانی که «محله نابینایان» براشون نامی آشناست. شادیهاتون مدام، لبخندهاتون پردوام، و ایام به کامتون. امروز پانزدهم مرداد، روزی متفاوت در تقویم محله ما و شماست. 15 مرداد همیشه در محله نابینایان خاص بوده و خواهد بود. امروز سیزدهمین سالگرد تأسیس مجموعهایه که همه مارو یک جا جمع کرد تا خاطرات، تجربیات، و اهداف مشترک بسیاریرو با هم داشته باشیم. همون طور که همگی آگاهیم، تولد گوش کن یکی از مناسبتهاییه که همه ما در برنامه شاد و متنوعی به نام «هاتگوشکن» که متشکل از آیتمهای تولیدی بچههای همین محله هست و از رادیواینترنتی محله نابینایان پخش میشه دور هم جمع میشیم و با هم
پاییز. فصل باران. فصل هجران. فصل سرد. وای بر شبهای بیپایان درد! زندگی دفتری هزاران برگ از قصههاست، و این بار قصه محله ما شاد نیست. ما همه یکی هستیم. دلی از دلهامون اگر شکست، همه از دردش میشکنیم. دیشب یکی از ما عزادار شد. احمد حیدریرو همه میشناسیم. رفیق گرم و کوشایی که همیشه از خندههاش صمیمیت میبارید. دیشب ستاره وجود پدرش برای همیشه از زندگیش رفت و خاموش شد. احمد امروز دلش بدجوری گرفته. از طرف محله نابینایان و از طرف تمام رفقا و هممحلیهای آشنات بهت تسلیت میگیم احمد! خیلی حرفها در چنین موقعیتی میشه زد ولی هیچ کدومشون التیام چنین دردی نیستن. اینو همه میدونیم.
سلام به همراهان بهاری محله نابینایان. امید که در این روزهای رنگارنگ وجودتون سرشار از عطر و بوی بهار باشه! در سال جدید همچنان با ادامه فعالیتهای سینمامحله نابینایان با شما هستیم. فیلم سینمایی «میان ستاره ای»، (intrestellar), اولین فیلم توضیح دار شده محله نابینایان در سال جدیده که امیدواریم بپسندید! فیلم سینمایی «میان ستاره ای» یا« بینستارهای»، (intrestellar), به کارگردانی کریستوفر نولان (Christopher Nolan), کاری در ژانر حماسی، درام، علمی-تخیلی، معمایی، محصول مشترک کشورهای آمریکا و انگلستانه که در سال 2014 منتشر شد. «کریستوفر نولان» فیلمنامهٔ این فیلمرو با همراهی برادرش «جاناتان نولان» (Jonathan Nolan) نوشته و خود کریستوفر به همراه «لیندا اوبست» (Lynda Obst) و «اما توماس»
سلامی گرم در این روزهای سرد پاییزی به اعضا و اهالی و همراهان محله نابینایان. امید که لبخندهاتون پایدار و دلهاتون روشن به امید فردایی بهتر و روشنتر باشن! یک بار دیگه با یکی دیگه از محصولات توضیح دار سینمامحله همراه شما هستیم! فیلم سینمایی از گور برخاسته یا بازگشته، (The Revenant,) تقدیمی این بار سینمامحله به شما خوبانه، که امیدواریم مورد پسندتون واقع بشه! فیلم از گور برخاسته یا بازگشته (The Revenant) فیلمی در ژانر اکشن، ماجراجویی و درام، به کارگردانی الخاندرو گونسالس اینیاریتو (Alejandro González Iñárritu)، با نویسندگی مارک ال. اسمیت و الخاندرو گونسالس اینیاریتو، محصول سال 2015 سینمای هالیووده. این فیلم در تاریخ 8 ژانویه 2016
دستهها
سینمایی Inception 2012
دوستان و عزیزان محله نابینایان سلام. امید که بهار مهمون همیشگی دلهاتون باشه! در ادامه زنجیره فیلمهای توضیح دار محله نابینایان، با یکی دیگه از حلقههای این زنجیر همراه شما هستیم. قراره این بار با یک دزد همراه بشیم. البته نه یک دزد عادی. فیلم سینمایی تلقین موضوع و محتوای پست این بار ماست. فیلم سینمایی تلقین، محصول کشور آمریکاست، به کارگردانی کریستوفر نولان در سال 2010 و در ژانر اکشن و علمی تخیلی ساخته شده. داستان فیلم تلقین ماجرای یک دزده. در واقع یک دزد اطلاعات. این فرد با استفاده از تکنولوژی به اشتراک گذاری رویا اطلاعات مهم و مخفی شرکتهای مختلف رو میدزده. در جریان یکی از
سلام به تمام عزیزان آشنا و آشناهای عزیز محلهی نابینایان. یلداتون سرشار از ستاره! در امتداد بلندترین شب سال همراه شما هستیم تا شورمون رو با شما خوبان به اشتراک بذاریم. باز هم یک مناسبت دیگه و طبق رسم دیرینهی محلهی نابینایان، یک هاتگوشکن دیگه با کلی آیتم رنگارنگ و داغ! همونطوری که قطعا همگی میدونید و میدونیم، شنبه 27 و دوشنبه 29 آذرماه 1400 شبهای یلداییِ هاتگوشکنِ محله بودن. هر کسی نبود جاش حسابی خالی! و اونهایی که بودید، امید که بهتون حسابی خوش گذشته باشه! کوتاهش کنیم. غرض از این پست، اولا تبریک و آرزوی روشنترین یلدا برای تک تک شما هممحلهایهاست، دوما چیدن آیتمهای یلداییِ هاتگوشکن
سلام به هم محلی های با معرفت محله خودمون! از خدا واسه همگیتون آرامش دل طلب دارم. بچه ها نمیدونم چه هوایی داره اینجا که هر زمان خیلی شاد باشم میام اینجا و هر زمان هم که خیلی درد دارم باز هم به خودم که میام میبینم اینجام. مقدمه نچینم. امروز درد دارم. دردی از جنس غم یک هم محلی خوب که همه جا با خنده های صمیمیش همراه من و بقیه محله بود و امروز اثری از خنده هاش نیست. احمد حیدری رو همگی میشناسیم. با پادکستهای قشنگش و اجراهای شنیدنیش و مرامش و خنده هاش. خنده هاش! برای هر کسی در دنیا بعد از خدا مادر تکِ.
