دستهها
41
جمعه شب. لغت های ترم آینده کانون رو از وورکبوک استخراج می کنم. فعلا بدون معنی. داخل تیمتاکم. استخراج لغت خیلی تمرکز نمی خواد پس به خودم مجوز میدم که وسط شلوغی ها بمونم. امشب آخرین شب40سالگیه منه. فردا صبح که بلند شم1سال جلوتر رفتم. خاطرم هست1زمانی خیال می کردم1زن40ساله چه قدر آدم پیریه! حس می کردم چه قدر40سالگی بی رویاست. چه قدر سرد و چه قدر خاک گرفته و غمگین. از این سن می ترسیدم. حس می کردم بدجوری کسالت بار و تاریکه. دلم به هیچ عنوان تجربه کردنش رو نمی خواست. الان بدم نمیاد برگردم عقب و نوجوون باشم ولی در اینجای جاده هم به هیچ وجه