سلامی به بلندای یلدایی سرشار از درخششِ رویاییِ هزاران هزار ستارهی تا همیشه تابان! امید که لبخندت هماره به گرمای خورشید و به روشنای مهتاب, و مسیرِ زندگانیت همیشه مالامالِ تحققِ بهترین رویاهایت باشد. هات گوش کن یلدایی هم با تموم خاطراتش برای اهل محله و مخاطبینش تموم شد و سعی میکنیم در این پست آلبوم یادگاری های از جنس هات گوش کن رو کامل کنیم تا هرگز یادمون نره که کنار هم و دست در دست هم چه لحظاتی رو با خوشی سپری کردیم. این شما و این هم پست هات گوش کن یلدایی: یادداشت پریسا جهانشاهی در وصف نوزدهمین شماره از ویژه برنامه هات گوش
سلام به همه ی شما عزیزانی که رفیق راهید و مشتاق پیش رفتن و دیدن و شنیدن و دانستن. شماها رو نمی دونم ولی من خودم همیشه تصور می کنم برای کسی که می نویسه, قلم بخشی از وجود انسانه, و اونچه از سر قلمش به شکل کلمات تراوش می کنه و ثبت میشه خونِ روح نویسنده هست. و باز هم من تصور می کنم که خون چیز بسیار ارزشمندیِ به خصوص جوهر روح انسان. پس زمانی که یک نویسنده میگه آثارش رو قد فرزندانش دوست داره می تونم احساس کنم چه جور حسی داره. و دوست من! به نظرت چه کلامی میشه گفت به کسی که با توجه
سلامی به شما بازدیدکنندۀ گرامی! باز هم پاییز، باز هم شبهای طولانی که شاید از درازی اش حوصلهها سر برود! چرا از این فرصت استفاده نکنیم و وقت خود را با مطالعۀ کتاب نگذرانیم؟ به خصوص اگر این مطالعه، علاوه بر سرگرم کردنمان بر دانش و قدرت تصمیمگیری ما اضافه کند، آن وقت است که نهایت سود را برده ایم! مجموعۀ محلۀ نابینایان این بار نیز تلاش کرده است تا گامی در مسیر دانشافزایی شما مخاطب گرامی بردارد و کتابی را تقدیم حضورتان کند. نام کتاب: حکایت دولت و فرزانگی نویسنده: مارک فیشِر مترجم: گیتی خوشدل ناشر: نشر قطره. نویسنده در این اثر سعی کرده است تا در قالب
هجدهمین قسمت هاتگوشکن که 14، 15 و 16 مرداد در تیمتاک محله نابینایان و رادیو گوشکن تقدیم شما عزیزان شد را در این مطلب نیز میتوانید دنبال کنید. در ابتدا مقدمه ای شاید از جنس وصف می خوانید از پریسا جهانشاهی، سپس فایل کامل هر شب را میتوانید دانلود کنید و در نهایت آیتمهایی که میخواهید به صورت جداگانه بشنوید یا به عنوان یادگاری داشته باشید را تقدیم حضور شما گرامیان میکنیم. یادداشتی با حال و هوای هات گوش کن هجدهم: یک سال دیگه هم گذشت. حس میکنم سوار یک قطارم که روی یک جاده مارپیچ رو به پیش میره. هر بار یک دور کامل میزنه، یک پله
شاید حدود دو ماه پیش بود که گفتیم: -تولد گوشکن نزدیکه، باید کم کم آماده بشیم. یکی از اون وسط گفت: -کو تا دو ماه دیگه! سعید گفت: -زمان زیادی نیست، چشم به هم بزنی رفته. میرهادی گفت: -از کجا شروع کنیم؟ علی گفت: -نمی دونم، بگید تا بریم. بهنام گفت: -امسال حسابی کار میبره. شهاب گفت: -کمک خواستید، من هستم. سعید گفت: -من هم همین طور. میلاد گفت: -روی تمام زمانهای آزادم حساب کن و هرچی ازم بر میاد بهم بگو، من هستم. فاطمه گفت: -مواد لازم واسه تهیه یک جشن تولد هاتگوشکنیه عالی! زمان به مقدار کافی، باقیش رو شماها بگید، فقط بجنبید که دیر نکنیم. علی